خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

شهر خبر معلولین. انتشارِ چهل خبر در شمارگان هجدهم

سلام و عرض ادب این جانب را در روز های ابتدایی پاییز 95، پذیرا باشید.
چنانچه شما مخاطبان مجموعه شهر خبر معلولین اطلاع دارید، این مجموعه در روز های دهم، بیستم، و سی ام هر ماه منتشر می شود.
با یاری خدای متعال،  در شش ماه دوم سال جاری نیز همین روند دنبال خواهد شد.
در هجدهمین شمارگان شهر خبر معلولین، 40 خبر تقدیم شما گرامیان می شود

اخبار معلولین در سایر خبرگزاری ها

تعداد اخبار: 22 خبر

دنیای اقتصاد: امداد شغلی به معلولان 10 استان صورت میگیرد

روابط عمومی بانک شهر: به روز رسانی سامانه اینترنت بانک بانک شهر برای نابینایان

فردا: فراکسیون معلولان هنوز تشکیل نشده است

ایرنا: قانون جذب معلولان در دستگاههای دولتی باید اجرایی شود

ایسنا: تجهیز تمامی چراغ‌های راهنمایی شهر تهران به سیستم صوتی

مهر: روحانی قانون کاهش ساعات کار بانوان دارای شرایط خاص را ابلاغ کرد

مهر: گردشگری معلولان رونق ندارد/ «گردشگری برای همه» نیست

وبسایت نابینایان پکتوس: رصد آن سوی مرز. گشت در سایت ها و نشریات ویژه نابینایان در جهان

ایرنا: مراکز کاریابی ویژه معلولان ایجاد می شود

تسنیم: لزوم توجه ویژه شهردار تهران به مناسب سازی معابر

مهر: ۲۷۹ خانواده دارای دو معلول در همدان واجد شرایط دریافت مسکن هستند

همشهری: دسترسی افراد کم‌توان به گردشگری شعار روز جهانی جهانگردی

مهر: گردش فرهنگ در چرخه هنر/تئاتر معلولان، فرصت بیان توانمندی هاست

ورج: کفش‌های هوشمندی که بندشان خودکار بسته می‌شود

مهر: اسامی یک میلیون و ۳۰۰ هزار معلول در بانک اطلاعاتی سازمان بهزیستی ثبت شد

شهرنوشت: تأمین هزینه حمل‌ونقل معلولان تهران در سال گذشته/افزایش ۳۰۰ هزار نفری ظرفیت حمل‌ونقل

مهر: زیرساخت ‌های شهری برای تردد معلولان آماده نیست

وبسایت فدراسیون نابینایان: گل بهزاد زاد علی اصغر بهترین گل 2 ماه اخیر فوتبال ایران شد

مهر: مکاتبه با بانک‌ها در البرز برای اعطای اعتبار به معلولان

مهر: مردی که با ۱۳ مدال طلا و نقره، دیده نشد

وبسایت فدراسیون نابینایان: آغاز مسابقات قهرمانی کشور دوومیدانی در مشهد

تسنیم: بیش از ۴۰ هزار شغل برای معلولان ساماندهی شده است

اختصاصی ایران سپید

تعداد اخبار: 18 خبر

مدیرعامل انجمن باور: گردشگری دسترس پذیر شعار نیست، یک الزام استراتژیک ملی است

با حضور باور، صدای شهروندان معلول در مراسم روز جهانی گردشگری طنین انداز شد.

روز دوشنبه پنجم مهر، مرکز همایش های صدا و سیما شاهد برگزاری مراسم روز جهانی گردشگری با حضور ریاست محترم جمهوری اسلامی و ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و وزرای آموزش و پرورش، ارتباطات و فناوری اطلاعات و جمعی از سفرای مقیم ایران کشورهای مختلف در تهران بود. عامل برجستگی این مراسم علاوه بر سطح حضور مسئولان بلندپایه کشوری از جمله دکتر روحانی و سخنرانی مبسوط ایشان در خصوص اهمیت استراتژیک توسعه گردشگری در رشد اقتصادی و افزایش تعامل سازنده ایران با کشورها و ملل جهان، شعار امسال سازمان جهانی گردشگری یعنی «گردشگری برای همه و همه برای گردشگری» و تأکید دبیرکل سازمان جهانی گردشگری وابسته به سازمان ملل متحد مبنی بر ضرورت تحقق گردشگری دسترس پذیر برای همه مردم جهان به ویژه افراد دارای معلولیت و سالمندان بود.

در همین راستا مسئولین انجمن باور و باشگاه گردشگری آن «باما» به دعوت سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری حضوری پررنگ و جلوه در این مراسم داشتند. علاوه بر غرفه جنبی نمایش فعالیت های گردشگری باما و انجمن باور نمایش فیلم کوتاه مستند فعالیت های گردشگری انجمن و باشگاه باما از جمله تصاویر قایقرانی افراد دارای معلولیت بر روی رودخانه های ناآرام، غواصی آنان و پرواز آنان با گلاید در ارتفاعات شهر تهران مورد توجه حضار قرار گرفت. در این مراسم سهیل معینی مدیرعامل انجمن باور و رئیس هیأت مدیره کانون سراسری تشکل های معلولین کشور به عنوان نماینده این گروه به ایراد سخنرانی پرداخت. وی در سخنان خود با توصیف گردشگری دسترس پذیر به عنوان حق شهروندی افراد دارای معلولیت تحقق این امر را محور مطالبه گری جامعه شهروندان دارای معلولیت و تشکل های آنان از سازمان میراث فرهنگی به عنوان دستگاه مادر، در این امر دانست و ضمن معرفی حضور شوق برانگیز افراد معلول در تورهای مختلف گردشگری، درخواست های مشخصی را از مسئولان امر گردشگری مطرح کرد. ضرورت تدوین پیوست دسترس پذیری گردشگری در سند جامع توسعه گردشگری کشور، ابلاغ ضوابط و استانداردهای دسترس پذیری کلیه اماکن گردشگری کشور، نظارت بر اجرای این استانداردها در کشور به کمک سازمان های غیردولتی معلولین، ضرورت آموزش کادرهای فعال در صنعت گردشگری در خصوص چگونگی تعامل با شهروندان معلول و ارائه خدمات فنی علمی به آنان؛ از جمله درخواست های مدیرعامل انجمن باور از مسئولان سازمان میراث فرهنگی بود. معینی ضمن اعلام آمادگی انجمن باور در ارائه مشاوره های تخصصی در همه زمینه های پیشنهادی معطوف به توسعه گردشگری دسترس پذیر، بخش خصوصی را به تعریف گردشگری دسترس پذیر به عنوان یک فرصت اقتصادی جهت جذب شهروندان معلول و سالمند به عرصه گردشگری از فعالیت چند شرکت و مؤسسه فعال در عرصه گردشگری در راستای متناسب سازی خدمات آن ها برای افراد دارای معلولیت از جمله رستوران های زنجیره ای «پرپروک» به عنوان پیشگام در چاپ منوی بریل برای مشتریان نابینا و تجهیز چهار دستگاه اتوبوس روباز گردشگری درون شهری برای شهروندان دارای معلولیت توسط سامانه حمل و نقل جانبازان و معلولین شهر تهران قدردانی کرد.

 

پیگیری: تنها 364 معلم رابط برای 48 هزار و 837 دانشآموز معلول

آموزش و پرورش موظف است در قبال دانشآموزان معلول متناسب با نیازها و شرایط ویژه ای که دارند خدمات خاصی را ارائه دهد. هرچند تحصیل این دانشآموزان در مدارس عادی توأم با مشکلات متعددی است. به همین بهانه برای پاسخگویی به برخی از مشکلات دانشآموزان دارای معلولیت که در مدارس عادی مشغول به تحصیل هستند، به سراغ محسن غفوریان، معاون آموزش و توانبخشی سازمان آموزش و پرورش استثنایی رفتیم تا وی پاسخگوی سؤالات و برخی از مشکلات دانشآموزان در نظام آموزشی باشد. – چه تعداد دانشآموز در مدارس استثنایی مشغول به تحصیل هستند و سیاست سازمان در قبال این دانشآموزان چیست؟ 72898 دانشآموز در بیش از 1500 مرکز آموزشی ویژه مشغول تحصیل هستند. در واقع دانشآموزانی که دچار نارساییهای ذهنی و هوشی هستند و این دانشآموزان 73 درصد دانشآموزان با نیازهای ویژه را به خود اختصاص میدهند. البته سیاست سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور برابر با نگاه روز جهانی، فراگیرسازی آموزش و پرورش است. – سازمان آموزش و پرورش استثنایی مدعی است که هم اکنون دارای نظام آموزش فراگیر برای دانشآموزان با نیازهای ویژه است و تا کنون این طرح را به صورت پایلوت نیز اجرا کرده، اما با گزارشهای زیادی که از طریق والدین و دانشآموزان مدارس تلفیقی به ما میرسد شاهد وجود مشکلات متعدد برای دانشآموزان نظام تلفیقی هستیم! با توجه به اینکه نظام آموزش فراگیر مدعی ارائه خدمات کاملتری به دانشآموزان استثنایی در مقایسه با نظام آموزش تلفیقی است، وجود مشکلات بسیاری برای دانشآموزان استثنایی چگونه قابل پذیرش است؟ وقتی ما اسم فراگیرسازی آموزش و پرورش را میآوریم، یعنی ارائه خدمات مناسب با هر نیازی در مدرسه. یعنی هر دانشآموز با هر نیاز و با هر نارسایی که دارد، در نزدیکترین محل آموزشی به محل سکونت خودش ثبت نام کند. معنای واضحترش این است که مدارس ما در کل کشور پذیرای دانشآموزان با هر نیازی باشند. وقتی اینطور میگوییم، یعنی مدرسه ای که در نزدیکترین محل آموزشی به محل سکونت هر فردی هست باید بتواند به این دانشآموز خدمات دهد. این خدمات بخشی از آن خدمات آموزشی است. وقتی میگوییم خدمات آموزشی، باید زمینه ارائه خدمات در آن مدرسه فراهم باشد. اولین اصلش هم این است که معلم مدرسه آموزشدیده باشد. یعنی کلیه معلمین ما در مدارس بتوانند با هر تفاوت فردی کار کنند و کنار بیایند. به غیر از اینها فضای آموزشی نیز باید پذیرای دانشآموزان معلول باشد. به عنوان مثال فضای آموزشی باید دارای رمپ باشد و برای دانشآموزان جسمی-حرکتی و نابینا مناسب سازی شده باشد. وسایل کمک آموزشی در آنجا مستقر شده باشد. مدیر و تمام کسانی که در مدرسه کار میکنند آموزشهای لازم در مورد شرایط کار با هر تفاوتی را یاد گرفته باشند. این میشود آموزش فراگیر. – همین جا این را بگوییم که عملاً چنین اتفاقی نمی افتد و معلمان مدارس عادی آموزشهای لازم را برای کار با دانشآموزان با نیازهای ویژه ندیده اند؟ خب ما سیاستمان این است که به اینجا برسیم. مدعی هم نیستیم که فراگیرسازی در کشور ما در حال اجرا است یا اتفاق افتاده! در حال حاضر در کشور ما نظام آموزشی فراگیر اجرا نمیشود و اگر هم کسی این حرف را زده، یا از روی احساسات بوده یا اینکه آگاهی کافی از نظام آموزش فراگیر ندارد. البته این را بگویم که داریم به سمت فراگیرسازی قدم برمی داریم. اما مدعی هستیم در حال حاضر سیستم آموزشی ما برای دانشآموزان با نیازهای ویژه سیستم آموزش تلفیقی است و تا رسیدن به آموزش فراگیر راه زیادی داریم. حالا ممکن است برخی از مسئولین احساسی برخی مسائل را راجع به فراگیرسازی بگویند، ولی برای فراگیرسازی سیستم آموزشی آموزش و پرورش پیش زمینه هایی نیاز است. یعنی اگر سازمان نوسازی و تجهیز مدارس کشور مدرسه میسازد، باید به گونه ای مدرسه سازی کند که در این مدرسه هر نوع تفاوتی را پذیرا باشد. – سازمان چند وقت پیش اعلام کرده بود طرح فراگیر به صورت پایلوت در چند استان اجرا شده، اما عملاً هیچ نشانی از این طرح وجود ندارد. همانطور که میدانید یکی از لازمه های طرح فراگیر، ایجاد کلاسهای مرجع در هر مدرسه است. اما هیچ کلاس مرجعی در مدارس نیست. الآن سازمان نوسازی و تجهیز مدارس این استانداردها را با همکاری سازمان و دانشگاه شهید بهشتی طراحی کرده است که به زودی در شورای آموزش و پرورش این موضوع مصوب خواهد شد و در ساختمان سازی در خصوص مراکز آموزشی مناسبسازی فضاهای آموزشی صورت خواهد گرفت. این در دستور کار وزارت آموزش و پرورش است. از موارد دیگری که ما باید در حقیقت ایجاد کنیم، این است که معلمانمان را آموزش دهیم. یعنی تمام معلمان ما در نظام آموزش و پرورش آموزش ببینند که چگونه با یک فرد نابینا برخورد کنند. شیوه آموزش فرد دارای آسیب بینایی چگونه است؟ به اضافه اینکه ابزارهای لازم برای آموزش این دانشآموزان هم در مدارس وجود داشته باشد. این میشود فراگیرسازی. پس تا وقتی ما همه این امکانات را فراهم نکردیم، نمیتوانیم بگوییم فراگیرسازی انجام گرفته، ولی چیزی که الآن داریم، آموزش تلفیقی است. آموزش تلفیقی هم ملزوماتی نیاز دارد. اما چون از سال 71 سابقه اجرایی دارد شرایط بهتری دارد. ولی ممکن است ایده آل نباشد. پس در آموزش تلفیقی دانشآموز در صورتی که امکان پیشرفت در مدرسه عادی را داشته باشد حضور پیدا میکند و در کنارش از خدمات پشتیبانی آموزش و پرورش استثنایی استفاده میکند. این خدمات پشتیبانی یکی معلم رابط هست، یکی استفاده از کتابها و ابزار آموزشی متناسب با شرایط دانشآموز و یکی هم استفاده از خدمات حمایتی و توانبخشی است که برای دانشآموزان شیوه آموزش تلفیقی باید وجود داشته باشد که الآن وجود دارد، ولی ممکن است همه گیر نباشد.

در حال حاضر چه تعداد دانشآموز معلول در مدارس عادی مشغول به تحصیل هستند؟ آیا تعداد حضور این دانشآموزان در کلاسهای درس، مطابق با سطح استاندارد جهانی است؟ الآن در نظام آموزشی کشور، بالغ بر 48837 نفر به شیوه آموزش تلفیقی در حال تحصیل هستند. خب ما باید برای اینها معلم رابط اعزام کنیم که متأسفانه به علت کمبود نیروی انسانی، در این بخش ما دچار مشکل هستیم. یکی از ملزومات آموزش فراگیر و تلفیقی، وجود معلمان آموزشدیده است، برای ما امکان ندارد همه معلمین آموزش و پرورش را آموزش دهیم. نه فرصتش را داریم و نه از نظر شرایط اعتباری این قدر دست ما باز هست که در یک محدوده زمانی کوتاه بتوانیم این آموزشها را منتقل کنیم. پس کار را از دانشگاه فرهنگیان شروع کردیم. دوره ها و کارگاههای مرتبطی را تعریف کردیم و از سال پیش در کشور برای آموزش معلمان مدارس عادی و برنامه ریزان آموزش و پرورش مثل رؤسای ادارات آموزش و پرورش، معاونین آموزشی مناطق در استانها این کار را شروع کردیم. آن هم به صورت استفاده از خدمات دیجیتالی، لوحهای فشرده ای را آماده کردیم در خصوص فراگیر سازی آموزش و پرورش در چهار فصل که فصل اول آن آماده و توزیع شد. یعنی ما به جای اینکه کارگاه تشکیل دهیم، این لوحها را در کل کشور میان مربیان توزیع کردیم که معلمان ببینند، سؤالاتشان را مطرح کنند و در حقیقت ما بتوانیم آموزشهایمان را در این سطح آغاز کنیم. این لوحهای فشرده در چهار فصل آماده شده که گفتم فصل اولش توزیع شده و فصل دوم آن نیز در حال آماده شدن است. نرم افزارهای کاربردی را آماده کردیم که قرار است روی سایت سازمان قرار دهیم که هر کس بتواند این اطلاعات را در مورد دانشآموزان با نیازهای ویژه دریافت و مطالعه کند. هر چقدر ما سطح آگاهی و اطلاعات مخاطبین مان را در جامعه بالا ببریم و تغییر نگرش ایجاد کنیم آن وقت شرایط ما برای آموزش و پرورش این بچه ها در مدارس عادی فراهمتر میشود. در مورد آموزش فراگیر و تلفیقی، آیین نامه ای وجود دارد که این آیین نامه را ما از سال گذشته به سمت مناسبسازی و اجرایی کردن آن پیش بردیم. در آموزش تلفیقی و فراگیر، دانشآموزان دارای آسیبهای مختلف از خفیف تا متوسط و از متوسط تا شدید دسته بندی شده اند. برای بچه های آسیب شنوایی و آسیب بینایی و دانشآموزان معلول جسمی-حرکتی که در این آیین نامه اشاره شده، اینها از خدمات آموزش تلفیقی استفاده میکنند؛ به این معنی که معلم رابط برای این دانشآموزان اعزام میشود، به قاعده باید اعزام شود مگر در جاهایی که ما نیرو نداشته باشیم که متأسفانه ما این مشکل کمبود نیرو را در کشور داریم. اما دانشآموزانی که دارای مشکلات ویژه یادگیری هستند، اینها دارای هوش عادی هستند، ولی در بعضی از فعالیتهای ذهنی ممکن است اشکالاتی داشته باشند. علیرغم اینکه محدودیتها و معلولیتهای حسی-حرکتی نداشته باشند، ولی میبینید در فعالیتهایی مثل نوشتن، خواندن و مهارتهای حساب کردن و ریاضی دارای اشکالاتی هستند. این افراد در مدارس عادی درس میخوانند و به صورت کلینیکی از خدمات مراکز آموزشی و توانبخشی مشکلات ویژه یادگیری ما بهره مند میشوند. در مورد اینکه استاندارد جهانی چه میگوید، باید گفت: دردستور العمل ساماندهی که وزارت آموزش و پرورش ابلاغ کرده، به ازای وجود هر یک دانشآموز دارای نیاز ویژه در کلاس عادی، 3 نفر باید از تراکم دانشآموزان کم شود. اینکه این قانون در حال حاضر اجرا میشود را باید از مسئولان آموزش و پرورش پرسید. من موظف بودم که این قانون را به آموزش و پرورش ببرم که بردم. “ادامه دارد.

 

گپ و چای داغ با سیندرلا، همراه با شادیها و خنده های جودی ابوت

همان سرزندگی و شادی که از او انتظار میرود را با خود آورده بود. گویی همیشه با خود دارد؛ گریه ها و خنده های دختری نوجوان و سرکش، ناز پروردگی دختری جوان و عاشق، جدیت یک پزشک و پرستار و چندین حالت از چندین شخصیت را همیشه در خورجینش دارد و با خود میبرد و میآورد. نسلهای زیادی با صدایش بزرگ شده، رشد کرده و به عرصه رسیده اند، اما او با 65 سال سن، همچنان جوان صدا باقی مانده است. زمانی که قرار شد «زهره شکوفنده» دوبلر نامآشنا و پیشکسوت را به جلسه گپ و چای دعوت کنیم، انتظار داشتیم که با گرمی استقبال کند؛ چه، هم او به علاقه مخاطبان نابینا نسبت به دوبله واقف بود و هم خودش به چنین مخاطبان پیگیری علاقه داشت. آنچه در ادامه میخوانید، مختصریست از پرسش و پاسخ مهمانان ما با خالق صدای جودی ابوت. مشروح این جلسه را در قالب فایل صوتی، از وبسایت روزنامه میتوانید دریافت کنید. – نزدیک نوروز، دوبله سریال «بابا لنگ دراز» به من پیشنهاد شد. داستان را دوست داشتم؛ چون در دوران دبیرستان ما کلاسهای به اصطلاح آن زمان «کاردستی» داشتیم. در آن کلاسها هر کدام از دانشآموزان یک کتاب را انتخاب میکرد و میخواند. من هم کتاب «بابا لنگ دراز» را انتخاب کرده بودم؛ چون دوست داشتم. این سریال محصول کشور ژاپن است که خیلی از بیننده ها متوجه نشده بودند که ژاپنیست. ژاپنیها وقتی میخندند، دهانشان تا آن اندازه باز میشود که زبان دیده شود و این رفتار، صحنه بدی ایجاد میکند. من با گریه و خنده سعی میکردم این صحنه ها جلوه بدی نداشته باشند. ضمن اینکه اول قرار نبود من جای جودی ابوت صحبت کنم و فقط قرار بود مدیریت دوبلاژ را عهده دار باشم. به خانم غزنوی پیشنهاد کردم، اما قبول نکرد و گفت که من انیمیشن صحبت نمیکنم. نزدیک عید بود و باید هر طور شده، سریال را آماده میکردیم. به همین علت خودم جای قهرمان سریال صحبت کردم و اتفاقاً هم مورد توجه قرار گرفت. – من دست به گریه ام خوب است؛ چه در دوبله فیلم و چه در حالت واقعی. هنوز هم بعد از این سالها وقتی فیلم مادر را میبینم، خواه ناخواه گریه میکنم. شخصیت مادر، درست شبیه مادر بزرگ پدریم بود و مخصوصاً اینکه خانم بدری نور اللهی، دختر عمه من هم جای زنده یاد چهره آزاد صحبت کرده بود، خیلی تحت تأثیر قرار میگیرم. – من از بچگی به وسیله خانم نور اللهی وارد دوبله شدم. اول نمیدانستم که دوبله چیست، فقط به من میگفتند جای فلان بچه صحبت کن. من هم به عشق ساندویچ و چلو کباب به استودیو میرفتم. – خانواده ما دوبلر پرور است. پیش از اینکه من وارد دوبله شوم، پدرم و خانم نور اللهی دوبله میکردند. بعد از من، آقای اسماعیلی که پسر عمه من است و به نظر من سلطان دوبله باید به ایشان گفت، وارد این حرفه شد. مدتی هم یکی دو تا از برادرانم به کار دوبله مشغول شدند، اما زمان فعالیت آنها خیلی نبود و برای تحصیل به آلمان رفتند. – خود من شخصاً با بچه گویی آدم بزرگها در دوبله موافق نیستم؛ هرچند جای جودی ابوت صحبت کردم. این نکته را در یک مصاحبه هم گفتم و متأسفانه همکارانم ناراحت شدند. مشکل اینجاست که خیلی از همکاران خانم من که معمولاً جای پسربچه ها صحبت میکنند، این تصور را دارند که باید با لحنی لوطیوار، اما در قالب پسربچه حرف بزنند و به دختربچه ها لحنی نازگونه بدهند. این درست نیست. دخترها ناز مخصوص خود را دارند و پسرها هم کلمات را جمع و جور ادا میکنند. تصور همکاران خانم من کمی با این واقعیت متفاوت است. لحن پسرها را همانطور که گفتم، لوطیوار و دخترها را لوس اجرا میکنند. – به نظر من نابینایان در دوبله مستند موفقند تا دوبله سریال یا فیلم سینمایی. چرا؟ به این علت که دوبلر، علاوه بر شنیدن صدای بازیگر اصلی، حالات چهره او را هم میبیند؛ یعنی بازیهایی که بازیگر با چهره خود اجرا میکند را هم مد نظر قرار میدهد و دامنه صدایش را با هر دوی آنها تنظیم میکند.

من نزدیک به هفت هشت سریال کره ای دوبله کرده ام. مشکلی که در دوبله سریالهای کشورهای جنوب شرق آسیا به شکل پر رنگ دیده میشود، زبان مردم آن کشورهاست. مردم کشورهایی مثل کره، چین و ژاپن مکثهای زیادی هنگام صحبت دارند؛ زبان چینیها به گونه ایست که انگار نوار کاست را برعکس گوش میکنی. من برای حل مشکل مکثها، سعی میکنم آن فضاها را با پس و پیش کردن دیالوگها، به شکلی که به کلیت داستان لطمه وارد نکند، مناسب سازی کنم. تازه مشکل به زبان ختم نمیشود. لباسها و حتی قیافه های بازیگران شبیه هم هستند و خیلی وقتها من همکارانم اشتباه میکنیم که جای چه کسی صحبت کرده ایم. – من به لحظه های مختلف بازی بازیگر توجه میکنم و شاید هم به این دلیل است که خیلیها فکر میکنند من دائماً در جامعه و بین افراد مختلف حضور دارم و گرته برداری میکنم. زمانی قرار شد در فیلمی جای خانم پوراندخت مهیمن صحبت کنم. در آن فیلم، علاوه بر خانم مهیمن، خانم شهره لرستانی هم بازی کرده بود که جای خودش صحبت میکرد. به محض اینکه من وارد استودیو شدم، شروع به دوبله کردم و جای بازیگر خندیدم و گریستم. وقتی کار تمام شد، خانم لرستانی با تعجب پرسید که تا چه اندازه خانم مهیمن را میشناسم که آن اندازه درست و دقیق جایش حرف زدم. گفتم: من عاشق این کار هستم و عشق به این کار اجازه میدهد به دقت در کار بازیگر تعمق کنم. – قرار شد فیلم جرم ساخته مسعود کیمیایی به دو صورت صدای سر صحنه همراه با صدای خود بازیگران و نسخه دوبلاژ نمایش داده شود. قرار شد من جای خانم زنگنه صحبت کنم و خانم مینو غزنوی جای یک دختر جوان حرف بزند. آقای کیمیایی صدای خانم غزنوی را مناسب ندانسته بود و گفته بود که آن صدا برای یک دختر درد کشیده خیلی شیک است. خلاصه آقای خسروشاهی پیغام کیمیایی را به من رساند و من گفتم که صدای من برای آن دختر مسن است. اما اصرار کیمیایی این بود که من جای او حرف بزنم. اتفاقاً نقش آن دختر هم زیاد نبود. گفتم من یک تکه را میگویم و اگر مقبول بود، ادامه میدهم. در همان دیالوگهای اول بلافاصله آقای کیمیایی اشاره کرد که عالیست و ادامه دادم. وقت ناهار، دیدم یک دختر جوان وارد استودیو شد و قسمتهایی که من صحبت کرده بودم را گوش کرد. پرسیدم او کیست؟ گفتند همان دختریست که تو جای او صحبت کرده ای. بعد از چند دقیقه دختر از استودیو گریه کنان بیرون آمد. علت را که پرسیدیم گفت: فکر نمیکردم «سیندرلا» جای من حرف بزند. من ظرفیت این صدا را ندارم. – سر فیلم سوته دلان، اول قرار نبود من جای خانم فخری خوروش صحبت کنم. جای او خانم سیمین سرکوب صحبت کرده بود، اما آقای حاتمی نپسندیده بود. گفتم صدای من برای خانم خوروش خیلی کم سن و سال است. آقای طحماسب گفت که حاتمی اصرار دارد تو جای او حرف بزنی. استدلال آقای حاتمی هم این بود که «فروغ» زنی عاشق و اهل شیراز است. شیرازیها هم لحن و صدایی لطیف دارند و به همین علت صدای تو مناسب است. گفتم که من شیرازی بلد نیستم. حاتمی هم گفت: چنگیز جلیلوند اهل شیراز است و به تو یاد میدهد. خلاصه آن عوامل دست به دست داد تا من جای خانم خوروش صحبت کنم. – به نظر من از زمانی که دوبله از سینمای ایران حذف شد، سینما شکست خورد؛ چرا؟ برای اینکه بازیگران فن بیان مناسبی ندارند و حتی به خودشان هم زحمت نمیدهند به دنبال آن بروند و یاد بگیرند. اگر در سریال شهرزاد احساس میکنیم که بازیگران خوب حرف میزنند، مسلماً بدانید که روی فن بیان آنها کار و تمرین شده است. – علاوه بر دوبله، به تئاتر علاقه دارم و در چند فیلم کوتاه بازی کرده ام.

علاقه مندان میتوانند صحبتهای مفصل خانم شکوفنده را در قالب فایل صوتی از وب سایت روزنامه دریافت کنند.

 

مشکل اشتغال نابینایان فراتر از نبود شغل

سهیل معینی در ستون سخن هفته شنبه سوم مهر ایران سپید نوشت: یکی از مهمترین مشکلات امروزی افراد نابینا و کمبینا، به تأیید همه متخصصان و آمار، فقدان اشتغال پایدار برای اکثریت این افراد است. در این موضوع بحثی نیست. اما بحثها از بررسی علل این امر و چگونگی رفع آن آغاز میشود که منحصر به کشور ایران نیز نیست. نرخ بیکاری نابینایان و کمبینایان حتی در کشورهای توسعه یافته بسیار بالاست و این علیرغم رشد چشمگیر سطح تحصیلات این افراد و کسب مدارج عالی آموزشی و پیشرفت چشمگیر فناوریهای کمک زیستی برای این افراد است. بیکاری گسترده نابینایان و کمبینایان در کشورهای مختلف هم دلایل مشترک و هم دلایل متفاوتی دارد. اما موضوع این یادداشت پرداختن به یکی از دلایل بیکاری نابینایان در کشور ماست. اخیراً دیده میشود محلهای اشتغال جدیدی برای نابینایان بویژه در بخش خصوصی ایجاد میشود، اما این مشاغل مورد استقبال نابینایان قرار نمیگیرد. عمده این مشاغل در بخشهای بسته بندی کالاها یا بازاریابی و فروش کالا و خدمات است. اما علیرغم پرداخت حقوق و دستمزد منطبق با قانون کار، بسیاری از نابینایان از پذیرش این مشاغل به دلایل گوناگون خودداری میکنند. مثلاً طولانی بودن ساعات کار با وجود آنکه این افراد در ازای ساعات اضافه کار بیش از 8 ساعت روزانه اضافه کار نیز دریافت میکنند. فهم چنین واکنشی از جانب افرادی که از بیکاری و فقدان درآمد خود مینالند واقعاً عجیب است. در ذهن این افراد چه میگذرد؟ آیا آنها منتظر پیشنهاد مشاغل دولتی برای همه عمر نشسته اند؟ آیا برای فردی که واقعاً به درآمد نیاز دارد و فراتر از آن در سنی است که باید هویت اجتماعی مثبتی داشته باشد. درنگ در پذیرش مشاغلی دائمی، با حقوق کامل قانون کار به بهانه های مختلف غیر قابل فهم توجیه دارد. آیا علت عدم پذیرش مشاغل پیشنهادی به این افراد برخورداری از نوعی تأمین خانوادگی و عدم کشیدن زحمت برای کسب درآمد نیست؟

 

دانشآموزان عزیز! من معلم جدید شما هستم

ماه مهر، آغاز موسم تحصیل و سرآغاز فصل تازه دانش اندوزی، حال و هوای خاصی دارد که پایدار و نامیراست. ممکن نیست در آستانه مهر ماه قرار بگیریم و خبری از شور و حال مدرسه نباشد. چند هفته پیش، به مناسبت فرا رسیدن سال جدید تحصیلی، تجربه های والدین نابینا در بحث ثبت نام فرزند کلاس اولیشان را منتشر کردیم. با توجه به بازگشایی مدارس و تداوم شور و نشاط حاکم در کلاسهای مدرسه، این هفته و هفته آینده، تجربه های یک معلم نابینا در مدارس عادی را از زبان او میخوانیم.

 

عاشق موسیقی و فیلم است و دوستانش او را به عنوان یک انسان پر انرژی و دانشآموزانش او را به عنوان معلم هوشیار میشناسند. برخلاف خیلی از معلمان نابینا که پس از فارغ التحصیلی و ارائه تقاضای خدمت در مدارس، یکراست به مدارس استثنایی معرفی میشوند، کارش را با حق التدریسی در مدارس عادی شروع کرد و بعد از چند سال در مدارس استثنایی به خدمت ادامه داد. «فرهاد پاکنژاد» معلم درس «مطالعات اجتماعی»، تجاربی از دوران خدمت معلمیش در مدارس عادی مطرح میکند که خواندنیست. مهمترین شاخصه تجارب او، تدریس در مدارس منطقه 18 آموزش و پرورش است که به واسطه موقعیت منطقه، دانشآموزان پر انرژی و پر جوش و خروشی دارد: ««زمانی که من از دانشگاه تربیت معلم فارغ التحصیل شدم، مقارن با اجرای یکی از مفاد آیین نامه داخلی آموزش و پرورش مبنی بر منع استخدام نابینایان بود. من تلاش زیادی کردم و بالاخره موفق شدم کار خدمت معلمی را از مدارس عادی آغاز کنم. اما پیش از آن، در دوران دانشجویی در مدارس عادی به صورت حق التدریس کار میکردم. همین سابقه باعث شد تا مسئولان وقت مرا به مدارس عادی معرفی کنند. خدا رحمت کند شهید قدمی، مسئول آموزش و پرورش منطقه 18 را که خیلی از من حمایت کرد.» اولین روز ورودش به کلاس را خیلی مهم ارزیابی میکند: «وقتی قرار شد درس مطالعات اجتماعی را برای مقطع دبیرستان، پایه اول تدریس کنم –که مربوط به رشته خودم هم بود-، مدیران مدرسه مرا به دانشآموزان کلاس معرفی کردند و رفتند. من ماندم و جمعی از دانشآموزان پر شور. چه سالی؟ 1365. همان روز اول و در همان دقایق اولیه، تصمیم گرفتم بچه ها را با کلیاتی درباره نابینایان آشنا کنم؛ به هر حال قرار بود با این بچه ها در طول یک سال تحصیلی زندگی کنم. کمی از موضوع نابینایی و مشکلات فرد نابینا و همچنین تواناییهایش گفتم.» شیوه تدریس را از همان آغاز مشخص میکند: «یک روش غلط در میان خیلی از معلمان آن زمان –و شاید امروز هم- وجود داشته و دارد و آن، عبارت از باز کردن کتاب و روخوانی آن بود. کاری که خود دانشآموز هم میتواند انجام دهد. من از این روش تدریس حذر میکردم، چون معتقد بودم که باید درس آموخت، نه روخوانی کتاب. بنابر این، نکات لازم را یادداشت میکردم. خب بچه ها که با خط بریل آشنا نبودند، قرار بود هر روز شاهد آن باشند که معلم از خطی مخصوص استفاده میکند. روز اول، دانشآموزان کلاس را با خط بریل آشنا کردم؛ کمی درباره آن توضیح دادم و دستنوشته ای که داشتم را در اختیارشان گذاشتم تا کاملاً لمس کنند و بدانند که معلمشان با چه خطی میخواند و مینویسد.» همان روز اول، آشنایی دانشآموزان را فقط به خط بریل معطوف نمیکند: «احساس کردم که بچه ها به تجهیزاتی که ما از آنها استفاده میکنیم، توجه میکنند. آن روزها ساعتهای لمسی بیشتر رواج داشت و ساعتهای گویا تازه وارد بازار شده بود. من ساعت لمسی خودم را به بچه ها نشان دادم و توضیح دادم که چگونه از آن استفاده میکنم. در عین حال، این نکته را هم اضافه کردم که اگر تمایل داشته باشند، آنها هم میتوانند از ساعتهایی استفاده کنند که هم ظاهر شیک و مناسبی برای افراد بینا دارد و هم با فشردن یک دکمه، ساعت را به زبان انگلیسی به صورت گویا اعلام میکند. این معرفیها باعث شد که بچه ها به طور کامل با معلمشان آشنا شوند.

حضور معلم در کلاس و  کنترل دانشآموزان از یک سو و تأثیرگذاری علمی و عاطفی از سوی دیگر، معلم را به جایگاهی میرساند که دانشآموز بعد از سالها، زمانی که مدارج عالی تحصیلی را کسب کرده یا به کار آزاد اشتغال یافته، خاطرات آن معلم را از ذهنش پاک نکند و همیشه و هرجا، به نیکی و پاکی از او یاد کند. هفته گذشته، بخش اول صحبتهای فرهاد پاکنژاد، معلم نابینایی که کارش را از مدارس عادی آغاز کرد، خواندید. امروز و در بخش پایانی، پاکنژاد از تجارب خود در کنترل کلاس میگوید: «طبیعیست که ما نابیناها تصویر درستی از محیط کلاس نداریم و برای تسلط بر کلاس، باید از قوه شنیداری و هوش و درایت خودمان استفاده کنیم. تصور کنید معلم نابینا در کلاسی 40 نفره از دانشآموزان پر انرژی، چگونه باید کنترل محیط را در دست بگیرد؟ من برای حل این مشکل، سعی کردم ابتدا با قدم زدن در کلاس و عبور از ردیفهای مختلف میزها، مختصات کلی را بدانم. از آن به بعد به دانشآموزان تأکید میکردم که هرگاه تصمیم به تغییر فضای کلاس میگیرند، مثلاً میخواهند جای میزها را تغییر دهند، باید من را در جریان بگذارند و نظر نهایی را باید من بدهم؛ برای اینکه کنترل کلاس در دست من است. ضمن اینکه نیروی شنیداری ما هم باید خیلی قوی کار کند تا صداهایی که از گوشه و کنار کلاس و از زوایای مختلف شنیده میشود را در نظر بگیریم و کاملاً به آن زاویه اشراف پیدا کنیم.» معتقد است معلم نابینا باید سعی در جلب اعتماد کند و برای این  کار، باید از روشهای معقول بهره بجوید: «یکی از مواردی که در سالهای اول با آن مواجه میشدم، برخورد والدین با من بود. طبیعیست که والدین دانشآموزان در نخستین برخورد، با تردید صحبت میکردند. من به جای اینکه اصرار بر توانایی یا درجه علمی خودم بکنم، سعی میکردم اعتماد آنها را جلب کنم. به آنها میگفتم که یک فرصت سه ماهه به من بدهند و در طول این مدت، وضعیت فرزند خود را بررسی کنند. اگر بعد از این سه ماه، تغییر قابل قبولی در وضعیت تحصیلی و حتی رفتاری فرزندشان احساس کردند، میتوانند به من اعتماد کنند. اتفاقاً این روش نتیجه مطلوب و مثبت داد و بعد از آن، والدین بی هیچ اما و اگری به من اعتماد کردند. بعضی از والدین میگفتند که قبلاً فرزندشان دائماً در کوچه با همسالان خود مشغول بازی بود و اصلاً به درس اهمیت نمیداد. شما چه کرده اید که الآن به محض رسیدن به خانه، یکراست به سراغ کتاب مطالعات اجتماعی میرود و درس روز بعد را حاضر میکند؟» یک نکته را هم اکیداً به معلمان همنوع خود گوشزد میکند: «معلمان نابینا باید به یک نکته بسیار اهمیت دهند و آن، عبارت از پوشش ظاهریست. باید بهترین لباسها را بپوشند تا تأثیر منفی بر بیننده، مخصوصاً دانشآموزان نگذارند. جدا از این، باید با رفتار و منش معلمی، سعی در جذب دانشآموز به خود و کلاس بکنند و هرگز معلولیتشان را بهانه ای برای بهره کشی از دانشآموزان قرار ندهند.

 

صدای خاطره ها

کمتر کسی پیدا میشود که ادعا کند در زندگیش اصلاً خاطره نداشته است. خاطره، یکی از اجزاء لایتجزای زندگی آدمیست. همیشه همراهش است و هر لحظه از زندگیش، برگی به دفتر آن اضافه میکند. نظریه ایست که انسان با هر قدم که بر میدارد، آنچه پشت سر میگذارد را دیگر نمیبیند؛ به این معنا که گذشته او به سان دیواری پشت سرش قرار میگیرد و اجازه بازگشت به آن را نمیدهد. شاید بر اساس این نظریه است که قدما توصیه میکنند: «سعی کنید همه پلها را خراب نکنید.» منظور این توصیه کاملاً مشخص است؛ اما پلهای پشت سر، خراب نمیشوند، چون خاطرات گذشته زنده است و انسان را از خطاها و لغزشهای که مرتکب شده، آگاه میکند؛ البته انسان عبرت پذیر را. الغرض، در باب خاطره و قدرت احیاگر و تاریخ ساز آن هرچه سخن گفته شود و قلم فرسوده گردد، یک از هزاران نخواهد بود. با این پیش زمینه عمیق درباره عظمت، قدرت و جذابیت خاطره، صفحه تازه ای میگشاییم. در این صفحه، قرار است نقل خاطره شود از زبان کسانی که آشنای نسل ما و چند نسل پیش از ما هستند. کسانی که به مدد صدای آنها و همکارانشان درس خواندیم و به دانشگاه رفتیم. کسانی که با صدای آنها، کتاب خواندیم و آموختیم که برای ادامه زندگی و ساختن آینده، حتماً باید مطالعه کنیم. در این صفحه، قرار است چند گوینده نامآشنای مرکز رودکی از خاطراتشان بگویند، از زمان ورودشان به مرکز و کتابهایی که ضبط کرده اند تعریف کنند و تصاویر گذشته این مرکز را احیا سازند. در کنار این گوینده ها، چند تن از عوامل ضبط کتب هم از خاطراتشان میگویند و صفحه نوگشوده را پربار میکنند. به همین بهانه و با موضوع نقل خاطرات، عنوان صفحه را «صدای خاطره ها» نهادیم تا تصویری بسازد از زبان صداهای خاطره ساز. به رسم نوین، فایل صوتی مصاحبه ها هم به منظور ایجاد خاطره ای مضاعف، در وبسایت روزنامه بارگذاری خواهد شد.

 

چوب الف

در ستون حاضر که از این پس روزهای شنبه هر هفته به حضور مخاطبان فرهیخته روزنامه ایران سپید تقدیم خواهد شد, درباره کتاب و لذت مطالعه سخن خواهیم گفت. به سراغ بازار نشر و پیشخوان بهترین کتابخانه ها و کتابفروشیها خواهیم رفت و بهترین کتابهای منتشر شده در رشته های مختلف را از میان آثاری که ارائه کرده اند در این صفحات معرفی خواهیم کرد. درباره لذت مطالعه و شیوه های گزینش بهترین کتابها و روشهای پرورش و تقویت ذوق و سلیقه مطالعه با شما سخن خواهیم گفت. با هر کتاب سفری جالب, متفاوت و شگفت انگیز را باهم تجربه خواهیم کرد و با بهترین نویسندگان و مترجمان آشنا خواهیم شد. در مجموع خواهیم کوشید مطالب این ستون به شکلی کاملاً کاربردی و در عین حال جذاب و خواندنی ارائه شوند. بدیهیست که برای تحقق این هدف، همراهی خوانندگان کتابدوست روزنامه برای دست اندرکاران بسیار مفید و امیدبخش خواهد بود. دوستان علاقه مند میتوانند از طریق تلفن و ایمیل روزنامه نظرات و پیشنهادهای سازنده خود را با هیأت تحریریه در میان بگذارند. به ما بگویید دوست دارید در چه موضوعاتی کتاب بخوانید, با چه حوزه ای از علوم, دانشها و معارف میخواهید آشنا بشوید و خلاصه هر آنچه را در موضوع کتاب و مطالعه برایتان جالب است به تحریریه ی روزنامه منتقل کنید تا آنچه در این مجال فراهم میشود، هرچه بیشتر به خواسته ها و علایق شما نزدیک شود. امید که به این بهانه  بتوانیم با یار مهربان و دانای بیزبانی که درنخستین سالهای با سواد شدنمان از زبان شیرین مرحوم عباس یمینی شریف با آن آشنا شدیم و در تمام طول تحصیلمان دیگر بسیار کمتر از آن گفتند و شنیدیم, بیشتر آشنا و مأنوس شویم.

 

تلاشهای خستگیناپذیر مؤسسه هندی برای کتابخوان کردن نابینایان بنگال

مؤسسات آموزشی فراوانی در هند وجود دارد که خدمات آموزشی را در اختیار نابینایان قرار میدهد. اما در میان آنها، کم پیدا میشود مؤسسه ای که هدفش را در بحث آموزش به نابینایان بر این نکته استوار کرده باشد که آموزشهایی را در اختیار این گروه قرار دهد که منجر به حضور فعالتر آنها در سطح جامعه شود. «میترا جیوثی»، نام مؤسسه ای به قدمت ۲۶ سال است که برخلاف بسیاری از مراکز آموزشی، با هدف حضور فعال نابینایان در سطح جامعه و کمک این قشر به اقتصاد کشور فعالیت میکند. بر اساس آمار جهانی امروز در دنیای رقمی معادل ۴۵ میلیون نابینا زندگی میکند که از این تعداد، حدود ۱۵ میلیونش ساکن هندوستانند.

«اوما کریشنامورتی»، از مدیران ارشد این مؤسسه در باره دوره های آموزشی این مرکز، میگوید: «مهارت استفاده از رایانه، یکی از اصلیترین دوره های برگزار شده در میترا جیوثی است. طی این دوره، در هر گروه ۲۰ نابینا آموزش داده میشوند. آموزشها از استفاده از کیبورد شروع میشود و کاربران تا به آنجا پیش میروند که بتوانند از سرویسهایی نظیر ایمیل هم استفاده کنند. در این دوره همچنین چگونگی استفاده نابینایان از Microsoft office هم به آنان آموزش داده میشود. طول هر دوره ۶ ماه است و در هر دوره، نابینایانی از سراسر شبه قاره شرکت میکنند. امکانات خوابگاهی هم برای کسانی که از مناطق دوردست در این دوره ها شرکت میکنند در نظر گرفته شده است.» اوما کریشنامورتی، تسهیل دسترسی نابینایان نابینایان به کتابهای منتشر شده را از دیگر وظایف مرکزشان میداند و در این خصوص میگوید: «بخش ضبط کتاب، بیش از ۲۰ سال است که راه اندازی شده است و کتابهای چاپ شده، در فرمت دِیزی و با کمک گویندگان داوطلب ضبط شده و در اختیار نابینایان قرار میگیرند. آن دسته از نابینایانی که علاقمند به دریافت کتاب باشند میتوانند فهرستها را به شکل برخط بررسی کنند و عناوین مورد علاقه شان را به ما اطلاع دهند تا ما کتابها را روی لوح فشرده رایت کرده و در اختیارشان قرار دهیم. در حال حاضر بیش از ۳۰۰۰ کتاب انگلیسی و تعداد زیادی به چهار زبان محلی هندی در این کتابخانه وجود دارد. همچنین کتابهای دانشگاهی رشته های اقتصاد و روانشناسی هم برای مقاطع تحصیلی پیشرفته، در این مرکز ضبط شده و در اختیار کاربران قرار میگیرند. بیش از ۷۵۰۰ نفر از این مرکز در زمینه کتابهای دِیزی خدمات دریافت میکنند اما تهیه یک دستگاه پخش کننده دِیزی برای بسیاری از آنها کار دشواری است. چرا که این دستگاه، چیزی در حدود ۱۱ هزار روپیه قیمت دارد و بسیاری از نابینایان هندی قادر به خرید آن نیستند.» به تازگی دولت هند دو دستگاه چاپگر بریل را هم در اختیار این مرکز قرار داده و تا به حال توانسته اند کتابهای عمومی نظیر رامایانا، ماهابهارات و پانجاتانترا را برای مطالعه نابینایان به بریل برگردانند.

 

نگاهی به ویژگیهای دسترس پذیری در IOS 10

آنهایی که گوشیهای Iphone دست میگیرند حتماً در جریان هستند به تازگی نسخه ۱۰ سیستم عامل گوشیشان هم در دسترسشان قرار گرفته و میتوانند با اعمال بروزرسانی، گوشیهایشان را به این سیستم عامل مجهز کنند. اما شاید برای کاربران نابینا و کمبینا بد نباشد بدانند وقتی این بروزرسانی را بر روی گوشی خود اعمال کنند، با چه تغییراتی در حوزه دسترس پذیری مواجه خواهند شد.

شاید مهمترین قابلیتی که به دسترس پذیری IOS اضافه شده، امکانی باشد که apple در بخش Siri به وجود آورده است. بر اساس این تغییر، برای برنامه نویسهایی که برای محیط IOS برنامه مینویسند این امکان به وجود آمده که از Siri در برنامه هایشان بهره بگیرند. Siri، همان منشی گویای IOS است که کاربران به کمک آن میتوانند به جای آن که خودشان کارهایشان را انجام دهند، از Siri بخواهند آن را برایشان یا به جایشان انجام دهد. به طور مثال، کاربران میتوانند هر آنچه را که میخواهند جستجو کنند، به Siri بگویند تا برایشان بگردد. تا به امروز این قابلیت فقط در برخی محیطهای محدود امکانپذیر بود، اما حالا دیگر به شرط لحاظ شدنِ این نکته در طراحی برنامه ها، کاربران خواهند توانست از Siri در محیطهایی نظیر skype یا what’s app و سایر برنامه ها هم استفاده کنند.

امکان اصلاح تلفظها، از دیگر امکاناتی است که در این نسخه ارائه شده است. افزون بر صداهای جدیدی که به voice over اضافه شده، قابلیت دیگری هم در این برنامه به وجود آمده که کاربران میتوانند برای برخی پیغامهای همیشگی در Voice over، صدا اختصاص دهند. مثلاً کاربران میتوانند تنظیمی برگزینند که در هنگام قفل کردن صفحه یا باز کردن آن، voice over دیگر پیغامی ندهد و این اتفاق فقط از طریق هشدارهای صوتی به آگاهی کاربر برسد.

انقلاب بسیار قابل توجهی هم در زمینه پردازش محتوای تصاویر در این بروزرسانی رخ داده، به طوری که محتوای تمامی تصاویر موجود در گوشی یا تبلت کاربران در قالب بیش از ۱۱ میلیارد پردازش، مورد بررسی قرار میگیرد و سیستم عامل به کاربر گزارش میدهد که در هر کدام از عکسها، چه محتوایی وجود دارد. apple ادعا کرده تمامی این پردازشها در خودِ گوشی انجام میشود و نیازی به استفاده از اینترنت در این زمینه وجود ندارد. به این ترتیب، کاربران قادر خواهند بود علاوه بر آگاهی یافتن نسبت به محتوای عکسها، از امکان جستجوی یک تصویرِ خاص در گوشی خود هم برخوردار شوند. به عنوان نمونه اگر کاربر نابینایی نیاز به عکس یک رستوران داشته باشد، میتواند از ابزار جستجوی IOS کمک بگیرد و از سیستم عامل بخواهد از میان عکسهای موجود بر روی گوشی، تصویر یک رستوران را برایش پیدا کند. بر اساس این قابلیت، حتی تشخیص و تمییز چهره ها از یکدیگر هم برای سیستم عامل امکانپذیر شده است.

 

گشتی کوتاه در کتابخانه طه حسین

کتابخانه طه حسین ویژه نابینایان و کمبینایان مفهوم جدیدی در ارائه خدمات کتابداری به این افراد به کمک فنآوری نشان داده است. این کتابخانه، آنان را در دستیابی به منابع کتابخانه و نیز منابع اینترنتی گزینششده توانا میسازد. کتابخانه طه حسین با بستههای نرم افزاری ویژه و امکاناتی که به کاربران اجازه میدهد که به فهرست کتابخانه و دیگر منابع الکترونیکی از جمله وبگاههای مختلف دسترسی داشته باشند تجهیز شده است.

 

«دانش مانند آبی است که مینوشیم و هوایی است که استشمام میکنیم». این جمله را دکتر طه حسین گفته که جایزه حقوق بشر سازمان ملل را گرفته است. این کتابخانه به نام نویسنده بزرگ مصر طه حسین نامیده شده است که خود نابینا بود. وی یکی از نویسندگان برجسته مصر بود که تأثیر بسزایی بر زندگی فرهنگی مصر و جهان عرب گذاشته است. کتابخانه طه حسین مفهومی نوین است که افقهای جدیدی را به روی نابینایان میگشاید و آنان را در دسترسی به منابعی که این کتابخانه باید ارائه دهد و منابع موجود در اینترنت توانمند میسازد. کتابخانه طه حسین جهانی نو را برای کاربران خود ترسیم میکند و برای ایشان فرصتی را برای رسیدن مستقل و سریع به دامنه گسترده ای از اطلاعات فرآهم مینماید. کاربران این کتابخانه به 4 گروه تقسیم میشوند. برای هر گروه، فنآوری به روزی برای تأمین نیازهایشان تهیه شده است. ۱- نابینایان و افرادی که دچار کمبینایی شدید باشند؛ ۲- افراد دارای آسیبهای بینایی اندک که باید گواهی چشمپزشکی ارائه کنند تا بتوانند کارت عضویت بگیرند؛ ۳- افراد نابینا-ناشنوا؛ ۴- کاربرانی با معلولیتهایی که مانع خواندن مواد چاپی استاندارد شوند. این کتابخانه، زیر نظر کتابخانه اسکندریه که از بزرگترین کتابخانه های جهان اسلام است، اداره میشود. در اینجا، همه خدمات برای اعضا و غیر اعضا رایگان است و دشمنی با علم و هنر، خرابکاری و سوء استفاده از منابع کتابخانه طه حسین ممنوع است. قرائتخانه ها فقط به مدت دو ساعت در روز در اختیار کاربران قرار میگیرند.

در گذشته، کتابخانه های نابینایان به کتابهای بریل به عنوان تنها منابع مورد استفاده آنان متکی بود. با این وجود، در مصر کتابخانه طه حسین تنها کتابخانه از این نوع است که کامپیوتر را به عنوان ابزار جدید خواندن و پژوهش جایگزین روشهای قدیمی کرده است. بنا بر این، از این منظر کتابخانه طه حسین اولین کتابخانه دیجیتالی برای نابینایان در مصر است. عضویت در این مرکز رایگان است و کتابهایی در موضوعات مختلف و در فرمتهایی شامل بریل و سایر قالبهای دیجیتالی در اختیار مراجعان قرار میگیرد. کارمندان کتابخانه تازه واردها را راهنمایی میکنند و تمام منابع و جای آنها را نشان میدهند. همچنین کارمندان خدمات و فنآوریهای کمکی را توضیح میدهند و ایشان را در استفاده صحیح از این ابزارها راهنمایی میکنند. برگزاری دوره های آموزشی، از دیگر خدماتی است که در این کتابخانه ارائه میشود. هدف از برگزاری این کتابخانه ها، در درجه اول استفاده آسان و راحتِ کاربران از منابع دیجیتالی موجود در کتابخانه است و البته، حضور نابینایان در این دوره های آموزشی به آنها کمک میکند بتوانند خارج از محیط کتابخانه هم آنچه را که فرا گرفته اند به کار بندند. در این کتابخانه منابعی به زبانهای عربی و انگلیسی به شکل بریل یا فرمتهای کامپیوتری در اختیار کاربران قرار میگیرد. همچنین مجموعه ابزارهای لازم جهت تبدیل نتهای موسیقی به بریل هم فراهم شده و کاربران میتوانند هر پارتیتوری که لازم دارند را در این مرکز به بریل تبدیل کنند. افزون بر این خدمات، افرادی هم به طور تمام وقت در مرکز مشغول به کارند که وظیفه شان، خواندن متون بینایی برای مراجعان نابینا است. این کارمندان به نابینایان این امکان را میدهند که هر کتابی را که نیاز دارند تهیه کنند و با کمترین میزان اتلاف وقت، یک کارمند متخصص، در اتاقهایی که به همین منظور طراحی شده آنها را برای مراجعان بخوانند.

 

درسی که پارالمپیک به جامعه داد

مرتضی مهرزاد، تا کلاس دوم راهنمایی، با معدل بالا مشغول به تحصیل بود. اما به خاطر تمسخر همکلاسیها، علاقه اش به مدرسه را از دست میدهد. مادرش گفته: با وجود خواهش و التماس ما، مرتضی ترجیح داد به کارگری و کار در مغازه ها بپردازد. بعد چه شد؟ مرتضی روز به روز نا امیدتر میشود. گوشه نشینی اختیار کرده و هفت سال در کنج خانه مینشیند! طی این مدت، نیم متر دیگر به قامتش اضافه میشود. اعجوبه ای که در وجودش، طلای پارالمپیک نهفته بود و میدرخشید. والیبال نشسته، مانند معجزه، زندگی مرتضی را تغییر میدهد. پیگیری مداوم هیأت جانبازان و معلولین چالوس و سر انجام، پذیرش در تیم ثامن مشهد. در طی برگزاری پارالمپیک، تقریباً هیچ رسانه معتبری در جهان باقی نماند که از مرتضی ننوشته باشد! چه خوب است که نمیدانند چه به سرش آوردیم. ترک تحصیلش دادیم، منزویش کردیم، برایش القاب تمسخرآمیز ساختیم و بچه هایمان را از دوستی با سرو مهربان و بلند بالای میهن، برحذر کردیم. اما خانه نشین رودسری، در ریودوژانیرو محبوب جهان شد و طلای پارالمپیک را به گردن آویخت. آیا انزوای طولانی مهرزاد و یکایک آبشارهایی که در فینال پارالمپیک مینواخت، مایه شرمساری ما نیست؟ هر کداممان در مدرسه یا محلاتمان، خاطرات مشابهی داریم. یکی را بخاطر کوتاهی، یکی را بابت بلندی، دیگری را برای چاقی، آن یکی را بخاطر لاغری… مدام مشغول سوق دادن همدیگر به عزلت و انزوا بوده ایم. باید به تماشای پارالمپیک مینشستیم تا بفهمیم اغلب اوقات، خودمان چقدر  بی دست و پاییم! فوتبال پنج نفره را باید میدیدیم تا باز یادمان بیفتد با دو چشم بینا، گاهی (اگر نه همیشه) چقدر از درک محیط خودمان هم عاجز بوده ایم. کدام ستاره ورزشی در ایران میتواند حق خودش را بیشتر از ساره، سیامند، زهرا، مرتضی و بهزاد زادعلی بداند؟ ما چه درسهای خوبی از پارالمپیک 2016 آموختیم.

 

چوب الف، قسمت اول

در نخستین شماره از ستونی که قرار است به موضوع مطالعه و جذابیتهای آن بپردازد, شاید خالی از لطف نباشد اگر به سراغ کتابهایی برویم که راه و رسم درست اندیشیدن و قضاوت کردن منصفانه درباره آنچه میخوانیم و میشنویم و همچنین روش تشخیص درست از نادرست در برخورد با مطالبی که به ما عرضه میشود را به ما میآموزند. آنها که با مهارتهای زندگی آشنایی دارند میدانند که یکی از مهمترین این مهارتها تفکر نقادانه است؛ مهارتی که به ما این امکان را میدهد تا بتوانیم در بیان اندیشه هایمان درست و شفاف استدلال کنیم و در مواجهه با اطلاعات و آرا و نظراتی که میخوانیم و میشنویم تیزبینانه درست را از نادرست تشخیص بدهیم و حتی با دقت اشتباهات سهوی و عمدی و نقاط قوت و ضعف آنها را شناسایی کنیم. تصور کنید کتاب یا مقاله ای را میخوانید که نویسنده در آن میکوشد شما را متقاعد کند که استفاده از فلان محصول تجاری یا فرهنگی و اختیار کردن این یا آن سبک زندگی به نفع شما هست یا نیست. یا مثلاً در یک کتاب تاریخی میخوانید و یا در یک سخنرانی اجتماعی-سیاسی میشنوید که «با توجه به فلان اطلاعات تاریخی بدست آمده از بهمان اسناد معتبر و با استناد به فلان نظریه اجتماعی قابل قبول, این نتیجه حاصل میشود که جامعه ایران دارد به فلان جهت حرکت میکند و ما باید فلان روش کار و زندگی را در پیش بگیریم تا به فلان مقصود برسیم» با خودتان فکر میکنید: «راست میگوید. عجب استدلالهای خوبی, مو لای درزشان نمیرود.» چند وقت بعد کتاب دیگری در همان موضوع میخوانید. باز همان منابع, داده ها و مستندات معتبر و همان استدلالهای بینقص و قانع کننده اما کاملاً متفاوت ارائه شده اند و نویسنده در همان موضوع به نتیجه ای کاملاً متفاوت رسیده است. شما باز می اندیشید: «این یکی هم راست میگوید. اما اینها باهم جور درنمیآید. پس بالاخره حق با کیست؟؟؟؟» حتماً تا به حال بارها با این جور سر درگمیها درگیر بوده اید. حالا تصور کنید  مهارتی به نام تفکر نقادانه وجود دارد که میتواند شما را برای چنین وضعیتهایی کاملاً مسلح و آماده کند. در چنین شرایطی تفکر نقادانه سنگ محکی در اختیار شما قرار میدهد تا با کمک آن آرا افکار و باورهایتان را بسنجید و سره را از ناسره جدا کنید و اندیشه ای پالوده و پیراسته و قابل دفاع را به مخاطبانتان عرضه کنید. دو نمونه از بهترین کتابهایی که در این زمینه به زبان فارسی در بازار موجود است و البته نسخه گویای آنها هم تهیه شده است به خوبی میتوانند علاقهمندان را با این مهارت مهم آشنا کنند. یکی کتاب راهنمای تفکر نقادانه است که در همین سالهای اخیر به فارسی ترجمه شده است. این کتاب را ام. نیل براون و استوارت ام. کیلی نوشته اند و کورش کامیاب آن را ترجمه کرده و در انتشارات مینوی خرد چاپ و منتشر شده است. در این کتاب نویسندگان کوشیده اند به مخاطبانشان بیاموزند که چگونه میتوانند با پرسیدن سؤالات بجا صحت و سقم بخشهای مختلف اطلاعات و مدعیاتی را که به آنها عرضه شده با دقت مورد ارزیابی قرار دهند. در این کتاب برای هر اصل و شیوه مطرح شده مثالها و تمرینهای متعددی آورده شده تا برای خوانندگان کاملاً قابل استفاده و کارآمد باشد. متأسفانه در زبان فارسی هنوز کتابهای متعدد و متنوعی در این زمینه وجود ندارد. با این حال کتاب یاد شده نمونه قابل تأملی است. و دیگری کتاب مغالطات است که سالها پیش علی اصغر خندان با استفاده از آرا بهترین استادان نوشته و تا به حال به خاطر اسم دشوارش فقط دانشجویان فلسفه و الهیات آنرا میخوانده اند. در حالی که این کتاب بسیار ساده نوشته شده است و یکی از مهمترین مباحث مربوط به تفکر نقادانه را شامل میشود و با کمک آن حتی میتوان دقیقترین و ناپیداترین اشکالات و ظاهرفریبیهای مستتر در جملات و استدلالهای مطالب ارائه شده در هر محملی را شناسایی کرد. چنانکه گفته شد این دو کتاب تمرینهای بسیار جالبی را پیشنهاد میکنند که با استفاده از آنها میتوان این مهارت را تا حد زیادی کسب و تقویت کرد.

 

آیا نابینایان هم به تبِ سلفی مبتلا میشوند؟

این روزها زندگی مجازی و حقیقی آدمها آن قدر در هم ممزوج شده که شاید دیگر تفکیکِ این دو از یکدیگر مناسب وضع و حال امروزمان نباشد. حاصل زندگیمان در دنیای واقعی را در ظرف دنیای مجازی میریزیم و برداشته هایمان از این ظرف را در دنیای واقعیمان به کار میبندیم. یکی از مواردی که امروزه آدمها برای نمایش لحظات واقعیشان در دنیای مجازی بسیار از آن استفاده میکنند، امکانی است که چند سالی است تبِ داغی را در میان کاربران ایجاد کرده و حتی قربانیانی هم گرفته است و آن، سِلفی گرفتن و به اشتراک گذاشتنش در شبکه های اجتماعی است. «Selfie» به تصاویری گفته میشود که فرد از خودش میگیرد و در ثبت این تصاویر، فرد دومی به عنوان عکاس یا فیلمبردار حضور ندارد. سلفی را هم میشود در قالب عکس به ثبت رساند و هم ویدئو. شما میتوانید در موقعیتهای مختلف از خودتان سلفی بگیرید و با دیگران به اشتراک بگذارید. بیشترِ آدمها، سلفی را در شرایطی میگیرند که به طور مثال در موقعیتِ خاصی قرار گرفته اند که دوست دارند رفقای مجازیشان هم از حضورشان در آن موقعیت آگاه شوند. آگاهیِ بسیاری از افراد جامعه در مورد توانمندیهای نابینایان بسیار اندک است. این ابزار میتواند به افرادِ دارای آسیب بینایی کمک کند در حالات و موقعیتهای مختلف از خودشان فیلم بگیرند و با دوستانشان به اشتراک بگذارند. انتشار این ویدئوها هم امکان آگاه شدنِ آن بخش از جامعه را که در شبکه های اجتماعی حضور فعال دارند، در مورد توانمندیهای نابینایان فراهم میکند. اگر دوست دارید از خودتان در موقعیتی که در حال انجام امور روزمره تان هستید، یا کاری را انجام میدهید که به نظر خودتان جزو توانمندیهای خاص شما به حساب میآید، ویدئوی سلفی بگیرید و در what’s app, facebook, telegram یا سایر شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید، به این نکات توجه کنید: بیشتر گوشیهای هوشمند، دو دوربین دارند. یکی در جلوی گوشی، درست در کنار جایی که ما در هنگام مکالمه گوشمان را رویش میگذاریم و دیگری در قسمت بالاییِ پشتِ گوشی. معمولاً سلفی را با استفاده از دوربینِ جلوی گوشی میگیرند. برای آغاز کار، ابتدا وارد دوربین میشویم و در قسمت فیلمبرداری، حالت سلفی را انتخاب میکنیم. حال اگر میخواهید یک ویدئوی سلفی با کیفیت از خودتان ثبت کنید، به عنوان نکته کلیدی اول، حتماً حواستان باشد که در وقت سلفی گرفتن، صفحه گوشی در حالت landscape یا افقی قرار داشته باشد. نکته دیگر این است که بهتر است حواستان باشد فیلمبرداری را در زمان و موقعیتی انجام دهید که کمترین میزان صدای اضافه در محیطتان وجود داشته باشد. در غیر این صورت، این احتمال وجود خواهد داشت که صدایتان به درستی شنیده نشود. اگر از گوشیهای پیشرفته ای نظیر Iphone استفاده میکنید، احتمالاً در قسمت تنظیمات میکروفن امکانی تعبیه شده که میتواند صدای اضافی محیط را کمتر کند. دیگر نکته ای که از اهمیت بسیاری در زمان فیلمبرداری برخوردار است، میزان نورِ موجود در محیط است. اگر بعد از غروب آفتاب فیلم میگیرید، یا در جایی قرار گرفته اید که پنجره ای در نزدیکی شما وجود ندارد، بهتر است فکری برای تأمین نور محیطتان بکنید. حال ببینیم به عنوان یک فرد نابینا، چطور میتوانیم دوربین را طوری تنظیم کنیم که بتواند چهره و محیط اطرافمان را به درستی پوشش دهد؟ ساده ترین کار ممکن این است که نقطه میانی صفحه گوشی را با نوک بینی خود مماس کنید و بعد، دست را به سمتِ رو به رو به طور کامل باز کنید تا صفحه گوشی درست رو به روی صورتتان قرار گیرد. دست را ثابت و بدون لرزش نگه دارید و فیلمتان را بگیرید. میتوانید از ابزاری به نام «پایه سلفی» هم استفاده کنید تا گوشی را دورتر از خود بگیرید. هرچه که دوربین دورتر از شما قرار داشته باشد، دامنه پوشش آن هم بیشتر خواهد بود.

 

سماجت آفتی آشنا در رفتار برخی نابینایان

سهیل معینی در ستون سخن هفته شنبه 10 مهر ایران سپید نوشت: موضوع یادداشت این هفته به پیشنهاد درست یکی از دوستان، پرداختن به خصلتی نامطلوب اما متأسفانه نه چندان کمیاب در میان گروهی از نابینایان است به عبارت دیگر خوشبختانه این خصلت ویژگی رفتاری عموم نابینایان نیست اما کم نیستند نابینایانی که مصداق داشتن این خصلت ناپسند رفتاری اند. سخن از سماجت به جای پیگیری است. پیگیری، پافشاری و دنبال کردن منظم تحقق هدفی از سوی فرد است که نه تنها نامطلوب نیست بلکه یکی از شروط موفقیت فرد محسوب میشود. اما سماجت به معنی پیگیری غیر موجه، مزاحم و آزار دهند برای دیگران است. به عنوان مثال نابینای در نشستی هنری به خواننده یا هنرپیشه ای نام آشنا برمیخورد و ضمن تماس با او شماره تلفنش را برای تماس بیشتر میگیرد اولاً در همین گرفتن شماره تلفن  برخی از نابینایان سماجت بسیار به خرج میدهند اما بیشتر از آن هنگامی است که وقت و بی وقت به آن فرد زنگ میزنند و چون جواب نداد باز سماجت میکنند و آنقدر زنگ میزنند تا مخاطب را وادار به پاسخ کنند. زشت تر این خصلت زمان انجام این تماسها است، بسیار دیده میشود نابینایانی که در ساعات رایج استراحت افراد به آنان زنگ میزنند. امان از روزی که فردی به این گونه نابینایان قول مساعدت در انجام کاری را بدهد این افراد آنقدر به آن شخص مساعدت کننده زنگ میزنند که او از نیت خیرخواهانه خود پشیمان میشود. یا دیده میشود شما با فردی آشنا میشوید اما در تماسهای بعدی شاید به دلیل وقت نامناسب تماس شما یا شیوه گفتاریتان آن فرد پاسخی سرد به شما میدهد دیده میشود که آن فرد نابینا به جای گرفتن پیام غیر مستقیم و  مؤدبانه فرد مبنی بر عدم تداوم برای ارتباط، باز با تماسهای مکرر اصرار بر تماس میکنند. سماجت در ارتباط درست به عکس هدف آن منجر میشود یعنی بیزاری افراد از نابینایان سمج در حفظ ارتباط ناخواسته.

 

برگزاری مراسم یادبود برای استاد رضایی، معلم و موسیقیدان نابینا

با فرا رسیدن اولین سالگرد درگذشت محمود رضایی، موسیقیدان و معلم نابینا، برنامه یادبود این هنرمند فقید برگزار شد.

این برنامه به همت جمعی از شاگردان و دوستان زنده یاد محمود رضایی و با حضور علاقه مندان به ایشان و هنر موسیقی برگزار شد.

فهیمه خواجه امیری، یکی از مسئولان اجرایی این مراسم در گفتگو با ایران سپید، در خصوص جزئیات این برنامه گفت: با توجه به اینکه زنده یاد استاد رضایی انسانی با روحیه شاد بودند و هرجا که حضور داشتند، سراپا شور و شادی میشد، با جمعی از دوستان و شاگردان ایشان تصمیم گرفتیم برنامه ای در قالب یادبود، اما با فضایی شاد برگزار کنیم. در این برنامه، برخلاف معمول یادبودها، سخنرانی خاصی برای شخصی خاص پیشبینی نشد و محور اصلی برنامه را، اجرای موسیقی و نقل خاطره از زبان دوستان قدیمی و همکاران ایشان تشکیل داد.

بخش موسیقی، مرکبی از آواز گروهی و همچنین تکخوانی بود. در بخش آواز گروهی، با برنامه ریزیهایی که طی دو سه هفته اخیر صورت گرفت، قطعاتی از ساخته های استاد با همکاری جمعی از شاگردان ایشان که طی سالهای گذشته در گروههای مختلف حضور داشته اند و همچنین تنی چند از دوستان قدیمی ایشان اجرا شد. خواجه امیری در پایان ضمن سپاس از کسانی که در برگزاری این برنامه همکاری کرده اند، گفت: مهمترین ویژگی برنامه ما، خودجوش بودن آن بود.
چرا که دوستان با طیب خاطر و نیت خالصانه به خاطر ارادتی که به زنده یاد استاد رضایی داشتند، پا پیش گذاشتند. بنابر این لازم میدانم از تمام دوستان، به ویژه آقای امیر سلامی که پیگیریهای دلسوزانه ای داشتند و همچنین آقای جواد محبوبی که در بخش تنظیم قطعات همکاری میکند و در کنار ایشان، از آقایان لکا و الماسی و مدیریت آموزشگاه شهید محبی تشکر کنم. مراسم یادبود زنده یاد رضایی پنجشنبه 8 مهر، از ساعت 14 در سالن اجتماعات آموزشگاه شهید محبی برگزار شد..
فایل صوتی مراسم را میتوانید با مراجعه به وبسایت ایران سپید
از طریق این  لینک
دانلود کرده و گوش کنید

 

چطور به موسیقی گوش میدهیم: «بخش چهارم»

در شماره پیشین این سلسله مطالب، با مفهوم بیانگری در موسیقی از زبان آرون کوپلند بیشتر آشنا شدیم. حال، خواهیم دید که کوپلند، در مورد چگونگی تبیین معنایی موسیقی چه نظری دارد.

کوپلند به فوگهای باخ به عنوان یک مثال برای تبیین معنایی موسیقی اشاره میکند و میگوید: «اگر میتوانید، به چهل و هشت تم فوگهای پیانوی تعدیل شده باخ گوش کنید. به هر تم، یکی بعد از دیگری. خیلی زود درمییابید که هر کدام بازتاب دنیای احساسی متفاوتی است. همچنین به زودی درمییابید که هرچه یک تم به نظرتان زیباتر میآید، پیدا کردن کلمه ای که توصیف کاملاً قانع کننده ای از آن به دست دهد سختتر خواهد بود. بله، مسلماً خواهید فهمید که تم شاد است یا غمگین. به عبارتی، شما قادر خواهید بود در ذهن خودتان، چارچوبی از احساسات عاطفی برای تمتان بیابید. حالا تم غمگین را کمی دقیقتر بررسی کنید. تلاش کنید دقیقاً خصوصیات اندوه را در آن مشخص کنید. آیا غمگین بدبینانه است یا غمگین تسلیموار؛ آیا غمگین شوم است یا لبخندزنان؟

بگذارید فرض کنیم شما آن قدر خوشبخت هستید که میتوانید معنی دقیق تم منتخبتان را با کلمات زیادی تا سرحد رضایتتان توصیف کنید. همچنان ضمانتی وجود ندارد که کس دیگری با این تعریف قانع شود. نیازی هم نیست که قانع شود. مهم این است که هر کس کیفیت خاص بیانگری هر تم یا به طور مشابه، کل یک قطعه موسیقی را در خود احساس میکند و اگر با یک اثر هنری بزرگ مواجهید، انتظار نداشته باشید هر بار که به آن بازمیگردید دقیقاً همان معنای قبلی را برایتان داشته باشد.

البته که تمها و قطعات باید بیانگر تنها یک حس نباشند. برای مثال، اولین تم اصلی سمفونی 9 بتهوون را در نظر بگیرید. واضح است که از عناصر موسیقایی مختلفی ساخته شده است. فقط یک چیز را نمیگوید. با این وجود، هر کس که آن را میشنود یک حس قدرت -یک حس استحکام- میگیرد. حس قدرت صرفاً به خاطر بلند نواخته شدن تم نیست. این حس قدرتیست که در ذات خود تم است. قدرت و نیرومندی خارق العاده تم باعث میشود این احساس به شنونده دست بدهد که یک بیانیه قوی اظهار شده است. اما هرگز نباید سعی کرد که آن را به «چکش شوم زندگی» و غیره فروکاست. این همان زمانیست که مشکل آغاز میشود. موسیقیدان، از روی غضب، میگوید غیر از خود نتها هیچ معنایی وجود ندارد. در حالی که یک غیر حرفه ای نگرانتر از آن است که به هر توضیحی که به او توهم نزدیکتر شدن به معنای موسیقی را میدهد، بچسبد. حالا، احتمالاً خواننده بهتر خواهد فهمید وقتی میگویم موسیقی معنای بیانگرانه دارد، اما با کلمات نمیتوان معنایش را گفت، منظورم چیست.»

از آنجا که کوپلند از سمفونی شماره ۹ بتهوون گفت، به شنیدنِ بخشی از این سمفونی جاودانه تاریخ موسیقی دعوتتان میکنیم.

می توانید از طریق سایت ایران سپید، این شاهکار را دانلود و گوش کنید.

 

آشنایی با بولتها و فلپسهای پارالمپیک

پارالمپیک ریو مانند مسابقات المپیک، ورزشکاران درخشانی دارد که مدالهای زیادی را برای کشورهایشان کسب کردند. در ادامه، سه ورزشکار برتر پارالمپیک ریو را معرفی میکنیم: بوکی ایهار: شناگر 22 ساله بلاروسی در صدر فهرست مدالآورترین ورزشکاران ریو 2016 قرار گرفت. ایهار در مواد مختلف رشته شنا، موفق به کسب 6 مدال طلا و یک برنز شد. ایهار که در بازیهای جهانی 2013 و 2015 موفق به کسب 11 مدال جهانی شده بود، در ریو نیز توانست 75 درصد مدالهای طلای کاروان بلاروس را کسب کند تا این کشور بالاتر از کشورهایی همچون کره جنوبی، تونس و آفریقای جنوبی، در جایگاه نوزدهم جدول رده بندی مدالهای پارالمپیک ریو قرار گیرد. کریپاک ماکسیم: او نیز مانند ایهار، 22 سال سن دارد و در رقابتهای 2012 لندن نیز تجربه کسب 5 مدال طلا و نقره را در 18 سالگی در کارنامه دارد. ماکسیم با کسب 5 مدال طلا و 3 نقره در ریو، توانست روند رو به رشد خود را ادامه دهد تا اوکراین با پشت سر گذاشتن آمریکا، رتبه سوم جدول رده بندی مدالها را از آن خود کند. هوانگ ونپن: وی نیز مانند دو ورزشکار قبلی، شناگر است و در 21 سالگی توانست لقب مدالآورترین ورزشکار کاروان چین را به دست آورد. ونپن در اولین تجربه پارالمپیکی خود در ریو، 5 مدال طلا و یک نقره کسب کرد تا بعد از دو ورزشکار اوکراینی و بلاروسی در رده سوم جدول رده بندی قرار گیرد.

 

قهرمانی تیم امید در لیگ گلبال استان یزد

مسابقات لیگ گلبال استان یزد برگزار شد و تیم امید توانست با 7 برد، 4 شکست و یک تساوی، با 22 امتیاز در جایگاه نخست قرار گیرد. تیمهای جوانان و بافق نیز در جایگاه دوم و سوم قرار گرفتند. در تیم امید که با 105 گل زده عنوان بهترین خط حمله را بدست آورد، خوشی، خاوری، طباطبایی حضور داشتند. خوشی با 82 گل زده آقای گل لیگ گلبال استان یزد شد.

۱۵ دیدگاه دربارهٔ «شهر خبر معلولین. انتشارِ چهل خبر در شمارگان هجدهم»

سلام.
راستش اگه مسئله مستمری یک جوری بود که شامل همه می‌شد بهتر بود.
این یک حقه حق که نباید پشت نوبتی داشته باشه.توی این مسئله باید بیشتر توجه بشه که چه بی‌کار چه شاغل چه فقیر چه غنی اگه معلول باشه اونم شدید باید از این حق برخوردار باشه.
در مورد ساعت کاری هم اگه کم بشه برای معلولان خانم عالیست.
و اما خیلی از نابیناها فکر می‌کنند همین که کامپیوتر بلدند یا نرم افزارهای خاصی را توش تخصص دارند پس باید یک کار متناسب با همین تخصص پیدا کنند.
وضع جامعه ما خیلی خرابه و کسی به این چیزا نگاه نمی‌کنه.
به نظرم اگه فرصتی برا نابیناها پیدا بشه از دست ندند و منتظر نشینند.
اخبار این دفعه را خیلی دوست داشتم.
همه را نرسیدم دنبال کنم بازم بر می‌گردم.
خسته نباشید و موفق باشید

سلاااام سلااام و درووود بر داااش امیر جون خبر نگار محله خوبی داداش خوشی داداش
خب میریم که داشته باشیم شهر خبر معلولین شماره ۱۸ رو پس بزن بریم ببینم توی این شهر خبر چه خبره
خب اول بریم سراغ اخبار معلولین در سایر خبر گزاریها
اول دنیای اقتصاد میگه امداد شغلی به معلولین ده استان خب خب خدا کنه که محقق بشه بعدشم این قانون حمایت از حقوق معلولین تکلیفش روشن بشه و بعدشم مستمریها بشه به اندازه ی حقوق یک کارگر یا کارمند
بانک شهر هم داره سایتش رو واسه ما نابیناها مناسب میکنه امیدوارم که روزی برسه که تمامی سایتای بانکا واسه صفحه خونهای ما نابیناها مناسب باشه تازه باید خود بانکا محیطشون هم واسه ما نابیناها مناسب باشه حتی باید عابر بانکا هم مناسب سازی بشه و در تمامی بانکا هم باید مث بانکایی که توسط شرکت پکتوس تجهیز شدن که خود نابینا بدون نیاز به یک شخص بینا اطلاعاتش رو توی فرم مد نظر پر کنه باید تمامی بانکا به انی امر هم تجهیز بشن یعنی روزی میرسه که تمامی این موارد محقق بشن ایشالله خدا رو چی دیدی شاید شد آرزو که بر من جوون عیب نیست
خب این فراکسیون معلولین دیگه کی میخواد تشکیل بشه یه چهار پنج ماهی از عمر مجلس دهم هم گذشت اما خبری از این فراکسیون و تشکیلش نیست خب زودی دست به کار بشید اول این فراکسیون رو تشکیل بدید و بعدشم تکلیف قانون حمایت از حقوق معلولین رو روشن کنید
میگه ایرنا: قانون جذب معلولان در دستگاههای دولتی باید اجرایی شود ای کاش که اجرایی بشه ولی تا حالا من که ندیدم اجرا بشه حالا شاید در آیندهی نه چندان دور اجرایی شد
خب از رئیس جمهور محترم هم بابت ابلاغ قانون کاهش ساعات کار بانوان دارای شرایط خاص متشکرم ایشالله که بقیه ی امور را هم به نحو احسنت به سر منزل تحققش برسانند
مهر هم میگه گردشگری معلولان رونق ندارد نباید هم رونق داشته باشد آخه وقتی یه معلول توی معیشتش مشکل داره میخوایی توی گردشگری مشکل نداشته باشه بعضیها هم هیچی ولش کن همون نگم بهتره
خب پکتوسیهای عزیز هم ممنون بابت رصد آن سوی مرزها
خب ایرنا هم میگه که مراکز کاریابی ویژه معلولان ایجاد می شود ببینیم و تعریف کنیم اگه عملیاتی شد آن وقت باید گفت که اجرایی شده
خب این کفش هوشمند که بنداش هم خودکار بسته میشه عالیه
مهر هم میگه توی همدان ۲۷۹ خانوار توی خانوادشون دو معلول دارن که نیازمند مسکنند خدایا هر کی خونه نداره یا مستأجره رو خونه دار کن آمین یا رب العالمین
خب مهر هم میگه که یک میلیون و سیصد هزار معلول داریم جون من همین قد هست یا بیشتره خب خدا کنه فقط همین قد باشه و بیشتر نباشه
مهر هم میگه شهر واسه تردد ما معلولین مناسب نیست آره جونم اصلاً هم مناسب نیست شب میخوابی صبح پا میشی میبینی جلوی خونت مث قارچ چاله چوله سبز شده یا توی پیاده روی خونت یه مرتبه کنده شده و غیره
خب در مورد گل بهزاد جون زاد علی اصغر فک کنم همه ی نابیناها به این گل رأی دادن من که خودم با دو خطم این گل رو انتخاب کردم و از عادل خان هم بخاطر قرار دادن این گل در بین چهار گل دیگه متشکرم
خب این خبر بهمن گلبار نژاد هم غم انگیز بود و هم این را به ما فهماند که مسؤولان کشور ما بجز فوتبال که سالی واسش هزار میلیارد تومان خرج میشه و به جایی هم نمیرسه ورزشکار دیگری و رشته ی دیگری را مد نظر قرار نمیدهند

وبسایت فدراسیون نابینایان: آغاز مسابقات قهرمانی کشور دوومیدانی در مشهد خب امیدوارم که در این مسابقات استعدادهایی هم کشف بشه و آینده تیم ملی دو میدانی کشورم در پارالمپیک بعدی رو تضمین کنه
تصمیم هم میگه بیش از چهل هزار شغل واسه معلولین سامان دهی شده خدا از زبونت بشنوه که این اتفاق بی افته
خب بریم سراغ اخباری که اختصاصی ایران سپید هستند
خب گردشگری هم اگه مناسب سازی بشه که مدیر انجمن باور میگن شعار نیست بلکه بلکه یک الزام استراتژیک ملی است اگه به سرمنزل اصلیش هدایت بشه خیلی هم عالی هستش از بخش پیگیری روزنامه ایران سپید هم متشکریم که دل سوزانه و مجدانه در فکر برطرف کردن مشکلات و مسائل هم نوعان هستند به امید برطرف شدن همه ی مشکلات خصوصاً مشکلات دانشآموزان استثنایی و بلاخص دانشآموزان نابینا خصوصاً در خصوص معلم رابط
خب این گپ و چای رو من توی روزنامه ی ایران سپید خوندم یعنی واقعاً با صدای ایشان اونم در فیلم بابا لنگ دراز که بجای جودی ابوت حرف میزد کلی خاطره دارم وقتی اومد توی برنامه ی دورهمی باورم نشد که ایشان با این صدا شصت و پنج سال سن دارند یعنی این صدا نشون میداد که دیگه ایشان بیشتر از چهل سال نباید سن داشته باشند خب ایشالله میرم توی سایت ایران سپید و فایل صوتیش رو هم در اولین فرصت دانلود میکنم
مشکل شغل هم که دیگه نگو این قد در موردش حرف زدن و زدیم و به نتیجه نرسیدیم که زبونمون مو در آورد
خب مهر هم رسید و دانشآموزان و دانشجویان یه یه هفتهی هستش که رفتن سر کلاس خب من امسال با وجود این که دانشجو هستم ولی چون فقط پایان نامهم مونده دیگه از سر کلاس رفتن و نشستن روی صندلی کلاس خبری نیست خب واسم دعا کنید تا ایشالله به حول قوه ی الاهی این پایان نامه رو هم با موفقیت پشت سر بگذارم و بعدشم دکتری قبول بشم و بعدشم دوباره سر کلاس برم و بشینم پشت صندلی و دوباره شاگردی اساتید خوب رو بکنم وای که چه قد دلم واسه کلاس و درس و دانشگاه و نشستن روی صندلی کلاس تنگ شده
خب در مورد خاطره هم که هممون قطعاً خاطره داریم حال یکی دفتر خاطرات دارد و یکی هم مثل من ندارد ولی نمیشود که خاطرهی شیرین یا تلخ از یک یا چند یا تمام اتفاقاتی که برایت افتاده یا جاهایی که رفتی نداشته باشی
خب من با صدای ابراهیم خان کربلایی که کتب درسی دوره دبیرستانم رو توی نمیدونم کدوم مرکز میخوندن خیلی خاطره دارم امیدوارم هر جا که هستند پاینده باشند
خب این ستون چوب الف هم عالیست و امیدوارم که در این ستون کتابهای عالی را به ماها معرفی کنند
خب امیدوارم که روزی برسد که دیگر هیچ نابینایی در هیچ جای دنیا بخاطر کمبود امکانات نتواند درس بخواند حال فرق نمیکند در یمن باشد یا افغانستان در هند باشد یا تبت در آفریقا باشد یا بولیوی و غیره
خدایا چی میشه یه روز هم برسه که دنیای محبوب ios هم برای ما نابیناهای ایرانی اکسسبل بشه یعنی میشه یعنی چنین روزی میرسه
خب این کتاب خانه ی طاها حسین هم جالب بود
خب از پارالمپیک که دیگه خیلی نگم که بچای ما گل کاشتن مرتضی که با آن قد دو متر و نمیش عالی آبشار زد ساره که با دو طلا گل کاشت سیامند که با رکورد زنی حق خودش و حق بهداد رو گرفت زهرا که برای بار دوم طلایی شد بهزاد که با آن گل زیبا در برنامه نود گلش شد بهترین گل دو ماه کشور و خیلی از قهرمانان پارالمپیک کشورم راستی جای گلبارنژاد چه قد در میان این قهرمانان خالیست
خب چوب الف قسمت اول هم عالی بود راستی آیا این دو کتاب گویا شده و اگر گویا شده از چه طریقی میشود آنها را تهیه کرد و در کجا گویا شده
آیا نابینایان هم به تبِ سلفی مبتلا میشوند؟ خب من که فعلاً با این گوشیم بلد نیستم فیلم بگیرم هر وقت بلد شدم توی کار سلفی هم خواهم رفت خب چیه چرا چپ چپ نگاه میکنی خب بلد نیستم دیگه
در خصوص سماجت هم کاملاً با سخنان جناب آقای معینی بزرگوار کاملاً موافقم خودم هم کمی دارم که دارم سعی میکنم که به طور کامل از بینش ببرم
خب برگذاری مراسم یاد بود محمود رضایی عزیز چه زود گذشت چه قد زود یک سال شد یاد و نام ایشان گرامی باد
ببین در مورد شنیدن آهنگ هم باید بگم که من الآن که دارم این کامنت رو مینویسم دارم به یه آهنگ بیکلام از بتوون هم گوش میدم
خب امیر جون مث همیشه این خبرات هم عالی بودن و من یکی که از خوندنش کلی لذت بردم و کلی هم حال کردم کلاً که خبرات مث همیشه دل چسب بودن
به هر حال مرسی از بابت این اخبار در ضمن سلااامم رو به تبسم خانم همسر گرامی برسون ایام به کام روزت خوش در پناه یگانه دادآرر دادآفرین بدرود و خدا نگه دار

با سلام و تشکر و خسته نباشید خدمت سرکار محترم از آنجایی که دارای شغل شریف خبرنگاری هستید میخواستم بدانم هنوز از تصویب قانون جامعه معلولین در مجلس خبری نیست؟و اصلاً این قانون مخصوصا در زمینه افزایش میزان مستمری تصویب و اجرا میشود یا خیر
باز هم تشکر

سلام به شما دوست عزیز.
البته من خبرنگار اختصاصی سرویس ورزشی هستم و قطعا همکارانم در حوزه اجتماعی یا خبرنگاران پارلمان از جزئیات بیشتری در این زمینه آگاهی دارن.
اما تا جایی که من اطلاع دارم، هنوز این لایحه در صحن علنی مجلس بررسی نشده و تنها یک ماه پیش نمایندگان مجلس به لغو اصل هشتاد و پنجی بودن این لایحه رأی دادن.
بنابر این با توجه به این رأی، باید منتظر بمونیم لایحه در صحن علنی مجلس بررسی بشه و فکر نکنم به زودی این اتفاق بیفته.
از اونجایی که حتی هنوز فراکسیون معلولین هم تشکیل نشده، قاعدتا شاید این لایحه در اولویت های لوایح در دست بررسی نمایندگان مجلس دهم نباشه.
از این رو در زمینه مستمری و افزایش اون به میزان مصوب وزارت کار، فعلا دلخوش نباشید که اصل لایحه هنوز به صحن علنی نرفته.
چه برسه به بررسی مواد مختلف اون، تصویب مجلس، پذیرش شورای نگهبان و سپس ابلاغ دولت به دستگاه های اجرایی.
و از همه مهمتر، اجرای واقعی اون.
خبر موجود در لینک زیر رو هم مطالعه کنید.
http://www.icana.ir/Fa/News/307491

امیر سرمدی عزیز. ممنون بابت مطالبی که منتشر کردی. خصوصا کتابخانه های مصر و تلاش آن موسسه هندی برای کتابخوان کردن نابینا جماعت آن مملکت هفتاد و دو ملت. اما یه چیزی. همینجا بغل گوش شما, توی خیابان ظهیر الاسلام پلاک ۵۲ که خودت بهتر از من میشناسیش بزرگترین و باسابقه ترین کتابخانه ما اوضاعش بدجور بهم ریخته. بعضی حتی می گویند به کما رفته است. سوژه از این بهتر؟ یه گزارش در این مورد اگه کار بکنی خیلی کاربردی تر به نظر میاد تا مثلا آخرین تغییرات فلان و بهمان مدل گوشی موبایل. ما که به زعمای رودکی دسترس نداریم. همینقدر دورادور شنیده ایم که خیریه ریحانه, یعنی متولی رودکی ما, امسال دیگه حاضر نشده قراردادش را درباره این موسسه با بهزیستی تمدید کنه و چون شش ماهه که حقوق خیلی از پرسنل پرداخت نشده بعضی از کار های رودکی مثل ضبط آزاد و تا حدی هم پرینت بریل متوقف شده است. قربون دستت ببین قضیه چیه؟

سلام آقا سعید گل.
متأسفانه مسائلی که بهش اشاره کردی صحت داره و به علت عدم پشتیبانی ریحانه، این مؤسسه با مشکلات بسیار زیادی روبرو شده.
درخواستتو به همکارانم در روزنامه منتقل می کنم تا اگه صلاح دونستن در این ارتباط گزارشی تهیه بشه.
چنین دغدغه هایی قابل ستایشه.

دیدگاهتان را بنویسید