خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

نامه به ریاست سازمان ثبت اسناد برای جلوگیری از تحقیر شدن نابینایان در دفاتر زیر‌مجموعه این سازمان

با درود به دوستان گرامی و نازنینم.

باری اگر جویای احوالات عمو باشید ملالی نیست جز آرزوی خوشبختی و سعادتمندی شما که امیدوارم هرچه زودتر بهش دست یابید.

جونم براتون بگه که حتما طعم تلخ تحقیر شدن را هر روز و به هر بهانه ای و توسط هر شخص و سازمان و مؤسسه و دفتر و دستکی میچشید و میچشیم.

یکی از این سازمانها، سازمان ثبت اسناد است که ملت برای خرید و فروش املاک و خودرو و گواهی امضا و رضایتنامه برای سفر یا شغل خانمها به آن مراجعه میکنند.

هرچند که ما نابیناها خیلی با این سازمان کاری نداریم ولی  خب بالاخره بشریم دیگه ممکنه پیش بیاد.

من تا حالا چندین بار به این دفاتر مراجعه کررده ام و هر بار هم بخاطر بحث امین دچار یأس و افسردگی و سیر شدن از زندگی، شده ام.

اخیرا باز مجبور به مراجعه به یکی از این دفاتر ثبت اسناد شدم. قضیه این بود که فردی ماشینی از ما خریده بود بعد در دفترخانه بهش وکالت دادیم که برود و تعویض پلاک کند.

ولی حالا بعد از دو سال معلوم شده که طرف نرفته و تعویض پلاک نکرده. حالا قانونا باید میرفتم نیروی انتظامی و درخواست توقیف ماشین را میکردم که رفتم و درخواست دادم ولی گفتند که برو از یک دفتر ثبت، گواهی امضا بگیر بیار. رفتم. تا آقا چشمش به من افتاد فوری بحث امین را پیش کشید. دخترم باهام بود و گفت که من هستم گفت خب کارت ملی ات رو بده گفت همراهم نیست. اونم گفت خب تا کارت ملی نیاری نمیتونم بپذیرم. اینجا هم من و هم دخترم ناراحت شدیم که چرا قبول نمیکنی چرا اعتماد نمیکنی. گفت شرمنده من شما را نمیشناسم. از کجا بدونم که تو واقعا دختر این آقا هستی.

خلاصه به دخترم گفتم که بیخودی باهاش بحث نکن برو کارت ملی ات بیاور. رفت و آورد. سر دفتر گفت که اینایی که من میگم بنویس: اینجانب ….. فرزند ….. گواهی میکنم که این اثر انگشت سبابه متعلق به آقای ….. میباشد و اینجانب متن …. را برایش خوانده ام و در جریان میباشد.

ما تا حالا شنیده بودیم که یکی ممکنه مُه هامون رو ببره و بخواد ازش سوء استفاده کنه ولی دیگه اثر انگشت را نشنیده بودیم که یکی ممکنه از ما برداره ببره و سوء استفاده کنه! وانگهی اگر بر فرض اتفاقی می افتاد که موجب اعتراض من میشد و ادعای سوء استفاده میکردم میشه با یک کارشناسی ساده صحت اثر انگشت مرا تایید یا رد کرد.

خلاصه کار انجام شد ولی با چه بهایی!! به بهای خورد شدن غرور و شخصیت من بعنوان یک پدر و یک شهروند و شاید یک انسان خخخخ.

طرف هم متوجه ناراحتی ما شد عذرخواهی هم کرد و گفت که اگه بار دیگر مراجعه کنید چون دیگر میشناسمتان دیگر نیازی به کارت شناسایی نیست.

چون این بار اول نبود و قطعا بار آخر هم نیست و چون این مشکل مربوط به همه ما میباشد، لذا تصمیم گرفتم که نامه ای به رئیس سازمان ثبت اسناد نوشته بشه و ازش درخواست کنیم که جلسه ای را ترتیب بده تا حقوقدانان نابینا و کارشناسان سازمان در آن، این مسئله را به بحث بگذارند. بالاخره آنها هم دلایلی دارند که یکی از مهمترینش نگرانی از سوء استفاده از نابینایی ما است، ولی از طرفی اینطوری هم نمیشود از حقوق ما دفاع کرد یعنی با تخریب غرور و شخصیتمان.

حالا یک نامه ای خودم نوشته ام. با شما هم به اشتراک میذارم. لطفا بخونید و درباره متن نظر بدید که آیا متن خوبی هست یا بهتر از این هم میتونه نوشته بشه. لطفا متن پیشنهادی خودتون رو در کامنتها لطف کنید.

و  دوم اینکه اگر موافق با ارسال چنین نامه ای هستید لطفا اعلام آمادگی و حمایت کنید تا کار گروهی و مشترک، تاثیرگذارتر باشد.

در ضمن من نامه را برای مدیرعامل شبکه ملی تشکلها میفرستم و از ایشان خواهم خواست که از طرف همه تشکلها و نابینایان درخواست تشکییل جلسه را از رئیس سازمان ثبت اسناد داشته باشند.

ببخشید اگر پر حرفی شد.

و این شما و این هم متن نامه پیشنهادی:

 

محضر محترم ریاست سازمان ثبت اسناد کشور

موضوع: اعتراض نابینایان به نحوه برخورد دفاتر ثبت اسناد رسمی با آنها

با سلام به استحضار میرساند که ما نابینایان برای مراجعه به دفاتر ثبت اسناد و انجام فعالیتهای ثبتی با مشکلاتی مواجه هستیم.

مسؤولین دفاتر، برای انجام هر فعالیت و امر ثبتی از نابینایان امین مطالبه میکنند.

قطعا جناب عالی اذعان دارید که نابینایان اگرچه از نعمت بینایی محرومند ولی دارای تمام خصائل و ویژگیهای انسانی ازجمله غرور و عزت نفس و شخصیت هستند که هر امری به این خصائل و ویژگیهای انسانی، خدشه وارد کند، سبب رنجش و ناراحتی آنها میشود.

یکی از این رنجشها و ناراحتیها رفتار مسؤولین محترم دفاتر ثبت اسناد میباشد که البته با استناد به قوانین موجود است.

استدلال قانونگذار و مسؤولین دفاتر ثبت اسناد، جلوگیری از سوء استفاده احتمالی از ضعف و نقصان بینایی این افراد میباشد. ولی این جلوگیری از سوء استفاده از نقص بینایی به شخصیت و غرور و عزت نفس نابینایان خدشه و لطمه جدی وارد میکند.

لذا از آن مقام محترم استدعا داریم در صورت امکان دستور فرمایند  نشستی بین  کارشناسان و حقوقدانان نابینا و کارشناسان و تصمیم‌سازان و تصمیمگیران سازمان متبوعه حضرت عالی برگزار شود تا راه حلی یافت شود که هم تشویشهای سازمان و دفاتر ثبت اسناد مرتفع گردد و هم  کرامت انسانی و عزت نفس و غرور و شخصیت نابینایان بعنوان شهروندان جامعه حفظ گردد.

با تشکر

 

گروهی از نابینایان ایران:

۴۱ دیدگاه دربارهٔ «نامه به ریاست سازمان ثبت اسناد برای جلوگیری از تحقیر شدن نابینایان در دفاتر زیر‌مجموعه این سازمان»

سلام بر عمو
خسته نباشید
متن نامه که خوب بود
و اما شاید در نحوه برخورد باید تغییراتی ایجاد بشه
وگرنه که این قانون که هر نابینا باید یک یا دو امین داشته باشه یه قانون جهانی هست
مختص به ایران نیستش.
شاد و پیروز باشی.

درود بر پوریای عزیز. نمیدونم والا. یعنی تو مطمئنی که در کشورهای دیگه هم از نابیناها امین میخواند؟ اگه اینطور باشه که خیلی بد و فاجعه هست؟ یعنی کشورهای نابینا هم نابینا را بعنوان یک شهروند قبول ندارند آیا تحقیرش میکنند آیا فکر آب و نون و کامپیوتر و صفحه خوان و اینجور چیزا براش هستند ولی فکر شخصیت غرور و عزت نفسش نیستند! اگه دوستان اطلاعات موثقی در این زمینه دارند لطف کنند ما را هم در جریان بذارند. ولی این اصل قضیه رو عوض نمیکنه. یعنی حتی اگر در دیگر کشورها هم این قانون باشه و از نابینایان امین بخواهند دلیل نمیشه که ما تلاش نکنیم و از حق انسانی و شهروندی خودمون دفاع نکنیم. بذار یه بار هم که شده نابیناهای اروپا و آمریکا به دولتهاشون بگند آقا در ایران از نابیناها امین نمیخواند اونا برای نابیناهاشون ارزش و احترام قائلند شما و ما هم باید مثل اونا باشیم خخخخخ. بازم مرسی و سپاس از حضورت پوریا.

درود
عمو درد مشترک چیزی هست که ما نداریم!
به نظرم اگه خودت شخصا کار رو پیگیری کنی، شاید به یه نتیجه فردی برسی.
مگه در مورد امین برای کارهای بانکی نبود که بخشنامه بانک مرکزی هم باعث نشد بانکها امین درخواست نکنن؟!
جالب اینجاست که بعضی شعب بانکی قبل از همچین بخشنامه ای هم راحت کار ما رو راه مینداختن و تازه بعد از ماجرای بخشنامه قضیه بدتر شد!
چون وقتی به بخشنامه ارجاعشون میدیم، میگن خب باید گواهی امضا بگیری!
بعد میریم دفتر ثبت که میشه همینی که شما گفتید!
یعنی باید یه پولی هم بدیم تا تازه با حضور یه امین امضامون گواهی بشه خخخخ!
به قول معروف هم پیاز رو خوردیم هم کتک رو!
میدونی همه اینا چرا اتفاق میفته؟
چون درد مشترک نداریم!
ککمونم نمیگزه!
اگه مثلا تو یه پست بنا بشه سر به سر کسی بذاریم تا هزار تا کامنت هم جا داره شایدم بیشتر!
ولی پای این حرفا و حمایتها که پیش میاد، پای حقوق مشترک قشر نابینا و کمبینا که پیش میاد، یه مشت آدم بی حال، تو سری خور و راضی به رضای خدا و مستمری بخور مردیم به درک بهزیستی میشیم که اگرم بگن همین مستمریتون فردا قطع میشه برای احقاق همین حق ناچیزم دیگه تلاشی نمیکنیم!
میگیم خب نمیدن دیگه چی کار کنیم؟!
اگه پشت قضیه بانک اونم بعد از بخشنامه عده ای نابینا بودن که کار رو ادامه میدادن و میپرسیدن چرا با وجود بخشنامه بازم مشکل داریم، اون وقت میشد امیدوار بود که نامه های بعدیم به نتیجه برسه!
اگه با اولین پخ نمیترسیدیم و پا پس نمیکشیدیم، شاید میشد امیدوار بود که نابیناها هم بتونن یه جمع واحد با هدف واحد و دردهای مشترک واحد باشن!
ولی اینایی که گفتم نیستیم، نبودیم و بعیده که در آینده هم باشیم!
الانم ممکنه تحت تأثیر این حرفها چند نفر بیان بگن تا تهش هستیم ولی من که میگم زهی خیال باطل!
اوناییمونم که هستیم تا پای حرفش هستیم!
اگه لازم بشه قدمی هم برداریم، فورا جو میخوابه و برمیگردیم سر خونه اول!
به هر حال پیشنهاد من اینه که در موازات نوشتن نامه یه یادداشت تند هم تنظیم بشه و با بازدید کنندگان سایتهای خبری معروف در میون گذاشته بشه!
تو این مملکت هر کاری سر و صدای بیشتری کرد و تونستی سر و صدا رو ادامه بدی امکان موفقیتش بیشتره!

درود بر سعید عزیزم. مثل همیشه نظرات ارزشمند و کارشناسی داری. با نظراتت در خصوص نداشتن حساسیت و درد مشترک نسبت به مسائلمون موافقم. امیدوارم که روز به روز بر احساس مسؤولیتمون افزوده بشه. ولی سعید جان اینها یه مسائل حقوقی هستند که باید از راه خودش وارد شد. اول که باید ببینیم این قانون خواستن امین از کجا نشئت میگیره یعنی قانونگذار کی بوده آیا مجلس بوده یا خود دستگاههای اجرایی یا شوراهای مربوطه چنین محدودیتهایی را برای نابینایان قائل شده اند بعد باید دید که از چه راهی باید درخواست اصلاح قانون را بدیم. این مسائل مسؤولیت بچههای حقوقدان رو سنگینتر میکنه. اونا هستند که باید در این زمینه پیشقدم و پیشتاز باشند. در مورد همین قضیه ثبت هم امیدوارم همین دوستان به کمکمون بیاند و بگند که اصلا این محدودیتها در چه قانونی اومده و مرجعش کجا هست. به هر حال فعلا همین خرامان خرامان رفتن رو ادامه میدیم بلکه کسانی پیدا شوند و نازمان را بخرند خخخخ. بازم ممنون و سپاسمندم سعیدم. راستی نمیشه یکی دو روزی بذارید این پست ردیف دوم سوم باشه؟ تا زود به باد فراموشی سپرده نشه؟ چقدر باید پول بدم تا سنجاق بشه.

پسرم بی زحمت اگه نامه مینوسید بعد از نبین ها حق زنان مملکت هم بگیرید که زنان در مملکت ما بسیار مظلومند.
اما پشت گوشتو دیدی حقت هم گرفتی . فک کنم اصلا بعد از نامه حقمون هم بذارن کف دستمون هههه
اینجا ایران است فرزندم

درود بر رعد بزرگ. راست میگی. بین زنان و معلولین این وجه مشترک وجود داره که هر دو گروه از تبعیضها و تحقیرها در رنجند. بالاخره باید همهمون تلاش کنیم تا کم کم به حقوقمون برسیم. سرزمین ما سرزمین آریاییست پیشینه اش در حقوق بشر به چند هزار سال برمیگرده. پس باید و حقش است که فرزندانش برای احقاق حقوق بشر و انسانی تلاش کنند و خسته نشوند.
پیروز باشی مهربانو رعد.

سلام و درود بر عمو حسین عزیز و گرامی خودم که این قد پیگیرانه و مجدانه در صدد پیگیری چنین مسائلی هست عمو منم به عنوان یه حقوق خوان نه حقوق دان با متن نامه موافقم و آن را امضا کرده و امید که با ارسال این نامه به شبکه تشکلها فت بابی شود برای حل این مشکل عمو فقط اگه میشد این نامه را به ایران سپید هم میفرستادید عالی بود به هر حال من که از این نامه و پست شما حمایت قلبی و همه جانبه خودم رو اعلام میدارم و این نامه را به عنوان یک نابینا امضا کرده و امیدوارم که مسؤولان امر هم این مورد را مد نظر قرار دهند به امید فرداهایی بهتر برای همه ی هم نوعان و نابینایان کشور همیشه سربلندم عمو روزگارت خوش ایام به کام وو خدا نگهدار

وایسا ببینم احمد کجا در میری خخخخ. تو کامنت جواب به سعید گفتم که شما حقوقیها باید پیشتاز و پیشقدم باشید. الآن هم ازت میخوام اگه برات ممکنه بری پیشینه این قانون را در بیاری. کی تصویب شده کی تصویب کرده. اصل قانون چیه؟ برای اصلاحش چکار باید کرد؟ آفرین پسر بدو بدو که منتظریم. از حضورت در پست بسیار ممنون و سپاسمندم احمدم. پیروز و مهربان باشی.

عمو حسین عزیز با سلام و سپاس از نامه مسئولانه ای که نوشتی
ضمن تایید نامه و حمایت از تلاش برای دفاع و پیگیری حقوق نابینایان و رسیدن به راهحل مناسب فقط با توجه به اینکه نامه رسمی است، عنوان کامل سازمان که (سازمان ثبت اسناد و املاک کشور) است قید گردد، بهتر است.
دوستان فرمودند اینکه نابینایان میبایست امین به همراه داشته باشند یک قانون جهانی است ممنون خواهیم شد مستند آنرا به اشتراک بگذارند.
با سپاس مجدد
ناصر سرگران عضو هیئت مدیره موسسه

درود و هزاران درود بر ناصر گرانقدر و عزیزم. از راهنماییت ممنونم. منم از دوستان تقاضا کردم که اطلاعات بیشتری درباره جهانی بودن این قانون تبعیضآمیز در اختیارمان بگذارند. دست بوسم فرزند خوب کردستان قهرمان.

سلام عمو جون. کارت درسته. نظرتم حرف نداره. ولی از اطالۀ کلام پرهیز می کنم و تمام قد نظر سعیدو لایک می کنم. البته اوضاع تو کشور ما خرابتر از این حرفاست، خودم بارها با بانکا سر همین قضایا درگیر شدم. جالب اینجاست که یه کسایی از همین بانکا میلیاردی وام می گیرن بدون هیچ ضامنی تازه با گردن‌کلفتی اقساطشم نمیدن. حالا به ما که می‌رسن دم از قانون می‌زنن که واقعا حال آدمو به هم می‌زنه. خلاصه ما هنوز اندر خم یه کوچه ایم. زنده باشی و برقرار.

درود بر عقاب تیز پرواز محله. درسته مرتضی جان. ولی خب باید سعی کنیم یواش یواش از خم اولین کوچه عبور کنیم. تلاشها باید قانونی و مستند باشه. قانونگذاران قطعا فکر منافع ما رو کرده اند ولی نمیدونسته اند که میاند یه جاشو درست کنند یه جا دیگر رو خراب میکنند. ما در بیمهها هم همین مشکل رو داریم. بیمهها نابینا و ناشنوا را بیمه حوادث نمیکنند و میگند که ریسک معلولین بالا هست و بیمه نمیتونه ریسک کنه و میگند که احتمال دچار حادثه شدن برای معلولین بیشتره تا افراد سالم. حالا این ماییم که ثابت کنیم که نخیر اتفاقا برعکس فکر میکنید. ریسک حادثه پذیری معلولین و ازجمله نابینایان اتفاقا کمتره چون نابینا رانندگی نمیکنه نابینا کارهایی مثل کار معدن یا بنایی یا برقکاری و غیره نداره که هر لحظه با خطر مواجه باشه. ولی ما هنوز درست حسابی با نهادهای قانونگذار وارد مذاکره و تعامل نشده ایم. فقط دوست داریم خودشون درست کنند و این هم شدنی نیست چون آنها طبق آگاهیها و اطلاعات خودشون درستش میکنند.
بسیار ممنون و سپاسمندم دوست فهیم و ارزشمندم. پیروز و مهربان باشی.

سعید مگه
چی میگه کامبیز. سعید میگه ما درد مشترک نداریم احساس مسؤولیت مشترک نداریم میگه وحدت نداریم و هماهنگ نیستیم. خب حالا تو دوست خوبم بجای اینکه فقط بگی سعید راست میگه و برای اینکه ثابت کنی که یه ذره درد مشترک داریم میتونی اعلام آمادگی کنی و بگی که منم هستم منم امضا میکنم اسم منو هم بنویسید. به هر حال از حضورت در پست سپاسمندم جوون. مهربان و پیروز باشی.

درود! من نامه ی شما را امضا میکنم و تا پای جان همان جانی که ندارم ایستادگی میکنم تا به نتیجه برسیم حتی اگر نتیجه ی خوبی نگیریم… دیگران کاشتند و ما خوردیم ما هم میکاریم تا آیندگان بخورند… دیگران که کاشتند افرادی بیسواد و بیفرهنگ و بدبخت بودند که همیشه در بانکها و دفاتر ثبتی برای مسئولین دردسر درست میکردند و مسئولین هم ننشستند و این قوانین سخت را تصویب کردند و از اتهام توسط نابینایان نسبت به خودشان پیشگیری کردند… متاسفانه وقتی نابینایی در بانک یا دفاتر دولتی با مشکل مواجه میشود بجای اینکه با خونسردی رفتار کند و با دوستی به دنبال حل مشکلش برود با داد و فریاد و ناسزا و توهین به دستگاه ها طلبکار میشود و این است که نابینایان تحصیل کرده و خونگرم میبینند که بخشنامه ای ناجور به ثبت میرسد و همه را با یک چوب میرانند تا مبادا روزی با یکی از نابینایان دچار مشکل شوند… ریشه ی همه ی این مشکلات نابینایان پیر و بیسواد قدیم بوده است… بعضی از این قوانین برای بیسوادان و پیران هم وجود دارد و فقط برای نابینایان نیست… این قوانین پیشگیری میکند که کسی نتواند پس از مدتی طلبکار دولتیها شود… دولت با یک بخشنامه ی سخت خود را از هر گونه اتهامی مثتثنا میکند تا نخواهد پاسخگو باشد و این بهترین راه برای فرار از اتهامات اهتمالی میباشد… ببخشید که اینقدر روک حرف زدم و اینقدر پرحرفی کردم… اینها واقعیتهایی بود که باید میگفتم!

عدسی این یعنی خودتیییی بهت نمیاد اینطور رسمی حرف بزنی خخخخخ. به هر حال ممنون از حضورت و تشکر از اعلام آمادگیت. درسته ما نباید با کارمندان درگیر بشیم و یکی به دو بکنیم. اونا فقط مجری هستند. ما باید ریشه کار رو پیدا کنیم و بخواهیم که قوانین اصلاح بشوند.
بازم مرسی داری عدسی.

سلام مجدد از آنجایی که عمو حسین درخواست کردند من مستند این که نابینا باید امین داشته باشد را مینویسم و بعد با توجه به جوابی که یکی از دوستان واتسآپی بهم دادن یه توجهی هم دارم
متن مواد
ماده ۶۴ قانون ثبت اسناد و املاک مصوب سال ۱۳۱۰ و اصلاحیه ها و الحاقات بعدی
متن ماده ۶۴ در صورتی که طرفین معامله و یا یکی از آنها کور یا گنگ و بیسواد باشند علاوه بر معرفین هر یک از اشخاص مزبوره باید به معّیت خود یک نفر از معتمدین خود را حاضر نماید که در موقع قرائت و امضای آن حضور به هم رسانند مگر این که بین خود معرفین کسی باشد که طرف اعتماد آنها است. و … در مورد این ماده مراتب در سندی که ثبت میشود و در ستون ملاحظات دفتر باید قید گردد.
پس همان طور که از متن این ماده بر آمد اگر شخص یا اشخاص نابینا یا ناشنوا باشند باید متن آن سند برایشان قرائت شود و در معّیت یک یک شخص معتمد به امضای او برسد که این مورد در ستون ملاحظات درج میشود
این ماده قانونی مال زمانی بوده که تکنولوژی وجود نداشته و فرد معلول شهروند درجه دو بلکم درجه سه محسوب میشده است هر چند به نظر میرسد با توجه به پیشرفت و تکنولوژی هنوز هم ما معلولین اول یه شهروند درجه دو باشیم یعنی اول یک معلول باشیم و بعد یک انسان در صورتی که ماها اول انسانیم و بعد معلول و به نظر میرسد چون که این تصریح خود قانون گذار بوده و باید توسط مجلس اصلاح گردد
و به نظر میرسد با توجه به وعده ی الکترونیکی شدن اسناد که قرار بود اجرایی شود ولی هنوز تعیین و تکلیف آن روشن نشده اگر این کار یعنی الکترونیکی شدن اسناد دیگر به نظر منِ حقیر نیازی به امین نیست و میشود با تبدیل اسناد به نسخ html و یا doc یا docx دیگر امین هم نیاز نیست شاید توجیه این امر که در موقع نقل و انتقالات و یا امضای سند رسمی امین با شما باشد این است که چون با امضا یک سند رسمی یا با نقل و انتقال یک ملک با سند رسمی یک سری تعهدات له(به نفع) یا بر علیه(به ضرر) شما ایجاد شود وجود امین آن هم به عنوان این که متن سند را بخواند موجه مینمود ولی این که معتمد یا امین زیر امضای شما امضا کند دیگر من یکی که نمیدانم توجیه آن چیست
جالب این است که ما در خصوص افتتاح حساب در بانکها یا صدور برگ چک از یک دست چک هم یه سری محدودیتهایی داریم و چه بسا از مجلسی که برای ما ایجاد یک سری محدودیتها کرده متقاعد کردنش برای اصلاح این قانون کمی سخت باشد به هر حال به نظر من ما نابیناها باید از همین طرق یعنی نگاشتن نامه های این چنینی و همین طور جلسه گذاشتن با متولی ارشد دفاتر اسناد رسمی و نمایندگان مجلس و با نمایان ساختن این که منِ نابینا میتوانم با مدد گرفتن از رایانه سند کاغذیی را بخوانم آنها را به فکر اصلاح این محدودیت و شاید بتوان گفت محرومیت در قانون سوق داد به هر حال معذرت بخاطر طولانی شدن کامنت من بازم این نامه را امضا میکنم و با جان دل میگویم باید همه ی ما ها دست در دست هم گذاشته و یک صدا از مسؤولان درخاست اصلاح چنین محرومیتهایی را داشته باشیم
جالبست در کشوری که دم از حقوق بشر و … میزنیم چنین قوانین ضد حقوق بشری داریم
به هر حال امید که این مسائل به زودی زود حل شود عمو شبت خوش و خدا نگه دار

شب تو هم خوش احمدم. دستت طلا. پس تا اینجا فهمیدیم که این محدودیت مربوط به ماده ۶۴ قانون اسناد و املاک مصوب ۱۳۱۰ و اصلاحات بعدی آن است. اگر کس دیگری اطلاعات بیشتری دارد در اختیار بگذارد تا بدانیم که چه میخواهیم و از کجا باید آغاز کنیم. ولی احمد تو این ماده آمده که هر یک از کورها و گنگها و بی سوادها باید یک معرف داشته باشند این قضیه معرف یا معرفین دیگه چیه؟ و جالبه که در همین ماده نیامده که معرفین باید از آشنایان باشند پس این آقای ثبت اسنادی نباید اصرار میکرد که هویت دختر من براش اثبات بشه. یعنی اگر یک بیگانه هم بود و من میگفتم که ایشان معتمَد من هستند باید میپذیرفت. خلاصه عاقبتمون بخیر بشه با این ماده ها. مرسی احمد لطف کردی.

مثل اینکه تنها من نبودم که فقط حرف سعید رو تایید کردم چند نفر دیگه هم بودن اما شانس ندارم. فقط با من نامهربون بودی خخخ.
تو که میدونی عاشقتم پس مهربون باش عموییی. من تا آخرش هستم پس برو که در رکابتیم

سلام به همه و با سپاس از عمو حسین عزیز
نوشتن نامه کار سنجیده و مورد نیازی هست. اما کاش قبل از آن صاحب نظران و حقوق دانان نابینا برای این مشکل راه کار هم ارائه بدهند چون کسانی که که این قانون را تصویب کردند می خواستند از حقوق معلولین دفاع کنند. به عنوان مثال اگر از حضرت عالی یا بنده بپرسند راهکار چیست چه پاسخی باید بدهیم. به نظر من ما باید به جای اتکا به کسانی که فقط شعار می دهند تا جایی که می شود خودمان دست به کار شویم. در ضمن حرف آقا سعید و دوستان کلی لایک داره.

درود بر فرشاد گرامی اونم از نوع امیدوارش. درسته فرشاد. قبلش باید بین کارشناسان و حقوقدانان نابینا بحث بشه و برای همین گفتم که میفرستیم خدمت مدیرعامل شبکه ملی تشکلها. قطعا ایشون میتونند قبل از ارجاع نامه به ثبت اسناد با حقوقدانها گفتگوهایی داشته باشند و راه حلهای احتمالی را جستجو خواهند کرد. خودم نظرم اینه که ماده ۶۴ قانون ثبت اسناد و املاک حذف بشه و فکر نمی کنم با حذف آن مشکلی ایجاد بشه کورها و گنگها هم میشند مثل بقیه افراد ملت. یعنی همونطور که همه ملت خودشون مسؤول امور خودشون هستند ما هم مسؤول امور و اعمال خودمون میشیم. یعنی بطور خودکار میگردیم دنبال راه حلی که کلاه سرمون نره. وقتی میبینیم قضیه حساسه یه نفر رو با خودمون میبریم. اینکه خودمون کاری رو انجام بدیم فرق میکنه با اینی که دیگران و قانون بهمون تحمیل کنند که چکار کنیم. همونطور که وقتی میبینیم انتخاب لباس برامون سخته با یک همراه میریم برای فروختن ماشین یا گواهی امضا یا هر کار دیگری اگر احساس خطر کردیم با خودمون همراه میبرریم. ما فقط میخواهیم که قانون بگه که آقای نابینا خانم نابینا مواظب باش خودت مسؤول کارهای خودت هستی و ما جوابگو نیستیم.
فرشادم مرسی که اومدی و مرسی که هستی.

درود. در عجبم ازین مردم مرده پرست, این مردم نر کُشِ ماده پرست. بقول اصفهانیا دادا کار از ریشه خرابِست. در همه ی قوانین کشور ما از بای بسم الله تا پایان همش حرف از ماده فلان ماده بهمان ماده بیسار و…… و تولههاشون یعنی همون تبصرههاشون است و هیچ اثر و خبری از نرهای بدبخت و بیچاره نیست که نیست. خواستم یه مطایبه ی تلخ داشته باشم. من هم بعنوان یک نابینای درد کشیده و مصیبت زده درین خصوص به کرات ضمن تأیید نظرات کارشناسانه ی سایر همنوعانم این نامه را ممهور مینمایم. بدرود.

درود بر کیان بسیار عزیز و دوست داشتنی. آقا آنچه خوبان همه دارند تو یک جا داری. مطایه ات هم قشنگ و دوست داشتنیه هرچند که از نوع تلخش هم باشه. منم گفتم که عاقبت بخیر بشیم با این ماده ها اونم از نوع ۸۵سالگیش خخخخخ.. امیدوارم که با تلاش همگیمون به حقوق انسانی و شهروندیمون نایل بشیم. به امید آن روز. باز تشکر و سپاس فراوان دارم از حضور پر مهرت کیان گرامی. همیشه پیروز و مهربان باشی داداشی.

سلام و درود بنده هم حمایت و امضاء و تایید نامه ی فوق را بدینوسیله اعلام میدارم.خدمت شما عمو حسین عرض شود در این مورد که برای شما پیش آمده اون فرد تا حدود زیادی سهل گرفته بنظرم چرا که در موارد متعددی که برای بنده پیش آمده علاوه بر شخص امین دو نفر هم بعنوان شاهد حتما از من خواسته و فرمودند وجود شاهد الزامی میباشد و بسیار اتفاق افتاده برای یافتن شهود دردسرها کشیدمو خواهش و تمناها کرده ام.

عجب! پس همه جا شب هست. البته شاید بخاطر این بر من سهل گرفته که فقط یک گواهی امضا بود وگرنه موقع خرید و فروش ماشین از من هم دو شاهد میخواستند. خلاصه باید جدیت بخرج داد باید تلاش کرد تا از شر این قوانین تحقیر آمیز رها بشیم. به امید آن روز. تشکر میکنم از حضورت کنت بزرگوار. ولی اگه خواستیم اسمتو بنویسیم چی بنویسیم واقعا بنویسیم کنت دو شاهی خخخخ. راستی دوست دارم اسم شهرهاتون را هم بنویسم تا بدونند که این مشکل سراسری هست و از طرفی خواست نابینایان سراسر ایرانه که خواستار رفع تبعیض هستند. حالا دوستان اگه نمیخواند اسم واقعی و شهرهاشون در اینجا گفته بشه لااقل برای خودم ایمیل بزنید.
h.movahedzadeh@gmail.com

درود بر سعید عزیز. ازت تشکر میکنم مهربون. ولی سعیدم همه تلاش ما باید این باشه که پشت سر کسی سینه نزنیم. بلکه هشیارانه و آگاهانه تفکر کنیم و تصمیم بگیریم. همیشه پیروز و سعادتمند باشی سعید گل و گلاب.

درووود. میگم عمویی من ضمن حمایت از این طرح و این نامه و امضا کردنش خواهان کارشناسی شدن این موضوع توسط همنوعان حقوقدانمون هستم تا یه راهکار درست و منطقی و قابل دفاع واس جایگزین کردنش پیدا کنیم.
خب ما امیر رو داریم که میتونه با آقای معینی ارتباط بگیره و از اونجا موضوع کارشناسی بشه و بعدش هم میشه با یکی از حقوقدانای این دفتر ثبت اسناد و املاک جلسه گذاشته بشه تا موضوع حل بشه.
همچنین به نظر من این موضوع و حل کردنش نیاز به یه سری زیرساخت داره.
مثلاً اینکه باید یه وجه تمایزی بین معلولین توانا با معلولین ناتوان گذاشته بشه و یه ساختاری باشه که بتونه اینا رو از هم تشخیص بده.
باید شرایط جوری بشه که هم اونا توسط آدمای تبهکار آسیب نبینن و هم مشکلات ما حل بشه.
کلاً این موضوع نیاز به زیرساخت داره.
والا من خودم تا یه شخص مطمئنی سند رسمی رو واسم نخونه تأییدش نمیکنم.
در کل اول باید زیرساختاشو آماده و فراهم کرد نه همین جوری بگیم آقا چرااا دارین این حرفو میزنین.
مثلاً وجود یه سیستم گویای فارسی تو دفتر خونه ها میتونه یکی از این زیرساختها باشه.
خب از این گذشته خیلی از جاها و اداره ها باید مناسب سازی بشه تا این مشکل و زیرساخت این مشکل برطرف بشه و این واس دولت بار مالی داره.
تو کارشناسی موضوعااتی که قراره حل بشن و واس اونا دنبال راه حل هستیم, باید موضوع بار مالی لحاظ بشه و راه حلی ارائه بدیم که کمترین بار مالی رو واس دولت داشته باشه.
ضمناً از اینا همه گذشته تو کشورای پیشرفته همه وکیل حقوقی دارن و باز هم گذاشتن این وکیل واس ما هم باز واس دولت بار مالی داره.
قانونش اینه که همه باید وکیل داشته باشن چرا که عبارات و اسناد حقوقی رو فقط یه حقوقدان خوب میتونه متوجه بشه نه من یا شما و یا دیگری.
این موضوع کاملاً تخصصی هستش.
در ضمن حرفای داش سعید رو هم شدید لایک میکنم.
باز هم ارادت عمویی. چاکریم زیاااادتا.

درود علی. باز که مسائل رو بیشتر از حد نیاز میپیچونی خخخخ.. از نظر کارشناسی که نوشتم که اول نامه میره برای مدیرعامل شبکه ملی تشکلها و اونجا مورد بحث قرار میگیره. گفتی که تا یکی اسناد رسمی رو برات نخونه امضا نمیکنی خب ما هم همین رو میگیم که مسؤولیت رو بدند به خودمون. یعنی تو اگه با دوستت رفتی یا با برادرت یا هر شخص دیگری دفتر خونه نگه که من این فرد رو نمیشناسم. باید به تو که میگی این فرد مورد اعتماد من هست احترام بذاره. خلاصه اگه بذارند کارها بطور طبیعی پیش بره بهتره تا اینکه مثل تو قضیه رو بپیچونند. از زیر ساخت و رو ساخت و اینا گفتی. از وکیل داشتن گفتی و نتیجه گرفتی که دولت پول نداره آخه پسر خوب مگه من و تو و امثال ما در طول عمرمون چند بار میخوایم به دفترخونه بریم. البته کاش اونقدر وضع بچهها خوب بشه که برای خودشون وکیل بگیرند و مرتب در کسب و کار و خرید و فروش باشند ولی فعلا که اکثریت از قشر پایین جامعه هستیم . خلاصه که بعضی وقتها خود ما هم قوانین تبعیضآمیز رو توجیه میکنیم. من تا حالا چند بار به دفترخونه رفته ام و تنها هم نبوده ام ولی اینکه حتما باید دو شاهد باشه یعنی اینکه من نوعی خودم اصلا تو باغ نیستم خودم نمیدونم دارم چیکار میکنم نه یکی که دو نفر باید بیایند که بعله من قراره یه ماشین قراضه بخرم یا بفروشم. با یک فیلم گرفتن ساده هم میشه ثابت کرد که حتی خود مسؤول دفترخونه داره سند رو برای فرد نابینا میخونه و میشه جزو مدارک دفترش بایگانی بشه. خلاصه اونقدرها که فکر میکنی کارها سخت و پیچیده نیست اگه خودمون سخت و پیچیدهشون نکنیم. ممنون از حضور و ابراز نظر و دقت موشکافانهت.

سلام عمو جان، البته غیر از دفترخانه ها این مساله نیز در بانکها نیز گریبانگیر ماست. هر چند من فکر می کنم که چنین قوانینی با نیت مثبت و با هدف جلوگیری از برخی از سوء استفاده ها تدوین شده است، اما نحوه ی اجرایی نمودن آن باعث رنجش بسیاری از اعضای جامعه ی هدف شده است که امید است با بینشی بهتر و با مطالعه ی درست و همچنین خواست خود ما این مساله هم برطرف گردد. با تشکر و قدردانی نسبت به مسئولیت پذیری شما نسبت به دغدغه های همنوعان

درود بر جناب محمدی گرامی. بله ما در بخشهای مختلف مشکل و قوانین تحقیرآمیز داریم. اولین کاری که باید بکنیم اینست که این قوانین را شناسایی کنیم و در صدد اصلاح آنها برآییم. این بیشتر وظیفه دوستان حقوق خوانده هستش که ما را کمک و یاری نمایند که امیدواریم از همکاری دریغ نورزند. نامه برای مدیرعامل شبکه تشکلها ارسال گردید. امیدواریم که ایشان و خود ما با پیگیری لازم به نتایج درخور و شایسته برسیم. تشکر و سپاس از حضور سبزت جناب محمدی عزیز.

دیدگاهتان را بنویسید