خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

یادداشت چهارم: گفتنی هایی در باب ندیدن و عذرخواهی از گوشکنی های گرامی

درود بر دوستان گرامی

چهارمین یادداشت از سلسله یادداشتهای منتشر شده هفته نامه سیروان در خصوص وضعیت نابینایی و نابینایان جهت مطالعه دوستان گرامی در ذیل میآید. پیش از آنکه سراغ مطالعه یادداشت برویم؛ بر خود لازم می دانیم، از دوستانی که نظرات و دیدگاه های ارزشمندشان در پستهای قبلی بدون پاسخ مانده بود عذرخواهی کرده و پوزش ما را پذیرا باشند. انشاالله دیگر شاهد تکرار چنین کوتاهی هایی که به دلیل فشردگی برنامه های روز جهانی عصای سفید و مشغله های دوستان در موسسه رفاه نابینایان سقز رخ داد نخواهیم بود. مشخصا امیدوارم عمو حسین عزیز و دلسوز که همواره با دلگرمیها و حمایتهایشان مارا به پیشبرد امور نابینایان جامعه تشویق می کنند، پوزش مارا پذیرا باشند. عمو حسین بزرگوار در خصوص یادداشت اول پرسیده بودید که آیا نویسنده مطلب آقای صلاح الدین محمدی از دوستان نابینا هستند؟ که باید عرض کنم بله. ایشان دانشجوی مقطع دکتری و به عنوان معلم در آموزش و پرورش استثنایی فعالیت می کنند.
و اما یادداشت چهارم:

گفتنیهایی در باب ندیدن:

کامران روشنی زاده: دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه علوم اجتماعی دانشگاه تهران

آدمی همواره از بدو پیدایش با مشکلات مختلف مواجه بوده و همچنان نیز خواهد بود از این رو، در پی حل و یا تعدیل این مشکلات بوده و برمیآید این مسائل و مشکلات به حدی متکثر و متنوع اند که هر کدام از آنها کنکاشی عمیق را می طلبند.اما آن چه که بشر را در راه تعدیل مشکلاتش در طول حیاتش یاری نموده نیروی تفکر و تعقل او بوده است البته لازم به ذکر است که تن و بدن آدمی در اعصار گذشته دارای نقشی بس پر رنگ تر بوده است. برای تصریح در ادای منظور خویش همین بحث کافی است که منظور از جسم تمامی حواس پنج گانه انسان میباشد. حال انسانی را در نظر تجسم کنید که یکی از حواس پنج گانه را نداشته باشد بدون شک این قبیل انسانها در هر برهه از حیات بشر موجود بوده اند و همین اینک نیز به تعداد زیاد موجودند موضوع بحث مابه حس بینایی و دیدن مرتبط است و در این باب از دیدگاه نگارنده هم به عنوان دانش آموخته ی علوم اجتماعی و هم به عنوان یک فرد نابینا رهگذر وار بر اساس تجارب زندگی خود خصوصا در استان کردستان توضیح و تحلیلی مختصر ارائه می نمایم. چشم برای بشر در حکم گرد آورنده ی اطلاعات مهمترین ابزار آدمی است بنابر این فرد نابینا با اولین چالش جدی زندگی درگردآوری اطلاعات و شناخت محیط پیرامون مواجه می شود. همین نکته کافی است تا در جامعه ی ما این گونه افراد حتی در عصر کنونی برچسبهایی عجیب و غریب بخورند و تصور افرادی ناکار آمد در باره ی آنها وجودداشته باشد اشاره به نکاتی تجربی راجع به کودکی این گونه افراد به روشن شدن این چالش کمک می کند. بر اثر ناقص بودن درک شناختی کودک نابینا ازمعلولیت خویش این افراد از نظر روانی و جسمی بسیار آسیب پذیر هستند که با توجه به عرف سرکوبگر جامعه ی ما این آسیبها ممکن است گسترده باشندکما اینکه این جانب نیز تجربه ای چنین داشته ام به دلیل استفاده از
زبان نا امید کننده ی اطرافیان کودک برای نشنیدن مجدد این گونه الفاظ و همتراز شدن با سایر همسالان به کارهایی دست می زند که بر اثر نابینایی آن هم در محیط هایی مانند شهرها و روستاهایی که برای افراد بینا نیز مناسب نیستند ممکن است بسیار خطرناک باشند مانند دویدنهای سریع و … پس از دوران کودکی و رسیدن به سنی که دارای حساسیت های خاص خود است سوال و جواب های پی در پی همسالان و معلمان به خصوص در رابطه با نحوه ی انجام کارهای روزمره چنان ساده و عجیب است که گویی فرد نابینا فاقد هر نوع قوه ی تفکر جهت رفع محدودیت ندیدن در انجام این گونه امور است. اما
مساله ای که در این بین بسیار آزار دهنده است سازمانهای مربوطه هستند که هنوز خود درک نادرستی از مفهوم ندیدن دارند و به جای تحلیل آن و کار در راستای جهت دادن به دیدگاه سایر افراد جامعه خود نیز تقریبا در همین راستا گام برمی دارند و صرفا به رفع تکالیف محوله در سطحی بسیار محدودعمل میکنند و این امر خود باعث تداوم دیدگاه جامعه گردیده است. اما چالش مهم و مخرب دیگر در باب ندیدن، عدم اعتماد به توانایی خود افراد نابینا است بعضا دیده شده نابینایی به صرف ندیدن و شنیدن بعضی ناشنیدنیها اختیار از کف داده و خود را به دست سرنوشت سپرده است. از نظر این جانب ندیدن محدودیت است اما به هیچ عنوان حاکی از ناتوانی نیست چرا که بسیارند کسانی نابینا که خلاقانه و هنرمندانه در همین استان کردستان ندیدن را دور زده و با تلاش مداوم به آرزوهای خود جامه ی عمل پوشانده اند. حال نقطه ی عطف ندیدن در سنین بزرگسالی است که باید کمی بیشتر مورد مداقه قرار گیرد چرا که دیگر در این سن انسان تا میتواند بایستی خود را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهد با ورود انسان به مرحله بزرگسالی و لزوم قبول مسئولیت نابینایی او در مواجهه با فراز و فرودهای زندگی از جمله ورود به تحصیلات عالی و تشکیل خانواده برجسته ترمی شود در این دوره است که جامعه ندیدن را بهانه ای برای پرهیز از اعطای مسئولیت به افراد با آسیب بینایی را بهترین توجیه و بهانه قرار می دهندو محدودیت ندیدن را به هر چیزی تسری می دهند. متاسفانه نحوهی برخورد تناقض آمیز افراد در جوامعی مانند جامع هی ما که هم زمان با تعارفات دروغین و نامشخص و برداشتهای نادرست از ندیدن همراه است بر ایننوع چالش ها می افزاید فی المثل در قضیه ی یافتن شغل یک تفکر بسیار خطرناک در میان مسئولان جا افتاده که ندیدن با از کار افتادگی و یا نهایتا با پاسخ دادن صرف تلفن مترادف است لذا نهایت شغلی را که برای یک نابینا متصورند اپراتوری است مگر آن که فرد نابینا با خلاقیت خویش و با
سماجت بسیار از این خوان سخت عبور کند همان گونه که ارز کردم بوده اند نابینایانی که آن قدر توانا بوده اند که از این دید غالبی خود را نجات دهند اما به دلیل کلی نگری حاکم بر جامعه این طرز تلقی هر چند به گونه ای دیگر اما همچنان مستدام می باشد از این منظر یکی از مهمترین زیانهایی کهمتوجه قشر نابینا است نادیده گرفته شدن سرمایه های اجتماعی این افراد است که بعضا باعث سرخوردگی آنان نیز شده است. ایزوله نمودن این افراد در جامعه رویه ای خطرناک دارد که البته خوشبختانه تا حدودی با بهبود رو به رو بوده است که از این لحاظ جای بسی امیدواری وجود دارد این رویه چنین است که فرد سالم ندیدن فرد نابینا را با ترحمی حتما باید پاسخ دهد که البته در این میان بعضی افراد با آسیب بینایی نیز خود مقصر بوده وهمچنان هستند به نظر این جانب آگاه سازی جامعه از پدیده ی ندیدن بر
عهده ی خود نابینایان است که با فعالیتهای مدنی گسترده قابل انجام می باشد که در سالهای اخیر نیز در منطقه ی ما نیز پایه گذاری شده است.در پایان جا دارد اشاره شود که ندیدن نه مساله ای بدیهی است و نه رازیست سر به مهر، هدف من از نگارش این یادداشت این بوده است که ندیدن و نابینایی از منظر اجتماعی جای بسی کار و تامل دارد که خارج از خود سانسوریهای معمول در میان افراد جامعه باید مورد کنکاش قرار گیرد سعی کردم از میان گفتنیهای ندیدن گفته هایی را مطرح کنم که معمولا چالشی برای اکثر
نابینایان است و بیشترین مواجهه را با این نوع مسائل دارند زیرا حداقل بنده جامعه یا تشکلی را سراغ ندارم که بدون نقد و ارزیابی به توسعه رسیده باشد علل الخصوص اگر قشر یا عده ای از اعضایش نادیده گرفته شدهباشند. با این وجود از آن جا که کلیشه ی موجود مبنی بر این که صرفا مسائل مهم در نهایت منتهی به یاد شدن در ایام خاصی است و سایر ایام گویی که در آن زندگی فاقد جریان است مسائل به کناری انداخته می شوند تا سالبعد فرا رسد کم ترین دست آورد ممکن را به همراه خواهد داشت لذا در این
مصیبت دوره ای همه ی ما مقصریم از جمله خود نابینایانی که ندیدن را بهانه ای برای دیده نشدن قرار می دهند تقصیرشان کمتر از سایر افراد جامعه نیست چرا که لزوم حضور هر قشر و تشکلی در توسعه ی یک کشور امتیازی بسیار انسانی و دستاوردی بسیار بزرگ است که برای افراد با آسیب بینایی نیز دور از دسترس نیست نوشته را با نقل قولی از سهراب سپهری پایان می دهم. «چشمها را باید شست جور دیگر باید دید». به امید دقت در نگریستن به یکدیگر.
به نقل از شماره 904 هفته نامه سیروان شنبه 24 مهر ماه 95 و روزنامه شهروند چهار شنبه 28 مهر ماه 95

۱۸ دیدگاه دربارهٔ «یادداشت چهارم: گفتنی هایی در باب ندیدن و عذرخواهی از گوشکنی های گرامی»

سلام خواهش میکنم این مقالات را بگذارید یه نابینا بنویسد. چون بیناهایی که فقط روز عصای سفید اون هم به خاطر گرفتن پولی بابت این کار به یاد معلولان می افتند بگذارید یک درد کشیده این چیز ها را بنویسد. چون شکسته استخان داند قدر مومیایی را.

درود بر شما دوست گرامی
این یادداشت و سه یادداشت قبلی که تا کنون به نقل از هفته نام سیروان منتشر گردید را دوستان نابینا نوشته اند. آقای کامران روشنی زاده نویسنده مطلب از شهروندان نابینای مادر زاد سقزی هستند که در مقطع کارشناسی ارشد فلسفه علوم اجتماعی در دانشگاه تهران تحصیل میکنند. ایشان و هیچکدام از دوستان دیگری که برای این ستون مطلب نوشتند، نه ریالی دریافت کردند و نه دنبال مسائل مادی بوده اند.
باز هم سپاس از شما

البته به خدای نادیده من منظورم شخص نیست. به خدا قسم دل ما خون هست. از یک سو میگویند نابینا حق نماینده شدن مجلس را ندارد. شغل تلفنچی و اپراتوری و معلمی را از ما گرفتند. در خیلی شهر ها مدارس و مءسسه های نابینایی را هم از همه گرفتند. در بهزیستی میرویم برای یه نامه بسیار پیش و پا افتاده خون خون میکنند دلمان را. به خدا قسم رفتم به رءیس کل بهزیستی شهر میگم رویمان نمیشه در این سن چهل سالهگی برای حتا پول جیبی به پدرمان رو بزنیم. میگه وظیفه ما این نیست برای معلول کار پیدا کنیم. باهاش میگم در قبال ما و بودجه ای که به خاطر ما میگیری فردای قیامت همه جلوت را میگیریم. میگه در انتظار اون موقع هستیم. حرف زیاد هست و واقعا ناراحتیم. خوب ما چه و که دلسوزی داریم؟ واقعا در ذهنتان حلاجی کنید ما در این مملکت چه شغلی هست که دنبالش بریم. پس اگه نابینا باشید میتوانید درد های ما را لمس کنید که کار فقط یکی از آنها هست.

بله متاسفانه مشکلات جامعه نابینایان و معلولین ایرانی بیشمار و نگاه مسئولانه برای حل آنها بسیار اندک است. آموزش، اشتغال، مناسب سازی، سلامت و… ده ها مشکل و آسیب حل نشده وجود دارند که فقط خود جامعه نابینایان می بایست با صبر و دلسوزی شرایط و فرصتهای بهتر را برای خودمان با اصرار و پیگیری مضاعف فراهم آوریم. اگر خودمان به جنگ مشکلات نرویم بعید میدانم آنگونه که خود ما دلسوزانه می اندیشیم و عمل میکنیم کسی به فکرمان باشد. به هر حال ممنون از طرح دغدغه ها و درد دل بر حق شما.

آفرین بر شما کردستانیهای نازنین و دوست داشتنی. الحق که باعث غرور و افتخار جامعه نابینایان هستید. یکی از دیگری فهیمتر فرهیختهتر و پر تلاشتر. واقعا چه نابینایان تحصیل کرده و متفکری دارد این کردستان قهرمان. یادم هست که انجمن کردستان از فعالترین تشکلها بود همایشهایی که این عزیزان برگزار میکردند از بهترینها در نوع خود بود. درودهای گرم مرا به همه کردستانیهای نازنین و بخصوص نویسندگان این مقالات ابلاغ بفرمایید. پیروز و کامیاب و سربلند باشید.

گرمترین سلامها و درودهای جامعه نابینایان استان کردستان تقدیم شما عمو حسین دلسوز و گرانقدر باد
پیام پر از مهر و امید شما برای همه شهروندان با آسیب بینایی کردستانی مایه دلگرمی و نیروی مضاعف برای ادامه تلاش و کوشش هرچه بیشتر است. بیشک نگاه دقیق و موشکافانه و تجربیات ارزنده شما میتواند به امور نابینایان در سراسر کشور کمک شایانی نماید. ضمن سپاس بیکران امیدواریم که مارا از راهنماییهای ارزشمندتان در ادامه این مسیر دشوار بهره مند فرمایید.

البته باید گفت همان طور که در پایان یادداشت نیز به آن اشاره شده است نقش خود جامعه ی هدف در تحقق حقوق مدنی افراد، بسیار با اهمیت و کلیدی است. چرا که اگر من معلول درک صحیح، شناخت درست و تصویری علمی و آگاهانه از خود نداشته باشم، نمیتوانم الگوی درستی از یک فرد معلوم و توانایی های آن به جامعه ارائه داده و حقوق حقه ی خود را از یک کانال مدنی و صنفی مطالبه نمایم. آن وقت است که موازیکاریها، حرکات انفرادی، تلاشهای مقطعی و پراکنده در اصلاح نگرش افراد نسبت به پدیده ی معلولیت و معلولان اثر زیادی نخواهد داشت. به تمام این مشکلات ریشه ی تاریخی شکل گیری نگرش در مورد معلولیت و به ویژه افراد دارای آسیب بینایی را نیز نمی توان نادیده گرفت چرا که نگرش و تفکری که در لابلای قرنهای زیادی شکل گرفته و دارای سابقه ی چند هزار ساله است را نمیتوان در طی یک مدت کوتا به کلی حضف نمود و از سحنه ی اجتماع پاک کرد. بلکه این مقوله نیز مانند سایر پدیده های اجتماعی مستلزم زمان زیاد و تلاشهای بسیار است که خوشبختانه مجال فعالیتهای مدنی و صنفی این امکان و فرصت را فراهم ساخته است. دیگران کاشتند ما خوردیم، ما بکاریم دیگران بخورند.

دوست گرامی جناب آقای محمدی عزیز از توجه و نگاه دلسوزانه شما سپاس گزاریم. شما با همراهی و کمک در پیشبرد امور نابینایان در استان کردستان خدمات شایسته ای ارائه داده اید که بیشک فعالیتهای گذشته و آتیتان میتواند نقش سازنده و امیدوار کننده ای برای تغییر رویکردها به مقوله نابینایی و نابینایان بجای بگذارد.

باز هم سلام راستی این حرکت های ارزنده و مفید از بچه های کردستان پشتشان کسی است، که خیلی از دوستان نمی دانند و او را نمی شناسند، دکتر ناصر سرگران دوست و برادر عزیز از همه تلاشهایت برای نابینایان ایران به ویژه نابینایان کردستان سپاسگزارم، و منتظرم بیایی و چون دکتر صلاح محمدی به محله بپیوندی البته حالا هم هستی اما چنان بزرگی که عنوان پست هایت را به همشهری هایت تخصیص می دهی.
هر به ژی

کاک سلیمان بزرگوار با تقدیم سلام و آرزوی بهترینها برایتان
از اظهار لطفی که به بنده داشتید، صمیمانه سپاس گزارم. به عنوان عضو کوچکی از جامعه نابینایان به تکلیف خویش عمل میکنم. امیدوارم در کنار سایر دوستان زحمتکشمان بتوانیم با عمل به نقشهای حداقلیمان تاثیر مثبتی در روند وضعیت خود و همنوعانمان بجای بگذاریم. از دعوتت به محله با صفای گوشکن هم سپاس گزارم. انشاالله با ورود به محله بیشتر بهره خواهم برد.
ناصر سرگران عضو هیئت مدیره موسسه رفاه نابینایان شهرستان سقز

سلام بر دوستان گرامی، تشکر از کامران عزیز به خاطر این متن آموزنده و سپاس از موسسه ی رفاح سقز که اینگونه مقالات و قلم عزیزان را انتشار می دهد. و در پایان قدردان این اظهار لطف خوانندگان بزرگوار هستیم. به امید آنکه هر کس به سهم خود و با فهمی صحیح قدمی برای جامعه ی نابینایان بردارد.

دیدگاهتان را بنویسید