خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

یه سوتی باحال از من

سلام دوستان. کیف‌تون کوکِ؟ کبک‌تون خروس میخونِ؟
خواستم یه سوتی از خودم همراه با 80 درصد اغراق بگم، بخندید، حال کنید بعد هرکی خواست اسلحه درست کنه، با تیر بزنه توی کله ام. آخه این روزا همه به فکر اسلحه ایم تا باهاش بجنگیم، دل دوستان رو کباب کنیم و از بوش لذت ببریم.

یه روز یکی از برو‌بچ اینترنتش قطع شده بود، اومد با کامپیوتر کتابخونه پست منتشر کنه، آخرش یادش رفت از حسابش بیاد بیرون. منم دو روز بعد که به سایت گوشکن اومدم دیدم تعداد زیادی پیام خصوصی دارم. خیلی خوشحال شدم. یعنی من انقد مشهور شدم؟ آخه از وقتی که من اینجا اومدم فقط 10 11 پیام خصوصی داشتم که اونم خودم به دوستان زحمت داده بودم و ازشون سوال پرسیده بودم.
کمی قیافه گرفتم و احساس کردم این هیکل ظرفیت روح بزرگم رو نداره. با خودم اندیشیدم که چرا این مردم دست از سرم بر‌نمیدارن خخخخ
اولین پیام خصوصی رو باز کردم و خوندم. هرچی فکر کردم دیدم اصلا به من ربط نداره. حالا نه اسم طرف رو نوشته بودن نه اشاره ای که بدونم چه خبرِ.

رفتم پیام دوم رو خوندم، یکی از دوستان به شوخی حرف بد زده بود. قات زدم و خودمو آماده کردم جواب دندان شکنی بهش بدم که مردک مگه من باهات شوخی دارم؟ کتابدار با این همه اهمیت فوق العاده، مگه مسخره دست توِ که باهاش شوخی میکنی؟
گفتم بذار سومی رو بخونم ببینم این یکی چی میگه. سومین پیام سوال کامپیوتری بود. بعد فکر کردم که این یکی خیلی وقته سوال پرسیده من چقدر نامرد بودم جوابشو ندادم.
چهارمین رو که خوندم ترسیدم. یه لحظه احساس کردم خودم نیستم. (شکلک استحاله و از این چیزا). گفتم خدایا اول و آخر ما دست خودتِ، زود منو بمیرون چون تحمل امتحانت رو ندارم.
پنجمی رو که خوندم به این نتیجه رسیدم که مدیران سایت سر به سرم گذاشتن و خودشون از طرف دیگران بهم پیام خصوصی دادن تا خوشحال بشم. آخه نیست که پیام‌هام کمه خواستن دلسرد نشم.
خدا رو شکر کردم و گفتم مهم این نیست که کی فرستاده،، مهم نیت‌شونِ که خیرِ.
به پیام بعدی رفتم و اسم طرف رو در پیام ششم نوشته بودن. گفتم این یارو چقدر نادانِ. چرا پیام اشتباهی میفرستِ؟
گفتم دیگه بقیه پیام‌ها رو نمیخونم چون وقت ندارم بیشتر از این به مغزم فشار بیارم و فکر کنم.
پست جدید منتشر شد، خواستم کامنت بذارم که چندتا هدینگ بیشتر اومدم پایین و باز اسم طرف رو شنیدم که قدم روی چشاشون گذاشته بود. کمی فکر کردم و گفتم ای بابا اینا قدم من رو با قدم دوستم اشتباه گرفتن.
اندکی دیگر فکر کردم و جریان دو روز پیش یادم افتاد. از بالا افتادم پایین. ناراحت شدم و خودم رو تکفیر کردم که وای بر من. پیام‌های خصوصی دیگری رو خوندم، بهش زنگ زدم و جریان رو گفتم. اونم گفت ناراحت نباش بزرگ بشی، کوچیک میشی.
اون منو بخشید ولی من نتونستم ببخشمش با این پست منتشر کردنش خخخ کلی وقتمو گرفت خخخخ.
اگه با مزه بود بخاطر مزه اش بخندید، بی مزه بود بخاطر خدا بخندید. تا پستی دیگر، بدرود.

۵۶ دیدگاه دربارهٔ «یه سوتی باحال از من»

درووود. واااایی که چه قد حریم دیگران واسم مهمه.
چند وقت پیش واس یه بنده خدایی یه کاری انجام دادم و خیلی مواظب بودم که خدایی ناکرده اطلاعاتشو نخونم.
حتی بعدش مرورگرمو ریست هم کردم که چیزی ازش نداشته باشم که بخوام مدیونش باشم.
سعی میکنم همیشه این رویه رو داشته باشم و این کارو همیشه ادامه بدم. چون معتقدم اگر ما خودمون به حریم دیگران احترام بذاریم, دیگران هم ناخواسته به حریم ما احترام میذارن.
ولی خب مواردی که واقعاً ناخواسته هست و ما خودمون توشون دخیلی نیستیم رو نمیشه تجاوز حساب کرد, هر چند باید همینا رو هم کم و کمتر کنیم با دقت و برنامه ریزی درست.
طرز بیانت جااالب بود و کلی خندیدم خَخ.
مرسی از این پست عبرت آموزت که با خنده ی پر گریه ای همراه بود.
کامیاب باشی.

سلام علی. واااییی نگی هم قبولت دارم. تو تکی.
کار خوبی کردی چون احتمال داره مرورگرت فضول باشه.
این رویه رو ادامه بده که کارت میزونه.
تجاوز هم باشه سازمان ملل به شدت برخورد میکنه نگران اونجاش نباش.
فدات همراه با اخلاص.
زنده باشی

سلام شهروز. ۲۷ آبان، روز حضورت در گوشکن تبریک باد.
آره بگو بفرستن من عقده ی پیام خصوصی دارم. هرکی به من یک پیام خصوصی بده در آخرت دهتا پیام خصوصی دریافت میکنه.
باحالی از خودتِ خخخخخ. ارادت. شاد باشی

سلام. آخ دلم! می رفتی چند تا کامنت هم با اسم و رسم اون بنده خدا می دادی بعد مطلب رو می گرفتی! جدی ترکیدم از خنده مجسم می کنم حیرتت رو با خوندن اون پیام ها که هرچی پیش تر می رفتی بیشتر می شد و خنده هام بیشتر میشه! از بس سر پسورد و پیام داخل پست های من شیطونی کردی این سرت اومد. چه قدر بهت گفتم نکن گوش نکردی حالا دیدی چی شد؟
خخخ!
خخخ!
آخ خدا جونم خخخ!
جالب بود حسابی!
پیروز باشی!

سلام پریسا. اول بگم که، هیچی. دوم اینکه خواستم یه کامنت بدم و با یکی از دوستام شوخی کنم. خیلی بد میشداااا.
سوم. فوق حیرت بود. از ترس چند‌تاشو پاک کردم. گفتم: منو این همه خوشبختی محالِ.
بعد دچار دوگانگی هویت شدم، سرم گیج رفت و از خود بیخود شدم.
حیرت خنده نداره. گریه داره. کاش مثل تو بلد نبودم پیام خصوصی یعنی چی….
پسورد رو زود بنویس همراه با نام کاربری.
من از گوش نکن‌یان هستم.
قربانت، من باز برمیگردم. البته هنوز اون سری پستا رو شروع نکردم به زدن. وقت میخواد.
مرسی که جالب دیدی.
کیفت کوکتر

درود
حالا از این به بعد این کاری که میگم بکن!
تا وارد سایت شدی اول عدد ۳ رو تایپ کن.
۳ نام پد نه! ۳ بالا.
تا بزنی میپره رو اسمت و برات میخونه کامبیز اسدی جان، قدم رو چشم ما گذاشتی.
قطعا اگه بگه یه نفر دیگه جان، ملتفت میشی که تو حساب کاربری خودت نیستی خخخخ!
منم میخوام برم همین الان خودمو دار بزنم!
چون از تولد پیام خصوصی تا حالا شاید کلا سه تا پیام برام اومده که اونم دو تاش تستی بوده برای امتحان افزونه خخخخخ!

درود بر رییس ایل بختیار سعید خان درفشیان.
مرسی که بهم آموزش دادی ولی مغز که کار نکنه، کار نمیکنه خخخ.
ملتفت نشدم که نشدم.
منو تو از اولش بدشانس بودیم.
باید یه کمپین با نام مبارزه با عقده ی پیام خصوصی درست بشه. خخخ

سلام عموووو. من بستنی میخوام، همراه با پیام خصوصی. جون خودم یه پیام خصوصی برام بفرست.
خواستم جواب بدم ولی حیرت نمیذاشت. از بدشانسی خیلی خصوصی نبود. چندتا فحش بود که از سر شوخی بهش داده بودن که مال من شد.
فدا مدا عموییی

کامبیز اسدی من همی حالا ۱۳۷ تا پیام تو درابباکسم دارم. خخخخخخخخخخخخخخخخ. تازه خیلیاشو پاک کردم.
تو باعث سر افکندگی عمه تی و بس. گیجیت به بابات رفته.
وای من و رعد که یه مدتی سبزی خورشی میگرفتیم و میرفدیم مینشسیم تو خصوصی به پاک کردن و غیبت کردن. هاها

بیبین! من اون روز در پست بانو یه اشتباه کردم، اصلا منظورم تو نبودی. چرا به خودت گرفتی، هااا؟ از وقتی که اشتباهی فک کردی با تو بودم محله رو رو سرت گذاشتی. حجم اینترنت منو گرفتی کتاب رو دانلود کردم که واقعا محشر بود.
دست طلا ولی یه ایراد تلفظی داره که به خودت میگم.
خوش به حالت. کاش منم یک رهگذر بودم. چرا پاک کردی؟ میفرستادیشون برا من.
قول میدم جبران کنم. گردو همراه پنیر صرف میکنیم!
راست میگی بابام امروز یه سوتی وحشتناک تاریخی رو آفرید که روی فرزندان سایت رو کمی تیره ساخت.
همین کارا رو کردید که بچه‌هادون مخ ندارن.
خخخ

سلام بر کامی جان
به نظر من وصف حال تو این شعر جناب مولاناست دوش چه خورده ای دلا، راست بگو نهان مکن، چون خموشان بی گنه روی بر آسمان مکن
باده ی خاص خورده ای، نقل خلاس خورده ای، بوی شراب می دهد خربزه در دهان مکن
شادباش

سلام کامبیز
خب
چی بگم
به نظر من اونی که پیام هاش رو خونده بودی بینهایت آدم گل, مهربان, دستُ دلباز, آقا, محترم, والا منش و از همه مهمتر دوستار تو بوده که وقتی پیام هاش رو پاک کردی, و احتمالا یکم که نه خیلی بهش ضرر رسوندی, گفته, قََیی نَکَ َ کَم بیز گیییَََن
فََدََی سَرُ
َس لَن مهم نییَ
فقط پُستو کَمِنتُ نَهَنَرد خَُ شُکء رء
بعدشم. تو همیشه بزرگ و عزیزی
خیلی ممنون از پستت
خیلی خندیدم
نه به خاطر سوتیت
بلکه به خاطر غافلگیری
خب منم بیشتر سوتی ندم
به خدا میسپارمت

همیشه راهنمایی سعید رو انجام بده
قربونت, بای

سلام سامی. هرچی میکشم از دستتو میکشم خخخ.
میخوای یه چیزم بگو. طلبکارم شده. خخخ
سرت گیج نرِ. آفرین بهش که آفرین داره.
کاش میفرستادم تا آبروش بره. وقت من طلاست خخخ.
قبلشم، تو دلبند خودمی میخوامت.
غافلگیر کردن تو خونمِ سامی جون جونی.
تو سوتی نمیدی بلکه موجبات سوتی دیگران رو فراهم میکنی. قربانت پاتر.

خخخ بامزه بود و به خاطر بامزه بودنش خندیدم.
خب یه کم زودتر متوجه میشدید دیگه!!!
جالب بود ولی تجربه میشه که بعدها دیگه کامپیوتر دست کس دیگه ندید خخخ
ببخشید سلام یادم رفت تنبلم بالا هم نمیرم که اون بالا بنویسمش پس سلام و خدا نگهدار.

خخخ منم بخاطر سلام نکردنتون خندیدم.
اولین کسی که فهمید شما برگشتید، خواب‌شو دید و از خوشحالی غش کرد، من بیدم.
کامپیوتر چیه دیگه کوفت هم دستش نمیدم خخخ.
مثل اینکه شنیدید نابغه ها تنبل هستن میخواید بگید، آره دیگه خخخ.
سلام خانم پری دریایی. چه عجب! از این ورا؟ از اون وراا.
مرسی که برگشتید و خدا قوت

یهاهاهاها.
مگه مظاهری نبودی؟ این ستاره کجا شِکوفید؟
اها یعنی زهره.
جون خودت دوتا خیلی کمه. خودم ده تا دارم. میگم نمیشه یه حساب دیگه باز کنم از اون‌ور به این‌ور پیام خصوصی بدم، از این‌ور بخونم خوشحال بشم بعد به اون‌ور جواب بدم؟
وای گیج شدم.

درود! بدترین سوتی اینه که تو پستو زدی و همه را سر کار گذاشتی و نیومدی جواب کامنتارو بدهی… تو هر بلا ملایی سرت بیاد حقته… واقعا چقدر جالب میبود اگر در پیامهای خصوصی حرفهای عاشقانه و خصوصیتر میدیدی… واقعا خندهدار میشد و تو هم جواب میدادی خخخخخخخخهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها!

درود عدسی. این بهش نمیگن سوتی، بهش میگن حالگیری.
بلا سر دوستم اومد من اندکی تا قسمتی شوکه شدم.
وارد پیامهای عاشقانه نشدم چندتا رو پاک کردم فکر کنم همونا عِشقولانه بود.
آخه نیست که از عشق چیزی سرم نمیشه، نمیتونم جواب بدم. حهحهحهحه قربونت دادا

خخ هاهاهاهاهاهاهاها یه باری هم این بلا به شکل دیگه ای سر من اومد کامبیز! من هر کاری می کردم نه میتونستم نوشته ها رو ببینم و نه منتشر کنم. ویرایش کامنت، به روز رسانی ها، کلا همه چی از دسترسم خارج شده بود. فکر کردم هک شدم! اعصابم ریخته بود به هم و قصد داشتم کلا سایتو ببرم هواخوری تا دوباره همه چی رو از اول نصب و راه اندازی کنم. داشتم برنامه ریزی می کردم پست تعمیر و نگهداری بزنم و همه رو آگاه کنم که محله چند روز شاید در دسترس نباشه و می خواستم یه صبح تا شب تعطیل گیر بیارم و کارو یکسره کنم. تصادفی شد که فهمیدم نگو با یه نام کاربری تستی که حتی مشارکت کننده هم نبود و در حد مشترک بود وارد محله بودم و خبر نداشتم! خدا خیلی رحم کرد!

خخخخ.
پس تو هم مثل من فیلم شدی رفت؟
میگم بعضی وقتا توهم هک شدن از طرف گروه انانیموس بهت دست میده؟
اصلا بیا محله رو از حالت مجازی به حقیقی تبدیل کن تا دیگه خیالت از دست این هکرها راحت بشه.
تو که استادی، سه سوتِ میزدی خودتو از حالت ادمین به نویسنده و بعد به مشارکتی تنزل میدادی از اول شروع میکردی خخخخخ
دمت آتیش مجی

سلام و عرض ادب و علیک
میگم خوش به سعادتتون خخخخ خخخخ خخخ
منم می خااااام خخخخخ خخخخ خخخخ خب فوضول که دور از جون ولی کنجکاوم خب و کنجکاوی هم بر من اصلااا و ابدااا عیب نیست که باعث افزایش دانسته هام میشه خخخوووخخخ
تازه اینکه منم صندوق پیامهام از کف دستم صاف تره خو اصلا چرا کسی به منم پیام خصوصی نمیده خخخخوووووب آیا؟

آقوو من تازه می خواستم برم تو کار کشف این جناب نامه بر باد رفته که عرض نیم سوت کشف شد که هعععی هیجانش از دست رفت
اقلا افتخار کشفتون رو به ما میسپردید شکلک قراین امارات هم که دیگه نمی تونم کشف کنم هععععی برم تو ذوق خورده شدم اینجا

ها؟ یکی به دادم برسه. به زبان کردی بگو بیبینم چی میگی؟
امارات میری؟ خوش به حالت. از طرف من برو رو برج العرب خودتو بنداز پایین تا موکلت پیشدستی نکرده خخخ.
اها منظورت قراین و امارات مخصوصه در اجرای قسامه هست؟ نیمیدونم به خدااا.
کفشمون فقط به درد پای خودمون میخوره تو برو نامه های دیگه که گم کردی رو بکفش!

سلام سلام سلاااااام خخخ
این سلامها تقدیم به شما برای سه پست آینده میخوام بگم نابغه ها خعلی خعلی تنبلن سلام سه پست آینده رو هم پیشاپیش تقدیم میکنن! البته من نابغه نیستم و فقط اداشو درآوردم خخخ
منم خوشحالم که تو جمع دوستای مهربونی همچون شما هستم و به بودن در کنارتون افتخار میکنم.
خواب دیدید واااای روح من چقدر سعادتمند بوده که شما رو تو خواب ملاقات کرده خخخ
من از طرز پاسخ دادن شما به کامنتها لذت میبرم کلا متفاوت مینویسید و آدمو مشتاق میکنید همۀ کامنتها رو بخونه.
این همه نوشتم که ثابت کنم که تنبل نیستم پس در نتیجه نابغه هم نیستم خخخ
منتظر پستهای عالی بعدیتون هستم
موفق باشید

وای ترسیدم! چی شده؟ علیک علیک علیک. جناب عالی؟
بهتر نیست هر وقت شما سلام کردید من پست بذارم؟ اینجوری راحتترم.
خانم پریسیما باور کنید حرف n رو فشار دادم و اسمتون رو نخوندم. تازه متوجه شدم شما زحمت کشیدید و کامنت دادید.
سلام از منِ. هزاران سلام بر شما. لطف دارید. پریسا شاهدِ که من کی خواب دیدم و کی شما تشریف آوردید.
شما فوق نابغه هستید.
خواهش میکنم از این حرفا نزنید چون برا من خیلی سنگینِ. سعادت و از این چیزا تو گوش من نمیره خخخخ.
ولی جدی از لطف شما و همه دوستان بینهایت ممنونم. قهرمان دو و میدانی و استاد حقوق مگه میشه تنبل باشه؟ شما یک نابغه زرنگ هستید.
شادکام باشید

سلام و درود بر یکی از کتابداران خوب و گل محله آقا کامبیز خان چطوری یا خوبید آیا خوش میگذره آیا میگم من مث اینکه کمی دیر رسیییدم آیاااا خخخخ خخخخ خخخخ خخخ خخخ خخخخ خخخخخ هاهههاههههوووهها یعنی دیگه سوتی از این باحالتر ندیده بودم و نشنیده بودم که که به لطف آقا کامبیز گل شنیدم به هر حال که خععععععلیییی جالب و جذاب بود پس بازم میخندم به این سوتی به سلامتی همه ی بشریت پس میخندم خخخخخ خخخخ خخخخ خخخخ
آقا کامبیز مرسی داری بابت این سوتی و این پست شبت مهتابی و زیبا و آروم شب خوش و خدا نگهدار

سلام احمد جان. من خیلی چطور هستم خخخ.
دیر رسیدن بهتر از زود نرسیدن است. کمربند رو ببند یحوحوحو.
تو بیشتر از همه خندیدی دمت گرم.
سوتی‌های بهتر هم دارم اندک اندک می‌انتشارم.
با این خنده‌هات اکنون، حال بشریت تا اطلاع ثانویه خوب است.
شبت خندان و آفتابی

سلام کامبیز. جالب بود.
تازه منم یه بار تابستون پارسال با حساب کاربری تبسم که رو سیستمم سیو بوده وارد سایت شدم.
بعد بدون متوجه شدن این مسئله، سریع رفتم به کامنت های پستم جواب بدم.
خب معمولا من در پاسخ به آقایون از عبارت جان یا عزیز و از این حرفا استفاده می کنم و در مقابل دخترا عمدتا میگم خانم فلانی.
حالا دیگه خودت حساب کن چه اتفاقی افتاد.
ملت بیان ببینن تبسم مثلا گفته سلام کامبیز جان.
بعد به سمانه گفته سلام سمانه خانم خخخخخ.
خلاصه جواب ها رو دادم. انقدرم عجله داشتم و سریع میخواستم برم جایی که حواسم نبوده وقتی کامنت میذارم بیام بالا ببینم مثلا نوشته تبسم میگه: متوجه بشم.
سه چهار ساعت بعدش دوباره برگشتم تو سایت دیدم زده تبسم جان به محله خوش اومدی و و و.
تازه اون موقع فهمیدم چه گندی زدم.
بعد سریع رفتم تو پستم.
دیدم اگه اینارو بفرستم زباله دان که دردسره دوباره بشینم جواب بدم.
دیگه سریع نشستم اونایی که جواب داده بودم رو ویرایش کردم به جای اسمش زدم امیر سرمدی خخخخ.

سلام امیر. حقت بود یه کتک مفصل از دست خانم چلویی بخوری.
خخخخ. خوب شد قصدی نداشتی اگه میدونستی و به خانما میگفتی عزیزم, هرچند ما نمیدونستیم جریانو, الآن باید خیابون میخوابیدی, اسمتو میذاشتیم امیر خیابونی! خخخخ .
در هر حال گناه بزرگی مرتکب شدی خخخخ.
خیلی باحال بود, کلی خندیدم
منم بعضی وقتا حرف n رو میزنم به پیام گوش میدم, بعد نصف مطلب رو در جواب مینویسم, میرم نگاه میکنم ببینم کی پیام داده! حححححخحخ.
شاد باش

دیدگاهتان را بنویسید