با حسرت در خیابونای پرجمعیت قدم میزنم و مردم مرفه و بیدرد را میبینم که برای شب یلدا، آجیل و شیرینی میخرند.
اشک در چشمانم جمع میشود و به حال خود و امثال خود گریه میکنم. من نماینده ی افرادی هستم که از اول روی خوشبختی را ندیده اند و با بدبختی زاده و بزرگ شده اند.
افراد مرفه را میبینم اما دریغ از توجهی توسط آنان به من. انگار وجود خارجی ندارم.
داشتن پدر و مادر رویایست شیرین که من هر لحظه به یادش آه میکشم. من یک کارتن خوابی، خلافکار و معتاد هستم که زندگیم تلختر از زهر مار است.
از وقتی که به یاد دارم، پرورشگاه خانه اول من و کفِ خیابون خانه دوم من بوده است.
به من آموختن که نباید مثل بقیه، از حق زندگی برخوردار باشم. من گناهکار و زجر کشیدن سزای من است.
دوست دارم برای یک بار، فقط یک بار هم که شده، کسی مرا دوست داشته باشد تا معنای محبت را بیاموزم.
آری دوستان، من هم شب یلدا میخواهم. چه کسی حاضر میشه، از سر محبت امشب مرا به خانه اش دعوت کند تا برای اولین بار، معنای شب یلدا را درک کنم؟
چه زیبا بود اگر، دست نوازش والدین بر سرم کشیده میشد.
چه زیبا بود اگر، خواهر و برادری دلسوز داشتم تا شریک غم و شادیم باشند.
من گرسنه در تمنای شامی گرم، اندر شب یلدا هستم.
آیا در شب یلدا، برای منِ گرسنه هم شامی هست؟
کامبیز! دست از افکار مسخره ات بردار. دنیا مکان تزاحم است. با حقوقی که میگیری، آجیل و شیرینی بگیر و حالشو ببر. تو رو چه کار به افراد خیابونی و بیسرپرست. به قول مولانا: بند کن چون سیل سیلانی کند ** ور نه رسوایی و ویرانی کند.
من حالیم نمیشه و دوست دارم داد بزنم. دوست ندارم کامتان را تلخ کنم و یا این متن رو ننوشتم که فکر کنید خودم رو خوب جلوه میدم. من هم عاشق ویرانی هستم و باز در بیت بعدی میگه: من چه غم دارم که ویرانی بود. زیر ویران گنج سلطانی بود.
ای کاش گنج سلطانی بطور مساوی میان همه تقسیم میشد.
قصد من از نوشتن این پست اینِ که به یاد افرادی باشیم که یتیم و بیخانمان هستند.
یلداتون مبارک و کامتان شیرین.
۳۲ دیدگاه دربارهٔ «آیا در شب یلدا، برای منِ گرسنه هم شامی هست؟»
سلام کامبیز. خدا بگم چیکارت کنه تو هم می خندونی هم می گریونی. سر صبحی حسابی، … تلافیش رو سرت در میارم. ولی ببین۱چیزی! خداییش این اینجا نبود! الان اومد ها! من امروز صبح و دیشب نصفه شب۲۰۰۰دفعه از اینجا رد شدم نبود! حالا دیشب رو میگم دیر بود من خسته بودم ندیدم. امروز صبح نه خسته بودم نه دیر بود هی اومدم هی رفتم از این پست به اون پست خوندم کامنت دادم باز اومدم باز رفتم این نبودش!
کامبیز خیال می کردم فقط شاد نوشتن فیکسه دستته حالا فهمیدم این مدلیش رو هم عالی میری. دردناک بود خیلی دردناک! خیلی!
ولی این اینجا نبود! خوب من برم دیگه حالم رو گرفتی برم۱روش تلافی جویانه پلید کشف کنم بیام انتقام بخوام ازت واسه خط خطی کردنم در سر صبح. ولی جدا از تمام ای ن ها، این اینجا نبود.
غمگین نوشتی و ای کاش شاد باشی و شاد باشن همگی همگی از جمله خودت و آخرش هم خودم!
ولی این اینجا نبود الان اومد با تاریخ دیشب تمامش هم تقصیر کامبیزه. خوب بابا خوب رفتم.
ببین کامبیز! این اینجا نبود الان اومدش!
اوخ سلام بر جارو من رفتم جاروهه اومد به تیر کامبیز!
سلام پریسا. نگفتی خدا چیکارم کنه! زیاد خندیدن هم خوب نیست. اندکی گریه میکنیم.
تلافی؟ تو انقد با نوشته هات حالمو منقلب کردی که نمیتونم به پات برسم.
من دیشب ساعت ده فرستادم ولی مدیران در شب یلدا به سر میبردند و حق هم دارن که از شبشون استفاده کنند.
فرق نفکوله کی منتشر بشه. کاش میذاشتن شب یلدای سال بعد منتشر میکردن.
خسته نشدی از بس اومدی و رفتی؟
نظر لطفتِ اما خودم این مدلیش رو دوست ندارم. خواستم همین موضوع رو در قالب طنز بنویسم ولی وقت زیادی نداشتم و دیشب هم حالم بخاطر افراد مظلوم بدجور گرفته شده بود و تقریبا هیچ لذتی از یلدا نبردم.
چقدر راحت خوش میگذرونیم و چقدر راحت بیخیال فقرا میشیم.
کتاب گرگها و انسانها رو اگر خونده باشی عالیِ.
انتقام نگیر تسلیمم. گاهی اوقات تسلیم شدن انسان رو به راحتی میکشونه.
امیدوارم شادتر از همیشه باشی.
میدونم نبود ولی ای کاش اصلا واقعیتی نداشت و در نتیجه، این پست هم نمیبود.
داد جاروبی به دستم آن نگار. گفت کز دریا برانگیزان غبار. باز آن جاروب را ز آتش بسوخت. گفت کز آتش تو جاروبی برآر.
مرسی که هستی و مرسی که بهم و نوشته ام لطف داری
اول صبحی حالمونا گرفتی
سلام
متن تلخ اما حقیقتی تامل برانگیز
فعلا رفتم توی فاز تلخکامی. شاید بازم بیام
میخواستم دیشب حالتونا بگیرم که نشد خخخ.
سلام سلام روژین. لطفی زیاد از طرف شما.
نه نه فاز تلخ دوست ندارم. شاد نباشی قات میزنم برات.
ممنون که هستی
سلام
تلخ اما واقعی بود.
چه کنیم که کاری از دست خودمون ساخته نیست بالا بالاییها هم که ما رو نمیبینن خخخ.
بازم مثل همیشه عالی و تأثیرگذار نوشتید.
موفق باشید.
سلام بر پری دریایی. راست میگید واقعا تلخه. دیشب داشتم بهش فکر میکردم. داشتم دیوونه میشدم.
بالا بالایی ها دارن کیف میکنن برا خودشون خخخ.
بازم مثل همیشه از حضور گرمتون ممنونم.
زنده باشید
سلام
سکوت
…
شما هم نویسنده ای هستیدا برا خودتون!
طنز و جالا هم یک نوع دیگه از انواع نگارش!
موفق باشید بسیار
سلام ریحانه.
سکوتت از برای چیست؟ چپ چپ نگام نکن مگه چی گفتم؟ خخخ
من نویسنده نیستم فقط بعضی وقتا تایپ میکنم.
طنز هم همان تلخکِ. حالا هم به قول خودت رفتم توی فاز دیگه از نوشتن.
تو هم پیروز باشی اندر امتحانات و بقیه موارد زندگی
درود. چی بگم برات.
انتظار داری چی از جیب من دراد.
تو هم مثل منی کم در نداری, درد اصلیت اینه که همدرد نداری.
یا اینکه
من کسی نیستم که دردم بگیره, ولی این اشکا رو کی میخواد گردن بگیره.
وقتی دنیا میخواد که من تو آتیش بسوزم, انتظار داری دلمو با نخ سوزن بدوزم.
مرسی از پست که بیانگر واقعیتهای تلخ جامعه هست و جالبه بدونی حتی دردا اینقد زیادند که هر چه هم بنویسی و بنویسی یا بنویسدند نمیشه حتی ذره ای از این سختی و تلخی رو کم کرد و یا متوجهش شد.
تشکرَ کُمُللاه.
درود. هرچی میخوای بگی بگو ولی چیزی نگی فیلتر بشیم خخخ.
پیل میخواهیم. دست کن جیبت مرد حسابی. من مثل تو ام درد زیاد دارم.
عمه من گردن بگیره راضی میشی؟ خخخ
بدوز اگر خیاطی بلدی.
قربانت علی جانم. ممنون
سلام بر آقا کامبیز خان گرامی
خب الآن کامل متوجه نشدم آیا دیشب مهمون هاتون بهتون اجازه دادند شام بخورید یا نه آیا؟
و با این جمله پستتون که ای کاش گنج سلطانی به طور مساوی بین همه تقسیم میشد به اندازه فوق بی نهایت موافقم…. دلم یه پست طنز می خواد چرا نیست به نظرتون آیا؟
سلام بر بانو خانم بزرگوار.
مهمون نه تنها اجازه داد، در خوردنش هم کمک کرد تا تموم بشه.
منم موافقم. ای کاش گنج رو داشتم و باهاش دنیا رو میخریدم.
طنز گذاشتم ولی ندیدی. برو صفحه دو یا سه هست بخون.
وقتی نوشتم تو مسابقه بودی. ممنون از وجودت
دهنت سرویس
متقابلا خخخ
سلام کامبیز جان.
قشنگ نوشتی و واقعیت تلخ جامعه رو به خوبی توصیف کردی.
آفرین به قلمت.
شاد باشی.
سلام وحید جونم.
قشنگی از خودتِ عزیزم.
لطف داری به من. آفرین به خوب فکر کردنت.
سرحال باشی
سلاااااااااااام.کامبیییییییییییییییزم.
حالا بیا شادش کن.
سلاااام رسولم تونی؟ تو و اینجا؟ تعجب! بعد از سالهای زیاد تشریف آوردی. برا شاد کردن، ایتس ایتس ایتس. دیمبل دیشتن دیمبل دیشتن دیمبل دیشتن.
اینو عمه ام بهمون یاد داد خخخ.
ایلیا و محمد پارسا چیطورن؟ خانواده محترم خوبن؟ همساده ها چیطورن؟
خخخخ
من هوای تعداد بسیار اندکی از اون همه رو دارم… حیف که کمم. حیف که دستم تا یه جایی بیشتر نمیرسه. حیف!
کارت درستِ مجی. همینطوری ادامه بده منم کنارتم.
عالی مثل همیشه.
نویسندگی و قلمت رو تحسین میکنم. ایول
قربانت مثل همیشه؟ عاشقتم، میدونی؟ خودت و پادکست هاتو لاو دارم شدید.
کامبیز پسرک کبریت فروش
کبریتاتو دیشب فروختی؟ یا از سرما مردی گوشه خیابون؟
خدایش بیامرزد. بچه پرروی خوبی بود.
شب یلدا مبارک به کردی چی میشه؟
شب به کردی میشه شو .
کامکامک سلام . به این رهایی کردی یاد بده . ولی بهش بگو که مردهای کرد تنبلند باهاشون ازدواج نکنه خخخ
سلام پدر. تنبل نیستن زرنگن.
یه همسایه داریم ۷۰ سالشه. میخوایم با دسته شیرینی و ی بسته گل بیایم اصفهون خواستگاریش. تا بخت این دوتا پیر هم باز بشه. آمین
کبریت رو دادم برادر آندرسن همه رو خرید. الان من دانمارکم جات خالی. دارم شیرینی و پنیر میخورم.
چله لیت پیروز بیت.
اندازه تو پررو نیستم عمه. برو تا نکشتمت خخخ
سلام. عالی بید هاها
سلام. باحالی از خودت بید هاهاها. مرسی عزیزم
شلامی،که،خوبی کامی،تلخ و شیرین روزگار ما همینه،اما افسوس که کاری از دست ماها بر نمیاد که،خدا بگم چیکارت نکنه،اولش کلی دلم واست سوزید اماااااا بعدش که دیدم….. … …، شکلک دلسوزی واسه اونایی که اوضاعشون طوری هست که توصیفش کردی،هیییی روزگار،خخخخ،میسی از پست،خدافسی
سلام ملیس! بر میاد ولی خودمون نمیخوایم.
اولش فکر کردی من توی کارتن میخابم؟ ای بلا! میسی از خودتِ. خدا نگهداری
درود کامبیز نازنین هالصانه ارادتمندیم.
سلام سعید جان. دبل خالصانه به توان هزار ارادتمندم اونم شدید.
خیلی مرسی عزیزم