خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

جواب های بی پرده در خصوص نابینایی

  1. من یک فرد عادی هستم که به هر علتی نابینا شده. می توانی همانطور که با دیگران صحبت می کنی با من حرف بزنی. نیازی نیست صدایت را بالا ببری. اگر سوالی داری، مستقیما از خودم بپرس تا اینکه از همراهم بپرسی.
  2. ممکن است برای قدم زدن مستقلانه از عصا یا سگ راهنما استفاده کنم. اگر دیدی از سگ راهنما استفاده می کنم، لطفا بدون اجازه ی من سگم را نوازش نکن، با سگم بازی نکن یا به او غذا نده. اگر در محیطی ناآشنا باشم، خودم ممکن است از شما درخواست کمک کنم یا کروکی مسیر را از شما بپرسم. لطفا بازو، عصا یا سگم را نگیر. اگر احتیاج پیدا کنم و شما هم مایل باشی، از شما می خواهم که بازویت را از بالای آرنج بگیرم و با نیم قدم فاصله پشت سر شما راه بروم تا بتوانم پیچ ها و پله ها را تشخیص دهم.
  3. وقتی در یک اتاق هستم، دوست دارم بدانم چه فرد دیگری آنجاست. لطفا وقتی وارد می شوی، صحبت کن یا خودت را معرفی کن.
  4. لطفا توجه داشته باش که یک درب نیمه باز، خصوصا درب یک کابینت که روبروی سر قرار داشته باشد، یا درب اتومبیل، برای من به منزله ی یک خطر بالقوه است.
  5. من هیچ مشکلی با مهارت های صرف غذا سر میز یا سفره ندارم، می توانم از پس غذا خوردن خودم بر بیایم، و خوردنی ها یا اشیای سر میز را به افرادی که مشغول غذا خوردن هستند برسانم، پس لطفا خودت را برای دادن چیز های سر سفره به من به زحمت نینداز. کافی است بگویی چه چیز کجاست تا خودم در صورت نیاز به سراغش بروم و از آن استفاده کنم.
  6. هیچ نیازی نیست از به کار بردن کلماتی نظیر “ببین / نگاه کن” نزد من خودداری کنی. من نیز این کلمات را مانند همه استفاده می کنم. مثلا می گویم من فیلم می بینم. شما با چشم هات می بینی، من با گوشم می بینم. شنیدن من به منزله ی دیدن من است.
  7. نابینایی فقط و فقط یعنی از دست رفتن حس بینایی و همین. وقتی نابینا شدم، حواس دیگرم نظیر بویایی، شنوایی، و لامسه، قویتر نشدند! صرفا چون نابینا هستم، به این حواسم بیشتر از شما تکیه می کنم، به همین دلیل شاید اطلاعات بیشتری از طریق حواس دیگرم نسبت به شما به دست بیاورم.
  8. اگر مهمان خانه ی شما شدم، نیاز نیست توجه بیش از حد نشان دهی یا مبل ها را به خاطر من جابجا کنی. من از عصا و حواس دیگرم برای پیدا کردن هر چیز استفاده می کنم یا فوقش اگر نخواستم یا نتوانستم، از خود شما کمک می گیرم.
  9. اگر کنجکاو باشی در خصوص نابینایی با شما صحبت می کنم ولی خودت را محدود به صحبت با من فقط در خصوص نابینایی نکن. راحت باش و در خصوص هر موضوعی می خواهی با من صحبت کن. من هم دقیقا مثل شما به موضوعات بی شماری علاقه دارم.
  10. قانون همه جا رانندگان را ملزم کرده وقتی نابینایی را با عصا یا سگ راهنما می بینند، حق راه را به فرد نابینا بدهند. قانونا فقط شخص نابینا حق دارد عصای سفید با خود داشته باشد. معمولا من از پس شنیدن صدای ترافیک بر می آیم و رفتارم نسبت به اتومبیل ها و مسیر، دقیقا مانند یک عابر پیاده ی عادی است. اگر شما راننده ی یک ماشین بدون صدا هستی، ممکن است متوجه نزدیک شدن اتومبیل شما نشوم، پس احتیاط کن و در صورت نیاز از بوق استفاده کن. اگر می بینی این روز ها تعداد بیشتری از افراد نابینا در همه جا به تنهایی رفت و آمد می کنند، دلیلش این نیست که تعدادمان بیشتر شده بلکه به این خاطر است که بسیاری از ما نابینایان به تازگی رفت و آمد به تنهایی را یاد گرفته ایم.

ترجمه از مجتبی خادمی

منبع

۴۹ دیدگاه دربارهٔ «جواب های بی پرده در خصوص نابینایی»

نبین خارجی سلام ، من با دوتا خانوم نبین داشتیم از کوچه های تهرون رد میشدیم . نبینک ها ترجیح میدادن که من راهنماشون باشم . عصا توی کیفشون بود . اما کوچه های تهرون همانند خیابون پر از ماشین در حال حرکت و پارک شده بود. چون پیاده رو خیلی کوچیک و بالا و پایین داشت نبینکها گفتند از خیابون بریم . اما مداوم ماشین میومد . چند بار پهلوی یکی از نبینکها به آیینه ماشین های پارک شده بر خورد کرد. نبین خارجی من بی تقصیر بودم . خیلی ناراحت شدم.
ای نبین خارجی در مهمانی وقتی می خواستم چایی تعارف کنم کلی سوتی میدادم . یکی از نبین ها مرا راهنمایی نمود . اما عده دیگه فک کردند که ممکنه بهم بر بخوره و ناراحت بشم به خاطر همین قضیه رو لا پوشونی کردند . ای نبین خارجی! به نبین های ایرانی بگو رعد بزرگ اصلا ناراحت نمیشود . از اینکه در مورد شما بدانم و اطلاع کسب کنم خوشحال میشم .به من یاد بدید . ولی این هم بگم خوش ندارم چون نبین هستید تنبل و تن پرور بشید و جوم نخورید از جاتون خخ
نبین خارجی اینجا چون ایران است خانم ها با آقایون دست نمیدهند . پس نمی توانید خانم ها را لمس کنید . ولی حالا اشکالی ندارد که در حد راهنمایی دست رعد را بگیرید و راه را پیدا کنید . خخخ اینجا ایران است دیگر هههه
قسمتی از خاطرات رعد بارانی . صفحه ۳۴ جلد ۱۲ .

خخخخخ ولی عجب رعد نابیناها رو شناختی ها خخخخ استفاده از نابینایی در جهت تنبلی خخخخ
ولی به نظر منم ما باید تا حدی که مودبانه باشه نحوه برخورد صحیح با خودمون رو به اطرافیان و کسانی که نمی دونند چطور باید با من برخورد داشته باشند بگیم
پاورقی به صفحه ۲۲ خط چهارم خخخ

هنوزم هم معتقدم که استفاده از عینک آفتابی به زیبایی چهره نبین ها کمک میکنه.
ای نبین خارجی من چندین نبین و نبینک رو از دور دیدم که دست در دست هم بدون عصا و بدون عینک و از اون جایی که اینجا ایرانه مسلما بدون هاپو در خیابون راه میرفتند. ابتدا فکر نکردم که اینان جماعت نبین ها هستند . گمان نمودیم که ی عده جوانان بی خیالند که در حال حرف زدن با همند و اصلا برایشان ماشین ها و دیگران مهم نیستند .
ای نبین خارجی به نبین های ایرانی بگو که عینک آفتابی هم به زیبایی چهره شما کمک میکند . و هم ببین های از همه جا بی خبر بلکه بفهمند شما نبین هستید .
عصاتون حالا هیچی چون همگی با هم راه میرفتید ولی این رعد بمیره عینک رو بزنید دیگه
قسمتی از وا گویه های رعد با خویش

بله رعد عینک به زیبایی کمک میکنه حالا نبین و ببین فرقی نداره
ولی من نمیدونم چرا اینقدر بدم میاد از عینک آفتابی زدن موقع صحبت کردن با کسی
یکی از دوستای بینام هم همیشه میزنه وقتی میرم بیرون باهاش معمولا موقع حرف زدن باهاش کلافگی دارم
حتی اگه ظاهر چشم نابینایی با عمل جراحی یا هر چیز دیگه یه دلخراش هم بوده بازم ترجیح میدم وقتی حرف میزنم عینک نداشته باشه
حالا اوقات دیگه عینک بزنه
هر چند این خودخواهی هست من بخوام تعیین کنم کسی عینک بزنه یا نزنه
در هر دو حالت خود نابینا هر جور راحته توی حرف زدن باید همونطوری باشه
و اینکه اگه زدن عینک یه جورایی تامین کننده امنیتش توی رفت آمد باشه که اونطوری استفاده اش ضروریه
البته خب اونم باز هر جور خودشون صلاح میدونن

درود. من سؤالی از رعد دارم و اونم اینه که افرادی که از بینایی اندکی برخوردارند مثل من و مجبورن از بینایی شون استفاده کنند، باید چه کنند؟
مثلاً من تو روز در حدی که کارم راه بیفته می بینم، ولی از طرفی دوست هم ندارم ظاهر چشمام کسی رو آزار بده و اغلب عینک می زنم.
لطفاً راهنمایی بفرمایید.
من واسه عمل ظاهر چشمام خیلی به این در و اون در زدم اما دکترا گفتن اگه چش مصنوعی بذاری همین یه ذره ای هم که می بینی هیچ میشه.
ممنون می شم راهنمایی کنین.
آخه نمی دونم چرا بچه های کوچیک از ظاهر چشمام می ترسن.

پوریا ی سری از عینک ها هستن که جلوی نور رو نمیگیرن . به نظرم برو عینک فروشی و باهاشون مشورت کن. یکی از بچه های نابینا رو دیدم که با اینکه اصلا دید نداره و چشاش بسته بود عینک عادی میزد . در واقع هم نورو متوجه میشه و هم افراد کمتر متوجه بسته بودن چشاش میشن .
ولی بازم میگم برو به عینک فروشی و بگو که می خوای امتحان کنی . مسلما نباید ازین عینک های دودی استفاده کنی .

در مورد عینک به نظر من نمی شه به همه نابینا ها تجویزش کرد, مثلا ممکن هست یه دوستی با عینک دیدش محدود بشه ولی مثلا همون دوست ظاهر چشمش هم کمی مشکل داشته باشه در اینجا به نظر من دیدن اولویت داره ولی یه عده دوستان هستند که ظاهر چشمشون مشکل داره و دید هم ندارند خب این دوستان بهتره از عینک های شیک آفتابی استفاده کنند که خیییلی هم با کلاسشون میکنه و بینا ها هم در برخورد با اونها کمتر دچار نمی دونم یه سری احساسات خاص می شند…..
ولی عصا خیییلی مهم هست خیییلی

واقعا با دیدن نبینک ها متوجه شدم که رعد اخلاقاش بیشتر به نبین شباهت داره تا اونا. چون رعد بزرگ به زیور آلات علاقه زیادی نداره. در حالی که نبینکها این گونه نبودند . رعد بی توجه به مارک لوازم خونه بود در حالی که نبینکها نه. رعد بی توجه به سفره آراییست ولی نبینکها نه
رعد بی توجه جنس و شکل لباس بود ولی نبینک ها نه خخخ
ای نبین خارجی آیا تو یک رعدی که نبین باشه رو میشناسی ؟دوست دارم بدونم اگه فردی با شخصیت من نبین باشه چه کار میکنه ؟چرا فکر میکردم که شاید نبین ها به مانند من بی توجه به خیلی از مسائل باشند ؟؟بسیار در خطا بودم هههه
قسمتی از مقاله به دنبال رعد نبین .

سلام مجتبی جالب بود مرسی
به قول رعد نبین خارجی خخخ
من که نمیدونم کارم کجاش درسته و کجاش اشتباه در رابطه با نابیناها ولی
فقط سعی میکنم درست برخورد کنم اگه اشتباهی هم کردم یاد بگیرم و اصلاح کنم و سعی کنم درست کنم اشتباهمو
مغرور نباشم و انعطاف پذیر باشم و اگر اشتباهی کردم عذرخواهی کنم
حتی جایی که فکر میکنم تقصیر من نیست رفتارهای نامناسبی که بعضی نابیناها دارند با من به حساب نداشتن شناخت خودم از نابینایی و شخصیت افراد و دنیای اونها بذارم و دوست باشم با همه
حالا دیگه نابیناها میخوان رفتار دوستانه منو به حساب چی بذارن خودشون میدونند
البته این برخوردو با همه دوستام داشتم و بین دوستهای نابینا و بینام فرقی ندیدم و نگذاشتم
یه مساله ای هم اینکه
خب در مورد راهنمایی نابینا فهمیدم تا حدودی چطوری برخورد کنم
شاید بعضی وقتها اشتباهات و بی توجهی هایی داشتم که سعی کردم حواسمو بیشتر جمع کنم
ولی خب از اون وقت که با بانو رفتم بیرون حس میکنم دقیق نمیدونم با کم بینا نیمه بینا و کسی که حدود بیناییشو نمیتونم تشخیص بدم نمیفهمم چطوری باید برخورد کنم
مثلا بانو خودش راحت رفت و آمد می کرد توی هتل ورزشگاه بدون عصا و من برخورد اول حس کردم مشکل بیناییش زیاد نیست
بعدش نمیدونستم دقیق باید دستشو بگیرم یا نه ناخوداگاه دست همو خب می گرفتیم ولی کل مسیرو فکرم مشغول میشد باید چی رو باید بگم چی رو نگم؟!
که یه خورده با خودش حرف زدم تا حدودی دستم اومد
پله ها رو هم خب خودش ۹۹ درصدشو متوجه میشد دقیق نمیدونم حالا چطوری متوجه میشد پله است از بینایی متوجه میشد یا حرکات من و راه رفتنم کنارش
و من گاهی میگفتم بعد خجالت می کشیدم فکر می کردم نکنه نباید می گفتم
نکنه گفتم پله است ناراحت شد؟!
بعدش نمیگفتم دو مورد پاش جایی گیر کرد هی عذر خواهی کردم تو دلم گفتم باید من حواسم میبود اینطوری نمیشد و عذرخواهی می کردم
در هر صورت من همیشه خوشحال میشم اگه کنار دوستی راه میرم خودش بهم بگه چطوری راهنمایی کنم چیرو بگم چی رو نگم چیکار کنم
یه بارم یکی از دوستان آلارم پله را یادم داد که هر جا پله رسیدیم دستشو کوتاه فشار بدمو عادی راه بریم حرف بزنیم مجبور نباشم هی بگم پله است که البته در مورد شخص خودش پیشنهاد خیلی خوبی بود چون با اینکه نابینای مطلق بود با هم راه می رفتیم هیچ کسی هم متوجه نابیناییش نبود کسی توجه خاصی از اطرافیان به ما نداشت
البته از توجه مردم وقتی با نابینا راه میرم برخلاف تصور بعضی نابیناها که فکر می کنند بینایی بخواد با نابینا قدم بزنه معذب میشه هیچ حس خاصی ندارم اصولا توجهشون برام مهم نیست
بانو جان خودت بیا اشتباهات منو بگو خخخخ
جدی خوشحال میشم اگه اشتباهی کردم بهم بگن حتی چند بار پیش اومده حس کردم که نابینایی ناراحت شده از من و یا راهنمایی کردن من اما نگفته و این منو بیشتر اذیت کرده
چون هنوزم فکرم مشغوله چه اشتباهی کردم!!!؟؟؟

دل نگرون نباش دخترم. رعد بزرگ در جام جهان بینش به خوبی میبینه که در آینده ای نچندان دور ، گروهی نبین دوان دوان به سمتت آمده و می خواهند که از آنان در گذری و بر آنان ببخشایی.
نبین ها گاهی متاسفانه بد قضاوت میکنند و از کاه ،رشته کوه آلپ میسازند.
و بر توست که صبر پیشه کنی و از عده ای از آنان در گذری و دوری کنی. باشد که تو را بهتر شناخته و پشیمان گردند

گروهی نبین؟؟؟!!!!
وااااایییییی
یعنی گروهی هستند؟! خخخخ
من فکر می کردم فقط یک نفره
من که دلخوری ندارم از کسی عزیزم
منتظر عذرخواهی کسی هم نیستم کینه ای ندارم از کسی
هر کسی خودش میدونه و افکار خودش و قضاوت خودش و وجدان خودش
صلاح مملکت خویش خسروان دانند…
بگذریم

سلااام بر سارای خانمی عزیزم, وااای این همه فکر ساکت داشتی شما واااای خخخخ خب بذار ببینم از کجا بگم, توی محیط ورزشگاه که من اون قدر عجله داشتم به شما برسم و از اون طرف هم اون قدر عجله ای برامون تاکسی گرفتند که فرصت عصا دست گرفتن نبود و دیگه اینکه هرچند محیط سالن ورزشگاه تاریک بود ولی چند روزی که ما اونجا بودیم باعث شده بود من به محیط آشنا بشم و بتونم بدون عصا هم تا حدی برم بیام و از طرف دیگه هم خیالم راحت بود شما هستی من عصا نمی خوام خخخ به همین خاطر تلفنی بهتون گفتم من روسری سفید پوشیدم که بشناسی و ….
بعدشم در مورد راهنمایی کردن جدا شما خیییلی عالی میرفتی و راهنمایی می کردی خیییلی البته خب در مورد پله ها چون محیط خییلی شلوع بود از حرکت افراد جلویی و شما که کنار من بودید مشخص بود الآن پله پایین یا پله بالا ولی خب من عموما راحت ترم یکی بهم بگه پله بالا پله پایین الآن لبه یا به قول خواهرم توپوگرافی و اینا خخخخ واقعیتش حال آلارم و اینا رو هم ندارم چه کاریه زبونی راحتره نه آیا خخخخ
بعدشم کاش بهم گفته بودی این قدر با خودت فکر نمی کردی و باور کن اگه من با کله هم میفتادم تو جوی آب شما مقصر نبودی به هر علتی و اصلا نیازی به عذاب وجدان و اینا نبودش که …. و تازه من هیچ وقت ناراحت نمی شم خیالت راحت حتی اگه جیغ میزدی میگفتی پله خخخخخخ ولی به نظرم به طور کلی اینکه مثلا اگه ما بیفتیم یا پامون گیر کنه مرتب همراهمون عذر بخواد یا عذاب وجدان داشته باشه این خوب نباشه یعنی خب من ترجیح میدم دوتایی اون قدر با هم راحت باشیم که دیگه عذر و عذاب وجدان و ناراحتی به این دلایل ساده بینمون پیش نیاد…
دیگه اینکه آره شاید بهتر بود من دقیقتر و کامل می گفتم چطور منو راهنمایی کنید ولی خب حس کردم خودتون کامل بلدید و خداییش هم عالی بودید خیییلی…
خب به نظر من تنها اشتباهت این بود که بی خودی حس الکیی کردی و با خودت فکر کردی و عذاب وجدان گرفتی و اصلا چرا حس منفی و سارای جونم تو بی نظیییری خییلی….
راستی منم اصلا به توجه مردم هیچ وقت توجه نمی کنم که حالا بگند نوچ این نابیناست و ناچ چیچی و اینا برو بابا بی خیااال خخخخخ و هیچ وقت هم با کسی یعنی افراد بینا این مدل همراه نمیشم که اون بیناست و من نابینا و اصلا در روابطم عموما بینایی نابینایی رو چندان توجه بهش ندارم بیشتر اصل دوستی و همراهی برام مهم هست

همه نکات خوب و آموزنده هستند، مثلا بهترین روش برای راهنمایی نابینایان، گرفتن پشت بازوی فرد بینا توسط نابیناست ولی متاسفانه خیلی از ما همین اصل مهم را رعایت نمیکنیم حتی دیده ام که اطرافیان دوستان نابینا از این اصل آگاهی ندارند در حالی که ما باید به هر کسی و ازجمله اطرافیان خودمون این اصل رو آموزش بدیم. در همایش کاشان هم که افراد راهنما بسیار برخورد خوب و مؤدبانه با نابیناها داشتند ولی بهشون آموزش نداده بودند که موقع راهنمایی بازوی خود را در اختیار آنها قرار دهید وقتی ما بهشون میگفتیم و بازوشون را میگرفتیم متوجه میشدند که اینجوری چه راحت میشه نابینا را راهنمایی کرد. برای راهنمایی نابینا، نباید دست راهنما گیر باشه او باید بتونه هروقت خواست از دستش استفاده کنه مثلا براحتی دست تو کیفش کنه یا اینکه نباید بخاطر راهنمایی ما دستش عرق کنه پس لطفا چه خانم باشید چه آقا راهنما چه همجنس باشد و چه ناهمجنس پشت بازویش را بگیرید در ضمن علاوه بر دست راهنما که باید آزاد باشد، راهنما نباید مرتب حرف بزند بگوید راست یا چپ پایین یا بالا. ما باید با نیم تا یک قدم که عقبتر از راهنما حرکت میکنیم متوجه بشویم که او از پله بالا میرود یا پایین. راهنما باید با عقب و جلو کردن دستش و با فاصله دادن از بدنش یا با چسباندن آن به بدنش به نابینا بفهماند که باید از او فاصله بگیرد یا اینکه کنارش حرکت کند.

بله بیشتر نبین هایی هم که من دیدم همینطور که رعد میگه بودن گرفتن دست را انگار ترجیح میدادن
ضمن اینکه خب همه جا که پله و خطر نیست آدم همش بخواد اونطوری راه بره
در مورد خانومها هر جوری راحت باشن سعی میکنم همونطوری راهنمایی کنم.

سلام گرفتن بازو راهنما برای یک راهنمایی موقط و حصاب شده واجب است و بیشتر برای افرادی که شناخت از نابینا ندارند کاربرد دارد این عمل فرد نابینا را هم یاری میکند که از فاصله ی ایجاد شده با راهنما مسلطتر حرکت کند و از خطرات کمتجربه بودن راهنما در امان باشد در رابطه های صمیمی و دوستانه گرفتن بازو نیاز نیست و گرفتن دست مناسب است ولی دقت کنید باید نابینا دست دوست بینا را گرفته باشد نه این که فرد راهنما دست نابینا را در اختیار داشته باشد در بیشتر موارد راهنما در طرف چپ فرد نابینا باید قرار بگیرد از تفکرات و یافته های ردبارانی در أینده

۱.من یک فرد عادی هستم که به هر علتی نابینا شده. می توانی همانطور که با دیگران صحبت می کنی با من حرف بزنی. نیازی نیست صدایت را بالا ببری. اگر سوالی داری، مستقیما از خودم بپرس تا اینکه از همراهم بپرسی.

خب چرا؟
دقیقاً نکته ای که خیلیا یا متوجه نمیشن یا درست متوجه نمیشن همینه که نابینا هم یه فرد عادیه و هیچ فرقی با اونا نداره.
دلیل اینکه بیناها فکر میکنند ما باهاشون فرق داریم به این نکته برمیگرده که چون اونا همه ی تمرکزشون رو دیدنشونه و واس اکثر یا بهتره بگم همه ی کاراشون از دیدن استفاده میکنند, واس همین هم فکر میکنند ما با اونا تفاوت داریم.
به این کلمه ی فرد عادی هستم خوب دقت کنید دوستان. واقعاً ما یه فرد کاملاً عادی هستیم, هر چند میدونیم و خوب متوجه هستیم که بنا به دلیلی که گفتیم از نظر شما شاید غیر عادی برسیم.

۲.ممکن است برای قدم زدن مستقلانه از عصا یا سگ راهنما استفاده کنم. اگر دیدی از سگ راهنما استفاده می کنم، لطفا بدون اجازه ی من سگم را نوازش نکن، با سگم بازی نکن یا به او غذا نده. اگر در محیطی ناآشنا باشم، خودم ممکن است از شما درخواست کمک کنم یا کروکی مسیر را از شما بپرسم. لطفا بازو، عصا یا سگم را نگیر.
اگر احتیاج پیدا کنم و شما هم مایل باشی، از شما می خواهم که بازویت را از بالای آرنج بگیرم و با نیم قدم فاصله پشت سر شما راه بروم تا بتوانم پیچ ها و پله ها را تشخیص دهم.

خب چرا؟
تو این مورد موضوع تعرض به حریم شخصی مطرح هست و داشتن نگاه عادی نسبت به ما.
در خصوص گرفتن بازو هم این جزو اصول جهتیابی نابیناها تو کل دنیا هست.
در واقع فلسفش اینه که وقتی ما بازوی یه فرد بینا رو میگیریم, ناخواسته یه کمی عقبتر از اون حرکت میکنیم.
این کار هم واس ما مزایا داره هم واس بیناها.
واس ما مزایاش اینه که با حرکت بازوی فرد بینا و حرکات بدنش متوجه چگونگی راه رفتن میشیم و لازم نیست هی فرد بینا بهمون بگه که پله, چپ, راست, بیا پشت سرم, و نظایر اینا.
واس خود بینا هم راحتتره چون میتونه هر چی میخواد تو دستش بگیره و دستش آزاد آزاده.
یکی دیگه از دلایلی که نباید دست بینا رو بگیریم اینه که چون معمولاً دست زیاد حرکت میکنه و در واقع از بازو دولا میشه اینه که ما که با فرد بینا هستیم خیلی اذیت میشیم و هی ناخواسته عقبو جلو میریم و میاییم که خیلی خطرناک هم میتونه باشه چون ممکنه به مانعی چیزی بخوریم و یا از جایی پرت بشیم.
ولی در خصوص در اختیار گذاشتن بازو این طور نیست و چون بازو به شون وصله, واس همینم ما کل حرکات بدن فر بینا رو زیر نظر داریم و با تسلط و مطمئن باهاش راه میریم.
حتی دیدم بعضیا دستشونو میذارن پشت سر آدم و و اینگاری میخوان بروننش خَخ.
این هم خوب نیست چون هم حالت خفگی واس ما به وجود میاره و هم ما نمیتونیم کنترل درستی رو محیطی که داریم میریم و رو خودمون داشته باشیم.

۳.وقتی در یک اتاق هستم، دوست دارم بدانم چه فرد دیگری آنجاست. لطفا وقتی وارد می شوی، صحبت کن یا خودت را معرفی کن.

خب چرا؟
این هم به حریم شخصی برمیگرده.
البته که ما اگه متمرکز بشیم میتونیم متوجه کوچکترین حرکت و هر چیزی بشیم, ولی خب گاهی وقتا حواس ما جای دیگه ای هست.

۴.لطفا توجه داشته باش که یک درب نیمه باز، خصوصا درب یک کابینت که روبروی سر قرار داشته باشد، یا درب اتومبیل، برای من به منزله ی یک خطر بالقوه است.

خب چرا؟
دقت کنید که ما هر چه قد هم که فرز و توانمند باشیم و جهتیابیمون خوب باشه, از عصا میتونیم موانع زمینی رو تشخیص بدیم نه موانع هوایی.
پس دلیلش همینه.
البته اینو بگم که تا حدود زیادی میتونیم یه سری موانع هوایی رو هم تشخیص بدیم ولی این موضوع به دقت و تمرکز ما برمیگرده.
اما بهترش اینه که این نکته هم رعایت بشه.

۵.من هیچ مشکلی با مهارت های صرف غذا سر میز یا سفره ندارم، می توانم از پس غذا خوردن خودم بر بیایم، و خوردنی ها یا اشیای سر میز را به افرادی که مشغول غذا خوردن هستند برسانم، پس لطفا خودت را برای دادن چیز های سر سفره به من به زحمت نینداز. کافی است بگویی چه چیز کجاست تا خودم در صورت نیاز به سراغش بروم و از آن استفاده کنم.

خب چرا؟
وقتی بینایی یه همچین برخوردی میکنه و به جای اینکه ماهی گرفتن رو یاد ما بده ماهی خوردن رو یادمون میده, در واقع به نوعی داره استقلال, شخصیت, و هویت انسان بودنمونو میبره زیر سؤال.
و هر کسی وقتی هویت انسانی و استقلال و شخصیت خودشو در تعرض دیگران ببینه, خارج از اینکه بیناست یا نابینا احساس حقارت بهش دست میده.

۶.هیچ نیازی نیست از به کار بردن کلماتی نظیر “ببین / نگاه کن” نزد من خودداری کنی. من نیز این کلمات را مانند همه استفاده می کنم. مثلا می گویم من فیلم می بینم. شما با چشم هات می بینی، من با گوشم می بینم. شنیدن من به منزله ی دیدن من است.

خب چرا؟
درسته که شاید شنیدن به اندازه ی دیدن نباشه ولی مطمئن باشید ما هم نسبت دنیا فیلم و یا هر موضوع دیدنی درک داریم.
اصل فهمیدن موضوعه که شما با چشماتون و ما با حواس دیگه مون به دستش میاریم.

۷.نابینایی فقط و فقط یعنی از دست رفتن حس بینایی و همین. وقتی نابینا شدم، حواس دیگرم نظیر بویایی، شنوایی، و لامسه، قویتر نشدند! صرفا چون نابینا هستم، به این حواسم بیشتر از شما تکیه می کنم، به همین دلیل شاید اطلاعات بیشتری از طریق حواس دیگرم نسبت به شما به دست بیاورم.

خب چرا؟
البته این مورد جای بحث داره که حواس دیگه ی ما تقویت میشند و شدند یا نه.
ولی اونی که مهمه اینه که ما مثل بیناها متکی به یه حواسمون نیستیم که اگه روزی از دست رفت زندگی واسه مون سخت و دشوار بشه.
یکی از اساسیترین دلایلی که کسی که نابینا میشه خیلی سخت میتونه با این شرایط کنار بیاد هم همینه که متکی به یه حس از حواس پنجگانه هست.

۸.اگر مهمان خانه ی شما شدم، نیاز نیست توجه بیش از حد نشان دهی یا مبل ها را به خاطر من جابجا کنی. من از عصا و حواس دیگرم برای پیدا کردن هر چیز استفاده می کنم یا فوقش اگر نخواستم یا نتوانستم، از خود شما کمک می گیرم.

خب چرا؟
دوستان مطمئن باشید که یه نابینا یه فرد عادی هست و اگه لازم بشه و چیزی نیاز داشته باشه خودش خیلی راحت میپرسه.
پس بیناها در این مورد نگران نباشند.
نمونه ی بارزش هم خودم بودم که به ننه رهگذر گفتم برو اون طرف خیابون واسم نون فرانسوی بگیر تا با پیتزا بخورم.
البته که تلافی کرد و وقتی اومده بودم دانشگاه اصفهان به شوخی گفت من خانم کاظمیان هستم خَخ.

۹.اگر کنجکاو باشی در خصوص نابینایی با شما صحبت می کنم ولی خودت را محدود به صحبت با من فقط در خصوص نابینایی نکن. راحت باش و در خصوص هر موضوعی می خواهی با من صحبت کن. من هم دقیقا مثل شما به موضوعات بی بیشماری علاقه دارم.

خب چرا؟
بعضیا فکر میکنند که همه ی نابیناها یه جورند. یعنی تفاوت زیادی بینشون نیست.
مهمترین اصلمون چی بود؟ آفرین. ما هم عادی هستیم.
یعنی همون جوری که یه بینا میتونه از بهترین آدم تا بدترین باشه, واس ما هم همینه و هیچ فرقی نداره.
همون جوری که یه بینا میتونه توانمند متوسط و یا ضعیف باشه, واس ما هم همینه و هیچ فرقی نیست.
شاید تو بعضی از زمینه ها گستره ی انتخابمون واس کارای خوب و بد محدود باشه ولی همش همونی هست که بیناها هستند و هیچ فرقی بین ما با بیناها نیست.
در خصوص حرف زدن در مورد هر موضوعی هم دقیقاً همینه. ما به موضوعات زیادی علاقه داریم و ندیدنمون دلیل بر این نمیشه که مثلاً به فوتبال و یا رانندگی و هر چیز دیگه ای که بیناها علاقه دارند علاقه نداشته باشیم.
شاید تو حرف زدنای اولیه در بعضی از موضوعات حرفای هم رو متوجه نشیم ولی جای نگرانی نیست این مورد با شناخت بیشتر قابل حله و شاید اصلاً این مورد هیچ وقت هم پیش نیاد.

۱۰.قانون همه جا رانندگان را ملزم کرده وقتی نابینایی را با عصا یا سگ راهنما می بینند، حق راه را به فرد نابینا بدهند. قانونا فقط شخص نابینا حق دارد عصای سفید با خود داشته باشد. معمولا من از پس شنیدن صدای ترافیک بر می آیم و رفتارم نسبت به اتومبیل ها و مسیر، دقیقا مانند یک عابر پیاده ی عادی است. اگر شما راننده ی یک ماشین بدون صدا هستی، ممکن است متوجه نزدیک شدن اتومبیل شما نشوم، پس احتیاط کن و در صورت نیاز از بوق استفاده کن. اگر می بینی این روز ها تعداد بیشتری از افراد نابینا در همه جا به تنهایی رفت و آمد می کنند، دلیلش این نیست که تعدادمان بیشتر شده بلکه به این خاطر است که بسیاری از ما نابینایان به تازگی رفت و آمد به تنهایی را یاد گرفته ایم.

این مورد که کلاً تو ایران رعایت نمیشه خَخ.
اما اون نکته ای که مهمه اینه که نابینا واس عبور از خیابون خوب تمرکز میکنه و اگرم کمکی بخواد خودش میگه و جای نگرانی نیست.
اینا رو گفتم که به فلسفه و حکمتشون پی ببرین نه اینکه همین جوری الکی رعایتشون کنین.
اگه متوجه بشین اصلاً یادتون نمیرن و با دل رعایتشون میکنین نه صرفاً به عنوان یه دستور یا درخواست از طرف ما.

ترجمه از مجتبی خادمی

تفسیر از علی کریمی.
منبع
https://nfb.org/straight-forward-answers-about-blindness

منبع تفسیر:
http://www.mazeghekhodam.com
خَخ. خداییش اعتراف کنین که رو لینک بالایی اینتر کردین یا نه خَخ.

سلام.ممنون جالب بود و البته آموزنده.
خود من یه اخلاقی دارم وقتی تو جمع دوستای بینام که خیلی باهاشون صمیمی هستم قرار میگیرم دلم میخواد وقتی مثلا یه اشتباهی میکنم.مثلا پله رو نمیبینم و سر میخورم.یا هر چیز مشابه ای.دلم نمیخواد ناراحت بشن و شروع کنن به افسوس خوردن.چون اونطوری احساس میکنم باهاشون فاصله دارم.اما تو جمع افرادی که اصلا نمیشناسمشون ناراحت میشم وقتی میخندن یا بخوان حتی پیش خودشون لبخند بزنن.اما دوستای خودم فرق دارن.از اون جهتی که اخلاقشونو میشناسم.حتی بارها خودم یه اتفاقی که می افته رو با خنده براشون تعریف میکنم.به نظر من همه ی بیناها وقتی با همچین صحنه حایی مواجه شدن یه برخورد عادی داشته باشن.همه ی نابیناها دوست دارن عادی زندگی کنن.ما دوست داریم مثل خودتون باشیم.ما با شماها هیچ فرقی نداریم.البته اخلاقهای مختلف فرق داره.من چون با مشکلم کاملا کنار اومدم و زندگیمو به هیچ عنوان با محدودیت تصور نمیکنم همچین دیدگاهی دارم.و اینکه وقتی که با
یه فرد نابینا همقدم شدید و نمیدونستین چهقدر نمیبینه برای محض اطمینان موانع رو بهش بگین.امیدوارم حرفام مفید باشه.موفق باشید.

سلام نیایش جان
مرسی از مطالبت
من خیلی سعی میکنم ناراحت نشم ولی اعصابم واقعا به هم میریزه یه اتفاقی میفته همش فکر میکنم باید حواسمو بیشتر جمع می کردم نباید این اتفاق میفتادش
فقط در مورد فرد نابینا هم اینطوری نیستم هر کسی باهاش باشم یه بچه بزرگ یا حتی همنوردهایی که باهاشون میرم کوه یهو یکی پاش سربخوره یا بیفته کنارش باشم عکس العمل به موقع از خودم نشون ندم بعدش همش میگم اگه من دستشو می گرفتم اینطوری نمیشد یا اگه با فاصله کمتری حرکت می کردیم حواسم بود که جا نمونه از گروه اینطوری نمیشد
کلا اخلاق مزخرفی دارم راجب این موضوع یه وقتی سر یه اتفاق کوچیک مدتی همینطور فکرمو مشغول میکنه یادآوریش باعث ناراحتیم میشه

سلام

خوب من هم اگر قرار باشه یک بینا راهنمام در راه رفتن باشه ترجیح میدم دستم در دستش باشه! غیر این اصلا راحت نیستم!

یک نکته دیگه ای هم که خیلی ناراحتم میکنه و متاسفانه متاسفانه متاسفانه یه مسئله بسیار تلخه سطح پایین شعور بعضی افراد هست که نابینا رو علاوه بر نابیناییش یک موجود فاقد عقل و حواس دیگه میدونن! خداییش همه مشکلات یک ظرف این یکی یه طرف دیگه که حسابی هم کفه درد و ناراحتیش سنگینی میکنه

متن خوبی بود! یاد طنز نوشته ایی از دوستی افتادم که چند سال پیش بمناسبت ۲۳ مهر نوشته بود؛ طنز بود ولی خیلی از گفتنیها را گفته بود، و تازه با خوندن نشوتهه یاد گرفتم که چطور با دوستان نابینام رفتار کنم
ممنون بابت ترجمه و انتشارش

سلام جانا از دل ما میگویی
اینها مشکلاتی که خیلی از ماها حتی به نظر من با با اارطباتات خوب هم دچارش هستیم
به نظر من خیلی جاها میشه وقتی کسی به جای ما حرف میزنه خودمون جواب بدیم ولی گاهی وقتها هم نه
هنوز خیلیها وقتی نابینا میبینن انگار یه مرخی دیدن به نظر تو چجوری میشه این رفتارها رو اصلاح کرد؟
یا موقع راهنمایی از آستین یاکت ما میگیرن که جنبه ی بدی داره یعنی فرز کن یکی داره میکشتت تو مجبورییه حالت بدی مثل کسی که آویزون شده
خخ

سلام دوباره
میدونی حالا که بحث راهنمایی شد میگم البته اینها خیلی به راهنمایی ربطی نداره
میدونی خیلی وقتها این رفتار دیگران که رنجت میده
این که بعضی وقتها اصلا انگار نه انگار هستی
بعضی وقتها حتی
نه شوخی نه حرفی نه چیزی
اینها رو دیگه چجوری میشه گفت انگار تو تافته ی جدابافته ای حتی اگه مهارتهای حرف زدن یا درس یا کامپیوتر هم بلد باشی
حتی اگه
خیلی کارها هم بکنی

درود. وقت به خیر.
من یه سؤال دارم.
تو این مملکت که اکثر اعمال گناه محسوب می شن، مثلاً یه نابینای آقا چه طوری می تونه بازوی یه خانم رو بگیره یا بالعکس.
البته روشن فکر زیاد داریما، ولی خب هستن خیلیا که به جای بازو شون، یا می گن از کتابمون بگیر، یا از کیفمون بگیر، یا از چادرمون بگیر، از هر چی می گیری بگیر اما بازومون رو بی خیال شو!
خخخخخ.
با خودشون فکر می کنن که ما مثلاً قصد دیگه ای داریم.
پاسخ سؤال من رو بدید دوستان ممنون می شم.
خب ما که از سگ راهنما بی بهره ایم، عصا هم واقعاً بعضی جا ها کار ساز نیست، برای من ۳ سال قبل پیش اومده بود که با عصا می خواستم از خیابون رد شم اما یه ماشین با سرعت فراوون اومد از جلوم رد شد و قلبم داش وای میستاد، کلی تو دلم فُحشِش دادم.
این متون خیلی قشنگ هستن و حرف دل مان، اما به درد ملت هایی می خورن که دارای درک بالایی باشن، نه اینکه امروز یه متنی رو می خونن، بعد از نیم ساعت همه چی یادشون میره، چرا؟
مگه تلگرام و کانال های مختلفش و اینستاگرام و… می ذاره که مردم این مملکت حواسشون جمع باشه، میان یه نگاهی می کنن و زود هم فراموش می کنن.
البته همه رو نمیگم ها! اکثریت منظورمه.
در مورد راهنمایی گرفتن هم بگم که من خودم همیشه از آرنج یا بین آرنج و بازوی راهنما ها می گیرم، این طوری راحت تَرَم.
مرسی آقای خادمی.
شاد باشید

سلام مدیر. ترجمه کردن رو دوست داشتم ولی هرگز همت یاد گرفتنش در هیچ بخشی از وجودم نبود. عالی بود ممنون! میگم من می خوام۱دفتر از این چاپ کنم به نام گوش کن و معرفیه مترجم ببرم محل کارم و چند تا بهشت دیگه پخش کنم میشه آیا؟
همیشه شاد باشی!

سلاااااااااااام!
عااااااااااااااااااااااااالی بوووووود اما به نظر من، باید بعد از اینجا، در جاهای دیگه هم انتشار پیدا کنه تا بیشتر افراد بینا ببیننش.
یعنی در سایتهای بینایی که مخاطبان بینای زیادی هم داره بزاری یا بزاریم.
میگم میشه این متنو کپی کنیم ببریم جا دیگه اما بگیم از اینجا برداشتیمش؟
تو رو خدا اجازه بدهههههههههههههه!
یا اقلا کامنتا رو بازشون کن!
میخوای با ایمیل ازت اجازه کتبی بگیرم؟
آخه گفتی “انتشار متالب سایت، با اجازه کتبی مدیر بلا مانع است.”
واسه ترجمه هم واااااااااااااقعً ممنووووووووووووووووووووووووووووونیم!
میرم کپی رو بگیرم تو سیستمم نگه دارم، بعد اگه اجازه دادی تو جاهای دیگه هم انتشارش بدم.
برم که اینترنتکم ته کشیده و دارم از اعتبار عصلی که اونم داره ته میکشه استفاده میکنم!

آقا من موارد ۲ و ۵ رو نمیپذیرم،
لطفا در ترجمه دست ببر، خخخخخخخخخ.
من کلا به هیچ عنوان نمیفهمم چرا گرفتن بازوی فرد بینا راحته وقتی میشه دستشو گرفت و راحتتر حرکت کرد،
آخه بیچاره اصلا فلج میشه بازوشو بگیریم من که شخصا خودم هم راه رفتنم دچار مشکل میشه با این کار،
واسه سفره هم چرا الکی گفته این نویسنده ی بهش بگو تو از کجا میدونی تو سفره چی هست بدبخت وقتی از یه خوراکی خوشمزه جا موندی بعدش فهمیدی که چنین خوراکی هم بوده اون وقت بیا این طوری بگو خخخخخخ.
مر۳۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ مجتبی

سلام بر جناب خادمی مدیر مترجم گرامی محله
میگم اگه دیدند ما از سگ راهنما استفاده می کنیم باید سعی کنند از سگمون نترسند و فرار نکنند و جیغ و داد راه نندازند خخخخ شکلک من خودم از سگم فرار می کنم چه برسه بقیه…
باقی نکات هم که جدا عاالی بودند باشد که بخوانند و بیاموزند و ان شا الله که رستگار شویم

دیدگاهتان را بنویسید