خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

اولین پست من یک سلام و یک شعر.

سلام. من سید علی رضائی از شاهرود روستای مغان هستم و از رایانه چیز زیادی نمی دانم می خواهم با کمک شما کمی از این جعبه جادو یاد بگیرم و اگر بتوانم گاهی برایتان مطلب بگذارم. در اینجا یک شعر از خودم را تقدیم می کنم.

امید نگاه

 

مسلمانان مرا باشد کلامی

بُوَد در این کلامم یک پیامی

 

بگویم این سخن از بهرت ای دوست

که یاری بر ضعیفان کار نیکوست

 

بُوَد فرمان یاری از پیمبر

که باشی با ضعیفان یار و یاور

 

مسلمانی اگر درمانده در کار

بُوَد واجب که تا با او شوی یار

 

بکوشی تا رها گردد ز غمها

وگرنه خود نباشی پیرو ما

 

چنین باشد پیام دین و قرآن

گذشت از خود بُوَد معنای ایمان

 

به قرآن باشد این مطلب هویدا

بُوَد به آن که دارد علم و تقوا

 

الا ای جان من این نکته برخوان

زمان را بهر طاعت مغتنم دان

 

به هر نعمت که یزدان داده بر تو

کلید امتحان افتاده بر تو

 

سپاسش نعمتت افزون نماید

که کفر آن از کفت بیرون نماید

 

چو من گر جسم و جانت گشته معیوب

نما اّمید خود بر لطف محبوب

 

که گر پایم ندارد پای رفتن

زبانم را نباشد نای گفتن

 

اگر چشمی ندارم بهر دیدن

دو گوشم ناتوان است از شنیدن

 

اگر بر روی ویلچر من نشستم

و گر از هوش خود بی بهره هستم

 

به دستانم توان از بیش و کم نیست

ندانم آن که باشد نزد من کیست

 

و لیکن در دلم شور حیات است

امیدم بر خدای کائنات است

 

خدا داند که باشد حال من زار

کند او مرحمت بر این گرفتار

 

بُوَد او مهربان بر بندگانش

نگردم نا امید از آستانش

کنم شکرش بدین حال حزینم

بُوَم راضی چو او خواهد چنینم

 

به اّمید نگاه از حّی سبحان

نشینم بر درش از بهر درمان

 

۱۲ دیدگاه دربارهٔ «اولین پست من یک سلام و یک شعر.»

سلام . بهبه چه شعری. البته آذر ماهیا یا کاری انجام نمیدن یا اگه میدن در حد متعالی عالی. خخخ
چه خوب شد که ی آذری دیگه به جمعمون اضافه شد.
راستی منم از کانفیوچرت چیزی سر در نیارم ههه
وقتی میگی نابینای مطلق یعنی از بدو تولد چیزی ندیدی یا اینکه بعدا نبین شدی؟؟

سلام.
شعر قشنگیه! محتواش هم همین طور! کار با سیستم رو هم همینجا یادش می گیرید. مطمئن باشید اون قدر داخل همین محله می گردید که حسابی روی سیستم روون میشید!
راستی خوشآمد یادم رفت! حسین راست میگه اینجا خوش می گذره. باشید تا ببینید!
لحظه هاتون همه خوش!

درود!
دروووووووووووود و هزاران درود به دوست قدیمی خودم که قبلا در گروه های ایمیلی با هم سرگرم بودیم…
خوب دوست عزیز اصل حالت چطوره…
امیدوارم سرحال و شاداب باشی…
راستی حال پاتون چطوره…
یادته که روزی تعریف کردی که با لگد زده بودی به یک موتور و پات شکسته بود…
خخخخخخخخخ…. البته شاید هم راننده موتور حواسش پرتاب شده بود یه جای دیگه یا قابلمه و با موتورش زده بود به پای تو…
اگه گفتی من کیم یه جایزه پیشم داری…
خوب آقا معلم جون من شیطونم و زود با همه پسر خاله یا دختر عمو میشم یا بزم…
خوشحالم که اینجا میبینمت… راستی من تازه دارم کامی یاد میگیرم و چندی پیش رفتم ایمیلامو باز کردم و ایمیلاتو دیدم و کلی یادت کردم…
اینجا جای خوبیه که اومدی و میتونی مثل من کنگر بخوری و لنگر بندازی…
من از نیمه ی ۹۲ به اینجا اومدم و لنگر خوردم و کنگر انداختم…
خخخخخخخخهاهاهاهاهاهاهاهاهاها.
راستی زودتر بیا جواب کامنتهای دوستان را بده وگرنه خودم دست بکار خواهم شد و بجای تو نظر خواهم داد…
خوب از اتاق فرمان میگن شیطنت کافیه برو و کمتر شیطنت کن…
راستی این شعر که گفتی اونجاش که کار نیکوست…مینای کامی من یه جورایی میخونه که من خندم میگیره…
حالا نمیدونم غلط املایی داره یا مینا کله اش خراب شده و داره منو قلقلک میده یا گوشهای من مشکل پیدا کرده…
به هر حال من نمیدونم چی شده…
البته شعرت هم قشنگه ادامه بده…
وای چقدر وراجی کردم…
بابااااااااااااااااااااااااااااااایییییییییییییییییییییییییییییییییی!

درود و خیر مَقدم بر شما. مایه ی خوش بختی هست که با شما آشنا شدم. ضمنا شعری که سرودید هم از نظر من سروده ی با قوت و زیبایی بود. خوب به هر حال شما آموزگار ادبیات هستید دیگه! امیدوارم بنده و دوستان دیگه بتونیم از شما بیشتر بیاموزیم. شاد باشید. امضا، قاصدک محله.

دیدگاهتان را بنویسید