خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

چی میشد اگه؟؟؟!!!

سلام بچه ها. از دفعه قبل که از حسم به بارون واستون نوشتم، دیدم چه حس خوبی بهم میده گهگاه اگر چیزی تحت تاثیرم قرار میده، شادم میکنه یا ناراحت، اینجا واسه شما هم تعریفش کنم.
حالا قبل از اینکه ماجرام رو واستون تعریف کنم، یه سوال میپرسم. بچه ها، چرا بعضی از ما اگر نمیخوایم کاری که ازمون خواسته شده رو انجام بدیم، یه نه نمیگیم و اینقدر طرف مقابلمون رو میپیچونیم؟؟

شنبه ظهر بود که دنبال یه فایل بودم که شدیدا ونهایتا تا 3شنبه لازمش داشتم. خودم که هرچقدر بساطمو بیشتر گشتم، کمتر حتی اثری ازش پیدا کردم. پیام دادم به یکی از دوستام که مطمئن بودم یا اون داره یا اگر نداشته باشه دیگه هیچکدوم از دوستام ندارنش.
-سلام. من فایلی که آقای بختیاری بهمون داده بود رو میخوام، داریش؟
بعد از 2 ساعت جواب اومد:
-سلام گلم. نمیدونم باید چک کنم. الآن دارم میرم کلاس برگشتم میبینم میگم بهت.

ساعت 6:30 عصر رو که نشون داد، میدونستم الآن از کلاس میرسه خونه. از همون ساعت منتظر شدم ولی… ساعتا میگذشتن و هیچ خبری نمیشد و استرس من بیشتر میشد. نهایتا ساعت 11 شب باز پیام دادم:
-چک نکردی؟
-وای شرمنده مهمون داشتیم. میبینم خبر میدم…
من میدونستم دوستم تا ساعت 3 4 نصف شب بیداره، پس گفتم قطعا وقت میکنه کامپیوترش رو بگرده.
اون شب گذشت و فردا صبحم گذشت و ظهر شد، من بودم و یک دنیا دلشوره که اگر فایل پیدا نشه چی میشه و انتظار یه خبر که بازم خبری نشد.
باز خودم دست به کار شدم:
-پس چی شد؟ بخدا من این فایلو لازم دارما تکلیفمو مشخص کن
-وای واقعا شرمندتم بخدا یادم رفت، الآن میبینم.
وای که چقدر اون لحظه دلم میخواست دوستم دم دستم بود تا کامل لهش کنم. گوشیمو کوبوندم زمین و شروع کردم به گریه و غر زدن. خدایا چرا این با من اینجوری میکنه؟ من که گفتم لازم دارم. یعنی یه چک کردن کامپیوتر خیلی سخته؟ یکم هم حرفای غیر مجاز نثار دوستم کردم و تصمیم گرفتم دیگه پیام ندم.
1شنبه هم گذشت و تقویم رسید به 2شنبه. 2شنبه صبح، ظهر، عصر و… همینطور میگذشت و انگار نه انگار از کسی کاری خواستم و گفته خبر میده.
واقعا یه بمب بودم که آماده ی انفجاره. کوچیکترین بهانه هم واسه انفجارم کافی بود.
از ناچاری رفتم سراغ یکی دیگه از دوستام.
-تو اون فایل که آقای بختیاری بهمون داد رو داری؟ هرچی میگردم نیست که نیست و منم به شدت لازمش دارم
-نه ندارمش. چرا از فایزه نمیپرسی؟ اون حتما داره.
-پرسیدم ازش ولی…
نفس عمیقی کشیدم و حرفم رو قورت دادم…
-بیخیال مهم نیست خودم یه کاریش میکنم…
هنوز حرفم تموم نشده بود که همچنان که مشغول خاموش کردن کامپیوتر بودم صدایی آشنا به گوشم خورد:
آره!!! خودش بود! فایلی که اینقدر به خاطرش حرص خوردم.
حالا من بودم و دو احساس متضاد.
از طرفی خوشحال که در عین ناباوری، درست در لحظات آخر فایلمو پیدا کردم، از طرفی واقعا از دست اون دوستم داشتم منفجر میشدم.
گوشیمو برداشتم و شبیه کسی که توی یه کار سخت پیروز شده حالا داره فخر میفروشه، به دوستم پیام دادم:
-زحمت کشیدی واقعا، همین الآن خودم فایلو پیدا کردم. خسته نشی اینقدر گشتی.
بچه ها فکر میکنین چه جوابی داد؟ جوابشو عینا واستون مینویسم:
هالایلااااااایلاااااای لالایلااااای لاااای…
بچه ها، به نظرتون اگر این لحظه گوشیم رو خورد میکردم حق نداشتم؟؟ خیلی خونسردیمو حفظ کردم که این کارو نکردم.
جدی چی میشد اگه کسی کاری ازمون میخواد، اگر جوابمون نه هست راحت همون لحظه ی اول بگیم و اینقدر با روح و روان طرف مقابل بازی نکنیم و نپیچونیمش؟ چیزی که 3 روز درگیرش بودم. استرس و عصبانیت و انتظار با هم قاتی شده بود. خیلی حال بدی بود. نمیدونم، شایدم این دوستم فکر کرده اگر بگه نه من ناراحت میشم، ولی واقعا اینجوری پیچوندناش خیلی حالمو بدتر کرد.

۴۶ دیدگاه دربارهٔ «چی میشد اگه؟؟؟!!!»

سلام. چون نظر خواستید بی رودربایستی عرض می کنم. دوستی که منو بپیچونه و بعد از دو روز انتظار توی شرایط اضطراری بهم بگه هالایلایلای توی زندگیم جاش نیست. عین آب خوردن از زندگیم پرتش می کنم بیرون و وقتم رو با آدم های با ارزش تری پر می کنم.

سلام فرزان جان.
وای خدا میدونه چهقدر از این آدما متنفرم.من اگه یه کسی باهام همچین کاری بکنه شاید اونطوری که شما بهش پیام دادی برخورد نکنم اما مطمئنم نمیتونم رابطمو مثل قبل خوب باهاش حفظ کنم.
اما واقعا کار خوبی کردی با پیامت فهموندی دلخور شدی.کاش منم میتونستم این کارو بکنم.
خیلی موارد نسبت به دوستای صمیمیم هست که تو دلم مونده.
انشا الله کارت گیر همچین آدمایی نیفته.
بهاری باشی عزیزم.به این آ

دما هم فکر نکن که فکرتو خراب کنی.
فرزان جونم بعضی ها حتی ارزش فکر کردن هم ندارن.اینو کلی گفتم.

درود. من که خودم نه به کسی امیدی میبندم و نه از کسی انتظاری دارم.
این معنیش این نیست که از کسی کمک نخوام ولی اینو هم تو ذهنم در نظر میگیرم که ممکنه اون هر رفتاری کنه و رفتار اون از کنترل من خارجه.
وقتی نگاهم اینه دیگه به هم نمیریزم و ناراحت هم نمیشم.
در ضمن حیف گوشیت نیست بشکنیش. خب بدش به من خَخ.
دقیقاً حکایت بعضیا شده مثل تهرانیا که آدرس اشتباه به طرف میدن.
آقا نمیدونی بگو نمیدونم دیگه چرااا آدرس اشتباه میدی خَخ.
مرسی از پست. منتظر غزلیما. فقط یه زیر دیپلمی بذار تا منم متوجه بشم.
مستدام باشی.

درود. ولی من که در مقابل این رفتارای آزار دهنده به شدت به هم میریزم. به کسی امید نمیبندم ولی وقتی کاری فقط از یه نفر بر میاد و اون طرفم چنین رفتاری داره کاری جز به هم ریختن ازم بر نمیاد خخخ
گوشیمم نه حیف نیست، دوسش ندارم خب!

سلام فرزان جان
گاهی بعضی دوستان اینقدر عزیز و با محبت هستند که آدم واقعا نمیتونه بهشون به این راحتی یه نه بگه و تمام
بحث پیچوندن نیست خیلی وقتها
من خودم دیروز به دعوت یکی از دوستام میخواستم یه نه بگم
خیلی با عذاب گفتم ولی آخرش گفتم
چون دوسش داشتم نمیخواستم با نه من برنجه
حالا شاید اونم از روی دوست داشتن تو مشغله زیادی داشته نتونسته یه دفعه نه بگه و تمام
ولی خب گفته برات پیدا میکنم و شایدم تلاششو کرده واقعا نمیدونم
هر چی هست خودتو برای این چیزها اینقدر اذیت نکن
البته اینم بگم شاید من جای تو نباشم و درجه اهمیت این موضوع فایله برام اونقدر مشخص نباشه اینطوری صحبت میکنم و حق با تو باشه و من اشتباه کنم
نوشتن خیلی خوبه بازم بنویس

ارتباط شما مجازی و نوشتاری بوده فرزان جان
کنار هم نبودید که قصدشو از فرستادن اون پیام آخر بدونی و همچنین سهل انگاریش راجب قولی که داده بودو شاید دلیلشو نمیدونی
بهش زنگ میزدی حرف میزدی می گفتی گله می کردی
پیشنهاد میکنم حرفاتو بهش بزنی البته وقتی ناراحتیت فروکش کرد
والله من دوستتو نمیشناسم کیه حالا فکر کنند طرفداری میکنم
ولی حق میدم بهت اون لحظه اینقدر ناراحت بشی
ولی درست نیست اگه دوست بودید حالا سر یه اتفاق دوستیتونو به هم بزنید
باهاش حرف بزن ازش گله کن حرفاشو بشنو بعد راجب دوستیتون تصمیم بگیر
دوستی ارزش گذشت رو داره
اگه نتونیم همو ببخشیم مواقعی که اشتباه میکنیم باید به دوستیمون شک کنیم
منم از لنا میکروفونشو مارکشو خواسته بودم اندازه ۲و۳ هفته طول کشید بهم بگه هی می گفت میگم هی یادش میرفت
خودم هم همینطورم گاهی یکی چیزی کسی ازم میخواد به کل از حافظم پاک میشه نمیدونم چرا
بعدش یادم میاد شکه میشم چرا آخه یادم رفت؟!
این دلیل نمیشه خب من با دوستم قهر کنم و یا دوستم با من قهر کنه
والله به ما تهمت هم زدن رفقامون به حرمت همون دوستی که داشتیم با هم بخشیدیم رفت
سخت نگیر عزیزم
دنیا نه ارزش اینو داره دلی رو برنجونیم و نه اینکه رنجشی به دل بگیریم

سلام سارای جونم. ببین تو با نه نگفتنت فقط دوستی که واست عزیزه رو اذیتش میکنی. خب اگر تلاششو کرده ولی پیدا نکرده میتونست راحت بگه ولی مخصوصا اون پیام آخرش که هرکس بود جز این تصور رو نمیتونست بکنه که تمام این مدت سر کار بوده. خوشحالم به پستم سر زدی دوست خوبم

سلام خوبی؟

ببین ما ایرانیها چندتا چیز داریم که با کل دنیا فرق داره یکیش جرعت نه گفتن نداریم…
دومیش احترام نگذاشتن به عقاید هم…
سومیش هیچوقت اگر از دست کسی ناراحتیم یا کلا باهاش حال نمیکنیم جلو روش یه جوری صحبت میکنیم اما وای از اون لحظه ای که نباشه چه حرفهایی پشتش میزنیم…

غزل ما داریم تو ایران زندگی میکنیم پس وقتی احساس کردی یه نفر تو روز اول داره میپیچونه دیگه حساب نکن میتونه کارت رو انجام بده خودت براش تلاش کن…

اینجا هیچکس با هیچکس صادق نیست…

یه ایمیل از خودت بهم بده…

سلام. موافقم خیلیامون این ۳ مورد رو داریم. مخصوصا اون مورد جلو روی طرف یه جور حرف زدن و پشت سرش کلی صفحه چیدن که چقدر ازش متنفرم.
من که خودمم بیکار ننشستم و هرچقدر تونستم نت رو در جست جوی این فایل سرچ کردم، ولی نبود که نبود!
اینم ایمیلم:
afarzane472@gmail.com

درود! ما دیوونه ی گوشی شکن کم نداریم… پس تو را هم به لیست دیوونه هایم می افزایم… سعی کن برای یافتن نیازهایت با صبر و حوصله اقدام کنی تا موفقیت بیشتری داشته باشی… با شکستن گوشی مشکلات بیشتر خواهد شد نه کمتر… آخجونمی اولین بانوی گوشی شکن در لیست گوشی شکنهایم به ثبت رسید… دوتا مرد سید نابینا و یکی مرد نابینا و چهارمی مرتضی معصومی… سید رحیم و سید اسماعیل و راهی از گوشی شکنهای ماهر هستند… بشکن بشکنس بشکن…!

سلام

آخ آخ آخ دقیقا درکت میکنم چون این کار رو یکی تو همین روزا با من کرده و شدیدا ازش دلخورم

وقتی کسی بدونه که مشکلت رو خودش میتونه حل کنه ی جورایی مغرور میشه و امروز فردا میکنه

اما من که کلا زود ناراحت میشم و قاتی میکنم طوری که بیخیال حل شدن مشکلم میشم اما هروقت باهاش روبرو شم شونصدتا متلک بارش میکنم ودقیقا همین کارو هم انجام دادم خخخخخخخخ

مرسی که این پست رو زدی و من تونستم پرحرفی کنم

درود.
عزیزم شرایط شما رو به خوبی درک میکنم. یه مطلبی هست که باید بهت بگم: سعی کن همیشه مطالب و فایل های صوتیت رو به گونه ای مرتب کنی و جای هر کدوم رو دقیق تو ذهنت بسپاری که به راحتی موقع نیاز بدون اشکال بتونی پیداشون کنی. این طوری کارت به دیگران کمتر گیر می افته و این عالیه.
در باره دوستت هم واقعا نمیدونم چی باید بگم. این اتفاق رو به فال نیک بگیر و با خودت بگو: حالا که بالاخره فایل به دستم رسید ولی خوب شد که فلان دوستم رو شناختم و دونستم که نمیشه روش حساب کرد.
شاد باشی.

سلام فروغ عزیز. باور میکنی چند بار تا به حال تصمیم به مرتب کردن فایلام گرفتم؟؟ ولی کو عمل! ولی شاید الآن که این اتفاق افتاد یه پس گردنی بخورم و بلاخره تصمیممو عملی کنم! ممنونم از حضور با ارزشت توی پستم

سلام بر غزل.
خیلی رک بهت بگم من حالم از این دوستان به هم می خوره و خیلی راحت میزارمش کنار. به نظرم حس دوستی باید دو طرفه باشه. دوستی های یه طرفه دو زار هم نمی ارزه.
به جای گوشی باید این آدما رو خوردشون کرد که پشه ای هم ارزش ندارند.
مرسی از بابت پستت.
شاد باشی.

سلام وحید. دوستی باید دو طرفه باشه، کاملا موافقم! وقتی دیگران ارزش دوستی منو نمیدونن چرا الکی باز خودمو به خاطرشون کوچیک کنم و اصرار به ادامه ی دوستیم باهاشون داشته باشم؟ با کسی باید دوستی کرد که اونم تمایل به دوستی باهات داشته باشه

سلام.
به نظرم شما باید زنگ می‌زدی
اگه دیدی یادش می‌ره نباید پیام می‌دادی.
برا منم پیش اومده که با پیام بخوام کسی یه کاری را برام بکنه و نشه
و از طریق زنگ زدن کارم را پیش بردم.
وقتی شما پیام می‌دی یعنی اون کار خیلی هم ضروری نیست یعنی مردم تنبلند و این طور برداشت می‌کنند
واقعا شاید یادش رفته ولی دلیل پیام آخرشو نفهمیدم.
خیلی ناراحت نشو
موفق باشید

سلام. همین پیام آخرش کل توجیه شما رو باطل می کنه به نظرم. دوستی یعنی در عین صمیمی بودن و گفتن و خندیدن، آدم ها نسبت به همدیگه و درخواست های همدیگه متعهد باشند و اگر نمی تونند صداقت داشته باشند و اگه به هر دلیل بد قول شدند مسئولیت بدقولی رو بپذیرند و شجاعانه عذرخواهی کنند نه اینکه هارالایلایلای.

سلام مریم جان. خب من این دوستمو خوب میشناسم که با پیام کارمو گفتم، قطعا هر کس دیگه ای بود زنگ میزدم. پیام آخرشم من که فقط این برداشتو میکنم که مسخره کرده. ممنونم از حضور و کامنتت دوست خوبم. شاد باشی

سلاااام و درووود بر آبجی فرزااانه
وااااییی عجب ماجرایی رو پشت سر گذاشتی و عجب این فایل ناقلا با تو چه ها که نکرده
میگما اگه این طرف دوست من بود برای همیشه باهاش کات میکردم تا دیگه این جوری روی اعصابم راه نره و مطمئن باش اگه همون موقع میدیدمش چنان بلایی سرش میآوردم تا دفعه ی بعد هوس نکنه منُ سر کار بذاره خب اگه طرف اون فایل رو نداره یا نمیخواد بهت بده مث بچه ی آدم بگه ندارم دیگه این ادا اتفارها چیه حقش بوده اون کلمات غیر مجاز نسیبش بشه
ببین تو هم دفعه ی بعد اگه این دوستت فایلی ازت خواست این قد آچمزش کن که نفهمه چی به چی شده
به هر حال امید که دیگه فایلت گم نشه چون کشیدم میفهمم چه درد بدیه اونم نه یک فایل دو فایل ۸ گیگ فایلم سه سال پیش به باد فنا رفت که رفت ببین یه جور محو شد که دیگه بی خیالش شدم حداقل حدود ۴ صد هزار تومان ارزش این فایلا بود که به باد فنا رفت یک کلاس متون فقه در یک کلاس کنکور ارشد بود با کتابش که همهش به تاریخ پیوست
به هر حال بعد از اون ماجرا حالا دیگه فایلام رو صد جا کپی و رایت میکنم تا دیگه چنین بلایی سرم نیاد
به هر حال خدا اون دوستت رو به راه راست هدایت کنه تا آبجی فرزانه رو دیگه این قد اذیت نکنه
به امید بهترینا روزت خوش و بارونی و خدا نگهدار

سلام. به نظرم هرگز نتونم به اون درجه از صبوری برسم که تو رسیدی. در جواب اون پیام مزخرف آخر این شخص اگر من بودم امکان نداشت سکوت کنم. برام فرقی نمی کرد توجیهش چی باشه چون موجه نبود. اگر نداشت یا نمی خواست یا نمی تونست می شد که بگه ندارم یا نمی تونم یا کلا شرمندم. ولی این، … تحملت رو تحسین می کنم!

چی میشد اگه خجالت رو میذاشتیم کنار و قدرت نه گفتن رو پیدا میکردیم؟؟

فکر میکنم که دوستت به هر دلیلی نمیتونسته فایل رو بده

ولی قدرت نه گفتن رو هم نداشته

ولی انصافا پیام آخرش رو نیستم.

البته میتونه یه نوع ابراز خوشحالی به خاطر حل شدن مشکلت باشه. چون که فقط یه ابله میتونه مشکل دوستش رو به تمسخر بگیره

منم خیلی سختمه نه گفتن. بعدم ضربه میخورم بابتش هر بار.
مثلاً کتاب تخصصی رو گفتن بخون نتونستم بگم نه. الان مث خر! نه گاو! نه مثل تموم حیوانات اهلی و وحشی و آبزی و پرندگان و چرندگان و خزندگان و دوندگان موندم تو گِل. ولی خب گردنم بره میخونمش براش ولی با زجر. و به بهای از دست دادن جونم. هاهاههاهاهاهاها. دارم تمرینات میکنم دیگه بگم نع.

سلام غزل. اول این که یا رومون نمیشه بگیم نه، یا فکر میکنیم میتونیم کار رو انجام بدیم بعد توش گیر میکنیم.
کاش حرفهایی که بهش زدید رو میگفتید. ما که نامحرم نیستیم.
یعنی همچو بمب هسته ای بالقوه مخرب بودید؟ وای ترسیدم.
این نوع پیام نوشتنها کار عمه ی آکله و زشتمونِ. خجالت هم خوب چیزیِ عمه خخخخ.
در قرآن درباره ی وفای به عهد چندین بار آیه اومده. حتی در یک آیه میگه: چرا قولی میدید که بهش عمل نمیکنید.
دیروز یکی بهم فلاش داد گفت چند تا فیلم برام کپی کن. شب جایی دعوت بودم، قبل از این که از سر کار برگردم، همان دوستی که دعوتم کرده بود گفت ناهار هم بیا اینجا، رفتم شب ساعت ۱۲ به خونه رسیدم. کاملا یادم رفته بود چه قولی دادم. کارامو که انجام دادم شد ساعت یک و نیم، ساعت رو که تنظیم کردم برا بیدار شدن، یادم افتاد. خیلی خسته بودم ولی کامپیوتر روشن کردم و نیم ساعت هم کار اون رو انجام دادم. امروز صبح اومد ازم فلاش رو گرفت.

درود غزل. آخ که حرف دلم رو زدی.
واسه منم تو هفته ی جاری دقیقاً همین موضوع پیش اومد.
واسه منشی امتحان فردا ساعت هشت، به دوستم گفتم که تو گروه تلگرامی کلاسمون از بچه ها بپرسه که کسی میاد واسه منشی امتحانم؟ یکی شون ناز کرده بود، یکیشون گفته بود از ورودی های ۹۴ بگین بیان براشون ما خودمون ساعت ۱۰ امتحان داریم می خوایم بشینیم بخونیم و…
در حالی که می دونم همه ی اینا بهونست، هیچ وقت واسه پیدا کردن منشی مشکلی نداشتم، اما بنا به یه سری دلایل، رابطم رو با کسی که تو اکثر امتحاناتم به عنوان منشی می اومد رو قطع کرده بودم، واسه همون مجبور شدم به هم کلاسی های خودم رو بزنم.
بچه های کلاسمون به شدت از من بدشون میاد، به چند دلیل که یکیش می تونه درس خون نبودن و دومیش هم نابینا بودن من باشه و مهم ترینشون رو هم که تو آخرین پست آقا شهروز گفته بودم که چیه و این جا دیگه تکرارش نمی کنم.
حالا هم به خاطر نه گفتن به من، امتحان ساعت دهشون رو بهونه می کنن، خدا رو شکر که خود اون شخصی که باهاش رابطم رو به هم زده بودم بهم زنگ زد و ازم پرسید منشی نیاز نداری؟ گفتم: چرا، من واسه هیچ کدوم از امتحاناتم منشی ندارم که خودش قول داد که میاد.
منم از خدا خواسته! ازش تشکر کردم. فقط خدا کنه که دیگه بد قولی نکنه و نخوابه!آرزو می کنم خدا به بد ترین نحو ممکن جواب این هم کلاسی های به شدت مغرور، پست فطرت و کینه ای من رو بده، دیگه واقعاً تحمل این همه توهین رو از سمت اونا ندارم.
منم یادمه از یکی از بچه های محله خواسته بودم که فایل اِلِکوِنس مربوط به تاکس رو برام بفرسته و حتی ایمیل آدرس هم بهش داده بودم، اما یه هفته ای گذشت و هیچ خبری نشد.
یه پیام دیگه جهت یادآوری بهش دادم. هیچ جوابی بِهِم نداد.
یکی دو روز بعدش بهش پیام دادم که آقای فلانی، خب وقتی قرار نیست کاری واسه آدم انجام بدی، چرا بی خود الاف می کنی مردم رو!
این جاش جالبه! پیام زد و پرسید شما؟
وقتی که معرفی کردم اول پیامش نوشت خخخخخخخخخ و در ادامه گفت: اولاً تو طلب کار من نیستی و منم به تو بدهکار نیستم.
ثانیاً اِلِکوِنس چیزی نیست که نشه پیداش کرد، برو بگرد.
بعد از اون هم تا می تونست به انواع و اشکال مختلف به من بی احترامی کرد.
از مسخره کردن من در هنگام سؤال پرسیدن بگیرید تا یه سری کار ها در جلسه ی کانون تاک که معنی و مفهومش بود که علیپور عددی نیست.
اما اون اِلِکوِنسی که من دنبالش بودم هر چی می گشتم پیدا نشد، با چندین نفر هم تماس گرفتم بابتش، اما هیچچ کی نداشت.
آخر سر هم دیدم که تو یکی از پوشه های نرم افزار، این فایل رو دارم و صد بار به خودم لعنت فرستادم که چرا واسه چیزی که خودم داشتمش، غرورم رو زیر پا گذاشتم…
امیدوارم دیگه براتون پیش نیاد چنین مواردی، واقعاً هضمش برا من یکی سخته که یکی غرورم رو این جوری به بازی بگیره و بی ارزش بشماره.
من در مواجهه با چنین افرادی، اگه بتونم و موقعیتش برام پیش بیاد، چنان با مشت می کوبم تو دهنشون که تو مِعدَشون دنبال دندوناشون بگردن. حیف این جا دانشگاهه وگرنه قسم می خورم همین کار رو با این شخص بسیار بی ادب می کردم.
شرمنده که کامنتم طولانی شد و یه کم صریح حرف زدم.
شاد باشید و به این آدم های بی ارزش فکر نکنید. هر چند می دونم کمی سخته واقعاً.
خدا نگهدارتون.

سلام فرزانه عظیمی غزلساز
پیچوند؟خب به جهنم.ارزششو نداره دیگه باهاش ادامه بدی جاست ایت
تازه آخرشم واست بابا کرم اومد؟
ملت یه کم دچار اختلال شخصیتین تو چرا باید خودتو ناراحت کنی؟

حالا کسی اینا رو میگه که خودش از پیچوندن بدش مییادا ولی کاری ازمون ساخته نیست که.فقط میشه دیگه به همچین آدمی تف هم نکرد.
خودتو ناراحت هیچی نکن. گوشیتم نشکن هزینه برمیداره هااااا خخخ
ببخشید اگه یه کم تند روی کردم
ارادت زیاد

درود
آره اینطور آدما عجیب روی اعصابن. البته متاسفانه من خودم هم پیش اومده که بد‌قول از آب در بیام. نه که از روی قصد چنین کاری کرده باشم، ولی به هر حال این کار رو غیر عمدی انجام دادم. البته نه وقتی کسی اونقدر اورژانسی به چیزی احتیاج داره. این روزا سعی می‌کنم عادت نوشتن کار‌هایی که قراره انجام بدم رو توی خودم ایجاد کنم. اونطوری دیگه این مشکل پیش نمی‌یاد. شاد باشید.

آره موافقم بنویس برامون …. من عاااشق این مدل نوشته هام خیییلی … کلا مشتری پست هاتم در بست فقط از آخر اولم خخخخ ولی هستم و مهم بودن ماست خوخوخ.خ
منم کاااملا موافقم باهات خیییلی
خود من هم اکثرا همین طورم ولی گاهی در مقابل بعضی ها نمیشه همون اول گفت نه که فوقش در مرحله دوم باید بگی نه خخخخ ولی خارج از شوخی بنظر من کار دوستت اگر قصدش پیچوندن تو بوده خییلی بی مزه و با همون حرف های غیر مجازت بوده واااه و اما پیام آخرش هم که هوووچ سزاوار بود گوشی خود دوستت رو میگرفتی بعدش ادای پرت کردن رو در میوردی می دونی که اتلاف مال غیر میشه اگه بکوبونیش باید براش گوشی بخری خخخخخ …..
و خوشحالم فایلت رو پیدا کردی و همیشه مرتب باش جانم مرتب از من یاد بگیر خخخخخ شکلک برم یه چی گم کردم بیابم

دیدگاهتان را بنویسید