خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

شهر خبر معلولین. انتشار سی خبر در شمارگان سی و یکم

با سلام و عرض ادب به همراهان همیشگی شهر خبر معلولین.
در ابتدا، از تمامی کسانی که در شماره قبلی مجموعه شهر خبر کامنت گذاشته بودند و فرصتی برای پاسخگویی دست نداد، تشکر میکنم.
سی و یکمین شماره شهر خبر معلولین را با گرداوری 30 خبر متنوع، تقدیم شما عزیزان می کنم.

اخبار معلولین در سایر خبرگزاری ها

تعداد اخبار: 16 خبر

مهر، تلاش برای کنترل معلولیت‌ با استفاده از ۲۲هزار نیروی متخصص در کشور

تسنیم، سند استاندارد خدمات کتابخانه‌های عمومی برای نابینایان ابلاغ شد

خبرگزاری دانشجو، تحصیل رایگان دانشجویان بهزیستی در دانشگاه آزاد

مهر، برقراری ارتباط با معلولان به وسیله تداخل کامپیوتر و مغز

مهر، معلولان باید در تصمیم‌گیری‌های مربوط به خود سهیم شوند

مهر، افتتاح کتابخانه ویژه نابینایان در فرهنگسرای خاوران

مهر، ۶۵ درصد بودجه بهزیستی صرف نگهداری معلولان می‌شود

گیزمگ، ساخت ماهیچه پارچه‌ای برای معلولان

ایرنا، 850 خانوار دارای دو معلول صاحبخانه می شوند

مهر، بازیگر تئاتری بر چشم‌های یک نابینا بوسه زد

وبسایت پکتوس، افتتاح سامانه خدمات بانکی نابینایان در بانک ملی

باشگاه خبرنگاران جوان، هدف تئاتر ما توجه به توانمندی جوانان معلول است

همشهری آنلاین، راه معلولان در۲۲ بوستان‌ ‌هموار شد

وبسایت پکتوس، افتتاح سامانه خدمات بانکی نابینایان در بانک صادرات

وبسایت پارالمپیک، مدال های ۲۰۲۰ توکیو از وسایل الکترونیکی تولید می شوند

وبسایت پارالمپیک، فلفلی: فوتبال پنج نفره جایگاه خاصی در میان جهانیان پیدا کرده است

اختصاصی ایران سپید

تعداد اخبار: 14 خبر

ناگهان زیر پای عباس خالی شد

چشمانش ورم کرده. قطرات اشک از شکاف باریک پلک های کبودش چکه می کرد. درد مانند موج بر دنده های شکسته اش سوار بود و هر چند ثانیه یک بار تنش را می لرزاند. آه می کشید. دلم منقلب شد، دیدن جوانی روی تخت بیمارستان سخت و طاقت فرساست … عباس نوباغی آن روز مثل هر روز با اطمینان قدم هایش را بر پله های پل عابر پیاده گذاشت اما در نهایت زیر پایش خالی شد.

به گزارش ایران سپید: از صبح که اولین خبر این حادثه را شنیدم در تلاطم بودم، در نهایت هم بعد از پرس و جوهای فراوان راهی بیمارستان خاتم الانبیا می شوم ساعتی جلوی در منتظر می مانم،  آمبولانس می رسد. بر روی برانکارد عباس  بی جان افتاده است، خواهرش اشک می ریزد. چشمم بهش می افتاد، جوانی رعنا روی تخت با کلی دم و دستگاه که به او آویزان است. اشک از چشمان خواهرش جدا نمی شود،  با خواهرش به پذیرش بیمارستان می روم،  اولین حرف مسئول پذیرش این بود که توان پرداخت هزینه را دارید؟ همین موقع برادر و اقوام عباس می رسند  و عباس پذیرش می شود. خواهرش آن قدر آرام اشک می‌ریزدکه حتی دیوارها هم صدای گریه هایش را نمی شنوند… با آنکه وقت مناسبی برای پرسش نیست اما می خواستم که بگوید چه بلایی سر عباس نوباغی آمده است: «عباسم فقط ۲۸ سالش است. از یک سالگی به دلیل تب شدید نابینا شد. اما ما اصلا این را حس نمی کردیم چرا که انقدر زرنگ و توانمند بود که خیلی وقتها او برای کمک به ما پیش قدم می شد. لیسانس مشاوره از دانشگاه آزاد دارد یادم نیست گره ای داشته باشیم و  عباس نتوانسته باشد راه حلی برای باز کردنش پیدا کند. متاسفانه چند وقت است که بیکار شده. سه سال است که با یک دختر بینا ازدواج کرده و برای تامین هزینه زندگیش دنبال کار می گردد. صبح شنبه نهم بهمن ماه قصد پیوستن به چند تن از اعضای انجمن نگاه روشن را  داشت که از پل عابر پیاده سقوط می کند.  انها می خواستند برای پیگیری اشتغال نابینایان بروند چرا که در ورامین وضعیت اشتغال به خصوص برای نابینایان مناسب نیست. از او می پرسم می دونی مقصر این حادثه کیه؟ اشکهایش را آرام پاک می کند و می گوید: زمان حادثه ما آنجا نبودیم اما  مسوولان شهرداری به ما  گفتند از پله دوم افتاده! شما وضعیت عباس را نگاه کنید مگر می شود کسی از پله دوم بی افتد و به این روز دچار شود و  حال و روزش این شود دو روز است برادرم درد می کشد. »

پله ها  به سقوط ختم شد

عرشه پل عابر پیاده خیابان رسالت شهرستان ورامین مدتی است که به علت اصلاح هندسی میدان رازی این شهر جا به جا شده و به گفته ساکنان و عابرین ورامین هیچ علامت و یا حفاظ هشدار دهنده ای مبنی بر اینکه پله ها از عرشه جدا شده است بر ورودی این پل نصب نشده است. عباس نوباغی که قاری قرآن و از مداحان برجسته ورامین است، به هوای آنکه این پل همان پل همیشگی است از پله های آن بالا می رود اما دریغ از آنکه  پله ها به سقوط ختم می شوند

خستگی در چهره ابراهیم  برادر عباس حک شده .. صورتی، سرخ از غم و خیس از اشک . انگار سالهاست این غم را به دوش می کشد.  این چند روز لحظه ای وقت ایستادن نداشته  و مدام در حال پیگیری کارهای تک برادرش عباس در رفت و آمد است. با نگاهش بهم فهماند که الان نه نخواستم در این اوضاع در هم پیچیده باری روی دوشش باشم اما محمد نهاردانی   از اقوام نزدیکشان است او از اول ماجرا کنار ابراهیم بوده و می داند چه شده از او می خواهم که ماجرا را برایم بگوید: «پلی که عباس از آن سقوط کرد هیچ علامت هشدار دهنده یا حفاظی که مانع از ورودش بشود نداشته است. او از ارتفاع بلندی به داخل خیابان پرت می شود. سرش به جدول کنار خیابان برخورد می کند و پنج تا از دنده ها و فکش هم بر اثر شدت ضربه می شکند. البته احتمال می رود جمجمه اش هم ترک بر داشته باشد. پس از حادثه توسط پیمانکاران شهرداری به بیمارستان مفتح ورامین منتقل می شود. این بیمارستان تجهیزات انجام سی تی اسکن ندارد برای همین عباس را با آن حال وخیمش به مرکز دیگری می فرستند تا سی تی اسکن بر رویش انجام شود. پس از کلی اتلاف وقت برای تشخیص میزان جراحاتش در نهایت ساعت ۴ بعدازظهر به بیمارستان لقمان تهران منتقلش می کنند. من با شهردار ورامین صحبت و تلفنی گلایه کردم که افرادی با این جراحات را باید با هلی کوپتر به مراکز درمانی مجهز رساند.  در بیمارستان لقمان هم بی توجهی ها ادامه داشت تا انجا که از عصر شنبه تا صبح یکشنبه عباس در اورژانس بیمارستان مانده بود و همین باعث شد از شدت خونریزی سطح هوشیاریش پایین بیاید. چرا که  دکتر تشخیص داده بود وی باید در بخش ICU بستری شود. با دیدن این اوضاع تصمیم گرفتیم او را  به بیمارستان خاتم الانبیا ببریم که آن زمانی که منتظر اورژانس بودیم تازه مسئولان بیمارستان لقمان عباس را به بخش مراقبت های ویژه منتقل کردند. اما ما همچنان بر تصمیمان ماندیم و در نهایت ساعت ۴ یکشنبه 10 بهمن ماه  عباس در بخش ICU بیمارستان خاتم الانبیا بستری شد. خانواده نوباغی از شهرداری شکایت خواهند کرد و در پی این موضوع جمعی از نابینایان انجمن نگاه روشن ورامین هم قصد تحصن جلوی ساختمان شهرداری ورامین دارند.»

عباس را فراموش نکنید

به سراغ شهردار ورامین می روم علی حیدریان شهردار ورامین  که 15 سال است که مسوولیت شهرداری ورامین را به عهده دارد و این روزها خبرهایی مبنی بر استیضاحش نیز  از سوی شورای شهر ورامین به گوش می رسید در توضیح این حادثه می گوید: زمانی که این حادثه رخ داد در جلسه در تهران شرکت کرده بودم اما به محض شنیدن خبر خود را به ورامین رساندم و از عباس  در بیمارستان مفتح  این شهر دیدار کردم. از او  می خواهم که بگوید چرا مانعی بر سر راه این پل قرار نداشته است؟ حیدریان می گوید: حدود چهار ماه است عملیات عمرانی در میدان رازی آغاز شده و تمام تدابیر لازم هم اندیشیده شده و پیمانکار تمام مسائل ایمنی را در نظر گرفته است. من در صحنه نبودم اما به گفته پیمانکار نوار خطر بر روی پل بسته شده بوده. البته باید بگویم ما سه بار در مورد مسائل امنیتی به این پیمانکار تذکر داده بودیم!  ارتفاع این پل شش متر است و اگر کسی از آن سقوط کند. صدمات جبران ناپذیری برای فرد رخ می دهد اما به گفته پزشکان حال این نابینای عزیزمان خوب است. ما در حال پیگیری این واقعه هستیم و اگر در بازبینی دوربین ها مشاهده کنیم پیمانکار مسائل امنیتی را در نظر نگرفته و قصوری صورت گرفته قطعا با پیمانکار برخورد خواهد شد. با این حال شهرداری تمام هزینه های درمان این عزیز را تقبل خواهد کرد. مهمترین مساله در حال حاضر بهبود حال اوست.» اظهارات جناب شهردار در حالی صورت می گیرد که اگر الان به سراغ این پل برویم می‌بینیم در حدی جوانب احتیاط رعایت شده مثلا ورودی پل هوایی را با فلز جوشکاری کرده اند و نوارهای زرد رنگ را به صورت ضربدری در سراسر پله ها کشیده اند اما شاهدان می گویند همین که عباس به بیمارستان منتقل شده ماموران به سراغ پل آمده اند و نوارها  را نصب کرده اند و

ورودی پل هم  آن چنان با فلز جوشکاری شده که چه بینا و چه نابینا نمی تواند وارد پله ها شود و قطعا اگر قبل از حادثه اینها می بود عباس نمی توانست اصلا وارد پله ها شود چه برسد که از آنها بالا هم برود .

محمدرضا اسدی معاون توانبخشی بهزیستی استان تهران در خصوص این حادثه ضمن انتقاد شدید از عملکرد شهرداری در حوزه مناسب سازی گفت: ساعت 9 صبح روز شنبه ( 9 بهمن ماه)یک معلول نابینا به علت عدم مناسب سازی‌ها دچار حادثه شده است و سریعا طی ارتباط با شهرداری خواهان ارائه گزارش شدیم و اولویت را بر پیگیری مسائل درمانی فرد مذکور قرار دادیم اما پس از دریافت گزارش کامل متوجه کوتاهی بارز و فوق العاده شهرداری در خصوص حادثه رخ داده شده ایم.

وی ادامه داد: شهرداری ورامین قصد تعمیرات و عملیات اجرایی در میدان رازی شهرستان ورامین را در دست داشته و بدون توجه به ایمن سازی و ممنوع کردن ورود به پل عابر پیاده، نیمی از پل را به عرض طرف دیگر بلوار برداشته و همین امر باعث شد تا این نابینا که قاری قرآن و مداح اهل بیت نیز هست از همان نیمه پل به پایین سقوط کند.

اسدی ادامه داد: جای سوال است که چرا هیچ اقدامی به لحاظ ایمنی از سوی شهرداری صورت نگرفته و با برخی از سهل انگاری‌ها برخی از اقشار جامعه تبدیل به شهروندان درجه 2 یا درجه چند می‌شوند.

وی با انتقاد از عدم حضور مسولان بالادستی شهرداری در جلسات ستاد مناسب سازی گفت: در این جلسات مقام بالادستی از شهرداری حضور پیدا نکرده و تنها به حضور کارشناس در این جلسات بسنده می‌کنند. کوتاهی‌های شهرداری‌ها در شهرستان‌ها به مراتب مشهودتر از کلانشهرهاست. شهرداری‌های برخی از استان‌ها اصلا توجهی به موضوع مناسب سازی و حفظ ایمنی معلولان ندارند این در حالیست که همواره تاکید می‌کنیم تمامی آحاد باید شهروند درجه 1 محسوب شوند.

معاون توانبخشی بهزیستی استان تهران معلولان را جزو اقشار بی‌صدا خواند که صدای دردشان با بروز چنین فجایعی به گوش دیگران می‌رسد.

اسدی همچنین اعلام کرد: سازمان بهزیستی شکایتی را از سوی بهزیستی شهرستان ورامین علیه شهرداری ورامین تنظیم کرده که حتما به طور جدی پیگیری خواهد شد تا دیگر شاهد چنین مسائل و مشکلاتی برای معلولان نباشیم. همچنین مسئولان بهزیستی پیگیر این مسئله هستند و تا بازگشت سلامتی این فرد نابینا در کنار وی خواهند بود.

میدان رازی ورامین (محل وقوع حادثه) محل عبور و مرورو خیلی از شهروندان و به خصوص نابینایان این شهر است،  این که چرا پیمانکار یا شهرداری قبل از وقوع این حادثه به فکر اعلام خطر نیافتاده اند  و چرا همیشه باید اتفاقی بیافتد تا به فکر بیافتند و این که به هر حال این شهروند نابینا  تا هر ارتفاعی هم که باشد از پله ها بالا رفته و دچار حادثه ای تلخ شده و حالا مقصر اصلی کیست سوالهایی است که بی جواب مانده و متاسفانه باز هم همانند دیگر حوادث مشابه قطعا تا مدتی بین شهرداری و پیمانکار پاس کاری می شود و بعد از مدتی در میان هزاران خبر رنگارنگ عباس هم  به فراموشی  سپرده می شود.

حال نابینای ورامینی خوب است

در ادامه پیگیری حادثه سقوط عباس نوباغی، برادر ایشان طی تماس تلفنی با ایران سپید در مورد وضع جسمانی این قاری قرآن گفت: عباس همچنان در بخش آی سی یو بیمارستان خاتم الانبیا بستری است و در صورت تشخیص پزشکان، احتمال دارد روز دوشنبه بر روی مهره های پشتش عملی انجام شود. حال عمومی او رو به بهبود است، اما به دلیل آنکه ریه هایش صدمه شدید دیده اند و او به ناچار از طریق لوله در دهانش نفس میکشد توانایی صحبت ندارد. به تشخیص پزشک متخصص، عباس باید حد اقل دو هفته در بخش آی سی یو بستری بماند. امیدواریم او هرچه زودتر سلامتی خود را به دست بیاورد. عباس نوباغی شنبه هفته گذشته از پل عابر پیاده خیابان رسالت ورامین سقوط کرد. عرشه این پل توسط شهرداری به دلیل عملیات عمرانی از پله ها جدا شده بود. از آنجا که هیچ گونه علامت هشدار دهنده ای در اطراف و ورودی پل نصب نشده بود، متأسفانه عباس متوجه تغییرات به عمل آمده در پل نشده و از آن سقوط کرد.

 

صدای خاطره ها. صدایی عاشق عرفان و ادبیات

هنوز علاقه اش به کتاب خواندن برای نابینایان را یکی از افتخارات خود میداند. چنانکه خود اذعان میکند، عاشق کتاب، مخصوصاً گویندگی کتاب است. روحیه ای عجین شده با تئاتر و رادیو دارد و حرفه گویندگی خود را، میراثی از عشق و علاقه اش به رادیو میداند. از آن دسته افرادیست که به گویندگی کتاب، به عنوان حرفه صرف نگاه نکرده و همیشه سعی داشته زمینه مطالعاتیش را –حد اقل به عنوان پیشنهاد- به کمیته انتخاب کتاب مرکز رودکی ارائه دهد. قطعاً علاقه مندان ادبیات و عرفان و تاریخ، صدای فریده گودرزی را خوب به یاد دارند؛ دلیلی هم برای فراموشی وجود ندارد. اگر اتفاقات ناگوار سایه سکوت را در مرکز رودکی نمیگسترد، او همچنان به فعالیتهای گویندگی خود ادامه میداد. با این امید که این سکوت مرده فام، از مرکز رودکی رخت بربندد تا نسیم حیات دوباره در جان این عاشق یار مهربان دمیده شود، گفتگویمان با خانم فریده گودرزی، گوینده دهه 70 و 80 مرکز رودکی را آغاز میکنیم. – مثل اینکه رسم شده، وقتی صحبت از یک تاریخ به میان میآید، از علت آن پرسیده شود. به همین اعتبار، اجازه دهید همان سؤال تکراری را که از سایر همکارانتان میپرسیم، از شما هم بپرسیم که: چطور شد که با مرکز رودکی آشنا شدید؟ چه کسی شما را به آنجا معرفی کرد؟ میخواهم کمی عقبتر بروم و از کلاس سوم ابتدایی شروع کنم. وقتی کارنامه آخر سال را گرفتم، داییم به عنوان جایزه یک رادیو برایم خرید. این رادیو مونس من شد. آن زمان ما تلویزیون نداشتیم، به همین علت رادیو جایگاه عجیبی در ذهن و قلب من داشت. من معمولاً برنامه های کودک و داستانها را گوش میکردم. عملاً مخاطب پر و پاقرص رادیو شده بودم. یک بار یکی دو داستان که پدرم برایم تعریف کرده بود را در همان دوران کودکی بازنویسی کردم و به همراه نقاشی خواهرم به رادیو فرستادم. نقاشی را هم به این دلیل فرستادم که اگر اسم من از رادیو اعلام شد، خواهرم ناراحت نشود. بعد از مدتی دو کارت تشکر از رادیو برای من و خواهرم ارسال شد. هنوز هم خواهرم کار آن روز را به طنز و شوخی میگیرد که: به رادیو نقاشی فرستادی. این را هم بگویم که برنامه کودک رادیو در آن دوران خیلی نبود و ما به برنامه های دیگر گوش میکردیم. اما از آنجا که پدرم اهل مطالعه بود، کتابهای مختلف را از او میگرفتم و با سن کمی که داشتم، میخواندم؛ مثلاً در همان دوران من کتاب امیر ارسلان نامدار را خواندم. خلاصه با عشق و علاقه به ادبیات، رشد کردم و در مقطع دبیرستان، چون نظام آموزشی به نظام جدید –در دهه 50- تغییر کرد و مقرر شد که دانشآموزان رشته تحصیلی مورد علاقه شان را انتخاب کنند، بیدرنگ رشته فرهنگ و ادبیات را انتخاب کردم. همین علاقه ادامه داشت تا اینکه در رشته ادبیات فارسی دانشگاه شهید چمران پذیرفته شدم. ما اهل بروجرد هستیم و سهمیه استانی استان لرستان و خوزستان، دانشگاه شهید چمران بود. اما در طول تحصیل دانشگاهی، سه ترم مهمان دانشگاه تهران شدم. در طول آن سه ترم، با دانشجوها و پرسنل دانشگاه آشنا شدم. سال 73 بعد از پایان دانشگاه، به دنبال شغل رفتم و اتفاقاً از همان دانشگاه شروع کردم. منشی گروه ادبیات گفت که دفتر نابینایان دانشگاه به دنبال یک گوینده برای خواندن کتاب تذکره الاولیا است. به آنجا که مراجعه کردم، فهمیدم کتاب به وسیله گوینده ای به نام آقای آزادی که اتفاقاً گوینده خوبی هم بود، تا نیمه خوانده شده و او به هر دلیلی کتاب را کامل نکرده است. اعضای دفتر نابینایان نشانی مرکز رودکی را به من دادند؛ اما من تصمیم گرفتم قبل از مراجعه به مرکز، نگاهی به کتاب بیندازم. وقتی کتاب را باز کردم، صفحه ای آمد که بعد از خواندن چند سطر، احساس کردم که میتوانم کار را انجام دهم. بعد از اینکه مطمئن شدم از عهده کار برمیآیم، برای تست به مرکز مراجعه کردم. جالب آنکه من تا آن روز، اینهمه نابینا که در یک جا جمع باشند، ندیده بودم. شده بود یک یا دو فرد نابینا را در سطح شهر ببینم، اما هیچ مواجهه و گفتگویی تا آن روز با نابینایان نداشتم.

 

جای خالی هنر در خدمات توانبخشی سازمان بهزیستی

سهیل معینی در ستون سخن هفته شنبه شانزدهم بهمن ایران سپید نوشت: هفته گذشته اجرای دو نمایش از سوی گروههای تئاتر نابینایان در روز پایانی جشنواره تئاتر فجر توجه ویژه ای در اخبار این جشنواره جلب کرد. به ویژه اجرای نمایش «اتوبوس در دست تعمیر» کاری از گروه تئاتر نابینایان یزد که در جشنواره تئاتر معلولان نیز مورد تمجید کارشناسان برجسته عرصه نمایش قرار گرفته بود. اما این اجراها بهانه ای شد تا به بحث گسترده تر جایگاه هنر در توانبخشی افراد معلول از جمله نابینایان بپردازیم. بدون شک امروزه کارشناسان عرصه توانبخشی، روانشناسان بر تأثیر گذاری اساسی شاخه های مختلف هنر، به ویژه موسیقی و تئاتر بر کاهش عوارض روحی نامطلوب ناشی از معلولیت، بهبود کیفی مهارتهای نابینایان با اشتغال هنر، تأثیر چشمگیر نمایشهای هنری از سوی نابینایان بر باور پذیری جامعه نسبت به توانمندیهای این گروه تأکید دارند. اما متأسفانه علیرغم اعتراف مسئولان سازمان بهزیستی نسبت به این امر و برگزاری جشنواره هایی همچون تئاتر معلولان به عنوان نمونه ای از این توجه، باید اذعان کرد جای هنر در خدمات توانبخشی نابینایان و کل افراد دارای معلولیت خالی است. تبلیغات و نمایشهای عمومی هم ضروری است و هم مثبت، اما کافی نیست و توجه سازمان بهزیستی به حمایت از فعالیتهای هنری منحصر به رویدادهای مناسبتی و تبلیغاتی میشود. باید حمایت از فعالیتهای هنری مددجویان دارای معلولیت به عنوان یک سرفصل توانبخشی در دستور کار سازمان و تشکلهای خودیار افراد دارای معلولیت قرار گیرد. تشکیل گروههای هنری، برگزاری کارگاههای آموزشی، به کار گیری مربیهای شاخه های مختلف هنری برای آموزش رشته های مختلف از سطح مدارس تا بالاترین مراکز آموزشی و توجه ویژه مراکز تخصصی توانبخشی به رشته های هنری، از جمله مهمترین فعالیتهایی است که باید در دستور کار قرار گیرد و بودجه لازم برای آن تخصیص یابد.

 

ماجان،» روایت جدال مادرانه

فیلمهای شرکت داده شده در جشنواره سی و پنجم فیلم فجر، چه در بخش سودای سیمرغ و چه بخش چشم انداز سینما و همچنین بخش مستند، حکایت از حضور فیلمسازان جوان دارد، اما چنانکه در شماره قبل اشاره شد، غالب فیلمهای نمایش داده شده، از نبود فیلمنامه قوی رنج میبرند؛ هرچند در میان فیلمها مواردی دیده میشود که نسبت به سایر فیلمها در پاره ای حوزه ها قابل قبول عمل کرده اند، اما در مجموع، عنصری به نام فیلمنامه که در واقع نقشه و اساس ساختاری یک فیلم است، از سوی تهیه کننده ها نادیده گرفته میشود. با تماشای فیلمهای این جشنواره و به طور کلی جشنواره های سالهای اخیر فیلم فجر، چند سؤال در ذهن مخاطب مطرح میشود: آیا کل دارایی تهیه کننده های سینما در بحث فیلمنامه محدود است؛ یعنی سرمایه اصلی یک فیلمنامه که عبارت از نویسنده یا صاحب فکر آن است، در کل کشور اندک است؟ آیا مافیاهای سینمایی بر فضای این رسانه چنبره زده اند و اجازه رشد و نمو افکار نو با نظر آنها صادر میشود؟ آیا پدیده ای به نام سینمای آزاد در ایران اساساً تعریف شده است؟ و نظایر این سؤالات که برای پاسخ به آنها –تا حد امکان-، باید فرصتهای مفصلی جست تا با حضور کارشناسان بیغرض و دلسوز سینمای ایران، مورد بحث و بررسی قرار گرفته و آسیب شناسی شوند. هرچند این مباحث در نهایت در صفحات روزنامه ها یا مجلات تخصصی و کتابهای حوزه سینما به شکل تئوری ثبت شده و از سوی مسئولان امر مورد توجه واقع نمیشوند، اما نمیتوان بنابر این اعتبار، از اظهار نظر و انتشار مباحث کارشناسی –با فاکتورهای مذکور در بالا-، سر باز زد. – «ماجان» روایت جدال مادرانه: اولین ساخته رحمان صیفی آزاد، فیلم «ماجان» بر اساس نوشته لیلا لاریجانی است که در کاخ جشنواره به نمایش درآمد. این فیلم را محمدمهدی عسکرپور تهیه کرده و مهتاب کرامتی و فرهاد اصلانی به عنوان بازیگران اصلی در این فیلم به ایفای نقش پرداخته اند. «ماجان» که مختصر شده مادرجان یا مولودجان است و از سوی فرزندان به مادرشان خطاب میشود، روایت برخورد دو نگاه مادر با روحیه مادرانه و پدر با اعتقادات سنتی و مردود در عصر حاضر است. هاشم با بازی فرهاد اصلانی، راننده جاده است و مولود با بازی مهتاب کرامتی، یک زن خانه دار و هنرمند. این زوج صاحب سه فرزند هستند که فرزند کوچکشان عقبمانده ذهنیست. وجود کودک عقبمانده در زندگی این خانواده، مشکلات فراوانی به وجود آورده است. پدر حاضر به تحمل این فرزند نیست، او معتقد است که حتماً در گذشته مرتکب گناه بزرگی شده که خداوند با عطای این فرزند عقبمانده، او را مجازات میکند. هاشم به مولود اصرار میورزد که فرزند معلول را به آسایشگاه مخصوص عقبمانده ها بسپارد تا بیش از این اسباب مشکلات زندگی نشود، اما مولود در قامت مادر حاضر به قبول این پیشنهاد نشده و در مقابل اصرارهای هاشم مقاومت میکند. کار بالا میگیرد، تا آنجا که هاشم تقاضای طلاق را مطرح و برای انجام آن اقدام میکند. هاشم حتی کار را تا آنجا پیش میبرد که به پیشنهاد زینت، خواهرش، تصمیم به ازدواج با زن دیگری میگیرد. اما مولود همچنان بر سر حرف خود برای نگهداری و مادری از احسان، فرزند کوچکش باقیست و حاضر به هیچ نوع کوتاه آمدنی در مقابل اصرارهای همسرش نیست. او حتی با همفکری نامزد برادرشوهرش، به دنبال کار می افتد. هاشم با مشاهده مقاومتهای مولود، اقدام به عمل هولناکی میکند. طی یک برنامه از پیش تعیین شده، تصمیم میگیرد از در آشتی درآمده و با برنامه ریزی سفر خانوادگی، زن و فرزندانش را به شمال و کنار دریا بکشاند تا بر اساس نقشه اش، احسان توسط عده ای تبهکار دزدیده شده و سر به نیست شود، اما در دقیقه نود، تبهکاران از انجام این عمل منصرف میشوند. بنابر این، هاشم تصمیم میگیرد خود این کار را انجام دهد. او با عملی جنونآمیز احسان کوچک را به دریا برده، تصمیم به غرق کردنش میگیرد، اما در آخرین لحظه، بر اثر یک نهیب، کارش را تمام نمیکند و با صدا زدن اسم احسان، میپذیرد که باید از فرزند معلولشان نگهداری کند.

فیلم از نظر داشتن روند داستانی، ریتمی نسبتاً معقول دارد؛ چرا که فیلم، قصه گوست. از دیگر سو، بازی مهتاب کرامتی در نقش مادری عاشق فرزند معلول هم بازی معقولیست. ضمن اینکه موسیقی فیلم هم به عنوان یک موسیقی فیلم استاندارد از بعد دارا بودن ملودی اصلی و دربر داشتن موتیفهای مختلف، قابل توجه است. اما آنچه محل نقد است، نگاه لیلا لاریجانی، نویسنده فیلمنامه به مقوله معلولیت و کشمکش نگاه سنتی با نگاه امروزیست. گرچه او در پاسخ به انتقاد من مبنی بر اینکه، باز ذکر مصیبت شده، اذعان کرد که جدال مادر با اعتقادات خرافی پدر، محور پیشبرنده داستان فیلم است، اما نقد من بر این موضوع متمرکز است که، باید با پرداختن به مقوله معلول و معلولیت در سینما، به دنبال فرهنگ سازی و آگاه سازی جامعه برای پذیرش این افراد به عنوان یک شهروند و تلاش برای احقاق حقوق شهروندی این افراد بود.

 

چوب الف. «چنین کنند بزرگان»، شرح احوالی کم نظیر

«چنین کنند بزرگان» یک کتاب تاریخی نیست! شرح حال بعضی از تأثیرگذارترین مردان و زنانی هم نیست که مهمترین وقایع و فجایع تاریخی را در سراسر دنیا مرتکب شده اند! یک کتاب طنز تاریخی و اجتماعی هم نیست! مجموعه ای از قطعات ادبی در باره تاریخ هم که دیگر جای خودش را دارد. کتاب «چنین کنند بزرگان» در واقع همه اینهاست. این کتاب را یک نویسنده گمنام نمیدانم کجایی به نام ویل کاپی نوشته و نجف دریابندری آن را ترجمه کرده است. البته بعضیها میگویند این کتاب را نجف دریابندری خودش نوشته و انداخته گردن این نویسنده و اصلاً شاید نویسنده و گردنش را هم اساساً از خودش درآورده باشد! خدا میداند! ما که نمیخواهیم قضاوت کنیم. گردن همانهایی که میگویند. در بخشی از مقدمه کتاب آمده: «انتشار این کتاب فرصت مساعدی است برای همه کسانی که احیاناً همیشه منتظر بوده اند نویسنده این سطور خود را در وضع نامساعدی قرار دهد. زیرا در این کتاب مترجم نه تنها اصل امانت را در ترجمه زیر پا گذاشته, بلکه در حقیقت میتوان گفت که به هیچ اصلی پایبند نمانده است. در کتاب حاضر چنان که اشاره شد قطعات فراوانی از متن اصلی ساقط شده, در قطعات ترجمه شده هم جملات و عبارات زیادی از قلم افتاده و به جای آنها, حتی در جاهای نامربوط دیگر جملات وعبارات جعلی بسیاری گنجانده شده است که به علت جعلی بودن در متن اصلی به هیچ وجه دیده نمیشوند. همچنین در ضبط فارسی اعلام تاریخی و جغرافیایی هیچ قاعده معینی جز سلیقه شخصی رعایت نشده و معادل لاتین اعلام نیز در پای صفحات نیامده. در عوض فضای گرانبهایی پای صفحات به توضیحات غیر لازم اختصاص یافته است که غرض از آنها نه تنها برای خوانندگان، بلکه برای خود مترجم نیز روشن نیست. به علاوه، مترجم چه در مقدمه کتاب و چه در پشت جلد از آوردن شرح حال نویسنده ولو به اختصار به منظور روشن کردن ذهن خوانندگان غفلت ورزیده، به طوری که خوانندگان ناچار خواهند بود طبق معمول با ذهن تاریک به خواندن کتاب بپردازند و با این کیفیت معلوم نیست چه سرنوشتی در انتظارشان خواهد بود. از همه اینها گذشته، مترجم اسم کتاب را هم بدون ضرورت خاص تغییر داده و در نتیجه ناچار شده است نام دیگری روی کتاب بگذارد که با عنوان اصلی فرق دارد. به این ترتیب میبینیم مترجم خود را مستوجب انواع و اقسام انتقادات و حملات جوانمردانه و ناجوانمردانه ساخته است و معلوم نیست چه نیرویی خواهد توانست او را از ورطه نیستی نجات بخشد.» خب, خودتان قضاوت کنید؟! معهذا! ببخشید با این همه, کتاب شامل شرح حالهایی جذاب, خواندنی و البته آموزنده درباره اسکندر کبیر, شارلمانی, کریستف کلمب, کاترین کبیر, پتر کبیر, کلئوپاترا, پریکلس و… است که انصافاً به خواندنش می ارزد. گرچه در آموزنده بودن زندگی این جماعت ممکن است تردیدهایی وجود داشته باشد, اما بیتردید از گذراندن ساعتهایی با این کتاب طنز کم نظیر بی اندازه لذت خواهید برد.

 

فناوری های امیدبخش. شیرِ مرغ تا جان آدمیزاد در JAWS-Users

درست است که این روزها دیگر انحصار صفحه خوانها در دنیا در اختیار freedom scientific و صفحه خوانِ کهنه کارش «JAWS» نیست و کاربران زیادی ترجیح میدهند از صفحه خوانِ متنباز و رایگانِ NVDA به جای یار قدیمی نابینایان استفاده کنند، اما هنوز کم نیستند کاربرانی که به دوستی دیرینه شان با JAWS وفادار مانده اند و همچنان از این صفحه خوان استفاده میکنند. بسیاری هم البته هر دو صفحه خوان را نصب کرده اند و از یکی به عنوان صفحه خوانِ اصلی و از دیگری در جایگاه نیمکت نشین استفاده میکنند. برای آن دسته از کاربرانی که دلشان میخواهد در میان خرت و پرتهای سازگار با jaws چرخ بزنند و چیزهای تازه ای پیدا کنند که با این نرم افزار همخوانی دارد، شاید وبسایت jaws-users، بهترین مکان برای این طور کارها به حساب بیاید. این وبسایت را خودِ کاربران راه انداخته اند و شرکت طراح jaws هیچ مسئولیتی را در قبال آن به عهده نگرفته است. این سایت در تاریخ ۱۷ مارس ۲۰۰۶، فعالیتهایش را آغاز کرده است.

به محض ورود به سایت، یک بار فشردن کلید h شما را به بخش دسته بندی مطالب هدایت خواهد کرد. چهار بخش اصلی در سایت تعبیه شده که مطالب بر اساس محتوا، در هر یک از این چهار بخش قرار میگیرند. این بخشها عبارتند از: «Audio page» یا صفحه مطالب صوتی، «programs page» یا صفحه نرم افزارها، «scripts page» یا صفحه اسکریپتهای صفحه خوان و «tips and tricks page» یا صفحه ترفندها. هر کدام از این بخشها در قالب یک لینک در اختیار کاربران قرار گرفته است و کاربرانی که کمی با زبان انگلیسی آشنا باشند میتوانند از مطالب هر چهار بخش استفاده کنند، اما آن دسته از استفاده کنندگان jaws که انگلیسی نمیدانند، به راحتی میتوانند از بخشهای programs یا scripts استفاده کنند. در دو صفحه نرم افزارها یا Programs، کاربران لیستی از چندین نرم افزار را در اختیار دارند که توسط سایر کاربران امتحان شده و متناسب برای jaws تشخیص داده شده اند. کاربران میتوانند نام و توضیح مختصری در خصوص برنامه مشاهده کنند و همه برنامه ها را به صورت رایگان، دانلود کنند. صفحه Scripts هم مکانی است برای دانلود اسکریپتهای برنامه های مختلف. این اسکریپتها این امکان را به کاربر میدهند که برنامه های مختلفی را که با jaws سازگار نیستند، برای این صفحه خوان مناسب سازی کنند.

در دو بخش باقیمانده که البته فقط کاربرانی میتوانند از آنها استفاده کنند که اندکی با انگلیسی آشنا باشند، نکات مختلف آموزشی در اختیار کاربران قرار گرفته است. بخش Audio، میزبان آموزشهای صوتی درباره کار با نرم افزارهای مختلف است. آموزشهایی که کاربران، خود آنها را ضبط کرده اند. در قسمت tips and tricks هم کاربران میتوانند صدها ترفند جالب و خواندنی در باره امکانات مختلف jaws و سایر برنامه ها را مطالعه کنند. برای استفاده از مطالب این وبسایت، به نشانی

www.jaws-users.com

مراجعه کنید.

 

از شش نقطه ی جهان. روایتی از نقاشی کردن مرد نابینا: «بخش پایانی»

با ماجرای زندگی «Sargy Mann»، نقاش نامآشنا و نابینا تا به آنجا همراه شدیم که پس از محرز شدنِ نابینایی و در زمانی که دیگر مطمئن شد که راه درمانی در مقابلش وجود ندارد، به فکر افتاد که با اتکا به داشته های ذهنیش، به نقاشی بپردازد و برخلاف قبل که تصاویر را از منظر چشم دیگران نقاشی میکرد، این بار با استناد به رؤیاهای خودش به نقاشی بپردازد. آنچه در پی میآید، ادامه ماجرای نقاشیهای سارگی من است: حدود یک ساعتی نقاشی کردم و به ناگهان متوجه شدم دخترم از کنارم رد شد. از او پرسیدم: «عزیزم این تابلو چطور شده است؟» «خیلی خوب شده. واقعاً زیباست.» «خب تو میتونی بهم بگی که چه چیزهایی در این تابلو میبینی؟»

«خب بذار ببینم… در گوشه سمت چپ پایین تابلو یک میز کوچک وجود دارد که پیتر (پسر سارگی مان) بر روی آن نشسته است و در مقابل آن یک پنجره بزرگ نقاشی شده است. آسمان نیز پیداست و در دوردست نیز تپه ها و دریای آبیرنگ دیده میشود. در سمت راست تابلو هم یک درگاه ورودی دیده میشود که نور خورشید به سمت بیننده میتابد.» دقیقاً همان توصیفی بود که انتظارش را داشتم. بنابر این یک نتیجه میتوانم بگیرم: درست است که نابینا شدم، اما نقاشی هنوز جریان دارد. در طول یک سال و نیم بعد، هرچه تصویر در ذهنم داشتم را کشیدم و برخی سوژه ها را از میان خاطراتم انتخاب میکردم. حاصل کار در یک گالری به نمایش درآمد و بیشتر نقاشهایی که برای آنها احترام قائل بودم به من بازخورد مثبتی نشان دادند. مشکل بعدی این بود: «برای تابلوهای بعدی چه بکشم؟» خاطرات قدیمی واضح نبودند و تمام چیزهایی که در ذهنم بود را کشیده بودم. خودم هم علاقه نداشتم تا ورژن دوم یا سوم یک تابلو را نقاشی کنم. گام بعدی کمک گرفتن از حس لامسه بود. انگار مغز من اطلاعات دریافتی از حس لامسه را با موقعیت مکانی سوژه در فضا نسبت میداد و از این طریق من توانستم آن را بکشم. من هیچ اطلاعاتی از رنگ و نورپردازی سوژهها نداشتم. در ذهنم هر چیزی را با رنگی نسبت داده بودم و آن را نقاشی میکردم. پس از 18 ماه یک نمایشگاه دیگر گذاشتم که آن هم موفق بود. اما دوست نداشتم خودم را تکرار کنم. به همین دلیل یک تابلوی بزرگ در ابعاد 1.20 متر در 1.80 متر را کشیدم. یک چیز مهم این وسط وجود دارد و آن این است که مردم میخواهند بدانند من چگونه در تابلوها رنگها را درست انتخاب میکنم، در حالی که اصلاً نمیتوانم ببینم. قبل از هر چیز باید یک نکته را توجه داشت که مردم وقتی خواب میبینند همه چیز را رنگی میبینند، البته این نظر شخصی من است. وقتی شخصی خواب است از نظر بصری نابینا است. من هم همین شکلی هستم و البته فقط خدا دلیلش را میداند. من رنگ و ترکیبهای رنگی را خیلی خوب میشناسم. همیشه برایم این پرسش مطرح شده که وقتی یک موسیقیدان روی موسیقی جدیدش کار میکند، تا چه اندازه شبیه من فکر میکند. آیا او به این مسائل فکر میکند که صدای فلوت و کلارینت تا چه حد در موسیقیش مینشیند؟ در 10 سال آخر با استفاده از تخیل و دانشی که از رنگدانه ها در اختیار داشتم، نقاشی کردم. من میدانستم که رنگها هنگام ترکیب شدن با هم چه رنگی را به وجود میآورند، در حالی که هیچ چیزی را نمیدیدم. نقاشیهای من خیلی پیشرفت کرد و پس از کلی بحث و گفتگو با همسرم فرانسیس، تصمیم گرفتیم که در آمیختن رنگها، او به من کمک کند. نقاشی من از این طریق خیلی بیشتر پیشرفت کرد. من هرگز فکر نمیکردم که یک نقاش نابینا شوم و حالا به این نتیجه رسیدم که نقاشی بدون بینایی نیز ممکن است. «Sargy Mann»، نقاش انگلیسیِ اهل منطقه «کِنت» و زاده ۱۹۳۷ که در ۱۹۷۳ برای نخستین بار پا به دنیای نابینایی گذاشته بود، سر انجام بعد از موفقیتهای فراوانی که در دنیای نابیناییش به عنوان یک نقاش به دست آورد، در ۲۰۱۵ زندگی را بدرود گفت.

 

از میان خاطرات شما

(توضیح: طبق روالی که در ستون صدای خاطره ها باب کردیم، مقرر شد لا به لای گفتگو با گوینده های قدیمی مرکز رودکی، سازمان ملی رفاه نابینایان سابق، به خاطرات شما هم بپردازیم. با توجه به اینکه طی دو هفته گذشته دو خاطره از شما منتشر شد، قاعدتاً باید امروز بخش نخست گفتگو با یکی از گوینده های خاطره ساز را منتشر میکردیم؛ اما به دو علت با اجازه دوستان، امروز نیز به انتشار خاطره یکی از نخستین کسانی که از خدمات مرکز استفاده میکرده و همچنان هم از آن خدمات بهره من میشود میپردازیم؛ 1- پاره ای ناهماهنگیها در یافتن و انجام گفتگو با گوینده های قدیمی. 2- وجود نکات قابل توجه در خاطراتی که امروز منتشر میشود. ضمن سپاس از جناب ید ا… فرزین ستوده، معلم پیشکسوت ادبیات، امروز به نقل خاطرات ایشان میپردازیم؛ با تأکید بر اینکه منتظر خاطرات شما هستیم.)

دانشآموز مدرسه «رضا پهلوی» سابق، «شهید محبی» فعلی بودم. همیشه برای ضبط کتابهای درسی با مشکلات مختلفی مواجه بودیم و خیلی وقتها، با همکاری معلمان کتابها را ضبط میکردیم. سال 1349 بود که دفتر سازمان ملی رفاه نابینایان، به ریاست دکتر ضرابی راه اندازی شد. هدف از تأسیس این سازمان، ارائه خدمات اجتماعی، توانبخشی و فرهنگی بود که با افتتاح استودیو در سال 1351، فعالیتهای فرهنگی سازمان با ضبط کتابهای مختلف آغاز شد. من از طریق آقای عبد ا…. غفاری که با سازمان همکاری میکرد، از راه اندازی سازمان ملی رفاه نابینایان مطلع شدم و به محض خبردار شدن، به سرعت اقدام به ثبت نام کردم. در واقع یکی از اولین اعضای کتابخانه سازمان هستم. ثبت نام شرایط پیچیده و سختی نداشت؛ نام و نام خانوادگی را میپرسیدند و در دفتر مخصوص ثبت میکردند. خانه ما در آن دوران، در تهران نو واقع بود و از آنجا که فاصله خانه تا مدرسه زیاد بود، این امکان را نداشتم که در دوران تحصیل دبیرستان و کلاً در موسم تحصیل، به سازمان رفت و آمد کنم. امروز منطقه شهر زیبا که مدرسه در آن واقع شده، آباد است؛ در دوران ما، منطقه به «بیابانهای عبد الملکی» موسوم و نا امن بود. القصه، کتابهای خوبی ضبط میشد و من هم تابستانها از خدمات سازمان استفاده میکردم. بعد از اخذ دیپلم و در دوران دانشجویی، امکان رفت و آمد به سازمان بیشتر شد. خدا رحمت کند دکتر خزائلی را؛ او به محض اطلاع از راه اندازی دفتر سازمان که در خیابان کوشک واقع بود، به سرعت بخشی از ساختمان مدرسه ای که به «آموزشگاه بزرگسالان دکتر خزائلی» موسوم بود و بعد از انقلاب با همین عنوان، اما ویژه کودکان و نوجوانان نابینا ادامه فعالیت داد را در اختیار سازمان قرار داد. در آن ساختمان، علاوه بر استودیو و چاپخانه، یک فروشگاه عرضه تجهیزات ویژه نابینایان هم دایر شد که آقای مدرسی آن را اداره میکرد. در این فروشگاه، تجهیزاتی مثل ساعتهای ویژه نابینایان را که از خارج وارد میکردند، تحت شرایط خاص به نابینایان عرضه میکردند. اولین گوینده ای که با سازمان شروع به فعالیت کرد، خانم شفقی بود. اما یکی از کتابهای وزینی که با فرمی جالب ضبط شد، گلستان سعدی بود. این کتاب توسط خانم صحت، همسر آقای واحدی که مدیر بخش خدمات سازمان مثل کتابخانه و بخش خدمات توانبخشی و اجتماعی بود ضبط شد؛ به این شکل که خانم صحت متن را خوانده بود و آقای سحبان واژه ها و اصطلاحات سخت را معنی کرده بود. یادم هست یک روز برای گرفتن این کتاب به سازمان مراجعه کردم. گفتند کتاب دست یکی از اعضاست و باید منتظر باشی تا تحویل دهد. اتفاقاً تا ظهر نشستم و بالاخره آن شخص کتاب را آورد و تحویل داد و بلافاصله من کتاب را گرفتم. متأسفانه بعد از انقلاب تصدی سازمان را به شخصی بنام حسین فراهانی سپردند و این شخص، تمام کتابهای ضبط شده قبل از انقلاب را از بین برد. جالب اینکه مسئولان بهزیستی کشور که مدیریت این سازمان کوچک شده به مرکز را بر عهده داشته اند، به جای توبیخ او، مقامش را ارتقا دادند.

 

آهنگ و درنگ. کلاسیک، دوره برچیدن مرزهای جغرافیا: «بخش دوم»

در شماره پیشین، گذری را آغاز کردیم بر درخشانترین دوره موسیقی در اروپا، یعنی دوره کلاسیک. دوره ای که شکوهش تا به آنجا رسید که امروزه عوام اساساً موسیقی جدی اروپایی را با عنوان موسیقی کلاسیک میشناسند و مشهورترین موسیقیدانان دنیا، یعنی بتهوون و موتزارت هم از سرآمدان این دوره به حساب میآیند. در تحلیل چراییِ پیشرفت موسیقی در این دوره، قطعاً نمیتوان به توسعه صنعت چاپ در اروپا توجه نکرد. چاپ و انتشار موسیقی به طور وسیعی افزایش یافت و مجله هایی درباره موسیقی نیز به چاپ رسید و نوازندگان آماتور توانستند موسیقی دلخواه خود را به راحتی خریداری کنند و انتقادات بر موسیقی را نیز در مجلات مختلف بخوانند که این خود قدمهای مهمی در راه همگانی کردن موسیقی به حساب میآمد. در لندن، پاریس و بروکسل تعداد زیادی از آثار موسیقیِ سازی آلمان به چاپ رسید و مجموعه ای از سمفونیها تحت عنوان «لا ملودیا جرمانیکا» منتشر شد. در این دوره بود که اولین کتاب تاریخ موسیقی و مجموعه مقالات راجع به موسیقی قرون وسطی انتشار یافت. یکی از مهمترین خصوصیات موسیقی قرن هیجدهم جهان فرامیهنی، بودن آن و به حد اقل رسیدن اختلافات ملیگرایی بود. حاکمانی که در یک کشور به دنیا آمده بودند در کشورهای دیگر حکمروایی میکردند، مثلاً پادشاهان آلمانی در انگلستان، سوییس و هلند و پادشاهان اسپانیایی در ناپل. ولتر که فرانسوی بود در دربار فردریک کبیرِ پروس اقامت گزیده بود و شاعر ایتالیایی متاستازیو در دربارهای آلمانی در ونیز. موسیقیدانان اپرای ایتالیایی در کشورهای دیگر مشغول به کار بودند. زبان مشترک موسیقی بر سر تا سر اروپا حکمفرما بود. در دوره کلاسیک، آهنگسازان آلمانی قدرت خاصی در ترکیب سبکهای موسیقی دیگر کشورها داشتند، بنابر این سبک موسیقی آلمان ترکیبی بود از عوامل مختلف موسیقی کشورهای دیگر. موسیقی آلمان در این دوره زبانی جهانی پیدا کرد و ملل گوناگون اروپا میتوانستند آن را بفهمند، بنابر این موسیقی زبان بشر اروپایی شد. کریستف ویلیبالد گلوک در یکی از نامه هایش اظهار میدارد که آرزو داشت یک موسیقی قوی بنویسد که با تمام قلبها در سر تا سر دنیا صحبت کند و مورد قبول همه مردم باشد و نیز اختلافات مسخره موسیقیهای مختلف ملل را بزداید. اظهار مشهور هایدن نیز در این باره چنین است: «زبان موسیقایی من در تمام دنیا قابل فهم است.» موسیقی دوره کلاسیک با ساختاری روشن و معقول و فارغ از پیچیدگیها و تزیینات فراوان شکل گرفت. این نوع موسیقی برخلاف دوره باروک فاقد تزیینات و پیچیدگیهای کنترپوانتیک، بود. ژان ژاک روسو به طعنه درباره موسیقی کنترپوانی رایج در دوره باروک میگفت: «خواندن دو ملودی همزمان شبیه به شنیدن دو سخنرانی مختلف در یک زمان، به منظور افزودن به تأثیر آن است.» در شماره های بعد، به ویژگیهای موسیقاییِ آثار در دوره کلاسیک، خواهیم پرداخت.

 

30 شطرنجباز برتر نابینای ایران در فیده

فهرست ریتینگ ملی پوشان شطرنج نابینایان و کمبینایان در ژانویه سال 2017 میلادی از سوی فدراسیون جهانی شطرنج فیده، اعلام شد. 30 نفر برتر شطرنجبازان ایران در این لیست که بالاترین ریتینگ را دارند، به شرح زیر است: 1- حسن قدیری: ریتینگ 2034، 2- علیرضا قورچیبیگی: ریتینگ 1986، 3- میثم مرادیان: 1955، 4- امید کریمی: 1950، 5- مجید باقری: 1876، 6- حمزه مصلح 1865، 7- مهدی رومیفرد: 1734، 8- محمدرضا علیزاده: 1729، 9- علی نقوی: 1726، 10- محمد دوستی: 1722، 11- فرهاد نادریان: ریتینگ 1703، 11- ابراهیم پهلوان: 1659، 13- ملیحه صفایی: 1644، 14- ایوب پناهی: 1629، 15- عاطفه نقوی: ریتینگ 1616، 16- علی سلطانی: ریتینگ 1591، 17- حسین تحویلی: ریتینگ 1577، 18- عرفان محمد علیزاده: ریتینگ 1565، 19- مهران شعبانی: ریتینگ 1563، 20- امجد زندینژاد: ریتینگ 1557، 21- فاطمه برقول: ریتینگ  1552، 22- محمد معاف: ریتینگ 1548، 23- محمدعلی دلپذیر: 1544، 24- فاطمه سعیدی: 1499، 25- حمید مشیرآبادی: ریتینگ 1498، 2- فریبا زند بودی: 1498، 27- احسان صدیقی: 149، 28- علی والایی: 1494، 29- رستم دوستی: 1477، 30- امین حسینیپور: ریتینگ 1476.

 

گزارش برگزاری همایش نابینایان در حاشیه تئاتر فجر

عصر روز ۶ بهمن ماه از ششمین روز سی و پنجمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر، محوطه تئاتر شهر شاهد گردهمایی نابینایان و ناشنوایان، با حضور مهدی شفیعی مدیر کل هنرهای نمایشی، سعید اسدی دبیر جشنواره، فریدون خلیلی مدیر کانون ناشنوایان، علی اکبر جمالی مدیر انجمن نابینایان و جمعی از نابینایان و ناشنوایان کشور بود. در ابتدای این گردهمایی، دبیر سی و پنجمین جشنواره تئاتر فجر با اشاره به اهمیت این گردهمایی، اظهار کرد: پروردگار به ما انسانها توانایی بخشیده که در زندگی به سمت شکوفایی و کمال حرکت کنیم. اکنون مقابل یکی از مهمترین مجموعه های هنری ایران و در جایگاهی که مردم زیادی ما را میبینند، کنار صفای وجود نابینایان و ناشنوایان گرامی لحظاتی را میگذرانیم که برای من افتخار بزرگی است.

اسدی با اشاره به تلاشی که برای برجسته سازی مفهوم مشارکت اجتماعی در این دوره از جشنواره صورت گرفته است، ادامه داد: مسئولیت اجتماعی حکم میکند هر گروه از جامعه، از هنرمند گرفته تا ورزشکار با ابزارهای اطلاع رسانی که در دست دارد، به آگاهی بخشی جامعه کمک کند. وی گفت: جامعه نابینایان و ناشنوایان به عنوان شهروندان معمولی جامعه جایگاه اجتماعی متعارفی دارند و میتوانند همچون باقی افراد جامعه در عرصه تئاتر فعال باشند. اسدی ضمن دعوت از حضار به دیدن نمایشهای این دوره از جشنواره، تأکید کرد: 2 نمایش در جشنواره امسال حضور دارد که بازیگران آن از میان نابینایان و ناشنوایان انتخاب شده است. این اتفاق باید از طرف مسئولان دیگر بخشهای هنری دیده شود. دبیر جشنواره، توجه تئاتر فجر، هنرمندان معلول ذهنی و بیماران مبتلا به سندرم داون را یکی دیگر از بخشهای این جشنواره معرفی کرد و گفت: با دیدن نمایشهایی که با محوریت بیماران مبتلا به سندروم داون روی صحنه میرود، متوجه میشویم که چگونه هنر تئاتر در زندگی این افراد تأثیرگذار شده  است. در ادامه این مراسم آذرنگ، بازیگر تئاتر و سینما با بیان اینکه تمام قد مقابل جامعه نابینایان و ناشنوایان تعظیم میکند، گفت: به کسانی که تئاتر هنوز برای آنها مفهوم دارد و هنوز زنده است، مراتب ارادت خود را تقدیم میکنم. این بازیگر تئاتر و سینما ادامه داد: من یکی از تمرینهایی که به بچه های کلاسم میدهم، تمرین ندیدن است، از آنها میخواهم چشمان خود را ببندند و به رفتارها و حرکات مختلفی که در زندگی روزمره انجام میدهند، بپردازند. حین این تمرینات به این نتیجه رسیدم که ما انسانها قدر نعمت دیدن و شنیدن را نمیدانیم. این مدرس تئاتر خطاب به حضار درخواست کرد چشمهای خود را چند لحظه ببندند و سپس گفت: من از همه افراد حاضر در این گردهمایی میخواهم چند دقیقه چشمهای خود را ببندند و ندیدن را تجربه کنند. چشمهای خود را ببندیم تا متوجه شویم ایستادن یا نشستن در جای خود بدون دیدن چه مفهومی دارد. مهدی شفیعی، مدیر کل هنرهای نمایشی ایران، سخنران پایانی این گردهمایی بود و با اشاره به مفهوم مشارکت اجتماعی اظهار کرد: طبیعی است همه اقشار جامعه برای تسهیل در روند توسعه کشور باید مسئولیتهای اجتماعی خود را به  درستی انجام دهند. شفیعی ادامه داد: همانطور که انتظار است، باید این ظرفیت برای حضور نابینایان و ناشنوایان در عرصه های مختلف اجتماعی فراهم شود. مدیر کل هنرهای نمایشی ایران با اشاره به پیشنهاد مدیر کانون ناشنوایان، اظهار کرد: تئاتر صرفاً هنری مبتنی بر دیالوگ نیست، حضور بین المللی جامعه تئاتری همین وجه هنرهای نمایشی را نمایان میکند که اگر زبان مشترک بین کشورها وجود ندارد، اما مردم بدون داشتن زبان مشترک آن را درک میکنند. وی افزود: فریدون خلیلی پیشنهاد خوبی مطرح کرد و ما سعی می کنیم از این پس نمایشها را با در نظر گرفتن رابط برای ناشنوایان به صحنه ببریم.

 

بانک سپه مشهد، شعبه  «ممتاز» را برای نابینایان دسترس پذیر کرد

آیین رونمایی از باجه ویژه مراجعان نابینا در روز شنبه، مورخ نهم بهمن و در ساعت ده بامداد در محل شعبه ممتاز، واقع در منطقه احمدآباد مشهد، برگزار شد. در این مراسم که با حضور موسویانفر، معاون منطقه ای بانک سپه، جلالی، کارشناس بهزیستی خراسان رضوی و جمعی از فعالان حوزه نابینایان برگزار شد، جمعی از مراجعان نابینا، به کمک تجهیزات نصب شده در این شعبه که امکان دسترسی صوتی و بریلِ مراجعان به فرمهای بانکی را فراهم میکند، اقدام به انجام عملیات بانکی کردند. موسویانفر، در خصوص رویکرد بانک سپه به توسعه دسترس پذیریهای ویژه  نابینایان در دیگر شعب کلانشهر مشهد، گفت: این تجهیزات به صورت آزمایشی در شعبه ممتاز نصب شده است. ما کاملاً بر این موضوع واقف هستیم که با توجه به وسعت شهر و پراکندگی مراکز ارائه کننده خدمات به نابینایان در نقاط مختلف شهر، یک شعبه پاسخگوی نیاز همه نابینایان ساکن در مشهد نخواهد بود و این نیاز حس میشود که شعب دیگری که در نزدیکی مراکز خدماترسان به نابینایان قرار گرفته اند هم به چنین تجهیزاتی مجهز شوند، اما سیاستگذاریهایی از این دست، در تهران تعیین میشوند و ما فقط میتوانیم با توجه به بازخورد این اتفاق در میان نابینایان، نسبت به تأمین چنین ابزارهایی به مرکز اعلام نیاز کنیم. از این رو، اگر نابینایان تمایل دارند از چنین امکاناتی در شعب دیگر هم برخوردار شوند، لازم است تعاملشان را با بانک حفظ کنند تا این انگیزه در ما هم وجود داشته باشد که شعب دیگرمان را هم به این امکانات مجهز کنیم. دسترسی به فرمهای بانکی در شعب، به وسیله دستگاه برجسته نگار انجام میشود و بستر سازی نرم افزاری و سخت افزاری این امر را شرکت دانش بنیان پکتوس در کشور به عهده داشته است. این شرکت در این راستا از همکاری انجمن نابینایان ایران هم بهره برده است.

 

نتایج پایانی شطرنج جام خزر

مسابقات بین المللی شطرنج جام خزر در شهر رشت به پایان رسید. نتایج دو دور پایانی این مسابقات به شرح زیر است: دور دهم: قورچیبیگی ۰/۵ بانشی ۰/5، کریمی ۰ تعاونی 1، مرادیان ۰ شبهام 1، علیزاده ۱ حسنزاده 0، پناهی ۰ عباسزاده 1، معاف 1 نیکزاده 0، مشیرآبادی 1 احمدی راد 0، تحویلی 1 موسوی 0. دور یازدهم: کریمی ۱ پوربیداریان 0، مرادیان ۱ سپهر 0، قورچیبیگی ۱ صفری 0، علیزاده ۱ ترابی 0، پناهی ۰ رشتآبادی 1، معاف ۱ ظفرمند 0، مشیرآبادی ۰ عظیمی 1، تحویلی ۱ امینپور 0. در پایان این مسابقات امتیاز شطرنجبازان نابینا و کمبینا به شرح زیر است: امید کریمی 8/5 امتیاز که با کسب رتبه دهم، بهترین جایگاه را در بین شطرنجبازان نابینا و کمبینا از آن خود کرد. قورچیبیگی ۷/۵ امتیاز، مرادیان 7، علیزاده ۶/۵، تحویلی ۵/۵، معاف ۵/۵، مشیرآبادی ۴/۵، پناهی ۴، زارعزاده ۴ و پورعلی ۳/۵ امتیاز.

 

آهنگ و درنگ. کلاسیک، دوره برچیدن مرزهای جغرافیا: «بخش پایانی»

در شماره های پیشین، با خاستگاه و چگونگی گذار موسیقی اروپا از دوره باروک به دوره کلاسیک آشنا شدیم و دیدیم که در دوره ای که از آن صحبت میکنیم، موسیقی از انحصار دربار یا کلیسا خارج شده و جایگاهی اجتماعی برای خود به دست آورده است. همینطور پیشرفت در صنعت چاپ و نشر هم در این دوره منجر به انتشار آسانترِ آثار موسیقایی به صورت مکتوب و به دنبال آن، دسترسی بیشتر موسیقیدانان به آثار یکدیگر شد. همین عوامل بود که دست به دست هم داد تا موسیقیِ دوره کلاسیک را به نوعی موسیقی فرا منطقه ای تبدیل کند.

پیشتر هم گفته شد که برخلاف موسیقیهای تولید شده در دوره باروک، آثار دوره کلاسیک دیگر درگیر کنترپوانهای پیچیده نبودند. کنترپوانها در حقیقت ملودیهایی هستند که به طور همزمان با ملودی اصلی قطعه نواخته میشوند. در آثار این دوره حتی خبری از پولیفونیها یا چند صداییهای آنچنانی هم نبود. مهمترین ویژگی اوایل دوره کلاسیک، ساده کردن هر چه ممکن تمام فرمهای موسیقی و عوامل سبکی است. در موسیقی دوره کلاسیک ملودی به عنوان یک عامل اساسی و پایدار جلوهگر میشود و تئوری ملودیک مهمترین مسئله ای بود که موسیقیدانان به آن میپرداختند. برای اولین بار در تاریخ موسیقی دیگر ملاک زیبایی یک قطعه، همسازی اصوات پلیفونیکی (همانند دوره باروک) نبود، بلکه حاکمیت نامحدود و آزاد ملودی که اغلب دارای همراهی ساده ای بود، زیبایی یک اثر موسیقی را تعیین میکرد. در این دوره آنقدر اهمیت ملودی زیاد بود که حتی در مواردی همراهی نیز الزامی نبود. هایدن در اواخر عمرش گفت «اگر میخواهید بدانید که آیا یک ملودی واقعاً زیباست یا نه، باید آن را بدون همراهی بشنوید.» ارکستر و عواملش هم از جمله الِمانهایی بود که در دوره کلاسیک به شکل قابل توجهی دستخوش تغییر شد. یکی از مشخصات ارکستر دوره باروک تنوع زیاد سازها در یک خانواده و در اندازه و کوکهای مختلف بود. هنگامی که ارکستر مونته وردی یا باخ را مورد ملاحظه قرار دهیم به تعدادی از سازها بر میخوریم که امروزه مورد استفاده ارکستری ندارند. سازهایی مانند ویولون پیکولو، ویولادامور، ویول، کرنت، عود و رکوردر. سازهای دیگر در ارکستر کلاسیک باقی ماندند ولی از نظر ساختمانی و عملکرد تغییراتی پیدا کردند که از آن جمله ترومپت را میتوان نام برد.

شاید در میان خوانندگان ما باشند کسانی که بخواهند در باره موسیقی در دوره کلاسیک بیشتر مطالعه کنند. در این خصوص چند کتاب ارزشمند به صورت صوتی قابل دسترس است که از جمله آنها میشود به «سه آهنگساز» اثر رومن رولان و «تفسیر موسیقی از کلاسیک تا دوره معاصر»، تألیف سعدی حسنی اشاره کرد. این یادداشت مختصر را با یکی از آشناترین قطعات موسیقی دوره کلاسی یعنی بخش بسیار شنیده شده ای از سمفونی شماره پنج بتهوون، خاتمه میدهیم.
این قطعه جادویی را از سایت ایران سپید دانلود کرده و گوش کنید.

۲۶ دیدگاه دربارهٔ «شهر خبر معلولین. انتشار سی خبر در شمارگان سی و یکم»

سلام دوست عزیز
ممنون از پستتون . اما در مورد قسمت فیلمنامه و جشنواره فجر و کلا سینما : همش رانت و پولِ . یک عده نویسنده ثابت که مغزشون خالی شده و یک عده تهیه کننده که دور صنعت سینما دیوار کشیدند و نمیذارند فرد جدیدی وارد بشه . نتیجه میشه این . اینها منهای عملکرد فوق العاده ضعیف ارشاد در مورد صنعت سینماست .
موفق باشید

سلام
امروز بیشتر خبرها را همان بار اول خواندم.
از خبر کتابخانه‌ها خوشحال شدم چون ما جلسات انجمنمونو تو کتابخانه برگزار می‌کنیم و کتابخانه هم با این که بخشی برای نابیناها نداره ولی با ما همکاری می‌کنه و تمام دانلودهای بچه‌ها را رایگان براشون انجام می‌ده و با این خبر حتما اتفاقات بهتری می‌افته.
در مورد خبر عباس هم امیدوارم هر چه زودتر حالش خوب شه. شنیدن این خبرها باعث می‌شه نابیناها نتونند به مسئولان اعتماد کنند و خانه نشین‎‌تر بشند.
باز هم تشکر و موفق باشید

سلام خانم شیبانی.
با نهاد کتابخانه های عمومی کشور در تماس باشین، چون نهاد حداقل در هر استان یک بخش رو برای نابینایان داره.
پیگیری کنید ببینید قبول میکنن در شهر شما هم چنین بخشی رو راه اندازی کنن یا نه.
موفق باشید.

سلام اقای سرمدی پدر بزرگوار
لطفا لطفا لطفا بیا و به همکاری اون بزرگواران همکارت تو ایران سپید و غیره پیگیر این عدم کسر مالیات و حق بیمه از معلولین باشید
خودتون بهتر میدونید هزینه زندگی یک معلول خیلی بیشتر از ی فرد سالمه

سلام سیتا.
این مسئله در ابتدا در اصلاحیه برنامه جامع حمایت از حقوق معلولان اومده بود، اما به یک باره حذف شد.
البته باید ببینیم در نهایت این لایحه در کمیسیون مشترک مجلس به چه سر انجامی دچار میشه.
به همکاران پیامت رو میرسونم تا در اسرع وقت پیگیری بشه.

سلام.
تشکر فراوان از زحمتی که می کشی.
من مجموعه آثار شکسپیر رو با صدای خانم گودرزی و همین طور کتاب حدیث خوش سعدی از عبدالحسین زرینکوب و کتاب زیبای چراغ ها را من خاموش می کنم از خانم زویا پیرزاد و کلی کتاب دیگه با صدای خاطره ساز ایشون خوندم.
واقعاً کارشون حرف نداره.
راستی در قسمت از میان خاطرات شما دالِ آخرِ بهره مند افتاده.
موفق و پیروز باشی.

سلام و درود بر داش امیر بابای جدید محله
با آرمان چی میکنی خوش میگذره یا نه
خب ببین من اصلاً هنوز نتونستم این خبرای این شهر خبر رو بخونم ببین این قد درگیر و فکرم مقشوش و مشغوله که نگو و نپرس درسته که هنوز مث تو محمود و شهروز بدبخت نشدم ولی داره این کمرم زیر بار مسؤولیت این پایان نامه خورد میشه به هر حال مرسی بابت این خبرا از طرف منم یه بوس آبدار و یه گاز مشتی از آقا آرمان بگیر
شبت خوش و خدا نگهدار

دیدگاهتان را بنویسید