خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

چرا انسانیت از بین رفته؟؟؟

سلام خدمت دوستان گل دوستان امروز اومدم خدمتتون همراه با یه پست. که چرا انسانیت از بین رفته؟؟
تا حالا شده فکر کنید چرا انسان نمونده و همه در ظاهر خوب هستن ولی در باطن گرگ هستن چرا هیچ کس دیگه به کسی اطمینان نداره چرا صمیمیترین دوستان به هم خیانت میکنن چرا هیچ کس نمیخواد کسی خیری به کسی برسه من خیلی از این وضع ناراحتم این کارها در ذات انسان نباید باشه یه معلم داریم همیشه میگه انسان کلمه ی مقدسیه نباید به همه کس انسان گفت
آدمهای قدیم همیشه برام تعریف میکنن که در قدیم همه با هم انقدر خوب بودن که هر شب به خونه ی هم میرفتن ولی حالا چی کسی بره خونه ی کسی فقط اول شب بهش احترام میذارن بشه دو شب با کنایه کاری باهاش میکنن که نگو از آدمهای فقیر براتون بگم چیزی که منو میسوزونه زنی هست که دستشو جلوی هر کس و ناکسی دراز میکنه تا شب بچه هاش گرسنه سر رو بالش نذارن بعضی آدمها هستن کمک هیچ نمیکنن مسخره هم میکنن وقطی من بچه ای رو در بازار میبینم که به زور باباش میاد آدامس میفروشه تا شب میره خونه باباش کتکش نزنه اون بچه هم مثل دیگر بچه ها دوست داره بازی کنه ولی وقطی پدرش معتاد باشه این چیزها رو درک نمیکنه
هی چی بگم به خدا انسان همین چیزها رو میبینه داقون میشه چرا باید دختری که از خونه میزنه بیرون همیشه باید منتظر متلک پسرها باشه مگر اون پسرها خودشون ناموس ندارن به خدا خیلی زشته هر چی به گذشته فکر میکنم این جور اتفاقها خیلی کم بوده ولی حالا روز به روز وضعیت بد و بدتر میشه بعضی وقت ها میگن فلان کس برادرش رو به خاطر چند میلیون پول کشته خیلی اوضاع خرابه یارو معتاده میره بچه ی دو ساله رو میبره کلیه ها شو میفروشه دیگه فکر مادر بچه رو نمیکنه که قلبش آتش گرفته دیگه نمیدونم از کجای این دنیای کثیف بگم فقط باید منتضر ولی عصر مهدی علیه السلام باشیم برای ظهور هر چه زودتر ایشان اجماعا صلوات
تا پست بعدی شما رو به خدای یکتا میسپارم

۲۶ دیدگاه دربارهٔ «چرا انسانیت از بین رفته؟؟؟»

نمیدونم چرا مدیران عزیز چرا پست من رو نصف نیمه منتشر میکنن نصف پستم نیست چیز بدی هم اثلن ننوشته بودم
وقتی پست رو میخوندم خیلی خوب بود ولی حالا اثلن خوب نیست چون اون جاهایی که باید باشه نیست و متعسفانه حضف کردن!!!

نگران نباش تا اون موقع ماها نیستیم. یعنی هممون مردیم یا شاید زود شد همه رفتیم جهنم. خود من و شما هم گناهکاریم, شاید ی گناهی کردیم. هیچ کسی نیست که گناه نداشته باشه. حتی همین کله سفیدهایی که ده متر پارچه بستن به سرشون. خخخ.

حالا, از چیزی ناراحت بودی این پستو دادی؟ نصف پستت چی بود پاک شد؟

سلام.
حرفهاتون درسته ولی متاسفانه نمیشه کاریش کرد.
یه وقتهایی با خودم میگم ما خیلی از خوب بودن قدیما حرف میزنیم شاید همه چیز همونطوری که جلوه میده خوب نبوده باشه.
ما که اون موقع نبودیم ببینیم.الان بزرگ شدیم به خاطر فهم زیادمونه که همه چیز به چشممون میاد.
البته کاری ندارم به اینکه دلها کلا از حم دور شدن.جامعه پر از بی مهریه.
انشا الله شاد و موفق باشید.

سلام. به نظر من با اومدن این گوشی لمثیها, احساس مردمو پایین اوردن. یادم میاد اون زمانی که بچه بودیم, یعنی چهار پنج سال پیش که هنوز گوشی لمثی مثل شکلات تو دست بچه ها نبود, احساسات مردم خیلی خیلی بالا بود! از بچه ی ۱۰ ساله بگیر تا پیر مرد ۵۰ ۶۰ ساله! وقتی یه نابینا رو می دیدن, سر این که کدومشون همکاری کنن, با هم دعواشون میشد! حالا اگه بری تو خیابون, خیلی خیلی کم آدم جوونی پیدا میشه که بهت کمک کنه! وقتی بچه بودم, خیلی خیلی به پارک رفتنو دوست داشتم. تنها می رفتم! اما حالا, اگه یه دوستی چیزی نباشه, نمیرم! در بیشتر مواقع, اگه بمیری هم کسی بهت نمیگه از اینور برو! این رسانه ها به جایی این که بیان تواناییهای یه نابینارو نشون بدن, بدبختیاشونو نشون میدن! هیچوقت یادم نمیره زمانای بچگیرو که چقدر دوست بینا داشتم! همشون میومدن در خونه میگفتن: علی کجاست و کلی چیزهای دیگه!؟

سلام بر جناب مهدوی
ببین سوالت ظاهرا ساده اما در باطن بسیار عمیق است
و پاسخ به چنین سوالی و یا سوالاتی از این دست مستلزم بررسی دقیق, عمیق, علمی و همه جانبه است که شاید در یک کامنت نگنجد
من در اینجا به چند مورد ساده و کوتاه اشاره می کنم
۱- شاید کمیت انسان کیفیت وی را تحت تاثیر خود قرار داده است یعنی همراه با افزایش تعداد انسانها شاید از کیفیت, کرامت, احترام, شان و شخصیت آنها کاسته شده است.
برای مثال وضعیت و کیفیت مواردی را که ذکر کردم را در حال حاضر با ۵۰ سال قبل که مسلما تعداد انسانها کمتر بود مقایسه کنید
۲- افزایش سرسام آور منابع تربیتی انسان در مقایسه با گذشته
به این معنی که شخصیت انسان امروز معجونی از منابع تربیتی متعدد از قبیل خانواده, دوستان, مدرسه, جامعه, فضاهای مجازی مخرب و سازنده, رسانه های جمعی, و بسیاری دیگر از منابع اطلاعاتی می باشد که مجموعه ای از ارزشهای مثبت و منفی را در تربیت انسان امروز و شکل دادن به شخصیت وی در هم آمیخته که تفکیک ارزشهای منفی و مثبت در چنین انسانی بسیار مشکل می باشد و نتیجه ی آن یک انسان متعارض و بسیار پیچیده و عجیب می باشد که پیشبینی رفتار های وی بسیار مشکل است و همین تعارض درونی افراد وی را در تصمیم گیری درست و تشخیص سره از نا سره را دوچار چالش های عدیده ای ساخته است. این است که شاید دیگر تشخیص درست از نادرست و اخلاق از ضد اخلاق برای انسان امروز مشکل است.
اما در گذشته چون منابع تربیتی انسان و شخصیت وی محصول خانواده, مدرسه و نهایتا دوستان بود, لذا تشکیل ارزشهای مثبت در انسان به آسانی انجام پذیرفته و اصالت ارزشهای اخلاقی برای انسان مشخص بود و می دانست که جامعه کدام عمل را ارزشی و اخلاقی تلقی نموده و کدام را ضد اخلاق می دانست. بنابراین ما در جوامع گذشته بسیاری از ارزشهایی که در جامعه متبلور بود در انسان ها نیز می دیدیم و یک کانون نظارتی قوی مانند جامعه بر حسن اجرای آن نظارت داشت.
به عبارت دیگر انسان امروز از یک مرام اجتماعی به یک مکتب فرد گرایی حرکت کرده است و خود را معیار حقیقت, درستی, نا درستی, ارزش, ضد ارزش, اخلاق و ضد اخلاق می داند و دیگر به قول معروف برای ارزش های جامعه هم تره خورد نمی کند.
۳- آدم متشکل از دو بعد انسانی و حیوانی است
نمی دانم به چه دلیل بعد حیوانی انسان امروز و ارضای نیازهای لجام گسیخته ی آن, بر بعد انسانی چربیده و تامین بسیاری از نیازها و خواسته های حیوانی خود را ملاک و معیاری برای موفقیت می داند.
از نظر فروید نیز انسان و شخصیت وی متشکل از
نهاد, خود و فرا خود است که اوضاع کنونی انسان حاکی از این واقعیت تلخ است که نهاد انسان که نماینده ی بعد حیوانی آدمی است بر دو بعد دیگر وی یعنی خود که نقش متعادل کننده را دارد و فرا خود که نقش وجدان را در انسان بازی می کند, چربیده است و انسان را از تعادل روانی و زیستی خارج نموده است و این اوضاع را به بار آورده است که می بینید.
۴- نهایتا چون تصویر غالب از انسان های امروز در ذهن ما یک تصویر منفی است ما نیز جامعه و انسان را دیوی بیش نمی پنداریم در حالی که اگر این پرده ی کدر را قدری کنار بزنیم به طور قطع تصاویر بسیار زیبای دیگری نیز می بینیم که به دست همین انسان خلق شده است.
اگر صلفی بگیران پلاسکو انسان هستند
آتشنشانان فداکار هم انسان بودند
اگر انسان دیو صفتی انسان دیگری را به خاطر پول و آذ از نعمت زندگی محروم می سازد انسان دیگری به نام معلم فرشته آسا جان خود را در زیر آوارهای دیوار مدرسه از دست می دهد تا جان دانش آموزانش را نجات دهد.
باز هم به پلاسکوی دلخراش برگردیم
اگر تعدادی از انسان ها سوختن انسان های دیگر و مطفون شدن آنها را زیر هزاران تن آهن و سنگ برای بهترین عکس خود انتخاب می کردند, در کنار آنها و در همین حال تعداد بسیار بیشتری با اهدای مایه ی حیات خویش یعنی خون خود به مصدومان حادثه جان دیگری می بخشیدند
این است که بعد انسانی در عده ای غالب و بعد حیوانی در عده ی دیگری مسلط می باشد
به امید آن روز که انسان انسان باشد و بعد حیوانی وی در حد زندگی و رفع نیاز های زیستی فعال باشد.
در پایان هم از جناب مهدوی و سایر دوستان کاملا عضر خواهی می کنم که با این کامنت طولانی سر شما را به درد آورده و حوصلهی شما را سر بردم.
در پناه حق آرام باشید.

دیدگاهتان را بنویسید