خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

یه تولد یه صندلی داغ و یه فهیمه خانم تقوی شکلک بزن دست قشنگه رو به افتخااار من خخخخخ

سلاااام و هزاااران سلااام بر تک تک دوستان عزیز هم محله ای
خوبید یا چطورید آیا؟
ما رو نمی بینید یعنی همون نمی خونید خوش میگذره آیا؟
و واااای بر “بله” گویااان واااای خخخخخخ
بیبینید روان شناسان یه اصلی دارند به نام “نه” گفتن حالا جزئیاتش رو درست حسابی نمی دونم ولی برای این که تمرین نه گفتن رو به خوبی و درستی یاد بگیرید یه “نه” بلند آسمون گوش کر کن بگید جوری که قند در دل ما آب گردد خخخخخ
حالا اینا رو ولش کنید امروز دست پر اومدم خدمت تون
جونم براتون بگه که:
یکی بود یکی نبود
در روزگارانی دوووور خخخخخخ خیییلی سااال پیییش خییییلییی ها دقت کنید خیییییلییی دیگه به خاطر این که سن خانم ها رو نظم عمومی اجازه نمی ده لو بدیم نمی گم چند قرن خخخخخ یه چهارم بهمنی بود که پیران ما دیدند یه صدای گریه ای به گوش میرسه و این ماجرا رو برای ما نقل کردند وگرنه ما که سن مون اون قدرا نیست که خودمون دیده باشیم خب….
بعد اولش نگران شدند گفتند آخه گریه چرا!؟ لبخند بزن که لبخند زیبا ترین منحنی جهان هست….
و دیگه داشتند یه تیم تجسس می فرستادند محل که در همین اثنا خبر رسید
دیش دام دادام دادام داش دیش دام دادام دادام داش دیش دام دام دام دام دام دام دام دام دام دام دام دام دام دام دام دام دام دام دام دام دام داممممممممممممممممممممم
نههههه چیزه اشتباه شد این هنوز زوده خخخخخ
اصلاح میشود:
تولد تولد تولد نینای نینای تاتی تاتی تاتی تولد نانای نای نینای نای تاتی تاتی نینای نی تولده تولد یالا شمع ها رو فوت کن…….
و این شد که در چهارم بهمن ماه سنه سِکرِت قبل از هجری شمسی میلادی سرکار خانم دکتر وکیل پایه یک دادگستری فهیمه تقوی مفتخر کردند پا به عرصه حیات گذاشتند….
تازه هی می خواست به جای عرصه حیات بره عرصه حیاط که در روایات نقل شده نیمیدونید چقدر سرمایه مملکت سر همین قضیه و رازی کردن ایشون خرج شد که بگذریم باز به اختلاس کنندگان یه کم انصاف دارند والو خخخخخخخ

راستی دم در بده
بفرمایید داخل
خوش اومدید
صفا اوردید
کادو چرا نیوردید؟؟؟؟ خخخخخ
«تو پرانتز خوب کردید پول هاتون رو جمع کنید برای یازده روز دیگه پونزده بهمن برا خودم کادو بخرید اینجا بدون کادو هم پذیرش می شید خخخخ»

ادامه مطلب:
بخاطر این که من براتون آرزوی رستگاری دارم و گناهی هستید یه خورده ای توصیف صحنه جشن رو براتون می گم تا اولا از خودم سلب مسوولیت کنم ثانیا تلفات کمتری داشته باشیم ثالثا همون اولا و ثانیا ……
خب از خوراکی ها بگم:
شام پودینگ که خوردنش هم اجباریه خخخخخ
یه بستنی قیفی هم داریم که هرکی بیشتر پودینگ خورد جایزه می گیره و دیگه خودتون مستحضر هستید سرعت هم فاکتور تعیین کننده ای هست این وسط چراکه هوای داخل سالن گرمه ممکنه تأخیر شما با آب شدن لحظه به لحظه بستنی مصادف بشه
راستی قرار بود پیتزا و نوشابه هم داشته باشیم که دیگه دوستان گفتند علاقه مندان به پودینگ زیاد هستند و چه خرجیه وقتی کسی نمی خوره بخریم ما که قصد کلاس گذاشتن و چشم و هم چشمی نداریم و دیگه به خاطر این که میز پذیرایمون هم خیلی خالی به نظر نرسه سفارش دادیم بهترین نقاشان برجسته ساز جهان عکس انواع و اقسام پیتزا و نوشابه رو براتون کشیدند که روی دیوار های سالن قابل مشاهده و لمس هست شکلک دیوار سالنمون قسمتی از میز پذیراییمون هست گفتم بگم که بعد ایراد نکنید….
چای هم البته داریم از مدل آتیشی که تو استکان های کمر باریک سرو میشه فقط چون خانم دکتر مون دستش بنده و فقط ایشون مجوز پذیرایی و تعارف چای رو دارند دیگه شرمنده دوستان هستیم در این مورد…
البته اگه یکی از دوستان بره کمک خانم دکتر یه مشت ملخی رو که نمی دونم کی ریخته تو جیبش و چهار تا سوسکی رو که تو کفشاش هست در بیاره شاید حد اقل بتونیم یکی دو تا استکان چای بخوریم حد اقل تو این مورد رستگار شویم خخخخخ
راستی می دونید به عقیده تازه متولد شده یکی از عوامل رستگاری «سخت نگرفتن زندگی هست, یاد گرفتن این که از چیز های کوچیک حتی یه بستنی قیفی هم می تونیم لذت ببریم» و «خارج شدن از مسیر اعتدال و افراط و تفریط باعث عدم رستگاری هست» و البته البته البته «نوشابه نخوردن, بستنی قیفی نخوردن, چیز هایی که دوست داری رو نخوردن و درس خوندن غیر از تایم شب امتحان» خخخخخ
اینجا میرسیم به یه بحث فلسفی راجع به آدم های معمولی و خاص که از حوصله این جمع پودینگ خورده خارجه بنابر این بزرگواری می کنم موکولش می کنم به یه پست دیگه که ان شا الله تعالی خانم دکتر بعد از اون پست خاطره شهربازی شون تقدیم حضور مون می کنند….

ولی ولی اما:
با عنایت به این که خانم دکتر فهیمه سوال دوست دارند می نشونیمشون روی صندلی داغ گرد و خاکی شده فراموش شده محله
دیگه این شما و این صندلی نشین تازه متولد شده محله…
فقط یادتون باشه اولا پودینگ خوردید ثانیا رعایت قوانین و مقررات صندلی داغ الزامی هستااااا متهم چیزه یعنی مشتکی عنها چیزه وااای نه جالس صندلی داغ منظورمه خودش وکیله دوست و رفیق وکیل هم زیاد داره پس در چهار چوب قوانین و مقررات اجازه سوزاندنش رو دارید خخخخخ

راستی یه کیک تولد هم داریم به شکل فامیل دور که روش نوشته:
«فامیل: آقای مجری بفرمایین…این کادو رو واس شما گرفتیم…
مجری: ای بابا دستتون درد نکنه،راضی به زحمت نبودم
فامیل: اتفاقاٌ ما خودمون هم راضی نبودیم،یه جورایی در برابر عمل انجام شده قرار گرفتیم!
مجری: این چیه؟
فامیل: تسمه ماشین لباسشویی!
مجری: دستتون درد نکنه…ولی این به چه دردی میخوره؟
فامیل: گفتیم اگه دلت واس ماشین لباسشویی تنگ شد اینو ببینی خوشحال شی
مجری:ماشین لباسشویی چیزیش شده؟
فامیل: نه بابا…فقط یه کوچولو ترکیده!
مجری: دارین شوخی میکنین؟
فامیل: آقای مجری وقتی شما دمپایی پاته مگه مغز خر خوردیم یه همچین شوخی خطرناکی بکنیم؟
جیگر: جیگرم! جیگرم! جیگرم!
فامیل: همین الاغی که اینجا وایساده میگه “جیگرم” زد ماشین لباسشویی رو ترکوند! گذاشتیمش تو ماشین لباسشویی که تمیز شه،انقد اون تو جفتک زد ماشین لباسشویی منفجر
شد!
مجری: این فکر کدومتون بود که جیگر رو اینجوری بشورین!؟
فامیل: آقای مجری حالا وقت بسیاره واس تعریف کردن از خلاقیت من…اول باید یه فکری به حال ماشین لباسشویی کرد
مجری: چجوری انقدر اعتماد به نفس داری!؟
فامیل: این احتمالاٌ بخاطر تغذیه ی مناسبمه!»

شکلک فقط من شخصا متوجه نشدم چطوری این متن به این طول و دراز رو یه کیک تولد یه کیلو و نیمی جا شده!!!!!!!!!

******************************

“وقتی تو نیستی
نه هست‌های ما
چونانکه بایدند
نه بایدها
مثل همیشه آخر حرفم
و حرف آخرم را
با بغض می‌خورم
عمـری است
لبخندهای لاغر خود را
در دل ذخیره می‌کنم: باشد برای روز مبادا
اما
در صفحه‌های تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هر چه باشد
روزی شبیه دیروز
روزی شبیه فردا
روزی درست مثل همین روزهای ماست
اما کسی چه می‌داند؟
شاید
امروز نیز روز مبادا
باشد
وقتی تو نیستی
نه هست‌های ما
چونانکه بایدند
نه بایدها
هر روز بی‌تو
روز مباداست”
«قیصر امین پور«

۱۸۰ دیدگاه دربارهٔ «یه تولد یه صندلی داغ و یه فهیمه خانم تقوی شکلک بزن دست قشنگه رو به افتخااار من خخخخخ»

درود بانوی گرامی و خانم دکتر تقوی بزرگوار، هم شهری بنده، البته از جهت محل سکونت عرض می کنم.
اولاً که حسابی تبریک می گَم سال روز ورودتون رو به این دنیا، ثانیاً باید به بهمن ماه بابت تولد این همه انسان موفق تبریک گفت.
تولد شما، آقای خادمی و همچنین بانو و سایر دوستان که من در جریان نیستم.
ثالثاً بهتون یه آرزو رو به عنوان هدیه تقدیم می کنم:
الهی موفقیت ها تون تسلسل وار و به هم پیوسته و همچنین نامحدود باشه.
شرمنده اگه کادوم پوچ بود خخخخخخخخخخخخخخ.
خیلی دوست داشتم از نزدیک هم خدمت برسم و تبریک بگم خانم دکتر.
اما خب دیگه! شما کجا و ما کجا!
رابعاً از بانوی مهربان هم بابت انتشار این پست بی نهایت سپاسگزارم.
شما به سرد ترین ماه سال، با حضورتون در این دنیا گرمایی مرداد وار بخشیدید.
اوه! عجب جملات پر مغزی!
تا حالا حتی تولدت مبارک رو هم نتونسته بودم درست و حسابی بگم!
با اجازه یه دونه شیرینی بر می دارم و می رم.
بَهبَه! با همین یه لیوان چایی که همین الآن واسه خودم ریختم می خورم.
دنیا تون شیرین، شیرینی زندگی تون یه دنیا.
بدرود

سلام بر آقای علیپور با کلاه لبه دار
ممنون از لطفتون
و شما هم آدم موفقی هستید فقط و فقط و فقط باید باور کنید که موفق هستید و بخواید که موفق باشید و بشید و البته تلااااش و همت…..
برای شما بهترین ها رو آرزو مندم.
راستی شیرینی از کجا آوردید آیا؟ ما که اینجا شیرینی کیک و اینا نداریم!!!!!! چای هم که فکر نمی کنم می تونستید بریزید شکلک قوانین اینجا سفت و سخخخخت رعایت میشه یعنی قوری و کتری و استکان نعلبکی هامون فقط با خانم دکتر همکاری مسالمت آمیز دارند برای بقیه خطر داره خططططر چراغ قرمز اونم از مدل سرخش ….

سلام،، خانم دکتر عزیز تولدت مبارک. ایشالا تولد ۱۲۰ سالگیتون. امیدوارم اون موقع هم جشنش بگیریم. امیدوارم گرمترین و شادترین سالهای زندگیت هنوز در انتظارتون باشه و موفقیتهایت همچنان ادامهدار. تولد شما هم پیشاپیش مبارک خانم قاسمی. با اجازتون میرم کمک خانم دکتر و سوسکها و ملخهای بی ادب رو در میآرم، و رهاشون میکنم توو تبیعت تا خانم دکتر بتونن راحتتر پذیرایی کنن. سوالامو میزارم یکم بعدتر.

ما این دو سال و نیم که با شما هم کلاس بودیم واقعا استفاده کردیم از حضورتون. ایشالا همیشه تداوم داشته باشه. خانم قاسمی چند تا از ویژگیهای خوب خانم دکتر رو گفتن ولی ایشون خیلی کمالات دیگه ای داره که توو سوالاتون بهش پی میبرین.

سلام ممنون آقای دکتر شما بزرگوارید. من آدم عجیب غریبی نیستم خیلی چیزا من رو شاد میکنه. از خوردن بستنی قیفی گرفته تا رفتن به شهربازی. از برد استقلال تا برد بارسا. من سعی میکنم از زندگی لذت ببرم و واسه خوشحالی دنبال علت عجیب غریب نمیگردم. در ضمن بسیار شادم که دوست و همکلاسی چون شما دارم.

سلام بر آقای دکتر زمانی گرامی, ممنونم بابت تبریک پیشاپیش تولدم و خب چون از من اجازه گرفتید منم اجازه نمی دم خخخخخ البته همه می دونند من زیاد سخت گیر نیستم اگه این کاسه پودینگ تهیه شده توسط خانم دکتر رو میل کنید بفرمایید برید کمک راستی هیچ سوسک و ملخی بی ادب نیست ها مقتضای طبیعتش این است خخخخ

سلام ممنونم بانوی عزیزم. فضای مجازی هر ایرادی داشته باشه باز یه حسن داره و اون یافتن دوستای گلی مثل بانوی عزیز هست. من و بانوی عزیز هنوز هم رو از نزدیک ندیدیم ولی ارتباطمون شدید محکم هست. چون شدید دوست دارم در گوشی میگم به تو پودینگ نمیدم آخه حواسم نبوده به جای شکر تو پودینگا نمک ریختم. به کسی نگی ها. صندلی داغ رو نمیدونم چیه اما در خدمتم.

خب بارسا هم که ۴ هیچ زد حریفش رو، استقلال هم که ۳ هیچ زد.
چه بهانه هایی از اینا بهتر واسه شادی شما.
راستش رو بخواید شخصیتی که از شما تو ذهنم بود، یه آدم بسیار جِدیه که دائماً فکر درس و طی کردن مدارج تحصیلی هست و اصلاً تو قاموسِش چیزایی مثل فوتبال نمی گُنجه، چه برسه به این که بخواد کَل کَل هم بکنه و از برد یا باخت تیمی شاد یا غمگین بشه!
پرسپولیس که داره هر هفته بهمون بَهونه ی شادی میده اما استقلال شما زیگزاگی عمل می کنه، به قول رهگذر که می گفت: یکی زیر، یکی رو.
استقلالم این طوریه: یکی برد، دو تا باخت، یه مساوی.
یه مساوی، دو تا باخت و یکی هم اگه خدا قبول کنه برد!
خخخخخخخخ.
اما بارسا رو هستم. عشقست.
حالا اگه ایرادی نداره منم چند سؤال از شما می پرسم، اگه مایل بودید پاسخ بدید لطفاً.
۱- تا کی قصد دارید به تحصیل ادامه بدید و این همه انگیزه رو واسه کسب علم از کجا میارید؟ من باور کنید تو این ۵ ترمی که از دوره ی کارشناسیم گذشته، ۹۰ واحد رو به زور پاس کردم و هی تند و تند می خوام انصراف بدم، هی نمیشه و امکانات دانشگاه فردوسی این اجازه رو بهم نِمیده که دل بِکَنَم از اون جا.
۲- پیشنهاد شما واسه علاقه مند شدن به درس چیه؟
۳- از نظر شما یکی مثل من که روزی روزگاری شاگرد ممتاز بوده و بنا به دلایلی به مدرسه ای عادی فرستادنش که به هیچ عنوان محیطش مناسب من نابینا نبود و همین باعث افت شدید تحصیلی و تنبلیم در یاد گیری مطالب جدید شد باید چی کار کنه که برگرده به همون روزای اوجش و از رخوت و سستی در فرا گیری مطالب در بیاد؟
البته لازم به ذکره که همون موقع هم آدم درس خونی نبودم ولی نمراتم عالی بود، دلیلشم این بود که سر کلاس گوش، هوش و حواسم به معلم بود،
حالا هم علاوه بر این که نه تنها همچنان درس نمی خونم، گوشم تو کلاس هست، اما هوش و حواس و تمرکزم جا های دیگست.
بازم اگه سؤالی بود مزاحم می شم.

سلام نه من اصلا آدم جدی نیستم تو برخوردم با آدمها. اما اگر واسه کاری تصمیمی بگیرم حتما توش جدی هستم. خب درس خوندن من یک سال دیگه تموم میشه و به امید خدا رسالهام رو دفاع میکنم. اما دوست دارم تا همیشه در فضای آکادمیک بمونم. من عاشق مطالعه هستم. رشته تحصیلیم رو هم واقعا دوست دارم. من به درس خوندن به عنوان یه اجبار نگاه نمیکنم واقعا از مطالعه لذت میبرم. کلا هم آدم زیاد درسخونی نیستم فقط زمانهایی که لازم باشه خیلی درس میخونم. زمان کنکورها و امتحانات. تو دوران دانشگاه همه کار کردم و واقعا لذت بردم. من پیشنهاد میکنم هیچ وقت به مطالعه دروستون به عنوان یه وظیفه نگاه نکنید. فکر کنم ادبیات میخونید. گروه ادبیات دانشگاه فردوسی با این که قطب علمی هست اما اصلا انتظارات دانشجوها رو برآورده نمیکنه. واحدهای درسی جالبی رو هم ارائه نمیده. کلا به نظرم به قول مرحوم سید حسن حسینی آدم وقتی وارد دانشکده ادبیات میشه مجبور ذوقش رو در نگهبانی جا بذاره. من خیلی ادبیات دوست دارم خیلی کلاسهای اونجا اومدم اما واقعا یه جوری بود. تو این زمینه حق میدم بهتون. اما شما ذوق و استعداد خوبی دارید سعی کنید ازش استفاده کنید. امیدوارم موفق باشید.

سلااااام بر فهیمه خانمی دکتر عزیییز خودمون, جدا و حقیقتا به دوستی با شما افتخار می کنم و برام بی نهایت عزیزی خییییلی, در مورد پودینگ هم چی فکر کردی به نظرت می خورم من آیا؟ اصلا در مورد این پودینگ باید رای بچه ها کامل جامع مانع شرح ما وقع بدی خخخخخخخخخخ
راستی الآن که دقت می کنم اصلا تو متن پست بهت تبریک تولد نگفتم, تولدت مبارک خانمی و برات بهترین بهترین ها رو از ته ته ته اعماق قلبم آرزو دارم**********

سلام ممنونم جناب خادمی. گویا شما هم بهمنی هستید. بنابراین پیشاپیش یا پساپس تولدتون مبارک. من باز هم از همین تریبون تاکید میکنم: ارج و قرب سایر ماههای سال مبتنی به فاصله اون ماه تا بهمن هست. هر چه فاصله کمتر، اعتلای اون ماه بیشتر.

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت سرکارین خانمها بانو وکیلیان محله ی بالا ده
و یه سلاااام ویژه و مخصوص عرض دارم خدمت خانم دکتر تقویییییی بزرگوار که سنشون رو من لو میدم فوقش سرم بر باد مییییره ایشون ۲۸ سالشونه وااای گفتم اون چیزی رو که باید میگفتم
خب تولد تولد تولدت مبارک مبارک تولدت مبارک بیا شمعا رو فوووت کن که نمیدونم چند هزار سال زنده باشی
خب خانم دکتر منم از ته اعماق وجود و از صمیم قلبم بهتون سال روز بیست و هشت سالگیتون رو تبرییییک میگم
راستی شنیدم صندلی داااغ هم داریم
همون چیزی که من هم آرزوی نشستن بر اونُ دارم ولی فک کنم منقرض شده
ولی حالا که بانو دستور فرمودن منم چند سؤال دارم
۱: اصولاً خانم دکتر شما از چه غذاهایی متنفرید
۲: از چه بویی خوشتون و از چه چیزی بدتون میاد
۳: بهترین لحظه ی عمرتون کی بوده
۴: اگه قرار بود از بین مرحومین دکتر شهیدی امامی یا کاتوزیان یکی رو بر میگزیدید اون یک نفر کی بود
۶: از بین پروندههای کیفری قتل آدمربایی و افساد فی الارض کدامش رو نمیپذیرید
۷: اگه تیم محبوبت از رقیبش که نمیگم کیه چون من میدونم کیه ببازه چه حالی بهتون دست میده
فعلاً همین ها رو جواب بدید تا بعدیا
شب خوش و باااایی بازم تولدتون مبارک

۵- خب من مشهد رو خیلی دوست دارم اما واقعا بستگی به شرایط زندگی در آینده داره. واقعیت این هست که تو تهران پیشرفت بیشتر هست. البته من تو تهران تنها نیستم برادرم، خالم و داییم هم تهران هستند. اگه واسه اقامت دائمی در تهران تصمیم بگیرم پدر و مادرم هم میتونند بیان. البته راجع بهش تا حالا صحبتی نکردم ها خخخخ. اما من دوست دارم دانشگاه تدریس کنم و خب تعداد دانشگاهها در تهران خیلی بیشتر هست.

سلام بسیار ممنونم. ۱- من خیلی از غذا ها رو دوست ندارم کلا بدغذا هستم. اما مهمترینش بادمجان و کرفس هست. ۲- من به عطر و ادکلن خیلی علاقه دارم. هی به این موضوع تاکید میکنم واسه دوستایی که قصد خرید هدیه دارند و نمیدونند چه بگیرند عطر هدیه خوبی هست خخخخخخ. اما بوی گل مریم رو خیلی دوست دارم. ۳- من لحظات خوب تو زندگی خیلی زیاد داشتم چون خیلی زود خوشحال میشم. اما زمان اعلام نتایج کنکور کارشناسی خیلی خوشحال شدم چون توقع نداشتم. یه بار خاطرهاش رو گفتم از شدت شادی چنان پریدم بالا که وقتی اومدم پایین درد عجیبی تو مچ پام حس کردم. وقتی به دکتر رفتم فهمیدم رباط پام کشیده شده. ۴- من به تمام این اساتید ارادت تام و تمام دارم. چون واقعا به حقوق خدمت کردند. اما به دکتر کاتوزیان بیشتر. شاید چون کتابهاشون رو بیشتر خوندم. ۵- نمیشه کلی گفت واسه قبول هر پرونده باید اون رو مطالعه کرد. من پرونده قتل داشتم. اما در بین راه استعفا دادم. چون صداقتی در موکلم ندیدم. ۶- خب من عاشق فوتبالم. شاید جزء معدود دخترایی باشم که موقع جام جهانی حتی واسه بازی هنوراس یونان هم تا صبح بیدار میموندم. اما واقعیتش خب یه کم ناراحت میشم اما زود مرتفع میشه. البته به شرطی که تیم برنده نمک رو زخم نپاشه.

اما نمیدونم بازم میشه سؤال پرسید یا نه
۸: رنگ مورد علاقه خانم دکتر
۹: شما دوست دارید به کجای دنیا سفر کنید
۱۰: از بین حقوق مدنی و تجارت و متون فقه کدامش رو شما بیشتر مورد علاقتون هست
فعلاً سؤالات من همین بود
احتمالاً کل خانمای محله منُ یه کتک سیر خواهند زد پس تا کتک نخوردم
به قول تازه دوماد شهروووووز الفراااااااار

۵- خب من مشهد رو خیلی دوست دارم اما واقعا بستگی به شرایط زندگی در آینده داره. واقعیت این هست که تو تهران پیشرفت بیشتر هست. البته من تو تهران تنها نیستم برادرم، خالم و داییم هم تهران هستند. اگه واسه اقامت دائمی در تهران تصمیم بگیرم پدر و مادرم هم میتونند بیان. البته راجع بهش تا حالا صحبتی نکردم ها خخخخ. اما من دوست دارم دانشگاه تدریس کنم و خب تعداد دانشگاهها در تهران خیلی بیشتر هست.۸- سبز و آبی. ۹- من کلا سفر رو دوست دارم در حد وسع و توان هم سفر میرم. اما فرانسه و سوییس رو خیلی دوست میدارم. ۱۰- مدنیم بهتره اما تجارت رو بیشتر دوست دارم.

و اما بریم سر سوالات من:
۱/ برای بچه ها توضیح بده چطوری پودینگ دمواد تشکیل دهنده و جزئیااات خخخخ؟
۲/ اگه من کوفته قلقلی پنیری داشته باشم بهت ندم چی کار می کنی؟
۳/ نظرت راجع به عشق و همچنین دوست داشتن؟
۴/ کفش اسپرت یا پاشنه دار؟
۵/ رنگ یا رنگ های مورد علاقه ت؟
۶/ دریا, کوه, جنگل, بیابان, بیشه/ کدومش رو دوست داری و اگه دوست داشتی با توضیح بگو؟
۷/ آیا املا ت خوبه؟
۸/ کمترین نمره ای که تا حالا گرفتی؟
۱۰/ کی رو تو دنیا بیشتر از همه دوست داری البته به استثنای پدر مادرت که جاشون صدر مجلسه؟

۱- پودینگ که سادست همه بلدند. اما یه بار که من و دوستم خونه تهران بودیم و مهمون هم داشتیم به جای شکر توش نمک ریختیم. خیلی بد بود. تو عمرم هیچ پدیدهای به این بدمزهای نخوردم. شانس آوردم قبل اومدن مهمون پودینگ رو تست کردم. زنگ زدم به مهمون گفتم داری میای دوباره شیر بخر. میخوام پودینگ درست کنم. ما در این حد پرروییم. ۲- سرقفلی گوشت قلقلی پنیری که دست خودمه. اون رو کسی بلد نیست. اگه به اون آموزشی که گذاشتم دلخوش کردی سخت در اشتباهی. چون فوت استادی رو اونجا نگفتم. خخخخ. ۳- عشق و دوست داشتن خیلی مقدس هست. این که آدم واقعا عاشق بشه یا معشوق واقع بشه حس بسیار قشنگیه. هر دوش واقعا میتونه زندگی آدم رو عوض کنه. ۴- کفش اسپرت. من راحتطلبم تو کفش پاشنهدار پام درد میگیره. ۵- سبز و آبی. یه نوع رنگ سبز هست که به زرد شبیه میشه بهش میگن سبز فسفری من عاشق اون رنگم.

۶- دریا رو دوست دارم آرامش داره همون کنارش میشینی چای میخوری. کوه که وجدانا ستم هست این همه راه بری بالا جنگل هم که حیوانات گرامی تشریف دارند تعامل مناسبی با هم نداریم. اونا دوستم دارند ها من خوشم نمیاد. البته بانو میدونه یه بار مار انداختم گردنم تجربه خوبی بود. ۷- املام به نسبت بد نیست. من اعتقاد دارم یاد گرفتنش واسه ما ضروری هست. ۸- تو دانشگاه اندیشه اسلامی ۲ رو ۱۱ شدم. تو دبیرستان هم امتحان حفظ شعر رو ۴ شدم تازه همون ۴ نمره رو هم تقلب کردم. خخخخ. ۱۰- من تو زندگیم آدمای زیادی دارم که با تمام وجود دوستشون دارم، برادرم و خانوادشب، دوستام، پدربزرگ و مادربزرگم. اخیش چقدر زیاد بود سوالات. تو هم ۹ رو جا انداختی. اما من حدس میزنم سوال ۹ چی بود. ۹- فهیمه جون دوست داری چی برات کادو بگیرم؟ پاسخ: بانوی عزیز این چه حرفیه وجود شما از هر کادویی بهتره. اما حالا که اصرار میکنی یه بسته گز آردی یه بسته از اون گزهای دیگه. خخخخ.

سلام بر اهل محله. خوبید خوشید آیا؟
خانم دکتر تقوی عزیز تولدتون مبارک. امیدوارم زندگی سرشار از موفقیتتون همچنان ادامه داشته باشه. من هم خوشحالم که دوستانی مثل شما دارم.
دوستان عزیزم، ویژگی بارزی که به نظرم خانم دکتر دارن، تواضع شون هست و بی منت راهنمای ما هستند.
از بانوی گرامی هم به خاطر این پست شاد تشکر وافر دارم.
من هم سؤالاتی داشتم که اگه صلاح بدونید پاسخ بدید:
۱- اگه دوباره به قبل برمیگشتید آیا رشته حقوق رو مجددا انتخاب میکردید؟
۲- بین بستنی، شیرینی و کتاب کدوم رو انتخاب میکنید؟
۳- تا حالا شده چیزی رو از کسی بخواید ولی نتونید بهش بگید؟
در پایان به خاطر حسن سلیقه تون به عنوان طرفدار تیم استقلال بهتون تبریک میگم.
زنده باد استقلال و استقلالی

سلام جناب دکتر. از لطف و حسن توجه شما بسیار ممنونم. ۱- من باز هم حقوق رو انتخاب میکردم من واقعا این رشته رو دوست دارم چون معتقدم اگه درست مطالعه بشه به آدم یه دید و طرز فکر میده که میتونی تو زندگی ازش استفاده کنی. ۲- تو زندگیم با سوال به این سختی مواجه نشدم. دوراهی عجیبیه. حالا میخواین فعلا بستنی رو بدید تا آب نشده بعد تصمیم میگیریم. ۳- من کلا یه کم پررویم اگه چیزی بخوام به طرف میگم. اما خب پیش اومده که نگم. البته قبل این که بخوام به طرف بگم خودم رو جای اون قرار میدم. همین چند روز پیش به پسر برادرم گفتم چیپست رو بده یه کم بخورم. تو روم گفت عمه مگه هم سن منی بهت نمیدم. تو زندگیم این قدر قانع نشدم.

من هم خدمت شما آقای دکتر سلام دارم و ممنونم از حضورتون و طرح سوالاتتون در راستای گرم کردن صندلی خانم دکتر سپاااس.
و خب من چندان در مقام بیان ویژگی های مثبت خانم دکتر نبودم ولی حقیقتا شما به بهترین نحو و بسیار عالی گفتید و گمان نمی کنم از دوستانی که ایشون رو بشناسند کسی نباشه که موافق با این مساله نباشه.
بازم ممنون از حضورتون و سربلند باشید.

سلام خانم دکتر
خوبین؟ خوشین؟تولدتونه؟ ما چرا امسال از بهمن خلاصی نخواهیم یافت؟ پری روز تولد یکی از همکلاسیای دانشگاه بود طرف دیروز واسه خودش تولد گرفت. ما رو هم به سمت دیجی انتخاب کرد.
تازه بعدیش مدیر جونمونه.
بعدیش برادر زادمه
بعدی پسر خالمه
بعدی, یکی دیگه از همکلاسیا و خب, بهمن به پاایان میرسد
تولدتون رو تبریک میگم, و امیدوارم هرچی خوشی هست, براتون رقم بخوره. و هرچی سختی هست, با آرامش کامل و قدرت وصف نشدنی ازش بگذرین
من سوالی ندارم. آهان چرا یه سوالی دارم: بانوی محله سن شما رو سکرت کرد
به قول مدیری: چند سالتونه؟؟؟؟
خخخخ. خب بانوی محله شمام بازگشتی شکوهمند به میهن رو تجربه کردین تبریک میگم
دیگه خیلی حرف زدم
با اجازه و ارادت خدمت همه.

سلام بر آقای کفیلی گرامی و جدا عااالی می نویسید خاطراتتون رو با گوشی خوندم ولی نشده کامنت بذارم حتمی حتمی طلبتون من اگه از یه پستی خوشم بیاد ده سال بعد هم که شده فرصت میابم توش کامنت میذارم.
و بابا سن رو سکرت کردم که شما بیشترش کنید خخخخخخ برید قرون پایین تر پااااییین….
و راستی چه برادر زاده نازی دارید ها از طرف من بهش روز تولد مون رو تبریک بگید و برای شما و ایشون و باقی بهمنی ها آرزوی موفقیت چشم گیر تر از چشم گیر دارم.
مرسی از حضورتون.

هیچی مثل باخت استقلال و بارسا بهم حال نمیده حتی برد پرسپولیس هم این قدر بهم حال نمیده هر چند یه پرسپولیسی چهار آتیشه هستم دقت کنید دو آتیشه نه چهار آتیشه منم تولدتون را بهتون شادباش میگم راستی شما وکیل ها و حقوقی ها خوب واسه هم دیگه نوشابه باز می کنید هآآآآآ خخخخخخخ

سلام بر بانوی عزیز و سرکار خانم دکتر
تولدتون مبارک باشه و همیشه شاد باشید.
بانو جان من که پودینگ خور نیستم ممنووووون.ولی خیلی دوست دارم بیشتر در مورد خانم دکتر بدونم و بیشتر باهاشون آشنا شم.
اینکه آیا نابینا هستند یا اینکه اهل کجا هستند.
خلاصه اگه ما را قابل بدونن بیشتر از خودشون بگند تا ما هم بیشتر باهاشون آشنا شیم.
باز هم تولدتون را تبریک می‌گم و امیدوارم هر روز شاهد پیشرفت شما در تمام مراحل زندگی باشیم

سلاام بر مریم خانمی شیبانی عزیزم, ببین این پودینگ نمکی رو دیگه ناگزیری بخوری خخخخخ
و خب سوال می پرسیدی بیشتر باهاشون آشنا میشی شکلک تولد و صندلی داغ با هم داریم پس بپرس باشد که رستگار شویم خخخخ
مرسی از حضورت خانمی.

یه سوال حیاتی هم بپرسم و برم کی از راه به درتون کرد و استقلالی شدید؟ کی گولتون زد؟ من را که بابام نتونست گول بزنه و پرسپولیسی شدم آخه اون استقلالی هست و همیشه با هم کلکل داریم ها راستی یه سوال دیگه هم داشته باشم و فرار کنم قبلش فراموش نکنید من ۳۸ سال سن دارم و سنی ازم گذشته بابای دوتا پسر شلوغ هم هستم پس ریسک می کنم و این سوال را می پرسم
کی به امید خدا قرار هست به مناسبت ازدواج تون بهتون تبریک بگیم؟ الفرآآآآآآآآآآآآآآآر

راجع به استقلال یه تنه تصمیم گرفتم. البته برادرم هم در این اتفاق خجسته بیتاثیر نبود. راجع به او سوال دیگه هم هروقت حداقل تهیه ۱۰ تا غذا یاد گرفتن که خودم و طرف مقابل سوءتغذیه نگیریم لااقل. و البته هروقت تونستم این موضوع رو حداقل تبیین کنم که به خدا سوپ خودش یه وعده غذایی محسوب میشه و پیشغذا نیست خودش غذاست. هنوز که به انجام این مهم نایل نشدم. خخخخخ.

سلام
تولدتون مبارک خانم تقوی گرامی و بزرگوار.
فعلا سؤالی به ذهنم نمیرسه. عه خب نمیرسه. چیکار کنم خب؟ برم تا از دست بانو کتک نخوردم خخخ.
ها راستی بانو اینم بگم بعدا بفرارم. به من چه شیرینی اونم از نوع نون خامه ایش و همچنین اونم از نوع نارنجکیش میخواااام. شیرینی میخری میاری یا محله رو رو سرت خراب کنم خخخ.
دیگه فعلا برم الفرااااار.

سلام بر نازنین خانمی نازنین محله
می بینم که بدون سواااال اومدی شکلک خودت که بهتر منو میشناسی یا سوالاتت رو بپرس یا …. یاا …. بگمممم …..؟؟؟؟؟
شیرینی و تنقلات هم دیگه معذوریم نداریم ان شا الله تولد بعدی از خجالتتون در میایم خخخخ
مرسی از حضورت

سلام بر هم استانی و هم رشته ای گرامی که همتتون همیشه ستودنیه و الگویی برای بنده و دیگر دوستان.
امیدوارم سال های سال در کنار خانواده و عزیزانتون به شادی و خوشی و البته سلامتی زندگی کنید و عمری مفید و با برکت داشته باشید.
از اون جا که این جشن، در عین واقعی بودن، مجازی هست و کادو ها هم می تونند به همین شکل تقدیم بشن بنده هم هدیه ای رو -با استفاده از همین ابزار مجازی- که البته ناقابل هم هست تقدیمتون می کنم.
تولدتون مُبااااااااااااااارک!

سلام و عرذ ادب.
تولدتون را تبریک میگم خانوم دکتر.
همیشه به شادی.
ببخشید که کامنتم زیاد طولانی نیست آخه بچه هایی که فنی هستم زیاد اهل شعر شاعری نیستن.
ولش کن سرم گیج رفت از خودم تعریف کردم.
میدونید این گونه افراد احساساتشون کمه و بیشتر شبیه رباط هستن.
این هم هدیه ی من به شما بازم تبریک تبریک به توان تبریک
لینک زیر را دانلود کنید همیشه شاد باشید من رفتم http://dl.teh-dl.ir/musicdey94/Andy%20-%20Tavallod.mp3
ببخشید هدیه من زیاد جالب نبود.

سلام. فلسفه اینکه خانمها سنشونو نمیگن رو میشه یکی توضیح بده؟ اتفاقا اینطوری افراد شک بیشتری میکنند، و به اون خانم حساستر میشند. بنظرم خیلی احمقانست، خیلی. حالا مثلا یه خانم باشه ۲۳ سال، من باشم ۲۷. خب که چی؟ واقعا که ۴۰۰ سال عقبیم. راستی، چه ۱۰۰ ساله باشین چه ۲۰ سال، تولدتون رو تبریک میگم. احتمالا پیاامم حذف میشه، اما، مهم نیست. من حرفمو نوشتم. البته، به عنوان روانشناس، میدونم کی سنشو نمیخواد بگه، و چه هدفی هم داره اما این کار، نرمال نیست. پیامم حذف شد، اما عین حقیقت رو نوشتم.

سلام جناب حسینی. اتفاقا من به هیچ وجه رو این قضیه حساس نیستم. من در پاسخ به سوال جناب کفیلی عرض کردم که ۲۸ سال دارم و متولد بهمن ۶۷ هستم. نسبت به موضع بقیه نمیتونم اظهارنظری کنم چون مثل شما روانشناس نیستم.

سلام بر آقای حسینی روان شناس محله گرامی
خب فلسفه ش فکر کنم اینه که می خوایم کلاس بذاریم خخخخخخ
ولی جدی من تو این پست برای با نمک تر شدن طنز متنم این طوری نوشتم یعنی خواستم بگم خانم دکتر یه هزار قرنی هست داره میزیه و سنش خیییلی زیاده خخخخ وگرنه که خودشون قبلتر همون طور که آقای اسدی هم شناس نامه ایشون رو کپی پیست زدند به استحضار عالی رسوندند که متولد شصت و هفت هستند و منم که حساسیت ندارم متولد شصت و دو هستم بنابر این به این نتیجه میرسیم فقط کلاس میذاریم گاهی می گیم سنمون رو نمی گیم خخخخ
و بیبینید کامنتتون هستش هنوز پاک چرا بشه خب سوالتون بود دیگه این
شاااد باشید و سربلند

سلااام بر رهگذر بی معرفت بوق خودم بیبین فقط گیرم بیای نیومدی خخخخ چرا به من قراین امارات پریسیما و شهروز رو لو ندادی هاااان بیگیرم ریز ریز خورد خمیر نیست و نابودت کنم هاااان شکلک اص با این یکی قهرم سوال هم اص نپرسیدی بیا بپرسسسس یالا وگرنه بیشتر قهر می کنم خخخخخ

سلاااام به همگی! ای واااآاااآاااآاااآاااآاااآاااآاااآااایی بانو پدر تحلیل دونم در اومد بفهمم چی گفتی آخرش هم به دور دوم و احتمالا پنجم موکول میشه بلکه از تمامش سر در بیارم!
خخخ عزیز یعنی عشق کردم اینجا دیدمت!
فهیمه جان تولدت مبارک! ایشالا سال های سااال زندگیت همراه باشه با۱عالمه شادی و۱عالمه آرامش از مارک اصل اصل! دلم پر می زد واسه این مدل هاش بانو و فهیمه ممنون از جفتتون!
کامنت ها رو درست حسابی نخوندم جز مال کامبیز رو که تصادفی از سرش رد شدم و طبق معمول ترکیدم از خنده!
راستی داشت یادم می رفت. من بستنی آخ جون قیفی از تمام بستنی ها بیشتر دوستش دارم این مدلش رو بدید بیاد که حسااابی می خوامش!
همچنین شما عزیز ها رو که باز هم حساااابی می خوامتون!
شاد باشی فهیمه جان، شادم از دیدنت بانوی عزیز، و شاد باشید همگی تا همیشه!

سلام بر پریسای عزیز خودمون بیبین اول پودینگ شووور بعد بستنی خخخخ بعدشم جانم اینجا سوال پرسیدن آزاده همه ابهاماتت رو بپرس فهیمه جون با کمال میل جواب میده خخخخخ
مرسی از حضور عزیزت و همیشه شاد شادان باشی و ایام به کامت.

درود. خب من کامنتا رو نخوندم و اگه سؤال تکراری پرسیدم به بزرگواری خودتون ببخشین.
۱. از اسمتون خوشتون میاد یا نه آیا؟
۲. اگه حقوقو انتخاب نمیکردین, چه رشته ای رو انتخاب میکردین؟
۳. نظرتون در مورد حقوق زن در اسلام چیه؟ به عنوان یه حقوق دان
۴. اگه بینا بودین چه کار میکردین؟
۵. کتاب حقوق زن شهید مطهری رو مطالعه کردین یا نه آیا؟ و نظرتون در موردش چیه؟
۵. به نظر شما بهترین حقوقدان دنیا کیه و چرا؟
۶. عدم بیناییتون مانع شده که به چیزی نرسین؟ اون چیه؟
۷. نظرتون در خصوص این مهریه های سنگین چیه؟ و راه حل جایگزینی واسش سراغ دارین آیا؟
۸. به نظرتون چرا اخلاق حقوقی رعایت نمیشه. مثلاً وقتی یکیو بخوان بکشندش پایین, هزار تا پرونده ی جورواجور واسش درست میکنند. راه حلی واس این مشکل هست آیا؟
۹. نظرتون در خصوص حقوق شهروندی چیه؟
۱۰. از نظر شمای حقوقدان, کاملترین و بهترین قانون اساسی واس کدوم کشوره و چرا؟
خب فعلاً همینا رو جواب بدین تا بعد اگه مورد دیگه ای بود میام و میپرسم.

سلام سوالاتون خیلی خیلی تخصصی هست. اگه اجازه بدید سوال حقوقیاتون رو تو یه پست جدا به زودی جواب بدم. من از اسمم راضی هستم هم خوش ادا هست هم خوش معنی. آواهای ه و م اسم رو خوش ادا میکنند که اسم من داره. خخخخخ. اما خب این اسم مثل خیلی از اسامی دیگر متعلق به دهه شصت هست دیگه. پدر و مادر من با هم فامیل بودند تو بچگی که با هم همبازی بودند تو بازیشون اسم بچشون فهیمه بود. واسه همین وقتی من به دنیا اومدم دیگه واسه تعیین اسم فسفر خرج نکردند همون فهیمه رو گذاشتند. اما از وقتی اومدم تهران فهمیدم گویا تو مشهد خیلی اسم بچههاشون رو میذاشتند فهیمه. تو هم سنهای من از هر ۵ نفر لااقل دو نفرشون فهیمه هستند. خخخخ. اگه حقوق نمیخوندم اگر مشکل بینایی میداشتم احتمالا ادبیات میخوندم و تو مقطع ارشد هم ادبیات کودک ادامه تحصیل میدادم. اگر بینا بودم حتما رشته ریاضی میخوندم تو دانشگاه. من خیلی به ریاضی علاقه داشتم و استعدادش رو هم داشتم اما خب نشد که بخونم. خب اگه بینا بودم حتما مسیر تحصیلی و شغلیم متفاوت میشد. اما راجع به مهریه به نظرم نیاز به فرهنگسازی داره واقعا. من خودم به مهریه بالا اعتقادی ندارم چون زندگی که توش عشق و تفاهم و درک متقابل نباشه با مهریه دوام پیدا نمیکنه. مضاف به این که معمولا خانمها نمیتونند مهریه رو از همسرانشون بگیرند چون اوضاع اقتصادی اکثر آقایون خوب نیست و توان پرداختشون رو ندارند. سوال حقوقیا رو در اسرع وقت جواب میدم. یه پست طولانی میطلبه. اتفاقا بحث خیلی خوبیه. ممنونم از سوالاتون.

خانم دکتر سپاااس فراوان بابت پاسخ های قانع کننده تون خخخ
ولی چون شواهد و قراین نشان از این داره شما درجه آتیش گرفتن تون بالاست ما هم گرمای سوالاتمون رو یه اندکی افزایش می دیم
البته اینم بگم که سوال نهم دور قبلی رو چون مغایر با نظم عمومی بود نپرسیدم خخخخ بنظرت آیا سوال من اون بود آیا؟؟؟؟؟
و اما:
۱/ صبح ها تا چه ساعتی می خوابی؟؟؟؟؟
۲/ آیا تا حالا کاری کردی که بابتش عذاب وجدان داشته باشی و اگه جواب مثبت هست بگو و اگه چندتا کار هم بوده به ترتیب درجه بیشتر عذاب وجدان تا سه تاش رو بگو؟ البته اگه بیشتر از سه تا ش رو هم خواستی بگی خوشحال میشیم بخونیم؟؟؟؟
۳/ تا حالا از کسی انتقام گرفتی آیا؟ از کی و چطور و بابت چی؟
۴/ تا حالا تنبیه شدی آیا؟ برای چی و چطور و توسط چه کسانی آیا؟ اگه چند بار بوده هم دیگه ترتیب اولویت و تعریف حد اقل تا سه مورد؟
۵/ بد قول هستی آیا؟ سر وقت چطور؟ و اگه کسی نسبت به تو بد قولی کنه یا قرار بذارید دیر بیاد یا نیاد برخوردت چی هست؟
۶/ وقتی عصبانی میشی و همچنین زمان هایی که ناراحتی برخوردت چطوره؟
۷/ تا حالا برای خودت کادو خریدی آیا؟ اگه بله چی و برای چه موضوعی یا موضوعاتی؟
۸/ چرا این قدر تو نوشتن پایان نامه ت تعلل می کنی و به نظرت یک سال و نیم خیییلی برای نوشتن تز دکترا زیاد نیست آیا خخخخ؟
۹/ یه سوال حقوق ثبتی پرسیده بودم تو گروه صرفا مباحث و مطالب حقوقی کسی بهم جواب نداده جوابش رو تو واتس آپ بهم بده خخخخخ
۱۰/ برای تولد من کادو چی می خوای بخری آیا؟

از اعماق وجودم دوست داشتم سوال ۹ همون باشه که گفتم. ۱- من کلا خوابالو هستم اگه بیرون از خونه کار نداشته باشم حتما تا ۹ و ۱۰ میخوابم. ۲- ولا عذاب وجدانم اصولا وقت شوخی هست. یه چند بار واسه قبول نکردن یه سری پرونده عذاب وجدان گرفتم. اما خب دلیل قبول نکردنشون مشغلههای تحصیلیم بود. یه بار واسه معلم دبیرستانم یه شعر بر وزن شعر تو ماه آسمونی اندی گفتم. دوستم پشت کتابش نوشته بود. معلم دید و فقط گفت فهیمه از تو انتظار نداشتم. پوکیدم از عذاب وجدان اونجا. وقتی بهم بیست داد و تلافی نکرد بیشتر پوکیدم. یه بار یه اسمس بد در مورد استادم رو به جایی که به دوستم بفرستم به همون استاد فرستادم. اونم هیچی نگفت و من باز هم پوکیدم از عذاب وجدان. ۳- نه اهل انتقام گرفتن نیستم البته تا حالا کسی بهم بدی هم نکرده. ۴- تنبیه نشدم فقط چند بار شلوغ کردم از کلاس اخراج شدم. داداشم زیاد تنبیه میشد اما من خیلی ریز در میرفتم. ۵- تعریف از خود نباشه من خیلی خوش قول و وقتشناسم. خیلی به کسی قول نمیدم اما اگه بدم عمرا زیرش بزنم.

۶- من زیاد ناراحت یا عصبانی نمیشم. اما وقتی میشم معمولا سکوت میکنم. وقتایی که ناراحت میشم خب معمولا گریه نمیکنم اما معمولا تعدادش خیلی نیست. ۷- آره خیلی کادو میخرم واسه خودم. اصولا کیف میخرم آخه من عاشق انواع مختلف کیفم. مناسبت نمیخواد وقتی خیلی از خودم خوشم میاد واسه خودم کیف میخرم. ۸- نه دیگه رساله نوشتن زمانبر است. تازه من کفش رو گفتم بهت. خخخخ. ۹- سوال مشمول مرور زمان شد رفت پی کارش. لابد یا بلد نبودم یا خواب بودم ندیدم. ۱۰- کادوم شله مشهدی هست. تو فرزر نگه میدارم بعد بهت میدم. البته پودینگ هم میتونم بهت بدم.

از همه دوستانی که تا حالا در این جشن و صندلی داغ شرکت کردند و می کنند هم کمال سپاس و تشکر رو دارم.
و من چون زننده پست هستم و مسوولیت پاسخ گفتن به کامنت ها با خانم دکتر هست فقط به کامنت هایی که از من هم یاد و خاطره ای شده پاسخ می دم با اجازه و این که به همه کامنت ها جواب نمیدم دلیل بر بی توجهیم نیستشااا اصلا و ابدا که همه تون برام عزیز وگرامی و بزرگوارید و ممنونم زیاااد از تک تکتون.

درود دوباره خب ضمن تبریک مجدد
و سپاس فراوان خدمت خانم دکتر اگر قرار باشه شما در خارج از کشور تحصیل یا تدریس بفرمایید از
بین دانشگاه های سوربون فرانسه لوزان سویس و کمبریج انگلیس کدوم رو انتخاب میکنید
و به نظر شما تدریس در دانشگاه و استاد شدن بهتره یا اشتغال در حرفه ی خطیر وکالت
بازم تولدتون مبارک البته همراه با بستنی قیفی
روز خوش

سلام عجب سوال رویایی بود. من کشور فرانسه رو بیشتر دوست دارم و اگه امکانش باشه دوست دارم واسه فرصت مطالعاتی به فرانسه برم هرچند دانشگاه ما معمولا واسه فرصت مطالعاتی انگلستان میفرسته. من عاشق وکالت بودم الانم وکالت رو دوست دارم. اما واقعیت این هست که فساد عجیبی در دادگستری وجود داره که کلا آدم رو ناامید میکنه. من وکالت رو تو یه سری زمینههای تخصصی مثل مالکیت فکری و حمل ونقل دوست دارم. اما در کل فضای آکادمیک رو به فضای دادگستری ترجیح میدم. باز هم بابت حضورتون ازتون ممنونم.

درود مجدد هم میشه پساپس چون که ۱۸ خرداد بود و هم میشه پیشاپیش چون تا ۱۸ خرداد ۹۵ حدود چهار پنج ماهی مونده من که بیصبرانه منتظر اون روز هستم البته به شرط یه صندلی دااااغ و آتیشی به هر حال شب خوش

باز هم درود. خانم تقبی من یه استقلالی چند آتیشه هستم و میدونی جواب یه استقلالیو وقتی یه استقلالی نده یعنی چی؟ یعنی فاجعه یعنی خیلی دیگه فاجعه خَخ.
من جواب سؤالمو میخوام به زودی هم میخوام. حالا میخواد با زدن پست باشه و یا کامنت باااشه.
فراااموش نکنی که استقلالی سؤال پرسیده ها. الآنه هست که بیان بهمون بخندن که چرا شما استقلالیا هوای هم رو ندارین.
عشقست آبی و استقلالی.
رااستی
۱۱. علت نابینایی رو با ذکر جزئیات بنویس.
۱۲. میگند این حقوقدانا آدمای مرموزیند. رااست میگن یا نه؟
۱۳. در خصوص مهریه که پرسیدم, اساساً قبولش داری یا نه؟ و اگه نه چه جایگزینی واسش داری؟
۱۴. ازدواج رو درون گروهی میپسندی و قبول داری یا برون گروهی؟
۱۵. اگه روزی ازت بخوان یه قانون اساسی بنویسی, از چه منابعی استفاده میکنی و چرا؟
۱۶. همه گناه کارند مگه عکسش ثابت بشه یا همه بیگناهند مگه عکسش ثابت بشه.
۱۷. به کدوم یک از کاراگاهای دنیا علاقه مندین و چرا؟
۱۸ میزان مجازاتو چه جوری و با چه ابزاری میسنجند؟
۱۹. نظرت در مورد قصاص؟
۲۰. به نظر شما زندگی با یه مرد حقوقدان و یا خانم حقوقدان سخت نیست؟
آخه خیلی راحت میتونه از تخصصش در پیشبرد اهداف شخصیش و اعمال نظر خودش استفاده کنه.
در واقع میخوام اینو بدونم که در مواجهه با یه خانم و یا آقای حقوقدان چه چیزیو باید رعایت کرد؟
چون اگه زندگی قرار بر این باشه که رنگو روی حقوقی به خودش بگیره که میشه جهنم.
۲۱. آیا سؤال یا سؤالات حقوقیه بیپاسخی وجود دارند و اگه آره بگوشون و جواب احتمالی خودتو هم بگو.
فعلاً اینا رو داشته باش تا بعد اگه باز هم سؤالات دیگه ای به ذهنم رسید میام و میپرسم.
به امید موفقیتت در همه ی عرصه های زندگی.

سلام من که کلی از سوالاتون رو جواب دادم. سوال حقوقیاتون خیلی تخصصیه. تو چند خط کامنت نمیشه. باید پست منتشر کرد. استقلال که سرور هست. سوال حقوقیای این کامنت رو هم بعدا جواب میدم. وجدانا خیلی طولانی هست. یه وقت جسارت نباشه ها. اما علت مشکل بینایی من rp هست. البته میزان بینایی من کلا تغییر نکرده از اول همین میزان بوده. دلیلش هم ازدواج فامیلی بود. البته پدر و مادرم نسبت خیلی نزدیک نداشتند اما خب دیگه… حقوقیا مرموز نیستند اما قدرت استدلال بالایی دارند تو ارتباط باهاشون باید به این موضوع دقت کرد. من که کلا این جوریم. یعنی اگه یه چیز رو نخوام کلی استدلال واسه ردش میارم و اگه بخوام کلی استدلال واسه قبولش. من شخاصا ازدواج درونگروهی رو میپسندم البته به شرط وجود سنخیت تو سایر جنبهها. خب معلوم که اصل بر بیگناهی همه آدمهاست این یه اصل اولیه انسانی هست. زندگی با یه حقوقدان چه خانم و چه آقا سخت نیست. به شرط این که طرف بدونه فضای بیرون خونه با خونه متفاوت است. این مشخص که ماده و تبصره نمیتونه زندگی رو نگه داره. یه زن وقتی ازدواج میکنه در درجه اول یه همسر، مادر و عروس هست بعد یه وکیل، دکتر یا هر سمت دیگهای. واسه مردم همینه. اگه این درک وجود داشته باشه زندگی سخت نیست.

خب مثه این که اینجا صندلی داغم هستش و اما سوالات

علم بهتر است یا ثروت! ۲ چی شد که حقوقی شدین؟ ۳ چه کتابی یعنی در زمیینه چه موضوعاتی دوست دارین؟ ۴ فکر میکنید بزرگترین غم و یا شادی دنیا چیه؟ ۵ کدوم کارتون رو دوس دارید ۶ تفریح مورد علاقتون؟ ۷ هیچوقت به این فکر کردین که خیلی بهتر میبود که یه پسر باشید؟ ۸ اهل ورزش هستین آیا؟ ۹ چه عددی رو دوست دارید فلمثل من به ۵۲۲۵ تعلق خاطر ویژژه ای دارم! ۱۰ آیا یک استقلالی متعصب هستین؟ ۱۱ نظر شما راجع به تنقلاتی مثه چیپس و پفک چیه؟ ۱۲ بانو خانمی رو چقدر دوست دارین؟شکلک خیییلی کنجکاوم

۱۳ آیا به نحصی ۱۳ باور دارین؟

سلام ۱- هر دوش خوبه من دوست دارم از طریق علم به ثروت برسم. ۲- داییم و خانمش وکیل بودند. اونا من رو تو دبیرستان به حقوق علاقمند کردند. ۳- بیشتر شعر میخونم و کتب تاریخی ۴- بزرگترین غم دنیا که از دست دادن کسایی که دوستشون داریم مثل پدر و مادر. و بزرگترین شادی دنیا به دست آوردن کسی یا چیزی که واقعا دوست داریم. بچهدار شدن هم شادی زایدالوصف داره. ۵- من فوتبالیستا و بچههای کوهستان رو خیلی دوست داشتم. کلاه قرمزی هم که عالیه. ۶- من عاشق شهربازی و تفریحای هیجانیم. ۷- نه من از دختر بودنم راضیم. . ۴-

۱۰- من کلا آدم متعصبی نیستم. نه رو استقلال تعصب ندارم اما واقعا طرفدارش هستم. ۱۱- عاشق تنقلاتی مثل چیپس و پفک و البته نوشابه هستم. ۱۲- بانون که سروره تاج سره خیلی دوسش دارم واقعا. جزء معدود دوستای صرفا مجازی من هست که من واقعا باهاش راحت و صمیمی هستم. گوش خوبیه واسه شنیدن نگفتههای من. ۱۳- نه من به هیچ وجه اعتقادی به نحسی ۱۳ ندارم.

به به تولد اونم چه تولدی! هم رشته ای و همکااار. خانم تقوی جان اول تولدتون رو تبریک میگم انشا الله ۱۰۰ سال دیگه عمر با برکت داشته باشین و به هرچی میخواین برسین. خب و اما بریم سراغ صندلی و سوال. اول اینکه من چه کنم که وارد وکالت شدم و ۴ ۵ ماه دیگه هم اختبار دارم اما متوجه شدم به مطالعه در زمینه حالا هر کدوم از شاخه های حقوق فرقی نمیکنه، کلا به مطالعه و یادگیری و یاد دادن بیشتر علاقه دارم از طرفی هم با روحیات من که خیییلی تاکید میکنم خییییلی شکننده ام و اشکم دم مشکمه سازگار نیست. سوالم در مورد خودتون اینکه آیا به شعر و شاعری هم علاقه دارین و شاعر مورد علاقتون کیه و میونتون با موسیقی چطوره و چه سبک یا خواننده ای مورد پسندتونه

سلام ممنونم غزل خانم. رشته حقوق زمینه های کاری متعددی داره که تنها یکیش وکالت هست. من توصیه میکنم آزمون اختبار رو با قدرت بدید و پروانه وکالت رو بگیرید اما ازش استفاده نکنید یا فقط در زمینه هایی که دوست دارید استفاده کنید. وکالت واقعا شغل پراسترسی هست. من هم خیلی کار وکالت نمیکنم. بنیه علمیتون رو تقویت کنید تا بتونید در فضای آکادمیک کار کنید. موفق باشید.

ببخشید فراموش کردم بخش دیگه رو جواب بدم. من به شعر و موسیقی خیلی علاقه دارم همه نوع شعر میخونم و همه نوع آهنگ گوش میدم. واقعا نمیتونم یکی رو انتخاب کنم. اما تو شاعرای معاصر قیصر امینپور رو بیشتر دوست داشتم. آهنگ هم از ویالون بیشتر خوشم میاد.

سلام بر وکیل بانوان خردمندان محله خخخ خب چیکار کنم هر دوتایتون خانم خردمند و وکیلید خخخ
خانم تقوی خجسته زادروزتون بسیاااار مبارک براتون آرزوی عمری طولانی توام با پیروزی و سربلندی در کنار عزیزانتون را دارم.
بانو از تو هم ممنون که معمولا هواست به بچهایی که اولین سالگرد زادروزشون را توی محله تجربه میکنن هست و براشون پست میزنی
متاسفانه سوال مدل صندلی داغ کنی بذهنم نمیرسه بمحض یافتن سوال برمیگردم حتمن خخخ نمیرسه

سلام بر روشنک خانمی عزیزم بیبین بی سوال اومدی هاااان حساب تو رو هم برسم هووووم ……
و مرسی من جدا چندان حواس اینا ندارم گاهی اتفاقی یادم میاد وگرنه خیییلی دوست دارم این طوری می بود که شما میگی….
قبلتر پستچی و یارانش حواسشون بود

دقیقا بگید چند نوع نیمرو بلدید درست کنید؟ به نظرتون قلب و آسمون باید چه رنگی باشن؟ ولی منطقی جواب بدید لطفا چون شنیدم توی ورزشگاه آزادی تصویر قلب آبی آوردن قلب قرمزش زیباست همون طور که آسمون فقط آبیش به دل می نشینه راستی که دلم واقعا واسه دیدن آبی آسمون تنگ شده اون وقت ها با وجود این که بچه بودم ولی از آبی آسمون واقعا لذت می بردم راستی سوپ غذا حساب نمیشه هآآآآآ یه بار مریض بودم خانمم واسه غذا فقط سوپ درست کرده بود با وجود این که مریض بودم کلی دعواش کردم و با کلی قهر و ناز غذا خوردم به قول خانمم تو اگه دختر بودی چه کار میکردی راستی من وقتی مریض میشم برخلاف آدمیزاد میلم به غذا چند برابر میشه ها راستی بگذارید یه سوال حیاتی دیگه هم بپرسم برای وعده ناهار چند تا بشقاب غذا میل می کنید من معمولا دوتا هر وقت هم سر حال باشم تا سهتا و نصفی هم می کشه و سوال آخر چی شد که این قدر توی زندگی موفق شدی و یه سوال دیگه اگه قرار باشه یه اصفهانی به رستوران دعوتت کنه از توی منو چی انتخاب می کنی؟ البته این اتفاق نادر فقط هر هفت هزار سال یک بار اتفاق می افته آخرین بار هم شش هزار سال پیش بود که یه اصفهانی دوستش را به گوشت خام کرگدن دعوت کرده بود که بدبخت حتی یه لقمه هم نتونسته بود بخوره پس برای تکرار همچین اتفاقی باید ۹۷۲ سال دیگه صبر کنید تا همین بانوخانم به رستوران دعوتت کنه ِ گفتم بانو خانم راستی خانم بانو ما ارادت داریم راستی بانو شما کجایی هستید شکلک اصلا خبر ندارم کجایی هستید به خدا آخرین سوال را هم می پرسم و میرم نظر شما درباره شمع چیه؟ واقعا دیگه الفرآآآآآآر

آقای آرتیمان خیالتون راحت
ما از اون اصفهانی مقتصد های اصیل هستیم که این حرفها تکون و جنبمون نمیده خخخخخ
ولی می تونیم با هم بریم دم رستوران یه نگاهی بندازه داخل خانم دکتر ببینه حد اقل اصفهان رستوران داره بعد رفت شهر و دیارشون به دوستاش بگه رفتم رستوران

سلام. نیمرو زیاد بلدم هم زده همنزده. کلا املت خاگینه کوکو اینا هم بلدم. سوپ غذاست شک نکنید. قلب قرمزه آسمونم آبی. تو ورزشگاه فاز کلکل و شوخی بوده. اگه یه اصفهانی من رو دعوت کنه درجا سکته میکنم دیگه به انتخاب غذا نمیرسه. اما اگه بر فرض محال سکته نکردم ماهیچه سفارش میدم. میخوام تاریخساز شم. نمیدونم موفقیت امری نسبی هست که اصلا تو درس یا کار خلاصه نمیشه اما من کلا خیلی تلاش کردم نمیگم همیشه اما وقتایی که لازم بوده با جدیت کار کردم. اما منکر این نیستم که خونوادهام خیلی بهم کمک کردند خیلی زیاد. غذا همون یه بشقاب دیگه.

یعنی خخخخخ خووووووخخخ این طوری جواب می دی هی تحریک میشم سوالات اساسی در باب قراین و امارات بپرسم؟
اصلا می پرسم:
۱/ به نظرت بهتر نیست من از سمت کاشف قراین و امارات به کلی کناره گیری کنم هم روی کاغذ هم در عمل هم تو ذهن خودم آیا؟
۲/ فکر می کنی اصلا این محله نیازمند به کسی به عنوان کاشف قراین و امارات هست آیا؟
۳/ اگه یه روز قراین و اماراتت رو کشف کنم چیزه نه این طوری بگم کشف کنم شما قراین و امارات یکی هستید و مثلا خودت روحت از ماجرا خبر نداشته باشه آیا بهم اعتمد می کنی و حست اون موقع فکر می کنی چی باشه؟ حالا فرض اینکه خودت هم بدونی قراین و اماراتی اون وقت چطور؟ حالا فرض رو میذاریم بر اینکه من توی محله همه این کشف و شهود رو دیده باشم و اعلام کرده باشم البته نه صریح ها خییلی به قول خودت ریز و در قالب اشارات کنایی ضمنی خخخخ اون وقت چطور آیا؟
۴/ حالا اگه این قراین و امارات احتمالی فرضی بخواد برات کادو بخره چی دوست داری بهت کادوی تولد بده آیا؟؟
۵/ انتظاراتت از قراین و امارات آینده ات چی هست؟
به نظرت ظرف ها رو کی باید بشوره و جارو کردن رو چه کسی آیا؟
۶/ وکالت مطلق در طلاق یا مهریه؟
۷/ آیا تقاضای وکالت مطلق در طلاق از جناب قراین و امارات می کنی به عنوان یه خانم دکتر حقوقدان وکیل پایه یک دادگستری؟
۸/ اهل کتاب خوندن اونم از مدل رمان هستی آیا و بهترین کتابی یا بهترین کتاب هایی که تا حالا خوندی چی ها بوده آیا؟
۹/ فرض کن بخوای برای قراین و اماراتت کادو بخری به نظرت می خری آیا خخخخ؟
۱۰/ گرمایی هستی یا سرمایی آیا؟
پی نویس: یادت باشه دیدمت برام حتمی شله مشهدی بیاری فقط یادت باشه اول از ماهیت شکر مطمئن بشی خخخخ

۱- نه تو سمتت بمون سمت خوبیه کلی خوش میگذره. یه وقت فکر نکنید ما اهل غیبت کردنیم به هیچ وجه. فقط تحلیل شخصیتی میکنیم خخخخ. ۲- حتما نیاز داره مدیر دفتر خواستی من هستم ها به کسی ندی این سمت رو. ۳- بله که اعتماد میکنم به شرطی که قراین امارات رو با دلیل بفرمایید. ۴- کادو که گفتم کیف دوست دارم. حالا بخره دیگه خخخخ. ۵- ولا مهربون باشه، سهلگیر باشه، زود خوشحال بشه پی علت عجیب نباشه، واقعبین باشه نه آرمانی، مدیریت بحران داشته باشه، تو همه زمینهها معتدل باشه، منطقی باشه. اهل حرف زدن و گفتگو و تعامل باشه، احساساتش رو بروز بده.

ببین بستگی داره من بیرون خونه کار کنم یا نه. اگه کار کنم خب همونجوری که مسوولیت بیرون خونه تقسیم میشه مسوولیت درون خونه هم تقسیم میشه. من آدم فمنیستی نیستم در حد توانم کار خونه رو انجام میدم اگه اهل تعامل باشیم حل میشه هرکی تونست میشوره. این که وکالت مطلق در طلاق یا مهریه نمیدونم واقعا. اما من وکالت مطلق نمیگیرم. وقتی به یکی بله میگم خب قصدم تلاش حداکثری واسه تداوم زندگی هست. خوشبختی رو هیچ کدوم از اینا تضمین نمیکنه. کتاب زیاد میخونم بیشتر شعر. رمان خیلی نخوندم. بله که میخرم چرا که نه. کادو خریدن خیلیم خوبه. هرچی لازم داشته باشه و جیبم اجازه بده. نه گرماییم نه سرمایی معتدلم. اما یه کم طاقت تحمل گرما رو بیشتر دارم.

سلام به دوستان گوش کنی خب نمیدونم حدود چند وقته که نیومدم گوش کن ولی انگار یه سال شد اول که به خانم دکتر تبریک فراوان گفته و از خدا براشون جذابناکترین خوبی ها رو آرزو میکنم اما خب خیلی هاتون به نظرم آشنا نمیاین دلم واقعا واسه محله تنگ شده و از معرفت قدیمیا واقعا سپاس کلاسم که محله رو ترک نکردن اما خانم دکتر آخرین و بهترین فیلم و آخرین و بهترین کتابی که خوندی چه بود

میگم یه چندتا سوال دیگه هم داشتم که یادم رفت بپرسم:
۱/ نظرت راجع به متن پستم چی هست آیا؟
۲/ اگه قرار بود یکی غیر من برات پست تولد بزنه دوست داشتی کی بود آیا؟
۳/ حالا من میوه شیرینی ناهار شام تدارک ندیدم برای مهمونامون تو چرا ساکت نشستی یه فکری نکردی آیا؟
۴/ نظرت و حست راجع به شعر آخر پست؟
۷/ به نظرت تا حالا کی سخت ترین سوالات رو ازت پرسیده آیا؟
۸/ هفتا سوال صندلی داغی طرح کن از خودت بپرس و جواب بده “با رعایت انصاف و صداقت” سخت باشه هااا؟
۹/ در مورد ایشی زاکی و تارو میساکی یه چند خطی عرایض بفرما خخخخ راستی نظرت راجع به سنجد چیه آیا؟ برم و برگردم آیا یا؟

۱- عالی بود خیلی زیاد. واقعا سورپرایز شدم. ۲- فکر کردم بهترین انتخاب تو بودی نه هیچ کس دیگه. شعر آخر پست یکی از اشعار محبوب من هست. شام داریم دیگه مگه پودینگ شام نیست. اومدی نسازی ها. تارو و ایشی قهرمانن فوتبالیستا هستند. سوبا رو الکی بزرگ کردند. تارو نماد یه بازیکن در خدمت تیم و بیحاشیه و بیادعا بود. ایشی هم تماما احساسی بود تکنیک نداشت اما جوگیر که میشد عالی بود. وای اگه بحث فوتبال ملی بود که هیچی دیگه. خب یه سوال از خودم دارم. فهیمه کادو چی دوست داری؟ هیچی والا یه عطری کیفی کفشی پالتویی بارونی چیزی. دیگه سوالی از خودم ندارم. خخخخخ.

سلام سوپ غذاست شک نکنید. حتی رو دیوارهای تخت جمشید هم نوشته. این رو من نمیگم اون موقعها هم میگفتند. خخخخخخ. اما واسه کادو من معمولا کادوهایی رو بیشتر دوست دارم که طرف واسش زحمت کشیده باشه. شالی که دوستم خودش بافته، کیفی که دوستم خودش درست کرده، آهنگی که دوستم خودش نواخته، غذایی که مادرم با عشق پخته و نقاشی سامان پسر برادرم که امروز برام کشیده و یه مار کشیده که سر نداره تا عمش رو نیش نزنه. دوست دارم کادوهایی که در آینده میگیرم هم از همین جنس باشه. ارزش مادی هدیه مهم نیست حس پشتش هست که خیلی مهم هست. دوستی دارم که یه سری مشکلات شخصی داره بهترین کادویی که امسال گرفتم این بود که دیروز مشکلش حل شد.

خب حالا به دوستان پاسخ بدید. به نظرم دیگه وقتشه از صندلی داغ بیای پایین. خیلی زحمت کشیدی. برات آرزو می‏کنم هیچ وقت چهرتو غمگین نبینیم. بازهم تولد مبارک. از بانوی محله هم متشکریم که این جشن مجازی رو گرفتن. ایشالا واسه تولد من هم دوستان جشن بگیرن. من که خیلی خوشحال میشم. شبتون شاد.

جواب شما بهترین غذایی که خانم دکتر پختن سوپ هست البته غذا که نه بلکه ناغذا یا غذانما یا غذاواره راستی پیشنهاد میدم حقوقی های محله به فرماندهی و ریاست بانو و خانم دکتر یه کمیته حقیقتیاب تشکیل بدن و به احقاق حقوق حقه این سوپ بپردازن و با هزار لطایف الحیل ثابت بفرماین که سوپ غذا هست

اینها تبلیغات سوء هست من غذا زیاد بلدم فقط مقدار مواد اولیه رو بلد نیستم. سیبزمینی شکمپر درست کردم عالی بود. واسه این که در تاریخ ثبت بشه تو اینستاگرام پست گذاشتم منو شام امشبم یههویی. خخخخ. سوپ واقعا غذاست. تازه اگه سوپ شیر هم باشه که باید صبحونه ناهار و شام همون رو خورد. خخخخخخخخ.

۱۵ بهمن روز تولدتِ بانو؟
حالا کی پستشو میزنه؟
من رو یاد ۱۵ بهمن ۲۷ انداختی که جلوی همون دانشکده خانم دکتر، خواستن شاه رو بکشن که من نذاشتم.
من از محافظین بودم. ضارب رو مضروب کردم و کشتم.
شماره حساب میدم پول بریز حسابم یه کیک تولد بخرم

سلام خانم. باز هم تولدت رو تبریک میگم.
از بانو خانمی هم تشکر بینهایت دارم بابت انتشار این پست. انشا الله به زودی تولد خودش رو تبریک میگیم.
خوب حالا بریم سر سوالای صندلی داغ:
۱: چه ترانه هایی گوش میدی سنتی یا غیر سنتی؟ اصلا ترانه گوش میدی؟
۲: خاننده مورد علاقت چه کسیه؟
۳: تا حالا شده به این فکر کنی که ساز کار کنی یا خودت ساز مورد علاقتو بنوازی واسه دل خودت؟
۴: چقدر شعر میخونی؟
۵: آیا تا حالا شعری هم گفتی؟
۶: رابطت با روانشناسی چطوره؟ چقدر کتابای روانشناسی رو مطالعه میکنی؟
۷: به عنوان یه حقوق دان فکر میکنی رابطه حقوق و علم روانشناسی چقدره؟
۸: وقتی حوصلت سر میره و از همه چی خسته میشی معمولا چیکار میکنی؟
۹ رابطت با آشپزی چطوره؟ آیا شده تا به حال واسه آرامشت آشپزی کنی؟
۱۰: ارتباطت با قرآن چطوره؟ تا حالا شده ختمش کنی؟
۱۱: بیشتر از هر کسی به کی اعتماد داری و وقتی وجودش رو حس میکنی دلت قرص میشه؟
۱۲: زندگیت چه رنگیه؟
۱۳: دختر بچه ها رو دوست داری یا پسر بچه هارو؟ و چرا؟
اصلا رابطت با بچه های کوچیک چطوره؟
۱۴: اصولا تنها گریه میکنی یا دلت میخواد وقتی ناراحتی و گریه میکنی یه شنونده معتمد داشته باشی؟
۱۵: و سوال پایانی اینکه فکر میکنی بزرگترین هدفت از حالا به بعد چیه که حاضری فعلا از هرکاری دست بکشی که بخوای به اون هدفت برسی؟
عذر میخوام بابت تعداد زیاد سوالاتم. هرکدومش رو که مایل بودی جواب بده.
بهترینها رو واست آرزو میکنم.

سلام باز هم ممنونم از تبریکت. ۱- آهنگ گوش میدم زیاد هم گوش میدم. هم پاپ هم سنتی. ۲- از همه خوانندهها گوش میدم. این جور که نیست که فقط از یه خواننده خوشم بیاد. ۳- ساز ویالون رو خیلی دوست دارم اما پی یادگیریش نبودم. ۴- شعر زیاد میخونم البته قبلا بیشتر میخوندم. ۵- شعر زیاد میگفتم بیشتر شعر طنز اما جدیدا دیگه نمیگم. تو دبیرستان میگفتم.

۶- من استعداد خاصی در روانشناسی ندارم بعید میدونم تو این زمینه موفق باشم. ۷- قطعا حقوق با روانشناسی ارتباط داره. یه حقوقدان خوب باید روانشناسی، جامعهشناسی اقتصاد، ادبیات، و غیره رو تا حدی بدونه. ۸- من یه کار واحد انجام نمیدم. هر کاری دلم بگه. میرم بیرون، به دوستام زنگ میزنم خلاصه هرچی دلم بگه. ۹- ولا استعداد زیادی تو آشپزی ندارم اما یه چیزایی بلدم. از این غذا مندرآوردیا آره ممکن درست کنم. ۱۰- قرآن میخونم ختم هم کردم.

۱۱- به پدر و مادرم. معتمدترین آدمهای زندگیم هستند. ۱۲- ۱۳- آره بچه خیلی دوست دارم. دختربچه بیشتر چون میشه باهاش بازی نشستنی کرد. پسربچه تحرک زیاد لازمه باهاش. پسر برادرم بهم میگه عمه کاشکی دکتر نمیبودی میرفتی نگهبان میشدی تا من بهت افتخار کنم. کلا وقتی باهاش فوتبال بازی میکنم میگم عمه من تخصصم داوریه. باید بشینم داوری کنم. چند وقت پیش میگه خودم دیدم تو فوتبال داورها هم بدوبدو میکنند. بهش گفتم اونا خیلی تخصص ندارند من همین نشستنی میتونم داوری کنم. فعلا که باور کرد. ۱۴- بیشتر دوست دارم تنهایی گریه کنم. ۱۵- من دوست دارم اهدافم رو با هم پیش ببرم. هیچ وقت واسه خودم هدف خیلی بزرگ تعریف نمیکنم.

سلام بر خانم رضایی نیای عزیزم
ممنونم از شما و منم تولد شما رو پساپس پیشاپیش تبریک میگم و میگم پست اونم رو که دیگه باید آقای داماد بزنه منتظریییماااا می خوایم بهت اونجا تبریک بگیم شیرینی بخوریم….
بازم مرسی از حضور مهربونت

درود!
بهبه تولد و صندلی داغ و سؤال پرسیدن از نوع جدیدش…
همگی موفق باشید…
من که جسته گریخته کامنتهارو خواندم حالا هم فقط اومدم تولد مبارکی بگم و برم…
اگر فرصتی بود میام و سؤالاتی میپرسم…
تولد تولد تولدت مبارک!

درود دوباره خب به نظرم سوپ اونم با شیر عالیه و حرف نداره
میگم خانم دکتر برا اینکه به شایعات پایان بدید یه چند پست آشپزی و آموزش غذا در محله منتشر کنید تا مشخص بشه که در این زمینه چه قد دستی بر آتش دارید
به هر حال یه باره دیگه تولدتون مبارک شب خوش

درودی مجدد بر شما سرکار خانم دکتر تقوی.
و اما چند سؤال دارم، فقط از دوستانی که از هر چیزی یه داستان می سازن واسه خودشون خواهش می کنم در مورد این سؤالاتم فکر بدی به هیچ وجه نکنن.
ضمناً از دوستانی که کلاً در مورد هر مسأله ای جدی برخورد می کنن خواهشمندم این رو در نظر داشته باشن که لزوماً همه چیز نباید طبق سلیقه ی اون ها باشه و توقع جدیت رو از طرف اعضای سایت در هر پستی رو نداشته باشن و شیرینی یه جشن مجازی رو به کام بقیه تلخ نکنن. بگذریم!
۱- شما چرا در مدرسه ی نابینایان تقوا به تحصیلتون ادامه ندادید و به مدارس عادی رفتید؟
۲- آیا از نظر شما تحصیل در مدارس عادی لزوماً باعث پیشرفت بیشتر نابینایان و کم بینایان نسبت به افرادی هست که در مدارس مختص به معلولین با آسیب های بینایی درس می خونن؟ ؟ حالا چه از نظر درسی، چه از نظر روابط اجتماعی.
۳- اگه کسی واقعاً به شما علاقه مند باشه ولی از نظر تحصیلی، به هیچ وجه در حد و اندازه های شما نباشه، رَدِش می کنین یا می پذیریدش؟
۴- از نظر شما حتماً باید در مبحث ازدواج، سن مرد بیشتر از زن باشه، یا هم سن باشند یا اگر سن مرد کم تر باشه ولی قدرت اداره ی یک زندگی رو داشته باشه مانعی نداره؟
۵- چون شما از یه خانواده ی فرهنگی هستید، پدر و مادرتون شرطشون اینه که با یه خونواده ی فرهنگی و با سواد و هم طبقه از همه لحاظ وصلت کنید یا نه؟ منظورم اینه که شما هم بزرگی یا کوچکی انسان ها رو به سوادشون می دونید یا اعتقاد به فهم و شعور افراد دارید؟
آخه معمولاً اکثر خونواده هایی که از نظر میانگین تحصیلی بالا هستن، نگاهشون به دیگران از بالا به پایین هست و تقریباً میشه گفت که کمی یا تا قسمتی یا در برخی موارد خیلی مغرور هستن و به هیچ وجه اجازه ی ورود هر شخصی رو به زندگی خودشون یا فرزندانشون نمی دن.
اینی که می گَم رو خودم لمس کردم و خیلی هم ضربه ی روحی بزرگی بِهِم وارد شد.
۶- آیا با شهروندان نابینای اهل مشهد، حالا چه خانم، چه آقا در ارتباط هستید یا خیر؟
۷- چرا در بیشتر مراسم و جشن هایی که از طرف نهاد های مربوط به معلولین ترتیب داده میشه، حضور ندارید؟
۸- آیا تا به حال به تحصیل در مدارس مختص به نابینایان فکر کردید یا این کار رو کسر شأن و خارج از کلاس کاری خودتون می دونید؟
۹- آیا این که تا به حال ازدواج نکردید، دلیلش این بوده که فقط فکر و ذکرتون درس و دانشگاه و تحصیلات آکادمیک بوده یا موقعیتش پیش نیومده و یا اگرم پیش اومده، شخص مورد نظر از دید شما لایق زندگی با شما نبوده؟
۱۰- شما هم مثل خیلی از خانم های نابینا و کم بینای دیگه، نسبت به آقایان هم نوع دید منفی دارید و مثلاً اگر یه آقای نابینا، سعی در برقراری ارتباط با شما در حد نرمال داشته باشه، از خودتون می رونیدش یا مُحتَرَمانه عذرش رو می خواید یا کلاً هیچ اعتقادی به وجود رابطه بین آقایان و خانم ها، جُز روابط کاری یا دانشگاهی ندارید؟
۱۱- طبق شواهدم در این مدت دو سالی که مشغول به تحصیل در دانشگاه فردوسی هستم، اکثر دانشجویان نابینا و کم بینا که سطح نمراتشون بسیار بالاست، در ارائه ی موضوع و همچنین جمع کردن منابع و مآخذ و دفاع از پایان نامه، خیلی کند عمل می کنن و حتی با ابراز تأسف شدید، یکی از دانشجویان ارشد که مشغول به تحصیل در رشته ی فقه و مبانی حقوق اسلامی هستن، تمامی کارا رو به یکی از اساتیدشون سپردن به بهانه ی اینکه می خوان برای آزمون وکالت بخونن. جالب این جاست که ایشون در کلیه سه ترم ارشدشون، شاگرد اول کل کلاس بودن اما حالا وارد ترم ششم مقطع ارشد شدن،
بدون کم ترین تلاشی برای تنظیم یک پایان نامه، چه برسه به دفاع!
دلیلش از نظر شما چی می تونه باشه؟
این که یه دانشجوی نابینای ممتاز، کارای پایان نامش رو به استادش بسپاره و خودش شب و روز واسه آزمون وکالت بخونه.
۱۲- از سؤالاتی که پرسیدم آیا ناراحت شدین؟ اگر این طوره، واقعاً عذر می خوام. اینا سؤالاتی بود که واقعاً تو ذهنم بود و نه صرفاً این که بخوام چند تا سؤال بپرسم.
۱۳- راستی من دانشجوی رشته ی بسیار مزخرف زبان و ادبیات عربی هستم که خوش بختانه، با وجود یه آدم منصف مثل استاد حیدریان که قطعاً معرف حضورتون هستن چون از هم نوعانمونن و باعث افتخار همگی ما، سختی هاش رو تحمل کردم و اکثر نمراتم هم زیر ۱۵ هست.
از این وضعیت اصلاً راضی نیستم و هر لحظه دعا می کنم این دوره ی لیسانس زود تر بگذره.
در دانشگاه آزاد هم مشغول به تحصیل در رشته ی فقه و مبانی حقوق اسلامی بودم که به دلیل عدم تناسب مباحث مطروحه در این رشته با علائق و اعتقاداتم، پس از ۵ ترم بسیار ناموفق، از اون جا انصراف دادم.
سؤالم اینه که چه جوری روحیه ی تضعیف شدم رو احیا کنم و این افسردگی ناشی از به هدر رفتن ۳ سال از عمرم در دانشگاه آزاد رو کنار بذارم؟
شما حقوق دانید و روان شناس نیستید، اما مطمئنم که می تونید یه پیشنهاد سازنده بدید واسه خلاصی از این حس بسیار بد.
من حدوداً ۵ سالی از هم دوره ای هام در دوران مدرسه عقب افتادم و این برای کسی که تا سال اول راهنمایی، جزء شاگردان ممتاز بوده، واقعاً غیر قابل هضمه.
۱۴- اکثر اساتید بِهِم می گن که تو بسیار با هوش و مستعدی، اما بازی گوش و تنبلی. راستم می گن، اما هر وقت هم که از جون و دل واسه درسی مایه گذاشتم، حَقَّم نادیده گرفته شد از سوی برخی اساتید و به اندازه ی تلاشم، بِهِم انگیزه ندادن و مثلاً یکی فقط به خاطر خوش سر و زبون بودن و زیباییش، بدون توجه به عدم فعالیت کلاسیش نمره ی بیشتری از من در پایان ترم گرفته و این واقعاً عذابم داده. چه جوری با این نوع حالاتم کنار بیام، این که با یه نمره نگرفتن یا تند صحبت کردن یه استاد، سریع عقب می کشم و بی انگیزه می شم و فقط شب امتحان نیم دور یه جزوه رو می خونم. بله، نیم دور، یعنی حتی یه دور کامل هم نمی خونم.
۱۶- این یکی دیگه سؤال نیست:
با آرزوی تداوم موفقیت های شما و عذر خواهی بابت طولانی بودن کامنت، توقع دریافت تمامی سؤال هام رو ندارم چون قطعاً می دونم که شما هم فرصت این که بشینید و به تک تک سؤالات پاسخ بدید رو ندارید.
همین که وقت گذاشتید و این کامنت پُست مانند رو خوندید، بسیار بسیار ازتون سپاسگزارم.
همیشه پیروز باشید، مثل پرسپولیس.

اصلاحیه ای دیگر و تمام: منظورم از ۱۶ ۱۵ بود. خخخخخخخخخخخ.
آخه قصد داشتم یه سؤال هم به عنوان سؤال ۱۵ بپرسم که منصرف شدم و یادم رفت که ۱۶ رو به ۱۵ تغییر بدم.
در جمله ای هم که گفته بودم توقع دریافت تمامی سؤالاتم رو ندارم یه پاسخ جا افتاده بود.
من خیلی حساسم رو این که غلط املایی یا سوتی یا اشکال دستوری ازم دیده نشه، به همین خاطر اصلاحیه زدم این جا و بار ها بابت ویرایش کامنت ها یا پست هام، مزاحم گردانندگان عزیز این سایت، از جمله خانم نازنین شدم که همین جا هم جا داره از زحَمات ایشون یه تقدیر و تشکر ویژه داشته باشم.
دیگه من رفتم!
بهروز باشید همگی

سلام مجدد. ۱- خب من دوست داشتم فضای بزرگتری از مدرسه تقوا را تجربه کنم تا قدرت برقراری ارتباطم افزایش پیدا کنه. اون زمانها مثل الان این قدر کتابهای کمک آموزشی نبود و بیشتر بار آموزش بر عهده معلم بود. من دوست داشتم جایی درس بخونم که معلمهاش از این حیث تجربه بیشتری داشته باشند. اون سال سال اولی بود که مدرسه تقوا دبیرستان آورده بود و خب واقعا تجربشون کم بود. من دوستای زیادی تو دبیرستان پیدا کردم که با همونها دانشگاه قبول شدم، با همونها ارشد و با همونها وکالت. خب دوستیمون ۱۴ سال قوام داره و از این نظر بسیار خوشحالم. ۲- نمیشه حکم کلی داد برای یه سری افراد مدارس تلفیقی خوبه برای یه سری مدارس نابینایان. باید خود دانشآموز تصمیم بگیره و البته مشاوران خوبی تو مدرسه نابینایان باشه که بتونند دقیق و بیغرض با شناختی که از اون دانشآموز دارند راهنماییش کنند. ۳- ببینید من به همسانی دو طرف و و وجود درک متقابل اعتقاد دارم. همسانی لزوما این نیست که مدرک تحصیلی دو طرف دقیقا یکی باشه. اما من شخصا ذهن آکادمیک رو دوست دارم. این ذهن قطعا ذهن بازی هست ذهن تحلیلگری هست. مدرک تحصیلی برام مهم نیست اما داشتن تحصیلات تا یه حدی برام مهم هست. ۴- کلا فاصله سنی رو خیلی دوست ندارم از هر دو جنبه. حالا در حد یکی دو سال چه بالاتر چه پایینتر ایرادی نداره. ۵- برای خانواده من تحصیلات مهم هست اما تحصیلات خود طرف نه خانوادهاش. اون هم در حدی که گفتم.

۶- بله من در مشهد دوستای نابینای زیادی دارم. با بچههای کانون تاک در دوره خودم بسیار دوستیم یه دوستی بسیار عمیق. با اکثر همکلاسیای مدرسه ام هم کم وبیش ارتباط دارم هم تلفنی هم گاهی حضوری. ۷- مراسم روز نابینایان رو اگه مشهد باشم حتما شرکت میکنم. تمام مراسمهای کانون تاک رو هم شرکت میکردم الانم مشهد باشم شرکت میکنم. بقیه مراسمها رو هم معمولا مطلع نمیشم. ۸- نه اتفاقا من تدریس در مدارس نابینایان رو دوست دارم و افتخار میکنم. اما کلا بیشتر تدریس در دانشگاه رو دوست دارم. دوست دارم همینجوری تو این مدارس تدریس کنم. چند سال قبل هم به یکی از معلمهای اونجا گفتم اما پاسخی به من ندادند. ۹- ببینید بحث لیاقت نیست. بحث وجود یا عدم همسانی هست. و بحث مهم داشتن حس به طرف مقابل. البته گرفتاریهای تحصیلی و شغلی هم قطعا بیتاثیر نبوده. ۱۰- نهمن از میان همنوعان با آقایون زیادی ارتباط دوستانه دارم همونطور که با بعضی از همکلاسیهای بینام هم رابطه دوستی داشتیم و داریم. اما باید طرفم رو بشناسم اهل روابط مجازی و اینترنتی این جور چیزا نیستم.

۱۱- خب ببینید تحقیق و نگارش پایناننامه و مقاله واسه ما خیلی سخت تر از افراد بینا هست. ما باید چندین برابر اونها وقت بذاریم تا بتونیم کاری در حد اونها انجام بدیم. این رو واقعا تو ارشد و دکتری حس کردم. یاد داشتن زبان انگلیسی و مهارتهای کامپیوتری خیلی میتونه کمک کنه که متاسفانه خیلی از ما این مهارتها رو یاد نگرفتیم و خب طبیعی هست که کارمون خیلی سخ میشه. البته من به هیچ وجه کار دوست شما رو تایید نمیکنم. ۱۲- نه به هیچ وجه ناراحت نشدم. ۱۳- بله کاملا میشناسم و با خواهراشون عمیقا دوست هستم. ببینید این که چند سال عقب افتادید مهم نیست مهم این هست که بعد از این تلاش کنید و به اون چه میخواین برسید. البته از نظر من زندگی مسابقه نیست که عقب افتادن توش معنی داشته باشه. چه فرقی میکنه تو چه سنی چه کاری رو انجام بدید مهم این هست که انجام بدید. تو ارشد یه همکلاسی داشتم ۳۳ سالش بود تا ۲۰ سالگی فقط سواد خواندن نوشتن داشت راننده کامیون بود. یه هو تصمیم گرفته درس بخونه شروع کرده. ۲۹ سالگی کارشناسی حقوق قبول میشه سبزوار و ۳۳ سالگی ارشد فردوسی. الانم یکی از بنامترین و بهترین قضات خراسان هست. باسواد و بااخلاق. تلاش زایدالوصفی داشت این آدم. چندوقت پیش ازم منابع دکتری رو میخواست مطمئنم امسال قبول میشه چون واقعا میخواد. ۱۴- ببینید درس رو نباید واسه نمره خوند. اگه این جوری باشه خب آدم اذیت میشه واقعا. باز یه مثال میزنم. یه آقایی همکلاسی لیسانس داشتیم از روستاهای تربت جام شدیدا هم لجه داشت تیپ و قیافهی درست حسابی هم نداشت زبون گرم و چربم نداشت. به نظر میاومد که درس هم نمیخونه. همیشه هم نمرههای پایین میگرفت. یه هو زمان اعلام نتایج ارشد شنیدیم که ارشد دانشگاه علوم قضایی قبول شده. همه گفتند اتفاقی بوده. سال بعد شنیدیم رطبه ۴ وکالت شده باز همه گفتند خاک تو سر مملکتی که وکیلش این میشه. باز شنیدیم دکتری همون دانشگاه قبول شده. این دفعه هیچ کی هیچ چیز نگفته. همه باور کردند که میتونه. هیچ یک از این اتفاقها اتفاقی نبود. این آدم تلاشش رو میکرد اما هیچوقت پی نمره نبود. شما تلاشتون رو بکنید. مطمئن باشید نتیجه میگیرید. موفق باشید.

وااااای وااای واااای! اینجا چه خبره؟
من چرا این پست رو ندیدم؟
بانوووو اینجور وقتا یه زنگی چیزی به من بزن خبرم کن شرمنده نشم حد اقل خخخ
خانم دکتر تولدت با یه روز تأخیر مبارک
أن شاء الله به همه خواسته های معقولت برسی و سعادتمند بشی در ضمن صد و بیست سالم زنده بمونی و یه زندگی ایده آل داشته باشی
سؤالی ندارم چون نمیدونم چیا پرسیده شده میرم بعدها میخونمتون
اصلا بهمن ماهی ها رو عشق است خخخ بانو تولد خودتم مبارک البته پیشاپیش

سلام خانم دکتر.
تولدتان را تبریک میگم و امیدوارم که سالیان سال زنده باشید و برایتان بهترین ها را آرزومندم.
از خانم بانو هم به جهت انتشار پستشون تشکر می کنم.
خب چون خانم بانو شیرینی نداده من یواشکی کیف پول ایشون رو برداشتم و رفتم شیرینی نارنجکی خریدم خخخخخخخخخخخخ. بچه ها بیایید شیرینی نارنجکی بزنید بر بدن.
الفرااااااار

پاسخ دادن به فهیمه تقوی لغو پاسخ