خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

بی راهه

داشت کلی با خودش خوشحالی می کرد که زندگی داره روی روال می افته.
به خودش می گفت: ایول من اگر همینجوری پیش بره, دو سال دیگه به اون چیزی که می خوام یعنی زندگی خوب و حد اقل های خودم می رسم.
همینجوری داشت روزهای زندگی پیش می رفت.
همینجوری حرکت رو به جلو
ناگهان یک طوفان سهمگین کل ماهیتش رو عوض کرد.
توی تلاطم داشت دست و پا می زد.
با خودش می گفت: چی شد یک دفعه؟
می گفت: مگه خدا من چه کردم که این شده سهم من از زندگی؟
مگه من چه هیزم تری به دنیا فروختم که شمشیرش رو برام کشیده؟
با خودش فکر می کرد ولی دیگه از قدم برداشتن هم افتاد.
ایستاد, نمی دونست چه کنه.
نمی دونست چی درسته چی غلط.
گفت بذار با صبر این طوفان و سیلاب می گذره و دوباره آفتاب میشه.
اما دریغ,
نمی دونست که این طوفان پس لرزه داره.
نمی خواست حرکت کنه, نمی خواست با خودش کنار بیاد.
طوفان کمرش رو شکسته بود.
اما بلند شد.
دستی به روی خودش کشید.
حرکت کرد.
آروم و به آهستگی
همه چی توی یک چشم به هم زدن حل شد
اون به سرعت دوباره داشت حرکت می کرد
به سرعت کار و زندگیش رو ترمیم کرد
و دوباره هدف گذاشت, 2 سال.
اما اون نمی دونست که باز یک طوفان دیگه در راهه.
یک بهونه برای به هم خوردن تمام نقشه هاش.
یک بهونه برای زمین خوردن دوباره.
نمی دونم
اون حرکت می کرد تا دوباره بی کار شد و جدی نگرفت چون اهدافش بزرگ تر بود
ولی خوب که نگاه می کردی می دیدی اون هنوز یک چیزی داشت بهش دلخوش باشه.
باز خاک لباس رو پاک کرد و حرکت کرد.
اما یک ماه بعد,
دوباره زندگی دست رفاقت بهش نداد
خورد زمین
دوباره کمرش شکست. این دفعه دیگه صدای خورد شدنش رو خودش شنید.
اونی که اومد و موتور محرک شد, دیگه نبود.
دیگه نمی خواست که باشه.
بیچاره پسرک از درد به خودش می پیچید.
نمی فهمید چه چیز رو خلاف کرده.
چرا زندگی اینقدر زمینش میزنه.
با خودش یکه به دو میکرد.
دستهای یخ و بی جونی که داشت رو, روی صورتش می کشید.
می گفت: محبت می کنیم یک جور, نباشه هم یک جور دیگه.
اما با خودش رو راست اگر بود چه می شد.
شاید اشتباه رفت.
نمی دونم
بر گرفته از نوشته ی یکی از دوستان عزیزم بود داستان.
نظر شما چیه؟
من نمی تونم اسم ایشون رو بگم چون از من خواهش کرده کمکش کنیم.
چه کند که طوفان دیگر زندگانی وی را به تلاطم
نیندازد؟
شما بگویید.
عااااالی باشید
سبز باشید و شاداب.

۹ دیدگاه دربارهٔ «بی راهه»

درود.
خب میدونید؟ مشکل من اینجاست که نمیدونم منضور از طوفان توی این نوشته دقیقا چیه.
اگر منضور اتفاقات بدی هست که توی زندگی ما آدما می افته, باید بگم که این دوست شما باید بیشتر در طول زندگی دقت کنه و هوشیار باشه. در واقع باید اونقدر با دقت باشه که بتونه از وقوع اتفاقات بدی که قابل پیشگیری هستن جلوگیری کنه. ولی در باره مشکلاتی که ناخواسته و بدون دخالت ما تو زندگی پیش میان, واقعا راهی بغیر از تحملشون نیست و باید باهاشون کنار اومد و باز و باز و باز از زمین بلند شد.
شاد باشید.

درود!
خانم فروغ عزیز منظور از طوفان این است
هر چه را خواستم جهان از من گرفت.
منظور این است
و نه چیز دیگه ای
چی بگم
بنده خدا حال من رو هم خراب کرد.
یک بغضی گلوش رو خراش میداد و تو لحنش یک حالت خاصی بود که باور کنید خود من هم داقون شدم.
بچه ها, چرا وقتی یکی رو دوست داری میره؟
چرا وقتی یکی دوستت داره نمیفهمی؟
چرا اینجوریه واقعا؟
این سوالهایی بود که ازم مدام میپرسید و همچنان هم می پُرسه
ای بابا
موندم چی بهش بگم خدا وکیلی. بهش میگم رابطه برات الان خوب نیست ترکش تو تنته میگه درسته.
میگم بیخیال میگه درسته
والا قاتی کردم خدایی

تازه میگه تو خودت آب دیده ای تو چطوری این حرف ها رو میزنی؟
زبونم کوتاه شده
راست میگه خب
خودم بودم شاید از این بدتر بودم
شاید که دروغه, قطعا
میگم خب دل نبند, میگه: عین آدمایی رفتار میکنی که رفتار خودشون چیز دیگست ولی جور دیگه ای به دیگران نصیحت میکنن.
آخه خدا وکیلی یکی به من بگه چه دنیای بیخودیه که داریم.
یکی میشه دلخوشیت بعدش همه چیز رو خراب میکنه.
ای بابا
چی بگم

سلام و من شاید فکر میکنم روزگار ضعیفش کرده باشه.
اینم هستا
به هر حال دنیا محل گذر هست و همیشه اینجور نیست.
بهش گفتم که بازنده نیستی
گفت: چرا؟
گفتم عزیز بازنده اونه که ۱ موقع دارایی به خودش غره میشه, و ۲ یا موقع نداری ناله میکنه.
این دو قشر همیشه بازنده هستند
گفتم شاید برای منم اتفاقاتی از این بدتر افتاده باشه اما دلبستگی زیاد موجب سقوط میشه.
من, خودم, سقوط کردم دردش رو میدونم ولی, هی بابا این روزا هم میگذره. مگه تا حالا نگذشته؟
میگه دیگه چیزی نمیخوام.
میگه دیگه حتی نمیخوام به کاری مشغول باشم.
نمیدونم بعضی از آدمها چرا از وجود یک نفر سو استفاده رو میکنند.
نمیدونم چرا
به نظر من طوفانی که گذشت براش به قول خودش یک حرفی توش بود, اونم اینکه داداش وقتش نیست.
به وقتش.

سلام
عالی نوشته شده بود
راستش راهکاری برای سد کردن راه طوفان ندارم اما به دوستتون بگید زندگی همینه بالا و پایین داره؛ خوشی و ناخوشی داره
آدم قوی کسیه که هر بار بعد از هر طوفان مصمم تر و محکمتر وایسه روی پاهاش و سرسختانه پیش بره و طوفان ویرانگر را به تمسخر بگیره
سربلند باشید

دیدگاهتان را بنویسید