من بی قرارم
چشم هایم پر اشک
هوای قلب کوچکم ابری
بارانی نم نم می بارد هر دم
آسمان مه آلود
جنگل سرد خموش
گم شدم در پس این کوچه ی بن بست
پاهایم سست است
دستانم لرزان
من به دنبال چه چیز می گردم
هیچکس اینجا نیست
که نجاتم بدهد
من غریبم اینجا
من کمک می خواهم
نمی دانم خوابم
یا اسیرم در قفس بیداری
از دور صدا می آید
تو به دنبال چه می گردی
اینجا جای تو نیست
زود برگرد و برو
تا شکارش نشدی
وای او چه می گفت
من چه باید کنم
من کمک می خواهم
وای نجاتم بدهید
همه جا تاریک است
می نشینم اینجا
خوابم می آید
چشمانم بسته
پاهایم خسته
این کابوس بزرگیست
که مرا ترسانده
من باید بروم
۱۴ دیدگاه دربارهٔ «من بی قرارم»
سلام شعری زیبا و لطیفنوشتید و این بیانگر عمق احساسات پاک و شیوایی طبع شماست همیشه منتظر اشعار خوبتان هستیم تشکر
مدال فراموش نشه
سلام ممنون چشم
لایک!
مررررررسی
یلدای من زیر درخت آلبالو گم شده…
سلام خخخخخ نه کوچه ی بن بست
سلام بازم مثل همیشه عالی بود
سلام لطف دارید شما
سلام. عالی و بسیار بسیار زیبا
سلام ممنون
دروووود. خب بیقراری به من چه خَخ.
شوخی بوداااا.
خوب بود. لذت بردم. باز هم بنویس. ایول.
سلام خخخخخ حتما مینویسم
شلالالااااام،ی،که،میشی گیگیلی جونم،بسیااار زیبا بود نانازم،بوچ بوچ بوووووچ،خخخخ،خدافسی
سلام خخخ مررررسی