خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

یادداشت ششم فروردین 96

سلام

خوبید بچه ها؟ نمیدونم چرا الکی الکی دلم برای شما و نوشتن اینجا تنگ میشه! واسه شخص من دقیقا حس خوبیه که بتونم مثل گذشته هام سبک وبلاگ نویسی رو دنبال کنم. یه حس خودمونی ای که شاید قدیما بیشتر داشتمش و شاید هرچی جلوتر رفتیم، هی من خودمونی بودنم کمتر شد و شمام این حس غیر خودمونی بودن رو به من و نوشته هام پیدا کردید.

اول اینکه دیشب یه تیکه نمیدونم سرور داشت بکاپ می گرفت یا حمله ای چیزی رو از سر گذروندیم که سایت یه کم لنگ می زد. یکی دو بار پایگاه اطلاعات محله که تمام نوشته ها و زندگانی توشه کرش کرد و هنگ کرد و ترکید که من دو بار از هنگی درش آوردم، جداول اطلاعات رو ترمیم کردم، و نهایتا راه اندازیش کردم. بازم نمی شد که نمی شد. یکی از برنامه ها، در چند جهت متفاوت الاضلاع کل حافظه ی رم رو می خورد. نوش کوفتش! حتی سرور سایت رو هم ریست کردم فایده ای نداشت. دو سه بار خود اون برنامه ای که اذیت می کرد ولی جزو برنامه های اصلی سایت بود رو هم بستم و باز کردم ولی راه باز نکرد و پا نداد که نداد! منم که به شدت خوابم میومد و حال نداشتم بشینم ور برم، یه ایمیل درخواست یاری و کمک و پشتیبانی نصف شب حدود ساعت یک و دو به شرکت میزبانی فرستادم که دمشون گرم فعلا که مشکل برطرف شده.

دوم اون‌که من رفتم کردستان و خعلی بهم خوش گذشت. مستندش رو توی پستی جدا احتمالا بذارم. کامبیز خیلی آدم سه نقطه ای بود و احتمالا هنوزم باشه. اهل سه نقطه بود. همش از سه نقطه حرف می زد. به هرکی می رسید می گفت سه نقطه. وقتی سه نقطه،… می خندید. کلا هر کاریش کردم، مرغش سه تا نقطه بیشتر نداشت که نداشت! بعدشم که نفرینم گرفت و بعد از اون پست شومش که به من خندید و پشت بچه های دیگه هم صفحه گذاشت، صفحات سایت ترکیدند و نگذاشتند آه خوش از کامنت دونی کامبیز پایین بره یا بالا بیاد! عادل پرویزی هم واقعا مایه گذاشت! یاور عباسی هم همینطور. دکتر صلاحالدین محله هم به همچنین. دم در بده. کلا همه ی اهل محل بفرمایید داخل. جا واس همه هست! کاری نداریم کلا بعد از تجربه ی سفرم به سنندج، حسم اینطوری بهم گفت که اکثر کرد ها معرفت و مرام گذاشتن توشون به یه ارزش تبدیل شده. کامبیز خودت که هیچی هر کاری کردی وظیفه ات بود ولی از دوستات و نیز از خانواده ات از قول من بازم تشکر کن. خیلی به من لطف داشتند. بچه هایی که توی سنندج با من بودید و اسمتون رو آوردم یا یادم رفت بیارم، دمتون گرم! خیلی حال دادید!

سوم اینکه عیده و من فعلا آواره ام. طبق قراردادی که با صاحب خونه ام دارم، عید ها خونه مال خودشه و بقیه ی سال خونه مال منه. خداییش ارزونترین خونه ای که با بهترین کیفیت میشد توی اصفهان گیرم بیاد گیرم اومده. یعنی نصفش شانسی بود که خونه به موقع دو سال پیش واسم خالی از مستأجر شد و نصفش معرفت و مرام صاحب خونه که در حد کمال مرام گذاشت و خونه رو با تمام متعلقاتش فراتر از یه خونه ی مبله در اختیارم گذاشت. تازه قیمتی که توافق کردیم اونقدر مناسبه که هرکی میشنوه میگه خاک تو سرت. کوفتت بشه. تهشم همه دوستام و آشناهام بهم حسادت می کنند. فعلا این طرف اون طرف به سر می برم تا بینم چی پیش میاد. احتمالا بخوام دو سه روز آخر عید یعنی بین یازدهم تا سیزدهم رو بیام تهران. دیگه اگه از بچه های تهران هر کودومتون بودید و قسمت شد همو ببینیم که چقدر هم خوب. خدا کنه یه جای مفتی برای اقامت گیر من اصفهانی الاصل توی تهران بیاد که همه چی هم داشته باشه که دیگه عاااالی میشه!

چهارم اون‌که من حرف های شما که توی پستم “همین کانال خوبه دستش نذار” گفتید رو یادمه و منتظرم بعد از عید برسه با عمل به پیشنهاد های شما اتفاق های خوبی رو تجربه کنیم. فقط نگرانیم اینه که هی با خودم میگم خدا کنه امسال بتونیم به هر روشی که مناسبتره از شما هایی که مایلید و از افراد داوطلب برای مشارکت، منابع مالی تمدید اجاره ی محله رو تأمین کنیم.

پنجم اینکه هیچی دیگه. برم به زندگیم برسم. اینم توی تایم استراحتم سر کار زمانی که منتظر رسیدن پیک ناهار خونگی بودم نوشتم و الان دارم پستش می کنم. حال کنید. هر جور بلدید و میتونید حال کنید. حال کردن یادتون نره!

۴۴ دیدگاه دربارهٔ «یادداشت ششم فروردین 96»

یه خواننده ای دارن کُردها به اسم اسماعیل محمدی. من یه زمونی فیلمهای رقص این گروه رو میدیدم، برا نقاشی دیواری تصمیم گرفتم بیام و رقص کردی کار کنم.
شماره تماس اسماعیل محمدی رو پیدا کردم و یه زنگ زدم و گفتم میخوام رقص کردی نقاشی کنم و رقصای فیلمای شما را دیدم خیلی خوشم اومده، فیلمی دارید بهم معرفی کنید؟ یا اگه بشه برام بفرستید هزینه ش رو پرداخت میکنم. گف آدرس بده براد بفرسم. با پست سفارشی خود اسماعیل محمدی برام سیدیهاش رو فرستاد. هزینه هم نگرفت. بعدم تماس گرفت که ببینه مشکلم رفع شده یا نه. خخخخخخخخخخخخخخخ. خیلیه ها. یعنی معرفتی که من توی کُردها دیدم تو هیچ شهری ندیدم. خودم تُرکما. ولی یه دوست ترکی داشتم که دو تا سی دی از تبریز برام فرستاد و پولش رو دولا پهنا ازم گرف. هاهاههاهااهاه.
تازه چن تا پسرای دانشگاهم که کُرد بودند کلی کمکم میکردن تو همه کارا. یکیشون تو دانشکده عکاسی بود و همیشه حاضر بود که لب تر کنی تا حسابی معرفت و مرام بذاره وسط. زنهاشون رو خیلی نمیشناسم. ولی مردهاشون رو خیلی خوب دیدم.
توی زنها هم زنهای لُر خیلی خیلی مهربونن. خدا حفظشون کنه.
راسی یه چاقو پیش من داری نمیدونم چیکارش کونم. میذارم آبجیتو که دیدم میدمش بهش تا برسونه دستت. شاید یه برنامه سینما بذاریم بعد تعطیلات.
میدم به اون. ازش بیگیر.

نعععععععععععع! چاقو رو ندی بهش توی کیفش بذاره کیفش سوراخ بشه از کیفش بزنه بیرون لباساشو پاره کنه بره تو بدنش زخمو زار بشه خونریزی کنه خواهرم دیر برسه بیمارستان بمیره هااااا!!! ورش دار واس خودت اسی ما نخواصدیم!
دیگه هم که از معرفت کرد ها گفتی و به عینه تجربه کردم.

عادل که عشقمه و مرامش رو همه جوره لایک میکنم. عادل پرویزی؟ چند روز پیش داشتی پخش زنده ی اینستاگرام رو یاد میگرفتی یه دل سیر بهت خندیدم.

کامبیزم که خاک ۲دنیا بر سرش که هیچ وقت آدم نمیشه.

و اما خود تو. خره پاشو بیا کرمان. بخدا خیلی خوش میگذره

تو بیخود می کنی به کسی بخندی! بعدشم اینکه کی بیام کرمون؟ یعنی بعد از عیدم میشه بیام یا تابستون دیگه نمیشه؟ یعنی دیگه بعدش هیش وخ وخ نداری؟ در ضمن، آگاه باش من از کامبیز تضمین جا گرفتم. تضمین جا یعنی اینکه تضمین گرفتم ماهی یه بار بتونم برم اونجا کنگر بخورم یه کمم بفروشم بعدشم لنگر بندازم! حالا فکراتو بکن اگه خواصدی تا اونجا هم بیام!

سلام رسیدن به خیر.
امیدوارم هرجا هستید یا هرجا میرید بهتون خوش بگذره.
میگم آدمیزاد یه چیزی رو تا داره قدرشو نمیدونه. فقط دو روز سیستم نداشتم و نشد بیام محله دلم خیلی خیلی تنگ شده بود. اینو جدی میگم. یه بار دیگه هم بابت ایمیل که زحمتتون دادم و مشکلم حل شد تشکر میکنم. راستی، میگم همچنان صفحه خاموش است! خخخخ. موفق باشید.

من الان که خونه ی خودم در اختیارم نیست، تازه می فهمم چه نعمت بزرگی رو از دست دادم.
خخخخخخخخخخخخخ خخخخخخخخخخخخ خخخخخخخخخخ!
هنوزم صفحه خاموش است؟ خداییش خعلی سورپریز شدم و خندیدم سر اون قضیه!
خب اینجا خصوصیتش اینه که صد سال یا یه ساعت فرقی نمی کنه. هرچه هم اینجا نباشه یا ما اینجا نباشیم، بازم دلتنگیمون صفر نمیشه. منم وظیفه ام بود اون ایمیلو ردیف کنم. تازه خدا خدا می کردم حل شده باشه که شد.
اینجا کارکرد های خوبی پیدا کرده و من واقعا خیلی وقت ها پشت صحنه ی اینجا، کار هایی که از بچه ها راه افتاده رو می بینم و هی محکمتر میشم سر این عقیده که اینجا باید باشه یا حد اقل اینجا هم نباشه، یه جایی شبیه به اینجا حتی بهتر از اینجا، ولی باید باشه. صاحبش کیه مهم نیست. خط مشی مهمه.

درود. کوفتت بشه خَخ.
سال نو هم مبارکها بااااشه. حرفای محمد ملکی هم در مورد عادل و پرویز هم لایک و دیگر هیچ. آهان یه چیز دیگه.
بعله منم با کُردا رفاقت دارم. خدایی دمشون خیییلییی خییییلیییی گرمه. خیلی گرم.
اومدی تهران یه ندایی بده.

درود بر جناب خادمی عزیز
اولا باز هم سال نوت مبارک باشد.
ثانیا بسیار ممنون که با این همه سر شلوغی و آلاخون والاخونی باز هم نذاشتی محله لنگ بماند.
ثالثا ما فقط وظیفه ی مهمان نوازی خود را به جا آوردیم و از مصاحبت با شما لذت وافر بردیم و این نظر لطف شماست که از سفر به کردستان به نیکی یاد می کنید.
رابعا شما که دور از جان آواره بودید چرا رفتید حداقل اینجا می ماندید مریوانی بانه ای و اورامانی جایی با هم میرفتیم که حالش را بیشتر ببریم.
و در آخر باز هم سالی پر از نیکی و خیر برای شما و دوستان آرزو دارم و در پناه هر کس که دوست دارید شاد و خرم باشید.

درود! من دیشب و پریشب هرچی بیشتر تلاش میکردم به محله بیام نمیشد و نتیجه نمیگرفتم… پس تو بودی که داشتی با محله و من بازی میکردی… راستی من یه درخواست در پست ۳۰ اسفندم کردم حالا اگه ندیدی اینجا دوباره بگم… اگه لطف کنی پست منو از امشب به مدت سه شب سنجاقش کنی و به مقدار عیدی که در پستم میدهم برای پهنای محله عیدی بگیری…من هنوز در پرواز هستم!

آقای خادمی مثل این که خیلی پررو شدید.
من وظیفه خر کردن شما رو داشتم.
باز بهتون بگم که پسر خاله نشید خخخ.
حالا یک چیز جدی بگم. من با هر کسی مثل خودش رفتار میکنم. اگر خوب بودیم پس یعنی تو خوب بودی که ما هم خوب بودیم.
چندتا خوب شد؟ هزارتا.
دیگه لوس نشو. دکتر محمدی، عادل یاور هم همیشه دمشون گرمه و آتیش.
خسته هستم حال نوشتن ندارم. زود بیا دست ارباب کامبیزو ماچ کن

سلااااااام آقا حاج کربلایی مشهدی قمقمه مدیر! خخخخخخخ!
اها اصفهانی یادم رف! اونم از نوع عصاااااااااااااالتً شدییییییید هستی اصفهانی!
راااسسییییی!
منم یه پیشنهاد داده بودماااااا!
سایت رو ببر رو Greathosting.
عااااالیییییییییییتریین میشه هزیناتش! توم که اِصفهانیُّل عصل هستی واست ای چیزا مهمن شدیییییییدً!
یه چیز بگم حالتو بگیرم چرا تاحالا نرفتی سر وقت Greathosting!
نامهدود تو Greathosting سه سالش هشتاد هزار تومنه!
کییییییف کن حالا!
راسی واسه نابینایانم که نصفه!
یعنی چهل هزار تومن! خداییش عاااااالیییی نیست؟
بعدم هاستا هم تو همون شرکت هتسنر چی معروف آلمان قرار دارن! “نام شرکت دِقیق نمیدونم”.
حالا میتونی به جای صد گیگ یا دویست اینا، سه ساله چهل هزار بدی نامهدود بگیری مام راحت بشیم از کمبود حجم که من یکی ندارم این مشکلو، بهتر تر تر پول سایت واسه چیزای دیگه هم میمونه! آیا سر یه میلیون درد میکنه میدیش به هاست صدگیگی؟
خخخخخخخخ! بیبی ایجا چه منبری واس خووودم درست کردم!
کامنت اینام خوندم!
خانم رهگذر سیز دَ تورک سیز؟

راستی Hostهای نامحدود فعلا در Hidden در سر میبرند! خواسی تو Skype در خدمت میگذرانم بیا بهم بگو واست بگیرم! یا اگه رضا حسینی داشتی، اون سازنده سایته دیگه! منم قراره شریک مالیش بشم دوتایی در خدمتتون باشیم!
البته قبل از اینی که بخوام شریک اینا بشم، واااااقِعً واسه خود محله میگم این حرفا رو هاااا! کِیفیت اینام که یکه! ما که از اونجا سودی برنمیداریم که بخوایم شمارم تشویق کنیم بگیرین سود نصیبمون بشه! میبینین قیمتا رو واقعا! فقط همین قیمت تمدید نمایندگی رو درمیاریم!
من واسه این میگم که محله زیاد پول خرج نکنه! محله چرا در صورت بودن قیمت پایینتر با همون خدمات و حتی بهتر، باید قیمتهای بالا بدهد برای هاستینگ؟ خب حالا بخواد با مدیریته مجتبی خادمی باشه، یا یکی دیگه! محلس دیگه! البته خودتم واسه من پرارزشیاااا! اما این جای خود دارد. همینطور که در انتخابه نویسنده و ویرایشگر، نباید به “این رفیقمه، این دوستمه و غیره” توجه کرد!

علی؟ ناراحت نشیا! ولی این نامحدود و اینا رو منم بچه که بودم خعلی بهشون ارادت داشتم. یادت بمونه و از من به تو سفارش که یک مگ تضمینی که پول بدی بخری، از هزار گیگ مجانی و نامحدود پایدارتر و قابل اعتمادتره! حالا برو خوش باش با نامحدود! آخه مگه هاردی توی دنیا ساخته شده که ظرفیت نامحدود داشته باشه پسر خوب؟ زرنگ باش نه ساده!

درود!
خب حالا که صابت شد که همه ی ما بزرگیم
خب حالا بگو چرا راضی نشدی پست منو سنجاق کنی…
باشه یکی طلبت که راضی نشدی برای محله از من عیدی بگیری…
اصلا عیدی برای محله رو بیخیال… بیا و برای یک شب سنجاقش کن تا من فرصت کنم و خاطره ی پروازمو بنویسم و پستش کنم…
راستی من از دیشب که سه از خواب ناز که سه ساعت بیشتر نخوابیدم بیدار شدم و ساعت نه پروازیدم و حالا دارم با کامی جونم ورررررررراجی میکنم!

دیدگاهتان را بنویسید