خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

صدای زندگی

سلام دوستان, خوبید؟, سلامتید؟ کیفتون کوکه؟, خُُُُُُُُب به سلامتی, حال منم عالیه, از این بهتر نمیشه. این یادداشتم مربوط به سال 93 است, یعنی اوج دلتنگی و کمی هم شاید هم خیلی زیاد احساس گرفتاری, اصلا دوست ندارم روحیه کسی را خراب کُنَمااااااا به هیچ وجه حتی خودم که قرار بود در برنامه ی دوم آشپزیم از کار با سیب زمینی حرف بزنم, خخخ, راستش رفتم به خاطراتم سری زدم و خودم که خیلی دلم به حال خودم سوخت خخخ, گفتم بد نیست از دوستان هم محله ای هم نوعم هم نظر بگیرم و پای روانشناس ها را وسط بکشم و آمار روان شناس های نابینامون را بگیرم, خب صد درصد میگن چقدر منفی فکر می کنی خانم شیده حالا یا محمودی!, ولی من میگم راجع به این بگید که وقتی کسی تو اوج ناراحتی و فکر قرار می گیره آیا می تونه بهتر از این هم بنویسه؟:

زندگی! با تو ام. می شنوی؟ چته؟ چرا رنگ و روت پریده؟ مثل مرده ها شدی؟. نگاهت می کنم یه جای دیگه ای، صدات می زنم جواب یکی دیگه را میدی، کنارتم باهام خداحافظی می کنی، باهات راه میام بهم خیانت می کنی، بهت می رسم ازم رد میشی، وقتی میگم زندگی خیلی قشنگه زشت تر از همیشه میشی، برات دلسوزی می کنم دلمو می شکنی، باهات درد و دل می کنم مسخرم می کنی، میگم خیلی دوستت دارم شرمندم می کنی، میگم شناختمت حقه بهم می زنی، نفرینت می کنم بهم لطف می کنی، به بدی ازت یاد می کنم از خوبیام میگی، میگم خستم کردی منت رو سرم می ذاری، هرچی میگم باش نیستی، فرار می کنم دنبالم می کنی، برمی گردم پشیمونم می کنی، می خوام خودم باشم نمی ذاری، به هر کی نزدیک میشم ازم دورش می کنی, هیچ چی ندارم بهت بگم فقط یه جمله: خدا ازت نگذره که یه لحظه آسایش برام نذاشتی.

براتون بهترین ها را آرزو دارم, شاد باشید,

۳۲ دیدگاه دربارهٔ «صدای زندگی»

آذر ماهیا ناب و خاصند . به خرافه ربط نداره . اعععهههه اعهههه . مگه باهاشون بر خورد نکردی . الان آمار آذر ماهیای محله رو بگیر .
رعد بارانی
رهگذر
سعید ویسی پور
سعید
صد سال تنهایی
بازم بگم یا به خاص بودنمون پی بردی هاهاها

گاها دیده شده که عده ای چون آقایان اسدی ،حسینی و عبداله پور و خانم ها پریسیما و نازنین و سیتا وخانم کاظمیان و ساناز امیدی و الی آخر به سازمان ثبت احوال شتافته اند و مصرررر انه خواهش کرده اند که ماه تولدشان را به آذر تغییر دهند

ببین من روز ولادت حضرت زینب متولد شدم.
اگه اون روز رو به شمسی تبدیل کنم تاریخ دقیق تولدم به دست میاد!
مطمینم بین ۱۳ تا ۲۰ آذره اما نمیدونم کدوم روزه.
خوابم میاد چرت و پرت مینویسم امیدوارم منظورم رو رسونده باشم خخخ

خخخخخخخ واااااایییییی من وحشتناک به خرافه و خرافه پرست خندم میگیره, اصلا رو چه حسابی این را وگفتید؟, حالا که اینطوره منم میرم یه داستان راجع به همین خرافه و خرافه پرست برا پنجشنبه ی دیگه آماده میکنم خخخخ, شاید هم ماه دیگه یا پنجشنبه ی آذرماهی که روز تولد خودم هستش و نمیدونم دقیق چه سالی در آینده هست اینجا میذارم خخخخ, اتفاقا داستان هست ولی خاطره اونم راجع به خود نابینامون, خخخ

مرسی از توجهتون و به خاطر این که از آذری ها میتعریفید و همین فقط کافیه یکی از متولدین آذرماه تعریف کنه خحخخخخ, خدایی هم خودم آذریم و هم دوستم که خیلی ماشا الله ماشا الله ساکته البته بلا به دور اونم آذریههههههههه

سلام و درود بر بانو شیده
خوبید
خب مطلبتان که تحمل بر انگیز بود ولی بعضی اوقات این طور میشه دیگه
به هر حال مرسی بابت این پست و مرسی بابت این مطالب
ایام به کام و شیرینی هم چو تعم فالوده۹ و شاد کامی شبتون خوش و خدا نگهدار

زندگی بهتر از این نمیشه زندگی
روز دیدار اومده عشق من از راه اومده

عشق من از راه اومده
خورشید روبرومه تاریکی تمومه
امروز اومد از راه اونی که آرزومه
آفتاب میدرخشه رو گلهای بنفشه
شوق دیدن تو زندگی می بخشه
زندگی می بخشه
زندگی بهتر از این نمیشه زندگی
روز دیدار اومده عشق من از راه اومده

عشق من از راه اومده

با تو تا همیشه جز تو مگه میشه
دیگه هیچ کسی عاشق اینجوری نمیشه
مجنونم و مستم به پای تو نشستم
تا آخر این خط هر جور بگی هستم
هر جور بگی هستم
زندگی بهتر از این نمیشه زندگی

روز دیدار اومده عشق من از راه اومده
عشق من از راه اومده

تو خودت بهشتی کتاب سرنوشتی
تقدیرمو انگار از اول تو نوشتی
مجنونم و مستم به پای تو نشستم
تا آخر این خط هر جور بگی هستم
هر جور بگی هستم
زندگی بهتر از این نمیشه زندگی
روز دیدار اومده عشق من از راه اومده
عشق من از راه اومده
سلام به شما
ممنون
این ترانه هم تقدیم به عاشق های
محله

درود. همین جمله ی آخری گویای همه چیزه.
هیچ چی ندارم بهت بگم فقط یه جمله: خدا ازت نگذره که یه لحظه آسایش برام نذاشتی.
همون حکایت آویزونی گریزونه, و گریزونی آویزونه هست.
مرسی از پست. باز هم از دست نوشته هات واسه مون بذار و این قد قایمشون نکن.

سلام شیده جان! متنت رو خوندم! گلایه داشت از زندگی! شیده زندگی رو نفرینش نکن تقصیر اون نیست! زندگی قاعدهش اینه! گاهی۱جا هاییش تاریکه و کاریش هم نمیشه کرد! با هوار زدن های ما چیزی عوض نمیشه. این چرخ سنگین روزگار با ضرب دست و هوار به مراد ما نمی گرده. بهتره همراهش بشیم چون نمیشه دورش رو عوض کرد!
ممنون از اشتراک دل نوشتهت و شاد باشی تا همیشه!

ان شا الله هیچ وقت هیچ وقت در اوج ناراحتی و نا امیدی نباشی ….
ولی شیده جونم می دونی حتی وقتی حس کنی تو اون حس اوج هستی با نوشتن کم کم و کم کم از شیب اوج میای پایین و یه طورایی تخلیه روحی روانی میشی …. حد اقل برای من که همین طوریهاست ….
زندگی هم پایین بالا خیلی داره خییییلی ….. و باید نگاه مون رو بهش مهربون کنیم تا مهربون ببینیمش …..
سلام به خواهران گرامی برسون زیاااد

دیدگاهتان را بنویسید