خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

خطر خطر خطر این بیماری و بیمارانش را بشناسید مهم است

بدترین فرد برای ازدواج کیست؟

بیشتر روانشناسان خانواده معتقدند نامناسب ترین افراد برای ازدواج کسانی هستند که مبتلا به ((اختلال شخصیت)) هستند.

اختلال شخصیت چیست؟

کسی که مبتلا به اختلال شخصیت است در زندگی فردی خود و با تمام روابط بین فردی خود مشکل دارد ولی معتقد است که او سالم است و دیگران مشکل دارند.

ارتباط برقرار کردن با این افراد کار سختی است و نیاز به درمان فردی دارند. برای مثال، کسی که اختلال شخصیت خود شیفته دارد خود بزرگ بینانه فکر می کند که آدم
بسیار مهم و بی نظیری است، تحمل انتقاد را ندارد، همیشه خود را محق می داند، توانایی همدلی با دیگران ندارد، حسود و متکبر است، نیاز به تایید و تحسین دیگران
دارد، نیازهای خودش برایش مهم است، دیگران را استثمار می کند و اغلب اوقات با یک فرد بسیار وابسته ازدواج می کند.

تشخیص انواع اختلال شخصیت (بد گمان، نمایشی، دوری گزین، وابسته و … تنها توسط روانشناس متخصص و یا با اجرای آزمون های روانی خاص امکان پذیر است.

:red_circle::red_circle:
سلام دوستان امروز می خوام بحثی رو باز کنم که بدبختانه در جامعه ما به صورت یه اپیدمی در آمده ولی مثله بیماری h,i,v
بدون ظاهر هستش
و به صراحت میگم بعد از خواندن این پست صادقانه خودتان رو تحلیل کنید قصد جسارت ندارم چون اطلاعات رسانی در این مورد کم هستش و ممکنه شخص دوچار باشه ولی خودش نمی دونه پس فقط کافی هستش اگر علامتی رو در خودتان مشابه میبینید صادقانه گذشته و حال خودتون رو به دقت باز بینی کنید و نترسید اگر با خودتان رو راست باشید و بخواهید درمان می شوید
و لازم به ذکر هستش که آمار موضوع مورد بحث در خانم ها پر رنگتر هستش
[شخصیت وابسته] دوستان من خواهش می کنم کسانی که در زمینه روانشناسی تجربه دارند و یا مدرک تحصیلی گرفته اند در این زمینه من رو یاری کنند پیشا پیش سپاس گزارم از همکاریتون
خوب ابتدا تعریف
خانم میترا فتحی را حتما با دقت گوش دهید
در حقیقت شروع وابستگی از ذهن است، یعنی نوع تفکر و سپس نیازهای ذهنی و روانی فرد میزان و شدت وابستگی او را مشخص می‌کند.

وابستگی در حوزه روانشناسی
برخی از وابستگی‌ها در حالت عادی موجب توسعه رفتارهای انسانی می شوند و طبیعی هستند؛ این در حالی است که اگر همین نوع وابستگی نیز شدت یابد، مشکلات روانی بی شماری را ایجاد می کند.
میزان کم و قابل کنترلی از وابستگی، به عنوان یک ویژگی شخصیتی محسوب می شود که وجود آن ضرورت دارد اما زمانی که فرد برای برطرف کردن نیازهای اولیه خود به نیروهای خارج از خود متکی باشد، یا در صورت نبودن عاملی که به آن وابسته است دچار اختلال، بیماری و مشکلات دیگر شود، آن وقت است که وابستگی مشکل ساز می شود. نمونه ای از وابستگی مخرب عبارت است از:
وابستگی متقابل
وابستگی متقابل نیز به عنوان یک نوع اعتیاد شناخته شده است که در آن افراد به نزدیکان خود اعتیاد پیدا می کنند. برای مثال زمانی که رابطه از نوع عاشقانه باشد، فرد به شدت به طرف مقابل متکی می شود به طوری که تمامی ابعاد زندگی او تحت تاثیر این وابستگی قرار می گیرد.
اختلال شخصیت وابسته
شخصیت وابسته زمانی شکل می‌گیرد که فرد تمامی توانایی خود را در خودکفایی از دست می دهد و یک الگوی تکراری را به مدت طولانی مدت انجام می‌دهد که جدایی از آن موجب وحشت و ترس مزمن در وی می شود.
فردی که دچار اختلال شخصیت وابسته است در تمامی امور خود دچار وابستگی به عواملی می‌شود و الگوهای رفتاری تکراری‌ برای خود اتخاذ می‌کند که این الگوها بر شدت وابستگی او می‌افزایند. به چنین شخصیتی شخصیت وابسته می‌گوییم.

تا اینجا به نظر یک مشکل معمولی می آید
ولی نه این جور نیست و اگر حل نشود عوارض ویرانگری در پی دارد به خصوص در روابط زوج ها که اول باعث نابودی شریک زندگی و بعد به فنا رفتن صد در صد خوده شخص می شود

اخطار
فعلا به صورت مختصر چندین عواقبش رو عنوان می کنم
1شخص وابسته چون قدرت تصمیم گیری را ندارد کم کم از بار مصعولیت شانه خالی می کند و یا بی دقت از حتی مهم ترین مسایل بی تفاوت می گذرد

2دروغ کم کم زیاد و زیاد تر می شود طوری که بعد ها شما شگفت زده خواهید شد که شریکتان چطوری حاضر به گفتن این دروغ ها شده
3 محبت کردن عادی به شما ولی در واقع از روی از دست ندادن شما و یا نداشتن خانواده و یا مکانی امن
4بها دادن به هر کسی و پذیرفتن حرف هایی که حتی نمی خواهد یه لحظه بهشون فکر کند و فقط مثل یک آدم کوکی انجام میدهد

5از دست ندادن هیچ کس و رابطه به علت ترس از تنهایی حتی اگر اون شخص با شریک جنسیش بهش خیانت کرده باشه و جالبه که بدانید حتی حرف های همون شخص رو با جون و دل می پذیرد و حاضر هم نیست که روابطش را به خاطر زندگیش با او قطع کند
6توی روابط کاری و جنسی حاضر هصت به صورت کامل از خودش بگذرد تا طرفش خم به ابرویش نه افتد
7و اخطار اخطار اخطار رو آوردن به روابط نا مشروع جنسی به خاطر به دست آوردن محبت و در واقع گدایی کردن آن از کسانی که یک مشت سوع استفاده گر هستن از این بیماران و جالبه بدانید که بیمار فکر می کند طرف عشقش هست و به او عشق می ورزد
در صورتی که اون فرد او را به چشم یک بَرده جنسی و یه موش آزمایشگاهی می بیند و تا می تواند از او استفاده می کند و حتی او را طوری در اختیار می گیرد که نیاز های مالیش را هم از طریق او بر طرف می کند
و شخص بیمار به صورتی خیال پردازی می کند که همانند یک نابینا دیگر محبت های همسرش فرزندش و دیگران را نمی بیند و انگار که وجدان در او مُرده و فقط دلایل خودش منطقی هست برای کار اشتباهی که انجام می دهد
و در آخر
کسانی که به خیانت رو آوردن آنقدر در این کار فروع می روند و آن قدر ضربات روحی سنگین و شکست های پی در پی می خورند که دست آخر پایان زندگیشان با خود کُشی رقم می خورَد و به پایان می رسد
و در آخر هم اضافه کنم که این بیماران بسیار آتِفی و با محبت و دست و دل باز و خوش بر خورد و اهل رفاقت هستن که مرگشان دل هر کسی را به درد میاورد
به نظر شما باید چه کار کرد با این اشخاص
آیا باید تَرکشان کنیم؟تلاقشان بدهیم؟و یا به حال خودشان رهایشان بکنیم ؟و یا ما هم مثل دیگران سوع استفاده کنیم و نامَردی را در حقشان تمام کنیم
شما بگو دوست من
و در پست بعدی یه سری راه کار ها رو توضیح میدم و در پست بعد هم داستان واقعی زندگی یه شخصیت وابسته رو براتون نقل می کنم
به امید آینده ای بهتر بدرود

۲۰ دیدگاه دربارهٔ «خطر خطر خطر این بیماری و بیمارانش را بشناسید مهم است»

سلام اصلا نخوندمش.
یعنی توی چند ماه گذشته به اندازه کافی کتاب های روانشناسی سنگین خوندم.
همین الآن داشتم کتاب روانشناسی بالینی رو می خوندم که خسته شدم. اومدم اینجا یکم از روانشناسی دور بشم که باز یه مطلب روانشناسی دیدم.
ای خدا،
شاد باشی و سرزنده.

درود بر آقا شادمهر گرامی! گاهی وقتها کنترل برخی از امور زندگی از دست ما خارج میشه که بهتره در چنین مواقعی مشکل رو شناسایی کنیم و با مشاوران مربوطه در میون بذاریم. خیلی هم لازم نیست با دونستن تمام علوم ذهن مون رو مشغول و درگیر کنیم و از زیبایی های زندگی غافل بشیم. ضمنا روی این جمله هم بهتره تجدید نظر کنید.
و شخص بیمار به صورتی خیال پردازی می کند که همانند یک نابینا دیگر محبت های همسرش فرزندش و دیگران را نمی بیند و انگار که وجدان در او مُرده و فقط دلایل خودش منطقی هست برای کار اشتباهی که انجام می دهد

سلام فاطمه خانم من از گفتن کلمه نابینا قصدم جسارت یا توهین به هم نوعانم نیستش منظورم این هست که شخص بیمار انگار هیچ کدام از خوبی های دیگران رو نمیبینه و فقط متمرکز هست روی شخص که می خواهد به او وابسته باشد

سلام علی اکبر آقا باز هم پوزش می خوام قصد من از به کار بردن کلمه نابینا این هستش که به صورت آمیانه وقتی کسی عشق و محبت و یا…. رو درک نمی کنه میگن شخص نمیبینه فرقی هم نداره بینا ها هم در این موارد این مثال رو به هم میگن یعنی شخص از دل و مغز نابینا شده باز هم به بخشید دوستان

شادمهر خان چون گفتی کمک کنید میگم. عزیزم این مطلب رو از هر جا که آوردی اولا مطلب ضعیفیست و واقعا حق داشتی با خوندنش هم خطر خطر کنی. البته اختلالات شخصیت هم مهم هستن و هم گاهی خطرناک. ولی به این مطالب خیلی بها نده و توجه نکن. این خانم رهگذر بنده خدا نشسته کتاب عشق ویرانگر رو خونده برا تو دیگه برو بخونش یاد بگیر. اون مطلبی همم که نویسنده نوشته و خانم جوادیان بهش اشاره کرده خداییش سو تفاهم ایجاد میکنه به نظر نمیاد خودت نوشته باشی.

درود!
من نمیخواستم اینجا نظر دهم اما با خودم گفتم بیایم نظرم را بگویم بهتر است…
به نظر بنده بیش از پنجاه درصد مردم جامعه ی ما بیمارند و با چنین بیماریهایی مواجه هستند و زندگی میکنند و ما نمیتوانیم آنان را درمان کنیم یا بشناسیم…
یعنی مشکل آنقدر حاد است که نمیتوان پیشگیری کرد و اگر کسانی بخواهند کاملا پیشگیری کنند همان بهتر که از ازدواج منصرف شوند یا از حضورشان در اجتماع دوری کنند…
یعنی با کسی رابطه نداشته باشند یا خانه نشین شوند یا بیخیال ازدواج شوند!

آفرین آفرین و هزار آفرین به شما جوان بسیار باهوش و منطقی خیلی خوش حالم کردی از کامنت واقع گرایانت
من گفتم این موضوع شده یک اپیدمی و چون خاموش هستش به سادگی قابل شناسایی نیستش
ولی با کمی اطلاعات و درایت و دقت روی رفتار اشخاص میشه تا حدی تشخیص داد
و بهترین راه به نظر من دوران نامزدی هستش که قبل از عروسی و سایر مراسمات دو نفر با هم سپری کنند
بسیار کاره درستی کردی که این کامنت رو اینجا نوشتی
و من رو متقاعد کردی که این مبحث رو ادامه بدم
چون واقعا نگران هستم که هم نوعان دختر خانم ها و آقا پسر ها توی ازدواجشان درگیر این مشکل خانمان سوز بشن
چون شخصیت وابسته بیماری هست که به نظر من ترکیبی از تمام بیماری های اختلال شخصیتی هستش
بازم ممنونم که نظر دادی

سلام بر شما.
نظر آقای عدسی و خانم جوادیان رو لایک می‌کنم.
ضمنا در برخورد با این قبیل افراد به نظرم بهترین راه ارجاع دادن به مشاور و روانشناسه. البته اگه خود فرد روانشناس باشه که احتمالا خودش می‌دونه باید چیکار کنه!
اگر هم کسی کلا مایل نیست با شخص دارای اختلال شخصیتی ازدواج کنه راهش شناخت قبل از ازدواجه. اون هم با کمک مشاور و البته با شناختی که در طول زمان به صورت متقابل پیدا می‌شه. ولی این نگاه نباید کور کورانه باشه. یعنی اگه می‌خوایم طرف رو بشناسیم نباید تحت تأثیر احساسات قرار بگیریم و بدی‌ها رو ندید بگیریم و خوبیها رو بزرگ جلوه بدیم. عمل به این اصل مهمه وگرنه در حالت عادی همه این رو می‌دونن.
فقط یه انتقاد هم دارم و اون هم درباره انتخاب عنوان مطلبه. کاش عنوان روشنتری انتخاب می‌کردید که نشون دهنده ی محتوای مطلبتون باشه.
موفق باشید.

سلام علی رضا جان نظر شما کاملا به جا هستش
ولی تا زمانی که این بیماران خودشون رازی به درمان نشن هیچ مشاور و دکتر روانشناس هم قادر نیست کاری در جهت بهبود این افراد بکنه
ولی در مقوله ازدواج باید به محزی که یکی از دو طرف به صورت مداوم رفتار غیر عادی مشاهده کردن به گفته شما احساسی عمل نکنن و حتما با یه مشاور و به نظر من اگر دکتر باشه که صد البته نتیجه بهتر هستش مشاوره بگیرن و شخص رو امتحان کنند
و ای کاش در مشاوره قبل از ازدواج و یا نکاه که در مورد مسایل جنسی و روابط زناشویی صحبت میشد در این باب هم اطلاعاتی به دو طرف داده میشد
به هر صورت سپاسگذارم

سلام مهرشاد عزی خوب است که این مطلب را کلید زدید بخصوص برای کسانی که قصد ازدواج دارند ضمناً آن بخش که خانم جوادیان به آن اشاره کردند راجع به مثالی که در مورد نابینایان زدید معتقدم که شما نیت بدی نداشتید اما به هر حال کلمات چنین معنایی را میرسانند در پایان از زحمتی که کشیده اید بسیار متشکرم ..

سلام دوست خوبم ممنون از درایت و درک شما نسبت به من کاملا من حق رو به شما و دوستان میدم
شاید چون دیر وقت بودش که داشتم مطلب رو آماده می کردم این کلمه رو به جا در جمله بندیم قرار ندادم
حتما من این مبحث رو ادامه میدم و خواهشی که از خانم ها و آقایان دارم دنبال کنند چون من قصد جسارت ندارم و دوست دارم همه مَردُم و به خصوص هم نوعانم راجب این خطر نهفته اطلاعات کافی داشته باشن

سلام وتشکر از گذاشتن مطلب جالبتون
این مطلب را خواندم بنظرم اومد برای موضوع شما مناسب هست

چگونه می توان میزان وابستگی فرد به دیگران را سنجید؟
* آیا ترجیح می دهید که دیگران برای تان تصمیم بگیرند؟
* آیا برای تصمیمات روزانه نیاز به توصیه و راهنمایی دارید؟
* آیا تاکنون در موقعیت هایی قرار گرفته اید که به جای این که خودتان در مورد حوزه های مهم زندگی (مانند نوع شغل، روابط با دوستان و موارد مشابه دیگر) تصمیم گیری کنید، دیگران برای تان تصمیم بگیرند؟
* آیا مخالفت با نزدیکان برای شما دشوار است؟ اگر در چنین شرایطی قرار گیرید، چه رفتاری خواهید داشت؟
* آیا اغلب ترجیح می دهید با دیگران موافقت کنید، حتی اگر واقعاً با آن ها مخالف اید؟ چرا؟
* آیا اغلب برای شروع یک کار تازه، به کمک دیگران نیاز دارید؟
* آیا تاکنون داوطلب شده اید که علی رغم میل تان کاری برای دیگران انجام دهید، تنها به این دلیل که ممکن است زمانی شاید به آن ها نیاز داشته باشید؟
* آیا زمانی که تنها هستید، احساس ناراحتی می کنید؟ آیا از این می ترسید که نتوانید در این وضعیت از خود مراقبت کنید؟
* آیا پس از اتمام یک رابطه ی صمیمانه به سرعت سعی می کنید فرد دیگری را جایگزین کنید تا از شما حمایت کند – حتی اگر این فرد برای شما مناسب نباشد؟
* آیا از این نگران اید که افراد مهم زندگی تان شما را تنها بگذارند؟
اگر به بیش از ۵ مورد از سؤالات بالا پاسخ مثبت دادید، در این صورت نیاز به روانشناس دارید

سلام افرین آفرین و
هزار آفرین
این دقیقا چیزی هستش که افراد باید با خودشان مطرح کنند و صادقانه به خودشان پاسخ بدن
و دیگران هم این نوکات رو باید جدی بگیرند در مورد کسی که مخصوصا قصد دارن به عنوان شریک زندگیشون انتخاب کنن

بازم از دقتت ممنونم

دیدگاهتان را بنویسید