خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

در امتدادِ درد

شب است و نور در مأوای ما نیست،
سکوتِ شام گه را انتها نیست.

 

فراغِ سردِ مهر و ماه و مهتاب،
دگر نوری در این ظلمت سرا نیست.

 

سکوت است و شب و دردی تب اندود،
دگر فریادهایم را صدا نیست.

 

سرودِ ساکتِ هجرانِ آواز،
سرشک از دیده ام یک دم جدا نیست.

 

نگاهی خیس و جایِ خالیِ مهر،
دگر ویرانه ی ما را صفا نیست.

 

سیاهِ شام و تشهیعِ سحر گاه،
نوای نالمان را هم نوا نیست.

 

شب و شب گریه بر دامانِ دیوار،
کران گویی بر این شب گریه ها نیست.

 

دلِ خاک و تبِ خاکسترِ من،
لهیبِ سینه ی ما را دوا نیست.

 

شرارِ جور، می سوزد جهان را،
مگر این دِیرِ ماتم را خدا نیست؟!.

 

نماز و ذکر و نذر و سجده و اشک،
اجابت از برِ سوزِ دعا نیست.

 

گهِ کوچِ صدای ساکتِ صبح،
کسی چون ما به حسرت مبتلا نیست.

 

کسی در فصلِ ختمِ آشنایی،
به دردِ غربتِ ما آشنا نیست.

 

به جز آهی نهان در کامِ ظلمت،
به جز اشکم رفیقِ دیده ها نیست.

 

خدایا! بر دلِ تنگِ هَزاران،
خدا را، این چنین ظلمی روا نیست.

 

وداعی سرد و اشکی داغِ حسرت،
عزیزان! چرخِ گردون را وفا نیست.

 

دلِ بیمارِ ما و دستِ تقدیر،
تبِ شمشیرِ ظلمت را شفا نیست.

 

غبارِ درد، بغضی برشکسته:،
-شب است و نور، در مأوای ما نیست!.-

 

پریسا

۳۴ دیدگاه دربارهٔ «در امتدادِ درد»

سلام ابراهیم. خدا گریه نخواد واست مرد! ابراهیم گاهی فرمون همه چی از دستت در میره. من از دیشب این مدلی شدم. دیشب و امروزم شبیه غلتک روی روانم پیش رفت و الان حس می کنم با۱چیزی اعصابم رو کوبیدن به قصد له کردنش! این زمان ها دقیقا انگار فرمون کل زندگی در رفته از دستم. می خورم به در و دیوار و باید سریع فرمون رو بچسبم وگرنه، … زده به سرم ابراهیم امروز جدی نگیر خخخ! تو هم دلواپس اشک ها نباش. اگر سبک میشی۱جای خلوت گیر بیار۱خورده ببار بعدش پاشو برو پی باقیه زندگیت. گاهی کمک می کنه. گاهی!

تو کتک میخوای
اصن سلامم نمیکنم خخخخ
کاری ندارم به اینکه خیلی زیبا بود.کاری ندارم به اینکه بغض کردم با خوندنش.
کاری ندارم به اینکه بی نظیر مینویسی.فقط حرف من یه چیزیه.
از این به بعد ناراحت بشی،اشک بریزی،بغض کنی،شعرهای غمگین بنویسی باید به من ده هزار تومن جریمه بدی!!!

مفهومه پریسااااااااا؟؟؟
وقتهایی که از شادی جیغ میزنیرو دوست دارم.درسته دیوونه ای ولی من دوستشون دارم.
پس همیشه بخند.از ته ته وجودت.

نیایش! بیا بزن! جدی بیا بزن بلکه، … به شدت موافقم شاید چند تا سیلی بیدارم کنه! چنان از دست خودم حرصیم نیایش که باورت نمیشه! جریمه خخخ قیمت جریمه هات بالاست بیا پایین آخه! دیوونگی رو عشقه به شرطی که شبیه مال من شورش در نیاد! ممنونم که هستی عزیزکم!

سلام جناب حاتمی! ایشالا ایام به کام خودتون و خونواده محترم باشه! از فاطمه جان چه خبر؟ ممنونم جناب حاتمی شما به من لطف دارید. جدی؟ اون طرف آب؟ واقعا؟ نمی دونستم. دلم می خواد بیشتر بدونم. واسه فضولی های خودم. بهم افتخار دادید جناب حاتمی ممنونم خیلی زیاد.
پاینده باشید!

سلام زهره جانِ خیلی عزیز. چه خبر از موضوعات اجتماعیه قشنگت؟ می دونی چند وقته۱جدیدش رو ازت ندیدیم؟ بجنب که خواهانم حسابی! ممنونم عزیز از لطفت! زهره حضور هات انگار۱هوای شاد لطیف میاره خوشم میاد! ممنونم که هستی!

سلام غزل. خوبی دوستم؟ غزل اگر۱کسی تضمین بهم بده از۱سری درد های بی درمون خلاصم کنه خودم۵تا عروسک کادو بهش میدم. غمگین! غزل خدا واست نخواد من آتیش بودم ندیدیم که خخخ! خدا خیرت بده عروسک گفتی دلم خواست الان تکلیفم چیه امشب نفس عروسک ندارم صاف میرم قبرستون آخه! تمامش تقصیر غزله بچه ها به جان خودم بعد از ماه ها۱کسی رو گیر آوردم تقصیر بندازم گردنش تقصیر غزله آخ جون! خدایا۱کاری کن خنده دلم می خواد!

سلام محمد. همیشه از لطفت ممنونم. خیلی زیاد ممنونم. مهربون! من! ای کاش۱خورده باشم! دلم مهربونی های سراب شدهم رو می خواد محمد. مدت هاست دیگه مهربون بودن از خاطرم رفته. کاش برگرده! ای کاش برگرده!
ممنونم که هستی دوست من!

سلام پری.
تو به یه کتک آبدار احتیاج داری. من می دونم تو خوب می تونی مجسم کنی پس مجسم کن. شکلک پنج انگشت رو باز می کنم و می برم عقب و یه کتک آبدار می خوابونم تو گوشش. حالا برو حالشو ببر.
اما از شوخی گذشته امیدوارم حال و هوای خودت مثل این شعر نباشه.
لایک به شعرت.
موفق باشی.

سلام وحید. وحید به خدا موافقم گاهی سیلی شاید بتونه بیدار گر باشه. وحید عاجز شدم از دست خودم دیگه بریدم به خدا۱جا هایی واقعا با خودم به بن بست می رسم بیا چند تا بزن بلکه در رفتگی های مغزم جا بره. ممنونم که هستی وحید. بی نهایت ممنونم و دلشادم از حضور آشنا و عزیزت!
همیشه شاد باشی!

سلام دوست عزیز. خدا ببخشدم این دفعه اولی نیست که باعث میشم۱کسی بباره! معذرت می خوام دوست من به خدا نمی خوام این مدلی باشه! حالا چی؟ سبک شدی آیا؟ ایشالا که شده باشی! ایشالا هیچ دلی هیچ زمانی نگیره. کاش می شد تمام گرفتگی ها رو با۱اشاره پاکشون کرد! کاش می شد!
ممنونم از لطفت دوست من! ممنونم که هستی!

درود. امیدوارم همه در انتهای درد قرار بگیریم و هر چه زودتر دردامون تموم بشند نه امتداد درد.
چیزی ندارم بگم جز اینکه, وحشتناک زیبا و غم انگیز بود.
راااستی حس میکنم کاملاً غرق در حس پَریسایی بودی و اینو نوشتی.
منتظر بعدیهاش هم هستما.

سلام علی. انتهای درد! چه امیدواریه قشنگی! علی یعنی میگی میشه؟ گاهی در۱سری موارد یواشکی رشته امیدم نازک میشه و… خدایا اجازه نده درد ها بی انتها باشن! خدایا کمک کن به انتهاشون برسیم!
دقیقا علی کاملا همون حس بود که گفتی. تا دلت بخواد خالص و به رنگ جنون! خود پریسا بودم اون لحظه ها! ممنونم از محبتت و از گرمای حضورت وسط انجماد یواشکی و نگفتنی که این روز ها یواشکی و نگفتنی درگیرشم. ممنونم که هستی!

سلام پری شهریوری.
احساس میکنم خیییلی داری تلخ مینویسیااا. ببین این همه تلخ باعث میشه تلخکام بشی اونم از نوع زیاااادش.نکن اینجوری خانم معلم.نکن. آفرین.
یه ذره روشنتر.یه کوچولو فقط.
ولی قشنگ بود.اگه به تلخیش این همه ایراد میگیرم حقیقتا چون خودم بعد مدتها لبخند به لب نشستم و این طرف اون طرف سرک میکشم.واسه همون.
ارادت فراوان ما را پذیرا باشید. با تچکر.

سلام محمدقاسم. خدا رو شکر به خاطر لبخندت! حفظش کن محمدقاسم. واقعا دلم می خواد هرچی ماناتر باشه. تلخم گاهی محمدقاسم. درست میشم ولی گاهی تلخم. شبیه این شب ها. شبیه امشب. به خدا سعی کردم ولی موفق نشدم. نشد نمیشه. شاید فردا و فردا ها بشه. درست میشه. درست میشم فقط نمی دونم چه قدر زمان می بره. باید بجنبم. می دونم درست میگی باید بجنبم. ممنونم که اومدی محمدقاسم. ممنونم!

دیدگاهتان را بنویسید