خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

هدیه ی شیرین فصل ششم

شکلک سرفه ی شدید و شکلک هایی که حوصله ی گفتنشون رو ندارم چون هم سرما خوردم هم اینترنتم به زور باهام راه میاد!!!
سلاااااام!!
خوبید!!!
من خوب نیستم عتسه!!!
خوب سرما خوردم دیگه این خنده داره!!!
پریشب روستا بودم خوابم نمی برد با پسر خالم اومدیم تو ایوان نشستیم بعد از مدتی اون خوابش گرفت رفت بخوابه ولی من نشستم بعد دراز کشیدم!!!
دراز کشیدن همان و خوابم بردن تا وقت اذان که خالم بیدارم کرد همان!!!
حالا هم حالم زیاد خوب نیست !!!
چند روز از مرگ دایی دیاکو گذشته و ما این چند روز دانشگاه نرفتیم البته من نتونستم با دیاکو حرف بزنم!!!
دوشنبهست. دیاکو زنگ زد گفت میریم دانشگاه!!!
عین همیشه سر ساعت می رسه یعنی این بشر کمی تأخیر تو کارش نیست!!!
من سلام نکبت کدوم گوری بودی تا حالا!!!
دیاکو سلام کثافت بیا ببوسمت بوقلَمون!!!
سفت هم رو بغل می کنیم!!!
من وای آشغال اگه بدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود!!!
دیاکو من بیشتر عوضی!!!
بهروز شرم کنید این چه طرز حرف زدنه!!!
من ای وای معلم اخلاق رو هم آوردی دیاکو!!!
سلام عسیسم شُتوری!!!
دیاکو نه بابا فعلا به حد شُتور بودن نرسیده هنوز گاوه!!!
سوار ماشین میشیم. محکم می کوبم پشت گردن دیاکو که پشت فرمونه
من هِییی راه بی افت تند برو هِِی
دیاکو ِِِِ رضا چرا مَنو با خودت اشتباه گرفتی!!! ولی دستت چند تیکه بشه گردنم شکست!!!!
دیاکو پخش ماشینو روشن می کنه که بهروز سریع خاموشش می کنه!!!
بهروز خبرت تو تازه داییت فُوت کرده این جنگولک بازیا چیه از خودت درمیاری!!!
من تا جایی که یادمه اون شب هم که دایی فُوت کرد دیاکو کم گریه کرد!!! دیاکو جدا تو قلبت از سنگه!!!
دیاکو نه از گِلِ که سفت شده!!!
من نکبت یه بار آدم باش!!!
دیاکو من نیازی ندیدم گریه کنم!!!
من اون وقت چرا!!!
دیاکو ما چند نوع گریه داریم!!!
من یعنی چی!!!
دیاکو اگه دهنتو ببندی خودم میگم. می دونم که شماها اگه عقل داشتید الآن اینجا نبودید!!!
من هاهاهاهاهاها اگه این طوره خودت الآن اینجا چه غلطی می کنی!!! نگو بخاطر شما اینجام که این تکراری شده!!!
دیاکو با خنده درد بگیری رضا که همش دنبال آتو گرفتنی!!!
من حالا بنال یعنی چی چند نوع گریه داریم!!!
دیاکو خوب گریه ها اولیش گریه ی شادیه که اسمش معلومه!!!
اما گریه ی غم چند نوعه!!!
اگه کسی مشکلی داشته باشه اشک می ریزه اگه کسی گم شده ای داشته باشه اشک می ریزه اگه کسی زیادی منتظر بمونه اشک می ریزه و اگه کسی تو غربت باشه یا یاد گذشته های شیرینش بی افته شاید اشک بریزه!!!
در کل خدا اشک رو به ما داده تا با ریختنش کمی از دردی که در دلمون هست سبک تر بشه حالا بگذریم که گاهی درد از بس سنگینه که اگه دریا دریا اشک هم بریزی از بارَش کم که نمیشه هیچ گاهی ثانیه به ثانیه لحظه به لحظه هم سنگین تر میشه!!!
اما از دلایل زیاد گریه بگذریم که اگه ازشون نام ببریم روزها طول می کشه تا تموم بشن اما گریه ی مرگ آدم ها
یک گریه ی جدایی این گریه برای جدا شدن عزیزی از ماست و کمتر کسی این گریه رو نمی کنه!!!
البته کسی نمیاد گریه رو دسته بندی کنه و اگه ازش بِپُرسن داری کدوم گریه رو می کنی بگه دارم گریه ی جدایی رو می کنم!!!!
دومیش گریه ی امیده!!!
این گریه اینطوره که به خودت امید میدی که اگه دنیای دیگه ای باشه که احتمالا هست اونجا باز هم رو می بینیم!!!
سومیش گریه ی حسرته!!!
این گریه رو کسایی می کنن که وقتی کنار هم بودن همیشه در حال شکستن دل هم بودن یا کمترین وقتشون رو می ذاشتن برای با هم بودن و وقتی می شنون که فلانی مرده تازه میگن اک هِی و می زنن زیر گریه یه شیون و زاری راه می اندازن که اون سرش ناپیدا هر هفته میرن سر خاکش و براش بهترین گل ها رو می برن و چنان صفاتی به طرف میدن که آدم شاخ درمیاره. اگه بگی مگه این اون مَثل کُردی رو نشنیدی که میگن
حتی ماوم گلم بوبِنَ بَ دیاری بوچیمَ دوایی لَ شوِنی نادیاری!!!
(توضیح حاشیه معنی جمله یعنی تا هستم برام گل هدیه بیار وگرنه وقتی مُردَم و رفتم جایی که دیگه هیچی به دردم نمی خوره دیگه گل تو به چه کارم میاد!!!! پایان توضیح حاشیه!!!)
یا اگه برگردی بگی بابا اینی که تو داری براش این کارا رو می کنی همون آدمیه که یه روز می خواستی سر به تنش نباشه و روز نبود که با هم دعوا نکنید چنان نگاهت می کنه که از صد تا فُحش بدتره یا با گریه و معصومیت برمی گردن میگن کی ما!!!!
ما از فلان و فلان هم به هم نزدیک تر بودیم عزیزم بود جونم بود همه کسم بود و از این چیزا!!!
گریه ی بعدی اشک تمساحه که این یکی فقط برای ظاهر فریبیِ!!!
خوب اگه یادتون باشه من اون شب کمی گریه کردم که گریه ی امید و جدایی بود من به گریه ی حسرت نیاز نداشتم چون هر وقت می رسیدم و کاری نبود حتی برای چند دقیقه هم که شده می رفتم بهش سر می زدم حالا هم براش دعا می کنم قرآن می خونم و اگه بشه براش خیرات میدم !!!
ولی بقیه چی خودتون که دیدید داشتن چکار می کردن همونایی که یه روز به خاطر اشتباه داییم طردش کردن و می خواستن سر به تنش نباشه اونجا داشتن اشک حسرت و تمساح می ریختن و الآنم برای ریا هر کدوم چندتا عکسشو بزرگ کردن و جا به جای خونشون چسپوندن اگه ازشون بِپُرسی این کیه چنان آه می کشن که نگو و نپرس و با چنان سوزی میگن فلانیم بود که طرف اشک تو چشاش جمع میشه!!!
خوب به نظر شما کدومش بهتره کار من یا اینا!!!
بهروز دیاکو گاهی از یه عاقل هم عاقل تر میشی
من ولی اغلب از خر هم خرتری!!!
دیاکو خاک تو سرت می ذاشتی بهروز به ابراز علاقش برسه!!!
بهروز ای بابا با شما حرف زدن بی فایدست عین میخ کوبیدن تو سنگه!!!
ولی یه چیز دیگه به هر حال حرمت مرده واجبه این رو هم دین ما روش تإکید داره هم عرف پس بهتره حد اقل حرمتشو نگه دارید!!!
دیاکو چشم قربان از این به بعد همین کار رو می کنیم!!!!!!
بعد از کلاس برمی گردیم خونه. از اونجایی که من هوس رفتن به روستا و خونه ی عمه به سرم زده یاسین من رو می بره خونه ی عمه ملیحم تو روستا!!!
عمه عین همیشه گرم ازم استقبال می کنه!!!
سودابه هم بهم خوشآمد میگه عمو علی هم صحراست!!!
عمه میره سراغ کاراش من می مونم با سودابه که از کوچیکی ما رو به عقد هم درآوردن!!!
از این کار متنفرم می خوام تو این سفر با سودابه باهاش حرف بزنم!!!
سودابه رضا گفتم برگشتی بوکان از این به بعد بیشتر به ما سر می زنی!!!

من شرمنده باور کن درسا خیلی سنگین هستن!!!
از خودت بگو!!!
سودابه من چیزی برای گفتن ندارم در حال قالیبافی هستم درسمو هم اگه یادت مونده باشه ول کردم!!!
من بله که یادمه ولی کاش می اومدی دانشگاه!!!
سودابه ای بابا رضا یه جوری از دانشگاه حرف می زنی انگار که!!!
با اومدن عمه سودابه ساکت میشه!!!
عمه هم مدتی ازم گلایه می کنه که خیر سرت داماد این خونه هستی خانمت اینجاست نمیگم به خاطر من حد اقل به خاطر اون بیا!!!
من عمه جان حق دارید شرمندم!!!
سودابه مامان جان درس داره بعدش مهم اینه که حالا اینجاست!!!
بعد از رفتن عمه میگم سودابه راستش می خوام یه چیزی بهت بگم دوست دارم عاقل باشی و ازم ناراحت نشی!!!
سودابه بگو!!!
من همون طور که خودت خبر داری بزرگترا ما رو از کوچیکی به عقد هم درآوردن اونم قبل از اینکه از نابینا بودن من مطلع باشن!!!
بعد که همه فهمیدن من نابینام دیگه عمه ملیحه و عمو علی شاید از روی خجالت یا ترحم حرفی نزدن ولی من که خودم از وضعیت خودم مطلع هستم نمی خوام تو بیشتر از این پاسوز من بشی!!!
سودابه رضا این حرفا چیه می زنی شاید من الآن چیزی بگم تو فکر کنی عجب دختر بی شرمی هستم ولی برام مهم نیست که چی فکر می کنی من دوستت دارم از کوچیکی هم داشتم مگه اینکه تو کسی دیگه ای رو بخوای که در این صورت من از زندگیت میرم بیرون!!!
من سودابه احساسی با این قضیه برخورد نکن باید بدونی که زندگی با یه نابینا مشکلاتی داره!!!
سودابه خودم اینا رو می دونم نیازی نیست تو بهم بگی!!!
من آخه من فعلا بی کارم!!!
سودابه من بیست سال زن عقدیت بودم و منتظر بودم یه چند سال دیگه هم می تونم صبر کنم!!!
عمه از تو حیات صدامون می زنه!!!
میریم تو حیات!!!
عمه بیایید هر کدوم یه طرف وایستید اجازه ندید این مرغه در بره باید بگیرم سرشو ببرم!!!
من حالا چکارش دارید عمه جان!!!
عمه صدای خروس درآورده باید سرشو ببرم!!!
من با تعجب عمه جان مطمئنید این مرغ بوده که صدای خروس درآورده!!! قسمت صدای خروسشو با خنده میگم!!!
عمه بله عزیزم مطمئنم خودش بود آخه همه ی مرغ و خروسای دیگه بیرون بودن جز این یکی که هرکاریش کردن بیرون نرفت و بعد صدای خروس درآورد!!!
برام عجیبه نمی تونم باور کنم!!!
من خوب شاید از بیرون صدا اومده شما فکر کردید این مرغه صدای خروس درآورده!!!
عمه نه عمه جان دقیق پشت سر خودم بود که قوقولی قوقو کرد!!!
من خوب حالا گیریم که این کارم کرده حالا چکارش دارید که می خواید سرشو ببرید!!!
عمه نه دیگه نمیشه عزیزم کمتر مرغی این کارو می کنه و میگن وقتی مرغ این کارو کرد نکشیش یکی از اهالی این خانه میمیره باید بکشیمش!!!
با اینکه برام عجیبه و خندم گرفته جایی که عمه میگه می ایستم و عمه خودش مرغ رو می گیره و سرشو می بره!!!

۲۵ دیدگاه دربارهٔ «هدیه ی شیرین فصل ششم»

سلام آقا ابرهیم گل
اولین باره اومدم پستت به خورده اولشو خوندم فکر کنم باید برم از قسمت اول بخونم سر در بیارم.داستان مینویسی؟
چه عالی
هنوز نفهمیدم چی به چیه
در طول هفته میام صفحت از اولش میخونم.
مچکرم برای مطلبت.

خوب باشی.

سلام
با حرفای دیاکو در مورد اشک حسرت و تمساح موافقم. با حرف بهروز هم در مورد تأکید بر حرمت نگه داشتن مرده موافقم. اما امان از مرده پرستی که الآن بیشتر شاهدش هستیم.
در مورد مرغی که صدای خروس در بیاره هم خخخخ. ما چنین اعتقادی نداریم. یادمه چند سال پیش خونۀ خودمون هم یه چنین اتفاقی افتاد. یعنی یکی از مرغا شروع کرد به قوقولی قوقو کردن خخخ. اون مرغ رو نکشتیم کسی از اهل خانه هم چیزیش نشد. ولی جدی خرافات هم عالمی داره هاااااااا!
منتظر ادامش هستم. موفق باشید.

سلام نازنین خانم البته اعتقادهای مختلفی در باره ی هوس خروس شدن مرغ هست ولی من اینو نوشتم
برای مثال میگن اگه مرغ ادای خروس در بیاره یه نفر میمیره ولی کی و کجا مشخص نمیشه بعضیای دیگه میگن این نشونه ی اینه که مرغ به زودی میمیره!!!
مرده پرستی کاملا موافقم
عالم خرافات هم جالبه
پیروز باشید

سلام ابراهیم. اینترنتت چشه بهش بگو یا عاقل میشه به زبون خوش باهات راه میاد یا میام ازش خواهش می کنم ها! عه! آدم رو وادار می کنن تهدید کنه! اشک رو دیاکو خوب توصیف کرد ابراهیم. اشک حسرت! اشک درد! اشک تمساح! فریبنده کثیفیه این آخریش! خدا کسی رو گرفتار فریبش نکنه! ابراهیم! بقیهش! بپر!
موفق باشی!

سلام پریسا نه راه بیا نیست با بطری خالی آب زرشک پاشو بیا که اومدنت واجب شد!!!
باور کن اگه بدونی دیروز با چه مکافاتی این فصل رو منتشر کردم!!!
نمیدونم چه مرگش شده!!!
آره بد فریبندست این اشک تمساح!!!
شاد باشی پریسای مهربون

سلام به کاک هیوا عزیزم
امیدوارم هرچه زود تر بهبودیت رو به دست بیاری دوست خوبم
در مورد داستانت هم چیزی ندارم بگم چون خوب خوب هستش دیگه و اشک

ریختم اشکی از روی احساس که عاشقتم ای دیوونیه لج باز
فریبم داد از نقطه یه حساس
چیزی که بهش میگن احساس

اشک تمساح می ریختُ می گفت با التماس
که اشتباه کردم تو هستی برام اون فردِ خاص

از گناهش گذشتم با دلی شکسته
ولی اشک تمساح بود حالا به جای من پیشه اون نامرد نشسته

سلام مجدد خدمت شادمهر عزیزم
شادمهر نبینم ناراحتی!!!
تو پست پریسا کامنتتو دیدم اومدم به پریسا گیر دادم بخاطر ناراحتی تو!!!
حالا تقصیر پریسا چی بود خودم هم نفهمیدم ولی اون اطراف جز پریسا کسی نبود!!!
شادمهر جان زود زود بیا اونم شاد شاد نه ناراحت من منتظر شنیدن ترانه ای با صدای زیبای تو هستم احیانا که یادت نرفته!!!
دلت همیشه شاد و شِعرات شادتر فدات

سلام هیوا جان
نه عزیزم یادم نرفته حتما به وقتش میزارم دوست خوبم
در اون مورد هم پریسا خانم واقعا نسبت به من لطف دارن و من به عنوان یه انسان احترام خاصی رو براشون قایلم
هیوا جان زخمی هستم امیدوارم خدا با مرحمش به بهبودی روحم کمک کنه دعا کن رفیقم

سلام عزیزم دشمنت زخمی باشه!!!!
بهش فکر نکن فدات شم هرچی هست به زودی میگذره به خودت سخت نگیر من یه دوست مهربان و شاد میخوام به اسم شادمهر!!!
پریسا هم خوب تکِ بخاطر همین من کسی رو پیدا نکردم جز اون که بهش گیر بدم

دیدگاهتان را بنویسید