خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

از درد دل من تا انفجار خونین کابُل

سلام و درود دوستان گوش کنی عزیز.

دوستان بعد از مدت ها آمدم تا کمی با شما عزیزان درد دل کنم و از حال خودم اینجا بنویسم. شاید عده ای زیاد از شما عزیزان اطلاع داشته باشید که در حدود دو هفته قبل کابُل انفجار شدید رخ داد و تعداد زیاد از هموطنان عزیزم را به خاک و خون کشاند و خانواده های زیادی را بی سرپرست ساخت.

در ابتدا از دوستانی سپاس گزاری می کنم که در طول این دو هفته حال بنده را از طریق زنگ زدن به شماره ام و از طریق اسکایپ پرسیدند و تشکر می کنم بابت غم شریکی شان با مردم رنج کشیده ای افغانستان.

در اینجا کمی از اتفاق که در این جا افتاد را شرح می دهم تا همه بدانید که دشمنان انسانیت با این مردم چگونه رفتار می کنند.

امروز شنبه از طرف دولت افغانستان ماتم ملی اعلام شده و پرچم های افغانستان در نمایندگی ها و سفارات افغانستان در سراسر دنیا در حالت نیمه برافراشته درآمده هست اما این ماتم ملی ها کدام درد این مردم را مداوا میکند؟ آیا فرزند شش ماه که پدر و عمویش را از دست داده برمی گردد؟ آیا مادری که تنها پسر جوانش را از دست داده دوباره به دست می آورد؟ آیا شخص که در این حمله پا, دست, چشم و یا گوشش را از دست داده دوباره قابل برگشت هست و هزاران آیا های دیگر.

خیلی دردناک هست من در یک مصاحبه که یکی از تلویزیون های افغانستان به نام طلوع نیوز آمده کرده بود شنیدم که گزارشگر می گفت من حالا از سردخانه شفاخانه وزیر محمد اکبرخان این گزارش را تهیه می کنم اینجا در حدود 50 جسد آورده اند که یک تعداد کاملاً سوخته اند و اصلاً قابل شناسایی نیستند. او می گفت که امروز صبح یک خانواده آمدند و یک جسد را که کاملاً سوخته بود به گمان این که فرزندشان هست با خود بردند اما حالا دوباره جسد را برگشتاند و می گویند که این فرزند آنان نیست و سرگردان به دنبال جنازه فرزند چهارده ساله ای خویش می گردند. دردآور تر از همه این قسمت از گزارش بود که گزارشگر می گفت در اینجا یک جسد را آورده اند که نه سر دارد و نه هم پا دستانش نیز قطع شده تا به حال هیچ کسی نتوانسته که او را بشناسد.

با دیدن این گزارش ها خیلی ها پشت تلویزیون های شان از حال رفتند اما تنها این دولت افغانستان بود که اصلاً حالش هم تغییر نکرد. از چه کار این دولت خائن باید شکایت کرد؟ اون از آنگونه برخورد که با اجساد شد که حتا کسی حاضر نشد تا DNA آنان را معاینه کند و هرکسی را به خانواده خودش بسپارد و این هم از دولت بدبخت ما که فقط بیانیه ای صادر کرد و این عمل را محکوم کرد بعد از گذشت دو هفته امروز را ماتم ملی اعلام کرده است و با این کارش دوباره داغ های مردم را که اصلاً فراموش شدنی نیست تازه ساخت! در این کشور کسی حق ندارد صدای عدالتخواهی بلند کند روز چهارشنبه که این عمل ضد انسانیت صورت گرفت جمعه مردم برای این که دیگر به این بی خبری دولت از اوضاع کشور پایان دهند به جاده ها ریختند اما دولت به جای این که با مردم همدردی کند آنان را با گلوله و گاز اشک آور پاسخ داد. اکنون هم عده ای زیاد از مردم در چادر هایی که اینجا برپا کرده اند در وسط شهر نشسته اند و به رسم اعتراض از سازمان های جهانی می خواهند که دیگر دولت بی خبر ما را از خواب غفلت بیدار کنند که اصلاً باورم نمی شود که نتیجه داشته باشد.

خوب این هم بود از این درد دل من. من راستش در زمان نوشتن این متن خیلی احساساتی بودم اگه جایی از متن را اشتباه نوشته باشم شما به بزرگواری خودتون ببخشید.

به امید روز های شاد برای همه به ویژه شما دوستان عزیز گوش کنی خودم.

در آخر هم یک شعر از استاد داوود سرخوش که کاملاً با حال کابُل و کابُلیان صدق می کند را برای شما عزیزان می نویسم.

***

خدایا آه و ماتم داره کابُل
به جان آتش به دل غم داره کابُل
چی می پرسی ز احوال خرابش
فغان از جور آدم داره کابُل
چو کابُل هیچ قبرستان ندیدی
به خوابش این چنین ویران ندیدی
نه گوری از کسی پیداست اینجا
چنین تقدیر بر انسان ندیدی
دود کابُل بلند در آسمان شد
اجل خانه به خانه مهمان شد
به هر سو چادر افگنده است وحشت
که گرگان آدمی را پاسبان شد
وطن فرزند تو غربت نشین هست
چراغش خاموش و قلبش غمین هست
چو گِریَد کودکش همسایه گوید

چی ناکس خواب ما را در کمین هست

۳۱ دیدگاه دربارهٔ «از درد دل من تا انفجار خونین کابُل»

سلام هادی جان.
من خیلی متاسف و متاثر هستم که اینجور حوادث روز بروز و شهر به شهر در افغانستان به وقوع میپیونده ولی یک راهکار صحیح و بیطرفانه ای برای حل این مشکل ارایه نمیشه.
دلیلش هم عدم اتحاد واقعی بین دولتمردان و حامیان خارجی و داخلیشونه.
یک عده طرفدار صلح با طالبان و عده ای مخالف.
عده ای طرفدار جنگ با طالبان و داعش و عده ای مخالف.
عده ای جیره خوار دولتهای حامی تروریست و عده ای جیره خوار عوامل داخلی تروریست.
در واقع هیچ دلسوز محکم و قدرتمندی برای دفاع از این مردم بی دفاع نیست و اگر هم باشه سرش رو زیر آب میکنن یا با پول و وعده و وعید میخرنشون.
در نتیجه فقط باید گفت که تا فساد در دولت و نیروهای امنیتی افغانستان جا خوش کرده باشه، هیچ امیدی برای فردای روشن و امن و آرام در این مرز و بوم متصور نمیشه بود.
مرگ بر تروریست و مرگ بر حامیان مالی و معنوی اونها.

سلام عموی گرامی دقیقاً چیزی که شما فرمودید این جا حکمفرماست ای کاش اینان قدری به ملت بیچاره فکر میکردند ملت که همه روز به خاک و خون کشیده میشند اما در عوض فقط این خایینین هستند که امتیاز میگرند و بس. به قول شما مرگ به هر چی تروریزم و افراطگرا هست.

سلام هادی جان! واقعاً نمیدونم چی باید بگم از این انسانی که قرار بود جانشین خدا بر روی زمین باشه یعنی خلیفه الله اما حالا چنان پست و فرومایه تر از حیوان شده که بجان همنوعان خودش می افته و بخاطر مطامع پست دنیوی حاضر به چنین اعمال وحشیانه و پستی میشه که حتی حیوانات هم از انجامش ابا دارن قصه رنج و درد مردم افغانستان قصه ایست به طول تاریخ معاصر جهان من نمیدونم مصیبت این مردم رنج کشیده کی میخواد به پایان برسه؟ در طول چهل سال گذشته ترس وحشت کشتار موشک گلوله و بمب بجای صلح و دوستی و کتاب و شادی و محبت و آبادانی میهمان مردم ستم کشیده آن دیار بوده فقط میتونم ابراز همدردی کنم با تو و ملت عزیز افغانستان و در این ماه برکت و رحمت از صمیم قلب از خدا بخوام که ریشه این تروریستهای وحشیتر از حیوان و حامیان پستشان رو از بیخ و بن بکنه و شرشون رو از سر همه مردم دنیا و مخصوصاً ملت عزیز افغانستان کوتاه کنه

سلام و سپاس بینهایت از شما برادر گرامیی. درست همان طوری هست که شما فرمودید این انسان های به ظاهر انسان در حقیقت در لباس گرگان وحشی چنان رفتار با مردم میکنند که حتا یک حیوان با همنوع شان چنین رفتاری را صلاح نمیداند. به امید روزی که این جهان از وجود چنین انسان های پست پاک گردد. سپاس از همدردی شما با مردم رنج کشیده ای افغانستان.

سلام هادی جان
من هم متإسفم یعنی جز این کاری ازم برنمیاد
امید که روزی همه دست از این نامردی و پَست بودن بر دارن
هرچند غیر ممکنِ و تا بوده همین بوده
برای تو و تمام افغانی های عزیز روزای آرومی رو آرزو مندم

دوست عزیز سلام. از اینکه ما را از حال خود و کابل یان عزیز با خبر ساختی سپاس گزارم. تروریسم ریشه دوانده در منطقه ما. بادبادک باز و هزاران خورشید تابان خالد حسینی گویای بسیاری از رنجها و ظلمهاییست که بر ملت شریف افغانستان وارد آمده. وقتی در جایی از اروپا انفجاری هرچند کوچک رخ میده همگان صدایشان بلند میشود محکوم میکنند و واکنش نشان میدن. اما در منطقه ما گویا انفجار و کشتن انسانهای بی گناه عادی شده. متاسفانه سخن استالین در منطقه ما صدق میکنه. مرگ یک نفر فاجعه و مرگ هزار نفر فقط یک آمار است. این است حکایت مردمان مشرق زمین. این است داستان مردم شریف کابل. دوست عزیز باز هم ما را از حال خود و توان خواهان و مردم عزیز افغان با خبر ساز. متاسفانه اینجا صدا و سیما خبری از گاز اشکآور و باتوم نیروهای دولت کشورتان نمیده. پس شما نادی ملت رنج کشیده کشورت باش. در کنار تو هستیم. پاینده باشی.

سلام برادر عزیز دقیقاً گرچند خالد حسینی کتاب هایش را در زمانی نوشته که کابل حالش بهتر از این روز ها بود و حدعقل در اون زمان چند انسان واقعی بودند اما این روز ها دولت افغانستان را همه انسان های گرگ صفت و نوکر فرا گرفته اند که فقط به دریدن انسان های مظلوم این سرزمین فکر میکنند و بس فقط به این فکر هستند که چطوری باید خون این مردم را بفروشند و برای خود شان در آمریکا, اروپا یا هم کشور های عربی نذیر دوبی و غیره قصر های شاهی آباد کنند به امید روزی که رسانه ها هم دست از این گونه خبررسانی ها بردارند و هرانچه واقعیت هست را به مردم انتقال دهند. سپاس که هستی ممنون از حضور گرمت.

درود به شما جوان رشید دوست و همسایه عزیز و هم زبانم محمد هادی

بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار

قطعا شما مَردم عزیز سالیان دراز هستش که در سیطره ظالمان خون جگر خورده این و صلح و آرامش و آبادانی براتون یه آرزو شده
و متأسفانه در تاریخ هم بسیار دیدیم که یک نسل قربانی میشه تا نسل بعد رنگ خوشی رو ببینه
ولی من آرزو دارم که هم این نسل و هم نسل های آینده این خدا نشناسان و ظالمان در نطفه بخشکن و از میان بشریت پاک و نیستُ نابود بشن
و جز تسلیت گفتن به شما و دیگر هم وطنانتان زبانم قاصر هستش به امید روز های بهتر در سراسر این جهان پهناور بدرود

درود برادر عزیز درست این حرف شما که یک نسل برای راحتی نسل بعد قربانی میشود دقیق هست اما در اینجا بیش از ۲۰۰ سال هست که این اتفاق میافتد اما روز به روز ما شاهد بدبختی این مردم هستیم امروز کودکان ما به محض تولد شاهد از دست دادن پدر یا هم مادر و دیگر اعضای خانواده اش هست امروز همه کودکان افغانستان عقدهیی به بار میآیند که این خود گواهی میدهد از اتفاقات بدی که در راه هست. ما هم آرزوی شما را داریم و از خدا بزرگ خواهان صلح پایهدار در تمام این سرزمین خاکی هستیم. سپاس از حضور شما.

سنگی می خورد به پنجره ای پر از احساس
سنگی به شیشه ی قطار
سنگی به سربازهای مادر مرده
سنگی به آب
سنگی به گربه های لاغر پایین شهر
سنگی به توپ رفته زیر پل
سنگی به باجه ای که گرم صحبتی کشدار و عاشقانه است
سنگی به دل
سنگی سر ساعت خماری ،
می خورد به خانه ی افیون
سنگی به شیطان و
سنگ دیگری هم ،
سر دختر افغان را
تا مغز استخوان ِعشق
می شکافد
می شکند
انگار سنگها هم دست خودشان نیست
روی پیشانی یکی نوشتند رود
روی پیشانی دیگری هم خون
زخم
آه

رسول ادهمی

سلام آقا محمدهادی
تاسف میخورم و واقعا نمیدونم چی بگم.جز اینکه آرزوی روزهای بهتری برای خواهرها و برادرهای افغان داشته باشم.روزهایی که دیگه شاهد این حوادث نباشیم.

سلام خدمت شما سپاس از کامنت خوب شما و سپاس از همدردی شما ای کاش روزی را شاهد باشیم که دیگر در دنیا کسی به خاطر منفعت دیگران زندهگی خود را از دست نداده بلکه همه برای شادی هم تلاش کنند.

سلام محمدهادی. گاهی حس می کنم دنیا تنگ و تاریک شده. اینهمه سیاهی از کجا میاد؟ ای کاش می شد کاری کنیم! فقط می تونم متأسف باشم و بگم خوشحالم سلامت هستی. شعر آخر صحبتت دیشب بارونیم کرد محمدهادی. امیدوارم صبح دل های مردم افغان و صبح دل های تمام مردم جهان هرچه سریع تر برسه!

سلام پریسا خانم ممنون از حضورت همه این امید را داریم اما کی محقق میشود فقط خدا میداند. شعر آخر پستم این روز ها تکیه کلام مردم افغانستان به ویژه مردم کابل شده است. باز هم سپاس از حضورت به امید روز های شاد برای همه مردم دنیا

دیدگاهتان را بنویسید