خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

دلم گرفته اعتیاد چیست!

ضمن درود فراوان و عرض ادب!
عجب روزگار بدی شده که هرچی به دوستان میگوییم تو که اینقدر خوبی دیگر چرا گول دوستان ناباب خود را میخوری و جوابهایی میگیریم که فقط توجیح است و قانع کننده نیست
بچه ها من دوستی دارم که سالها در شهری دورتر از شهر خودش شاغل شده بود و روزی من به دیدنش رفتم و متوجه شدم که آنجا پاتوق معتادان است
من برای دوستم احساس نگرانی کردم و او مرا دلداری داد که مطمئن باشم که با معتادان همبساط نخواهد شد
من سه شب پیش دوستم بودمو روز آخر که موقع خداحافظی بود یکی از معتادان آمد و مشغول شد و به من تعارف کرد و من رفتم جلو و برای اینکه او را مسخره کنم با وی همبساط شدم و کاری کردم که او عصبانی شد و مرا دعوا کرد و من کنار کشیدم.
بعدش دوستم مرا بیشتر دعوا کرد و گفت من چند سال است با اینان همبساط نشده ام و تو چرا این کار را کردی و من نتوانستم قانعش کنم و به من گفت دیگر اینجا نیا به دیدن من
پس از مدتی دوستم در شهر نزدیک خانه خودش به کار مشغول شد و دوستی من با وی بیشتر شد و من و او دوستیمان بیشتر شد و به رفت و آمد بیشتری با یکدیگر پرداختیم.
فکر کنم پنج سال پیش بود که از زبانش پرید که هر سه ماه یک بار با دوستانش تفریحی همبساط میشود
راستش من خیلی ناراحت شدم و از در نصیحت وارد شدم که تو در شهر غریب محکم و استوار بودی و حالا چرا همشهریهای خودت توانستند گولت بزنند و این بلا را سرت بیاورند—
اما او به من میگفت که نگران نباشم چون فقط چند ماه یک بار است و فقط تفریحی است و معتاد نخواهد شد
مدتی گذشت و من متوجه شدم که برنامه تفریحش به یک ماه یک بار رسیده است.
وای خدایا من چیکار کنم و چطوری با این دوستم حرف بزنم که بتوانم قانعش کنم که دست از این کار بردارد و دیگر ادامه ندهد—
باز هم روزی از راه نصیحت وارد شدم و اینطور صحبت کردم و مثال زدم که—
ببین دوست عزیزم من ناراحتم و نگران و میدانم که افرادی که بدنشان به یک ماه یک بار عادت میکند پس از مدتی بدن پس از 25 روز عکس العمل نشان میدهد و تو خودت متوجه نیستی و اطرافیانت فکر میکنند که بیمار هستی و با دکتر و درمان میخواهند تو را از درد نجات دهند—
بعدش دوست نابابت طبق معمول تو را با خودش میبرد و آرامت میکند و باز هم تو متوجه نمیشوی.
باز پس از مدتی برنامه ی تو به 25 روز یک بار میرسد و به همین ترتیب هر شش ماه که میگذرد چند روز زودتر بدنت عکس العمل نشان میدهد و زمانی میرسد که تفریح سه ماه یک بار که تو را بیخیال کرده و به یک ماه یک بار رسانده است برنامه به هفته ای چند بار و به مرور زمان به روزی دو ی سه بار میرسد که تو دیگر معتاد شده ای و هیچ راهی برای ترک کردن هم وجود نداره
مدتی از نصایح من به دوستم گذشته بود که من مشکلی داشتم و دو روز ادارات باز نبود و من به دوستم زنگ زدم و جوابی نگرفتم و با پیامک هم به نتیجه ای نرسیدم و نمیدانستم که چه اتفاقی افتاده است—
وقتی به اداره رفتم و زنگ زدم با ناراحتی گفت تو آبروی منو پیش فلانی بردی و من دیگر با تو کاری ندارم و وقتی با او بیشتر حرف زدم متوجه شدم که یکی از دوستان کنایه ای بهش زده که مربوط به همین موضوع بوده و به همین خاطر با من قهر کرده و به من بدبین شده که من رازش را به آن دوست گفته ام و من فقط نصیحتش میکردم و رازش را در دل خودم نگه داشته بودم
بالاخره با صحبت کردن متوجه شد که اون دوستش بخاطر رفتارهای عجیبش این کنایه را بهش زده بوده و من بیگناهم—
من مدتها است که دیگر با آن دوستم در باره ی اعتیاد حرفی نزده ام و رازش را هم جایی بیان نکرده ام
اما امروز که با یکی از دوستان گفتگو میکردم دوستم میگفت که فلانی هفته ای دو یا سه بار به قول خودش تفریحی و مفتی خوش میگذرانه و من آهی کشیدم و ناراحت شدم و گفتم جدی میگویی—
واقعا این داره این کار را انجام میدهد—
و ابراز بی اطلاعی کردم و اشکم در آمد و با خودم گفتم عجب روزگاری شده که مردم چقدر بدبختند که دست از سر نابینایان خوشبخت هم برنمیدارند و پای بدبختی بعضی از دوستان نابینا ایستاده اند—
اول کار با تفریح سه ماه یک بار که کسی معتاد نمیشود و کسی که از تو پولی نمیخواهد و پس از مدتی کار به هفته ای چند بار برسد و دوستان قبلی دوستمان را ترک کنند که مفت کش است و راضی نیست برای این تفریح پولی بدهد و با همین مفتکشی سه ماه یک بار کارش برسد به هفته ای چند بار باز هم مفتکشی و خودش را تبرئه کند که من مفتکشم و معتاد نیستم—
متأسفانه افرادی هم که مثلا به کنپها میروند و ترک میکنند با داروهای شیمیایی جایگزین مواد کشیدنی ادعا میکنند که ترک کرده اند—
من نمیدانم این چه ترک کردنی است که تا زمانی که قرص گران قیمت میخرند و میخورند مشکلی ندارند و هر وقت قرص نخورند دوباره گرایش به همان مواد پیدا میکنند—
در اصل قرص که مواد شیمیایی است با مواد دیگر جابجا شده است و معتادان ترک کرده فقط خودشان و اطرافیانشان را گول زده اند و ترک نکرده اند و فقط قرص جایگزین کرده اند.
آره هرچی آن روزها به دوستم میگفتم و میگفتم و توضیح میدادم آخرش نتیجه ای نداد و متأسفانه دوستم یه معتاد حرفه ای شد—
من میدانم که یه معتاد وقتی بتواند زیر مجموعه ی خود را افزایش دهد خودش میشود واسطۀ خرید زیر مجموعه اش و از کنار واسطه گریش مفت کش میشود و تا زمانی که واسطه است مفت کش است و زمانی که دیگر کسی او را واسطۀ خریدش نکند باید خودش هم پول بدهد و دیگر مفت کشی پایان مییابد و تازه خانواده پس از ده سال متوجه میشوند که کار از کار گذشته و دیگر کسی کاری برای نجات آقای معتاد از دستش برنمی آید.
یه تجربۀ دیگر از مفت کشان وجود دارد که اینجا بیان میکنم—
واسطه ها بسته هایی را که برای زیر مجموعۀ خود تهیه میکنند مقدار کمی از آن بسته را برای خودشان برمیدارند و به همین شکل مفت کش میشوند—
معتادان عادت ندارند برای واسطه گری خود از زیر مجموعه دست مزدی بگیرند و فقط با کندن قسمت کوچکی از بسته خود را راضی میکنند و همه ی واسطه ها به همین شکل مفت کشی میکنند و با مفت کشی زیر مجموعه ی خود را افزایش میدهند و همۀ افرادی که ناخواسته معتاد میشوند با مفت کشی شروع کرده و خودشان را گول میزنند—
خوب این خاطره ای از من و این دوستم بود که تعریف کردم.
دوست دیگری هم دارم که نابیناست و چقدر باحال بود و در مسابقات گلبال میدیدمش و متأسفانه او هم گرفتار شده است و این خبر امروز مرا بسیار متأثر کرد—
تاکنون سه نفر از نابینایان پر جنب و جوش که من میشناسمشون و با دو نفر از آنان دوستی بسیار خوبی دارم گرفتار شده اند و من واقعا متأسفم که نمیتوانم برایشان کاری بکنم.
امیدوارم با خواندن این درد دلهای من کسی ناراحت نشود و فقط تجربه ای باشد برای افرادی که میخواهند این کار خانمان سوز را تجربه کنند بیخیالش شوند و هیچوقت و در هیچ زمان ممکن تجربه اش نکنند و به چنین تفریحی دست نزنند
با تشکر فراوان!

۴۰ دیدگاه دربارهٔ «دلم گرفته اعتیاد چیست!»

درود!
تو با خودت هم مشکل داری عزیزم
ببین پسرک ناکام اینجا اونجا نیست که تو فکر میکنی و برای خودت مسخره بازی درمیاری و میخواهی خودتو نشون بدهی
بهتره بری جایی که همه مثل خودت فکر میکنند و مثل خودتند
اون شارژی هم که در بارش حرف میزنی نشانی از بدبختی خودته که همیشه داری با خودت به یدک میکشیش
بهتره که بری یه فکر اساسی برای خودت و بدبختیاد بکنی که خربزه آبه و اینجا خریداری نداری!

این سکوت تو نه از روی درایت است بلکه این مورد را میگذارم برای تفکر عاقلان
خودت میدونی و بعضی از دوستانت هم میدونند که این موضوع شارژ هدیه تمام شده بود و قرار نبود اینقدر کشش بدهی ولی متأسفانه تو متوجه اصل موضوع نیستی و نخواهی بود که نامربوط در این پست داری خودت را به بازی میگیری و نامربوط به موضوع پست حرف میزنی
من مثل تو نیستم که کم بیاورم و از کسی کمک بگیرم
من خودم میتوانم از پس افرادی مثل تو بر آیم
افرادی که مانند تو فکر میکنند و نامربوط به موضوع پست حرف میزنند همان بهتر که در پست نظر ندهند
تو هنوز نمیدانی که نامربوط به موضوع پست حرف زدن یعنی چه
امیدوارم که دیگر نیازی به جواب دادن من به حرفهای تو نباشه
شاد و خندان باشی!

با سلام. جناب عدسی رجوع کنید به پستی که در چند قسمت نوشتمش. به دنبال ف. باه خدا نکنه کسی این لذت و خوشی اول مواد زیر دندانش مزه نکنه. وگرنه تو که تویی مدیر سایتت هم که خوبه کامبیز هم نمیتونه اونو ازین کار ترک بده. کسی که روز اول در دهانش مزه کنه معتادست منتها آتش زیر خاکستر. حالا ماوفا ولش کن اشگری شی کارش داری؟

درود!
پستاتو خواندم و خیلی دلم گرفت از این دنیایی که فقط برای زیر مجموعه آوردن تلاش میکنند و فکرشان کار نمیکند و خودشان که بدبختند به فکر بدبختی دیگران هم هستند
با تشکر فراوان شاد باشی!

درود. این جالب ترین پستی هست که تو مدت حضورم توی سایت گوش کن از
شما خوندم.
هههههههههههههه. نابینای معتاد! …
یادمه یه روزی با یکی از دوستام نشسته بودیم و از هر دری حرف میزدیم.
دوستم ماجرای یکی از آشنا هاشون رو برام تعریف کرد که یه زمانی پسر خیلی
خوش تیپ و محبوبی بوده و حالا اعتیاد موجب ترد شدنش از خانواده شده.
از دوستم پرسیدم که به نظر تو نابینا ها هم معتاد میشن آیا؟؟؟
جوابی که بهم داد تا آخر عمر از ذهنم بیرون نمیره. چون هر دوی ما نابینا
بودیم و مصاحبم نگران رنجش من نبود با شوخی گفت:
خدایی خودت فکرشو بکن: نابینا چیه که دیگه معتاد هم باشه!
درسته که اون حرف فقط یه شوخی بود, فقط یه شوخی برای این که یه کم
با هم بخندیم. ولی گاهی وقتا که به عمق معنای این حرف فکر میکنم
نتیجه میگیرم که آنچنان بی راه هم نگفته. نابینایی اونقدر مشکل بزرگیه و
اونقدر محرومیت و تنهایی با خودش برای فرد به همراه داره که اگر بخواد
با اعتیاد همراه بشه واقعا فاجعست

درود!
نابینایی که زیادی خوش باشه و با دوستان بینای خودش زیادی بپره و رفت و آمد کنه
بخصوص اگر اون دوستان بینا بیش از حد خوش باشند و معتاد هم باشند و بخواهند زیادی به دوست نابینای خود مثلا محبت کنند
محبتشان برای آوردن زیر مجموعه برای خودشان است و نابینای خوش خیال که متوجه نیست که این محبتها طبق چه سیاست شومی است تا بیایند به خودشان آیند یه معتاد حرفه ای شده اند و باز هم ادعا میکنند که معتاد نیستند و فقط تفریحی خوش میگذرانند
با تشکر از حضورت!

سلام عدسی. آویزون اینترنت گوشی هستم در۱جایی که آنتن هم افتضاحه اینترنت که جای خود داره خدا کنه بتونم کامنت بفرستم!
عدسی ما در اصطلاح خودمون به شبیه های تو میگیم طرف نفسش سرده. همون دستش نمک نداره هست. تو زور زدی کمک کنی، حرف شنیدی، دلواپس شدی، راز نگه داشتی، آخرش هم شدی مجرم معرکه و طرف گفت دیگه اطرافم نبینمت چون مجرمی. نکرد بیاد ازت بپرسه آقا این کنایه که من خوردم دسته گل تو بود یا نبود! این طور مواقع ما میگیم طرف نفسش سرده. به دفعات دیدم تو به خاطر نیت خیرت میشی متهم ماجرا. باز شکر که تو می خندی. عدسی همیشه بخند اون بنده های خدا رو هم اگر نشد نجاتشون بدی ولشون کن به هوای خودشون بمونن. عجب صبوری تو! بزنم ببینم میره کامنته یا نه! حس و حال جنگ با اینترنت ندارم. این شب ها من هم در ترکم خخخ! روانم به عادت های عوضی گیره بستمش به تخت عقل ناقص دارم ترکش میدم. جونش داره بالا میاد ولی به نظرم باید رضایت داشته باشم از زمان شروع ترکم فقط۳دفعه خطا زدم و۳تا۱۰۰۰تومنی جریمه شدم. رجوع شود به پست نمی دونم چند تا مونده به آخریم. اوخ طولانی شد الان اگر گیر کنه گناهی میشم. راستی کامنت جناب بی سایه از خنده منفجرم کرد و همچنین توصیف جناب صالحی و چند تا دیگه که خاطرم نیست. کلی خندیدم. عدسی تو واسه خاطر خندوندن من یکی هم شده دائم در حال صوابی.
همیشه شاد باشی!

درود!
من که نمیتونم ترکشون کنم
چون من به یکی از اونا زیادی وابسته هستم و واقعا نمیتونم ترکش کنم
حالا هم که این اتفاق افتاده است و اینجا این پست را زدم شاید کارم خرابتر شده باشه
ولی بیخیال خراب شدنم
من ترکش نمیکنم ولی مانند گذشته که فکر میکردم دیگر دنبال این تفریحات نیست باز هم در این مورد باهاش حرف نمیزنم و نصیحتش نمیکنم که دیگر کار از کار گذشته است و ترک کردنش غیر ممکن است و میگذارمش به حال خودش و فقط باهاش دوستم و دوستیمو باهاش ادامه میدهم و مواظب خودم میشوم که بلایی سرم نیاید و در اینگونه تفریحاتش شرکت نمیکنم و همچنان گذشته رازش را حفظ میکنم و جایی بیان نمیکنم تا باهم همچنان دوست باشیم سلام گرم منو به عروسکهای باحالت برسان و با اونا خوش باش و خوش بگذرون
همیشه شاد و خندان باشی!

درود. شاید کسی باورش نشه ولی من حتی دختر نابینا هم سراغ دارم که معتاد حرفه ای شده و از راههایی که نباید موادشو به دست میاره.
واقعاً واس خودمون خیلی متأسفم. آدم یه چیزایی میشنوه که نمیدونه باید چی بگه.
ولی همه چی دست خودمونه. لزوماً هم همنشینی با این آدما باعث نمیشه که معتاد بشیم.
رفیق ایجوری من زیاد داشتم و حتی موفق هم شدم یکیشونو تَرک بدم که متأسفانه بعد از ازدواج و در حالی که بَچَش به دنیا اومده بود, به ناگاه از دنیا رفت. رفیقی که واقعاً رفیقم بود و اگه یه روز هم رو نمیدیدیم, روزگارمون نمیگذشت.

سلام. من نمی خوام از خودم و یکی از بَرادَرام تعریف کنم ولی اگه هر کس جایِ ما دو نفر بود، از دستِ سختی های زندگی، مثلِ خِیلیای دیگه به موادِ مخدر رو می آوُرد. برادرم که بیچاره هر چی درآوُرد از پول و زحمتِ کارگریش، بیش از نیمی از اون رو صرفِ پرداختِ مهریه کرد، دو ازدواجِ نافرجام هم تا به حال داشته، تو رفیقاش هم موردی هست که شیشه و چیزای دیگه مصرف می کنه، اما این همچنان نم پس نداده و سالم داره زندگی می کنه.
هر چند خودکشی هم امریست مذموم و نکوهیده، ولی من اگه قرار باشه واسه آخِرین بار واسه رهایی از مشکلاتِ ریز و درشتِ زندگی بینِ اعتیاد و مرگ یکی رو انتخاب کنم، قطعاً گزینه ی دوم رو انتخاب خواهم کرد. کَما اینکه چند بار به صورتِ خود خواسته رفتم سَمتِش ولی موفق نشدم.
بارِ آخِری هم که خدا کمکم کرد.
اعتیاد مرگِ تدریجیه، چه از نظرِ جسمانی، چه روحانی.
البته منظور رئیس جمهورِ این مملکت نیستا! خخخخ.
محله ای که ما توش زندگی می کنیم، از غنی گرفته تا فقیر، اکثراً معتاد تشریف دارن و حتی کار به جایی رسیده که یه نفر رفته رُبِّ گوجه فرنگیِ خونشون رو به بقالی پس بده که پولشو پس بگیره و بِرِ مواد بخره. ببین کار رو به کجا رسوندن تو رو خدا!
از اون طرف هم بنّایی هم هست که شاید روزی ۶۰ ۷۰ درمیاره و نصفِ پولشو صرفِ مواد می کنه خاک بر سر. آخه آدم چی بگه!
تو دانشگاه هم که موادِ صنعتی اکثراً مصرف می کنن دانشجویان و یکی از توجیهاتشون بیدار موندن واسه مطالعه ی بیشتره.
خودم یه نِمونش رو سالِ ۹۳ تو خوابگاهِ خودمون دیدم که چند نفری هر چند شب یه بار جمع می شدن و در رو قفل می کردن و شروع می کردن به مصرفِ علف و بی خود و بی جهت یهو می دیدی ساعت ۳ ی نصفِ شب قهقهه های مستانه سر می دادن.
جالبه که هَمونا هم ماهِ رَمِضون نمازِ صبح رو به جماعت می خوندن. خخخخخخخخخ.
هم عشق و حالشون دسته جمعی بود، هم راز و نیازشون، خوبیشون این بود که تَکپَر نبودن!
و جالب تر اینکه دانشجوی رشته ی دامپزشکی هم بودن. امیدوارم واسه درمانِ دام و طیور در آینده، این پزشکانِ عزیز به جایِ دانه و علفِ سالم، دانه و علفی که خودشون مصرف می کردن رو به خوردِ حیواناتِ بیچاره نَدَن.
اعتیاد بَدِ، زشته، فَییدیییییییی؟ نَََََََََََََََ غُلااااااااااااام؟
یادِ خشایار مستوفی به خیر. اینم از هر دری سخنی، ولی در یک راستا.
خوش به حالِ تو که بدونِ هیچ موادِ سنتی و صنعتیِ مخدری، نزده می رقصی عدس پلو.
راستی من یه مدت چایی زَعفِرونی دم می کردم، بد جور حالی به حولیم می کرد، دیدم اون جوریه دیگه گذاشتم کنار و همون چایی با هِل و دارچین و زنجبیل رو دوباره مصرف کردم. باور کن چایی زَعفِرونیه یه کاری با من کرده بود که تو خوابگاه و رو تراس، از این ور می پریدم اون ور و بالعکس. من یکی رو که خیلی گرفت! واسه افسردگی واقعاً خوبه مصرفِ زَعفِرون، حالا چه تو غذا، چه تو چایی.
حیف گرونه لامصب!
خب فکر کنم به اندازه ی یه پستِ کامل کاراکتر مصرف کردم.
وای این دوستانی که میان و پستِ معرفی می زنن و فقط به اندازه ی ۳ خط می نویسن چه جوری می تونن واقعاً! منم برم یاد بگیرم! مثلاً کامنت بود ها! ولی چون می دونم آدمِ با حوصله ای هستی، دیگه خودم رو راحت کردم و یه گونی حرف رو خالی کردم تو پُستِت.
اگه همه ی ما آدما مثلِ تو و امثالِ تو بودیم عدسی خیلی خوب بود، باور کن جدی میگم، این جوری دیگه به ذاته همه شاد بودن و واسه شاد و نشعه شدن، نمی رفتن سمتِ مواد یا حالا کم تر می رفتن لا اقل. اونم در حدِ همون تفریح و چِشیدَنِ مَزَش.
پررو نشیا ولی تو خیلی خوبی، خیلی. قدرِ خودتو بدون و خودِت رو خرجِ شیطنت های بعضاً بی مورد نکن.
ببخش که با وجودِ حدودِ ۱۵ ۱۶ سال اختلافِ سنی و حدودِ یه قرن از نظرِ تجربی، به خودم جرأت دادم که اینا رو بِهِت بگم.
ما با هم هم کلام نشدیم به اون صورت تا به حال، اما یه بنده خدایی خیلی تعریف کرده ازت واسم. خودِت می دونی کیه! خخخخخخخخخخ.
بای بای

درود!
خب حالا من به کودوم حرفایت جواب بدهم
آخه از هر دری سخنی برایم راندی
خب فقط بهت میگم خیلی باحالی
راستی کی از من برایت تعریفیده که من یادم نمیاد
اگه با اسکایپ یا تلفن بهم بگی خوبتره
راستی یادش بخیر که یه هفته با تلفن با هم میبحثیدیم و اگه من ضبطش کرده بودم خیلی باحال میشد
باید برم در ضبطهایم بگردم ببینم مکالماتمون را پیدا میکنم
یادش بخیر سال ۸۸ یا ۸۹ یا ۹۰ بوده
با تشکر از تعریفها و حضورت!

سلام عدسی .پست خوب و شجاعانه ای گذاشتی که جای بحث زیاد داره . بزار یه حقیقتی رو برات بگم که نتیجه گیری من هست , شایدم اشتباه باشه , اما میگم .ببین زمانی که میدیدم , بیشتر مشغول فعالیت و جنب و جوش بودم و میتونستم مثلا به میلی که بهش میگن گرسنگی , در زمانی که مشغول کار بودم و مهلت رفع اون رو نداشتم و باید تا آخر ساعت کاری منسجم ام تحمل میکردم که این خیلی راحت تر بود , تا الان که نمیتونم با دیدن و بردن تمرکز ام به سمت های دیگه , ازش خلاص بشم . یا حداقل سخت تر شده .و اینم میدونم که من راهکار های کمتری نسبت به دوستان دیگه بلدم . اما میدونم که تحمل گرسنگی به طور مثال , برام اعتراف میکنم که سخت تر شده از قبل . اگه بخوام با ادبیات پایین شهری خودم بگم , نیاز هایی که مغز به نابینا فشار میاره , تو مخی تر از زمانی میتونه باشه که بینایی داره .
من به دلیل شغلم که تو جامعه بودم , اینقدر در روز از اینها میدیدم که متاسفانه برام به مرور عادی شده بود . حال اینکه میشنوم که تو این چند سال , به صورت سرسام آور , داره رشد میکنه و مثل ویروس , به خشک و تر سرایت میکنه .
من مینویسم که اگه یک نفر هم بخونه , شاید درش تاثیری ایجاد کنه و دلیلش رو هم ساختار غلط اجتماعی مون میدونم که جوانها , نه تنها جایی دارند که بتونند انرژی اضافه و خدادادی شون رو مصرف کنند , بدتر , هیچ امیدی هم به آینده و تواناییشون در ساخت آینده ای روشن رو در خودشون نمیبینند .
متاسفانه نابینا ها با روح لطیف تر و حساس تری که دارند , بیشتر و بهتر میتونند قربانی بشند و اکثرا هم که تمکن مالی لازمه رو برای ادامه ندارن و کارشون به دلالی و حمل جنس و خرده فروشی میکشه .
اونم با مواد صنعتی ای که از وایتکس و اسید و هزاران کوفت و زهر مار که دقیقا و مستقیم روی مغز اثر میکنه و فرمانده بدن رو مطیع اوامرش خواهد کرد به سرعت .
یک کلمه رو قبل از هر تعارفی باید و باید مد نظرتون باشه , و اون , اینه که این ماده از شما زورش هزاران برابر بیشتر هست و هیچ انسانی یارای مقاومت در برابرش رو نداره و اسم تفریح , چیزیه که ما برای گول زدن خودمون به کار میبریم و به قولی , قدرتش یک کم کمتر از خداست به قول کسانی که درگیرش هستند .
شاد باشین همیشه و سلامت .

درود! ما که میدونیم که افرادی که این بلا سرشون آمده و مخالفیم و مواظبیم که سر خودمون نیاد چرا خودمون را گول بزنیم یا خودمون را گول میزنیم که تفریحی میریم دنبالش؟ خب همه از اول تفریحی رفتند و حالا معتادش شده اند و راه برگشت ندارند، با تشکر از حضورت!

دیدگاهتان را بنویسید