خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

شعله قلمکاری مرکب از1خورده گاهی، درصدی پر حرفی و1سؤال!

سلام. ایول عجب حالی میده ایام! دوستشون دارم بچه ها! قشنگن. آرومن. امنن. شما چی؟ چند تا مثبتید آیا؟ بگید خیلی. زود باشید زود زود خخخ!

بچه های امتحانی کجای ماجرایید؟ به نظرم اوایل مایل به اواسطش. بیخیال تموم میشه. من که فعلا خلاص شدم! آخ جون!

عاقبت کلاس گل سازی رو ضربه کردم. یعنی شروعش کردم و تا اینجا به محضر استاد ثابت کردم که من بیشتر از بعضی گل ها رو می تونم یاد بگیرم. چیزی توی مایه های تمامش رو. حالا گیر دادم به مدرک. این کلاسه برخلاف مهره بافی از طرف فنی حرفه ای آزمون و مدرک داره. من مدرکش رو می خوام. اگر فنی حرفه ای بخواد به ندیدنم گیر بده و ازم آزمون نگیره و مدرک بهم نده باید نق بزنم. باید اصرار کنم خیلی زیاد. هنوز جوابش نیومده. شاید مشکلی نباشه ولی من گارد گرفتم که به محض صدور حکمِ نه، شروع کنم. ای کاش لازم نشه!

به هر حال قدم اول که معمولا واسه من سخت ترین قدمه سپری شد. من همیشه در هر کاری با شروعش گیر دارم. قدم اول رو سخت بر می دارم خیلی سخت. این مثبت نیست ولی متأسفانه در من هست و تا الان هم نتونستم برطرفش کنم.

راستی حالا که حرف گل ساختن و مهره بافتن و این چیز میز ها شد، بچه ها1کسی با1ایمیل بهم گفت آموزش هایی که داخل کلاس گل سازی می بینم رو باهاش و باهاشون به اشتراک بذارم. من واقعا نمی دونم چه مدلی باید این کار رو کنم. چیزی که بینا ها کاملا با دیدن و من نابینا با لمس کردن بلدش میشم رو چه مدلی می تونم بدون تصویر از راه اینترنت با کسی به اشتراک بذارم! طرف نوشته بود اگر دوست داری. به خدا دوست دارم ولی راهش رو نمی دونم. اگر کسی می تونه بیاد کمک کنه و واسم بگه این اشتراک گذاری رو چه مدلی میشه که انجامش بدم و اصلا میشه یا، … میشه. خخخ نشد ها رو خیلی سخت می پذیرم بچه ها. باید بشه ولی چه جوری! هر کسی اگر می دونه ممنون میشم بیاد یادم بده.

داشتم می گفتم. چیه خیال کردی یادم رفته حل شد آیا خخخ! عمراً! جلسه اول عالی گذشت. گلدون شقایقم20شد. الان هم پدر دستم در اومد واسه آماده کردن مقدمات گل های لاله و مینا. بچه ها عشق می کنم از لمس مهره و گلبرگ و سیم و از ساختن و بافتن. حسش رو می پرستم زمانی که کار یواش یواش پیش میره و پیش میره و شکل می گیره و میلیمتری به طرف کامل شدن می بردم و آخ خدای من!

اخلاق بدی دارم. از چیزی که دوستش داشته باشم با اون هایی که دوستشون دارم حرف می زنم و حرف می زنم و اون قدر حرف می زنم که طفلک ها گناهی میشن خخخ! گناهی شما ها!

گاهی به شدت حس می کنم اطرافیانم گناه دارن. به خاطر تمام ابعاد ناحسابم که اذیتشون می کنه. امروز همون طور که جفت گلدون شقایق اولیم رو می ساختم، داشتم به گاهی ها فکر می کردم. گاهی. گاهی. گاهی!

گاهی1خورده یواشکی سنگین میشن این گاهی ها. گاهی که دلم1خورده می گیره از دیدن ها و از شنیدن ها. گاهی که گرفته شدن هام رو مخفی می کنم پشت خندیدن هام، پشت بیخیالش بچه ها چیزی نیست گفتن هام، پشت سکوت های لبخند پیچ همراه با1نفس عمیق که اگر نجنبم و خنده پشتش نفرستم میشه1آه بلند، گاهی که دلم می خواد به1کسی بگم ولی به1001دلیل نمیگم به هیچ کسی، که دلگیرم از بی عدالتی های به ظاهر کوچیک ولی تیز، به تیزیه نیش های ماندگار، گاهی که با خودم، از خودم، از سکوت، از خدا، می پرسم خدایا یعنی اینهمه سخته پیش از زدن بیشتر پرسیدن، بیشتر فکر کردن، بیشتر دونستن که آیا درست فهمیدم یا نه؟ اینهمه سخته احتمال فقط احتمال به اینکه شاید اشتباه دیدم، اشتباه شنیدم، اشتباه فهمیدم؟ گاهی…

گاهی دلم یواشکی چه می گیره از تمام این گاهی ها! گاهی1خورده سخت میشه که با خنده آه رو رنگش کنم که مثلا1نفس بلند معمولیه و بگم هی بچه ها بیخیال! چیزی نیست! بیخیال! چیزی نگید بیخیال! طوری نیست! بیخیال!

گاهی چه قدر خسته میشم از این خستگی ها! چه قدر تاریک میشم از این شب های نارس خالی از عدل که با لبخندی از جنس خیالی نیست ها تماشاشون می کنم. گاهی چه قدر دلم می خواد دست بذارم روی شونه های رو به رو و بگم هی! برگرد ببین من پشت سرتم. تو اصلا عادل نیستی! اون مشت مسلح به سنگت رو بیار پایین و با احتمال به اینکه شاید اینجا هم کلامی واسه شنیدن هات باشه بیا2قدم عقب تر بشین بپرس تا برات بگم. گاهی چه خسته میشم از اینهمه دیدن ها! شنیدن ها! اینهمه لبخند زدن ها و اینهمه بیخیالش ها!

گاهی عجیب دلگیر میشم از اینهمه گرد و غبار های یواشکی. و بعد، …

-من خدایی دارم که دائم در حال تماشاست. خدای خنده های آشکار و آه کشیدن های یواشکیم! خدای سکوت های دلگیرم! خدای دل شکستگی هام! خدای یقین های نمناک و بی صدام! من خدایی دارم که می بینه. می شنوه. می دونه! خدایی که نه غافل میشه، نه اشتباه میره، نه می خوابه!

-خدایا! هستی مگه نه؟ می بینی مگه نه؟ می شنوی مگه نه؟ می دونی مگه نه؟

و چه باور کنید و چه باور نکنید، می تونم قسم بخورم که در جوابم حس می کنم دست های مهربونش رو که آهسته روی شونه های خسته از گاهی های یواشکیم فرود میان و می شنوم حضور مسلمش رو در ضمیر زخم خوردم که بهم میگه من اینجام. درست کنارت. بیدار تر از اون که بتونی تصور کنی. من همراهتم بنده من!

خدایا ممنونم که هستی!

بیخیال بخند و بگو به سرم زده. این خودمم. خودی که بلد نیست و خیال هم نداره در نقش عاقل های کامل بره و حرف هایی بزنه که مال خودش نیست. دلم حرف زدن خواست با شما ها و من مدل حرفم، مدل نگاهم، مدل باورم و مدل حضورم این شکلیه. نمی تونم عوضش کنم و نمی خوام هم سعی کنم که بتونم. همین مدلی که هستم، شلوغ، بی تغییر و دیوونه، حسابی دوستتون دارم بچه ها.

بسه دیگه باز طولش دادم در حالی که خیر سرم شبیه همیشه نیت کرده بودم کوتاه بنویسم. برم1خورده در جهان واقعی شیطونی کنم این اطراف زیادی آرامش موجوده باید1خورده کمش کنم. من رفتم.

همگی شاد باشید از حال تا همیشه

۲۸ دیدگاه دربارهٔ «شعله قلمکاری مرکب از1خورده گاهی، درصدی پر حرفی و1سؤال!»

غزل اون برنامه های تلویزیونی تصویر دارن طرف میگه بعله همون طور که در تصویر مشاهده می کنید این طوری کنید اون طوری کنید. حالا گیریم من آموزش بدم. کو تصویرش؟
غزل! گاهی باید بیخیال شد۱بیخیالش هم گفت و گذشت. واقعا گذشت. کامل گذشت. از ته دل گذشت. سخته اما هیچ سختی ناممکن نیست.
راستی علیک!

سلام پری. کاری که شروع کردی رو شدیدا دوس دارم، و برات تو روند آموزشش آرزوی موفقیت میکنم. منم مثل تو و همه ی آدما با کلی گاهی مواجهم، و میدونم که تا همیشه درگیرشونم.

بهترین هارو برات آرزو میکنم دوست هنرمند و مهربونم

سلام محمد. اوخ اگر بدونی تمام دستم چسبی شد سر چسبوندن برگ های این خخخ! خداییش کار قشنگیه. عجیب آرامش میده بهم. گاهی ها رو کاریش نمیشه کرد. هست دیگه! فقط گاهی حیرت می کنم از دیدنشون. بیخیال! چیزی نیست! بیخیال!
خجالتم میدی محمد. باور کن به اون مهربونی و مثبتی که می بینیم نیستم. به خدا راست میگم. ای کاش بتونم۱دهمش باشم! خدا کمکم کنه که اگر به اون خوبی نمیشم، خیلی هم بد نباشم! ممنونم ازت. از تو و از بقیه هایی که همچنان هستید!
همیشه شاد باشی!

خوب که چی الآن میخواستی با این پست چی رو ثابت کنی!
تو نمیخواااااایییییی نه نه نمیخوای چیزای که بلدی به کسی یاد بدی!
بچه ها همه نفری یه بالشت بردارید همه آماده!
۱
۲
۳
شلیک!
آخیش تا تو باشی قبل از ما امتحان تموم نشی و نری تعطیلات و از این آخ جونای یواشکی خودت!
گاهی ها رو بیخیال اگه اومدن بگو پریسا محکمه پریسا جلو شما زانو نمیزنه
شما سریع زانو بزنید تا بطری نزدم و از این تهدیدا اصلا سرشون نق بزن داد بزن تا برن
راستی گوشِتو بیار جلو تا بهت بگم اون ماجرا تو هدیه ی شیرین چی بود!
پچ پچ پچ
فهمیدیش! به کسی نگی هااااا!
راستی اون ترانه رو گرفتی!
آخ آخ پریسا دیدی سلام اون بالا یادم رفت
بیخیال حوصله رفتن بالا رو ندارم همینجا یه گونی سلام ولی گونی رو سریع خالی کن توش گل مصنوعی بریز با آب زرشک واسم پس بفرست
تا پست بعدی بای بای

خوب که هیچ چی. ای بابا می خواستم ثابت کنم من گل سازی بلدم دیگه! آخ جون من بلدم تو بلد نیستی! این رو می خواستم ثابت کنم! آخ جون من تعطیلم تعطیلم تعطیییلم! شکلک شکلک در آوردن واسه ابراهیم که داره درس می خونه بعدش هم شکلک تفریح و شادمانی و آخ جون و از این ها! یعنی که چی مگه من گربهم که پیشپیشم می کنی؟ شکلک نمی دونم چی؟ عجب دوره زمونه ای شده! ای بابا!
ترانه رو ابراهیم رفتم بگیرم اینترنت بهم نداد به جان خودم این دفعه یادم نرفت اینترنت از دنده چپ پا شد الان میرم باهاش۱گفتمانی کنم بلکه جفتک کمتر بزنه. دیگه چیچی بود؟ آهان گاهی ها! دقیقا ابراهیم باهاشون همین معامله رو می کنم که گفتی. زمانی نه چندان دور واسه خاطر این گاهی ها چه اذیتی می شدم. ازش خیلی نگذشته ولی من خیلی عوض شدم خیلی. دیگه این اذیت کن های گرد و خاکی خیلی از پسم بر نمیان. فقط اندازه۱آه که نوشتمش اینجا و سبک شدم. خوب گفتی ابراهیم ممنونم ازت. جدی میگم خیلی ممنونم ازت!
ولی با تمام این ها من تعطیل شدم و آخ جون و تو هنوز گرفتاری. ای وایی واااآاااآاااآاایی بالش مگه داخل محله چند تا بالش یافت می شد آآآآییی مدیییییر کمک!

سلام پرپری.
قرص هاتو خارجی بخور حتما اثر می کنه. حتما خوب میشی. هوای اون گاوه تو خونتون رو هم داشته باش حتما خوب میشی. اون برنامه گوشی رو هم که بهت گفتم رو نصب کن و از عرعرش لذت ببر و حتما خوب میشی.
لحظاتی پر از صفا و صمیمیت و هر چه که خوبه رو از طرف خودت برای خودم آرزو می کنم. پ ن پ لابد فکر کردی برعکس رو میگم؟ خب واسه همینه میگم برو این کار ها رو انجام بده تا خوب بشی دیگه. حتما قرصاتو خارجی بخور.
تو خوب میشی پری خوب میشی.
اینم از کامنت عزیز من در پستت. چیز دیگه ای هم خواستی بگو برات جور کنم و ۲۴ ساعته مراحمتم.
شاد باشی در حد انفجااااار.

سلام وحید. پرپری و کوفت نگو این رو نگو احساس می کنم باید همه جای جونم پر باشه عطسهم می گیره نگو! وحید به جان خودم نباشه به جان خودت هیچ کجای خونه من هیچ گاوی نیست آخه داخل۱وجب جا من چه مدلی میشه این که گفتی رو جاش بدم! بازی روی گوشیم هم خخخ نه نمی خوام خیلی ممنون باشه مال خودت! وحید خداییش راهی هست من انجامش بدم تو این ها که گفتی رو دیگه نگی آیا؟ بابا نگو آخه بابا نگو خدا خفهت نکنه دیوونه نگوووو ای خدا از دست این!
از طرف من واسه خودت چه حالی بردی! این رو باش! از طرف خودم۱عالمه بطری خالی آب زرشک واست خواهانم که صاف بیاد بشینه وسط دماغت تا دیگه اذیتم نکنی خخخ چه قیافه ای پیدا کردش وایی خخخ!
هی من از رو نمیرم. تو هر مدلی که باشی باز هم آخرش بهت میگم دوست من! ممنونم که اومدی و ممنونم که هستی!
همیشه شاد باشی از هر مدلی که دلت می خواد!

درود پریس. خوبی آیا؟؟؟؟
میگم: هر چه میگذره, بیشتر پی میبری به اینکه بیناها چه ظرافتهایی رو میبینند و ما نع.
درست میگم یا نع.
بعدشم من راه دارم واس اشتراک آموزشهات. فقط شرطش اینه که از زیر کار در نری و واقعاً مایل به انجامش بااااشی.
آموزشاتو تصویری ضبط کن و تا جایی هم که میشه صوتی توضیح بده. ایجوری اگرم کسی چیزیو متوجه نشد, از یه بینایی که در اطرافش هست میپرسه. دیگه چه بهونه ای میخوای بیاری.
گذشته از اینا, نوعی فرهنگسازی هم هست و با اشتراک این نوع تصاویر تو شبکه های اجتماعی, هم فرهنگسازی میشه و هم یه اسمی از خودت در میکنی که منم پریسای دیوونه ی گوشکنی هستم خَخ.
آهان یه چیز دیگه. میگم دلدرد داری این گاهی وقتا رو به یادمون میاری یا دلت درد میکنه. کدومشه خَخ.
شایدم مریضی یا مرض داری خَخ.
در کل که عالِن حسود نباش و هر چیزی رو که میدونی, به هر طریقی که میتونی و میدونی میشه ولو یه درصد هم بتونه باعث افزایش اطلاعات و آگاهیه همنوعهات بشه رو بذار در اختیارشون.
چون تو هم خودت با این درد گرفتگاری. محدودیت داری. اون هم محدودیت اندر محدودیت.
تو فکر میکنی اون آموزشای تصویری که من به صوتی تبدیلشون کردم و گذاشتمشون حتماً صد درصد مفهومو منتقل میکنند. قطعاً نع.
ولی خب با خودم فکر کردم که اگه این کارو کنم, شاید یه ذره هم که شده, این حصار محدودیتو بشکنم و از بین ببرم.
خوب میدونم که تو فکر نمیکنی دارم خودمو تبلیغ میکنم یا میخوام بگم از کسی بالاترم. چون میدونم که میدونی و این کامنتو هم واس خودت نوشتم نه کسی که بخواد منو قضاوت کنه, پس واس همینم توضیح بیشتر نمیدم.
خلاصه که منتظر تجربیات قشنگت به صورت مستند هستیم. به امید موفقیت همیشگیت.

سلام علی. علی باور کن اگر به اشتراک گذاری های من کمکی کنه واقعا دلم می خواد انجامش بدم. ازش هم در نمیرم. فقط اینکه چه مدلی باید تصویر ازش ضبط کنم! نمیشه که سر کلاس به اون بنده خدا بگم می خوام ازت تصویر بگیرم بفرستم اینترنت! از این گذشته، علی اون هایی که می خوان و می خوام بلد بشن نابینا هستن تصویر های من به کارشون نمیادش! باید۱راهی باشه که بدون تصویر مفهوم رو برسونم. در مورد آموزش های عملی شبیه این به نظرم بد جوری سخت باشه. باید۱طوری واسه نابینا هایی که می خوان مثلا گل بسازن کار رو مجسم کنم. نمی دونم چه مدلی باید باشه. علی من بد قضاوتت نمی کنم. بعد از اینهمه مدت نگاه و نیت ها رو کم و بیش می شناسم و تو از نظرم یکی از اون شفاف هاش باشی. این گاهی ها هم، … بیخیال علی! میاد و میره! بیخیال!
ممنونم که هستی! ممنونم از حضور و از لطف همیشهت علی! ممنونم!
پاینده باشی!

سلام.
مثل همیشه عالی مینویسی.
یه فکری به سرم زد.
ببین شاید موقع کلاس نشه ضبط کرد و مفهوم رو رسوند ولی فکر کنم به صورت صوتی و زمانی که یک بینا کنارتون هست این کار رو ضبط کنید.
هرجاییش که نمیتونید توضیح بدید از اون فرد بینا بخواید که واسه بچه ها توضیح بده.
فکر کنم این جواب بده و بتونید یه آموزش خوبی داشته باشید.
تقصیر خودته که گفتی هر روشی میتونید بگید که من آموزش خوبی داشته باشم.
خخخخ.
اینم به ذهن خسته من رسید دیگه!
گاهی این مدلی میشم دیگه.
فقط گاهی!

سلام محسن. اولا خدا نکنه خودت و ذهنت خسته باشید! ایشالا همیشه از شدت سر حالی بپری هوا خخخ! بعدش هم باید امتحان کنم ببینم به کجا می رسم. جدی هیچ زمانی تصور نمی کردم این مدل چیز ها رو بشه با توضیح خالی حلش کرد. از زمانی که آموزش خانم جوادیان عزیز رو داخل هات گوش کن شنیدم خوشبین تر شدم که حالا شاید این هم بشه و الان نمی دونم چه مدلی باید بشه. باز هم بعدش هم ممنونم از لطفی که به خودم و به نوشتن هام داری. راستی اگر هات۹ایسپیک رو از پشت صحنه نیاری بیرون حساااابی نق می زنم. ممنونم که هستی.
همیشه شاد باشی!

سلام
پریسا ای وای از این گاهی ها.
واقعا خدا نکنه که پیش بیاد.
اگه هم پیش بیاد هیچی نمیتونه آرومت کنه.
وااااااااایییی منم دوست دارم برم کلی کلاسهای مختلف.
از جمله گیتااااار خخخخ

راستی.یه گل نرگس خوشگل هم درست کن برام.
مرسی که قراره یه عالمه چیزای مرواریدی هم ببافی.من رفتم.شاد باشی.

سلام نیایش جون جون جونم! گاهی های بدی هستن این گاهی ها! ولی بیخیال عاقبت خودشون خسته میشن. تموم میشن و میرن! گل نرگسه رو هم بنویس به حساب تا همراه مرواریدی ها برسونم دستت. شکلک لبخند زیر جلدی و نوشتن حساب نیایش روی یخ. ممنونم که هستی عزیزکم.
همیشه شاد باشی!

سلام دوست عزیز. من۱نابینا هستم و از گل سر در میارم و حسابی هم دوستش دارم. این شلوغ کاری های خودم به خاطر یاد گرفتن۱مدل گل خودش۱دفتر مدرک اثباته خخخ! گل و گلابی خخخ من گلابی می خوام الان دلم گلابی خواست خوب۱معادل دیگه می گفتید که پیدا کردنش شدنی باشه الان تکلیفم چیه آیا؟
ممنونم که هستید دوست عزیز! با خودمون مهربون تر باشیم دوست من! ما هم از زیبایی های جهان سر در میاریم. خیلی هم زیاد. مطمئن باشیم که هرچند روش لذت بردن هامون با بینا ها متفاوته ولی در کنار مثبت های جهان بهمون خوش میگذره. مثبت هایی شبیه گل.
پاینده باشید!

سلام بر پریسا و مطالب به قول خودش شعله قلمکار که یه بار بیشتر نخوردم از این آش اما حسابی خوشنزه بود مثل مطالب خودت
خب هزار آفرین به تو که گل سازی رو یاد گرفتی دفعه بعد عکسی مکسی چیزی برای ما بفرست از کارهات.هر چند ندیده هم قبولت داریم با اینکه برام درست کردن کارهای هنری باور کردنی نبود اما دیدم دوستان واقعا چقدر با سلیقه و زیبا کار می کنند کاری که من نمیتونم واقعا انجامش بدم.
خب دیگه چی بودش گاهی یه خورده یواشکی …
آخ که دل همه از این گاهی یه خورده یواشکی داره و خنده های بلند بلند
فدای دلت
خدایا هوای دل همه دوستامونو داشته باش.
خوب باشی همیشه.

سلام سارای جان. هم محلیه مهربون من! گل سازی سارای آخجون دوستش دارم خخخ! عکس در محله نابینایان نمیشه بفرستم که! گاهی۱خورده یواشکی، … سارای این گاهی ها گاهی چنان سنگینن که از یواشکی ها در میان و آدم رو به هوار میندازن. خدا نصیب نکنه! یعنی دیگه نکنه! دعای فوق عالی کردی سارای! ایشالا اندازه مهربونیت که حسابی هم زیاده خدا هوای دلت رو بهشتی کنه دوست من! راستی شعله قلمکار من هم۱دفعه بیشتر نخوردم و الان دلم خواستش. خخخ! خوشحالم از حضور عزیزت سارای جان!
همیشه شاد باشی!

واااااای خخخخخخ خخخخخ خخخخخ مونده بودم شعله قلمکار کجای متنت هست خخخخخ بعد زدم فایند دیدم شعله قلم کار منظور همون شله قلمکار خودمونه خخخخخخخ کلا شکلک پکیدن از خنده هستم الآن به خودم وااااای خووووخوووووخخخخخخ

و اما بعد:
یادم هست توی آن سوی شب آموزش مروارید بافی ها رو می ذاشتی خب همون طوری بنویس بذار اصلا اول همون ها رو بیار اینجا بعد کم کم این آموزش جدید ها رو هم بنویس بذار برای پریسا که نوشتن از آب خوردن هم آسونتر هست که هاااا؟
و در مورد بقیه متن و نوشته ات هم گاهی و چه خوب که در همه این گاهی ها و غیر اون خدا هست و کنارمون هست و چه خوب که پریسا دستش رو روی شونه هات حس می کنی …. می دونی شنیدن صداش که میگه پریسای من خیالت راحت من کنارتم خیییلی حس خوبیه خیییلی …. کاش من هم بشنوم که بگه آمنه من تو هم خیالت راحت من هستم کنارت پیشت و ……

سلام بانو جان خوبی آیا؟ خخخ شعله خخخ قلم کااار خخخ خداجونم!
بانو اون آموزش های داخل آن سوی شب رو اگر بخوام اینجا بزنم باید ویرایششون کنم اون مدلی که اونجا نوشتم به درد اینجا نمی خورن. اون ها رو فقط واسه یادآوری خودم نوشتم که به خیال خودم پشتیبان از مدل هام داشته باشم. واسه همین فقط خودم ازشون سر در میارم. ببین مثلا من نوشتم خوب حالا۶ردیف گل۴-۱می زنیم بعدش دور می زنیم. من می دونم۴-۱داستانش چیه و چه مدلی باید دور بزنم ولی مبتدی که نمی دونه! این رو باید۱مدلی واسه کسی که تازه می خواد شروع کنه توضیحش بدم.
خدا! بانو هست به خودش قسم که هست. من حسش می کنم. زمان هایی که به شدت این گاهی ها بهم زخم می زنن احساسش می کنم. بذار همه بگن خل شدم ولی من دستش رو دیدم. هنوز هم دارم می بینم. تو هم می بینی. فقط دقیق تر ببین و عمیق تر گوش کن! راست میگم! ممنونم که اومدی دوست خوب من!
در پناه خدا همیشه شاد باشی!

سلام به پریسا خانم دوست داشتنی، من راهنمایی میکنم ولی مطمئن هستم خودتون بهترین روش رو پیدا میکنین، بهترین کار اینه که یک گل طبیعی رو توصیف کنین و شنونده ها هم همون گل رو لمس کنن مثلا گل رز که توی باغچه یا پیاده رو ها هست یاگل مریم که یک شاخه طبیعی بخرن و شما قطعات همون گل رو توضیح بدین، بعد شکل های بینایی رو که احتمالابرای شما با الگو توضیح میدن، شما با شکل های هندسی توصیف کنین، مثلا ممکنه یک گلبرگ ، قسمت بالای اون نیم دایره باشه و بخش پایینی مثلثی باشه ، اگر شنونده ها الگوی گلبرگ رو روی کاغذ تمرین کنن ، به نتیجه دلخواه میرسن منتظر پست آموزشی شما هستم شاد و سربلند باشید

خدایا ببین کی اینجاست! سلام مادر بزرگ مهر عزیز و حسابی عزیز و حسابی ناپیدا! بزرگ مهر ما چطوره؟ رو به راهه آیا؟ مادر بزرگ مهر امسال با۱کوچولوی شیطون سر و کار داشتم که هر صبح یعنی هر صبح منو یاد بزرگ مهر مینداخت واقعا نمی دونم واسه چی. من که بزرگ مهر رو هرگز ندیدم حتی صداش رو هم نشنیدم ولی این بچه رو با سؤال کردن هاش و شیطنت هاش و خندیدن هاش هر صبح که می دیدم بدون استثنا۱لحظه بزرگ مهر شما از سرم می گذشت. اسمش امیر علی بود. ما داخل کلاس۲تا مربی بودیم و این امیر علی با تمام سردی های امسالم باز منو۱جور هایی دوست می دید. اون یکی مربی در نظرش بیشتر مربی بود و من در نظرش بیشتر۱چیزی شبیه۱دوست بزرگ تر از خودش بودم. خیلی سعی کردم سرد تر باشم تا از این تصور در بیاد ولی در نیومد و آخر سال روز آخری که می خواست بره ولو شد روی میز رو به روی من و بعد از اینکه حسابی سر به سرم گذاشت و البته چون سر کلاس نبودیم من اجازه دادم حسابی راحت باشه، زیر جلدی گفت تو رو از خانم فلانی بیشتر دوست دارم. بعدش هم خنده شاد و خجولش رو خورد و گفت تو رو۹۰۰تا دوست دارم و بعد از چند لحظه رفت و وسط حیرت و خجالت یواشکیم جام گذاشت تا مهر آینده.
چه قدر من حرف می زنم. دست خودم نیست به خدا از دیدن شما در اینجا چنان غافلگیر شدم که نتونستم جلوی خودم رو بگیرم. معذرت می خوام.
گل طبیعی! خدای من این عالیه واسه چی خودم بهش فکر نکردم؟ نابینا ها که تصویر ندارن می تونن لمس کنن. خودم هم این مدلی یاد می گیرم. با لمس میشه تصویر رو مجسم کرد و خدا رو چه دیدی شاید بشه با توضیحات ناقص من بچه ها بلد بشن فلان سیم رو چه مدلی با فلان برگ فیکس کنن که تجمع برگ ها شبیه اصلش بشه! این رو حتما و حتما امتحان می کنم. ممنونم به خاطر حضور ارزشمندتون و به خاطر این کلید که بهم نشونش دادید. کاش بلد باشم ازش حسابی استفاده کنم!
بزرگ مهر کوچیک ما که از نظر من دیگه چندان کوچیک نیست رو ببوسید و بهش بگید ما منتظرش هستیم. به محض اینکه دستش به اینترنت رسید بیاد محله بین ما!
همیشه شاد باشید و آرام!

سلام، لطفاً نون سنگک و کمی آب لیمو کنار شُلّه قلم کار فراموش نشه، یعنی ما اصفهانی ها که میگیم شُلّه قلمکار، یه جای دیگه هم دیدم که یکی از بچه های شمال نوشته بود “شعله زرد” به جای “شُلّه زرد” ببخشید که جسارت کردم، راستی نمیدونم پیامم به دستتون رسید یا نه، چون اولین پیام خصوصی بود که ارسال کردم (البته پیغام مربوط به ارسال موفقیت آمیزش را دریافت کردم.)

سلام جناب حاتمی. گرسنهم شد خوب! گناه دارم الان تکلیفم چیه؟ نون سنگک و آب لیمو و همه چیز! پنیر و سبزی هم باشه همراه با آخ خداجونم من گُشنَمِ خخخ!
اختیار دارید شما بزرگوارید. بله شعله زرد رو یکی۲جا دیده بودم که می نوشتن به نظرم هنوز هم گاهی بنویسن. ولی این خخخ شعله که من اینجا نوشتم خخخ داستانش، … خدایا من کی درست میشم آخه!
پیام شما بهم رسید جناب حاتمی و کلی خوشحالم کرد. ممنونم از شما و از اون دوست گرامی که اینهمه بهم لطف داشتید. از طرف من ازشون عذرخواهی کنید بابت تأخیری که من سببش شدم. ای کاش بتونم بهتر و بهتر بنویسم. چند وقتیه چیزی که بتونم۱نوشته به حسابش بیارم ننوشتم. دلم می خواد ولی باید خودش بیاد. نمیاد و ای کاش بیشتر از این طول نکشه واقعا دلم تنگ شده واسه نوشتنی که نوشتن باشه! پیام شما به من رسید ولی ظاهرا جواب من نرسید. چند دفعه با پیام خصوصیه محله کار کردم ولی دفعاتش اون قدر نبود که دستم روون بشه و همچنان باهاش مشکل دارم. چندان در کار کردن باهاش موفق نیستم. پیام ارسال موفق رو نداشتم پس نرسیده. معذرت می خوام به خاطر جواب ندادنم. بذارید به حساب نابلدیم در استفاده از بخش پیام اینجا.
راستی من فراموش نکردم که قول صدای گل هاتون رو به محله دادید. همچنان منتظرم.
همیشه شاد باشید!

دیدگاهتان را بنویسید