خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

قصه ی نبودن

شب آمد و انگار دگر نوری نیست
ماه آمد و انگار دگر سویی نیست
ابر آمد و انگار دگر دردی نیست
موج آمد و انگار دگر بحری نیست
یار آمد و انگار دگر هجری نیست
گل آمد و انگار دگر دشتی نیست
یاد آمد و انگار دگر ذهنی نیست
مشک آمد و انگار دگر آبی نیست
غم آمد و انگار دگر آهی نیست
ساز آمد و انگار دگر حسی نیست

دل نوشته های من

۷ دیدگاه دربارهٔ «قصه ی نبودن»

دیدگاهتان را بنویسید