خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

پایان یک روز کاری(نوشته : سارای … خوانش : حمیدپوربهزاد)

سلام به همه هم محلی های عزیزم
امیدوارم خوب و خوش باشید همگی.
خب اینم یکی از نوشته های روزانه منه که یکی از دوستان لطف کردند خوندند.
امیدوارم خوشتون بیاد و با نوشته های ساده من حجم دانلود محله و شما عزیزان حیف نشه.
واقعا برای گذاشتنشون یه خورده معذب هستم تا چیزی بذارم مفید و به درد بخور باشه.
خوانش دوستمون که عالیه اما نوشته خودم امیدوارم ارزش دانلود کردنو داشته باشه.

خوب باشید همیشه و خدانگهدارتون.

پایان یک روز کاری

۳۰ دیدگاه دربارهٔ «پایان یک روز کاری(نوشته : سارای … خوانش : حمیدپوربهزاد)»

ایول سلااام سارای ی مهربون خودمون! چه خبر از احوالاتت عزیز؟ سارای این ها که گفتی رو خیلی نفهمیدم. واسه چی از گذاشتن مطلبت داخل محله معذب شدی آیا؟ تو که مهمون نیستی واسه استفاده از فضای اینجا معذب بشی! اگر یادت نیست بگو بیام اونقدر قلقلک بدمت که یادت بیاد تو مال اینجایی. از خودمون. حیف نمیشه نخونیمت آخه؟ اصلا این مدلی نمیشه باید۱فصل قلقلک مهمونش کنم دلم خنک بشه! حالا وایستا این رو بزنم دانلود بعدش به حسابت می رسم. شکلک خیز بعد از اینتر به سوی سارای واسه انجام عمل دلچسب قلقلک!
ممنون به خاطر اشتراک کار قشنگت! و ممنون از خواننده محترم نوشتهت که اسمشون رو یادم رفت.
همیشه شاد باشی دوست من!

سلام پریسا جان
مرسی عزیزم
چقدر همه به من میگن سارای مهربون خخخ
بابا گیر میکنم تو مگنه و پوس گردو مجبور میشم هی مهربون باشم که خخخخخخخ
من بداخلاقم دادوهواری بد بد بد خخخ مهربونیم کجا بودش که خخخخ
بعضی وقتام یه خورده مهربونم که شانس آوردید اون بعضی وقتام قسمت شما شده
هاهاهاهاهاهاها
نمیدونم هی معذب میشم که الکی حس بی خودی سراغم میاد
مرسی ممنونم ازت و خوشحالم که منو هم عضو محله میدونید و دوست خودتون.فدای محبت بی دریغت عزیزم.
قلقلکی که بزرگترین شکنجه مال منه خخخخ
پس اینو بیخیال شو دختر خوبی میشمو دیگه ی دیگه نمگم معذبم
قربونت مرسی که گوش میدی

سلام آقا ابراهیم خب اینم سومین نفری که به من گفته مهربون خخخخ
مرسی که متو مهربون می بینید ولی فقط لنا منو میشناسه که مهربون نیستم اونقدی
به قول لنا سارای بد بد بد اوم هوم از این حرکتها و صداها خخخخ

دل شما هم شاد شاد مرسی که گوش میدید

سلام آقا مهدی گل
مرسی که فکر کردی جالبه و دانلود کردی و می گوشیش به زودی
ها گوشیدی بیا بگو جالب بود یا نبود که دوست دارم به سن تو هم نظر بده بدونم واقعا چطور بود نظر راس راسکی تو بگو حتی اگه خوشت نیومد بیا بگو گوش دادم به درد نمیخورد خخخخ
امیدوارم امتحاناتت هم تمام شده باشه و به آسایش رسیده باشی و پست های تابستانه بزنی برامون

یادمه او وقتا سرویس مدرسه مون مینی بوس بود. راننده مون سعید خان بود. دخترا ته مینی بوس مینشستیم و پسرا صندلیای اول. سعید خان نوار میذاش. پسرا میرقصیدن و مام چاپ چاپ چاپ دس میزدیم مث گلابیا. خخخخخخخخخخ. پسرامون: بهروز و عبدالله و ممد و روح الله و سعید و حمید. و رضا و چن تا دیگه که یادم رفتن بودن. آزاده با حمید دوس بود. شهناز و بهروز با هم دوس بودن و بقیه پسرام همه عاشق نسیم بودن. هیشکی ام عاشق من نبود. زشت و لاغر و دراز و سیاه بودم بسکی. خخخخخخخخخ
چیچی این پسره ریلکس میخونه. بوگو یوخده تند بوخون.
قشنگ نوشته بودی. عمو صفرا دوس داشتم

آره منم یادمه خخخخخخ
خیلی بامزه بود مردم از خنده عههههههه
خدایا خخخخ همه عاشق نسیم بودن
خب بگو ببینم اخرش نسیم با کدوماشون ازدواج کرد؟
خخخخخخخخ
خب به عمو صفر میگم دوست میداریش خخخخ
ولی نمیدونم والله اونم مثل بچه های سرویستون از آب درنیاد یه وخت خخخخخخ

فدای مهربونیت معصوم جان مرسی که گوش دادی خوشحال شدم دیدمت

نسیم؟ با هیچکدوم. خیلی خوشگل و با کلاس بود. تازه مسلمونم نبود. خخخخخخخخخخ. پسرامون همه مسلمون بودن. منم تا دیپلم با نسیم موندم و بعد دیپلم مسیرای زندگیمون جدا شد از هم و دیگه خبر ازش ندارم. یعنی خانوادش دوس نداشتن دخترشون با یه دختر مسلمون خیلی بُر بخوره. این شد که از هم جدامون کردن.

هه سارای بد میگم آن نیستی بس که اینجایی همش همش آیا؟!هاه خخخخ.میسی میسی عاااشق نوشته هاتم میدونی که یا بازم بگم؟ دکلمه آقای پور بهزاد هم که بسیار خوب و با احساسه مخصوصا اون بچه فال فروشه!!! ها چیه دوووس دارم بگم کامنت خودمه بله بلهههه.مرسیییی شاد باشی دوستم همیشه تا همییییشه.

هااااا نوشته اینجام سارای بد
برو اون بالاها رو بخون ببین من چقده مهربونم خخخخ
چند تا شاهد دارم که من مهربونم مهربون مهربون من من من خخخخخخ

ها منم عاشق دکلمه هاتم فدات
خب بذارش سایت بچه ها هم گوش بدنش
تو هم شاد شاد باشی مهربونم.

سلام آقای ملکی
خب ریتم نوشته را من دوست داشتم چون حالت خاطره بود و کوتاه نه رمان.ولی آقای پوربهزاد کتاب صوتی هم میخونند.اتفاقا من بهشون همین نکته را گفتم که اگه دوستان نابینا کتابو گوش بدن حتما میگن کند میخونید و شاید بذارنش روی این نرم افزارها با سرعت نور گوش بدن.البته کتابش هم از نظر من خوب بود.

سلام فرزان جان
ها اینجام تو کجا بودی دخترم؟خخخخ
میدونم که قلمم خیلی قشنگه از این طلایی ملایی هاست که سوم ابتدایی بودم خانم مرادی داشتیم هر کسی درسش خوب بود جایزه میدادش.خود خودش هم مداد طلایی رنگها رو میخرید برامون نمیگفت مامانا پول بیارن
از اون وقت که به منم جاییزه داد قلمم قشنگ شد خخخخخ
وگرنه از این مداد کاهی ها بودش که هر چی میتراشیدم هی نوکش میشکست دمار از روزگارم درمیاد
دختر خوبی باشی بعضی وقتا میدمش بهت خخخ
فقط به دختر عمه ات بود کی بود نگی قلمم قشنگه چشش میگیره میاد برش میداره هه خخخخ
مرسی فرزان جونم

سلام رعد عزیز مرسی که گوش دادی
دیگه رعد یه چیزی رو دانلود کنه گوش بده از عجایب روزگاره
ممنونم که گوش دادی
آقای پوربهزاد بیناست.دکلمه میکنه و کتاب هم صوتی می کنه.
بله پیاده روی رو دوست دارم.کفشم خیلی اذیت میکرد توی پیاده روی های طولانی.رفتم یه کتونی خریدم.یعنی اینقدر کتونی راحته اصلا دوست ندارم دیگه کفش بپوشم.اخه ۲ تا از ناخونام هم توی کوه نوردی اخری بازکفش کوه نپوشیده بودم یه پوتین دیگه پوشیده بودم افتاد.اصلا نمیتونستم کفشمو پام کنم.
مرسی که هستی عزیزم.?

سلاااام بر سارای خانمی جون عزیزم
میگم مطمئن باش هم نوشته های تو عالیند و ارزنده و خوانش آقای پوربهزاد هم که عالی بود…. کلا مرسی زیااادتا و همیشه شاد باشی تا همیشه…. راستی کاش منم خوب می خوندم یه نوشته هات رو خودم برات می خوانشیدم شکلک بانو رفته تو فکر شکلک یه متن بنویس در مورد نارنجکی و صورتی من بخونمش

سلام بانو جان مرسی عزیزم که نوشته هامو گوش میدی
من که خوشحال میشم بخونیش
خب یه بار برام از اون نارنجکی و صورتی ها که میگی بخر تا بنویسم بعد بخونیش خخخخخخخ
راستی اون وقت که اومدم خوابگاتون توی ورزشگاه نارنجوی دادی خوردم ها؟شیرنی تر بود
یادم نیست دقیق ولی انگار اونجام هی نارنجکی نارنجکی کردی برات خریدن هاااا ؟خخخخ
فدای مهربونیت مرسی که هستی

وااااای ساااارااای خخخخخخ شکلک پکیدن از خنده خخخخخخخ
آره می دونی رفته بودیم بیرون قرار بود ذرت مکزیکی بگیریم بعد من گفتم بابا گرمه ذرت مکزیکی نمی خوایم بریم شیرینی خامه ای اونم از نوع نارنجکی بگیریم خخخخخخخخخ کلا زدی به هدف …….

درود سارای خانم امیدوارم حالتون خوب و لبتون خندون باشه
یکم دیر رسیدم ولی حالا دانلود کردم و بعد از گوش کردن گفتم نظرمم صادقانه بگم
به غیر از درست تلفظ نکردن چند کلمه گوینده هم خوده نوشته شما و هم بر خلاف نظر دوستان ریتم خواندن گوینده آلی بودش و مورد پسند من
ایرادم هم یکم ملا نقطه ای هستش ولی گفتم بگم مثالش هم نیروگاه
همه چیز خوب و خاطره انگیز بود موفق باشید و بدرود

سلام آقای شادمهر
ممنونم شما هم شاد و خرم باشید همیشه
هیچ وقت دیر نیست من شاید پیشخوانو باز نکنم اما مطالب خودمو چک میکنم.ممنون از حضورتون.
تشکر می کنم گوش دادید.
از طرف خودم و آقای پور بهزاد از شما و سایر دوستان تشکر میکنم.
هم از اظهار لطف و محبتی که داشتید و هم از اینکه نکاتی که به نظرتون می رسید گفتید.
خوب باشید همیشه.

دیدگاهتان را بنویسید