خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

درنگ خودمونی (۲): در آستانه شش‌سالگی محله

بسم الله الرحمن الرحیم و سلام!
یا به گفته فارسی‌دوستان: به نام خداوند بخشنده مهربان و درود!
ولادت علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام)، هشتمین امام شیعیان، و دهه کرامت مبارک باد!

پس از آشنایی با محله و چندی بعد اسباب‌کشی به اینجا، تصمیم گرفتم مطالب منتشر شده در محله را از سرآغاز آن پی بگیرم. سیر مطالب (پست‌ها) و بازتاب حضور افراد در نظر (کامنت)ها جالب بود. این سیر را که مرور می‌ کنیم، به این نتیجه می‌ رسیم، باید برای پیشبرد هر کاری همت و اراده داشت، مقاومت کرد و ناامید نشد. اندکی خودمانی بگویم، باید پوست‌کلفت بود تا قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.

مجتبی طرحی را می‌ آغازد. یک تارنگار (وبلاگ) مثل دیگر تارنگارها. مطالب هم همانگونه مطالب متداول در تارنگارها هستند. بیشتر آنها هم بدون نظر. کم‌کم نظر نوشتن‌ها شروع می‌ شود. شمار بازدیدها از مرز هزار بازدید در روز می‌ گذرد و به طور روز افزون بیشتر هم می‌ شود. حدود شش ماه پس از آغاز کار، به قول مجتبی، «چراغ دوم هم روشن می‌ شود». دومین عضو هم رسماً در محله جای می‌ گزیند. سپس چراغ سوم، چهارم، پنجم و اخطاریه جدی اداره برق نسبت به مصرف بی‌رویه. آن‌ طور که از بچه‌ها یاد گرفتم، «خخخ». کم‌کم خیابان‌ها و کوچه‌های محله روشن می‌ شود. اندک‌اندک آن تارنگار جای خود را به تارنما می‌ سپارد و به محلی برای رفت و آمد نابینایان و گهگاه هم نابینادوستان تغییر ماهیت می‌ دهد. دمادم تازه‌واردانی به ساکنان می‌ پیوندند و گهگاه هم برخی اینجا را ترک می‌ کنند. اما اغلب، گاهی پررنگ‌تر، گاهی کم‌رنگ‌تر، در محله باقی می‌ مانند و دمی از روزگارشان را در این خیابان‌ها و کوچه‌ ها پرسه می‌ زنند. مطالب هم بیشتر به سمت محوریت نیازها و مسائل مرتبط با نابینایان سر می‌ خورد. تا این‌که به شکل امروزیش درمی‌ آید. حالا هم که مدیران رسماً عدم انتشار محتوای غیر مرتبط با نابینایان را خواستار شدند. و اکنون محله به آستانه شش‌سالگی می‌ رسد.

ای عاشقان! ای عاشقان! دل را چراغانی کنید،
ای می‌فروشان شهر را انگور میهمانی کنید.

ششمین سالروز تولد محله فرا رسیده است. برخیزید، پای کوبید، دست افشانید، شور به راه بیندازید و اوه اوه! بچه‌ها فرار کنید ۱۱۰. باز هم «خخخ». تبریک و تولد مبارکش با ما، شربت و شیرینی و شکلاتش با آقا مجتبی. ان‌شاءالله این محله سال‌ها بهتر و آبادتر از این، زیر سایه عنایات الهی، سلامت و سرحال باشد و هیچ زلزله و طوفانی نتواند آن را از پا دربیاورد. بیایید در برابر سیل ناملایمات، سدی از همبستگی و همدلی بسازیم؛ استوار و نفوذ‌ناپذیر.

اکنون در آستانه شش‌سالگی محله، من هم پای به اینجا گذاشتم. هرچند مهارت ویژه‌ای ندارم که شما را بهره‌مند سازد، اما آمده‌ام در کنار هم از بودن لذت ببریم. پس لطفاً شکیبا باشید و اجازه دهید من هم در محله‌گردی‌ها و دورهمی‌های شما سهیم باشم. همان‌ طور که در نخستین مطلبم «درنگ خودمونی (۱): من هم سلام» نوشتم، می‌ کوشم مطالبم را در غالب مجموعه‌هایی ارائه دهم. اینگونه هم خودم سیر مطالب را بهتر می‌ توانم پی بگیرم و هم شاید شما با ذهنیت بهتری نسبت به موضوع، به میهمانی بیایید. اما آنچه به روشنی خودنمایی خواهد کرد، کم‌توانی نگارشی و به‌ ویژه محتوایی من در ارائه مطالب است. اگر هر نکته سازنده‌ای دریافتید در نظرها یادآور شوید، مرا مرهون لطف خود ساخته‌اید. در کنار این جشن تولد، لطفاً، یواشکی نظرتان را درباره تشکیل یک کارگاه «داستان‌نویسی» در محله نیز ابراز کنید!

سپاسگزارم! «علاء الدین»

۲۲ دیدگاه دربارهٔ «درنگ خودمونی (۲): در آستانه شش‌سالگی محله»

درود. به داستان علاقه ای ندارم و اهل نویسندگی هم نیستم که نظر بدم.
فقط اومدم تولد محله رو به تبریکم و واس محله بهترینها رو آرزو کنم.
تو هم کمتر اذیتمون کُ خو.
قلمت خوبه. پس شکست نفسی نکن و اَ زیر پست گذاشتن هم در نرو که حسابت با کرام الکاتبین هست خَخ.
منتظر پستهای بعدی هم هستیم.

سلام!
باز هم از لطفت متشکرم.
اگر کارگاه داستان رو شروع کنم، برنامه‌ای دارم که حتی کسانی که به نویسندگی و داستان هم علاقه‌ای ندارن می‌تونن مشارکت کنن و به ما یاری برسونن.
اگه تشکیل شد، لطفاً حتماً اولین مطلبشو بخون.

سلام دوست گرامی. قبل از هرچیز تولد محله رو به خودش و ساکنینش که خودم یکیشون هستم تبریک میگم. ثانیا چون باب انتقاد رو باز گذاشتید، نکته ای رو که به نظرم اومد عرض می کنم که البته فقط شامل شما نیست. دوستان در محله میگن پست ها نباید بدون شناسنامه باشند. خب اینکه شما می فرمایین «سلام. علاء الدین هستم و فعلا همین» با شناسنامه خالی چه فرقی داره؟ البته این تنها مشکل شما نیست و بعضی دوستان دیگه هم شناسنامه های این شکلی دارند. درسته که قرار نیست توی شناسنامه شماره تلفن یا آدرس خونه داده بشه، اما به گمانم ما همگی حق داریم بدونیم طرف صحبتمون کیه. مثلا اگر من به شما تلفن کنم و بگم امید هستم و فعلا همین، شما خیلی خیلی که مودبانه برخورد کنید، گوشی رو میذارید یا نهایتا از من اطلاعات بیشتری میخواید. خلاصه عرایضم کاینه که دوستان محبت کنند شناسنامه ای درخور خودشون و در شأن محله اینجا قرار بدن که اگر هم کسی روی پستی نظری داره، با توجه به مندرجات شناسنامه مطرحش بکنه و اصلا امکان تعامل بهتر وجود داشته باشه. موفق باشید.

سلام بر یکی دیگه از عمو های خوب خودم
تولد گوش کن مبارک
کارگاه آخ جون هوراااا
کاش بشه عمو
اینجوری خیلی خوبه نظر هم نوع هامون رو در باره ی مسائل مختلف میفهمیم و اگه یه چیزکی هم نوشتیم
دیگران با نقد ها و نظراتشون بهمون کمک میکنن
کاش زودتر راه بی افته
پیروز و شاد باشید تا همیشه

مبارک باد فرا رسیدن زاد روزش که منزلی شد برای گردهمایی هم نوعانی که غریبه آشنا هستن
بنده هم بسیار با این کارگاه و پایداریش بسیار زیاد موافقم و سپاس گذار
برای ویرایش شناسنامه هم من این مشکل رو داشتم ولی درست شد ظاهرا دوتا ادیت باکس برای شناسنامه هست و همچنین مشخصات اولی رو که پُر کردین بعد بیایین پایین تر و باز جاهای خواسته شده رو پُر کنید و در آخر هم فرستادن
ایام به کام

دیدگاهتان را بنویسید