به هیچ کس تا حالا نگفتم ولی به شما میگم؛من یکی از هنرام اینه که خیلی خوب بلدم مو رو از ماست بکشم بیرون. من دلم می خواد چندتا کلمه ی جدید تو فرهنگستان پارسی بچپونم که هیشکی تا حالا بهش فک نکرده؛می خوام هم باعث سرفرازی شما بشم و هم آبرومو خودم با دست های خودم-ببخشید با حرفای خودم-ببرم.حالا کلمه ها از این قراره.دلم می خواد از این به بعد:
نگیم تلفن، بگیم بگومگو. نگیم کلاس بگیم شاگردانه. نگیم لاستیک یا تایر بگیم هوادار، نگیم تیوپ بگیم هواخواه، نگیم بگیم تن خواه، نگیم حمام بگیم پاکستان، نگیم عینک بگیم جهان بین، نگیم سینما بگیم جهان نما، نگیم تلویزیون بگیم خودنما، نگیم رادیو بگیم بی نما، نگیم لامپ بگیم شب نما، نگیم مستضعف بگیم بینوا.
تا قسمت بعدی مو از ماست، فعلا.
۱۱ دیدگاه دربارهٔ «ماجراهای مو از ماست!قسمت اول»
خیلیم عالی
هاهاهاهاهاها. همه چیز دیده بودم اما این مدلی را ندیده بودم.
آقا اجازه, اگه نخوایم بگیم مو از ماست, چی باید بگیم.
کجایی تو پسر؟!
اردوی تهران میایی؟
مهدی و علی و امیر رو بردار با هم بیایید.
خودت اگه بیایی مهمون منی
مجتبی جون اردوی تهران کی هست؟می تونم با خانواده هم بیام؟
بله که میتونی بیایی.
اگه خواستید بیایید، نام نویسی کنید که ظرفیت داره پر میشه
سلام ماستش بدجور کش دار بود خخخخخ
سلام. به نظرم خیلی خوب نیومد. اصلا نخندیدم. ببخشید که تعریف نمی کنم، ولی منتظر بخش های بعدی هستم و می خونمشون.
😀 😀 😀
سلام منتظر قسمت های بعدی هستم. خوب تر می شد جواب کامنتای دیگر رو هم میدادید
ببخشید مسعود جان وقت نمی کنم کامنتارو چک کنم.شرمنده