خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

اولین پست من: آشنایی با هم محلیهای با حال.

سلام سلاااااام به همه ی گوشکنی های گل و بلبل. امیدوارم حال همتون خوب باشه. من مرجان عبد الحسینی هستم ساکن تهران و 32 ساله و لیسانس روابط سیاسی دیپلماتیکدارم و اگر خدا بخواد برای ارشد در رشته ی روابط بین الملل ادامه خواهم داد. دوستان من یه کوچولو از نابینا شدنم براتون میگم. من در 16 سالگی در اثر یه سرما خوردگی و تب بالا دچار دوبینی شدم و این فشار مغز باعث شد در عرض دو هفته زندگی ی بیناییم به نابینایی تبدیل شد. ولی خیلی از  خدا و بعد از خودم  و به خصوص حمایت خانواده که اراده ی قوی داشتند تشکر کنم که  باعث شدند  زندگی ی دوباره ی خودم رو باور کنم. چون باید همیشه به نداشته ها شکر کرد و بعد به داشته ها در این صورت زندگی برایمان لذت بخش خواهد شد. و من در اینجا از  مدیران سایت و  اینکه جا داره بابت اردو از همه ی دوستانی که زحمت کشیدن از ته قلبم قدردانی کنم مخصوصً از خانواده ی آقای شهروز حسینی که با تمام وجود زحمت کشیدند و به ویژه از مدیر کوچولوی سایت جناب خادمی. خلاصه سرتون رو درد نیارم. خیلی خوشحالم که به جمعِ شما پیوستم. فعلا از همه خداحافظی می کنم تا پستی دوباره.

۴۶ دیدگاه دربارهٔ «اولین پست من: آشنایی با هم محلیهای با حال.»

خوش آمدید خانم مرجان. امیدواریم که از شما پستهای مفیدی ببینیم.
خانم مرجان عزیز این سایت دارای دو مدیر ارشد و یک مدیر کوچولو میباشد. در سلسله مراتب مدیریت ابتدا خانم کاظمیان قرار دارند که از همین جا مراتب ارادت خود را به ایشان مبذول میدارم. بعد از ایشان آقای رعد بارانی هستند که ایشان نیز شخص شخیص سیبیل کلفتی میباشند و عرض ادب دارم خدمتشان. بنده نیز در رتبه سوم قرار دارم که مسئول رسیدگی به امور مالی سایت میباشم. اگر کمکی خواستید مرحمت فرمایید به حساب من واریز نمایید. و در نهایت هم مدیر کوچولو میباشند که اونقد کوچولو میباشند که اصلاً نمیباشند. همین جوری خالی خالی میباشند.
خلاصه از طرف کادر مدیریتی سایت به شما خوش آمد عرض می نُمایم.
موفق، مؤید، پیروز و سربلند باشبد.

رعد بزرگ عصا زنان وارد میشه . نگا نگا می کنه و مرجانو زیر چشمی نگاه می کنه. دخترم تو همونی نبودی که با مامانت روبه روی امید صالحی نشسته بودی ؟؟؟
خب خوش اومدی . اینجا هر کس ی اسمی داره . من به رهگذر میگم رهایی . و به مجتبی میگم مشتبهی و در واقع وقتی خیالم راحت باشه اسمو می چرخونم .
حمید رضا میگفت منو چی صدا میکنی ؟فک کنم الان صداش کنم حمییییدو ههههه
هر وقت با یکی صمیمی بشم اسمش توی روغن تف میدم خخخ
خب نگفتی خودشی یا خودتی ؟

سلام. خوش اومدی! اینجا همه چیز از همه نوع پیدا میشه! خاطرات شیرین، تلخ تجربه های آموزنده و غیرآموزنده!!! خلاصه همه چیز توی این محله پیدا میشه. امیدوارم بتونی گشت و گذار باحالی در این محله داشته باشیم باهم دیگه

سلام جناب ممنون از لطف بسیار شما حتمن در اولین فرصت براتون یه طومار مینویسم ولی مطمئن باشید که بد نیست انسان اگر بخاد در هر شرایطی مقاومت میکنه تا بتونه زندگی شو ادامه بده پس دیگه زیاد سرتون رو درد نمیارم تا بعدکامل توضیح خواهم داد.

دیدگاهتان را بنویسید