خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

اولین پست من. بیاید تو تا با هم آشنا بشیم

سلااااام و درود به همه ی هم محلیهای باحال و دوست داشتنی. امیدوارم حالتون خوبه خوب باشه و حسابی از تابستون لذت برده باشید و ببرید. من که کلی تفریح کردم و مهمونیهای پی در پی سینما و پارکهای مختلف رفتم و چند بار هم تولد رفتم که خیییییلیییی جاتون خالی بود.
اردوی گوش کن هم یکی از جاهایی بود که شدییییدا بهم خوش گذشت بازم جای کسایی که نبودن خالی بود.
راستی من معصومه رزمآهنگ، متولد ۱ آبان ۱۳۷۵، . در آستانه ی اشرفیه ی گیلان متولد شدم ولی محل زندگیم تهرانه. در حال حاضر هم دانشجوی کارشناسی علوم تربیتی هستم و عاشق بچههام. کیان صالحی و آیدا ترخانه شاهدن خخخخخخ. من مثل نابیناهای دیگه هنرمند و ورزشکار نیستم. دوستدارم مطالعه کنم و یاد بگیرم مثلا یادگیری زبان و کامپیوتر رو خیلی دوست دارم.
من از اسفند ۹۳ با گوش کن آشنا شدم و هر روز محله رو چک می کردم ولی به قول خودتون چراغ خاموش بودم. الان حدوده یک ماهه که ثبت نام کردم.
خوشحال میشم اگه بتونم با اعضای دوست داشتنی محله آشنا بشم و دوستهای جدید پیدا کنم.

۵۲ دیدگاه دربارهٔ «اولین پست من. بیاید تو تا با هم آشنا بشیم»

سلام. یوهو چه قدر تازه وارد! خوشم میاد از این شلوغی های دم ورود و آشنایی ها. قشنگه! بوی شروع های شاد و شلوغ ازش میاد. اوخ سلام یادم رفت سلام معصومه جان. خوش اومدی! امیدوارم از بودنت بین ما لذت ببربی! ما که از حضورت خوشحالیم.
همیشه شاد باشی دوست و هم محلیه جدید!

سلام بر خانم رزم آهنگ که فامیلتون شاهنامه ی فردوسی رو یاد من میاره.
منم خوشامد میگم. شما هم خوش آمدی.
یک ماه قبل ثبت نام کردی و الان پست میذاری؟
من وقتی آقای درفشیان بهم زنگ زد کلاس ساعت ۲ بعد از ظهر رو پیچوندم و اومدم اولین پستم رو بذارم.
عقده ی پست گذاشتن در گوش کن رو داشتم دیگه! امیدوارم بیشتر از این خوش بگذره.
موفق باشی همرشته ای.

سلام , بسیار خوش آمدین .
آیدا میگه که میخواد با متینا صحبت کنه , دو دوست همسن رو میگم که توی اردو با هم آشنا شدند .
این کلمات رو مجبورم کرد که تایپ کنم .
خیلی خیلی خوش آمدید به گروه دوستان , و فکر کنم که از نوشته های عقلانیتون و کامل , باید یه نویسنده و ایده پرداز خوبی باشین که میتونه به بچه ها کمک کنه .
البته اینها رو خودم نوشتم و نه به اجبار آیدایی خوشگله که دستور داد .
اون سخن آیدا رو در آخر مراسم که گفت , هنوز به یاد دارم .
در ضمن , بچه ها و خودم به علت داشتن امکانات حمل و نقل رایگان برای دوستان , به انواه و اقسام مراسم های خنده و گریه خانوادگی و دوستانه دعوت میشیم .
نمونه اش حدود بیست روز دیگه هست که ۴ مهر هست و در شرکت کردنم در این مراسم شکی نیست .
گاهی میرقصیم و گاهی با گریه هاشون , اگر تونستیم گریه میکنیم و ادب ر و الا که ادب رو رععایت میکنیم .
در هیچ کدوم از این مراسم , یادم نمیاد که پولی به اندازه شاباش هم گرفته باشم و در این سفر اردویی , چهار نفر نوشتم و حتی عدم خداحافظی کل اتوبوس در ایستگاه طرشت هم , من رو دلگیر نکرد . ولی این حق رو به راننده ام میدم که ناراحت بشه که سه روز از کارش افتاد و کسی غیر از یه شوخی که آقا میشه کارت بزنیم و تمام , از زحمتی که راننده کشید قدردانی نشد .
این راننده ای بود که با فرض اینکه ماشین مال خودش نیست , اما خالصانه از یک روز پیش ماشین خراب رو مهیا کرد و زن و بچه اش رو به تنهایی به مهمانی دعوت شده فرستاد و با ما بود که اگر دستوری من بدهم به دلیل جابه جایی مکان , عمل کنه .و بر اینکه امروز میتونه حداقل در آمدی داسته باشه , به دستورم تکون نخورد .
اما دیدم که بعضی از دوستان انگار ما گناه کردیم و از خیر درآمدمون گذشتیم .
امید که برگزار کننده این اردوو که خادمی باشه , بخونه و بگه که ماشینی که لابی کرده بود به ذکر خودش , پانصد هزار تومان حق کرایه طلب کرده بود .
پس بهتره که کامنت رو بخونه یا دوستان بهش ارسال کنند که اینقدر خودش رو برای منِ ارایه دهنده سرویس برای اردوی جاودانه اش نگیره و من به کسی مغروض , یا بدهکار نیستم , اگر طلبکار نباشم .

سلام مجدد به همه ببخشید که دیرجواب کامنتها رو میدم. و ببخشید که جواب هر کامنتی رو زیر همون کامنت جداگانه نمیدم چون با گوشی نمیشه تکتک پاسخ داد.
از همه ی دوستانی هم که کامنت گذاشتن و بهم لطف کردن و خوش آمد گفتن خیییییلیییی زیااااد ممنونم. شکلک لبخند.
خیلی خوشحالم که هممحلیهای خونگرم و مهربونی مثل شماها دارم شکلک قلب

آقای ترخانه متینا الان پیشم نیست ولی هر وقت دیدمش باهاتون هماهنگ میکنم که با آیدا کوچولوی مهربون حرف بزنیم. من واقعا دلم براش تنگ شده‌
راجع به نوشتن هم هر چیزی توی دلم هست رو مینویسم. راستی راجع به مراسمها هم اگه تونستید توضیح بدید میتونیم شرکت کنیم؟؟

سلااام بر معصومه خانمی اهل مهمونی و گردش و سفر و خوش گذرونی شکلک اراااادت چون منم عاااشق سفرم و خوش گذرونی و مهمونی های دوستانه و خودمونی و بی تکلف…..
اردوی گوشکنی تون عجب با برکت بوده ها ای ول چراغ های خاموش را روشن نمود خخخخخخ بعدشم منم کودکی هستم در لباس بزرگسالان خوخوخ منم اومده بودم باهات می اومدم با آیدا اینا بازی می کردیم ههههخخخخووخخ
میگم متولد ۷۵ هستی چه عااالی چه سن خوبی بهترین بهره کشی ها رو از ش ببر که خیییلی بیست و یکی دو سالگی به آدم می چسبه زیاااد….

دیدگاهتان را بنویسید