خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

سلیمانی و کیانی ناظر و سرپرست فنی پارک آبی آبسار اصفهان از ورود نابینایان ممانعت به عمل می آورند

امروز، جمعه، دهم شهریور 1396، من که نابینام به همراه یکی از دوستان نابینایم به همراه شش نفر از دوستان بینایمان ساعت ده صبح، به پارک آبی آبسار رفتیم ولی از ورود ما نابینایان به پارک آبی جلوگیری شد. پس از کسر هشت بلیت از کارت بنده، سلیمانی ناظر فنی پارک آبسار به صورت حضوری، و کیانی سرپرست فنی پارک آبسار به صورت تلفنی، از ورود من که نابینام و دوست نابینایم، ممانعت به عمل آوردند. نهایتا یک تعهد برای امضا به ما دادند که قرار بود با امضا داخل برویم ولی بعد که اثر انگشت زدیم، مشخص شد در تعهد نوشته بودند: “ما متعهد می شویم از سرسره های پارک آبی استفاده نکنیم و تنها در رودخانه ی آرام و دریاچه باشیم”. به دلیل این تبعیض اقلیتی آشکار، از ورود با محدودیت هایی که برای افراد نابینا قائل شده بودند، سر باز زدیم و خواستار استرداد بلیت هایمان شدیم. هنوز که هنوز است، مبلغ بلیت ها را به کارت ما مسترد نکرده اند. از ساعت ده صبح تا همین لحظه که حدود شش ساعت می گذرد، نه اجازه ی استفاده از امکانات پارک آبی به ما داده شده و نه مبلغ بلیت ها به کارتمان مسترد شده. از ورود افراد نابینا به پارک آبسار ممانعت به عمل آوردند به جرم نابینا بودن.

به نوبه خودم این اقدام دور از منزلت افرادی که خود را ایرانی می دانند را محکوم می کنم.
از مسئولین مرتبط، شهرداری اصفهان، انجمن های مرتبط با افراد نابینا از جمله انجمن موج نور، حقوقدانان، انتظار می رود در خصوص پیگیری تبعیض در خصوص اقلیت افراد نابینا اقدام کنند.

لازم به ذکر است مجموعه های پارک آبی نظیر موج های آبی و موج های خروشان، ورود افراد نابینا با همراه را بلامانع می دانند و افراد نابینا تجربه های شادی را در مجموعه های موج های آبی و موج های خروشان داشته اند.

سلیمانی، ناظر فنی پارک آبسار، معتقد است به دلیل جلوگیری از بروز حوادثی که در این مجموعه اتفاق می افتد، از ورود افراد نابینا جلوگیری می نماید. وقتی از او پرسیدم آیا حوادثی که نگرانشان است برای افراد نابینا اتفاق افتاده یا برای افراد بینا؟ سلیمانی اظهار کرد حوادث برای افراد بینا اتفاق افتاده. در ادامه پرسیدم آیا این منطقی است که وقتی حادثه برای هر دو قشر از افراد بینا و نابینا ممکن است رخ بدهد، قشر نابینا را به دلیل اقلیت بودنشان محروم کنید و به قشر بینا به دلیل قرار گیری در زمره اکثریت، اجازه ی استفاده بدهید؟ او گفت هر طور هم که باشد، من از ورود افراد نابینا ممانعت به عمل می آورم. به گفته ی سلیمانی ناظر فنی پارک آبسار، کیانی سرپرست فنی پارک آبسار نیز همین عقیده را دارد. در ادامه، با مجموعه ی موج های آبی تماس گرفتم و مکالمه ی من با اپراتور موج های آبی، حاکی از آن است که اداره ی استاندارد، از استفاده ی افراد نابینا از امکانات پارک آبی با وجود همراه ممانعت به عمل نمی آورد. در حال توضیح مسئله به سلیمانی ناظر فنی پارک آبسار بودم که او بدون خداحافظی یا گفتن هیچ حرفی، بطور توهین آمیزی سالن انتظار را ترک کرد.

برای خودم که در این مملکت هستم متأسفم.

برای مسئولین مملکتی که سعیشان در برقراری عدالت حتی در این امر پیش پا افتاده صفر بوده است متأسفم.

برای مملکتی که نگرش افرادش این باشد، متأسفم.

به امید ارتقا فرهنگ ناظر فنی و سرپرست فنی پارک آبسار

۶۹ دیدگاه دربارهٔ «سلیمانی و کیانی ناظر و سرپرست فنی پارک آبی آبسار اصفهان از ورود نابینایان ممانعت به عمل می آورند»

توی مجتمع پارس توی تهران هم چنین شرایطی برقرار هست که واقعا آدم متاسف میشه ۳ ۴ سال پیش من به همراه دوستانم از طرف خوابگاه رفته بودیم اونجا و اجازه ندادن که من از اکثر امکانات اونجا مثل سرسره ها چاله فضایی و غیره استفاده کنم امیدوارم روزی شعور برخورد با معلولان توی کل کشور فراگیر بشه

هم غیاث این آقایان اشتباه بوده و هم نتیجه گیریشون…. بعضی از این مسوولین فکر می کنن عقل کل هستن و بقول خودشون می خوان پیشگیری کنن از بعضی از اتفاقات خیالی… خدائی کارشون درست نبوده و اشتباه محض بوده…. پس کو اون حقوق شهروندی؟؟؟؟!!!

سلام بر شما. حقوق شهروندی رو تو این جا فقط و فقط باید پشت تریبون ها و از زبان دکتر روحانی بگردیم و پیدا کنیم وگرنه اگه قرار بر رعایتش باشه که تموم مردم مدعی هستن واسه بهره مندی ازش.
شما جدی نگیرید زیاد. اینم از همون چیزاییه که روی کاغذ اومده با کلی لایحه، اما ضمانت اجرایی نداره.
خدا رو چه دیدید! شاید سال ۱۴۰۰ از پشت تریبون ها هم شنیده نشه و بره تو موزه ی کاغعذ باطله ها.
پیروز باشید

خیلی ناراحت شدم, هرچند من تا حالا نرفتم از این امکانات استفاده کنم
از اونایی که بین ما و افراد عادی تبعیض قایل میشند متنفرم,
برای ما هم اولین باری که رفتیم استخر تقریبا همین اتفاق پیش اومد.
به امید روزی که مسئولین از خواب غفلت بیدار شوند.

حالا متوجه شدی که میگم نمیشه اَ واقعیت مکان فرار کرد.
ولی اگه جای تو باشم, تا آخرین نقطه پیگیری میکنم که مشت محکمی زده باشم تو دهان استکبار جهانی.
واقعاً حالم به هم میخوره اَ بعضی آدم نماها.
من میگم جلو ظلم به هر قیمتی هم که شده, باید ایستاد و نم پس نداد.
پس منتظر نتیجه پیگیری هات هستیم و این عمل کثیفو توهین به خودمون میدونیم.

این کثیف ترین کاری است که در حق ما معلولان می توان انجام داد. سکوت ما واقعا خیانت است. به نظر من حتما اقدامی محکم باید انجام شود تا این افراد دون پایه ی بی سوادِ کوته بین بدانند که هر کاری که دلشان می خواهد نمی توانند و حق ندارند انجام دهند. این افکار نازیسمی در همه ی دنیا به زباله دان تاریخ سپرده شده اما هنوز در کشور ما قویا وجود دارد.
همه ی ما باید دربرابر چنین رفتارهایی حساس باشیم و با تمام توان در برابر آن مقابله کنیم. به نظر من لازم است که هرچه سریعتر توماری با امضای بچه های نابینا و انجمن های فعال علیه این رفتار شنیع و نژادپرستانه تهیه گردد و مسئولان این پارک وادار به عذرخواهی گردند. حتما این مساله را تا جای ممکن رسانه ای نیز بکنید. واقعا این مساله شوخی بردار نیست.

کاملا نظر جناب ابوذر را تصدیق میکنم
اصلا یکی یه نامه بنویسه هرکی میتونه امضا کنه حالا یا از طریق پست الکترونیکی یا از طریق دیگه حتما باید اعتراض مون را به گوش مسئولین برسونیم
باید همه دست به دست هم بدیم تا این مشکل از ریشه حل بشه

درود. الآن ۱ ساله که از صمیم قلب دلم می خواد برم تو یکی از این مجموعه ها و تفریح کنم. ولی از اونجایی که بیش از اندازه زود رنج هستم جرأت نمی کنم برم! می ترسم وارد یکی از این مجموعه ها بشم و مسئولینش رفقا و همراهان بینای منو بفرستن داخل و منو بیرون نگه دارن که دستم بمونه تو هنا. و اگر این اتفاق برام بی افته تا عمر دارم نمی تونم وقتی اون روز رو به یاد میارم جلو اشکامو بگیرم. ولی شما پسر هستید و بالاخره می تونید بهتر از حق خودتون دفاع کنید مثل من هم دل نازک نیستید که با هر اتفاقی قلبتون بشکنه و دلتون گریه بخواد. این اولین موردیه که با نهایت خود خواهی دوست دارم بعد از این که شما پسر ها راهش رو هموار کردید واردش بشم. پس بقول رهگذر: باریکلا برید جلو, بیبینم چیکار می کنید

بنظرم تنها دلیلش، خر تو خری، و بیقانونی این مملکته. هر کی هر جا حال کنه، همون رفتار رو میکنه. من تو موجهای آبی مشهد با همراه رفتم، هیچ کس هیچی نگفت. یعنی اون ناظر باشعور و آدم بود. ولی یکی میتونه حال نکنه و راه نده. باید مثل امین نداشتن برای افتتاح حساب، یه جایی نوشته بشه که دهنها نتونه بیخود باز بشه.

من این مطلب رو نوشتم و تو همه ی گروه هایی که عضو بودم فرستادم. اگه شما هم پسندیدید تو گروه های مختلف بفرستید :
جنگیدن برای طبیعی ترین حقوق
شاید به نظر ما عجیب بیاید که در دمکراتیک ترین کشورهای غربی تا ۱۰۰ سال قبل سیاه و سفید با هم برابر نبوده باشند و ورود سیاه و حیوان خانگی به برخی مراکز عمومی ممنوع بوده باشد. آری این چنین بود اما امروز همه چیز تغییر کرده و Racist یا نژادپرست، بدترین صفتی است که به کسی می توان نسبت داد.
در کشور ما شاید موضوع نژاد و نژادپرستی در آن معنا هیچوقت رواج نداشته اما گاه حقوق اقلیت هایی همچون معلولان، آنچنان نادیده انگاشته می شود که یادآور همان ممنوعیت های فوق الذکر است. مثلا تا همین چند سال قبل، بانک ها به نابینایان بدون همراه داشتن فردی امین خدمات ارائه نمی دادند! یا بسیاری بیمه ها معلولان را به خاطر معلولیت به صورتی متفاوت و غیرعادلانه بیمه می کنند. امروز اتفاقی از همین دست برای یکی از دوستان نابینا رخ داد. بهتر است شرح واقعه را از زبان خودش بخوانید:
«امروز، جمعه، دهم شهریور ۱۳۹۶، من که نابینام به همراه یکی از دوستان نابینایم به همراه شش نفر از دوستان بینایمان ساعت ده صبح، به پارک آبی آبسار رفتیم ولی از ورود ما نابینایان به پارک آبی جلوگیری شد. پس از کسر هشت بلیت از کارت بنده، سلیمانی ناظر فنی پارک آبسار به صورت حضوری، و کیانی سرپرست فنی پارک آبسار به صورت تلفنی، از ورود من که نابینام و دوست نابینایم، ممانعت به عمل آوردند. نهایتا یک تعهد برای امضا به ما دادند که قرار بود با امضا داخل برویم ولی بعد که اثر انگشت زدیم، مشخص شد در تعهد نوشته بودند: “ما متعهد می شویم از سرسره های پارک آبی استفاده نکنیم و تنها در رودخانه ی آرام و دریاچه باشیم”. به دلیل این تبعیض اقلیتی آشکار، از ورود با محدودیت هایی که برای افراد نابینا قائل شده بودند، سر باز زدیم و خواستار استرداد بلیت هایمان شدیم. هنوز که هنوز است، مبلغ بلیت ها را به کارت ما مسترد نکرده اند. از ساعت ده صبح تا همین لحظه که حدود شش ساعت می گذرد، نه اجازه ی استفاده از امکانات پارک آبی به ما داده شده و نه مبلغ بلیت ها به کارتمان مسترد شده. از ورود افراد نابینا به پارک آبسار ممانعت به عمل آوردند به جرم نابینا بودن.
لازم به ذکر است مجموعه های پارک آبی نظیر موج های آبی و موج های خروشان، ورود افراد نابینا با همراه را بلامانع می دانند و افراد نابینا تجربه های شادی را در مجموعه های موج های آبی و موج های خروشان داشته اند.
سلیمانی، ناظر فنی پارک آبسار، معتقد است به دلیل جلوگیری از بروز حوادثی که در این مجموعه اتفاق می افتد، از ورود افراد نابینا جلوگیری می نماید. وقتی از او پرسیدم آیا حوادثی که نگرانشان است برای افراد نابینا اتفاق افتاده یا برای افراد بینا؟ سلیمانی اظهار کرد حوادث برای افراد بینا اتفاق افتاده. در ادامه پرسیدم آیا این منطقی است که وقتی حادثه برای هر دو قشر از افراد بینا و نابینا ممکن است رخ بدهد، قشر نابینا را به دلیل اقلیت بودنشان محروم کنید و به قشر بینا به دلیل قرار گیری در زمره اکثریت، اجازه ی استفاده بدهید؟ او گفت هر طور هم که باشد، من از ورود افراد نابینا ممانعت به عمل می آورم. به گفته ی سلیمانی ناظر فنی پارک آبسار، کیانی سرپرست فنی پارک آبسار نیز همین عقیده را دارد. در ادامه، با مجموعه ی موج های آبی تماس گرفتم و مکالمه ی من با اپراتور موج های آبی، حاکی از آن است که اداره ی استاندارد، از استفاده ی افراد نابینا از امکانات پارک آبی با وجود همراه ممانعت به عمل نمی آورد. در حال توضیح مسئله به سلیمانی ناظر فنی پارک آبسار بودم که او بدون خداحافظی یا گفتن هیچ حرفی، بطور توهین آمیزی سالن انتظار را ترک کرد»

سلام مجتبی
گویا پیش از این هم برای پوریا علیپور, اتفاق مشابهی رخ داده بود در مجموعه پارک ساحلی آفتاب یا یه همچین چیزی در مشهد.
ولی من فقط میتونم بگم: نه تنها برای خودمون, بلکه برای همه ی هم وطنانمون (البته اگه بشه اسم اینا رو هموطن گذاشت) متأسف و یه چیزی بیشترم.
منتظر نتیجه پیگیریهات هستیم.

ماجرا تو کشور ما از نبود قانون نشأت نمیگیره.
قضیه بی شعوری و بی فرهنگی هست و بس.
شاید فکر کنید من دارم از عصبانیت به این بابایی که مجتبی و دوستش رو به مجموعه راه نداده فحش میدم! ولی آگاه باشید که منظورم این نیست!
سنگ اندازی و ایجاد موانع استفاده از حقوق شهروندی و در معنایی دیگه نقض حقوق بشر با معلولین تو کشور ما عموما و نابینایان به صورت خاص، حتی با وجود قوانین و بخشنامه های لازم چیز جدیدی نبوده و نخواهد بود!
کی فکر میکنه مثلا بحث امین داشتن یا نداشتن نابیناها تو بانکهای مختلف پروندهش بسته شده؟!
هنوزم بانکها به انحاء مختلف حتی با ارائه بخشنامه هم از کارهای بانکی نابیناها بدون حضور امین جلوگیری میکنن و این در حالتیه که قدیما که اصلا این بخشنامه ها هم نبود، بعضی شعب اصلا چنین چیزی رو در نظر نمیگرفتن و کار ما رو راه مینداختن!
مسئله اصلی نبود ضمانت اجرا برای قوانین مربوط به ما هست!
اگه استاندارد استفاده از مجموعه های آبی برای نابینایان با وجود همراه مانعی در نظر نگرفته، باید اینم در ادامهش میگفت که مسئولی که از اجرای این بند سر باز بزنه چطور مورد بازخواست قرار میگیره!
خلاصه این که تو این مملکت هر جا چوب بالای سر مجری قانون نباشه قانون اجرا نمیشه و این چیزیه که قانون گزار یا نمیخواد متوجه بشه یا به دلایلی هنوز متوجهش نشده!
در نهایت اگه مثلا تو موردی خاص به نتیجه هم برسیم، هیچ وقت برخورد با نقض کننده قانون رو نمیبینیم و همین میشه که برای استفاده از هر مجموعه آبی دیگه ای، هر بانک دیگه ای و هر کوفتو زهر مار دیگه ای باز باید به شکل مقطعی پیگیری کنیم؛ که تازه این پیگیریها خیلی کم نتیجه میده و معمولا گوش کسی بدهکار نیست!
راه حل بیرون اومدن از این ورطه رو هم چون همه مون میدونیم و هیچ وقت بخار مخار استفاده ازش رو پیدا نمیکنیم دیگه لازم نیست بگم!
پس مطمئن باشید تا بوده بدتر از این بوده و تا هست به احتمال خیلی زیاد همین است!

اگر امکانی برای رسانه ای شدن این نوع اخبار در اختیارمان باشد بسیار عالیست. در ضمن باید دانست که در کشورهای دیگر آیا به نابینایان اجازه ی استفاده از این نوع امکانات تفریحی داده میشود یا نه؟ منظور من از رسانه ای شدن این نیست که در رادیو و تلویزیون ایران این مطلب از سوی یک شنونده در فلان برنامه ی رادیویی یا تلویزیونی مطرح شود. که این شیوه در ایران اصلا به کار نمی آید بلکه اگر امکان نوشتن یک مقاله در یکی از مطبوعاتی که پر مخاطب هست نوشته شده و بطور گسترده طرح شود و ابعاد گوناگون این نوع تبعیضات را به درستی بیان کنید.
اما بیاد داشته باشید که نخست بروید سراغ دیگر کشورها و شرایط اجتماعی آنها را مورد بررسی قرار دهید تا اگر این مسئله در آنها نیست با استناد به عدم یک چنین تبعیضی که در هیچ یک از دیگر کشورها وجود ندارد پس چرا باید در ایران باشد.این رفتار غیر فرهنگی و غیر انسانی را به چالش بکشید.
و با این تبعیض بی خردانه که در ایران جاریست برخوردی شایسته کنید.
به احتمال بسیار زیاد، خیلی از شما که در این گروه عضویت دارید بحث امین داشتن نابینایان را اگر فراموش نکرده باشید نخست من در سال ۱۳۹۱ در ایستگاه سرگرمی آنقدر مطرح کردم و جوانب یک چنین قانون غیر انسانی را تشریح کردم تا بالاخره گروهی از نابینایان به خود آمده و قضیه را پیگیری کردند تا به یک نتیجه ی نسبتا خوبی هم دست یافتند.
البته در آن زمان هم عده ی زیادی از نابینایان با یک چنین عملی مخالف بودند اما امکان آگاه سازی دیگر نابیایان چندان برایشان مقدور نبود و ایستگاه سرگرمی جایی بود که حدود چند صد نفر از این قشر که از شهرهای مختلف در آن عضویت داشتند فضایی را به من داد تا بتوانم ذهن بخش قابل توجهی از این گروه را متوجه نقص قانون مزبور کنم.
این قضیه را هم باید با همان سماجت پی گرفت تا به نتیجه رساند.
در ضمن تا جایی که من میدانم در استخرها و سوناها هم یک چنین رفتار تبعیض آمیزی با نابینایان میشود که متأسفانه کسی از ما برایش هیچ اهمیتی ندارد و نسبت به آن هیچ واکنشی هم از سوی اشخاص تأثیر گذار جامعه ی کوچک ما نشان داده نشده است.
خود من هم که دیگر مثل سابق حال و حوصله ندارم تا بطور مرتب دست کم در بین نابینایان دست به اعتراض بزنم تا ایشان را به حقوقشان بیشتر آشنا کنم.

این نکته رو هم بد نیست اضافه کنم که تا حدود دهه ی هفتاد میلادی وقتی در آمریکا سیاهان رو به خیلی از اماکن راه نمیدادند رو بیاد بیارید تا ببینید تبعیض چه از نوع نژادی چه جنسیتی چه سلامت جسم همه به یکسان میتونن باعث بروز هر نوع دلسردی در افراد یک جامعه بشن
اگر واقعا حضور در این اماکن برای نابینایان خطرناک باشد آن هم با توجه به نیاز به داشتن دید در این اماکن است که میشود با همراه بردن یک فرد بینا این مشکل را حل کرد اما مسئله مسلما این هم نیست پس باید با این نوع تبعیضات غیر منطقی برخورد کرد

سلام. پارک ساحلی آفتاب در مشهد هم همون طور که قبلا پستشو زده بودم، اجازه ی ورودم رو ندادن، حتی کار به تعهدنامه هم نکشید. جالب این جاست که همراهان کم بینایی که ظاهر چشمشون عادی بود رفتن و حالشو بردن، اما من که ظاهر چشمام داد می زنه نابینام نه. تو مملکتی که دلیل خشکسالی از نظر برخی بی حجابیه یا یارانه های نقدی رو مربوط می دونن به امام زمان، بیشتر از این هم نمیشه انتظار داشت. تو مملکتی که با اسید پاشی نهی از منکر می کنن، نباید انتظار منطق و گفتگو رو داشت. تو مملکتی که مردمش وقتی میگی من با کامپیوتر و موبایل کار می کنم، فکر می کنن داری لطیفه میگی یا دنبال ترحمی نباید انتظار پذیرفته شدن ما نابینایان رو داشت. تو مملکتی که یک نابینا تو اتوبوس هُل داده میشه رو صندلی تا بشینه که مبادا موقع ترمز پرت نشه این وَر اون وَر، باید انتظار سلب مسؤولیت در مکان های تفریحی و غیره رو از دیگران در ارتباط با قشر نابینا داشت.
با وجود احکام فقهی که معامله با شخص نابینا جایز دونسته نشده و یک فرد نابینا همسان دونسته شده با یک فرد مجنون چون بر او حرجی نیست، نباید از بافت جمعیتی عمده ی کشور که با چنین عقایدی بزرگ شدن انتظار داشت که به حرف های ما نابینایان گوش بِدَن و بدون خداحافظی مثل… سرشونو نندازن پایین و نَرَن.
دم مسؤولین موج های آبی گرم که علاوه بر اینکه محدودیتی ایجاد نمی کنن واسه ما، مسؤولین فنیشون همه جوره هوای ما رو دارن.
باید بد و خوب رو با هم بِگیم.
این جا ایران است و همه دنبال شانه خالی کردن از بار مسؤولیتن آقا مجتبی، از چنین سیستمی، نباید انتظار گل و بلبل رو داشت.
حالتون رو خووووووب درک می کنم، چون واسه خودم هم که اتفاق افتاده بود، همون شب تو وبلاگم بدون فوت وقت در مورد این مسأله یه پست تند زدم.
اِی کاش یه درصد از بینایی گرفته شده یا عطا نشده به ما، کمی بصیرت، احساس مسؤولیت و وجدان داشتن مسؤولین این مملکت در تمامی سطوح…
معلوم نیست کامنتم پاک میشه یا نه اما خُلاصش اینه که جُز تأسف و هم دردی دیگه کاری از ما بر نِمیاد، با داد و هوار هم که کار ما حد اقل پیش نمیره، چون میگن اینا دیوونن. مثل قضیه ی حسین آگاهی و همراهاش که در اتوبوس شیراز به مشهد، بعد از توقف بین مسیر، جاشون یه عده ی دیگه نشسته بودن و هیچ کسی هم پاسخگو نبود بهشون و حتی فکر کنم راننده ی اتوبوس به اعتراض دوستانمون به نحو تمسخرآمیزی خندیده بود.
شاد که نمی تونید باشید فعلا اما سعی کنید با وجود تمامی این کژی ها و بی انصافی ها، لذت ببرید از زندگی.

این اولیش نیست و متأسفانه آخریش هم نخواهد بود. فقط به مراکز تفریحات هم خلاصه نمیشه. درد از اظهار تأسف گذشته و داستان دیر آغاز تر از اونه که بخوام از دردش هوار بزنم. به خدا نمی دونم چی بگم. ای کاش دیگه متوقف می شد! گاهی حس می کنم بعدیش رو نمی تونم تحمل کنم ولی بعدی ها پیش میاد و من از شدت فشار سکوت می کنم. راه ورود نابینا به مرکز تفریحات بسته میشه و سکوت می کنم. به نابینا اگر طرف صداش در نیاد اجازه حساب باز کردن بدون امین نمیدن و سکوت می کنم. نابینا رو با۴برابر تواناییش نسبت به هم ردیف بیناش اندازه۱چهارم طرف مقابل به رسمیت نمی شناسن و در جواب اعتراضش که به خدا من اگر از فلانی بهتر نتونم انجام بدم بدتر هم نیستم انگار به۱بچه وعده شکلات بدن میگن می دونیم شما روشن دل ها که خیلی توانایید در توانایی های شما که تردیدی نیست و از این مزخرف های مزخرف و سکوت می کنم. کار از تأسف گذشته. از هوار گذشته. از تحلیل بینش و عملکرد این اشخاص نا آگاه گذشته. حس می کنم نه با تأسف نه با اعتراض نه با هوار کشیدن و نه با تحلیل این مدل ماجرا ها و سازنده هاش تخلیه نمیشم. فقط سکوت می کنم. فقط سکوت می کنم!

سلام
قبول دارم که تبعیض اتفاق افتاده. بهتون حق میدم. حداقل ای کاش هزینه ای رو که پرداختید مسترد می کردند. ولی به نظرم چهار خط آخر پست از آخر به اول سه خطش یعنی دوم، سوم و چهارم یعنی همون ها که آخر هر جمله متأسفم داشت، رو به نظرم بیشتر از روی عصبانیت نوشتید. چون همینطور که خودتون فرمودید: در اصفهان ظاهرا فقط در پارک آبسار این اتفاق افتاده. معلوم میشه که همه مسئولین و همۀ مردم چنین تفکر و چنین برخوردی ندارند. نمیگم بی تفاوت باشیم و معترض نشیم. ولی مراقب باشیم تند نریم و کاری نکنیم که خوبها هم از خوب بودنشون پشیمون بشند.
همینطور که من نوعی نابینا ناراحت میشم که اگه فلان نابینا فلان خطا رو مرتکب شد، جامعه به همه نسبت بده که من نوعی مرتکب نشونده رو هم شامل بشه.

منظورم رو کاملا کلی عرض کردم. متأسفانه برخی دوستان تأکید می کنم برخی دوستان، فقط کافیه یه موجی راه بیفته خیلی عذر می خوام جوگیر میشند. اینه که خواستم با فرستادن این دیدگاه، هم بی تفاوت نباشم و ابراز همدردی کنم، هم دوستانه به همون برخی ها تذکر داده باشم. نه به عنوان یکی از اعضای کادر، بلکه به عنوان یک دوست و همنوع و یک کاربر مثل بقیه.

سلام. من هم خیلی متأسفم ولی اعتقاد دارم یک بار هم که شده بیایید با هم دنبال حقمون باشیم. من در رادیو و دوستان در برنامه شش نقطه می تونیم این موضوع را پیگیری کنیم. تازه اگه لازم باشه می تونیم تعدادی از ما با نامه ای سر گشاده به شهرداری اصفهان بریم و توضیح بخواییم به هر حال من هستم.

توی مملکت ما تا بوده همین بوده . تبعیض و تبعیض. زنان هم در کشور ما حقشون پایمال میشه و شهروند درجه دو محسوب میشن. خیلی حرفا دارم ولی اینجا جاش نیست. البته هیچ موقع و هیچ جا جاش نبوده . ولی حالتو درک می کنم. اگه خواستی بری جایی و بلند داد و فریاد بکشی رعد هم صدا کن . ی بیابون وسیع میطلبم برای فریادم . آوای رعد وارم در گلو مانده

سلام!
من هم به نوبه خودم از این اتفاق متأسفم و اگر راهی برای اعتراص دست‌جمعی باشه در حد توان همراهی می‌کنم.
همون‌طور که آقای درفشیان گفتند این ناشی از بی‌فرهنگیه. اما به قول خانم نازنین توجه کنیم که این مسأله رو بی‌جهت تعمیم ندیم.

دیشب خیلی تند نوشتم و جملاتم مثل خیلی از اوقات که سریع مینویسم پر از ایراد بود.
چه میشه کرد اینترنته دیگه آدم اینجا که قرار نیست یه مطلب رو با دقت کامل بنویسه.
به هر حال، به عقیده ی من در وهله ی اول ما باید ببینیم که ایراد کار دقیقا تو کدوم یک از مواد قانونی هست تا بعد بریم دنبال اصلاح اون ماده یا مواد قانونی.
مسلما مدیر پارک آبی سرخود یک چنین کاری رو نکرده و اشکال کار دقیقا در قوانینی هست که برای مجریان اماکنی مثل پارکهای آبی و غیره الزام آور شده.
اونا که با نابیناها دشمنی ندارن.
شما به بانک مراجعه میکنید برای افتتاح حساب از شما امین میخوان، به محضر میرین که یه معامله انجام بدین از شما یه امین میخوان.
و موارد دیگه ای که حتما خیلیهاتون باهاش مواجه شدین.
خب مشکل بجز در خود قوانینی که نابینا رو اینطور محدود کرده در کجا باید باشه؟
ببینید تو ایران یه شیوه ی عجیبی بر قراره؛
مثلا اگر یه راننده تاکسی کرایه رو سرخود بالا میبره میگن بهش ندین.
اگه فروشنده ای کالایی رو گرون میفروشه میگن سزای گرونفروش نخریدنه،
و مانند اینها که همگیتون حسابی باهاشون آشنایی کامل دارید.
تو اینجا نمیان مشکل رو اساسی حل کنند بلکه میان با روشهای غیر منطقی یه راهکار پیش پای فردی که دچار این نوع مسائل میشه میزارن که ببین ما بهت راه نشون دادیم پس بهش عمل کن تا مشکلت حل بشه.
بنظرم اینجور راهکارها رو باید یه جور رفع مسؤولیت دونست نه اصلاح امور.
همین قضیه ی امین رو اگر بهش درست نگاه کنیم یه فلسفه ی پنهان پشتش نهفته که با دقت میشه بهش پی برد.
نظام قضایی میگه آقا ما نمیتونیم کارکنان بانکها رو کنترل کنیم.
پس چکار میکنیم میآییم یک نابینا رو که قادر به خواندن متن سندی که امضا میکنه نیست محدود میکنیم.
تا دیگه کارمند بانکها نتونن سرش کلاه بزارن.
به همین خاطر از اون نابینا میخوایم که با خودش یه امین بیاره تا کارمند بانک دستش از دزدی کردن از یه نابینا کوتاه بشه.
اگر درست به این راهکاری که بانکها جلوی پای ما و کارکنان بانکهاشون گذاشتند نگاه کنید بجز این چه نتیجه گیری دیگه ای میتونید بکنید؟
با اینکه من میدونم که اکثریت قریب به اتفاق کارکنان بانکها انسانهایی شریف و پاکدست هستند و هرگز یک چنین اعمالی ازشون سر که نمیزنه بلکه حتی به فکرشون هم خطور نمیکنه.
اینطوری هم به اون کارمندان بانکها داره اهانت میشه هم به یک نابینا که مجبوره هر بار برای انجام کاراش یه نفری رو با خودش به بانک ببره.
اما نه ما نابینایان به این نکته توجه کافی مبذول داشتیم و نه کارکنان بانکها که این شیوه به هیچ وجه در شأن ما کارمندان زحمتکش نیست چرا به همه ی ما قبل از انجام جرمی اتهام مجرمیت وارد میکنید و اینطور با ما و یه قشر خاص که قادر به دیدن نیستند برخورد میکنید؟
حتی نشنیدم یکی از کارکنان عالی رتبه ی بانکها نسبت به این نوع قوانین کوچکترین اعتراضی کرده باشه.
چرا چون اون سطح از آگاهی که باید در میان این دو بخش از جامعه که به هر حال کم یا زیاد با هم در ارتباط هستند ایجاد نشده.
نابینا به بانک مراجعه میکنه و با برخورد گاه تند از سوی یه کارمند مواجه میشه و اونم یه برخورد تندتری از خودش نشون میده.
مردم با هم درگیر میشن اونم سر هیچ و پوچ.
حتما یادتون هست که تا چند سال پیش که توی همین بانکهای ایرانی هنوز سیستم شماره دهی مکانیکی مرسوم نشده بود بین کارمندان و مشتریان بین مشتریان با هم چه دعواها و چه فحش و فحش کاریها که رخ نمیداد.
خدا پدر اون کافری رو که برای اولین بار این سیستم شماره دهی مکانیکی رو ساخت رحمت کنه و به بهشت ببرش اونم بدون هیچ حساب و کتابی.
چون باعث شد که جد و آباد مردم از دست فحاشیها تا حدی راحت بشن.
اگر ما میخوایم که مشکلاتمون رو حل کنیم باید در اطراف اون به درستی مطالعه ای همه جانبه به عمل بیاریم و بعد با اشخاصی که در بین ما کم هم نیستند مشورت کنیم تا به ایرادات حقوقی پیش رومون واقف بشیم و با در نظر گرفتن نوع راهکارهایی که در دیگر کشورها برای حل اینگونه مشکلات اتخاذ شده ما هم روشی مناسب رو به بالاترین سطوح نظام پیشنهاد کنیم و پیگیرانه خواهان تحقق اونها باشیم.

دورد واقعا چه بد پس یه حکمتی داشته مجتبی که منم میخاستم باهات بیام اما از همون اول به دلیل داشتن مهمون این افتخار همراهی با هم را رد کردم بپس بگو که اگه میرفتیم اوقاتمون بیخودی تلخ بود خوب به هر حال از این معذلات همه میکشیم اینجور جاها که هیچی تو مکانهای اداری هم ما ر زیاد اذیت میکنن

سلام.
باتوجه به پست مجتبی و نظرات دوستان، من هم گفتم یه چندتا نکته را ذکر کنم:
۱. من کم بینا هستم و تا حالا دوبار به سرزمین موج های آبی، یک بار به پارک آبی آفتاب، دوبار به سرزمین موج های خروشان، یک بار به پارک آبی دانشگاه آزاد شهرضا و یک بار هم به پارک آبی آبسار رفته ام.
۲. در موج های آبی، همونطور که گفته شد، هیچ مشکلی به وجود نیومد؛ چون هم، به قول آقای علیپور، ظاهر چشمام چیزی را نشونن نمیداد و هم ظاهرا مسئولین این پارک خطری برای نابینایان و کم بینایان، البته با داشتن همراه، احساس نمی کنند.
۳. در پارک آبی آفتاب، به همون دلیل ظاهر چشم که گفتم، اولش کسی گیر نداد ولی پس از تعویض لباس و مراجعه به قسمت دوش ها یک نفر متوجه شد که من دست پسر خاله ام را گرفتم و چند دقیقه ای بازخواستمون کرد و آخرش هم
گفت حتی توی رودخونه هم نرو که ممکنه غرق بشی. منم گفتم چشم و مثل بچۀ آدم رفتم داخل و از تمام سرسره ها و رودخانه و دیگر امکانات استفاده کردم.
۴. در بار اولی که به سرزمین موج های خروشان رفتم، هیچ مشکلی به وجود نیومد و مثل موج های آبی، همه چیز خوب پیش رفت. در مرتبۀ دوم اما متوجه ضعف بینایی من شدند و بعد از گرفتن تعهد مبنی بر اینکه خودم و همراهم مسئول هرگونه مشکل احتمالی هستیم، به داخل راهم دادند.
۵. در پارک آبی شهرضا هم هیچ مشکلی به وجود نیامد.
۶. در پارک آبی آبسار که اتفاقا همین یکی دو هفته پیش رفته بودم، ظاهرا موقع ورود کسی متوجه مشکل بیناییم نشد و فقط داخل مجموعه، مسئول یکی از سرسره ها از همراهم پرسید که آیا من نابینا هستم و همراهم هم جواب داد بله؛ هیچ مشکلی هم پیش نیومد.
۷. همونطور که متوجه شدید، در همۀ موارد من به همراه تعدادی از دوستان یا اعضای خانواده به این پارک ها رفته بودم.

فکر می کنم از موارد بالا بشه نتیجه گرفت که اصلا قانونی در خصوص راه دادن یا ندادن نابینایان به چنین اماکنی وجود نداره و صرفا متصدی هر مجموعه براساس سلیقۀ شخصی قانونی خلق الساعه وضع می کنه.

امیدوارم دیگه شاهد این مسائل نباشیم؛ چون من به شخصه دیده ام که چنین پارک هایی هیچ خطری برای نابینایان نخواهند داشت، البته اگر به صورت استاندارد طراحی شده باشند.

سلام.
یکی دو سال پیش، شایدم یه کم بیشتر، از مدرسه به یکی از این پارکای آبی بردنمون. ولی چون از قبلش به مسئولین مدرسه گفته بودن با خودتون نابینا نیارید که راه نمیدیم دوستام قرار گذاشتن به طور خیلی دقیق راهنمای صوتی بدن تا از در رد بشیم و بریم قسمت سرسره ها. چون ظاهر چشمام زیاد تابلو نبود، با یه کم دقت از اون مرحله رد شدم و داخلم هیچکس کاری نداشت باهام. ولی میدونم که به مسئولین مدرسه گفته بودن منو نیارن که راه نمیدنم. اون موقع دوستام بودن و با کلی بگو بخند و کارای عجیب غریب از در رد شدیم. مطمئنم دفعات بعدی چنین چیزی ممکن نیست و واقعا از این که چنین تفکراتی تو بعضی مکان های تفریحی کشورمون وجود داره خیلی متاسفم. امیدوارم پیگیریت نتیجه بده و یه کاری انجام بشه.

خیلی اصرار کردم و بارها صحبت کردم که مگه دخترای نابینا چه مشکلی دارن که میخوای بینا بگیری؟ هر بار یه جوری برخورد میکرد که انگار زدم تو گوشش. یه جوری ناراحت میشد که انگار بهش توهین کردم. وقتی بعضی از شماها خودتونم خودتون رو قبول ندارید چه انتظاری از بقیه دارید؟
دومندش: خب اون سلیمانی بدبختم آدم ترسویی یه. میترسه برید از اون بالا بیفتید پایین بعد بیان یقه شو بگیرن که تو چرا اجازه دادی نابینا خودشو به خطر بندازه. خب نمیشناسه. نمیدونه. نه اینکه توهین کنه. ترسیده بیچاره. یه بینا بیفته پایین هیشکی هیچیش نمیگه. میگن خودش کرد. ولی وقتی یه نابینا بیفته هزار تا مدعی پیدا میشن و میزنن تو سرش که چرا اص راه دادی. چرا خطر کردی. شاید فک کرده ریسکه. خود من پارسال که بچه های آقای حاتمی رو برده بودم روی سی و سه پل اص نمیذاشتم برن سمت لبه های پل. هی میترسیدم بیفتن تو آب. نگران بودم و تموم مدت مث مرغ پر کنده میدوییدم دنبال این دخترا رو پل. اونا بدو من خنگ بدو. خخخخخخ. خب امانت بودند، همش میگفتم برن لب آب آنی می افتن تو رودخونه. بعد که رسوندمشون دست مامان باباشون دیدم آقای حاتمی آزادشون گذاشتن بچه ها رفتن برا خودشون لب آب به بازی. تازه فهمیدم اشتبا میکردم. باید اعتماد میکردم به بچا. حالا شماهام هر کدوم یه چماق دس گرفتید و ها بزن. بابا ۹۰ درصد این بابا نمیدونسته و نگران بوده و نخواسته ریسک کنه. چرا اینهمه بد برداش میکنید؟ درسته فرهنگمون هنوز رشد نکرده. درسته هنوز بلد نیسیم با نابینا برخورد کنیم. درسته اون آقا بلد نبوده و بیان مهربونی نداشته که بخواد حرفاشا و نگرانیش رو بزبون بیاره. خب حتمی سواد موادم نداشته که دیگه بدتر. شما چه انتظاری داری؟ من خیلیا را میشناسم که از روی علاقه بچاشونا میزنن. خب نمیفهمه که میشه بچه رو باش حرف زد. میزنه تو سرش. ولی دیگه بی شعور که نیسیم ما ملت. بابا شعور داریم میدونیم همه آدما حق استفاده از رودخونه و شهربازی رو دارن. منتها همونکه گفتم میترسیم بخدا. یه هو برید و بیفتید بیمیرید. او وق محله بی خادمی، بی ابوذر و مهدی عابدی و نسیم آتش و پنجه ای و پریسا و کاظمیان و زهره و غیره ذلک دیگه صفا نداره. میشه قبرستون گوشکن. خخخخخخخ.

لااااایک رهگذر اون قسمت اول کامنت تو را کاملا لاااایک میکنم
اکثر نابیناها دوست ندارند با نابینا ازدواج کنند, پس اگر ما خودمون را قبول نداشته باشیم, چه انتظاری از جامعه داریم!
حتما انتظار داریم ما را کاملا قبول کنند. خخخخخخخخ

رهایی منم قبول دارم که اونا هدفشون خوب بوده . و نگران بودن. ولی تا کی جهل باید ی عده رو محدود کنه ؟
حالم به هم می خوره از جهلی که حالا حالاها نمی خواد ریشه کن بشه و متاسفانه دود این نادونی و نفهمی، دیگران رو اذیت می کنه و الا مسبب این دود تیره که خودش داره کیف می کنه از این آتیش و دود بازی . رهایی حرفا زیاده ولی ……

سلام به همه. اتفاقا خانم من هم امروز همین پست رو دیده بود و نظرش این بود که طرف نگران حال بچه ها بوده و نخواسته ریسک کنه. می گفت خیلی قضیه رو بزرگ کردین و شاید اگر من هم تو رو نمیشناختم و جای طرف بودم همین کار رو می کردم. به درست و غلطش کاری ندارم، اما حرف های خانم اوشلی و مرضیه هم زاویه ی دید جالبی میدن که میشه ازش به مسئله نگاه کرد.

سلام. واقعن باید تعثف خورد. دقیقن همین اتفاق برای من و دوستانم در مشهد اتفاق افتاد. پارک ساحلی آفتاب از ورودمان جلوگیری میکرد. اما من باز با دوتا از دوستای نیمه بینایم رفتم که نفهمیدند و راهمان دادند.

سلام مجتبی. خیلی خوشم اومد که از حق خودت دفاع کردی و اینجا هم اطلاع‌رسانی کردی. تا اینجا عالیه. ولی کافی نیست. باید وارد عمل شد. بنظرم اول ی نامه تهیه کن و از بچه‌ها امضا بگیر و بفرست به معاونت خدمات شهری اصفهان. احتمال زیاد نتیجه میگیری. اما میتونی برای محکم‌کاری و پیشگیری از موارد مشابه تو شهرهای دیگه ی کمپین تشکیل بدی و اعتراضات نسبت به این موضوع رو بگی و درخواست رسیدگی بکنی و از نابینایان و افراد عادی بخواب که تو این کمپین شرکت کنن
به امید روزی که این اتفاقات تو کشورمان نیفته. قربونت خدافظ .

سلام. خیلی ناراحت شدم که نتونستی بری خیلی حس بدیه. من تجربش کردم. دوم دبیرستان بودم با دخترخالههام رفتیم مشهد. کلی خوشحال بودم که میخوام برم پارک آبی. ولی اجازه ندادن من استفاده کنم و مانع ورودم شدن. من کل اون روز رو با بزرگترها بودم و کل روزم با بغض گزشت

با سلام.
دوستانی که تجربه ی مشابه در پارک آبی آبسار در اصفهان، پارک ساحلی آفتاب مشهد و مجموعه آبی پارس در تهران یا مجموعه های مشابه در سایر استان ها رو دارن، خواهشا شماره خودشون رو برای من ایمیل کنن.
amirsarmadi68@gmail.com
قصد داریم این موضوع خاص و پیرو اون ورود نابینایان به مراکز تفریحی اینچنینی رو از طرف ایران سپید پیگیری کنیم و نتیجه رو علاوه بر ایران سپید، در روزنامه ایران که روزنامه رسمی دولت هم محسوب میشه منتشر کنیم.
پس هم شماره خودتون و هم اگه شماره مسئولی از این مراکز رو دارین یا اگه دوستانتون تجربه های مشابه دارن، بگین شمارشون رو برای من میل کنن تا به همکارانم در دفتر تحریریه ارجاع بدم.
امیدوارم پیگیری هایی که قراره صورت بگیره، منتج به صدور یک بخشنامه یا یک قانون شفاف بشه تا مسئولین مراکز تفریحی اینچنینی، دیگه نتونن سلیقه ای عمل کنن.
بابت تبعیض آشکار پیش اومده نیز متأسفم.
ضمن اینکه احساسی عمل کردن و برخورد های خشن و ناصحیح رو هم خیلی باهاش موافق نیستم، بلکه باید بررسی کنیم ببینیم آیا بخشنامه های داخلی و بالادستی، دقیقاً چی گفتن و آیا مسئولین این مراکز رو محدود کردن یا نه.
به هر حال امیدوارم در خصوص این موضوع، به نتیجه مشخصی دست پیدا کنیم.
نتیجه هر چی که باشه، قطعا در محله اطلاع رسانی خواهد شد.

سلام دوباره. تا وقتی یه عده بر جهل مردم سوارن نمیشه کاریش کرد. مثل این میمونه من یه فراریو پناه بدم ولی وقتی تبریه شد بهش خبر ندم و تا ۲۰ سال ازش سوی استفاده کنم. حالام همینه یه عده دارن از عقب موندگی این مردم سوء استفاده که نه دارن ازشون سواری میکشن مثل خر حالا من و تو هی بزنیم تو سر که اینقدر سواری ندین. همون مردم میگن شما دارین کفر میگین حتی یه لگدم نصارمون میکنن.

با دیدگاه رهگذر و جناب صالحی در مورد شناخت نداشتن موافقم ولی پس چرا اجازه ندادند جناب خادمی توجیهشون کنند؟ چرا هزینه ای که پرداختند رو مسترد نکردند؟ حرفم سر پول نیست ولی اگه واقعا نگران نابینایان هستند، پس رعایت حقوق مادی اونها رو هم باید بر خودشون لازم بدونند. اگه مسئله صرفا ناآگاهی باشه، قطعا فردی که آگاه بشه، برخوردش هم متفاوت با قبل خواهد بود. همینطور که رهگذر خانمی در مورد خودشون نوشتند. البته این نکته که متأسفانه برخی از ما خودمون هم خودمون رو باور نداریم قابل تأمله.
یه نکتۀ دیگه هم با اجازه جناب خادمی بگم و رفع زحمت کنم. دوستان خواهشا دیدگاههای سیاسی و غیر مرتبط رو اون هم به شکل توهینآمیز مطرح نکنید. خود من هم منتقد دولت و برخی مسئولین هستم ولی فکر نمی کنم با توهین و تمسخر و تند رَوی کاری پیش بره یا مشکلی حل بشه. قبول دارم به خودمون هم نقد وارده ولی مطرح کردنش اصلا اینجا موضوعیت نداره.

سلام به شما. خب بدون رودربایستی عرض می کنم که خیلی از مردم عادی ما رو آدم های وراجی می دونن که بیش از حد لزوم حرف می زنیم. شاید همین برداشت سبب شده طرف بذاره بره. شاید هم صحبتشون بیش از حد طول کشیده و مثلا اگه یه بینا هم طرفش بود همین کار رو می کرد. مثلا چند وقت پیش یادمه توی بانک یه بینا داشت با رییس شعبه حرف می زد که یهو رییس گذاشت رفت و طرف آتیش گرفت. درمورد پول هم اطلاعی ندارم، شاید تا حالا عودت داده شده یا در آینده بشه.

“سلام بر مدیر محترم محله, واقعا آدم از شنیدن چنین مطالبی متاسف و متاثر می شه, این همه فقر فرهنگی و نگاه نا آگاهانه به قشر دارای معلولیت بینایی توی شهر اصفهان ریشه در چی داره, از مسوولین که بگذریم امید چندانی به اونها نیست, آیا دلیلش این نیست که ما خودمون در جهت احقاق و به رسمیت شناخته شدن حقوقمون توی این شهر بر نیومدیم. پس چرا توی مشهد, معلولین بینایی با همراهشون به راحتی از مجموعه های موج های آبی و موجهای خروشان که مسلما اکشن تر و حادثه ساز تر هست, استفاده می کنند و مسوولین اونجا و نجات غریق ها خودشون را پاسخگو و متعهد می دونند ولی تو اصفهان اینطور نیست, فقط هم مربوط به مسایلی از این دست نیست, در ابعاد مختلف مردم در این شهر به این باور عمومی نرسیده اند که فرد نابینا و کم بینای فقط معلولیتش تفاوت بین او و دیگران است و او هم مثل سایرین به همه تفریحات و ملزومات نیاز داره, باید خودمون دست به کار بشیم, انجمنهای نابینایی رو تحت فشار بزاریم, بهزیستی رو اگرچه امید چندانی بهش نیست, مورد خطاب قرار بدیم, پیله کنیم, بخواهیم اون چیزی رو که حق ماست, حق دادنی نیست باید اونرو تو جامعه ما با چنگ و دندون گرفت, اگر بنده در دایره حقوقی بهزیستی بتونم کاری بکنم. حتما آماده ام.

ضمن درود فراوان و عرض ادب!
محبت را نمیتوان با اجبار از کسی خرید
بلکه افراد جامعه خودشان باید محبت داشته باشند
من اگر به جای شما بودم طبق همون تعهدنامه وارد میشدم و از امکانات دیگر مانند استخر و جکوزی و صنا وبرنامه های دیگر با لذت تمام استفاده میکردم و انتظار نداشتم محبت اجباری ببینم از افرادی که اصلا محبت سرشون نمیشود
محبت باید در ذات آدمها باشد و هیچکس نمیتواند بی محبتان را با محبت کند
ما باید سعی کنیم در مقابل ناملایمات صبور باشیم تا کمتر اذیت بشیم و خودمان را از ناملایمات نرنجانیم و بیخیال بعضی از ناملایمات بشویم
بعضی اوقات این غرور و تکبر ماست که باعث میشود که ما در جامعه آسیب ببینیم و خسته و نالان شویم
حق کجاست و چه کسانی حق را تعیین میکنند
تعیین کنندگان حق بعضی از همین زور گویانند که در رأس امور نشسته اند و خودشان را مدیر مینامند مانند مدیر استخرها
خخخخخخخخخخخخخخخ!

درود بر مدیر عزیز
من هم از این اتفاق نا میمون بسیار متاسف شدم.
و تلختر از آن این حقیقت است که این اولین و آخرین اتفاق از این دست نخواهد بود.
چرا که آزادیخواهی, احترام به حقوق مدنی و اجتماعی افراد, اجتناب از تبعیز, داشتن انصاف و عدالت, خوش فکری, و بسیاری دیگر از این خصال نیکو, نعمتهایی نیستند که به وفور نزد همه یافت شده و اکسریت به چنین گوهر های انسانیی مزین باشند.

از این رو سلیمانیها و کیانیها در این مملکت و سایر نقاط جهان کم نیستند که موجبات رنجش خاطر من, شما, آن معلول دیگر و یا آن سیاه پوست را فراهم آورند.

به نظر من در ارتباط با این موضوع چند نکته قابل طرح است.
۱- خلا و تنگنای قانونی: بدون شک وجود قوانین و مقررات معیوب و اقیمی که بدون توجه به نیازهای آحاد افراد جامعه, اعم از سالم و معلول, توانمند و کم توان, کودک و سالمند, و غیره نگاشته و تصویب شده اند و بخشنامه ها و آیین نامه های سازمانهای مختلف را پر کرده اند کم نیستند و در همین راستا باید توجه داشت که سلیمانی و کیانی نیز بسیار خشنود هستند که از وظایف حرفه ای خود عدول نکرده اند.
۲- همه به یک میزان از خوش فکری و خلاقیت بهره مند نیستند که بدون آنکه به قوانین خویش بی احترامی کرده باشند, بتوانند حقوق تضییع شده ی من و تو را نیز در نظر بگیرند.
۳- مساله ای که برای شما رخ داده است فقط یک مورد است در حالی که رخ دادن چنین اتفاقات تلخی در سایر نقاط کشور, سازمانهای مختلف, به اشکال گوناگون هر روز و هر لحظه به واسطه ی بی قانونی و ضعف قوانین رخ می دهند و حقوق اجتماعی, آموزشی, حرفه ای, و به طور کلی حقوق شهروندی ما را تضییع می کنند.
۴- با عنایت به این واقعیت باید به دور از هر گونه احساس زدگی به صورت منطقی و به کمک دوستان حقوق دان چنین مسائلی در سطح کلان حل و فصل گردد. تا در سطوح خورد هر روزه و هر لحظه شاهد چنین رویدادهای تلخی نباشیم.
۵- این گونه اتفاقات بیانگر این واقعیت است که چه سطحی از نیازها و خواستهای ما به عنوان حقوق شهروندی تامین و رعایت شده است. و باید همین مسائل به ظاهر کوچک موضوع مقالات و سمینارهای علمی همایشهای آکادمیکی مانند همایش کاشان و سایر جاها باشد تا اولین اقدامات را از خود شروع کرده و نخستین گامها را به صورت علمی و منطقی برداریم.
به امید طلوع آفتاب حقیقت

سلام واقعا متأسفم. نهایت بیفرهنگی خودشونو نشون دادن. من نمیدونم چرا این واکنشو نشون دادن!!!! یکی از دوستای من که نابینا هم هست رفته بود پارک آبی کیش و هیچ گونه ممانعتی هم رخ نداده بوده. تازه دوست من از سغوت آزاد هم دو بار استفاده کرده بوده. اینا از دنیا که هیچ از خود کشورم عقب موندن. برای قشر خودمونم متأسفم که توی این بیفرهنگی محض باید عمر بگذرونیم

سلام مجدد. فقط برای من جای سؤاله که اگه واقعا توصیه ای در مورد ما نابینایان به مسؤولین این مکان های تفریحی شده، پس چه فرقی بین موج های آبی، موج های خروشان و پارک ساحلی آفتاب هست که اولی بدون هیچ مشکلی اجازه میده، دومی تعهد می گیره و سومی حتی اگه بفهمه ضعف بینایی داری، بی تعهد به سالن انتظار راهنماییت می کنه، ! حتی با وجود داشتن همراه و تأکید همراه مبنی بر مراقبت از شخص نابینا و مبلغ رو هم عودت نِمیده، البته ما از طرف دانشگاه رفتیم اما بلیط رو نیم بها داده بودن.
اگه قرار به این محدودیت ها باشه، چه طور این نگرانی رو ما در شهر بازی ها نمی بینیم؟ مگه خطراتی که در برخی وسایل هست، کم تر از سرسره های آبی یا سقوط آزاده؟
دوست هم دانشگاهیم میگه پارک ساحلی آفتاب بخشی رو داره تحت عنوان VIP که با پرداخت ۱۵۰ هزار تومان، یه کارت به شما تعلق می گیره که حتی با وجود معلولیت هم اجازه ی استفاده از کلیه قسمت هاش رو بهتون میدن. این کارت هم قابل شارژ هست. دقیقا مثل کارت استخری که دانشگاه فردوسی مشهد در اختیار دانشجویان می ذاره.
نکته ی جالب این جاست که دانشگاه فردوسی، برای استفاده از استخر، کارتی رو تحت عنوان کارت همراه برای نابینایان اختصاص داده که علاوه بر خود دانشجویان نابینا، یک فرد هم به عنوان همراه می تونه از بیرون از دانشگاه بیاد و همراهیشون کنه.
چنین امکانی برای سایر دانشجویان وجود نداره و اونا مجبورن پول زیادی رو به استخر دانشگاه بپردازن تا اجازه ی استفاده ی همراهانشون به استخر رو دریافت کنن.
البته که کارت همراه هم مجانی نیست، اما دقیقا مثل کارت های دانشجویی قابلیت شارژ رو داره، پس خیلی کلاسش بالا تره از اینکه بِری پول دستی بِدی به متصدی قسمت ورودی استخر.
خب، تفاوت دیدگاه ها و سلایق رو کاملا می تونیم در این جا مشاهده کنیم، دانشگاه فردوسی علاوه بر عدم سلب مسؤولیت از دانشجویان نابینا، به فکر رفاه هر چه بیشترشونه اما پارک ساحلی آفتاب فقط در صورت خرید کارت بخش VIP، اجازه ی استفاده ی معلولین از امکانات تفریحی مجموعه رو میده و در حالت عادی، از ورود یک نابینا (در صورت تشخیص ضعف بینایی) از ظاهر یا رفتار فرد، جلوگیری می کنه.
حال سؤال این جاست: اگه یه نابینا که ظاهر چشمانش کاملا عادی باشه و بدون هیچ دردسری وارد مجموعه بشه و مسؤولان متوجه معلولیتش نشن، در حین استفاده از امکانات تفریحی، اتفاقی براش بیفته، اون موقع مثلا مسؤولیتشو کی به عهده می خواد بگیره که این قدر میگن اگه اتفاقی بیفته ما مسؤول نیستیم؟
به خدا قسم اون روزی که من و دوستم رفتیم موج های آبی، به هیچ عنوان ترحمی ندیدم، فقط احساس مسؤولیت بیشتر متصدیان سرسره ها و بخش های مختلف این مجموعه رو در مورد خودم برداشت کردم، حتی وقتی مسؤول یکی از سرسره ها شدت هیجانم رو دید، خودِش گفت دوباره می خوای بِری، گفتم چرا که نه!
تو قسمت رودخانه هم وقتی به اصطلاح تیوپ دزدی می کردن از هم، تا متوجه ضعف بینایی من می شدن، به هم دیگه توصیه می کردن که این کار رو نکنین، یعنی حتی مردم عادی هم شعور برخوردشون رفته بالا، یه نفری هم موقع تیوپ دزدی ها به طرز فجیعی پرت شد رو سر و گردن من که کلی ازم عذر خواهی کرد.
هیچ مسؤولی هم از ورودم به اون جا با وجود تمام هیجاناتی که بعضا می تونن منجر به آسیب جدی بشن ممانعت به عمل نیاورد.
نکته ی بعدی اینکه تو یه دوره از مسابقات دانشآموزی کشوری قرآن نابینایان در مشهد، کلیه شرکت کنندگان رو به تفکیک جنسیت، به موج های آبی اعزام کردن.
اون جا دیگه یکی دو تا نابینا نبودن، دست کم ۵۰ نابینا و کم بینای آقا و روز بعد هم ۵۰ نابینا و کم بینای خانم حضور داشتن. پس اگه قرار به نگرانی باشه، به هیچ عنوان نباید اجازه ی ورود می دادن، چون طبیعیه که به فراخور تعداد معلولین حاضر در مجموعه، احساس خطر بیشتری در بین مسؤولین و متصدیان موج های آبی پیش میاد.
این جمله که اگر اتفاقی خدا نکرده بیفته، ما مسؤول نیستیم فقط مخصوص ما نابینایان و به عبارت وسیع تر، معلولین نیست، جمله ایه که هر وقت هر مسؤولی در هر جایگاهی کم بیاره، از اون استفاده می کنه.
جوری دم از مسؤولیت می زنن انگار بقیه رو بیمه می کنن و اگه مشکلی براشون پیش بیاد، تمامی هزینه های درمان رو متقبل میشن!
در شَبَکات اجتماعی هم حتما باید این موارد و تبعیضات به طور گسترده منتشر بشه، چون تأثیر بیشتری بر افکار عمومی می ذاره.
به هیچ عنوان قصد توهین ندارم اما دیگه این روزا هر چی از صدا و سیما پخش میشه، اکثریت مردم اون رو دروغ می پندارن و فکر می کنن می خوان حواسشون رو از گرونی و رکود موجود پرت کنن.
مردم شَبَکات اجتماعی رو خیلی خیلی بیشتر دنبال می کنن، پس به نظر من انتشار این موارد در صدا و سیما یا جراید، تنها راه موجود نباید باشه چون خیلی خیلی زود فراموش میشن و یا اصلا دیده نِمیشن.
ضمنا مردم الآن بیشتر بیننده ی برنامه های کودک، ورزشی، یا برنامه هایی مثل دور همی و خَندِوانه و جدیدا هم حالا خورشید و صبحی دیگر هستن و فکر نمی کنم مطرح شدن موضوع به این مهمی در برنامه ی ۶ نقطه که احتمالا شنونده ی زیادی نداره، قابل اتکا باشه.
بازم میگم اگه این قسمت از حَرفام باعث ناراحتی برخی دوستان میشه عذر می خوام، چون یه حقیقت محضه.
به نظر من اگه به طور گسترده این قبیل تجربه هامون رو رو به همراه آدرس همین صفحه به شماره ی ۰۹۱۲ ۹۴ ۹۴ ۵۰۰، از طریق تلگرام بفرستیم، می تونیم یه نتیجه ای بگیریم، چون رضا رشیدپور نشون داده که نسبت به خیلی چیزا بی اعتنا نیست و برنامه ی حالا خورشید هم تم منتقدانه نسبت به نقائص موجود در کشور رو داره.
ببخشید که خیلی عامیانه، پراکنده و طولانی بود این کامنت.
شاد باشید

عه، چرا ای اسپیک ۰ ۹۱۲ رو صفر یک هزار و نهصد و دوازده می خونه؟ من که درست نوشته بودم، بعد وقتی این مدلی خوند فکر کردم واقعا ۰ ۱۹۱۲ تایپ کردم! مسؤولین لطفا رسیدگی کنن! حتما این ایراد رو باید رسانه ای کنیم تا ای اسپیک هم یاد بگیره یه کم شعورشو ببره بالا!

سلام. اتفاقی که افتاده جالب نبوده. ولی باید احساسی نشیم و درست پیگیر باشیم. اگر اقدامات فرهنگیمون کامل بود این نا آگاهی ها اتفاق نمیفتاد.
به هر حال باید از طریق رسانه ها این موضوع پیگیری بشه که پیک نیمروزی و پیک بامدادی هم یکی از این راهها هست.
راستی من یادمه محمدرضا خوشی هم توی یزد مشابه این مشکل براش پیش اومده بود که پستش رو هم همینجا زده بود.
موفق باشید.

خب من به عنوان دوست نابینای همراهت که از نزدیک شاهد این بی فرهنگی بودم امر می کنم که این رفتار های دور از انسانیت باید هرچه زودتر تموم بشه.
من هم به اندازه تو ناراحت و عصبانی شدم و امیدوارم با تلاش دوستان حقوقی, این مشکل حل بشه تا دیگر به هیچ انسانی توهین نشه.
باور کنید در عصر حاضر جای هیچ گونه رفتار تبعیض آمیز نیست.
نباید اجازه بدهیم باز بهمون توهین بشه.
ای کسانی که پست را میخوانید, توهین به من و مجتبی را توهین به خودتان بدانید, ساده از کنارش رد نشید, ای که دستت میرسد کاری بکن, پیش از آن که بیش از این قربانی بشیم.
همه ما یکی هستیم, ای وکلا ای حقوقدان ها من میخواهم دست از تلاش نکشید.
ای انجمنهایی که میتوانید کاری کنید, دریغ نفرمایید

درود
من هم متاسفم !
متاسف از همه آنچه که نوشتی و ننوشتی ؟ متاسفم بخاطر بی شعوری و نادانی و حماقت بی حد و مرز افراد جامعه و قرار گرفتن عده ای که لباس جایگاه و مقامشان خیلی گشاد از خودشان است و تصور آن را دارند که افراد کارآمد و لایق هستند اما همه اینها بسته به سعور و شخصیت افراد دارد .سعید درفشیان خوب نوشتند و همچنین امیر و شهروز و تصور همسر امید جان صالحی را هم واقعیتی میدانم اما خطر همواره در کمین است بینا و نابینا نمی شناسد اما نابینا ملاحظه بیشتر دارد .یادم هست در سال ۱۳۷۵ با اردوئی رفته بودیم مشهد و شهر بازی و من سرپرستی تعداد ۵ نفر را داشتم و هنگامیکه به سرسره رفتیم به همه اینها اجازه دادم بروند و من دقیقا در مقابل دریچه قرار گرفتم تا مبادا دانش آموزان از این دریچه پرت شوند .خیلی هم خوش گذشت .بنا بر عقیده عدسی این محبت نیست که ما را بگذارند این وظیفه هستش که باید در مقابل وجه بلیط از امکانات آن بهره مند شویم .اصلا هم اعتقاد ندارم که باید از بقیه وجوهات و امکانات بهره برد اگر دیروز همین اعتراض را جدی پیگیری میکردیم امروز آسوده بودیم .اگر یک روز من ناراحت شدم بعد کاری انجام دادم که دیگر ناراحت نشوم و از امکانات بدون مهر و محبت تصنعی استفاده کردم دیگر همه راحت و آسوده خواهند بود .همت و پیگیری از اهمیت بیشتر برخوردار است و باید پیگیری نمود . نه اینکه مجتبی است و فلان مدیر محله .بلکه باید از حقوق نابینایان دفاع کرد .خوشم می آید از افرادیکه موثر هستند و به هر دری می زننند تا آگاهی و شعور اجتماعی را برای نابینایان در اجتماع بالا ببرند و بهتر بنویسم که ایجاد کنند .

درود
بجنگ تا بجنگیم .فقط دوئل میان شما و سلیمانی تبدیل نشود .به دنبال نتیجه هم نباش و مسئله را محدود به اقلیت نکن .هر کس شعور و شخصیت متفاوت دارد .همه قوانین را می خوانند یا بهشان می گویند و برخی بخاطر ترس از آنطرف بام می افتند !
مدتی است که درگیر مسئله ای هستم و ظاهرا نتیجه نگرفته ام اما خودم شخصا نتایج ارزشمندی را گرفته و ایجاد نموده ام .اطلاعات کارمندی خودم را در سیستم وزارتخانه تکمیل نمودم و این اطلاعات با ثبت احوال یکسان سازی شد و بماند که برای رفع برخی موارد فرئ دیگری خودم به ثبت احوال مراجعه نمودم و مشکل بصورت سامانه ای حل شد و برای صدور کارت به بانک عامل ارسال شد و کارت بانکی با افتتاح حساب بانکی بدون هرگونه حضور در شعب آن بانک صادر شد و تحویل حراست استان گردید و این حقیر و مابقی افراد ذینفع باید فرم های حراستی تکمیل میکردند و این کارت را دریافت می نمودند .جالب اینکه کارت بانکی بود ولی اثری از شماره کارت و نام بانک و … نیست و با عنوان اداره کل استان و مشخصات فردی و عکس افراد و رمز کارت می باشد .برای صدور این کارت فقط تفاهم نام امضا شده و فرم افتتاح حساب هم ندارد .قریب به هفت ماه هستش که از بانک مرکزی پیگیری می کنم که فقط یک جواب دادند که چنیناقدامی صادر شده و هیچ مسئولیتی را نپذیرفتند ! ولی همین دیروز که با مرکز حراست وزارت تماس داشتم کلا منکر شد فردی و گفت که اصلا به حراست ربط ندارد و معاون پشتیبانی این عمل را انجام داده و در اختیار حراست قرارداده اند و کلا نتوانست جواب دهد و وقتی خواستم که حقوق مرا باز ستاند چون جوابی نداشت فرمودند که بروید کارت را از بانک بسوزانید و درخواست کارت جدید بدون عکس و متفاوت از کارت دست حراست بخواهید ؟ که این هم از عجایب بود و تخلف محرز مقام حراست که وظیفه اش حراست از حقوق افراد مجموعه است .به هر حال فرم مربوطه هم هشت برگ هست که نام خاله و عمه و عمو و دائی و … را می خواهد که جز حریم خصوصی افراد و مخالف با ماده سیزده قانون حقوق شهروندی و مصوبه تشکیل وزارت اطلاعات است و کلا هدف از صدور کارت هم فعال کردن و اقدامات بانکی و رفاه و آسایش کارکنان است .وقتی از او خواستم که چطور برای من تبریک تولد می آید و می توانم بروم و کارت را بسوزانم اما اصل کارتم در اختیار همکار شما است و خود این عمل جرم نیست که نتوانست جوابم دهد .وقتی با فرد دیگر در مرکز تهران صحبت کردم دقیقا اظهار کرد که برخورد افراد بسته به شخصیت و شعور و فهم خود او هست و کاری هم نمی توان انجام داد .و گفت که از شش ماه قبل هم کارهای مثبتی در این خصوص انجام شده اما هنوز موانعی دارد .این را نوشتم که بدانید که من هم از آن دسته افراد هستم که برای ترک دیوار هم معترض هستم و همواره به دنبال اصلاح هستم و همیشه نیتم این است که افراد نادان را متنبه سازم تا به خودشان بیایند و هزینه های فراوان هم انجام می دهم و همواره هم مطمئن باشید اگر بصورت مستقیم نبوده که نیست بطور غیر مستقیم آثار و نتایج آن را داشته ام و برای برخی دیگر هم مفید بوده است .یادم هست که ماه قبل مدیرم داستانی گفت که شخصی در اداره ناراحت بوده و سروصدا میکرده و تهدید کرده است که اگر کارم را راه نیندازیثد می روم و با قنبر بر می گردم .حالا خوبه بینا هستند و چشمانشان قوانین مسلم را نمی بیند .
مورد بعد اینکه قبل از سال برای ضمانت به بانک رفتم و بانک مزبور بعد از اخذ امضا انگشت هم از من گرفت هر ه گفتم که بی خیال شود گفت قانونه و تعداد شش هفت اثر انگشت از من گرفت که به تعداد انگشتان و اثر آن زنگ زدم و وقتی اواخر ماه مرداد برای ضمانت دیگر رفتم بدانید که وام گیرنده و ضامن در دو پرونده موازی که دیگری بود اثر انگشت دادند اما وام گیرنده پرونده من انگشت زده بود ولی از من نخواست .همین امروز هم مدارکم را برای امری دیده بود و با خودش بلند گفته بود باز قنبر . من صرفا قصد ندارم بازگو کنم که مخالف اجرای قانون هستم و گردن کلفت هم نیستم اما با برداشت های شخصی افراد به شدت مبارزه می کنم .
مجتبی من سخت پیگیری می کنم .اما هدف شما والا تر از روش بنده است و بدان که برای ۱۵۰ تومان و غفلت فعال سازی کارت بانکی که بعد از دوماه موجب ضرر و زیان بنده گردید و خرید ناموفق داشتم بازرس استان را به بانک آوردم و کارت من بدون کیف بود که کیف هم گرفتم و پول اضافی به حسابم برگشت و گفتم من نیاز به این وجه نداشتم اما باید برگردانید تا بدانید که کار مردم را باید به درستی انجام دهید .
من خاطرات زیادی دارم از این بابت و همواره به دنبال اجرای قانون هستم نه باید اینقدر جرات کنند که به صراحت بگویند که باید امین داشته باشید م. واقعا چقدر بی شعوری و بی شخصیتی است که بخواهند به صراحت توهین نمایند .بانک ها باید خدمات دهند .مراکز تفریحی باید خدمات دهند

درود
اونیکه شما به ع نوان ناظر و سرپرست و غیره نام برده اید مطمئنا کارگر ساده ای بیش نبوده اند اما در شهرداری ها اغلب کارگر یا نیروی شرکتی هستند و درک واقعی و قانون نمی دانند و بعضا هم اگر بدانند به دلیل شرایط کاری خودشان موضوع را نمی توانند حل کنند .البته این توهین به کارگران زحمت کش ندارد و افراد با شخصیت هستند که در هر شرایطی شخصیت و انسانیت و قانون را تواما به ظهور می رسانند .تا زمانیکه قانون توسط مسئولان گرانقدر به طور معجزه آسائی به نفع منافع شخصی و مدیریتی و قدرتی اینان منوط باشد هیچگونه پیشگیری وجود ندارد و سطح شعور و دانائی اینان با مدارک فوق و دکترا به اندازه یک اکابر هم نمی رسد و نهایتا تا ثریا می رود این دیوار کجججججج آقا مطابق قانون اساسی اخذ هرگونه وجهی در مدارس دولتی ممنوع و تحصیل تا پایان دوره دبیرستان رایگان است .اما مدارس دولتی وجوه زیادی اخذ میکنند و خارج از محدودیت ها و نظارت ها هر کاری دلشان می خواهد انجام میدهند .مبلغ ششصد هزار تومان را نقدا و دستی می گیرند و وقتی من مراجعه کردم به دلیل سوئ سابقه در پرداخت شهریه ککذائی که مدارس غیر انتفاعی فقط شهریه دارند نه دولتی و وقتی موفق نمی شود که شهریه بگیرد با وقاهت تمام اعلام میکند به این حقیر که پرونده بچه ات را بردار ببر و من ثبت نامش نمی کنم .در این مدارس که به قولی بچه ها را غربال میکنند در اولین دیدار به جای استقبال و روی گشاده و برتری آموزش و صحبت از آموزش و پرورش صحیح فقط پول و پول و پول است و تمام فعالیت های کلیشه ای و غیر استاندارد و غیر قانونی و کسی نیست که بگوید و اگر بگویند کسی نیست که بشنود که آقای من کلاس درس ملی و هفتگی برای همه یکسان است و شما اگر مدیری توانمند هستید در این کلاس های قانونی بیشتر از درک بچه ها و توان اینان کار کنید ! بچه ای که شاگرد سوم متوسطه اول مدرسه نمونه است در استعدادهای درخشان نمره ریاضی ۴.۵ می گیرد و من همواره ناراحت از درصد نمره ریاضی فر زندم بودم که حراست اداره که از بستگان نزدیکم است و معلم ریاضی برای هر مرحله اعتراض بنده دلیلی غیر منطقی بیان میکرد و تنها دلیل بنده هم این بود که پول نمی دهم چون تدریس معلمان این مدرسه برتر از مدرسه روستائی کهخودم در آن هستم نیست و در نوبت اول سال قبل هم با جدیت در مقابل بخشنامه معاون آموزشی ایستادم و نظرم هم این بود که هم تخلف صریح است و هم مدارس نمونه سطح سوالاتشان باید بالاتر از سایر مدارس باشد که مورد اعتراض خود بچه ام قرار گرفت وبچه ها به فرزندم اعتراض کرده بودند که چرا بابایت اعتراض کرده و … . مجتبی تا مدینه فاضله راه زیاد است اما ما مدینه فاضله نیم خواهیم همین قانون بد که هست را درست اجرا کنند و درک و تفکیک و تجمیع مناسب را داشته باشند .همیشه به د نبال درمان هستیم درحالیکه شما و من به دنبال پیشگیری هستیم و این دو سوی مجزای این معادله است که نابینا که هرگز نمی تواند و بینا هم این صورت مسئله را پاک میکند و معادله ای را هرگز نخواهد دید که حلش کند .
دلم پر است ولی افسوس و صد افسوس که قضات هم همین وضعیت را دنبال میکنند .همین دوازدهم شهریور در خصوص حکم عجیب قاضی شهرمان در آخرین خبر نوشته بود که پزشکی را به جای زندان علاوه بر دیه محکوم کرده بود تا تعداد صد مریض را مجانی ویزیت کند و در عنوان خبر هم نوشته بود حکم عجیب قاضی برای یک پزشک بی احتیاط .و این صد نفر هم افراد بی سرپرست و بد سرپرست و لابد معلولان و نابینایان است ؟! آخه کسی نیست که به این قاضی محترم بگوید که اگر این نادان کارش را بلد بود که هرگز به دست عدالت تو نمی افتاد ! و اگر مجازات او این است که مرحبا به شما که تشویقش میکنید تا معلولان و نابینایان را زودتر به آرامش ابدی برساند . اگر شعور و درک اجتماعی می داشتند عدالت حکم میکند تا او به همگان معرفی شود تا مردم بدانند که اون پزشک نالایق و بی احتیاط ا ستو کسی به او مراجعه نکند تا در زندان نادانی و جهلش بسوزد و به دنبال کار دیگری برود .حالا شما بگوئید که قنبر به شما چه ارتباطی دارد .یک کور هستی و برو بشین و خدا رو عبادت کن .ببخشید از همه شما دوستان و نابینایان محترم به خودم گفتم .

سلام من حدود یک ماه پیش برای دریافت خدمات اینترنت بانک به یکی از شعب بانک ملت مراجعه کردم اتفاقا همین صحبتهایی که دوستان مطرح کردند برای من اتفاق افتاد ولی من با داد و فریاد سر کارمند بانک تونستم خدمات اینترنت بانک را بگیرم. میخوام بگم که بعضی اوقات آدم اگه استدلال داشته باشه میتونه با داد و فریاد هم هر کاری دلش میخواد بکنه ومملکت ما باید داد زد. با صحبت کردن معمولی و قربون صدقه رفتن کاری را نمیتونیم به پیش ببریم. حتی رئیس بانک هم نتونست جلوی من را بگیره. خلاصه اینکه سر مسؤولین

پاسخ دادن به عدسی بشاشadasi لغو پاسخ