خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

بیایید!. بیایید!. دانلود هفت کتاب صوتی از هوشنگ مرادی کرمانی الل خصوص قصههای مجید به صورت کامل

با عرض معذرت از همه ی دوستان بابت خرابی لینکها

قصور از این جانب بوده و به اشتباه لینکها رو درج کرده بودم.

.

سلام سلاااام فراوون.
چه طورید هم محله ای ها. همسایه ها.
خودتون خونوادتون دوستانتون همکاراتون همکلاسیاتون معلم هاتون شاگرداتون و کلا همِگیییییییییییییییی خوبید؟
می دونم خیلی وقته پیدام نیست.
به جون خودم همیشه می اومدم ولی چراغ خاموش.
بابت راه اندازی تیمتاک محله خیلی خیلییییی تبریک میگم و به مجتبی و بقیه ی دوستانی که زحمت کشیدن تا ما بتونیم بدون دردسر های کنفرانس و اسکایپی و مزاحمین همیشه حاضر در صحنه یه گفتوگوی آروم و صمیمی داشته باشیم از صمیم قلب خسته نباشید و دست مریزاد میگم.
دمتون خیلی خیلی گرم.
فکر نکنید منم بی خیال زندگیمو می کنم.
یوزر پسورد گرفتم loghing هم شدم صدا دوستان رو هم می شنوم اما نمی دونم واس چیه که اونا صدای ما رو نمی شنوند.
نمی دونم ایراد از این محبیه نفرین شدست یا اتاق ما که 13 هست یا اصلا ایراد از گوشی منه که میکروفونش قاطی کرده.
به هر حال پیگیر هستم.
اونجا لپتاپ بردن ممنوعه.
این قانونشون خیلی رو اعصاب بچه هاییه که با کامپیوتر آشنا هستند.
البته خب بعضی ها زیر سیبیلی ردش می کنند.
دلم برا لپتاپم شده قد یه نخد.
نه نه قد یه عدس.
کامپیوتر هم اونجا هست ولی طوری نیست که بشه با فراغ بال پست نوشت و فرستاد.
مثل اجل معلق بالا سر آدم وامیستند انگار پشت ابر کامپیوتر آمریکا نشستیم.
راستی وضعیت محبی و تغییرات اخیرش رو حتما در یه پست جداگونه می فرستم.
حتما حتما!
و اما بریم سر اصل پست.
چندین کتاب از استاد هوشنگ مرادی کرمانی براتون آوردم.
مطمئنا 99 درصد شما با این نویسنده و کتابهاش آشنا هستید
اما بازم یه بیوگرافی مختصر می ذارم.
هوشنگ مرادی کرمانی در سال ۱۳۲۳ در روستای سیرچ از توابع بخش شهداد استان کرمان متولد شد. تا کلاس پنجم ابتدایی در آن روستا درس خواند و همراه پدربزرگ و مادربزرگش زندگی کرد. مادرش از دنیا رفته بود و پدرش دچار نوعی ناراحتی روانی-عصبی شده بود و قادر به مراقبت از فرزندش نبود. از همان سنین کودکی به خواندن علاقه خاص داشت و عموی جوانش که معلم روستا بود در این علاقه بی‌ تأثیر نبود. پس از تحصیلات ابتدایی به کرمان رفت و تا ۱۵ سالگی در آنجا زندگی کرد و در این دوره بود که شیفته سینما هم شد.
دوره دبیرستان را در یکی از دبیرستان‌ های شهرستان کرمان گذراند و سپس وارد دانشگاه شد. وی پس از مهاجرت به تهران دوره دانشکده هنرهای دراماتیک را در این شهر گذراند و در همین مدت در رشته ترجمه زبان انگلیسی نیز لیسانس گرفت.
از سال ۱۳۳۹ در کرمان و همکاری با رادیو محلی کرمان نویسندگی را آغاز کرد، و در سال ۱۳۴۷ با چاپ داستان در مطبوعات فعالیت مطبوعاتی اش را گسترش داد.
اولین داستان وی به نام «کوچه ما خوشبخت‌ها» در مجله خوشه (به سردبیری ادبی شاملو) منتشر شد که حال و هوای طنز آلود داشت. در سال ۱۳۴۹ یا ۱۳۵۰ اولین کتاب داستان وی «معصومه» حاوی چند قصه متفاوت و کتاب دیگری به نام «من غزال ترسیده‌ای هستم» به چاپ رسیدند.
در سال ۱۳۵۳ داستان «قصه‌های مجید» را خلق می‌کند، داستان پسر نوجوانی که همراه با «بی بی» پیر زن مهربان، زندگی می‌کند. همین قصه‌ها، جایزه مخصوص «کتاب برگزیده سال۱۳۶۴» را نصیب وی ساخت.
اما اولین جایزه نویسندگی اش به خاطر «بچه‌های قالیبافخانه» بود که در سال ۱۳۵۹ جایزه نقدی شورای کتاب کودک و جایزه جهانی اندرسن در سال ۱۹۸۶ را به او اختصاص داد. این داستان سرگذشت کودکانی را بیان می‌کند که به خاطر وضع نابسامان زندگی خانواده مجبور بودند در سنین کودکی به قالیبافخانه‌ها بروند و در بدترین شرایط به کار بپردازند. در مورد نوشتن این داستان می‌گوید: «برای نوشتن این داستان ماه‌ها به کرمان رفتم و در کنار بافندگان قالی نشستم تا احساس آنها را به خوبی درک کنم». درک و لمس آنچه که می‌نویسد از خصوصیات نویسندگی کرمانی است که در تمام داستان‌های او می‌توان احساس کرد. می‌توان گفت مرادی با تمام وجود می‌نویسد.
آثار او به زبان‌های آلمانی، انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی، هلندی، عربی، ارمنی و هندی ترجمه شده است. اما اولین اثری که از او به زبان انگلیسی ترجمه شده بود داستان «سماور» از «قصه‌های مجید» بود که برای یونیسف فرستاده شد
شاید چکیدهٔ آنچه بتوان در مورد نویسندهٔ به نام کودک و نوجوان، هوشنگ مرادی کرمانی، در سن ۶۰ و اند سالگی گفت از خلال داستانی از وی نمایان شود که طی آن مقداری پسته را به جایی می‌برند و باز و خندان می‌کنند، اما تنها یک پسته است که هرچه بر آن می‌کوبند خندان نمی‌شود، تا این‌که پسربچه‌ای تلاش می‌کند آن را بشکند و نمی‌تواند و لبش زخمی می‌شود. پسر عصبانی می‌شود و پسته را روی زمین می‌اندازد. پستهٔ اخمالو توی خاک ریشه می‌کند و درختی می‌شود و هزاران پستهٔ خندان روی آن درخت به وجود می‌آیند. آیا این نویسندهٔ تلخی که تا به حال هزاران کودک و بزرگ کودک  سال  را خندانده، می‌تواند بار دیگر زمینه‌ساز نقش بستن خنده بر چهرهٔ عبوس سینمای کودک و نوجوان ما باشد؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خب دیگه
همین بود
بریم سر کتاب ها که به جون خودم از همه چی بهتره.
با خوشحالی تموم باید بگم که کل کتاب قصه های مجید, شاهکاره مرادی کرمانی به صورت کامل گویا شد.
من که اولین بار دیدم نزدیک بود از خوشحالی سکته کنم.
چون خیلی خیلی زیاد بود به هفت پارت تقسیمش کردم
اینم پارت یک.
حجمش رو نپرسید که البته همه کمتر از صد مِگ هست
پارت دو هم از اینجا

بفرمایید اینم پارت سوم
پارت چهارم
اینم پارت پنجم
اینم این یکی پارت یعنی ششم
و بالاخره پارت هفتم
آخیش!
ولی هنوز تموم نشده که
یه چندتا دیگه هم هست
دندون رو جیگر بذارید آخه!
مشت بر پوست از هوشنگ مرادی کرمانی
از اینجا
داستان آن خمره که اگه نخونده باشید و نخونید خعیلی ضررررر می کنید
اونم از اینجا
نه تر و نه خشک
اینجا
شما که غریبه نیستید که یه طورایی زندگی نامه خوده مرادی کرمانی هست
بی نهایت قشنگه.
بی نهایت!
از اینجا
مجموعه داستان تنور که با گویندگی خانم گلرخ مرادی دختر خود نویسنده هست
دانلود از این لینک
و آخری ته خیار که هنوز نخوندم
یه نکته!
چون خیلی وقت پیش کتابها رو آپلود کردم, و اون موقع ها رو فایل های فشرده رمز می ذاشتم, یادم نیست که رمز دارند یا نه.
شرمنده که تست نکردم.
بذارید به پای نبود نت.
هر کدوم که رمز داشت اینو بزنید.
www.gooshkon.ir
چی از اسم سایتمون قشنگتر!
و اینکه. ءءءءءءءءبه تازگی یه کتاب صوتی دیگه هم از ایشون با نام سنگ بر روی سنگ منتشر شده که البته رایگان نیست.
خیلی تلاش کردم خریداری کنم اما اصلا نشد.
هیچ عیبی نداره
بازم سعی می کنم.

.
.
.
می دونید, من این پست رو می خواستم اواسط تابستان منتشر کنم
اما منتظر موندم تا بقیه ی کتاب های صوتی این نویسنده هم دستم برسه
و از اونجا که تا حالا چیزی عایدم نشده گفتم فعلا اینا رو بذارم تا بعد.
و اینکه. ءءءءءءءءءءءءءءءءء به زودی کتاب های صوتی مهمان مامان, لبخند انار, پلو خورشت, آب انبار, سنگ بر روی سنگ و هرچی کتاب صوتی که گیر بیارم براتون می ذارم.
در پایان هم بگم که دوستون دارم
خیلی زیاد.
بدرود.