خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

دیو سیرت

دیو سیرت.

ای خدا ای خالق ملک وجود!

ای لطیف و مهربان و ای ودود!

درد تو آتش زند این سینه را.

یاد تو از دل زداید کینه را.

وای بر حال کسی که در دلش،

هست ناپاکیزگی و غل و غش.

پشت پا بر دین و آیین می زند.

تا که بر مقصود نا پاکش رسد.

همچو شیطان دو به هم زن باشد او.

دیو سیرت خبث طینت فتنه جو.

زندگی با این چنین آدم نه خوب،

چون خزان است در وقت غروب.

مایه ی دلتنگی و افسردگیست.

سایه ی نابودی و پژمردگیست.

با همگان لاف دوستی می زند.

در لوایش هر چه خواهد می کند.

دائما در خدعه و نیرنگ هست.

آن کریه بس کثیف و خار وپست.

پس از او دوری کنید ای دوستان.

تا محیطتان شود چون بوستان.

***

سلام دوستان گرامی. شعرهایی را که ارسال می کنم از سروده های بنده حقیر است. امیدوارم که مورد پسند طبع ظریف شما عزیزان واقع شود. پیروز باشید.

۱۲ دیدگاه دربارهٔ «دیو سیرت»

سلام!
مصراع آخر از یه اشکال کوچولوی وزنی آسیب دیده. «تا محیطتان شود چون بوستان» رو می‌تونید مثلاً این‌طور اصلاح کنید: «تا شود پاییزتان پر بوستان» یا یه کاری شبیه این. امیدوارم باز هم سروده‌های پرمحتواتونو با ما به اشتراک بذارید.

دیدگاهتان را بنویسید