خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

یه سورپرایز قشنگ. یا یه قشنگِ سورپرایز.

سلام به همه هم محله ای ها ی گل و گلاب و قند و عسل و شکر پنیر و نقل و نبات و جیگر و تو دلی و دیگه هر چی خودتون بتونین پیدا کنین
امیدوارم همه خوب, قبراق,سر حال, و ردیف باشین.
آقا این بار باز اومدم خاطره بگم. یه سورپرایز اساسی سر تولدم که خیلی بهم چسبید خیلی زیاد
با طول و تفصیل بنویسم بهتره.
آقا من قصد داشتم تولد بگیرم واسه خودم که یه عده ای رو دعوت کنم بشینیم دور هم یه کیکی میل کنیم و یه عشقی کنیم با هم. اما بگین چی شد؟ چی شد؟ این شد که
روز سه شنبه 25 مهر ماه, آ شیخ فربد و دوس دخترشون, شب به من گیر دادن که محمدقاسم فردا دوتا از دوستای ما میآن, یه تیپ مشدی بزن.گفتم چشم.ولی چه تیپی/ گفتن: کت قرمز با پیرهن شلوار مشکی. گفتم: نه و فلان و در نهایت الکی گفتم خشکشوییه و اینا.(آخه میخواستم شنبه بپوشم اون لباسا رو.) خلاصه رفتیم رسیدیم به چهار شنبه صبح و دانشگاه رفتن. من اون روز حس کردم نرم دانش گاه.ولی فربد کلی دعوام کرد که باید بیای و فلان.گفتم باشه. ولی خودش نیم ساعت دیر کرد. خلاصه اومدیم تو مترو و هی این فربد مارموز میپرسید: کی رو دعوت میکنی تولدت و اینا. گفتم: فلانی فلانی و فربد زیر لبی میخندید.
آقا رفتیم رفتیم رسیدیم. این چند دفعه تلفنای مشکوک به فاطمه همون دوس دختر گرامش داشت که من موندم قضیه چیه. خلاصه رفتیم رسیدیم دانشگاه. توی محوطه گفت: برم یه قرص بخورم.رفتیم 10 دقیقه فیکس جلو آب خوری واستاد قرص نخورد.بعد گفت بریم بالا قرص بخورم. یه دونه شترق زدم تو سرش گفتم داداش اسکول گیر اوردی؟ خندید و رفتیم بالا. رفتیم بالا قرصشو خورد آروم رفتیم در کلاس.دیدم صدا نمیآد. گفت هیشکی نیس. رفتیم تو, گفت بشین. تا نشستم, یه دفعه از سمت میز استاد, از یه بلندگو, یه صدایی اومد. :تو فقط ز چشم سر محرومی. همه را می بینی. همه خوبی ها را همه اعمال بد و زیبا را. خوب در می یابی.
تو فقط چشم سرت نا بیناست.
ور نه این عالم پر نقش و نگار, همه زیبا تر از آن است که ما می بینیم
تو به چشمان دلت می بینی.
گر که ما مو بینیم, تو یقین پیچش مو می بینی.
گل ترین, با حال ترین, پایه ترین, مهربونترین, لوووس ترین هم کلاسی دنیا, تولدت مبارک.
و به ترتیب, اکثر هم کلاسیهام, توی یه صدای ضبط شده, تولدم رو تبریک میگفتن که امین عرب هم جزو این گروه بود
نمیتونم حال اون لحظه مو وصف کنم. فقط میتونم بگم واقعا لذت بردم از اون لحظات. واقعا سورپرایزم کردن. واقعا منفجر شدم از خوشی. نمیتونستم ذوق مرگ نشم.
اینا که همو با تیر میزدن, برام تولد گرفته بودن اونم هماهنگ, همه با هم.
برام دوتا کیک خریده بودن. از هفته قبلش نقشه کشیده بودن و همه چیزو هماهنگ کرده بودن. حتی اونایی که بهشون میگفتم تولدم بیاید و فلان, جوری میگفتن میایم یا نمیایم, انگار اصلا خبری نیست و واقعا نقششون رو به بهترین شکل بازی کرده بودن.
حتی با استاد هماهنگ شده بودن که استاد هم حضور داشت.کلاسشو داده بود اینا تولد برای من بگیرن و خودش هم تو کلاس بود و با ما به شادی پرداخت.
کاری کردن, که میخواستم بپرم همه شون رو بغل بگیرم, ببوسم و به قول دراویش: سر در قدمشون بنهم. کادو های متعدد و لذتی که واقعا وصف نشدنی بود و تولد 20 سالگیم رو کرد خاص ترین تولد ممکن.
از لحظه سورپرایز شدنم هم فیلم گرفتن و کلی اتفاقات جالب برام افتاد اون روز که هرگز از یادم نمیره. و بعد هم که پست ابراهیم خان تو گوش کن که باز به خاص بودن تولدم افزود و لذت بیشتری رو بهم هدیه داد.
بچه ها, میدونید, من آدمی نیستم که به خودم خیلی مغرور باشم. ولی این بار, دیدم خدا رو شکر, انقدر تونستم دوست خوبی برای دوستام باشم, که فارغ از مشکلات بینشون, برای خاطر من, یه هفته با هم برنامه ریخته بودن.
فربد حیدری, امین عرب, عرفان کاظمپور و محمد صادق افشاری کسایی بودن که اینجا میآن و در جریان این ماجرا هم بودن.
خیلی دلم میخواست این حس و حال رو باهاتون در میون بذارم تا شما هم بدونید که چقدر تونستم لذت ببرم اون موقع.
کلامم کلا نابود شده و قلمم دیگه واقعا کم اورده. پس دوستتون دارم.
مراقب خوبیاتون باشید, که هیچی جز خوبی, موندگار نیست.
ارادت.

۵۳ دیدگاه دربارهٔ «یه سورپرایز قشنگ. یا یه قشنگِ سورپرایز.»

ما از اینکه دوست شما دوست دختر دارد به عموی خودمان می بالیم. ما همچنین شعری را هم که از بلندگوی کلاس حواله تان کرده اند اندکی دستکاری کرده ایم که اگر اینجا بنویسیم پرانندگان می پرانند. این سخن بگذار تا وقتی دگر، دوغ اعلا با دوتا سیخِ جگر. ما تصمیم داشتیم برای سال آینده شما را سورپرایز کنیم، اما ترسیدیم بیایید آدرس منزل دوست دخترمان را در محله درج کنید و ما دیگر نتوانیم جلوی در و همسایه سر و تهمان را بلند کنیم. به هر کس هم که می خواهد به شما حالی بدهد قویا توصیه می کنیم که قبل از این کار، همه دوست دخترهایش را بپرانَد.

سلام
تولدتون مبارک
حس خوب تون را کاملا درک میکنم!
واقعا خیلی حس خوبی از این پست گرفتم.
سعی کنید قدر دوست های خوبتون را بدونید!
آخه دوست خوب خیلی سخت پیدا میشه!
خب راستی کادو چی گرفتید؟
اگر اشکالی نداره برامون گزارش بدید.

شاید باور نکنید خانم کاظمیان ولی الان یادم افتاد که گفته بودید کادو ها رو هم بگم.
یک شیشه عطر مرغوب, یک عدد پیراهن سفید با خط ها ی آبی, یک عدد عینک ریبن با فریم مربعی شکل, یک عدد پیراهن کرم رنگ, یک جفت کفش قهوه ای, یک سکه پارسیان و دو جلد کتاب شعر که قرار شده برام خونده بشه, به همراه یک انگشتر و دوتا چیز دیگه که نمیتونم بگم آبروم میره. خیلی معذرت میخوام که اینقد دیر شد.

خوشبحالت چه دوستهای باحال و خوبی. خدا برات نگهشون داره. من فقط یه دوست خیلی صمیمی دارم که اونم حال این کارها رو نداره. بقیه ی دوستام هم فرعین خخخ‌ امیدوارم همیشه شاد باشی و از زندگیت لذت ببری

سلاااام.
تولدت رو همینجا تبریک میگم چون ممکنه دیگه پست تولدت رو نبینی.
راستی در جایی از پست فرمودید میخواستید همه ی همکلاسیهاتون رو بغل و ماچ فرمایید.
آیا انجام شد یا خیر و اگر انجام شد شامل حال همه شد یا خیر؟
یعنی همه رو بغل کردی بوسیدیییییییی؟
همه رووووووو؟
خدایا به خاطر تمام نعمتهایت شکر خخخ.

سلااام حاج شهروز
نه خدایی.یه امین عربو بغل کردم و همون امین عرب و امیرحسین اسماعیلی و سعید رحیمزاده رو ماچ کردم.بقیه شون گناه داشتن دچار فوبیای بدی میشدن اگر چنین میکردم.خخخ.
ارادت.
و مرسی بابت تبریک.

درود بر شما خانم محب
ممنونم ازتون امیدوارم شما هم همیشه موفق و پر تلاش و پیروز و در نهایت, خوشبخت باشید.
ارادت.
به دکتر جوان هم سلام برسونید هر چند من شاگردشون نبودم ولی میشناختمشون.

زیر سر اون هم بوده. ولی ایده اصلی از یکی از دخترای کلاس که شعر اون فایله رو نوشته بود و خونده بود بوده.
فربد خان نقش اصلی رو ایفا کرده.
راستی جالبه بهتون بگم شما و فربد هم ماهی هستید.دو آذرماهی جذاب. خخخ.

تو فقط ز چشم سر محرومی، و فقط ز مغز سر محرومی! نه چیز ببخشید خط رو خط شد!
سلام آقای کفیلی! میخواستم بدونم چطوری این شعرو عینا کندین کوبیدین اینجا؟ حفظش که بعید میدونم شده باشید! لابد گفتید میخوام تو محله چنگیز بازی، ِ نه یعنی خاطره تعریف کنم این شعررو بدین من ببرم! در هر رو کاری نداریم! قضیه اینجاست که دوستان شما علاوه بر با معرفت بودن، شدیدا هم رمانتیک میباشند. چون من اگه بودم با همون اسپیکر میکوبیدم تو سر سورپرایز شونده و بعد یه آهنگ شاد تولد میذاشتم بچه ها اون وسط برخصن حراست دانشگاه بیاد بگیرمون! خب به اینجاشم کاری نداریم! دوستان شما یه بخش از سورپرایز رو جا انداختن و اون هم گنجوندن اتوبوس در محدوده ی زمان سورپرایز بود!

سرکار خانم تینا
نه حفظ نکرده بودم.هم زمان که داشتم مینوشتم, وویسه رو پلی کردم و گوش دادم و نوشتم.
بعدشم تو اگه یه ذره از خشونت نداشته ات کم کنی, کسی نمیگه واااااای.من دیگه از این نمی ترسم.اینو بکشیمش بخندیم.
خیالت راااحت.
ارادت.

سلام. تولدت با تأخیر فراوون مبارک محمد قاسم خان، دانشجوی فقه و حقوق و این برنامه ها؟ هَ؟ چی دارم می شنوم! دانشجویان دختر رشته ی زبان و ادبیات عرب دانشگاه فردوسی کم از طلبه های حوزه ی علمیه ندارن! خوش به حالِت. بسیار بسیار عالی. یه دوستی در همین دانشگاه فردوسی که مشغول به تحصیل در رشته ی فقه و مبانی حقوق اسلامی بود به هم کلاسیان خانمش می گفت فاطی سیبیلو، حاجیه زهرا، حجت الاسلام مینا و… چه قدر تفاوت هست میون این جا و اون جا!
منم بودم تو پوست خودم گنجایش نداشتم! به امید روزی که دوس دختر خودِت یه جشن دو نفره بگیره برات با بهترین کادو های فیزیکی و عاطفی.
شاد باشی گل پسر

سلام محمد قاسم.
خوشحالم که بهت خوش گذشته و سورپرایز باحالی بود. دم استادتون هم گرم که وقت کلاس رو داد واسه تولدت. از این استادانی که با دانشجوها راحتند خعععلی خوشم میاد و واقعا باهاشون حال می کنم.
بازم تولدت مبارک باشه و همیشه به خوشی و شادی.
شاد باشی.
ارادت

دیدگاهتان را بنویسید