لاله رخ
ای زبان ای لاله رخ اندر دهان
ای که می چرخی چو ماهی بس روان
ای که گاهی می شوی شمشیر تیز
گه برون آری تو مار از آشیان
همچو تو فتانه ای در دهر نیست
صالحی هم مثل تو در این جهان
از تو ناشی می شود هر جنگ و صلح
وز تو می بینیم ما سود وزیان
چون نمائی همچو ماهی جست و خیز
بر تو بیهوده بود بودن چنان
کم بچرخ و کم بگو لیکن چو در
بس مفید آید به هر پیر وجوان
پس بپرهیز از دروغ و سفسطه
غیبت و تهمت رها کن ای زبان
بی تو این انسان حیوان می شود
با تو حیوانی نمی شاید بران
با تو گشت او اشرف مخلوق حق
کن تو کاری تا بماند در امان
دور خواهی مانی از دوزخ اگر
ذکر یار با وفا کن هر زمان
کن معطر خویش را با نام دوست
تا گشاید بر تو درب آسمان
راحتی یابی و آرام و قرار
صاحب خود را نمائی جاودان
۶ دیدگاه دربارهٔ «ای لاله رخ»
سلام بر جناب واحدی گرامی.
شعر زیبایی بود. ممنون بابت پست.
پستی رو برای بازبینی فرستاده بودید که درخواست رمز تیمتاک داشتید. خواهشم اینه که وارد این صفحه بشید و درخواستتون رو از طریق کامنتهای همین صفحه مطرح کنید. نکتۀ دیگه هم اینکه هم شما و هم سایر دوستان که عضو سایت هستید، بعد از اینکه وارد کاربریتون در محله شدید کامنت بذارید. چون دیدگاههایی که از بیرون میان در اون صفحه منتشر نمیشند و مدیران هم متوجه نمیشند که شما چنین درخواستی داشتید. علاوه بر این رمز تیمتاک در حال حاضر فقط به اعضای سایت داده میشه. عذر میخوام که قدری بی ربط نوشتم.
موفق و سربلند باشید.
سلام نازنین خانم, بسیار شرمنده از این که این همه دیر جواب میدم. از لطفتون خیلی خیلی ممنونم.
سلام عمو غفار امان از دست این زبان که وقتی نباید بچرخه میچرخه و باعث هزار دردسر میشه هیییییی . عمو شعرتون خیلی قشنگه ممنون . شاد باشید
سلام, ببخشید که خیلی دیر جواب دادم. ممنون از شما. بله باید مواظب زبان بود.
سلام!
شعر زیبایی بود. به امید شعرهای دیگر!
سلام با هزار بار شرمندگی از این که این موقع جواب میدم. حقیقتش سایت گردی رو وارد نیستم. الآن بطور اتفاقی کامنتها رو دیدم. عذر خواهی میکنم.