خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

شوخی های رعد با زبون فارسی 1

سلام بر همه خوانندگان . نبین و ببین ، نبینک و ببینک. و به قول یکی نبینک و بینک خخخخ نمیدونید الان من چقدر خوشحالم. آخه داره بارون میاد . ی بارون بی نظیر و بهشتی. ازون بارونا که حال روحیو جسمی رعد رو صد چندان عالی می کنه و همین باعث شد بیامو بنویسم .

می خوام کمی با زبان فارسی شوخی های ملسی و عسلی داشته باشم . البته ازین جور شوخی ها در سایت “با تو “هم داشتم ولی چون پستهای رعد با توجه به شرایط روزه آپدیت با اون پست اون سایت کلی فرق می کنه .
میگم تا حالها به فعل خوردن فکر کردید ؟چیو توی ذهنتون تداعی می کنه ؟خوردن غذا و خوردن میوه ها و اطعمه و شیرینی ها ؟؟ نخیر جانم !خوردنی در زبان فارسی فتو فراوون که از قضا بیشترشون هم به درد نخورن خخخخ
خب بریم ی سری بزنیم توی محله ببینیم چه چیزهایی برای خوردن وجود داره و ما ازش بی خبریم ؟
حاج نصیری در ضلع غربی محله زیر خنکای چنارهای بلند پیاز خورد می کرد و برنج میشست . بلند شد دیگ و قابلمه قیمه نثار رو بذاره روی اجاق که یهو لبه دیگ ،دَنگ “خورد” به سر مبارک ابراهیم خان . آآخ سرش .ابراهیم “خشمشو خورد” و گفت داداش حواست کجاس ؟ مگه نمیدونی من نویسنده داستان احساس های مادرانه هستم ؟. با این “ضربه ای که خورد” به ملاجم
تمام افکارم خُرد و خاکشیر شد اععههه . یعنی چی ؟ حالا چطور بقیشو بنویسم ؟ پرید جانم پرید . آخ سرم .
اما در ضلع شمالی
m.aliwerdi روی تخته سنگی نشسته بود و “خود خوری “میکرد که چرا بقیه رفتنو تنهاش گذاشتن ؟. یاد ایام قدیم بد جوری به دلش چنگ میزد .رععد دانا با دیدنش گفت m.aliwerdi”غصه نخور “پسته بخور . اما علی وردی “بغضشو خورد” و گفت رعد تو نمیدونی چقدر دلم تنگ گذشته هاس . حیف نیست که همه رفتنو پشت سرشون رو نگاه نمی کنن ؟ بهش گفتم علیوردی با “حسرت خوردن “کاری پیش نرفته . بسم الله . آستین بزن بالا از خودت شروع کن . هستن افرادی که اگه ی “تلنگر بخورن “بیدار میشن. ولی خودت شروع کن تا بقیه هم به شوق بیان .
و اما در ضلع جنوبیترین جنوبگان
مشتبه الدوله ی اصل لنجونی رییس پیر و خسته که چوب ندانم کاری های خودش و دوستو دشمنش رو “خورده ، چوب حراج زده به محله ی نبین ها . ی عده از دور میگفتن بر چشم بد لعنت . سایت خوبمون “چشم خورد” . حواسمون پرت شدو “لایی خوردیم” ای دل غافل !
اما شهروز یا همون شبو شور در ضلع شرقی به فکر طلوع دوباره محله ای بود که براش “خون دلها خورده بود” دوست نداشت محله از دشمن های توهمی و فرضی و واقعی”پشت پا بخوره “. به مجتبی گفت “قسم می خورم “که برای آبادی محله از هیچ تلاشی فرو گذاری نکنم . ولی “افسوس می خورم ” من و تویی که خاک این محله رو خورده بودیم چرا گذاشتیم سایت به این وضع برسه ؟

امید صالحی بر خلاف کامنتاش که معمولاً دعوا داره ، خوشو خرمو خندون در شش جهت جغرافیایی محله “تاب میخورد” و شمشیر به دست، گردن غلط های املایی رو میزد که ناگاه توسط عده ای ناشناس چند “لگد جانانه خورد” ،اومد فرار کنه که “زمین خورد” ولی از پا در نیومد و مقتدرانه بلند شد و گفت :من گرگ بارون خورده ام تا در این محله هستم نمیذارم غلط املایی باشه خخخ من امید دلها و سایتم.
رعععد راوی خواست افعال خوردن رو که توی این پست به کار رفته بشماره که 1 پس گردنی از دوست قدیمی خوردو شمردن یادش رفت . ولی چه باک که هر چه از دوست رسد نیکوست .شما اگه تونستید بشمارید .
راستی هدفم از انتشار این پست نه غر بود ، نه سرزنش ، نه وصیت نه پیشنهاد ، و نه مسخره کردن و خدای نکرده توهین .واقعیتش این روزا اینجا بارونهای زیبایی داریم. و من خیلی خعععلی شادم . چون خودم به خاطر بارون شاد و شنگول بودم گفتم بیام و شما هم بخندونم .

۱۰۵ دیدگاه دربارهٔ «شوخی های رعد با زبون فارسی 1»

رعد بارون خورده فکرشا بکن شهروز مدیر شه من مدیر کامنت دادنی شم. با چوق وامیسم دم محله هی به کامبیز چوب میزنم بخوره. مشتبهی رو کتک میزنم بخوره. یه عده رو مشت میکوبم بخورن. یه دو سه تارم بیل میزنم تو فرق سرشون بخورن. خخخخخخخخخخخخخ. هاههاهاهاهاهاهاهاها. من رفتم شام بخورم.
امروز بیرون بودم آسمون سولاخ شد شار شار بارون ریخ یه هو پایین. دوییدم زیر درخت خیس شدم. دوییدم کنار دیوار خیس شدم. هیچ جا نبود دوییدم تو حوزه علمیه قاطی حاج آقاها. هاههاهاهاهاهاهاها. ولی اصفهان چون بهشت برین شده هی سرداً و سلاما…

ی مو از پسرهای من کم بشه من می مونم و تو و تو میدونی و من خخخ مشتو چوبو بیلو ببر سراغ بچه های خودت . به پسرهای من چلو خورشت بده باجی جون .
این بارون اصفهون هم از دعاهای من دارید . از بس دعا کردم اصفهوون بارون بیاد لهجم اصفهونی شدس ?حوزه علمیه برادران واااای بر تو . چرا بهشتشون رو ویرونه کردی خخ

سلام بر آسمانه عزیزم. خوبی ؟منم دلم برای شما و سال ۹۳ و ۹۴ تنگ شده. اون زمان که همه با هم خوش بودن و من از خوشحالی شما شاد .
دخترم هر کسی باید خودش برای خوب شدن اینجا قدمی برداره . هر کسی ی جور . یکی با کامنتاش یکی با پستاش و خلاصه هر کی با روش خودش

درود بر پدربزرگ همیشه زنده.
اول از خودت بگم.
حداقل اسم بقیه کاندیدا ها رو می‌بردی تا من مغز خراب اینطور فکر نکنم که بخاطر وعده ای که از طرف حضرت شهروز داده شده سر ذوق آمدی خخخخ.
مصطفی هم مثل همون یارو که وقتی سوار بر اسب بود میشمارد ۹۹ اسب بود، پایین که میامد باز میشمارد صد تا بود
دور از جونش اسب خودشو به حساب نیاورده و به بقیه گیر داده خخخ.
رهگذر هم عمه خودمه، کتکم بزنه چیزی نمیگم.
عمه مرض گرفته یواش بزنی

سلام بر پسر خوانده مغز خرابم خخ
واقعیتش چند وقت پیش عمه رها بهم گفت ی پست بنویسم بلکم بخندیم . از مشتبهی بپرسی میگه که راس میگم . بعدشم من به کمتر از جانشینی مشتبهی رضایت نمیدم .ههههه من و رهایی در حال کودتا هستیم .

کامبیز، خادمی روح این سایته. هیشکی از رفتن روح از بدن سر ذوق نمیاد. اگه بِرِه من یکی جزء اولین کسایی ام که گورمو گم میکنم و میرم پشت سرمم نیگا نمیکنم. بچه های کاندید همه خیلی خوبن. ولی روح مشتبهی مث جن بو داده همیشه بالا سر سایت بال بال خواهد زد و از کاربرا حلوا و خرما و پیتزا و قیمه و قرمه طلب خواهد کرد. روحشم چاقال و شیکموئه. خخخخخخخخخخخخخخخخخ.
میگم رعد فکر خوبیه ها. بیا کودتا کنیم سایتا بگیریم ازشون. بعد همه رو به سیخ بکشیم و شلاق بزنیم تا برامون اهرام ثلاثه بسازند. خخخخخخخخخ. دو تا اهراما مال من یکیش برا تو. هاهاهاهاه

والا هم هستم هم نیستم. از یه طرف یه شوخی ساده مثل چیزایی که شما می‌نویسی رو اصلا توهین تلقی نمی‌کنم. اما از طرف دیگه اگه کسی واقعا بهم توهین کنه خعلی زودرنجم.
ولی کلا به قول خودتون «نبین‌ها» باید یه خورده جنبه داشته باشن. نمی‌شه از یه طرف خواست مردم با ما عادی رفتار کنن و بعد وقتی این کار رو می‌کنن از دستشون ناراحت بشیم.
روزاتون بارونی.

میثم راستی من برات دعا کردم که زودتر بری سر کاری که با روحیاتت جوره …. امیدوارم ی همسر خوب هم نصیبت بشه بعد حالا منم دعوت نکردید مهم نیست خخخخ مهم دعای منه که بالای سرت میچرخه و محافظته هههه

به نظرم اگه ی دختر خوب و با شعور نصیبت بشه تازه متوجه میشی که آرامش چیه . نظر من برای ازدواج ی نبینک مهربونه .
ی مشورتی با امیر سرمدی و هژبری و اشکان و طه و سعید داشته باش ..چون خانومای اینا همنوع هستن . ببین نظرشون نسبت به ازدواج چیه ..اگه پشیمون بودن بیا من دعامو عوض کنم خخخخ
نبینک خوب هم زیاده . دلت قرص

سلاااام رعد عزیز و دوست داشتنی. منم مثل تو عاشق بارونم الان دو روز پشت سر همه که بعد از ظهرش بارون میاد که کلی لذت میبرم ازش. متنت هم خیییلییی باحال و لذتبخش بود مثل همون بارون. ولی ما که نفهمیدیم کی به کی خورد کی خورد و کی نخورد شما چطوور دوست عزیز؟ خخخخ عالی بووود

سلام
وای رعد چه بخور بخوری راه انداختی وسط محله
خیلی خیلی برات خوشحالم که این روزا و باروناش حسابی دل چسبته
راستی علم غیب داری که میدونی چند روزه خیر سرم دارم پست رو مینویسم و حسابی لاکپشتی دارم توش جلو میرم
نری تا هفت هشت ماه دیگه پیدات نشه کاری هم نداشته باش کی ناراحت میشه یا نمیشه
تو تو پستات از اقوام خودمون بنویس خواهرزاده داری فت و فراوون
نوه و نتیجه و خلاصه کلی از این نون ها داری هرکی هم ناراحت شد با اون عصای اساطیرید بکوب فرق سرش تا حسابی حالش به حولش بشه
رعد برات روزای شاد عین این روزا رو آرزو میکنم
راستی اس رو هم کمی نصیحت کن یه تصمیم کبری گرفته که به مزاق من اصلا خوش نیومد

سلام به به دوباره ابرا بهم خوردن و صدای رعد بگوشم خورد و زمین یه بارون حسابی خورد آخه اصفهانم مدتها بود منتظر خوردن یه بارون حسابی بود که تو چند روز اخیر حسابی از این نعمت خدا خورد خب شما هم تشریف ببرین یه نوشیدنی چیزی در حال تماشای زمین بارون خورده بخورین

سلااااااااااااااااااااااااااااااام سلاآآآآاااآآآآاااآآآآاااآآآآم یا الله یا الله مهمون نمیخوایید
وااییی درود بر کبییییییییییییییییر رعععععععععد گرااااامی
چه پستی بود عجب پست توووپی بود خعععععلی خوشمان آمد یعنی عاااااالیییی بود
خب احمد بره محله گردی ببینه کی به کی و چی به چیه کی زن گرفتهز کی رفته کی اومده کی مونده کی بوده کی نبوده و خلاصه همین
ای شالله یه روز هم شیرینی بخوریید دیگه فعلاً لو ندم البته فکر باطل نکنیدا من پادشاه مجردین محلهم منظورم شیرینی چیزی دیگه بود که هر وقت وقتش رسید اگه محله به تاریخ نپیوسته بود بهتون میگم
خب روزتون به عشق ایامتون شیرین و روز خوش

مرسی از منطق مظفریت پدربزرگ!
عمه ازت خواسته پست بزنی اون وقت من از یکی دیگه بپرسم که ببینم راست میگی یا نعععع!
من ری استارت شدم.
عمه اگه از سایت بری هزاران عمه بجایت سبز خواهند شد.
راه تو در صورت رفتن ادامه خواهد داشت.
پس سعی کن نرو و با واقعیت کنار بیا.
اگه بری خانم کوچولو رو به رهگذر ثانی ملقب خواهم کرد

از مشتبهی بپرسی میگه که چندین روز پست من پیش نویس بدون عنوان مونده بود چون احتیاج به ماسمالی داشت خخخخ
عمه کلا میاد و میره . جایی نداره که بره .
خب خب من برم ی چایی بدم دست عبدالله پور . دم در مونده ..
اعهههه کامبیز سر به سرم نذار خخخ

سلام به رعععععد بزرگ.
عجب خوردنی های باحالی. من که چهارشنبه بعد از ظهر بیرون بودم و هی بارون بهم می خورد و کیف می کردم. یعنی خییییییس خییییییییس شده بودم. جات خالی نزدیک خونمون یه جایی هست که کنار خیابون آب آلبالو می فروشه. حالا فکرشو بکن تو این بارون داشتیم آب آلبالو می خوردیم خخخخخ . دیوونه هم خودتی.
احسنت بر پستت رحمت قیری خودمون. اصلا به فکر این نباش که کی چی میگه چی نمیگه تو حرف خودتو بزن تا قیر به خوردنت ندادم.
این خوردنای من رو هم داشته باش تا یادت نره.
شاد باشی.

آه ساعت هفت شبه !دلم پر از تاب و تبه !!!دارم عاشق میشم …قشنگترین شب امشبه !
هنوز نفس میکشی ای پدر ؟؟؟؟عمه هم ک گویا هنوووووووووووز در قید حیات میباشه ؟
باشید .باشید تا صبح دولتتون بدمه !!!
پرواز بارونی سنگاله ۲۱ ساله از کرمان !!!!خدافظ

پرواز با خودم میگفتم یعنی پرواز میاد که قبل از مُردنش ببینمش هههه چه عالی که قبل از مُردنت منو دیدی یاه یاه یاه هههه
باورم کن به هر کسی فک میکنم سر و کلش پیدا میشه. من برم به پول فک کنم .
پروازی محبوب دلش به نظرم عاشق شدی . تهتغاریا باید کم کم برن خونه بخت

آه ای پدر !!!این را در گوشهایت فرو نماع .انسُنهای شریفی چون من ک بند تن را رها نموده و در تعلقات معنوی غوطه ورند !آنها ک شرافت با اسمشان آبرو میگیرد !مرگ ندارن. !!انسُنهای شریف چون من جاودونه هسن و تا دنیا دنیاس !بشریت اعتبارش را از حضور چون ماهایی میگیره ..فک کردی من مشت خاکی مختصرم چون تو ای پدر ؟؟؟؟نععععععععععععععععع. یقین بدان ک چنین نیس !.

خانوم کوچولو خوردنی موردنی زیاد هست ولی خیلی خوبه که تو کم خوراکی و کم اشتها .
به حرف کسی گوش نکن و چاق نشو. فقط اگه قد بلندی باید قوز نکنی تا مثل مدلها به نظر برسی .
راستی اونجا کجاست که بارون کوچولو اومد ؟

سلاااام بر رعد دانا. خوبی آیا؟
انگار دیر به بخور بخور رسیدم.
پست بخور بخوری بود. ترکیدم از خنده.
رهگذر این کامبیزو حسسسااابی با بیل بزن. خیلی ازش لجم میگیره. اینقد بزنش تا کباب بشه بخوریمش. خخخ
اصفونم چند روزیه بارونیه. پریشب که شاهین شهر نیمچه سیلی اومد و مقداری از خانه و مغازه ها را آب برد. یک خورده کمترش کن ای رعد کبیر. خخخ
مرسی از پست. شاد باشید

سلام مهدی .
بی خیال مرده خوری . بیا اینجا هیچی پلو بخوریم .
به نظر من چون زیر ساختهای شهرو روستاها ایراد داره باعث سیل میشه . از ماست که بر ماست . تهرون هم که سر هم کردن تا ی بارون میزنه خیابونها کلی آب جمع میشه .

خدا نگه دارد آنان که خرد خرده خویش را خرج این خانه کنند و فعل خوردن را به طرق مختلف به خورد این خانواده مجازی خردمند دهند، تا مزاجشان به خورد و خوراکهای گوناگون خو کند و خلاقیتشان گل کرده و خوارهای این گل به دست دشمنان فرو رود، همانانند که با خویشتنداری خواب از سر خسبیدگان بپرانند، و بکوشند تا خللی در خلوت برخی از این زاویه گزیدگان پدید آورند، امید است که خیالشان خالی از هر گونه خامی و همواره خلود و مانا باشند.

وای چقدر خ . ممنون جوانمرد دانا .
خیزید و خز آرید که هنگام خزان است . باد خنک از جانب خوارزم وزان است هههه
سلام بر خردمند دانا . فحوا و مفهوم پیامت را گرفتمی ولی پاسخی در شان پیامت نداشتمی . سزاوار دیدم که با تشکری کوچک که از خرده خرد من انتظار میرود از حضورت تشکر نمایم .

خخخخ اتفاقا به همکارم کامنتتون رو نشون دادم و کلی به خرد ریز من خندیدیم . بعد از شما پرسید که چند سالتونه و اینکه تحصیلاتتون چیه . منم گفتم هیچ شناختی از این مرد دانا و جوانمرد مهربان ندارم . و چون بارون میومد من رفتم توی حیاط و زیر بارون قدم زدم و به خودم گفتم چرا من بعد از سه و سال و نیم هنوز خیلی ها رو نمیشناسم؟اما زیر بارون برای همتون دعا کردم که خوبی ها به سمتتون و سمتمون بیاد . جوانمرد مهربون و با شعور من رعد شوخو شنگم . این روزها دیگه به خاطر بارون شوخترم

درود!
بهبه دوباره رعد خطرناک که امروز صدایش در شهر ما پیچید و رگبار تگرگ و باران چند دقیقه و زود تمام شد
من که بلکم و نمیتوانم کاری بکنم خخخخخخ
فقط اومدم بگم وقتی میام اینجا میخونم و در میرم تا از محله بلک نشم خخخخ
!

سلام به خدا خیلیی دلم براتون تنگ شده بود امیدوارم دل به دل راه داشته باشه اینجام هوا ابری هست منم مثل شما عاشق بارونم اما حیف که به خاطر کیان نمیتونم برم تو بارون قدم بزنم چون اونم میخواهد بیاد خخخخخ امیدوارم ادامه داشته باشن این پستهای بسیار عالیتون شاد باشید اینو از ته قلبم میگم اگرم از دست من دلخور هستین ببخشین

سلاااام بر رعد بارونی عزیز
شکلک چه جالبا که پس از بسی بسیار تایمی اومدم محله و شوما هم پست مرحمت نموده بودید و ما هم شاد و خورم پستتون رو درسته خوردیم خخخخخ
اینجا هم جاتون خالی بارون های عاااالییی اومد ولی نمی شد بری زیر بعضی شون قدم بزنی تازه رعد و برق هم داشتیم ……

سلام علا الدین. شما که چشمو چراغ محله اید . ی چیز بگم بخندیم . من خیلی ها رو با خیلی ها اشتباه میگیرمو میگرفتم . اون اوایل شهروز و اشکان و پرسیما و ملیسا و ملیسا رو با پریسا . گوشه نشین رو با یکی دیگه و شما رو با اون آقای عسل فروش که نفهمیدم بالاخره اسمش چی بود اشتباه میگیرم . الان زیاد شما رو نمیشناسم. چون خیلی آرومید . خخخخ رعد حسابی گیج شده .
امیدوارم هر جا هستید باران و برکت به سمتتون بیاد..

بله دقیقا خوده خودشه .
در ضمن یادم اومد گوشه نشینو با بی سایه اشتباه میگیرم.
فردا قراره بارون بیاد اینجا و من منتظرم …..
فقط ی سئوال شما ساکن کجا هستید و چند سالتونه ؟
اگه دلت نخواست جواب نده. ی عده معتقدن که رعععد بچه ها رو تخلیه اطلاعاتی می کنه خخخخ یعنی عاشق این واژه ها و ترکیباتشون شدم خخخ
خلاصه من رعععد آمارگیرم .ههههه ی روزی از این اطلاعاتی که ازتون دارم به نفع خودم استفاده نموده و اختلاس کرده و به کانادا میگریزم خخخ

میگم از بس همه رو تخلیه اطلاعتی کردم یادم نمونده که از شما پرسیده بودم .
از شوخی گذشته باید بگم هدفم اینه که با توجه به سن با مخاطبم صحبت کنم . شهر هم به خاطر هوا برام مهمه که بدونم .
خلاصه که خیلی خوشحالم چون قراره بارون بیاد . فردا البته ..راستی اسمت خیلی شیکه

سلام پدر.
راستش من چند روز با اشکان و امیر سرمدی و اهل و ایالامون شمال بودیم.
اونجا فقط کمی جمعه و یه کمی بیشتر شنبه بارون اومد.
ولی هوای شمال خیلی خنک بود فقط روز پنجشنبه خیلی شرجی بود که کمی اذیت میکرد.
در کل پست جالبی بود.
موفق باشی.

رعد سلام آفرین داری راجب اس اسی خودمون
ولی خودمونیم اگه گفتی من کیم!!
راستی اینجا یه تگرگ حسابی اومد امروز بعدشم یه بارون خیلی خیلی شدید به مدت نیم ساعتی بارید بعد کم شد کم شد کم شد و همینجوری کم شد تا خرش تموم شد

اس اسی ی جورایی کلافه و خستست . بهش باید زمان بدیم .
چهارشنبه هفته قبل هم ی بارونی اومد اینجا که سالها بود ندیده بودم . اون قدر حال روحی و جسمی من با اومدن بارون های شدید خوب میشه که حد نداره .
آی اول آخر هم به گمونم خوردی . چون توی این پست خوردنیها از جنس متفاوت وجود داره خخخخ
میگم تو هم ی کمی شبیه کامبیزی . البته با تفاوتهای اساسی هههه

آن یکی شیر است، اندر باتیه؛ وان دگر شیر است، اندر بادیه. آن یکی شیر است، آدم، میخورد؛ وان دگر شیر است، آدم میخورد. سلام خدمت رعد گرامی. امیدوارم خوب؛ خوش و سلامت باشید و روزهاتون همیشه بارونی باشه. اولا ممنونم به خاطر این پست قشنگ و خنده دارتون. ثانیاً اگه اسمتون مریمه؛ پس فامیلتون چیه؟ ثالثاً اگه شما خانمید؛ چرا بعضیا بهتون میگن پدربزرگ؟ تا هنگ نکردم و مجبور نشدم ویندوزمو عوض کنم؛ جواب بدید. راستی در باره فعل کشیدن هم پست هنرمندانه ای منتشر کنید تا شاد بشیم. در پایان بگم که تا پستتونو باز کردم؛ بارون شدیدی در شهرمون؛ بافق به قول جواد خیابانی وزید. بافق شهریه که کم در اون بارون میاد. اونم در اردیبهشت. همیشه پست بارونی بذارید تا من بیام باز کنم تا بازم بارون بیاد. خب زیادی حرف زدم. برم تا مدیران با تیپا منو ننداختند بیرون. خخخ..

سلام محمد .
وای مگه شما همه کامنتارو میخونید هههه اسمم توی این محله رعده . و این داستان که همه منو پدربزرگ صدا می کنن طولانیه . فقط تا این حد بگم که من با این سایت آشنا نبودم و در سال ۹۲ کاربر وبلاگ هواشناسی امیر سرمدی بودم . اونجا دیدم ۹۹ در صد کاربرا آقا هستن منم دیدم بهتره منم اسممو رعد بذارم و چون سنم از همه بالاتر بود نقش بابابزرگهای شوخ طبع رو توی وبلاگ بازی میکردم . اینجا که اومدم به توصیه مجتبی و امیر مجبور به افشای شخصیت حقیقی شدم ولی در کسوت پدر بزرگان ماندم خخخ حالا اینکه ی عده منو پدر صدا می کنن ربط به شب نشینی های محله در سال نود و چهار داره .این بود خلاصه داستان . بقیه جوابها هم بماند

بازم سلام. من کامنت های همه پست ها رو نمیخونم. من اگه قرار باشه توی پستی کامنت بذارم؛ کامل کامنت هاشو میخونم تا کامل در جریان کامنت ها قرار بگیرم؛ بعد کامنت بدم. به هر حال ممنون از جواب خلاصه ای که دادید خانم رعد و برق.

کار عاقلانه ای انجام میدی محمد .
راستی من توی سایت با تو با چند تا فعل همین شوخی ها رو کردم . خب ولی لازم فعل کشیدن رو شما خودت باهاش شوخی کنی . نوبتی هم باشه نوبت آقایونه .
اصلا خیلی هم خوب شد . شما تا هفته بعد این پستو منتشر کن تا این بار هم اینجا و هم بافق بارون بیاد . وحشی بافقی متعلق به شهر شماست ؟؟

بله؛ مربوط به شهر ما میشه و اینکه من مثل شما خیلی هنرمند نیستم و اگه بنویسم؛ استقبال خوبی ازش نمیشه. حالا که صحبت از وحشی بافقی شد؛ بذارید یه خاطره تعریف کنم که خوندنش خالی از لطف نیست. ۲۰ سال پیش یکی از دوستان بابام که اصفهانیه و پزشکه و اتفاقا دستی هم در شاعری داره؛ اومده بود خونمون. داشت با بابام بحث ادبی میکرد و صحبت از وحشی بافقی شد. وسط صحبت هاش گفت همون طور که میدونید؛ ما وحشی بافقی یه دونه داشتیم؛ ولی بافقی وحشی خیلی. البته طرف با لحجه غلیظ و شیرین اصفهانی اینو گفت؛ ولی من به ۲ دلیل اصفهانی ننوشتم: اول اینکه ترسیدم اصفهانیا ناراحت بشن و فکر کنند مسخرشون میکنم؛ دوم اینکه من تسلط کافی به زبون اصفهانی ندارم.

سلام بر رعد بزرگ و همه رعدها اعم از کوچک و بزرگ و متوسط پست خوبی گذاشته بودید اما من چون در مسافرت بودم آن را دیر خواندم بنا بر این فکر میکنم کمی مانده شده باشد به هرحال اگر در یخچال بوده باشد همنوز هم قابل خوردن است خخخخ امیدوارم که دلتان همیشه شاد و بارانی باشد ولی ابری نباشد ولی ابری نباشد چونکه ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند حسن و قاسم و عباس و نقی بیکارند …و خیلی های دیگر

وای چه خوب که کلی خوردنی برای روز مبادا کنار گذاشته بودم . صفا آوردی گوشه نشین دلها .
میگم آیا قرار نبود ی پست بزنی ؟یادمه با هم شرط بندی کرده بودیماااا
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
بچه جان درس نخوان لیسانسه هاش بیکارن خخخ

سلام رععععد بزرگ محله.
منو که شناسیدی؟باشه بابا منظورکم همون شناختی بود.سوتی نگیر دیگه لطفا.
خخخخ!!!!اینو پیش پیشکی گفتم که بعدا تو جوابکت بهم نگی.خخخخخخخخخخ!!!من حمیدو معروف خود خود خود خود خودتم!!!!!خیییییلی خوشحالم که دارم واسه پست زیبای نخونده شده کامنت می ذارم.راستی تو این مدت که من زیر آب در حال خفه شدن و مردن بودم،چیا راجع به من گفتین؟هان؟هان؟راستشو بهم بگو!منتظر کامنت زیبات هستم.منتظرم هاا!نپیوچونی منو هااا!باشه؟خخخخخخخخخ!
شاید باورت نشه؛ولی من اصلا اصلا اصلَنَکَن حتی سمت سایتکمون هم نیومدم.
به خاطر این هم نتونستم پستت رو…(بخشید اصلا اصلا اصالنَکَن حواسم نبود،پست زبیا و بزرگت رو.)بخونم.-توروخخخخخدا بخشید.
ولی چون خخخخخخخیییییییییللللللللیییییییی دوسِت داشتم سعی کردم کامنت قشنگه رو برات بزارم…بخشید بذارم…من بازم می یام پیشت…فعلااااااا…شکلک خداحافظی با رعععد بزرگِ…
آخ آخ…خاک تو سر بی مغزم..یه چی یادم رفت..شایدِ شایدِ شاید من و مجی بریم این دور اطراف با هم بتابیم.مدیونی اگه نیایی هااا!بازم می گم شایدِ شایدِ شاید هااا!بعد نیایی بگی حمیدو خیلی بد قول بود!خخخخخخ!
حالا شکلک خداحافظی بسییاااااارررر صمیمی با رععععد بزرگ محللللللللههههه!

آی حمیدو خودتی ؟پسر چقدر قدو بالات بلند شده . اعههه انگار مردی شدی واس خودت خخخخ
چند وقت پیش داشتم عکسامو نگاه می کردم و با خودم گفتم این پسر بی معرفت بعد از اردو اومد و ی کامنتایی داد و بعد نیست شد . فک کردم ببین از خدا بی خبر شدی و مارو فراموش کردی خخخ

پاسخ دادن به ابراهیم لغو پاسخ