خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
کارگاه مثبت اندیشی رعد 4

این قسمت : بی توجهی
سلام به دوستان مثبت اندیش . بهتره بگم سلام به هم سفرهای خودم در جاده زیبای مثبت نگری. از تمرین هایی که گفتم چه خبر ؟ از جذبهای خوبتون بگید . از حال و احوال روح و روانتون بگید. ای کاش دوست خوبم عاطفه بانو که به راستی استاد خبره ای توی این کاره میومد و با کامنتا و جذبا و افکار مثبتش شما رو هم امیدوار میکرد . ولی حیف که فقط توی گروه تلگرامی . بریم سر موضوع امروز :

در مورد توجه خیلی حرف زدیم ولی امروز می خواهیم بگیم به چه چیزهایی توجه نکنیم . ما خیلی چیزها رو نمی خواهیم . پس نباید بهشون توجه کنیم. چرا که توجه کردن همانا و پیدا شدن سرو کله نحسشون توی زندگیمون همانا . پس به چیزهایی که دوست نداریم ، تصور کنید اه اه و بد بو
و بی ریخت و به قول رهایی آکله هستن و بهشون نیم نگاه هم نندازیم. سمتشون هم نریم. ما خیلی توی زندگی حواسمون به خورد و خوراکمون هست ولی دقت نمی کنیم به روحمون چه خوراکی میدیم. . غذای روح ما توجه و ارتعاشمون هست . همون طور که جسم برای رسیدن به سلامتی احتیاج به مواد سالم و پرهیز از خوراک مضر داره ، روح هم علاوه بر افکار مثبت باید از افکار منفی دور باشه .
وقتی ما چیزیو نمی خواهیم باید در موردش کاملا بی توجه باشیم تا غذای روحیمون نشه . . از هر چیزی شکایت کنیم همون مشکل یا شبیه اون مشکل وارد زندگیمون میشه .
ما شبانه روز در حال ارتعاش دادنیم . اگه حواسمون به این موضوع باشه بُرد کردیم.
از اتفاقی که برای خودمون و یا دیگران افتاده و دوستش نداریم نشینیم با دیگران صحبت کنیم .
(مورد مهم بی توجهی به سختی ها و مشکلات نهفته در چیزهایی که دوست داریم .) یعنی چی ؟ لنا شما بگو خخخ چی حواست نبود اععععع ستاره بگو …. چرا میخندی ؟ آی رهای آکله گرفته نیشگون نگیر ستاره رو … اصلا خودم میگم
مثلا ما دوست داریم خونه تمیز باشه . ولی به سختی های خونه تکونی فکر می کنیم. به این که دست تنها هستیم و یا به چیزهای دیگه … بهترین روش برای موفقیت در زندگی فقط تمرکز روی دوست داشتنهاست و لذتهایی که قراره ببریم. ما پولو دوست داریم ولی به سختی های کار کردن و زود بیداری و حقوق کم و قدرناشناسی کار فرمایان فکر می کنیم و این مانع ارتعاش مثبت ماست. حتی اگر کار رو انجام بدیم به اون چیزی که می خواییم نمیرسیم چون پیشاپیش منفی ها رو سبد سبد فرستادیم.
خیلی باید حواسمون باشه که بی چیا توجه کنیم و خیلی باید هنرمند باشیم که به ی سری چیزها بی توجه باشیم. توجه به خاطر توجه نکردن کنیم .
دوستانی که دارید با من همقدم میشید ممکنه از فردا که می خواهید به دوست نداشتن ها بی توجه باشید ، از دستتون در میره و توجه می کنید . مثلا با دوستتون از وضعیت بد اقتصادی میشنید ی دل سیر فحش به زمین و زمان میدید بعد میایید خونه و میگید ای دل غافل مثلا من قرار بود بی توجهی کنم . بعد هی خودتون رو سرز
نش می کنید که اعههههه چرا از منفی ها حرف زدم. باید حواستون باشه دیگه به موردی که از دستتون در رفته توجه نکنید و بی خیال شید . سرزنش کردن خودتون اصلا باعث پیشرفتتون نمیشه . به خودتون بگید عیبی نداره دفعه بعد حواسمو بیشتر جمع می کنم

چند سال پیش یک کتاب به اسم باغبان الهی خوندم که موضوعش بی توجهی به گناهان بود . می خواست بگه اگه می خواهید گناه نکنید بهش بی توجه باشید . داستانهای زیادی در این مورد همگی خوندیم که ی جورایی به بی توجهی انسان به ی سری افکار داره .بعد از یک هفته بشینید با خودتون فکر کنید که چقدر توجه شما نسبت به قبل از آشنایی با قانون جذب فرق کرده ؟آیا کماکان شبها موقع خواب و صبح ها مثل قبلتون فکر می کنید ؟ اگر افکارتون مثل ی اسب افسار گسیخته به هر جا میره به نظرم بی خیال این کارگاه بشید و برید . چون اون موقع به قانون جذب بدبین میشید . با خودتون نمیگید به چیها بی توجه و بی چیا توجه کردم. فقط میگید ای بابا این حرفا علی گول زنه . خخخخ
پس اگه قبل از مطالعه 80 در صد منفی بوده و 20 در صد مثبت و حالا هم همون جوریه پس فقط اطلاعاتتون زیاد شده و دارید اطلاعات رو با خودتون حمل می کنید .
استر هیکس میگه یکی از راه های رسیدن به حس خوب بی توجه بودن به اتفاقات بد است
تمرین این دوره :
1. دوری کردن و توجه نکردن به اخبار منفی اعم از اقتصادی و اجتماعی و عشقی و خانوادگی خخخخ نشنیدن و نگاه نکردن و نخوندن و هر چیزی که حسمون رو منفی می کنه . و اگر در جمعی بودید که نمی تونستید جمع رو ترک کنید توجهتون رو به چیزی که دوست دارید معطوف کنید . مثلا با گوشی یا بچه و یا ی فرد دیگه صحبت کنید .
2. اگر اتفاق ناخوشایندی براتون افتاد به هیچ وجه با کسی در موردش صحبت نکنید و با خودتون هم مرورش نکنید .
3. سنگ صبور و گوش شنوای دردها و بدبختی های دیگران نشید مگر اینکه کاری بتونید در جهت کمک بهش انجام بدید . ولی دقت کنید که گاهی اوقات افراد به بهونه مشاوره میان و می خوان فقط خودشون رو سبک کنن و به راهنمایی های دیگران هم عمل نمی کنن . پس در این مدت اصلاً و اصلاً سنگ صبور نشید .
4. کتاب و موزیک و سریال و فیلم غمگین گوش نکنید .
******
جا داره از پریسیما و شهروز خان تشکر کنم . چون پُستم هنگ شده بود و هر کار می کردم نمی تونستم تغیراتی در اون اعمال کنم . بعد بهم گفتن که کلاً بی خیال اون پست بشم . چون اون پُست سوخته و هنگیو منگی محسوب میشه . خخخخ

۷۴ دیدگاه دربارهٔ «کارگاه مثبت اندیشی رعد 4»

سلام . اعععهه تو چقدر شبیه سعیدی . اول فکر کردم سعیدی بعد فهمیدم نه خودت خودتی خخخخ
جناب شریفی فکر کردن به سختی ها آدمو لهو لورده می کنه . باعث اومدن سختی های دیگه هم به زندگیمون میشه .
راستی پست های قبلی دیگه هم خوندی ؟؟چون این قسمت چهارمه .

محمد این قسمت چهارمه . هر دفعه ی تمرین میذارم. ای کاش بتونی تمارین هفته قبل هم انجام بدی و از نتایج خوبش بهرمند بشی .
بازم میل خودته .امیدوارم اون قدر خوبی و خوشی بیاد سمتت که از خوشحالی بیای توی همین پست بگی معجزه شده

درود رعد دانا.
ببین,من از اول تا الآن همه پست هاتو دنبال کردم, باور کن واس حرفایی که زدی الگوریتم یعنی روش قدم به قدم رسیدن به یه موضوع خاص رو تو ذهنم طراحی و پیاده کردم, و وقتی اومدم بهش عمل کنم, همه چی بر عکس شد.
کلاً این قانون جذب رو من نمیدونم چرا بر عکس عمل میکنه.
ولی اگه به هر چیز منفی فکر کنم, دقیقاً عکسش تو زندگیم اتفاق میفته و به تجربه بارها به این نکته رسیدم.
پس عشق به سوی منفی نگری و منفی انگاری.

سلام کریمی . خوبی . ی مدت نبودی چرا ؟خوب شد که اومدی .
بر عکس عمل می کنه خخخخخ وای خدای من . هنگ کردم . مگه داریم ؟مگه میشه ؟
یعنی اتفاقات خوب روزانه رو تیک زدی و بعد برات اتفاق بد افتاد ؟خدا و قانون هم توی کار تو موندن خخخ من چی بگم آخه .

سلام آقای کریمی جالبه منم که شروع کردم همینطور بود خخخخخ ولی قویتر از اینیم که با این بادا بلرزم …
چون خودم تجربه کردم گفتنه این نکته رو لازم میدونم ببینید شما در ظاهر شروع کردید به شمردن مثبتها که بنظرم همینم برای شروع خوبه ولی باطنن هنوز روی اون نظر که منفی بگم برعکس میشه تمرکز دارید شما باید تمام وجودتون مثبت بخواد بنظرم چون تفکرتون اینه پس همه چی برعکس میشه ذهنتون باهوش تر از اینه که گول ظاهر را بخوره . یه جورایی ایمان قلبی میخواد با تمام وجود مثبتها رو بخواهید و بشمارید . یکی از چیزایی که میتونم مثال بزنم این بود که هر وقت جاهای شلوغ میرفتم و میخواستم ماشین پارک کنم یا یه آدم زبل سریع میذاشت جایی که در نظر داشتم یا باید دورتر از اونجایی که میخواستم پارک کنم و وقتی منفی میگفتم جا پیدا میشد تا این چند وقتی که شروع به شمارش مثبتها کردم عمیقا از ته دل میگفتم یه جای خوب برای ماشینم کنار گذاشته شده و مطمئن بودم که اینطوره چون سعی کردم تفکر منفی رو از خودم دور کنم میگفتم هست و بود این یکی از مثبتهامه … واقعا از مثبتها دارم لذت میبرم از عمق وجودم میگم اینقدر دلچسبند که باید تجربه شون کنید عالیییییییییه شروع کنید و ادامه بدید اون وقت نتیجه هاشو میبینید . دوباره شروع به شمردن مثبتها بکنید و از اول پست ها ی مثبت رعد رو اجرا کنید . طولانی شدن کامنتم رو هم یه نکته مثبت میدونم اینم خودمو رعد میدونیم خخخخ . در راهتون مستدام باشید .

بلور جونم خیلی خوشحالم که تونستی دیدگاهتو تغییر بدی .
یادمه بهم پیام دادی و گفتی بر عکس عمل میکنه و حتی گفتی دوست نداری از حال خوبت بگی چون می ترسی از بین بره . ولی از این به بعد می بینی که هر چی از خوبی ها بگی ،مثل قلمه زدن گیاهان می مونه و خوبی ها توی وجودت تکثیر میشه. با گفتن خوبی ها اونا روز به روز زیادتر میشن .
امیدوارم علی بی ادعا هم زودتر به این نتیجه برسه که فکر کردن به خوبی ها براش خوبی به ارمغان میاره

رعد خیلی عزیز و مهربون سلام
این عاطفه خانم کی هستن کنجکاویدم آیا استاد قانون جذب هستن
رعد من همیشه فکر میکردم تبریز میقبولم ولی افتادم یه جا که عرب ننداخته و منم از حرصش نرفتم تا چشش دراد و از حالا قید وکالت رو زددم و نشستم حالا نخون کی بخون
ولی در کل پستات عالی هستن و من تا جایی که بتونم تمرین میکنم و یه جاهایی هم جواب گرفتم و اونایی هم که نگرفتم حتما آکله بودن و منم بهشون فکر نمیکنم
کاش کامنتم برسه جایی هستم که نت افتزاحه
اگه نرسه حتما اینم آکله ای بیش نیست و باید ببینم کی میرسم جایی بهتر کامنت بزارم
شاد باشی باشم و کلا باشیم

سلام ابراهیم .
عاطفه دوست دوران دانشگاهم بود . و بیشتر از سه سال با هم هم اتاقی بودیم . یک ساله که قانون جذب رو توی زندگی پیاده می کنه و واقعا به چیزهایی که روش تمرکز میکنه میرسه . نویسنده نمایش نامه های رادیویی هست .
فعلا که ما اول راهیم و تمرین خاصی جز تیک زدن اتفاقات خوب و نوشتن نکات خوب اخلاقی و برتری های خودمون چیزی نبوده .
ولی همین که بتونیم تا حدودی افسار افکارمون رو به دست بگیریم به نظر من ی پیشرفت حسابی داشتیم .
ابراهیم بازی فراوانیو انجام دادی ؟؟
الان کجا هستی که نتت ضعیفه ؟کدوم شهر قبول شدی ؟

سلاااام عزیز جونم,من که خودمم نخوام انگار یکی دستمو گرفته و داره می بردم ب سمت خوبیا و عشق و خوشالی و شادان بودن ک همش خخخ,الان اگه بگم من این تمرینم جلوتر شروع کردم چون افکار منفی شبانه و اضطرابام رفع شده کاملا,باورت میشه,چرا؟چون قبلا هم نوشته بودم تو تلگرام.میدونم خدایی که همیشه مواظبم بوده همیشه,حواسش ب حال و آینده منم هست,پس پیش ب سوی شادی,سلامتی,عشق و آرامش و ثروت و نعمت و داشتن های عاالی,همینا رو واسه همه دنیا خواستم و میخوام واسه همیشه,موفق تر باشید.

سلام لنای خوش آوا .
دقیقا همین جوره که میگی . به خاطر کتابی هم که داری گویا میکنی حسابی از من و بقیه جلوتری .
میگم ای کاش تو و عاطفه بیایید توی نوشتن پست ها به من کمک کنید . مثلا قسمت بعدی رو تو بنویس قسمت بعدش هم عاطفه . والا چیزی ازتون کم نمیشه که کلی هم احساس انرژی می کنید . چون اون روز و روز بعد بخوای نخوای فقط داری به مثبتها فکر می کنی

بشدت نگران گرونی متریال نقاشی بودم. میترسیدم و هی میگفتم زود برم بخرم تا دیر نشده. دیروز با ترس رفتم سراغش. رنگی که شیش تومن میخریدم شده بود ده تومن. دست از پا درازتر برگشتم خونه. خاااااااک. این گرونی رو نمیشه کاریش کرد. مجبورم محلش نذارم زین پس. مثلا بگم این خودش یه نشونس که هی دختر روشت رو عوض کن. مثلا برو سمت تکرنگ کار کردن. شاید اص جذاب از کار در بیاد و تجربه خوبی ام هس.
و اما جذبهام. حالم خوبه. اولاش خیلی خوبتر بودم ولی یه کم از دستم در رفته چن روزه و اعصابم بهم ریخ واس اخبار و خبرای بد. باس بذارمشون کنار. پیش بسوی توجه به خوبیها و قشنگیها و مهربونیها و دوری از زشتیها و بدیها و آکله ها…

چند روزی خونه خواهرم بودم . اثاث کشی کردن به خونه جدید . دنبال پرده بود . وای وای که قیمت پرده ها خیلی خیلی گرون بود . ولی از اونجایی که خواهرم با اینکه اهل کتب قانون جذب نیست و به خاطر اخلاق خاصی که داره همیشه نا خودگاه حس میکنه خدا هواشو داره بهم گفت من فقط پرده ایو میخرم که دوست دارم . شده تا چند سال ملافه به پنجره ها بزنم میزنم ولی فقط پرده ای که دوست دارم باید باشه . بعد گفت فکر کردی خیلی طول میکشه . منم گفتم نه . حتما با قیمت خوب گیرت میاد . پس بریم خونه شاید پرده آماده بیاد در خونتون و ما خونه نباشیم خخخ توی بازار در حال قدم زدن به سمت خونه بودیم که پرده آماده پشت ویترین چشم من و خواهرم رو گرفت . بی اختیار رفتیم توی مغازه. صاحب مغازه گفت اگه سایز و اندازه پرده تون همین اندازه باشه به کمتر از نصف قیمت همین الان ببرید که می خوام پرده جدید پشت ویترین نصب کنم خخخ ما هم خوش و خندون شدیم .
******
فعلا با تک رنگ کار کن . ولی انرژی مثبت بده . بی توجهی که توی این راه باید بهش عمل کنی اینه که به چطوری انجام شدنش فکر نکنی . مثلا فکر نکنی چطوری رنگ ارزون گیرت میاد . اصلا و ابدا و به هیچ وجه به هیچ راهی فکر نکن . فقط به ی عالمه رنگ خوب و با کیفیت فک کن و بس .
تمرینی که باعث میشه به راه های الکی ذهن منطقیمون فک نکنیم نوشتن اگه به اضافه آرزوهامونه . اگه رنگ های خوبی گیرم بیاد چی ؟؟اگه بتونم نقاشی ترو تمیزی بکشم چی ؟؟و جملاتی که آرزوته .

یه بدشانسی بزرگ اوردم رعد
اونی که برام ثبت نام کرد یه رقم از کد شهر رو اشتباه زد و من جای حقوق خصوصی دانشگاه تبریز حقوق عمومی بجنورد قبول شدم و از اونجایی که اسمم رو شانس ا…ه نزاشتن و من از حقوق عمومی هم بدم میاد و راهش هم حسابی دور بود بوسیدمش و تقدیم خودشون کردم و نشستم به دوباره خوانی
اینم از بدشانسی و دسترس نبودن کد امنیتی سایت سازمان سنکوفت
الآن هم روستا هستم تو کوه و دشت دارم پرسه میزنم
عاطفه ها همیشه موفقن و کارشون حسابی درسته
نه اون بازی رو انجام ندادم

ابراهیم اگه رشته ای که دوست داشتی قبول میشدی حتما بهت می گفتم برو . ولی قانون جذب میگه حتی اگه سالیان سال دارید کاری رو انجام میدید که دوست ندارید اونو رها کنید و شک نکنید که کار مورد علاقتون رو پیدا می کنید . و بهتره بگم کار و شغل مورد علاقه میاد به سمتمون .
پس اصلا بی خیال این قبولی شو . و از توی خونه موندن لذت ببر ..
ی سری چیزهایی توی زندگیم اتفاق افتاد . اون زمان خیلی زجر میکشیدم . ولی به خدا گفتم خدایا من در خفا گریه می کنم ولی میدونم این اتفاق دلیلی داره. ناشکری نمی کنم . ولی ای خدا بهم حکمت این اتفاق رو نشون بده .باورم کن کمتر از یک سال بعد مداوم خدا رو شکر می کردم که اون اتفاق بد افتاد و اون خوبی که من به خیال خودم خوب بود نیفتاد . تا سالها شرایط ی جوری بود که می گفتم وای چه خوب که اون موضوع جور نشد و الا الان توی عجب مخمصه ای افتاده بودم خخخ
*****
بازی فراوانی برای کسب پول و ثروته . آریای گرامی توی پست قبلی به صورت کامل توضیح داد .
آریا هم حسابی کار بلده . ای کاش بیاد و با اطلاعاتی که داره به بچه ها کمک کنه .

وای ابراهیم… بذ یه چی برات تعریف کنم. یه دوستی داشتیم تو دانشگاه استعدادش قلنبه بودااااا. اص یه چی میگم یه چی میشنفی. اهل کتاب بود. خلاق بود. دست قوی داش. خوس فکر بود. خلاصه همه کلاس یه طرف بود این دوست جان ما یه طرف. ولی… ولی پول نداش هیچی. حتی پول ناهار نداش. از شهرستانم اومده بود. خلاصه یه ترم از بس پول نداش ول کرد رف. وسط امتانا ول کرد رف. خخخخخخخ. فکرشا بکن خوش ذوقترین هنرمند کلاس از بی پولی رفت و نمراتش همه از دم صفر رد شد. فقط یکیشا من چونه زدم استاد ۱۲ رد کرد. ولی فرقی نداش چون مشروط شد. ترم بعد برگشت دانشگاه. این مدت کار کرده بود و پول داش برا گذران یه ترمش. مجبور شد با ترم پایینیا کلاس بگیره.ترم پایینیای ما شیش نفر تو کلاسشون داشتن که یه گروه اراذل رو تشکیل میدادن که تو بی اخلاقی و زیرآب زنی و پستی درجه یک بودن. ما تموم کلاس غصه مون بود برا دوستمون که افتاده قاطی ترم پایینیا طفلی. حیف شد. بیچارش میکنن. ولی دریغ از اینکه حواسمون نبود توی اون کلاس یه دانشجویی هس که عاقل و با اخلاق و همه چی تمومه و قراره که عاشق دوست ما بشه و کیلیلیلیلیلی… ازدواج کردن و آی خوشبخت شدن. آی خوشبخت شدن. آی خوشبخت شدنن. پاتا که میزاری خونشون خوشبختی و خوشی و مهربونی و عشق از در و دیوار هوار میشه سرت. خلاصه بی پولی یه ترم دوستمون باعث سعادتش شد… خخخخخخخخخخخ. منکه بعد ازاون هر وق مشکل دارم میگم حتمی یه خیری تهش برام کادوپیچ شدس.

رهایی شک نکن که همینه . من که از دوران دانشجویی ایمان به این موضوع آوردم . چون با خدا معامله کردم که بهم حکمت کاراشو نشون بده . البته معمولا زمان میبره . حکمت بعضی از اتفاقات بر ما معلوم و بعضی ها نامعلوم . ولی خب در عنفوان جوانی از خدا خواستم که حکمت این اتفاق رو و جور نشدن فلان کار رو بهم نشون بده تا ایمان بیارم . چون به نظرم اصلا خیر و منفعتی در این اتفاق بد برای من نبود . من شخص مذهبی نیستم . ولی آیه قران هم در این مورد داریم که چه بسا اتفاقات خوبی که فک می کنید خوبه ولی نه و بالعکس .
****
خدارو شکر که بیشتر آدم ها توی زندگیشون ازین تجربه ها دارن و لازم نیست از بیرون براشون مثال آورد . فقط اگه هر کسی با هر سنی به مسائل و اتفاقات توی زندگیش دقت کنه به این مساله پی میبره

رهگذر همیشه خاطرات جالبی تو چنته داری ای ول
ولی باور کن من اگه بخوام برم حدود ۳۵ ۳۶ ساعت باید تو راه باشم و تقریبا هر بار که بیام و برم چندین نصف میشم تازه رشته رو هم دوست ندارم اینه که باید بشینم دوباره خر خونی کنم و راهی که تا آخرشو رفته بودم دوباره باید برم و این خیلی بده
بماند که یه سال هم از دست میدم.

آره خوب متوجه شدم منظور تورو
ولی بقیه یه مدت گیر میدادن که یعنی چی یه سال بمونی تو خونه و نری
حالا تو برو و از این چیزا ولی از اونجایی که من آدم گوش نکنی هستم و کاری که دلم نخواد انجام بدم انجام نمیدم دارم از حالا میخونم تا سال بعد

بهترین گزینه رو انتخاب کردی و اون احترام به علاقه و استعدادت بوده ..
توی این یک سال هم استراحت می کنی و هم مطالب و درس ها برات روشنتر و قابل فهم تر میشه . برای خودم این اتفاق افتاده که میگم خخخخ

سلام!
غر زدن رو تا اندازه‌ای کنار گذاشتم و نتایج خوبی هم ازش گرفتم. اولینش آرامش بیشتره. اون شمردن اتفاقات مثبت هم باعث شد متوجه بشم روزانه چقدر حوادث خوب پیش میاد که ازشون غافلم. حالا تا بعد!
راستی، گفتید مذهبی نیستید، ولی روح مذهب توی رفتارتون موج می‌زنه. چرا از مذهبی بودن ابا دارید؟

سلام .
چه کار صحیح و شایسته ای تونستید انجام بدید . همین که غر زدن کم بشه میزان حرف هاییی که لقلقه ی زبان کمتر میشه . این پیشنهاد منه که هر وقت خواستی غر بزنی بلند بگو خدایا شکرت . چه قدر من شادم. چه زندگی خوبی دارم . همه رو بلند بگو . هر جمله مثبتی هم که دلت خواست بلند بگو .
******
علا الدین ظاهرم که میگه مذهبی ام. چون چادری ام خخخخ خانواده ام به شدت مذهبی و من خسته از مذهبی هستم که فقط خط و نشان برای زن ها می کشه خخخ از کلاس پنجم ابتدایی بیشتر کتب مذهبی و معانی آیات قران رو خوندم . چون پدرم توی خونه کلی کتب مذهبی داشت و من اننتخاب دیگه ای برای مطالععه نداشتم.
اعلا الدین ی چیزی بگم بخند چند وقت پیش به ی عروسی دعوت بودیم . همه در حال رقص ، اما من با رقص و آهنگهای عروسی شاد نمیشم که حالمم از این کارها آشفته میشه . ی خانوم مسن فکر کرد من گناه میدونم و کلی برام ذوق کرد که در جوانی سمت گناه نمیرم خخخ بهش گفتم حاج خانوم رقص و آواز که در جمع خانوم ها گناهی نداره . میگفت پس چرا نمیری وسط . پس چرا اینجا نشستی ؟ گفتم چون من با این چیزها شاد نمیشم. من با دیدن طبیعت و بارون شاد میشم . اما اون اصرار داشت که ساز و آواز گناهه . اعلا الدین من محدودیت های دین رو دوست ندارم و میگم هر انسانی باید خودش تصمیم بگیره چطور با خدا در ارتباط باشه . عاشق کمک کردن به فقرا هستم. ولی خمس مالم اون جور که اینا میگن پرداخت نمی کنم. بعد میان میگن تو خمس نمیدی و انفاق می کنی . برام مهم نیست خط کشی های مذهبیون رو رعایت کنم . دوست دارم خودم از خودم راضی باشم. همیشه به خواهرم میگم خدای من خیلی راحت میگیره . خدای من عاشق خنده های منه . امام حسین من دوست داره من فکر کنم و شجاع باشم و در برابر قدرتهای اطرافم به خاطر مقامشون سر خم نکنم . روح من نمیگه هر چی شوهرت گفت بگو چشم. هرزگاهی لازمه داد بزنی و حقتو بهش گوشزد کنی . اعلا الدین خیلی از روحیات من گره ی کوری با دین خورده و سر تعظیم بهش خم می کنم ولی هر جایی که دوست ندارم عمل نمی کنم خخخخ من معتقدم هر عملی از من به دییگران ضرر نرسونه به خودم مربوطه و خودم سود و ضررش رو می بینم .
اعلا الدین دیروز توسط بسیاری از همکارانم سرزنش شدم که چرا روسری و مانتو و کفش روشن پوشیدم. گفتن محرمه و احترام بذار . ولی من بی احترامی به امام حسین نکردم. افکارها باید تغییر کنه و من نمی خوام مشکی بیخود و زشت بپوشم

به نام خدا
باز باران .
با ترانه .
باران خانم اومدی ،خوش اومدی .خدا کنه ان شاء الله امسال باران رحمت خدا خیلی بباره .
سلام احوالتان ؟خوبید که .
ببخشید جسارت نباشه ..خواستم نظرم رو بگم .
قصد بحث هم ندارم .
******
_”اما من با رقص و آهنگهای عروسی شاد نمیشم که حالمم از این کارها آشفته میشه”
_”چون من با این چیزها شاد نمیشم. من با دیدن طبیعت و بارون شاد میشم .”
جانم این نشان از روح پاک و شاد و مهربان و لطیف شماست.

و در بحث حرام و حلال بودن هر کس می تونه به نظر مرجع خود عمل کنه .
.
****
_اگه یه معلم وارد کلاس بشه و هردانش آموزی یه جور برایش ابراز احترام کنه ومثلا یکی بلند شه ،یکی بخوابه ،،یکی جیغ بزنه ،یکی بخنده ،یکی شلوارش رو در بیاره ،یکی کفشش رو ،یکی //و بگن ما این محدودیت رو دوست نداریم که برای احترام به معلم فقط بایستیم و هر دانش آموز باید خودش تصمیم بگیره که چطور با معلم در ارتباط باشه و هر طور که دوست داره به معلم خود احترام بیذاره .شما فکر می کنید وقتی معلم وارد این کلاس بشه …

کسی که خدا رو دوست داره و می خواد با اون در ارتباط باشه می دونه که هم کارهای خدا حکمت داره هم فرمان ها و حرف های خدا از روی دانایی و آگاهی است ،که در دین خدا بیان شده .
اگه شمابه خدای نکرده یکی از عزیزانتون رو از دست بدید آیا حاضرید لباس رنگ روشن بپوشید یا اگه یکی از دوستان شما لباس رنگ روشن پوشید شما ناراحت نمیشید و اون رو بی احترامی به خود نمی دونید ؟یا مثلا اگه یکی از همکاران شما عزادار باشه شما با او هم دردی می کنید یا لباس روشن می پوشید و می خندید .
فرض گیرم که شما یا همکارتان از هم ناراحت نمیشید .ولی آیا رسم ادب اینه ؟

آخه انسان سالم و با ادب خوبه که بنا به موقعیت گفتار و رفتار و پوشش مناسب داشته باشه .
بنده خودم هم مشکی دوست ندارم ولی به جای اون قهوه ای یا سورمه ای می پوشم .

یه دانش آموز اگه بیی اجازه از کلاس بیرون بره و بگه معلم به من یاد داده فلان مطلب را ،معلم من دوست داره من فکر کنم و شجاع باشم و ….ولی من به ایشان بی احترامی نمی کنم و معلم باید افکارش تغییر کنه و … .شما می دونید چه هرج و مرجی به وجود میاد .

بله دین برنامه زندگی سعادتمندانه دنیا و آخرت است و مسلما امر و نهی هایی هم دارد .و با راحت طلبی و عمل خود سرانه منافات دارد .
کلا انسانها هم برای نظم در جوامع قوانینی را وضع کرده اند .افراد خود سر و از خود راضی معمولا از رعایت آن سر باز میزنند .و نه تنها به خود بلکه به دیگران هم ضرر می زنند و حقوق دیگران را ضایع می کنند .
خدا در دین هم انفاق قرار داده هم خمس .فرموده :تو یه سال هم خوب بخور هم خوب بپوش (ولی اسراف نکن )هم بگرد هم به فقرا کمک کن .هم …پایانسال اگه چیزی اضافه اومد که با این وضع …یک پنجم به عنوان خمس بده .
نمی دونم شما می خواهید با خودتان یا پدرتان یا هر کس دیگه مخالفت کنید به من ربطی نداره .شما یه انسان مختار هستید .ولی دین را باید از اصل آن که قرآن و عترت که مفسران قرآن هستند گرفت نه از پدر و مادر و …
دین اگه از روی آگاهی و بصیرت باشه شیرین و جذاب است و خسته کننده نیست .
خب شما در کودکی اگه می خواستید کتاب دیگری بخوانید می تونستید زرنگ باشید و برید کتابخانه محل ،مدرسه،….
شما هر عقیده ای که دارید به من ربطی نداره و قصد بحث با شما را ندارم ممکنه یه نفر حتی شیطان پرست باشه ولی تا وقتی که عقیده اش برای خودش باشه و اون رو رسانه ای نکنه کسی به اون کاری نداره .
دین زن را آزاد کرد و به او ارزش داد .
اگه کسی به شما اهانت کنه یا به دید بد به شما نگاه کنه ناراحت می شید .خدا زن رو دوست داره و برای او ارزش قرار داده .راه بی ارزش شدن او را بسته ،و این زن است که باید این مطلب را درک کند و قدر بداند و امر دین را رعایت کند .
چرا طلا فروشی طلا رو محدود کرده و مثل پیاز نریخته کنار جوی آب !!طلا که با ارزشه هیچ کس اعتراض نکرده که آقای طلا فروش این همه قفل و زنجیر برای چی بیا طلاها ها رو بیذار تو سبد کنار جوی .
هر کسی یه نفر رو دوست داشته باشه به حرف او گوش میده و سعی میکنه او رو از خودش راضی کنه .
شما که خدا رو دوست دارید به بعضی فرمان هاش اعتراض دارید .بعضی رو می گیرید و بعضی رو رو رها می کنید .شما می تونید سعی کنید خدا رو از خود راضی کنید و کارهای خود را برای رضای او انجام بدید .
.
اگه برای راضی شدن خود کاری می کنید نمی تونید به خدا نسبت بدید و توقع داشته باشید که خدا هم از شما راضی شده .
.آره انسانها خطا کارند ولی بحث گناه و بحث انکار و قبول نداشتن متفاوت است .
بله ،گناهان هر کسی بین خود و خدا ،و خودش می داند و خدا .و همون خدا فرموده بیذار بین خودمون باشه و آشکارش نکنید .
هر کسی با خدا یه هر جور بخواد حرف میزنه و درد دل میکنه و حاجت می خواد و ارتباط برقرار میکنه .
ولی راه راست (برای عمل کردن و برنامه زندگی و رسیدن به سعادت )یکی است (اهدنعا الصراط المستقیم )و بقیه راهها انحرافی است.
تمام این کارگاهها راه حل هایی می دهند که بهتر از اون تو دین اسلام است .شاید هم اومدند از دین گرفتند و با نظرات خود تطبیقش دادند .
خوبه ما به دنبال شناخت دین اسلام برویم .(فطرت انسان خداجوست ) و از سرچشمه آب برداریم .
به خود بنده خیلی ها گفتند که بیا فلان گروه ،بیا فلان کارگاه ،بیا فلان قبرستون .بیا … شفای چشماتو میده ولی من گفتم خدا که چشم داده به شما به من هم اگه بخواد میده بعد همه چیز زندگی که چشم نیست خدا خیلی چیزای دیگه به من داده که حتی شکرش رو هم نمی تونم بجا بیارم.
*جونم چرا با داد و بیداد مگه با خوبی و خوشی نمیشه حقتون رو بگید ؟با زبان خوش میشه مار را از سوراخ بیرون کشید .
*****
همه اینها رو از روی دوستی گفتم و ،اصرار هم ندارم که بپذیرید .
نویسندگی هم بلد نیستم .
به هر حال اگه جمله بندی خوبی هم نداشتم بیذارید پای نابلدی .
همیشه آرام و شاد و با باران باشید .

سلام .
به تمام عقاید شما احترام میذارم . من قصد بی احترامی به امام حسین رو ندارم . به نظرم مشکی پوشیدن اصلا نشانه غم نیست … در ضمن اصل در کشور ما رها شده و فرع رو چسبیدن . البته همون طور که من به کسی کاری ندارم انتظار دارم که اونها هم به من کاری نداشته باشند .
به نظر شما اگر امام حسین در این دوره بود با چه کارهایی مخالفت می کرد . ؟؟؟
مطالعه اندک در سیره ائمه به ما نشون میده که اون ها فقط در برابر ظلم قد علم میکردند .
×÷÷÷
اینی که گفتم از کودکی کتب مذهبی خوندم چون انتخاب دیگه ای نداشتم اعتراض نبود . ولی در دوران کودکی من مثل الان کتابخونه و این جور چیزها زیاد نبود . دوران جنگ و تحریم .. و …. بعد که جنگ تموم شد و کماکان سختی .
****
قانون جذب هیچ منافاتی با دین و آموزه های دینی نداره .

سلام.
چه خوب که بالاخره این پست اومد.
من در حال حاضر در اوج لذت و خوشی هستم.
دیگه غر نمی زنم
به شدت بر خوب ها و خوبی ها متمرکز هستم
این قدر مثبت دارم که از تیک زدن کارشون رد شده و باید تیک به سرعت نور یا شاید بالاتر بزنم
شاید من زیاده روی کرده باشم چون حس می کنم مثبت ها خیلی خیلی زیادن بیش از اون که من بتونم بشمارمشون
مثلاً همین الآن این که سالم هستم، دارم نفس عمیق می کشم و حس خوبی دارم، یک سقف بالای سرمه که تا یک سال دیگه تمدید شده منظورم خوابگاهمه و برای بعد هم اتفاقات خوب تری در راهن
در حال حاضر می تونم این قدر سریع تایپ کنم و منظورم رو در بیشتر موارد همون طوری که در ذهنم هست برسونم و این کاری نیست که هر کسی بتونه به خوبی از عهده اش بر بیاد
دوستان خیلی خوبی دارم که از با هم بودن لذت می بریم
روزانه غذای خوبی می خورم و اوضاع مالیم هم خوبه
باید عالی بشه البته
دارم درس می خونم اون رشته ای رو می خونم که سخت برای قبول شدن درش زحمت کشیدم
ابراهیم حقوق عمومی رشته منه ها حواست رو جمع کن خخخخخخخ
این پیغام رو به گوش لنا برسونید که ملت عشق رو با صدای لنا خوندم و حسابی لذت بردم و در موردش به زودی در کانال مطلب می نویسم.
من اگر بخوام این روند مثبت ها رو ادامه بدم بدون اغراق میگم تا فردا و شاید تا آخر عمرم باید بنویسم چون هی مثبت های بیشتر وارد میشن و باز باید اون ها رو هم بنویسم
در مورد بی توجهی هم پیشاپیش دارم رعایتش می کنم چون می دونم فرقی نداره به چی فکر کنم مثبت یا منفی برام پیش میاد پس باید باید حتماً حتماً به منفی ها بی توجه باشم و دلیل این که احساس می کنم خوب دارم در قانون جذب جلو میرم شکرگزاری هست که شما با اون فایل باعثش شدید.
همین طور من دارم روزانه نیم ساعت تا یک ساعت متناسب زمانی که دارم مطلب در مورد قانون جذب و چگونگی کار کردن این قانون می خونم و سعی شدیدی هم دارم که بهشون عمل هم بکنم و فقط اطلاعات جدید به دست نیارم بدون این که عملی در کارم باشه.
راستی همین که توانایی این رو که از مثبت های زندگیم بگم دارم باز از مثبت های بی شمار هست که باید حتماً می گفتم.
بازم دلم میخواد بنویسم
داریم با یکی از دوستام مقاله مشترک می نویسیم تا وقتی دکتری قبول شدیم دستمون پر باشه برای مصاحبه
پایان نامه ام روند صعودی خوبی پیش گرفته و حس می کنم کار خیلی خوبی از آب در بیاد
شهریور هوای شیراز بی نظیر شده و حس می کنم بهار اومده دوباره
دیروز اولین نارنگی نود و هفت رو خوردم و خیلی خیلی چسبید
انار رو هم تازه افتتاح کردم
این که یکی از دوستام گفت به خاطر آشنا شدن با تو از خودکشی که در فکرم بود پشیمون شدم و حس می کنم باید آدم مفیدی باشم خیلی خیلی مثبت به نظر می رسه
و این که شاید رؤیایی یا مسخره به نظر بیاد ولی من وقتی سر شب ها زیر ساختمان ده طبقه خوابگاهمون قدم می زنم و باد شهریوری به صورتم می خوره حس می کنم این جا بهشته و نسیم بهشتی باید یه این طور چیزی باشه.
این که هنوز یه سری افراد هستند که بودن یا نبودن من براشون خیلی مهمه و این رو به صورت های مختلف نشونم دادند خیلی خیلی مثبت تر از اونیه که قابل نوشتن باشه.
این که بیشتر دوستانم چیز هایی رو میخوان که من می پسندم و من هم چنین رفتاری با اون ها دارم و در کل تعامل خیلی خوبی با هم دیگه داریم بیش از بی نهایت مثبته.
مثبت ها همیشه در زندگی ما هستند ما هستیم که بهشون بی توجهی می کنیم
خب باید برم به بقیه کار ها برسم اگر بحثی بود و مثبتی به ذهنم رسید که می رسه حتماً میام باز هم میگم

راستی همین که یک گروه معلوم نیست چند نفری هستیم که داریم به سمت مثبت ها حرکت می کنیم هم خیلی خیلی مثبته.
در مورد بی توجهی اگر شد بیشتر توضیح بدین رعععععععععععععععععد بزرگ!

سلام بر حسین خوب .
دارم به وضوح انرژی زیادتو حس می کنم . یقین بدون وقتی پر انرژی باشی شاد هم میشی . شادی هم یعنی موفقیت .
خیلی خیلی عالیه که هنوز هم تیک میزنی . دلم میگه که تو یکی از موفق ترین ها توی این راهی .
حسین هوای خوب و نسیم خنک یکی از چیزهایی که منو شاد میکنه . چه چیزی لذت بخش تر از این که در شبهای شهریوری با دوستات قدم بزنی .
*****
در مورد بی توجهی
۳ نوع داریم : بی توجهی به اخبار و حرفهای منفی
دو : بی توجهی به توجه ی منفی که از دستت در رفته . مثلا حسین و حسن همو میبینن و از خبرای بد و گرونی و بدبختی با هم صحبت می کنن . بعد حسین شب میاد خونه و میگه اه چرا حواسم نبود و وارد بحث بی خود شدم . باید به توجه ات بی توجهی کنی و همون موقع فکرت که داره سرزنشت میکنه کات کنی و بگی تموم شد و کشش ندی .
به طور مثال خودم توی محل کارم با همکارم بحثهای بیهوده عقیدتی داشتم. خیلی عصبی شدم از حرفاش . بعد که اومدم توی خونه از خودم ناراحت شدم که چرا بحثهای بیهوده با آدمی که دنیاش با من متفاوته داشتم. ولی به خودم گفتم بسه و شروع کردم به تیک زدن خوبی ها .
سومین بی توجهی : حسین می خواد دکتری شرکت کنه بعد ذهن تنبل و منطقی میگه به چه دردت می خوره ؟ دوباره شب بیداری . دوباره سختی و ….. باید اگر به ادامه تحصیل علاقه داره به این منفی ها بی توجه باشه و فقط روی هدفش تمرکز کنه و تا خواست به منفی ها فکر کنه بهش بگه ایست .
اینا که گفتم سه نوع بی توجهی بود . هر جا که حرفی از غم و ناله و درد بود بلند شو برو . ما چون اول راهیم باید خیلی مواظب شنیده ها و دیده هامون باشیم.
امیدوارم متوجه شده باشی کجاها باید بی توجه باشی .
حسین کامنتت منو ترغیب میکنه برم و صلوات شمارمو دوباره به انگشتم ببندم و خوبی ها رو تیک بزنم .

سلام .
قوانین مثبت اندیشی هم دقیقا همینو در مراحل بعدی از ما می خواد . حتی اساتید بزرگ میگن اگر بتونید بازیگر خوبی باشید و ادای خوشبخت ها رو در بیارید کم کم موفق واقعی میشید .
البته این نقش بازی کردن با نفاق و دو رویی فرق داره .
گوشه نشین میگم چه خبرا ؟تمرین ها رو انجام میدی آیا ؟

سلام.
من دوباره برگشتم.
هیچ تضمینی هم وجود نداره که باز برنگردم.
اول بگم که بی توجهی سومی که گفتی رعد بزرگ خیلی خیلی به دردم می خوره دقیق هم مثالش رو درست گفتی
دارم روی این مسأله تمرین می کنم.
در مورد مثبت ها اومدم باز کمی بنویسم
امروز تونستم به یک نفر در مورد انتخاب رشته اش کمک زیادی بکنم و حس می کنم آدم مفیدی هستم این خیلی خیلی مثبته
فردا یکی از دوستانم غذای نذری دارند و قراره کلی غذای فوق خوش مزه برامون بیارن پس این یعنی فردا آشپزی بی آشپزی و دعوت به یک غذای خوش مزه چون هر سال غذای نذریشون رو خوردیم و می دونیم خیلی خیلی خوش مزه است این عالیه
تیم پرسپولیس با بازی مقتدرانه ای الدحیل رو شکست داد و خیلی خیلی باعث خوشحالی همه شد.
من چون به شدت مخالف استقلال هستم از شکست استقلال هم مقابل السد بسی بسیار خرسند گشتم
خخخخخ یک مثبت دیگه
چندتا کتاب تست خوب در مورد وکالت تهیه کردم و این عالی تر از عالیه
دقیق وقتی به دستم رسیدند که لازمشون داشتم
فعلاً در همین حد کافیست
تا بعد.

سلام حسین الدوله شیرازی .
واقعا خوبی ،خوبی ها رو جذب می کنه . من دیروز مرتب خوبی ها رو تیک میزدم . و لازم بود ی کاریو انجام بدم . جالبه وقتی خواستمو گفتم منتظر بودم رئیس مربوطه طبق معمول مخالفت کنه . ولی این قدر آروم گفت هر چی شما بخوای همون میشه که از ذوق و تعجب نتونستم حرف بزنم . خیلی کارام جلو افتاد با این موافقت و کمک مالی .
هر چقدر در بتونیم ذهنمون و افکارمون رو مدیریت کنیم باز کمه .
*******
امیدوارم تا پست بعدی تک تکمون بیاییم و از جذبهای عالیمون بگیم

سلام.
در مورد خاص ترین جذب امروز وقتی داشتم می رفتم ظرف بشورم یادم رفت کلید رو بردارم و در اتاق پشت سرم قفل شد و به دلیل تنبلی فراوان کلید اصلی که از نگهبانی اول سال می گیریم بود و دیگه نمی شد زاپاس بگیرم ازشون و من پشت در موندم
ساعت هفت و نیم شب بود و قاعدتاً تأسیسات اداری باید می رفتند خونه هاشون و نوبت به تأسیسات شبانه می رسید که کارشون رو شروع کنند و سابقه ای که از اون ها داشتم معمولاً هر وقت دلشون می خواست شروع به کار می کردند و مخصوصاً که فردا و پس فردا و خلاصه جمعه هم تعطیله معمولاً تعطیلات این شکلی یک نفر بیشتر نمیاد و اون هم وقتی میاد مشکل دانشجو ها رو بررسی کنه که سرش خلوت بشه و مخصوصاً پارسال دقیق شب تاسوعا کلید رو جا گذاشته بودم و مجبور شدم سه روز اتاق این یکی و اون یکی بگذرونم می خواستم غر بزنم بابت همه این مشکلات و این که باز دقیقاً همین اتفاق شب تاسوعای امسال که فرداش تعطیله افتاده و به زمین و زمان لعنت بفرستم که یهو یک ندای درونی بهم گفت بیا مثبت فکر کنیم و به کائنات بگیم این مسأله به بهترین شکل حل میشه من نمی دونم چه طوری ولی حتماً زود زود حل میشه بریم به سمت اتاق تأسیسات شبانه که خارج از خوابگاهه مشغول رفتن شدم و با وجود این که فکرم حسابی مشغول بود که کاش فراموش نمی کردم یهو خودم رو دم در تأسیسات اداری یافتم و با خودم گفتم من این جا چه کار می کنم باید می رفتم طرف آسانسور که برم پایین پیش نگهبانی زنگ بزنم ببینم تأسیسات شبانه اومدن یا نه که ناگهان در اقدامی بسیار عجیب یک نفر از اتاق تأسیسات اداری بیرون اومد و بهش گفتم شما این جا چه کار می کنید چرا نرفتید خونه تون؟ گفت: کاری برام پیش اومده باید بر می گشتم و من هم از فرصت استفاده کردم و مشکلم رو براش توضیح دادم و اون آقا هم در کمتر از پنج دقیقه با ابزاری که داشت در رو باز کرد بدون این که به در آسیبی برسه و حالا من در اتاق هستم و دارم این ها رو می نویسم.
فقط باید یادم باشه شنبه برم کلید سازی و یک کلید زاپاس بزنم از روی این کلید و به نگهبانی اصلیه رو تحویل بدم.

سلام.
تازه اول راهی . گاهی ی اتفاقاتی میفته و مشکلات ی جوری حل میشه که با خودت میگی معجزه شده.تا میتونی همه کارهای سخت رو بنداز گردن خدا . اصلا خدا عاشق انجام کارهای سخته . البته فک کنم چون شما داری تمرین سه در پنج رو انجام میدی این قدر زمین و زمان و کائنات گوش به فرمانت هستند .
حسین یقین دارم اگه تا آخر همین جوری بمونی به مراتب بالا میرسی. خیلی خوشحالم

سلام دوباره .
حسین چون حس میکنم حسابی اهل انجام دادن تمرین هستی ی تمرین فوق العاده برات میذارم. تمرینی که اساتید بزرگ دنیا نتونستن دوره ۲۱ روزشو کامل کنن . اسمش هم روزه افکار. دقیقا مثل روزه می مونه . روزه چی حالا ؟ فکر منفی حرام. اگه حواست نبود که ایرادی نداره ولی تا یادت اومد دقیقا همین جوری که آب و غذا رو توی ماه رمضون از دهنت فوری فوتی خارج می کنی ، باید ذهنتو سریع از فکر منفی خارج کنی.
آنتونی رابینز خودش میگه دو بار نتونستم به ده روز برسم.
پس خوش و خندون روزه افکارتو شروع کن . به محض اینکه دیدی فکر و خاطره منفی از هر مدلی اومده توی ذهنت ، سریع بیارش بیرون و الا باطل میشه و دوره ۲۱ روزه ات رو باید از اول شروع کنی . میگن نتایجش عالی .

سلام به همکار عزیزم در روزهای پایانی تابستون ، من هم کارگاههای مثبت اندیشی شما رو دوست دارم و هم کامنت های دوستان رو و چون تمرینها رو جداگانه برامون میذارین امکان تمرین هم هست ، من هم یک راه حل برای مرحله بی توجهی دارم ، با توجه به اینکه مغز انسان دوست داره فعال باشه و زمانی که موضوعی انسان رو ناراحت میکنه باید مغز تکنیکهای متنوعی برای مرحله فراموشی یادگرفته باشه ، یک تکنیک شعر خوندن هست، شعرهایی که قبلا خوندیم و دوستشون داریم ، و برای بزرگمهر هم ازش خواستم یک تعداد شعر بزرگان رو که معانی والایی دارن حفظ کنه و میدونم تکنیک مفیدی هست، و نکته مثبتی که هر روز به من انگیزه میده پشتکار بزرگمهر هست که برای تمام برنامه هاش اونقدر اصرار میکنه تا به خواسته ی خودش برسه و این برای یک مادر خیلی ارزشمنده ، دیروز اومده بود پژوهشسرا و منو مجبور کرد وسط کارهام تماس بگیرم با جامعه نابینایان مشهد و تقویم بریل براش تهیه کنم ، تلفن و آدرسشون رو حفظ کرده بود و وقتی پیک تقویم ها رو آورد منم به اندازه خودش خوشحال شدم ، منتظر بقیه کارگاه های ارزشمند شما هستم

سلام عزیز دل .
راه حل جالبی برای سر گرمی و فریب ذهن ارائه دادید .
اتفاقا اگر همه ما در رسیدن به خواسته هامون مثل یک کودک بودیم و بی خیال نمیشدیم خیلی عالی میشد ..
ماشالله بزرگمهر برای خودش مردی شده که تقویم سفارش میده ☺
کاش همه مادران این مرز و بوم با قانون جذب آشنا بشن و بچه هایی دانا و با اعتماد به نفس تحویل جامعه بدن . مادر ادیسون نمونه ای از مادران آگاه به قانون جذب بوده . ?
خانومی خیلی از دیدنتون خوشحال شدم . به امید موفقیت بزرگمهر در همه مراحل

سامو علیکم. امروز من یه عالم جذبای خوب داشتم و یه روز فوق العاده عالی رو گذروندم.
اولندش صب زود وخسادیم به مقصد فریدن. یکی از شهرای اطراف اصفان. دوس داشتم یه جا یه تعزیه بریم و از چن روز قبل هی میگفتم نریم فریدن بریم بگردیم بینیم کوجا تعزیه هس. ولی خانواده نظرشون روی فریدن بود. خلاصش که راضی شدیم و از اونطرفم اتفاق خوب میشمردیم که رفتیم و رفتیم تا رسیدیم به درچه اصفان که دیدیم یوهووووو تعزیه. پریدیم پایین و نیشستیم به تماشا. وای محشر بود کلی لذت بردم. کامل کامل از حیث زیبایی شناسی و تئاتر خیابانی و هنر ایرانی و بومی و همه چی و همه چی اشباع شدم. من رمان و نمایشنامه و تئاتر زیاد دیدم و خوندم. ولی تعزیه یه چیز دیگس برام. از حیث هنری خیلی خیلی بالاتر از خیلی تئاترهای مدرن میبینمش. خلاصه سرتا درد نیارم که کلی لذت بردم از فلاکس چای امام حسین و سواران یزید که شلوار دبیت پاشون بود و معین البکاء که برا یزید بجا شراب چای میریخ. هاهاهاهاهاهاه. بگذریم رفتیم و رفتیم تا رسیدیم به دامنه. یه شهری بین دو تا کوه. وای هواش عالی. باد خنک میخورد بهمون کلی کیف کردیم بعدم نماز و ناهار و فضاهای بکر و دیوارای کاهگلی و برگشتنی ام افتادیم تو نجف آباد گم شدیم. خخخخخخخخ. خوراک من و خواهرم بود. از دیدن بافت شهری نجف آباد هم لذت مضاعفی بردیم و قرار گذاشتیم یه سری بریم اون سمتا جهت گردش و دیدن فضای شهری و بازارچه هاش که ظاهرا فوق العاده غنی بود. وای چی بگم دیگه برات از چای نذریهایی که خوردیم و چقدر چسبید و هوای ابری و فوق العاده اونطرف اصفان. همه چی خیلی خوب بود. سالها بود اینقدر از بودن در طبیعت لذت نبرده بودم.

به به
هوای خنک و چایی و روستا .
راستی تک تکمون باید حواسمون به آفت های این مسیر باشه و نذاریم که حس خوبی ها و جذبهامون کم رنگ بشه .
رهایی تمرین بازی فراوانیو انجام دادی ؟؟محاله این تمرینو انجام بدی و پول بیشتر از الانی توی زندگیت نیااد .
انجام بده و بیا نتیجش رو بگو

تصور کنید از یه منبع مالی بی نهایت روزانه ۱ میلیون تومن به حسابتون واریز میشه و هر روزی که میگذره ۱ میلیون به مبلغ روز قبل اضافه میشه. مثلا روز اول ۱ میلیون، روز دوم ۲ میلیون، روز سوم ۳ میلیون و روز صدم ۱۰۰ میلیون به حسابتون واریز میشه، و شما باید تا آخرشب کل اون پول رو خرج کنید.

یه دفتر درست کنید و لیست خریدهای هر روزتون رو با ذکر مبلغ هر خریدتون توش بنویسید. مثلا گوشی، لپ تاپ، کت شلوار، تخت خواب، وسایل خانه، وسایل آشپزخانه یا هرچیز دیگه ای که تو زندگیتون نیاز دارید رو بخرید و توی صفحه ی روزانه تون باذکر مبلغ و جزئیات ظاهریش بنویسید.

همینطور که دارید خریداتون رو انجام میدید اون لحظه رو توی ذهنتون تجسم کنید و کاملا حس کنید که اون چیز رو دارید. کاملا ورودش به زندگیتون رو حس کنید و بابتش از ته دل و با حس خوشحالی و هیجان خداروشکر کنید. خیلی مهمه که احساس شادی و هیجان کنید. جوری که انگار واقعا همین الان اون چیز رو دارید.

قواعد بازی:

_ اول از همه همونجوری که بالاتر گفتم، این بازی رو باحس واقعی انجام بدید. یعنی اینکه باید فراموش کنید که یه بازی یه. باید حس و تصور کنید که تمام اتفاقات داره تو زندگی واقعیتون میفته و تمام خریدهاتون به زندگیتون وارد میشن.

_ دوم اینکه اون چیزهایی که واقعا تو زندگیتون نیاز دارید و از داشتنش خوشحال و هیجان زده میشید بخرید. چیزهای تکراری نخرید. مثلا شما دوتا یخچال نیاز ندارید یا سه تا گوشی آخرین مدل یا سه تا لپ تاپ و غیره.

_ سوم اینکه باید کل پولتون رو تا آخرشب خرج کنید. هر روز باید خرید کنید یا به هر نحوی پول خرج کنید تا ارتعاش مالیتون بره بالا.

_ و چهارم اینکه اگه یه روزی به هر دلیلی یادتون رفت یا نتونستید که این بازی رو انجام بدید، باید برگردید از روز اول شروع کنید. یعنی از ۱ میلیون تومان.

و نکته آخرهم اینکه تک تک لحظات روز باید حس کنید که انقدر پول دارید که هرچیزی که دلتون بخواد رو میتونید بخرید و داشته باشید. اگر به این حس برسید و به بازی ادامه بدید، بهتون قول میدم بعد از چندوقت پول و ثروت به زندگیتون سرازیر میشه. دو سه هفته که از انجام بازی بگذره، کاملا نشونه ها رو میبینید. مثلا هرجا برید صحبت از پول و ثروته، یا با آدمهایی آشنا میشید که موقعیتهای خوبی بهتون پیشنهاد میدن حتی اگه شما نپذیرید. یا کارهای خوبی بهتون پیشنهاد میشه. یا پیشنهادهای سرمایه گذاری بهتون میشه. یا از جاهایی که انتظار ندارید هدیه و پاداش میگیرید و خیلی اتفاقات مثبت مالی دیگه که بهتون اثبات میکنه که روی فرکانس درست قرار گرفتید و دارید هر روز به ثروتمندی نزدیکتر میشید. این نشونه ها خیلی مهمن و باید بهشون دقت کنید و هر روز بابتش خداروشکر کنید.

سلام بر رععععععععد بزرگ و دیگران.
خب این تمرین رو هم بر لیست تمارین قبلی می افزاییم
ضمن خوندن کامنت های دوستان داشتم به این فکر می کردم که چه اتفاق یا جذب مثبتی امروز داشتم که خیلی خیلی خاص باشه که همین که داشتم می خوندم یک دفعه نرم افزار متن خوان پیام داد که نسخه جدید موجود است و nvda که اسم نرم افزاره رو با زدن دکمه تأیید آپدیت کردم و فهمیدم در این نسخه خیلی از شکلک ها رو توضیح دار کردند و مثلاً در جواب کامنت شما به مادر بزرگ مهر دوتا شکلک بود اولی رو میگه لبخند و دومی رو میگه قلب درخشان
خب این یک اتفاق بسیار مثبته
نمی دونم چندتا از شکلک ها رو توضیحدار کردند ولی فعلاً دوتا سؤال دارم.
یکی این که شما اون دوتا شکلک رو از کجا آوردید؟
چه طوری تایپشون کردید؟
از گوشی یا لپتاپ؟
چون توی کامپیوتر اگر کلید آلت رو همراه با اعداد نگه داریم هر کدومشون یک شکلک میشه که مثلاً به این شکلک ☺ میگه لبخند و یا به این ♀ میگه: نشان ناهید و خلاصه سؤالاتی از این قبیل.
سؤال دوم هم اینه که در بازی فراوانی چه طور باید قیمت اجناسی رو که میخوایم بخریم بدونیم لازمه دقیق باشند یا حدسی هم قبوله
مثلاً من اگر از فردا شروع کنم و بخوام یک میلیونم رو خرج کنم باید توی لیست خریدم مثلاً یک دست کت و شلوار به قیمت چه قدر بنویسم یا هر چیز دیگه ای که میخوام رو چه طور باید قیمت گذاری کنم؟

سلام آگاهی .
والا من با گوشی تایپ می کنم و توی گوشی تا دلت بخواد شکلک هست . من اصلا نمی دونستم توی کامپیوتر با زدن کلیدها شکلک ایجاد میشه . چون معمولا توی سایت ها و وبلاگ ها شکلک وجود داشته .
******
بازی فراوانی . خب باید بگم که برو توی اینترنت بچرخ و قیمت ها را دقیق بنویس . توی سایت دیجی کالا هم اجناس عالی هم قیمت ها بالا ..
البته نمیدونم برای نبین ها قابل خوندن هست یا نه .
****
مورد بعدی . در انجام تمرین ها هر کدوم حس خوبی بهت دست میده همونو انجام بده . چون همون راه بهت جواب میده . ی جوری نباشه که تمرین ها بهت استرس بده و وقتتو زیاد بگیره . با توجه به کامنتات حس می کنم تمرین تیک زدن خوشی ها و شکرگزاری حالتو خوب می کنه . پس روی همون مانور بده .
ی جمله جالب خوندم که میگفت اگه شما در انجام یک کار حرفه ای باشید بهتر از اینه که هزاران کار بلد باشید .
.
حسین اگه حال روحیت عالیه و پر انرژی هستی و شعف داری و دوست داری از ته دل داد بزنی خدایا شکرت ،این یعنی راهی که میری درسته . همینو ادامه بده .
اندکی صبر سحر نزدیک است

سلام یه سوال حل نشدنی برام پیش اومده.
مگه نمیگید که قانون جذب هر چی رو که بهش فکر کنم تو زندگیم اتفاق میفته.
خب حالا من به این فکر میکنم که قانون جذب الکی یا برای من عمل نمیکنه حالا قانون جذب اگه من به یه چیز مثبت فکر کنم چی کار میکنه؟ خخ
مثلا من به پول فکر میکنم و به بقیه ی چیزها بی اهمیت میشم فقط ته ذهنم میگم قانون جذب الکی حالا این بنده ی خدا باید به فکر مثبت من عمل کنه یا به این که الکیه گوش کنه؟ خخخخخخ
آخیش کلا بنیان فلسفیم داشت میترکید

خخخخخخ سلام حمید رضا .
معلومه که برات عمل می کنه . دقیقا مثل کسی که میگه من به قانون جاذبه اعتقاد ندارم و خودشو از روی درخت پرت کنه پایین .
شما فقط به خوبی ها فکر کن ،شاد باش ولی به قانون جذب اعتقادی نداشته باش،مهم نیست . خوبی ها به سمتت میان

جذب امروز من :یک وسیله ضروری مربوط به کارم که حداقل ۵۰ تومن قیمتشه پیدا شد . خیلی خوشحالم . چون حتی حاضر بودم این مبلغو بپردازم ولی چون کالای خوب مثل قبلیو می خواستم میگفتند نداریم . اون خارجی بوده و لنگش نیست . ?

جذب امروز من: بعد از دو سال امروز به دلم افتاد و دلم خواست که بنشینم و یه مجموعه ناقص از تابلوهام رو کامل کنم. دو سال بود دلم نمیخواست کارش بکنم و من هم یه آدمی ام که تا یه چی رو واقعنی دلم نخواد انجامش نمیدم. امروز دلم خواست. اتفاق فوق العاده خوبیه چون خرج زیادی نداره و نیازی به رنگ و منگم نداره فعلاً. متریالش خیلی خیلی ارزونه و البته کار سختیه که شاید یک سالی دستم بش بند باشه ولی همین خاستنش برا شرو کردن بزرگترین قدمه که باید خودش میومد و من نمیتونستم برش دارم. خخخخخخخ. خدا را شکر قدمش رو خدا برام برداشت و انداختش تو دلم. بوهاهاها

رهایی شاید باورت نشه ولی قانون جذب معجزه می کنه . درسته ما نمی تونیم با این قانون آدما رو تغییر بدیم ولی زمان هایی که با ما بر خورد می کنن حالشون خوبه . مادر دانش آموزی که بهتره بگم ۳ قلو داره خیلی عصبی . اومده بود مدرسه رفتار خوبی با من داشت و هر چی بهش می گفتم انجام میداد .ولی با یکی از معاونین دعوا کرد و بهش گفت شما پولی که میگیرید میذارید توی جیب خودتون . و هزارتا حرف مزخرف دیگه .
رهایی ای کاش جذب زیبای اون ایمیل رو بگی .
بچه ها و کاربرا خواهشاً جذبهای مالیو فاکتور نگیرید . با همتونم . خودمم منتظرم کارم و جذب مالیم کامل بشه و بیام بگم

درسته فعلا داره ی اتفاقاتی میفته برام که تا حدودی ناخوشاینده . اما شک ندارم که برام بهترین ها داره رقم می خوره . من حتی بیماری هام هم که اول و آخر خودم مسببش بودم نه خدا میذارم پای حکمت خداوند و میدونم در نهایت باعث خیر و خوبیم میشه و خدارو شکر همین جوری هم شده . سعی کنید هر اتفاق به ظاهر ناخوشایندی براتون میفته به خودتون بگید در این اتفاق خیرها و خوبی های زیادی نهفته است که باید منتظر باشم که در زمان مناسب خوبی هاش به سمتم بیان.
راستی من می خوام تا آبان و آذر ی گوشی بخرم . فعلا پولش رو ندارم ولی یقین دارم صاحب ی گوشی خوب با یک حافظه فوق العاده خواهم شد . این خط / این هم نشون ×

پارسال مامانم یه کِرم ضد چروک خرید ۱۶۰ تومن که خیلی خوب روی پوستش جواب داد. ولی خب چون گرون بود دیگه دلش نیومد باز بخره. همین چن روز پیش از شرکت سازندش تماس گرفتن که اسم شما توی قرعه کشیمون در اومده و کِرم جدیدمون رو که قیمتش ۲۸۰ تومنه به شما میدیم ۹۴ تومن. اگه میخواید ثبت کنیم و بفرسیم در خونه براتون. از مادر پرسیدم گف خوبه بگو بفرسن. خلاصه کِرِم رو آوردن و مادر طبق دستور استفاده میکرد که بعد چن روز دیدیم نه تنها تاثیری نداشته بلکه پای چشمش چروکم شد. خخخخخخخخخخ. زنگ زدیم و پیگیری کردیم که گفتن این کِرِم برای دور چشم نبوده و برای دور لب و پیشونیه. هاهاهاها. مادر دیگه کِرِم رو نمیخواست. من به شرکت ایمیل دادم که خاک تو سر خرتون کِرِمِتون چروکمون کرد بیاید وردارید برید این چروک کننده تونا و پولمونا پس بدین نکبتا. هاها. از شرکت تماس گرفتن که خانم فلونی؟ گفتم بعله. گفتن از کِرِمِتون راضی نیسین؟ گفتم نوچ. گف از کِرِم پارسالیتون راضی بودین؟ گفتم بعله. گف یه کِرِم از پارسالیه به رایگان میفرسیم براتون. گفتم این کِرِم رو پس میگیرید؟ گف نع این رو هم نگهدارید. هاهاهاههاها. اولش قرار شد این کرم چروک کننده رو من بزنم ولی بعد ننه مون زد زیرش و گف هر جفتشو خودم میزنم. اونو میزنم دور چش و چارم اینو میزنم به پیشونیم. خخخخخخخخخ. خلاصه خیلی با حال بود این یه مورد. دو تا کِرم که روی هم حدود ۴۰۰ قیمتش بود رو خریدیم ۹۴ تومن. هاهاهاها. خیلی چسبید.

شک ندارم که اگه خوبی های هر روز و خوبی های گذشته خودمون رو بشماریم به قدری جذبهای خوب خواهیم داشت که حد نداره . ولی ی چیزی هم کشف کردم . در تنهایی نمی تونیم خوبی زیادی تیک بزنیم . من کل امروز تنها بودم و کلی خوشحال . ولی انگار هیچ اتفاقی نمیفتاد که من تیک بزنم . اول برای سلامتی و غذا و هوا و نت و گوشی شاکر بودم و بعد دیگه هیچی . مدام سرم توی گوشی و یا خواب . خخخخ تازه فهمیدم که چرا انسان از تنهایی منع شده .

سلام.
بالا ترین نقطه مثبت من در امروز تا این لحظه چون منتظر جذب های مثبت دیگه هم هستم تا آخر شب میگم تا این لحظه آشنا شدن با یک دوست جدید هست که در مورد زبان انگلیسی به خیلی از مشکلات من پاسخ داد و کلی هم راهنماییم کرد که بیش از پیش در انگلیسی پیشرفت کنم.
خب گفتم بالا تر از اون هم پیش اومد همین الآن داره در شیراز بارون می باره و من عاااااااااااااااشق بارونم
باز هم می دونم بالاتر پیش میاد.

بهبه بارون ..اینجا هم هوا ابری . تازه دارم صدای نفس معطر پاییزو حس می کنم ..
ی سئوال شما هر روز داری خوبی ها رو تیک میزنی ؟؟دقیقا تمرینی که هر روز باهاش حس پیدا می کنی چیه و کدوم تمرینو هر روز انجام میدی ؟؟

سلام.
حقیقتش من به تمرینی با اسم خاص خودم رو ملزم نکردم یعنی هنوز دارم فقط یاد می گیرم و در حد وسعم هم به کار می برم بیشترین تمرینی که باهاش دارم زندگی می کنم و انجامش میدم اینه که هر روز منتظر اتفاقات مثبت و فوق مثبت هستم و مطمئن هستم که امروز قراره برام اتفاقات خوب پیشبینی نشده بیفته و هر روز داره این اتفاقات می افته و وقتی هم که اتفاق مثبت ها پیش میان به عنوان جذب مثبت تیکشون می زنم یا این جا می نویسم یا در ذهنم حواسم بهشون هست که ممنونم به خاطر اتفاق مثبت و تمرین شکرگزاری هم هست که به خاطر این اتفاقات مثبت شکر می کنم و همین.
حتی وقتی شما گفتید تمرین سه در پنج نمی دونستم چیه و بعد یک فایل صوتی درباره اش گوش دادم و فهمیدم دارم به شکل اتفاقی انجامش میدم
البته من بیش از پنج اتفاق مثبت رو در هر روز تیک می زنم و منتظر اتفاقات مثبت بیشتری نیز هستم.

اول بگم من امروز ی جذب فوق العاده عالی داشتم . ولی وقتی حسابی کامل در کامل شد میام و به صورت ریز و دقیق از اول براتون تعریف می کنم .
××××
هر تمرینیو که انجام میدی اگه باعث میشه حال روحیت چند برابر خوبتر نسبت به قبل بشه همونو انجام بده . خود من اتفاقات هر چند جزیی روزمره به اضافه اتفاقات خوب گذشته رو که مرور می کنم ی انرژی فوق العاده می گیرم ..
مداوم هم دارم نشونه میبینم . مثلا چند وقت پیش همکارم بهم گفت ی وام ۵ تومنی با سود ۴ درصد دارم می خوای گفتم آره . هر چند هنوز انجام نشده ولی من همونو نشونه حساب کردم.
راستی مواظب حست باش و سریع با افکار منفیت مبارزه کن و اونارو بنداز بیرون از ذهنت .
این کار خیلی بهت کمک می کنه که شادتر زندگی کنی .

سلام.
من فکر کنم جذب هام فقط در خوردنی ها محصور شدند خخخخخ
امروز انار ترش گیرم اومد قبلاً انار شیرین خوردم و امروز انار ترش که عاشقش هستم نوش جان نمودم.
به پسر یکی از دوستانم مشاوره تحصیلی دادم و حس کردم خیلی به رشته اش امیدوار شد
با وجود خوندن برای وکالت تونستم یک کتاب غیر درسی هم بخونم
این ها عالی تر از عالی هستند.
هوای شیراز به قدری لطیف و پاییزی شده که حرف نداره و کولر ها خاموش شدند و شب ها حتی به اندازه ای سرد میشه که پنجره ها رو هم می بندیم ولی این سرما هم جوری نیست که اذیت کننده باشه و خیلی هوای باحالی شده.

سلام آگاهی. چه میکنی با جذبهای جور واجورت خخخ
واقعیتش کامنتتو دیدم . کامنت شما و ی فرد ناشناس دیگه که در صف بررسی بودند . خیلی وقته توی صف هستند . اصلا خودم کپی میگیرم میارمشون اینجا .

اینم یکی از کامنتات
حسین آگاهی
foggylife.ir
سلام.
من فکر کنم جذب هام فقط در خوردنی ها محصور شدند خخخخخ
امروز انار ترش گیرم اومد قبلاً انار شیرین خوردم و امروز انار ترش که عاشقش هستم نوش جان نمودم.
به پسر یکی از دوستانم مشاوره تحصیلی دادم و حس کردم خیلی به رشته اش امیدوار شد
با وجود خوندن برای وکالت تونستم یک کتاب غیر درسی هم بخونم
این ها عالی تر از عالی هستند.
هوای شیراز به قدری لطیف و پاییزی شده که حرف نداره و کولر ها خاموش شدند و شب ها حتی به اندازه ای سرد میشه که پنجره ها رو هم می بندیم ولی این سرما هم جوری نیست که اذیت کننده باشه و خیلی هوای باحالی شده.

جذب های خوردنی توی این دوره زمونه مثل جذبهای طلا و نقره می مونه خخخخ من که هنوز نه انار خوردم نه نارنگی . برم بهش فکر کنم .
فعلا گیر ۶۰ میلیون تومانم و به چیزی جز این میزان پول ارتعاش نمیدم

سلام بر رععععععععععد.
من همچنان در جذب مثبت ها فعالم.
و اتفاقات خوب می افته برام.
فعلاً باید جذب مثبتم قبولی در آزمون های پیش رو باشه
بقیه جذب ها هم کم کم دارند میان.
خوردن بیشتر غذا هایی که تا حالا فقط اسمشون رو شنیدم جالب این جاست که من شکمو نیستم و باید در نظر بگیرید که فقط دارم با شنیدن اسم غذا های مختلف فقط خوردنشون رو تصور می کنم و اون ها هم در زمانی بسیار کوتاه ظاهر میشن.
جذاب ترین جذب امروزیم هم خبر عروسی یکی از دوستام بوده
یاد گرفتن چند مطلب مفید تستی برای آزمون نیز
پیدا کردن یک کتاب صوتی دیگه که از قبل دنبالش بودم
و این که پست بعدی کجاست آیا؟

سلام حسین .
۶۰ میلیون چک منم جور شد . حس میکنم خدا خیلی خیلی مهربونه . شوهرم به دوستش گفته بود که قرداد رو تا ۲۰ تمدید کردیم . اونم که توی کار ساخت و سازه گفته بود من خونه ام خیلی وقته به فروش نرفته . اگه به فروش بره شما ۶۰ میلیون بگیر هر وقت خونه به رهن رفت پولمو بده .
خلاصه اینکه دو روز بعد خونش به فروش رفت و عابر بانکشو داد به همسرم ..
پست بعدی هم آماده . فقط باید ی ربعی وقت بذارم که ویرایش و مرتبش کنم .
منم هوس قورمه سبزی کردم خخخ هوس کلی خوردنی های خوشمزه.
راستی بهتره که خواسته هاتو سر و سامون بدی . و بنویسی تا عید چیها می خوای .

دیدگاهتان را بنویسید