خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

یادداشت: لطفا منتقل نشوید

یادداشت

توضیح: این یادداشت پیش‌تر در کانال تلگرامی محله نابینایان منتشر شده است، اما به منظور قرار دادن مطالب آن در معرض قضاوت طیف گسترده‌تری از مخاطبان، اقدام به بازنشر آن در سایت محله کرده‌ام.

بسیار گفته‌اند و بسیار شنیده‌ایم که تمام گرفتاری‌های ما معلولان و به ویژه نابینایان ربط چندانی به کم‌کاری دولت یا بی‌تفاوتی جامعه ندارد. البته همین الآن هم که من این مطلب را می‌نویسم، چندان تعجب نخواهم کرد اگر باز عده‌ای با آوردن بهانه‌های نامعقول در صدد توجیه و رفع و رجوع ماجرا برآیند، اما اگر فریب هزار بار و با هزار جلوه‌گری هم از مقابل ما عبور کند، باز این حقیقت است که یک بار برای همیشه در مقابل ما می‌ایستد.
یکی از مسایلی که شدیدترین آسیب را به وجهه نابینایان وارد کرده اما متأسفانه کم‌تر مورد واکاوی قرار گرفته، عادت رایج در میان ما به ارائه تقاضای انتقالی به محض قبولی یا استخدام در شهری غیر از محل سکونت خودمان است. این عادت ناپسند پیامدهای مخرب متعددی دارد که ذیلا به اختصار به توضیح برخی از آن‌ها می‌پردازم.
نخستین پیامد نامطلوب چنین وضعی مخدوش شدن وجهه نابینایان به عنوان افرادی ناتوان است که توانایی کار و زندگی به دور از خانواده را ندارند و اوج هنرشان حقوق گرفتن و زیر سایه والدین بودن است. این را شخصا از چند نفری که می‌خواسته‌اند نابینا استخدام کنند اما بعدا به همین دلیل یا دلایل مشابه پشت دستشان را داغ کرده‌اند شنیده‌ام.
دومین پیامد این عادت ناصحیح، کاهش اعتماد به نفس در میان خود کسانی است که چنین تقاضایی را مطرح می‌کنند. کسی که چنین تقاضایی مطرح می‌کند، عموما این پیام را به خود و اطرافیان می‌دهد که استقلال برایش در استقلال_مالی خلاصه می‌شود و سایر جنبه‌های زندگی را دربر نمی‌گیرد.
سومین و آخرین پیامد این طریق ناصواب، ایجاد عدم توازن در بازار_کار و سوختن فرصت‌های سایر همنوعانیست که می‌خواهند وارد این بازار پرآشوب بشوند. فرض کنید استان هرمزگان برای معلم اعلام نیاز می‌کند. یک نفر از شیراز در آزمون شرکت می‌کند و برای استخدام در آنجا پذیرفته می‌شود. حال وقتی این فرد از هرمزگان به شیراز منتقل می‌شود، اولا یک ظرفیت شغلی خالی در هرمزگان بدون هیچ استفاده‌ای سوخت می‌شود، و ثانیا ازدحامی در شیراز پدید می‌آید که دودش به چشم کسانی که از این به بعد قصد ورود به بازار کار در این شهر را دارند می‌رود.
این نوشته را با بیان شاهدی عینی و زنده از همین پیامد اخیر به پایان می‌برم. چند نفر از هم‌استانی‌های خود من که در سال‌های قبل در آزمون_استخدامی قبول شده‌اند، برطبق همین اعتیاد به انتقالی خودشان را از دور و نزدیک به شیراز رسانده‌اند، اما امسال به آن‌ها گفته شده که بروند در خانه بنشینند و فکر کنند که توانایی تصدی کدام شغل را دارند. حال اگر همین افراد در همان شهری که پذیرفته شده بودند می‌ماندند و به جای تلاش برای کسب استقلال فیلشان یاد مرکز نمی‌کرد، اولا نیاز آن شهرهای کوچک به نیروی_کار تأمین می‌شد، و ثانیا خودشان هم احتمالا الآن وضعیت به مراتب بهتری می‌داشتند. کاش اندکی از تلاشی را که صرف دور زدن موانع می‌کنیم، صرف رد شدن از آن‌ها می‌کردیم.

۲۱ دیدگاه دربارهٔ «یادداشت: لطفا منتقل نشوید»

سلام دوست من. من واسه تحصیل تهران قبول شدم و همین جا هم موندم. اگه انتقالی می گرفتم واسه شیراز حرف تو درست بود. اما اینجا موندم، کار پیدا کردم و فعلا هم شیراز واسم کاری بهتر از این نیست و لذا می مونم. اما حرفم درمورد اینه که اتفاقا بچه ها چرا شهرهای دور نمی مونن و میخوان بیان ور دل ننه بابا درس بخونن یا کار کنن. ارادت.

درود بر امید گرامی. کاملا حق با شماست و از توجه به این مسئله بسیار مهم باید قدردان بود. وقتی برای محلی استخدام میشویم واقعا باید همانجا ماند و کار کرد. من دوستی دارم که در امتحان استخدامی آموزش و پرورش شرکت کرد قبول شد ولی با اینکه در اصفهان زندگی میکرد استان همدان را برای کار برگزید چون حدس میزد که اصفهان قبولش نکنه اتفاقا رفت همدان از همدان هم افتاد ملایر و در همدان و ملایر هرچه کردند که ایراد ازش بگیرند نتونستند و ایشان معلم شد در مدارس بینایی ولی هیچ آشنایی اونجا نداشت فقط با کمک همکارانش اتاقی پیدا کرد و دوران سختی را گذراند تا اینکه همکارانش زن هم براش پیدا کردند و همونجا مزدوج شد و هنوز هم مشغول بکار هست. منم وقتی در اصفهان به استخدام راهآهن درآمدم تقاضا کردم که مرا به تهران بفرستند یعنی انتقالی معکوس خخخخ. علتش هم این بود که پس از استخدام در دانشگاه هم قبول شدم و باید میرفتم تهران. خلاصه چند سال در تهران هم دانشجو بودم هم کار میکردم و هم باید امور خانه و خانهداری را هم اداره میکردم. ولی متاسفانه دوستانی هستند که به محض اینکه در شهری قبول میشند سریعا درخواست انتقال به شهرشون رو میکنند که خب خیلی قشنگ و زیبنده نیست.
در ضمن امید لطف کرده ایمیل خود را چک نمایید.

سلام خدمت شما دوست گرامی. اول اینکه از توجهتون به مطالب این پست صمیمانه تشکر می کنم. دوم هم اینکه راستش چند روز پیش کل محتویات صندوق دریافتم رو اعم از خوانده و نخوانده به نرم افزار ایمیل خوان اداره منتقل کردم و چیزی در دسترس ندارم که بخوام چک کنم. اگر واستون مقدوره یه بار دیگه واسم بفرستید. وگرنه، صبر کنید تا برم اداره، سرم خلوت بشه، حوصله کنم، بگردم، ایمیل شما رو پیدا کنم، بازش کنم، بخونم و جواب بدم. شخصا اگر جای شما بودم راه اول رو انتخاب می کردم. فکر می کنم یه دو هزار کیلومتری کوتاه تر باشه!

سلام .
با شما موافقم .خیلی خیلی سپاسگزارم .
خوبه خودمون رو بشناسیم و بعد وارد کاری بشیم .
اگه واقعا نمی تونیم دور از خانواده زندگی کنیم فقط به فکر به دست آوردن شغل و پول نباشیم .
حتی اگه علاقه به کار و شغلی هم نداریم و می دونیم که این عدم علاقه در کیفیت و کارمون اثر بد میذاره خوبه به سراغش نریم چون اگه کارمون رو به خوبی انجام ندیم باعث مشکلات و اثرات بد فردی و اجتماعی می شود .
_واقعا قبل از انجام هر کاری خوبه کمی درباره آن کار و عواقبش و سود و ضرر فردی و اجتماعیش فکر کنیم .
_با بعضی خود خواهی ها موجب تضییع حق دیگران نشویم .
به نظر من کسانی هم که با انتقالی های این مدلی موافقت می کنند در واقع از روی ترحم این کار را می کنند و صد البته که خود کسی که تقاضای انتقالی کرده این ترحم را برای خود خریده .
حالا اگه جایی به او ترحم بشه ناراحت میشه و …ولی نمی دونه که خودش بخشی از این فرهنگ رو ساخته .
معلوم نیست شاید برای اینکه با انتقالیش موافقت بشه چه عجز و لابه ای هم کرده .
حالا هر چی در رسانه ها و شبکه ها از توانایی ها ٫استقلال داشتن ٫ترحم نکردن ٬…سخن بگید او با عمل اشتباه خود همه را …
موفق و پیروز باشید .

سلام و عرض ارادت متقابل. از اینکه محتوای پست رو پسندیدین واقعا خوشحالم. اما نکته جالبی که بهش اشاره کردین، مسئله ایه که من توی پست بهش نپرداخته بودم و اون رابطه میان انتقالی، ترحم و فرهنگ سازی هست. نکته خیلی خیلی جالبی بود که اگر توی پست مطرح می کردم ارزش محتوایی بیشتری پیدا می کرد. از همراهی و توجهتون ممنونم.

سلام. این متن سراسر درست رو پیش از این در کانال محله خونده بودمش.
ربطی به محتوای متن نداره اما دلم نمیاد به۲تا جمله خیلی درست و خیلی قشنگ که با اجازه یادداشتشون کردم اشاره نکنم و۱لایک جدا از متن به این۲تا ندم.
-اگر فریب هزار
بار و با هزار جلوه‌گری هم از مقابل ما عبور کند، باز این حقیقت است که یک بار برای همیشه در مقابل ما می‌ایستد.
-کاش اندکی از تلاشی را که صرف دور زدن موانع می‌کنیم،
صرف رد شدن از آن‌ها می‌کردیم.
۱لایک به محتوای متن، یکی به جمله اولی، یکی به جمله دومی، و لطفا باز هم نوشته هات رو اینجا بیار.
همیشه شاد باشی!

درود بر دکتر با متن پستت کاملا موافقم و این پست باعث شد به فکر فرو برم آخه من هم انتقالی گرفتم ولی من شرایط انتقالی را کاملا به صورت قانونی رعایت کردم وقتی که استخدام شدم تعهد کردم تا پنج سال در شهرستان هم جوار خدمت کنم که همین کار را کردم بعد از سر آمدن موعد پنج سال درخواست انتقالی دادم و فورا پذیرفته شد پذیرش بدون چون و چرای درخواست من به دو دلیل بود اول من پنج سال قانونی را صبر کرده بودم دوم درست در نقطه پایان تعهد من همکار بنده در شهرستان خودم باز نشسته شد به همین دلیل با درخواستم بدون قید و شرط موافقت شد البته من یه زرنگی هم کردم وقتی پست خودم توی شهرستان هم جوار خالی شد چون کسی نبود بتونه کارم را اون جا انجام بده مجددا همون کار را به عنوان اضافه کاری برداشتم الآن ساعات موظفی خودم را توی شهرستانم دارم و دو روز آخر هفته را هم به اون جا میرم و انجام وظیفه می کنم که خدا را شکر پول خوبی هم برام داره. ولی دلیل عمده من واسه انتقالی این بود که بنده چهار روز در هفته باید به اون جا می رفتم و هر روز باید به نرخ امروز بیست هزار تومن پیاده میشدم و این هزینه واسه من زیاد بود بازم ممنون از پستت دکتر جون

سلام به تو بچه زرنگ محله. خب درمورد اینکه انتقالی تو درست بوده یا نه نمی تونم نظری بدم چون تمامی اطلاعات لازم رو ندارم. اما به طور کلی معتقدم هرچی بیشتر انتقالی بگیریم، بیشتر ضعف و وابستگی خودمونو جار زدیم.

نمیدونم یا Tetrahydrocannabinol THc بدنم اومده پایین یا تو مخت جفتک میزنه!
نفهمیدم توی این نوشته از انتقالی نابینایان به شهر دیگه ناراحتی یا نه؟
اولش میگی منتقل نشویم، پیامد یک و دو از عوارض منتقل نشدنه.
یعنی این دو مورد به ما میگه منتقل بشویم چون اگر منتقل نشویم، توانایی کار کردن بدور از پدر مادر را نداریم و کاهش اعتماد به نفس.
مورد سوم از عوارض منتقل شدن بود.
ایجاد عدم توازن در بازار_کار و سوختن فرصت‌های سایر همنوعانیست که می‌خواهند وارد این بازار پرآشوب بشوند.
میشه بگی دقیقا چیکار کنیم؟
منتقل بشویم، نشویم؟ اگر بشویم چه پیامد هایی داره.
نشویم چی؟

بابا منتقل نشو. من میگم اگه منتقل بشی این پیام رو به دوروبرت میدی که من نابینا توانایی کار و زندگی به دور از پدر و مادرم رو ندارم. باید ور دل ننم باشم تا بتونم زندگیمو بچرخونم. امیدوارم مقاومتت در برابر فهمیدن رو در هم شکسته باشم. در صورت تأیید عدد ۱، و در صورت تداوم مقاومت، خودتان را فشار دهید.

سلام امید جان بسیار عالی بود. باید بگم که آدم تا دور از خانواده زندگی نکنه واقعا به اون شکل که باید ساخته نمیشه و گرفتن شغل شاید یکی از بهترین بحونه هایی باشه که میتونه حتی برای مدتی یک فرد نابینا رو از خانوادش و چیزهایی که باعث میشه فرد نابینا به اون استقلال یا خودساختگی نرسه دور کنه.

سلام آقا امید موافقم فعلا که دانشجو هستم و ۱۲ بعد ۱۲ سال برگشتم شهرستان تا ببینم بعد چی پیش میاد
نوشته های شما رو دوست دارم امیدوارم بعدیش سریعتر از این یکی که به نظرم یه سال با قبلی فاصله داشت منتشر نشه
راستی معرفی کتاب ها رو هم فراموش نکنید
موفقتر و شادتر از قبل باشید

سلام ابراهیم عزیز. از ابراز لطفت ممنونم. درمورد فاصله زمانی میون نوشته هام ناقِصاً باهات موافقم. آخه توی این مدت توی کانال تلگرامی محله گاهی چیزکی می نوشتم. درمورد معرفی کتاب هم به کانال تلگرامی @audiobooksland یه سر بزنی دیگه منو یادت میره. از همراهیت ممنونم و امیدوارم بعد از دوازده سال حسابی مستقل شده باشی.

بازم درود بازم فکر کردم و به این نتیجه یا نتایج رسیدم ۱ انتقالی در بدو کار فقط در مورد نابینا ها صدق نمی کنه و اکثر بینا هایی که شرایط اون ها مشکل هست هم دست به چنین کاری می زنن ۲ درخواست انتقالی نابینا صرفا به جهت دور شدن نابینا از بغل ننه بابا شون نیست شما هزینه های اضافی که این مهاجرت ناخواسته به نابینا تحمیل می کنه اصلا به حساب نیاوردید مثلا اجاره بهای سنگین برای منزل هزینه برای انواع غذا ها اعم از خود ساخته و پیش ساخته هزینه کرایه ماشین جهت رفت و برگشت به زادگاه و محل کار.
وقتی یه نابینا توی شهر خودش سر کار بره کلی از این هزینه ها کم میشه و می تونه این هزینه ها را پس انداز کنه ولی نظر کلی من این هست که یه نابینا چه در کنار خانواده زندگی کنه و چه دور از خانواده زندگی کنه باید استقلال خودش را حفظ کنه من نابینا می شناسم که انتقالی گرفته ولی آخرش هم به اون استقلالی که لازم هست نرسیده ولی به هر حال قضاوت کلی این هست که وقتی انسان در شرایط اجبار قرار بگیره به اون استقلال دست پیدا می کنه

سلام آقا معلم. ببین، ما نابیناها حتی اگه خوابگاهمون هم توی شهر غریب جور باشه، بازم دنبال انتقالی هستیم. همین دوستانی که توی نوشته به عنوان مثال ذکر کردم، اگه توی شهری که قبول شده بودند می موندند، کار و حقوقی داشتند و اجاره ای هم می پرداختند. اما حالا نه کاری هست و نه به قول شما اجاره ای باید پرداخت کنند. گمونم مقایسه این دوتا وضعیت کار سختی نباشه. نکته بعدی اینکه درسته انتقالی طلبی اختصاص به نابینا جماعت نداره، اما اگه منصف باشیم و به نسبت جمعیت کل ببینیم، این مسئله در میان نابیناها خیلی بیشتره. یه مثال می زنم. فرض کن دوتا پسر از یه خونواده، یکی بینا و یکی نابینا توی یه شهر غریب برای کار استخدام بشن. به نظرت احتمال طرح تقاضای انتقالی از طرف کدوم یک از این دوتا برادر بیشتره؟

دیدگاهتان را بنویسید