خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

تبریکی به بلندای رنگین کمان, تشکری از یک قلب مهربان

تبریکی به بلندای رنگین کمان, تشکری از یک قلب مهربان

تا سالها, قبل از اینکه بینایی را از دست دهم نمی دانستم روز جهانی عصای سفید هم داریم. همانطوری که الآن هم خیلی ها نمی دانند چنین روزی وجود دارد. شاید در حد پیامهای فضای مجازی, مردم گذرا از آن می گذرند.
حتی یادم است آن روزها که میدیدم, گفتگوهایی که در رسانه های سمعی و بصری با معلولین و مسوولین مربوطه در روزهایی مثل عصای سفید یا روز معلول انجام میشد برایم جذابیتی نداشت که بخواهم تا آخر دنبالش کنم.
و اکنون هم که چندین سال است به جرگه عصا سفیدها پیوسته ام, هنوز این روز برایم جذابیتی ندارد. طی این هشت سال نه کسی این روز را به من تبریک گفته و نه با کسی زیاد در ارتباط بوده ام که بخواهم این روز را به او تبریک بگویم. یک روز عادی مثل سایر روزها.
شاید در مکانهای مختلف در سراسر کشور یا جهان, عده ای به این اسم مشغول پلو خوری و تبلیغات برای فرهنگ سازی یا فعالیتهایی برای کاسه گدایی به دست گرفتن مشغول باشند, اما این روز برای من بی تاثیرترین روز برای امثال من است.
تا اینکه
دیروز دوشنبه 23 مهر ماه 1397 ساعت 14 و 37 دقیقه
اتفاق جالبی برایم افتاد. اتفاقی غافلگیرانه و حداقل برای من تاثیرگذار.
مثل همیشه چند دقیقه مانده به پایان ساعت اداری از جایم برخواستم. به آشپزخانه که در چهار متری میزم است رفته و دست و صورتم را شستم. بعد از خشک کردن پشت میزم برگشتم و کتم را پوشیدم. کمی عطر یاسمن به خودم زدم. عصایم را از کشوی میز درآوردم و در جیب کتم گذاشتم و رأس ساعت 14 و 30 دقیقه انگشت زدم و به سمت آسانسور رفتم.
مثل همیشه با چند همکار وارد آسانسور شدیم و ضمن شوخی هایی, وقتی آسانسور طبقه همکف را اعلام کرد عصایم را از جیب کتم درآوردم. به سمت خروجی ساختمان رفته و از نگهبان خداحافظی نمودم. یک روز عادی با ماجراهای تکراری داشت پیش می رفت. عصا را باز کردم و غرق افکارم به سمت خیابان باغ گلدسته رفته و از کنار مجتمع گلدیس به سمت چهارراه آمادگاه طی مسیر نمودم.
از وقتی ایستگاه اتوبوس خانه اصفهان جابجا شده, یعنی زمانی حدود دو ماه, مجبور بودم به جای رفتن به سمت روبروی کتابخانه مرکزی, به طرف میدان انقلاب بروم. یعنی مسیری کاملا 180 درجه برعکس.
مثل همیشه چند متر مانده به چهارراه شخصی نیکوکار پیدا شد و من را به آن سوی چهارراه رساند. تشکر کردم و در پیاده رو, عصا زنان به سمت ایستگاه اتوبوس به راه افتادم. هم در فکر اربعین امسال که همه مواردش برای پیاده روی امسال آماده شده بودم و هم مراقب نشانه هایی در مسیر قبل از ایستگاه که یک وقت ایستگاه را رد نکنم.
در همین موقع بود که اتفاقی متحیر کننده, تاثیرگذار, زیبا, دلنشین و در عین حال عصبی کننده برایم افتاد. اتفاقی که همزمان چندین حس متفاوت را تجربه کردم.
در حین عصا زدن, حس کردم شخصی آرام کنارم آمد. چند قدمی با من بود. با خودم گفتم حتما از اشخاصی است که می خواهد تا ایستگاه اتوبوس همراهی ام کند. پس سلام کردنش برایم تعجبی نداشت و آماده بودم بگویم که خودم می توانم بروم و مشکلی ندارم.
اما گفت ببخشید می تونم یک لحظه وقتتون رو بگیرم؟
با خودم گفتم وای خدایا! دوباره یکی این ظاهر من رو دید فکر کرد پولدارم. حتما میخواد بگه کیفم رو دزدیدند یا مریض تو بیمارستان دارم یا از این حرفها. آخه آخریش چند روز پیش بود. در همین مسیر, در ایستگاه منتظر اتوبوس بودم که ماشینی جلویم ایستاد. گفتم شاید می خواهد کمکم کند که گفت می خوام برم بیمارستان پول بنزین ندارم. یک کمکی به من بکن. بهش گفتم کورم یا خَرَم؟ ولی باز چهار هزار تومان بهش دادم. در این افکار بودم که مرد رشته افکارم را پاره کرد. آن هم چه زیبا…
مرد کاملا مؤدب و متشخص گفت: ببخشید دختر من هر روز شما رو که از چهارراه رد میشید می بینه.خیلی از شما تعریف کرده. هم از تیپ و ظاهرتون و هم از مسیریابی تون.
متعجب لبخندی زدم: خواهش می کنم. نظر لطفشونه.
که صدای سلام کردن آرام و با حیای دختر را شنیدم. در حین اینکه جوابش را دادم حدس زدم 13 14 سالش باشد.
مرد دستم را گرفت و ادامه داد: از دیشب دخترم مرتب می گوید به مناسبت فردا, روز عصای سفید, دوست دارد هدیه ای به شما بدهد.
و شاخه گلی در دستم گذاشت.
-: با این شاخه گل روزتون رو بهتون تبریک میگه.
و دختر خوش قلب هم تبریک گفت. من مانده بودم چه بگویم. تا به حال هیچ کس این روز را به من تبریک نگفته چه رسد هدیه ای هم بخواهد بدهد. بی اختیار گل را بوییدم. نمی دانم چه گلی بود ولی اگر هیچ بویی هم نمی داد, برای من بهترین بوها را می داد. خیلی تشکر کردم. مرد و دخترش هم خداحافظی کردند و رفتند.
شاخه گل را در جیب کتم گذاشتم و غرق احساسهای مختلف به سمت ایستگاه به راه افتادم.
از یک طرف آنقدر خوشحال بودم که حد نداشت. ولی از طرف دیگر عصبی که لعنت به این معلولیت. مگر ندیدن گل می خواهد. مگر ندیدن جشن و کوفت و زهرماری می خواهد. ولی حس های خوبم غالب بودند بر حس های منفی.
حالا امروز,
خیلی دوست دارم همه لطف و مهربانی آن دختر را جبران کنم. یادم می آید پدرش گفت که مدرسه فرهنگ می رود. در اینترنت مدرسه فرهنگ را جستجو می کنم. آری نزدیک چهارراه آمادگاه است و یک دبیرستان دخترانه. ندیدمش و نمی دانم در چه مقطعی درس می خواند, اما برایش می نویسم.
برایش می نویسم که شاید روزی بخواند و ببیند چه اثر روحبخشی بر من گذاشته. من از این همه مهربانی تشکر می کنم و امیدوارم در سایه پدر و مادرت, پله های ترقی را یکی بعد از دیگری بپیمایی و با این قلب مهربان مایه افتخار ایران و ایرانی باشی.

روز عصای سفید را به همه تبریک می گویم و امیدوارم شاهد اتفاقهای خوب برای تک تک شما دوستان باشم. یا علی

۴۲ دیدگاه دربارهٔ «تبریکی به بلندای رنگین کمان, تشکری از یک قلب مهربان»

چه قدر قشنگه! محبتی که بی پرده و بی پیچیدگی از۱دل جاری میشه و، … روز عصای سفید واسه من هم نه جذابه نه تبریک می خواد. ولی این اتفاق واسه من هم جذابه هم تبریک داره. جذب عطر گلی شدم که۱عالمه حرف داخلش داشت. و تبریک به دنیایی میگم که هنوز بین آدم های گِلیش دل هم پیدا میشه. نمی دونم شاید اون دختر اینجا رو بخونه شاید هم نه. ولی۱چیزی رو عمیقا باور دارم. به من بخندید ولی من باور دارم. اینکه محبت محو نمیشه. راهش رو پیدا می کنه و رد عطریش رو جایی که باید بذاره می ذاره. حس و حال امروز شما هم به باور من راهش رو پیدا می کنه. جاری میشه و به اون دختر می رسه. شاید هرگز ندونه اون حس قشنگی که۱صبح لبخند روی لب هاش نقش می کنه از کجا میاد ولی مطمئن باشید که اثرش بهش می رسه. خیلی اهل این باورها نبودم یعنی اصلا نبودم ولی این اواخر یعنی این یکی۲سال آخری مخصوصا این ماه های اخیر چیزهایی می بینم که واقعا هیچ توضیحی واسش نیست جز اینکه باید۱سری باورهام رو عوض کنم. این روزها زمان پست نوشتن ندارم وگرنه چه قدر حرف داشتم واسه نوشتن و گفتن و گفتن و گفتن!
پیروز باشید!

سلام پریسا
شاید باورت نشه اما آنقدر تحت تاثیر کار این شخص قرار گرفتم که تا ساعت ها فکر و ذهنم درگیر بود و باهات موافقم که قطعا جواب این مهربونیش رو میبینه حتی اگه شده به اندازه یک لبخند و حس خوب در یک صبح سرد زمستونی.
ایامت پر از آی ایلتز و اطرافت پر از واژه های انگلیسی. خخخخخخ
موفق و پیروز باشی

سلام عزیز چرا ناراهنی‌ من بهت تبریک میگم بعدشم تو که هنوز نبین کامل نیستی هنوز یه کم ببینی تازه موتورت نیمسوز شده شدی شمع نیمسوز به هر حال روزت پر از عسل بادا و در کنار عسل از نوع خوراکیش خوش باشی

سلام پسر پاییز. چطوریایی؟ کم پیدا شدی نکنه سرات یک جایی گرم شده به ما نیمیگی آیا؟
نه بابا من ناراحت نیستم که کسی تبریک بگوید یا نگوید و اصلا به آن هم فکر نمی کردم. ولی عمل خوب این دختر خانم حس و انرژی مثبت زیادی بهم داد.
شاد باشی و پر از احساس

درود بر مهدی خیلی قشنگ بود راستش دیروز برای اولین بار مدیر مدرسه از من خواست تا به مناسبت روز عصای سفید سر صف صبحگاه واسه دانش آموزان چند کلمه صحبت کنم من که هیچ وقت هیجان زده نمی شدم دیروز واسه اولین بار هیجان زده شدم رفتم و واسه سیصد تا دانش آموز دبیرستانی دختر صحبت کردم خیلی استقبال کردن و کلی هم برام دست زدن یه هدیه هم بهم دادن و مدیر مدرسه هم کلی از همکار توانمندش تجلیل کرد خخخخخ شاید هدیه چندان ارزش مادی نداشت ولی کار همکارم واسه من واقعا ارزشمند بود

سلام رفیق شفیق
درسته بخاطر ندیدن خیلی اذیت میشیم, از خیلی چیزها محروممان کردند و خیلی فرصت ها را ناخواسته از دست میدیم, ولی همین اتفاقهای کوچولوی ظاهرا ناچیز, همین که بهت پیشنهاد میدند بمناسبت این روز صحبتی داشته باشی, همین هدیه های ناقابل ظاهرا کم ارزش, حداقل به من برای زندگی انرژی خوبی میده و با تلاش بیشتری به میدان میام. خوشحالم روز خوبی داشتی و آرزومندم شیرینی های زندگی تان بیشتر شود

سلام بر آبجی کوچولوی پروفسور
خوبی؟ برات آرزو میکنم به مناسبت این روز چند بسته شکلات درجه یک ناب اعلا برات برسه که اراده آهنینت شکلاتی بشه و با انرژی شکلاتی زندگی شکلاتی را مثل جت پیش ببری. خخخخخ
شاد باشی

سلام نوشتتون که مثل همیشه عالی بود ولی درمورد موضوعش باید بگم که هر کدوم از ما نماینده قشر نابینایان هستیم پس چه بهتر که همیشه و در همه حال به بهترین صورت ممکن در جامعه حضور پیدا کنیم تا از این دست برخوردها هم بیشتر ببینیم. من همیشه میگم حضور ما در اجتماع خیلی بیشتر از هر چیزی در فرهنگ سازی جامعه اثربخشه. بخاطر حضور موثرتون در جامعه بهتون تبریک میگم

سلام سمانه خانم
با حرفتون موافقم. حضور مؤثر و مستمر و هدفمند ما در جامعه موجب تغییر نگرش ها و به نوعی نوعی فرهنگ سازی میشه.
متاسفانه در جامعه فرد معلول را یک آدم نیازمند, فقیر و محتاج میدانند و حضور و تعامل ما با بدنه جامعه می تواند این تفکر را به مرور تصحیح کند که موجب اتفاقهای قشنگ در زندگی هایمان باشیم.
بسیار تشکر از حضورتون و موفق و پیروز باشید

سلام بر خانم جوادیان بزرگوار
آره واقعا. نسل فردایی ها خیلی جلوتر و زیباتر به زندگی نگاه می کنند. تکرار این اتفاقهای زیبا برای تک تک مردم, چه سالم و چه معلول, قلبها را نرم می کند و محبت ها جایگزین می شود. اینکه به هر بهانه ای دوست داشتن را بهم نشان دهیم خیلی ارزش دارد.
ممنون از حضور گرمتان. موفق و شاد باشید

درود. هم ناراحت شدم, هم لذت بردم, و هم شاکی. خلاصه که این حسهای متضاد و متنوع هم به ما منتقل نمودی جناب.
ولی آخه مگه بدبختی هم تبریک داره خَه.
حد اقل تو ایران که یه معلول در برابری حقوق با بقیه تو تنگنا هست, تبریک نداره که هیچ, تازه تسلیت هم داره.
ولی تو هم باید نشونی محله رو بهش میدادی تا به اینجا سر بزنه.
من که همیشه نشونی محله رو به هرکی که باهام یه لحظه هم همراه میشه میدم و ازش میخوام اگه یه درصد هم علاقه منده یه سری بزنه.
منتظر پستهای بعدیت هم هستم. بیشتر بنویس واسه مون.

سلام علی. چطوری دادا؟
باهات موافقم که بالنفسه معلولیت تبریک نداره و عزا هم داره. اونهم بخصوص به قول خودت در ایران. ولی اتفاقهای قشنگ, انسانیت هایی که قلبها را نرم می کند, به گونه ای که حس کنی که هستی و داری زندگی میکنی هم خیلی ارزش داره. من این ارزش گذاری برای انسانیت را خیلی لذت بردم.
موفق و پیروز باشی

به جرات میتونم بگم جزو خیلی خوش قیافه ها و خوش استیلهایی. نه توی نابیناها. توی کل مردها. خخخخخخخ. اگه مجرد بودی نمیگفتماااااااااا. میگفتم آکله ای.هاهاههاهاهاها. ولی خداییش من وقتی یه نابینا ببینم که مستقله واقعا لذت میبرم. گل نمیدم بش ولی خب از دور همینطور خالی خالی تحسینش میکنم.
چن وق پیش سر دروازه شیراز یه نابینا دیدم میخاس رد شه از خیابون از دور دوییدم سمتش که کمک کنم رد شه خودش مث برق و باد رد شد از خیابون. دوییدم برا لاین بعدی کمکش کنم باز مث برق رد شد اص نرسیدم بش اینقد که زبل بود. خخخخخخخخخ. نمیدونم نابینای خیلی زرنگی بود؟ یا اص بینا بود الکی عصا دس گرفته بود. برا استقلالش به ایشون نباید گل داد باس یه درخت داد. چنار مثلا. خخخخخخخخخ

این کامنتو که خوندم اینقد خندیدم که همکارا بهم گفتند چته؟ غش نکنی. برام آب آوردن بخورم یکخورده حالم جا بیاد. بهشون گفتم میدونید چیه؟ من یک خوش تیپ آکله ام. خخخخخخخخخخخخخخخخخخ
میدونین چرا به اون شخص نرسیدین؟ فکر کنم دنبال یک چنار میگشتید و تا اومدین پیدا کنید طرف رد شده بود. خخخخخ

اما تلاش برای استقلال و خودکفایی مان, موجب تفکر دیگران می شود. اما ما یاد گرفتیم با هم بجنگیم. کاش یکی مثل این دختر مهربون یک شاخه گل برمی داشت میرفت تو پست شهروز حسینی و گل بارونشون می کرد که ای بچه ها مسائل مهمتر هم هست.

سلام .احوال شما ؟
آغاز هفته جهانی نابینایان و روز جهانی عصای سفید

توجه به ایمنی نابینایان و رعایت حقوق اجتماعی آنان، همواره مورد توجه مردم خیراندیش و مجامع بینالمللی بوده و هست و هر از چندگاه، ضرورت توجه به نابینایان
در طیف گستردهای مطرح میشود. در سال ۱۹۵۰م، سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد، یونسکو، و شورای جهانی نابینایان در جلسهای مشترک، قانون عصای سفید را بررسی
و تصویب نمودند و روز ۱۵ اکتبر را روز جهانی عصای سفید یا روز جهانی ایمنی نابینایان اعلام کردند. قانون عصای سفید، تصویری جدید از نابینایان را در جامعه ترسیم
کرده و از افراد نابینا میخواهد که به منظور حمایت از منافع خود، از تمام مفاد این قانون مطلع باشند.

سلام بر کوچه پس کوچه های آسمان. احوال شما؟ خوبید؟
دست شما مرسی از اطلاع رسانی. اما از کوچه پس کوچه های آسمان بیا پایین تو همین زمین خودمون. اونجا دسترس پذیر نیست و یک وقت میایم سراغتون با سیاره ای, شهاب سنگی چیزی برخورد می کنیم و جهت یابی مون میریزه بهم. تو مفاد این آیین نامه اطلاعاتی از راههای آسمان بهمون نگفتندا؟ خخخخخخ
ببخشین کمی مزاح نمودیم. موفق و پیروز باشید

سلام خدمت شما آقای بهرامی, حرف شکلات اومد وسط, هوس شکلات تلخ کردم, کاش این حس زیبای این دختر خانم را خیلی از مسوولین ما داشتند, پس با وجود این بچه های فهمیده, به فرداهای بهتر در این زمینه باید امیدوار باشیم. بدرود.

سلام جناب بهرامی فوق العاده قشنگ نوشتین و حس عجیبی رو که داشتین به زیبایی هرچی تمامتر به منم منتقل کردی
منم همیشه با خودم میگم آخه این روز تبریک نداره که ولی خب شاید دیگرانی که این روز رو تبریک میگن قصدشون این نیست که نابینایی رو به ما تبریک بگن و یا شاید اصلا حواسشون به این موضوع نیست فقط همینو شنیدن که روز روزه نابینایان هست پس باید تبریک بگیم
به هر حال مرسی از نوشته خوبتون
راستی خوش به حالتون که انقدر آشپز خونه بهتون نزدیکه خخخ .

سلام شهاب جان
واقعا از نظر محدودیتی این روز تبریک ندار. ولی همین که احساسها و تفکرات بعضی ها را قلقلی میده که عواطف انسانی رو برانگیزه ارزش داره.

آشپزخونه هم آره. تازه ننوشتم هندونه هم خوردیم. خخخخخخ
شاد باشی

سلام چقدر زیبا و عالی
منم دو تا از دوستام بهم کتابایی که میخواستم رو برام ضبط کرده بودن و بهم تقدیمش کردن
فکر میکردم واسه تولدم قراره بهم کتاب بدن ولی حالا یکی به نفع من شد و منتظر کادو تولد هم هستم به خودشونم گفتم و نفری یه چقدر پر رویی تو هم بهم دادن که خوب کیه که بهش اهمیت بده خخخخ
شاد باشی داداش

سلام بهنام جان
عالی خوندی و بر دلت قشنگت نشست. البته به پای اتفاقهای قشنگی که پارسال برای خودت افتاده بود نمیرسید. ولی ان شالله این اتفاقها و خاطرات منجر به آینده ای زیبا برایمان شود. موفق و پیروز باشی

سلام . احوال شما ؟
آقای بهرامی راد از شما خیلی خیلی التماس دعا دارم ان شاء الله به سلامتی و خوبی به کربلا بروید و حاجت روا شوید .سفر به خیر .خوشا به سعادتتان . .
اگه قرار باشه بیام رو زیمین دوست دارم بیام تو زمین کربلا ،تا حالا نرفتم ولی ….ببین می تونید یه جوری از امام حسین علیه السلام برا من یه کربلا با ………. بگیرید .
در تقویم ،
چقدر مناسبت است .چقدر روز گرامی داشت است .
بعضی مناسبتها اسلامی بعضی ایرانی و ملی ،بعضی انقلابی ،بعضی جهانی .بعضی …
مثلا روز مادر روز ارزش دادن به مادر زحمات مادر ،تقدیر از مادر …روز کارگر تقدیر از کارگر و ارزش دادن به کار و ….
روز ….
ولی کسی به بی خوابی ها و…مادر یا به کم پولی و …کارگر تبریک نگفته و خود آنها هم وقتی کسی به آنها تبریک بگوید فوری مشکلات و سختیها و کمبودها و محدودیتهای شرایط و شغلشان در نظرشان نمی آید و فکر نمی کنند که طرف به خاطر این موارد به آنها تبریک گفته .مثلا کارگر نمی گوید مگه کم پولی ،کار در سرما و گرما ،…تبریک داره ،مادر نمی گوید مگه بی خوابی ،درد ،اضطراب ،…جشن دارد .
و بقیه روزها و مناسبتها هر کدان به نوعی …
.بنابراین من هم اگه کسی به من روز عصای سفید رو تبریک بگوید حتی با یک پیام کوچولو نه تنها ناراحت نمیشم بلکه خوشحال هم میشم و با آغوش باز می پذیرم و میگم ایشان به خاطر اینکه من تا حالا زنده ام و دست به خودکشی نزدم ،به خاطر اینکه من امید به زندگی دارم ،به خاطر اینکه من با وجود شرایط سخت نابینایی باز می خندم به خاطر اینکه …به من تبریک می گوید او برای من ارزش قائل هست .
مگه کسی که با یک کتاب ،یه شاخه گل ،ساندیس ،کمپوت ،چند کلیو میوه ،…میره عیادت بیمار می خواد بیماریش رو بهش تبریک بگه ،
فکر نمیکنم کسی به خاطر ندیدن به یه نابینا تبریک بگه .
او حتما یه نقطه مثبت رو در نظر داره و به نابین تبریک میگه .شاید فقط به خاطر اینکه یک انسان است و زنده است و … بهش تبریک میگه .!!!.
آره ندیدن گل و جشن نمی خواد ولی انسان می خواد .!!
انسان گل را می بوید ،انسان محبت را درک می کند ،انسان احساس دارد ،…
حالا خوبه ،روز عصای سفید جهانی است و تخم طلای خارجیاس .
فرض کنیم مناسبتی ایرانی بود و خارجیا نداشتن ،خدا می دونه که بعضیا چی می گفتند .
و اگه فرض کنیم خارجیا داشتن و ما نداشتیم خدا می داند بعضیا چی می گفتند .مثلا بعضی ایرانیا می گفتند ببین خارجیا برا نابیناهاشون یه روز گذاشتن و ما ایرانیا نگذاشتیم و بعد که می گفتند خب نابیناها بیایید باهم یه روز بیذارید برای خودتون شاید اون قدر بالا و پایین می پریدیم و …که اصل موضوع فراموش میشد و شاید آخر هم می گفتند برید همه روزا روز شما باشه !!!.

اینها نظر شخصیم بود و مخاطب نداشت .
به هر حال روز جهانی عصای سفید با شب رنگهای قرمز و نارنجی و …را به تمام نابیناهایی که زنده اند و ناراحت نمی شوند تبریک عرض میکنم و به کسانی که ناراحت میشوند حرفی نمیزنم …
موفق و سلامت باشید .سفر به خیر و سلامت .بازم التماس دعا .
.

سلامی مجدد خدمت دوست بزرگوارم
اگر قابل باشم نائب الزیاره همه دوستان و بخصوص شما خواهم بود. واقعا از ته دل آرزومندم به آرزویتان که کربلاست برسید چون آرزوی من هم فقط کربلا و الهم عجل لولیک الفرج است. امسال را فقط با نیت فرج مولا میرم و ذکر تمام راهم دعای فرج است.

در مورد بقیه کامنتتان هم با شما شدید موافقم. این یادآوری های گوناگون بنظرم چیزی به جز یادآوری به انسان نیست که همه مردم, طالب احسان و نیکی هستند حالا با هر اسمی می خواهد باشد. بسیار تشکر و شما هم این بنده کوچک را دعا کنید. موفق و کربلایی باشید

سلام .
حس کردم اون دختره منم ،یا شاید هم من اونم .
نمیدونم ولی منم این همه سال کنارتون بودم . اوایل کلی کنجکاو بودم . بعدا هم دیگه فهمیدم کنجکاوی هامو باید قورت بدم چون به مسخره بودن متهم میشم خخخ خلاصه اینکه شک ندارم که من و اون دختر نسبتی دیرینه با هم داریم .
خداحافظ و شدیدا کامنت آسمونی رو لایک میکنم

سلام خانم خانمها .احوال شما ؟کجایید ؟از پست خانم رهگذر به این طرف ندیدمتون .
از لطف و توجه شما بسیار بسیار سپاس گزارم .
یه سپاسگزاری هم بابت توجه شما به کامنتم در پست خانم رهگذر ،خیلی خوشحال و سپاسگزار میشم از اینکه غلطهای املایی و همچنین دستور زبانی و …بنده را بهم بگید چون دوست دارم خوب و پاکیزه بنویسم و فارسی را هم پاس بدارم .
موفق و پیروز و سلامت باشید .

آسمانی منو خانم خانمها صدا زدی و خیلی دلتنگ سعید خالی شدم . آخه سعید نامی منو به این اسم صدا میزد . چن وقتیه نیست . سعید خالی کجاست ؟دلم براش تنگ شده . مطمئنم بالای ۵۰ سالشه . تا حالا پستی هم نزده .
آسمونی شما چی ؟پست میزنی یا نه ؟شک ندارم که دهه ۷۰ یا اواخر شصت باشی خخخ

سلام بر رعععععد بزرگ و کبیر
آره فکر کنم خودت بودی. یا نه خودش بود؟ اما چه خودت بودی و چه خودش بود امیدوارم همیشه خوب و سلامت باشه و غم نبینه.

راستی کم پیدا شدین؟ نیستید؟ نکنه همه جا رو دارید گلبارون میکنید؟ ها؟
موفق و شاد باشید

مهدی واقعیتش در کنار نبین ها آدم باید خیلی چیزها رو قورت بده و بذاره که خیلی از حرفاش ناگفته بمونن و یا رنگ حرفاش کم رنگ و یا شاید هم محو بشن .
اتفاقا چن وقتیه که در فضای مجازی کلا حضور ندارم .
منتظر بارونم . ی شب اومد ولی من خواب بودم ?

سلام!
احساس می‌کنم مردم بسیار پیشروتر از مسؤولان دارند حضور ما رو در جامعه درک می‌کنند. هر سال همسرم، مادرم، پدرم و غالباً خواهر بزرگترم این روزو بهم تبریک می‌گند. من هم با گرمی تبریکشونو می‌پذیرم.

سلام دوست عزیز
بله ظاهرا جامعه آگاهی هایش داره بیشتر میشه
تبریک این خانم اولین تبریک به من بود. نه خانواده و نه دوستان و نه هیچکس دیگر این روز را تا به حال بهم تبریک نگفته بودند. خانواده مهربانی داری ها. حسودیم شد. خخخخخخ
شاد باشی

دیدگاهتان را بنویسید