خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

خیانت چیست و خیانتکار کیست؟

درود بر عزیزان حقگو.
متاسفم که باید بعد از مدتی غیبت، پستی چنین تلخ بنویسم و اگر مقبول افتد، منتشر شود.
آنچه می‌گویم از نظر خودم درسته و خلاف عقیده ام نمینویسم.

بعضی نابینایان را میبینم که ادعای کمک به همنوع خود را دارند و نداشته‌هایشان را به عنوان یک ویژگی مثبت شخصیشان قلمداد میکنند.
مثلا ویژگی هایی مانند صداقت، رک بودن، کمک به همنوع برای گرفتن حق خود و از این چیزا.

هر کدام از ما در سازمان یا اداره ای به عنوان وکیل، مشاور، معلم، مترجم، کتابدار، تلفنچی، استاد دانشگاه، شغل آزاد و غیره مشغول به کاریم.
اگر هر کدام از ما بتواند در درجه اول شخصیت خودش را حفظ کند و توانایی‌هایش را در زمینه کاری به اثبات برساند، بزرگترین گام در جهت شناساندن جامعه نابینایان به جامعه کل و ایجاد فرهنگ برخورد درست با این قشر را برداشته است.
بنده به عنوان یک کتابدار باید سر ساعت مقرر به کتابخونه بیام و در ساعت تعیین شده از آن خارج شوم.
وظایف روتینی که بر عهده من است را به درستی انجام دهم.
مهمتر از این دو مورد تلاش برای گرفتن امتیازاتیست که به نفع همنوع من است.
با گرفتن مشورت از سایر افراد با تجربه راهی پیدا کنم تا به بخش نابینایان امکانات بیشتری داده بشه.
یعنی علاوه بر انجام کارهای روزمره، خلاقیت نشان دهم تا بهترین تجهیزات به این بخش داده بشه.
اگر چنین کاری کردم، میتوانم حس کنم تا اندازه ای درست عمل کردم، اگر هم موفق به گرفتن امکانات زیادی نشدم، حداقل از طرف خودم خیالم راحته که شرمنده همنوعم نشدم.

بخش تلخ ماجرا اینجا شروع میشه که انگار یک عده نابینا پول میگیرند تا به هر قیمتی از سازمان مطبوع خود دفاع کنند و در مقابل همنوع خودشان ب‌ایستند.
میخواهند بگویند که سازمان‌هایی که این پروفسور‌ها در آن مشغول به کار هستند هیچ نقصی ندارند و مشکل از خود نابیناهاست.
همه میدانیم تعدادی از سازمانهایی که مربوط به امور معلولین هستند خیلی بد عمل کرده اند و بعضا برخورد توهین آمیز با مراجعین دارند.
شما چرا میگی رفتار خود ما غلطه بخاطر همین اینطور برخورد میشه؟
یعنی وقتی بیشتر معلولین از فلان سازمان بخاطر عملکرد ضعیف در همه استان‌ها معترض هستند، مشکل از خودشونه؟
همه نفهمند و سازمان مربوطه و شما که مزدورش باشی کار بلد؟
یعنی از نظر شما هیچ نقدی بر فلان سازمان وارد نیست؟
اگر هست چیست و اگر نیست چرا اکثرا ناراضی هستند؟

یکی از این مزدورین ادعا میکنه نابینایانی که به فلان سازمان مراجعه کرده اند به جای تقاضای وسیله مورد نیاز، زیرآب همدیگه رو زدند.
این حرف خاله زنکانه و از روی نادانی زده میشه.

شما به ریشه این کار توجه کنی، چیزی جز فقر نمیبینی.
وقتی سازمانی که شما درش مشغول هستی، بودجه رو میگیره و برا امور معلولین خرج نمیکنه، نیازهای ما باقی می‌ماند، فقر مادی و به تبع آن فقر فرهنگی به وجود میاد.
اون وقت حسادت، زیراب زدن، جاسوسی کردن و حتی مزدوری به وجود میاد که اگرچه پسندیده نیست ولی در فقر کاملا امریست طبیعی.
پیامبر فرمودند که فساد از فقر به وجود میاد.

آیا سکوت دربرابر ظلم شریک در انجام ظلم نیست؟

در پایان باید بگم که بنده کارمندم و حقوق میگیرم، وضعیت مالیم هم بد نیست ولی شرفم اجازه نمیده که بی تفاوت نسبت به امور همنوعم باشم.

تلاشم اینه که در کنار بقیه نابینایان و کم‌بینایان هم استانی باشم و از نهاد کتابخانه ها امکانات بیشتری دریافت کنم

امیدوارم همه کسانی که نیت خیر دارند، موفق باشند و کسانی که جرات گفتن حقیقت درباره سازمان مطبوعشان را ندارند علیه همنوعشان اقدام نکنند.

اگر قدرت اصلاح ندارید، لطفا تخریب نکنید

۸۳ دیدگاه دربارهٔ «خیانت چیست و خیانتکار کیست؟»

درود بر کامبیز خوبی عزیزم؟ یعنی باورم بشه تو جدی شدی؟ یعنی باورم بشه تو برای اولین بار در طول تاریخ زندگیت سلول های خاکستریت را بهشون زحمت دادی؟ خخخخخ و اما بعد از شوخی توجه شما را به چند نکته جلب می کنم ۱ متن پست تو را دربست و بدون هیچ قید و شرطی قبول دارم ۲ می دونی عیب ما نابینا ها و کلا ما ایرانی ها چیه؟ وقتی چند نفر خیلی شیک و مجلسی بعضی مسائل را عنوان کنن جمعی که دور اون ها گرد اومدن فرمایشات اون ها را بدون چون و چرا می پذیرن و حکم اعدام را برای شخص یا اشخاص مورد نظر صادر می کنن بدون این که در نظر بگیرن اون اشخاص گناه کار هستن یا بی گناه.
۳ چند روز پیش در تیمتاک محله کنفرانسی برگذار شد که به عنوان یکی از نتایج درخشان محله ازش یاد شد و کلی هم بهبه و چهچه به راه انداخته شد در همین کنفرانس نکاتی بود که هیچ کدام از دوستان به همون دلیل بالا حاضر نشدن بحثی روی اون انجام بدن
۴ بنده نظر بی پرده خودم را در باره سازمان بهزیستی عنوان می کنم آقا جان خانم گرامی. تعدادی از نابینا ها زیر آب زنی می کنن؟ تعدادی از نابینا ها با ظاهر بد به بهزیستی میان؟ تعدادی هم مسائلی را که نباید عنوان کنن مطرح می کنن؟ تمام این دلایل و دلایل دیگه باعث نمیشه که سازمان محترم بهزیستی از زیر وظایفش شونه خالی کنه و وظیفه خودش را نادیده بگیره هر چند وظیفه بدون قید و شرط ما نابینایان هم رعایت این مسائل هست
۵ ببخشید ها ولی بنده در طی سالیان گذشته متوجه شدم در خیلی از شعبه هایی که نابینا ها مشغول کار هستن نه تنها به نفع نابینا ها نیست بلکه حضور اون دوست نابینا کاملا در تضاد منافع نابینایان قرار داره البته باید بگم چند تایی هم مشاهده کردم که کاملا از حقوق نابینایان دفاع می کنن
۶ کامبیز جان هر جا دیدی یک نفر زیادی دم از صداقت می زنه و زیادی دم از مسائل می زنه به اون فرد شک کن
۷ اگر بنده نامی از کنفرانس آوردم خدا را شاهد می گیرم و جان بچه هایم را قسم می خورم که غرضی با کسی ندارم و قلبا میگم اون چهار عزیزی که توی کنفرانس بودن از جمله کسانی هستن که بنده به عنوان هم نوع به وجود شون در بین نابینایان افتخار می کنم
۸ چند روز دیگه از باز خورد همین پست به یک نتیجه بزرگ می رسم که اگر امکانش بود بعدا عنوان خواهم کرد

سلام بر شما, سخت تر و نپسندیده تر از ظاهر نادرست, حرکات ناشایست, طرح مسایل نابجا و غیره, روی دست هم بلند شدن جلوی مسوولین بِهزیستیه, مجیزه گویی بعضی از همنوعان از مسوولین بِهزیستیه تو جلسات وقتی همنوعان دیگه دارن مشکلات و چالشها رو با جدیت مطرح می کنند خیانت اونِه که به بهای بسیار ناچیز در جلسات با حضور مسوولین بهزیستی و ادارات و ارگانهای دیگه همنوعان رو ضایع و کوچیک کنی, خواسته هاشون رو بی ارزش جلوه بدی, اونی که حقوقش رو مثل همه پرسنل بهزیستی می گیره خیانتش حقوقیه که می گیره و رایگان کار نمی کُنِه, خیانت این هست که بشینی ظلم رو ببینی, بپذیری,کوتا بیای, از راهِ درستش عمل نکنی, فقط زبونِ تیز توهین کننده داشته باشی.

درود بر شما خانم حیدری این کامنتی که نوشتید و نظراتی که بیان فرمودید کاملا درست و منطقی هست و بنده هم دربست قبول دارم باور بفرمایید هدف بنده هم ستیز با شما نبوده و نیست خدای نکرده توهینی هم به شخص شما نکردم اصلا بنده کی باشم که به شما توهین کنم بنده فقط چیزی را نوشتم که به نظرم درست اومد اگر ناراحت شدید رسما عذر خواهی می کنم چون اگر تمام دنیا را هم به بنده بدن ارزش ناراحت کردن یک انسان را نداره ولی با وجود عذر خواهی هنوز هم بر سر حرف ها و حقایقی که عنوان کردم هستم

سلام به شما, بله بیان حقیقت ارزشمند هست, البته اگر ارزشمند و زیبا هم بیان بشه, همراه با تخریب دیگری نباشه, شما می تونی و حق داری اصلا اصلا با نظرات بنده موافق نباشی, ولی نسبت دادن این چیز و اون چیز و follow کردن کسی که این همه توهین و جسارت به بنده بدون هیچ منطق و دلیل موجهی می کنه, نمی دونم, با گفتن حقیقت چجوری جمع میشه.

سلام احمدرضا. خوبی داداش گلم؟
من جدی شدم اما تو باور نکن.
بنده مخلص هستم یعنی بدون مخ.
امیدوارم از شوخیم برای اثبات حقانیت دیگران استفاده نشه.
مثلا نگن خب طرف وضعیتش مشخصِ، وقتی خودش میگه مخ ندارم پست و حرفهاش رو هم به حساب نمیاریم.
جدی شدم چون گوشم از این حرفها پر شده!
این که یکی از بالا به پایین نگاه کنه.
با محافظه کاری به خاطر نفع شخصیش سکوت کنه.
نمیدونم چندین سال به کار مشغول هستند ولی ای کاش اون وقت که فلان خانم نابینا از اصفهان برای عصا رفته بود، و باهاش بد برخورد شده بود، و پستشو زد، به جای پست نان برنجی و تشکیل انرژی هسته ای حقوقی و حرفهای دهن پر کن به دفاع از همنوعش میپرداخت.
چند سال باید کار کنند تا شاهد نتیجه حرکات موشکافانه ایشان باشیم؟
راست میگن، ایشون هم که اومد از کوتاهی بهزیستی گفت و بخاطر عصا باهاش بد برخورد شده بود کاری کرد که حرکت موشکافانه پروفسور خفه بشه.
دودش به چشم معترضین بره و حقوق ماهیانه ایشان مستدام.
ای کاش میتونستم در همون کنفرانس حرف بزنم.
خوشحالم که قویترین دلیل ایشون برای کوتاهی بهزیستی رفتار بعضی از بچه ها بوده که زیرآبی رفتن خخخ.
اگر من دم از صداقت زدم، باید اثبات کنم. نه با نان برنجی.
منتظر نتیجه نهایی هستم

مشکل این هست که من تمام پست های گوشکن را نخوندم حتی اصلا یادم نمی یاد, کدوم خانم و کدوم مشکل عصا مطرح میشه, وقتی خود نابینا ها سعی نمی کنند, از همنوعانِ خودشون کمک بگیرند, مشکل از کی و کجاست, امروز من به کسی کمک می کنم, فردا او راه گشای مشکل من میشود, اگر اون نان برنجی هم کامتون را شیرین کرده بود, امروز این همه, تلخ, تندخو و به دور از اصولِ مُسَلَمِ اخلاقی مخاطبی را که هر دو طرف ماجرا را می بیند و با آن درگیر است, خودش هم معلولیتِ بینایی دارد,, و با تمام این مشکلات شخصا درگیر است را مورد آماج سخنان ناشایست قرار نمی دادید, شما لازم نیست منتظر باشید, ببینید بنده کی و کجا منشاِ خدمتی هستم و خواهم بود, خودتان, شایسته باشید, آنقدر اعتماد به نفس دارم و توانا هستم که بدون وابستگی به بهزیستی و با اتکا به توشه علمیم و داشته هایم بتوانم گذرانِ معاش درخوری داشته باشم. پرسنلِ قراردادی و روز مزدِ بهزیستی نیستم, که بند بندِ وجودم بلرزد اگر حرفی بزنم چنین می شود و چنان و فردایم را سر گرسنه بر کدام بالین بگذارم. با این قبیل صحبتهایِ تحریک آمیز ذهن خوانندگان را بر علیه مخاطب پستتان تحریک نکنید. بهتر است هر کس اول به منطقش و درک صحیح مسایل اتکا کند.

درود. این موضوع مزدوری تو همه جای دنیا به شکلهای مختلف مرسومه و مربوط به یه نهاد خاص تو یه کشور خاص هم نمیشه.
مثلاً ما الآن مزدورهای اطلاعاتی داریم که تو کشورهای مختلف فعالیت میکنند خَخ.
در کل که الآن مردم دنبال دگرگونی هستند نه اصلاحات خَخ.
خلاصه که اصلاحطلب اصولگرا, فرار کنید به آنکارا. خَخ.

حالا رعد بارانی میاد میزننتت که گفتی خاله زنکی… خخخخخخخخ. خو نگید دیگه. خوبه من بتو بگم عمو جغد شاخدار؟ خخخ.
ببخشید پست جدیه و منهم خیلی درد و دل دارم در مورد نابیناها. ولی سکوت میکنم. شاید یه زمونی بشینم و بنویسمشون. شایدم هیچوق ننویسم و مهر سکوت بزنم به لب و لوچه و دک و دهنم. حرص نخور خشک میشی می افتی. این زیر آب زنی مختص نابیناها نیس. والا مام له شدیم بسکی زیرآبمون رو زدن. بخدا بعضی وقتا میخوای سرتو بکوبی تو دیوار از دس بعضی ملتِ چای شیرین.

سلام. بابا رعد بگه عمو مشنگِ هم قبول دارم.
هر کسی در این پست از ذات بد نابیناها بنویسه ایشون استقبال میکنه و جوابشو میده اما اگر از بهزیستی بگیم دود میشه میره چشممون خخخ.
عمه از دست کی دلت گرفته؟ بوگو خودم بزنمش

نه واقعا شما ذاتا به نوعی درگیری مبهم و نمی دانم از ناکجا آباد, با بنده مبتلا هستی, آنچه دلت می خواهد می شنوی و آنچه دلت می خواهد تفسیر می کنی.

سلام. نمی دونم چی شده و کی چیکار کرده که اینهمه حرصی شدی. ولی به نظرم گاهی مرد راه درست بودن زیاد سخت میشه. اینکه بتونی مستقیم بری. اینکه بتونی انتخابی کنی که بعدها در محضر اون قاضی یواشکی سرت رو بگیری بالا. کاش بشه کمتر در این مدل۲راهی ها بازنده باشم!
موفق باشی!

سلام پریسا خیلی از سطح شعور من بالاتر گفتی!
همین که گفتی یعنی چی چی؟
هرچی سرمو بالا میگیرم، نمیتونم به عمق حرف‌هات برسم.
با عرض شرمندگی سرمو پایین میگیرم

درود بر قبله ی عالم. وقت خوش.
جانا سخن از زبان ما می گویی.
خود من از نابینایانی هستم که به شدت از خاله زنکی های یکی دو نفر از هم نوعان ضربه خوردم.
نه یک بار، نه دو بار، چندین بار.
کسانی که دوست داشتند با خراب جلوه دادن شخصیت من، خودشون پله های ترقی رو دو تا یکی کنن و برن بالا.
موفق هم شدن و سنبه شون هم پر زور بود.
طوری که من رو مجبور به انصراف از دانشگاه آزاد هم کردن چون به شدت فضا رو مسموم کرده بودن برام و دائما دنبال ایجاد تنش روانی برای من بودن.
کسانی که می دونن تو مؤسسه ای که دارن تبلیغشو می کنن به اسم نابینایان بچاپ بچاپ میشه و از گوشت قربونی بگیر تا کمک های نقدی رو مسؤولین مؤسسه ی به اصطلاح خیریه شون بین هم تقسیم می کنن و این وسط سر دو قشر کلاه گشادی میره، نابینایانی که از همه جا بی خبرن و خیرینی که ساده دلانه کمک های نقدی و نذوراتشون رو در اختیار مؤسسات این مدلی قرار میدن، اینا رو می بینن و هیچی نِمیگن واقعا خائن و پَستن.
نابینایانی که خوش خدمتی می کنن برای چنین برنامه هایی فقط و فقط به فکر خودشون هستن و اصلا به فکر آبرو و وجهه ی سایر همنوعان نیستن.
اگرم یکی مثل من جلوشون وایمیسته به شدید ترین نحو ممکن شخصیتشو می برن زیر سؤال و انواع و اقسام تهمت ها رو بهش روا می دارن.
به هیچ وجه نمی خوام بگم آدم موجهی هستم چون دروغ محضه اما اون طور که نابینایان از من شنیدن هم نیستم.
این زیر آب زنی تو هر قشر و صنفی وجود داره ولی با تأسف فراوان باید بگم که حسادت و منفعت طلبی بین ما نابینایان بیداد می کنه.
مکالمه ی یه نابینا با دوست هم نوعش:
آخه شمایی که جلو اون همه آدم به دروغ میگین که فلان مؤسسه کمک هزینه ی ازدواج و شهریه ی دانشگاه به نابینایان ارائه میده، وجدان درد نمی گیرین؟ اصلا می دونید وجدان چیه؟
چی بگم والله! مهم اینه که مؤسسه دوزار کف دستم می ذاره و ۴ تا روغن نباتی و یه کیسه برنج بِهِم میده. همین برام کافیه دیگه! به من چه که اونا چی کار می کنن؟
مهم اینه که یه چیزی این وسط گیر من بیاد که خدا رو شُکر میاد!
تو هم بیا براشون تبلیغ کن ضرر نمی کنی.
آره راست میگی. از هیچی که بهتره تو این بی کاری و بی پولی.
خب! پس فلان روز بیا تو فلان مسجد بعد از قرائت قرآن من سخنرانی می کنم و از خدمات مؤسسه میگم، تو هم به عنوان کسی که مشمول کمک های بی دریغ این جا شدی ملت رو ترغیب به بازدید از دفتر مؤسسه و کمک نقدی کن.
آخه این جوری که جلوه ی خوبی نداره؟
ببین پسر جان، جلوه جلوه نکن واسه من، مگه نمی خواستی گوشی فلان بخری! پس بجنب که مؤسسه ۱۰۰ تومان ۲۰۰ تومان بِهِت بده. از اینکه تو خونه بشینی و الکی غصه بخوری بهتره.
باشه میام. قانع شدم.
آقا کامبیز اینه حقیقت تلخی که انکار ناپذیره.
حالا شما ابعاد وسیع ترشو گفتی ولی من از دیدگاه خائنان خرده پا مسأله رو واکاوی کردم.
شاد زی.

سلام برادر و دوست عزیزم.
دلم برات تنگ شده بود.
اون دوستی که از سر نداری و فقر زیرآب میزنه اگرچه کارش پسندیده نیست ولی به خدا کاملا طبیعیِ چون نداری خیلی چیزا رو ممکنه با خودش بیاره.
بدی کار اینجاست کسانی که سر کار هستند، میتونند به نفع ما باشند ولی علیه ما هستند.
چاکرتیم

بله مثلا خود شما نویسنده این پست بارها و بارها شاهد بوده ای که همنوعانت که در بهزیستی شاغل هستند, حق شما را ضایع کردند, علیه شما و سایر هم نوعان عمل کردند, هر ماه, گونی گونی امکانات و زر و سیم دم خونشون دادند تا بکوبند همنوع رو. همه رو شما شخصا دید, تجربه کردی, مسلم هست اینجور توهین آمیز برخورد می کنی, ولی مطمئن هستم یه وقتایی با دادگاهِ درونیِ خودت تنها میشی, امیدوارم اونجا هم همینطور ریتم و ضرب رو رعایت کنید.

سلام بر تمامی همراهان گرامی, واقعا متاسفم برای این همه قضاوتهای عجولانه و توهین آمیز, رفتاری که سعی داره هر حرکت موشکافانه ای رو تو نطفه خفه کنه. حاصلش رو خود شما بعدها خواهی دید.

شما از ما خیلی فاصله دارید که دودی چشمتان نمیره.
راستی من فعلا به بقیه کامنتا تا یک ساعت دیگه جواب نمیدم، میتونید با کلی‌گویی به بقیه هم جواب بدید تا جو رو تغییر داده باشید

پسر خوانده خوبم تا بوده و هست همیشه ی عده از عموهای مردکی پیدا میشوند و گند میزنن به اوضاع . صبور باش و بهشون نیمچه توجهی هم نکن ..

قطعا خیلی قضیه اساسی بوده که کامبیز جدی نوشته!
منم با کلیت پست موافقم.
البته دلایل زیادی هم داره. از جمله اینکه این افراد برای حفظ جایگاه خودشون شیرین عسل هستند و شوربختانه همیشه هم کسانی که حق رو میگن بیشتر له میشن

سلام آباجی.
چیطوری؟
کاش شیرین عسل بودند.
از زهر مار هم که خودت میدونی چی چی منظورمه تلخترند خخخخ

سلام خانم مظاهری شخصا همواره برای شما احترام قائل بوده ام و از شما هم به تبع چنین انتظاری دارم, شما فایل صوتی را گوش می دادید تا می دیدید هر دو نفر که ارتباط کاری با بهزیستی دارند, انتقاداتِ اساسی به بهزیستی هم وارد کردند. مگر جایگاه شغلی من تو بهزیستی با گفتن انتقاداتم علیه بهزیستی, متزلزل می شه, قبلا هم گفتم, اگه بعد هم به بزرگ بینی و هزار چیز دیگه تعبیر نشه, من کارشناسِ ارشد و مشاور حقوقی بهزیستی و پرسنل رسمی هستم, قراردادی روز مزد و متصل به یک امضای این و آن نیستم که هر لحظه بلرزم و بترسم, فردا اگه تمدید نشد قراردادم و کارم رو از دست دادم, چه کنم, با فلان خرج و هزینه چه بسازم, شماها چه قبول کنید یا نکنید, بنده به روشِ خودم, در مقابل عملکردهای ناصحیح بهزیستی و همکاران واکنش لازم را نشان خواهم داد. مشکل از شما نیست, از شناخت ناکافی از همنوع خود یعنی مخاطب این پست هست. بدرود.

سلام جناب خادمی, وقت بر شما خوش باشه نحوه عملکرد بهزیستی اونقدر بحث برانگیز هست که اصلا نشد تو اون
کنفرانس بهش پرداخت, تو کشوری زندگی می کنیم, که قدرت حاکمه, از بالاترین تا پایین ترین سطوح هدفش,

نگین عزیزم سلام. قطعا همین طوره و باور کن که من یک درصد هم منظورم با شخص خاصی نبود و تنها برداشتم از پست رو با تجربیات خودم گفتم.
من فایل رو اصلا دانلود نکردم و در جریان موارد گفته شده در فایل صوتی نیستم.
مطمئن باش در مورد چیزی که نمیدونم اظهار عقیده نمیکنم.
اگه رنجیده خاطر شدی واقعا عذرخواهم.

سلام خانمی, بحث رنجشِ من نیست, اختیار دارید عزیزم, مساله مهم این هست که علیرغم همه اختلاف نظرها, سعی کنیم, یار و یاورِ هم باشیم, من هم مثل شما معلولیتِ بینایی دارم, به شخصِ به خاطر ارتباطِ کاریم با بهزیستی و مراجعه هر روزم, اگر بیش از شما ها به من و امثالِ من فشار و استرس وارد نشه, کمتر نیست. موفق باشی بیشترتر از همیشه.

کامبیز جونم؟ میدونی که خیلی دوستت دارم.
اولا چرا این نظراتت رو همون شب توی کنفرانس واسه سعید پیام خصوصی نکردی تا بخونه و واسش جواب بگیری؟ هر دلیلی هم که داشته باشی و جوابم بنویسی، من بازم معتقدم اگه نوشته بودی و جواب نگرفته بودی، میتونستی اینجا بنویسی. اگه هم میگی نوشتی و جواب نگرفتی. که حق داری البته اگه اینطور بوده باشه و اونم حق تا یه جا‌هایی داری.
اشکالی نداره من ازت بپرسم تو که شرف داری و کارمندی و دستت به دهنت میرسه و منو به بهترین نحو ازم مهمون‌نوازی کردی و خوب میدونی روابط کاری با رفاقتی فرق می‌کنن، چند ماهه تو کتابداری و مسئول بخش نابینایان یک کتابخونه؟ در زمان تو چند کتاب برای بچه‌ها گویا شده؟ آیا نفرِ قبلی‌ای هم وجود داشته؟ اگه آره، اون نفر چندتا کتاب گویا کرده. الان چه امکاناتی توی اون بخش نابینایان هست؟ این امکانات در زمان تو اومده یا نفر قبلی؟ اون امکانات به خواست تو یا نفر قبلی و با تلاش شما‌ها اومده یا به خواست مدیران ارشد و طبق یه سیاست از‌پیش‌تعیین‌شده؟
میبینی؟ هرکی بخواد منم توی این محله نقد کنه، اشکالات زیادی هست که ازم بگیره. منتها بچه‌ها اکثرشون یه خوبی که دارن، مثبت‌ها رو می‌بینن و پیشنهاد میدن اونا تقویت بشه و از منفی‌ها دور بشیم.
من شخصا افرادی که توی کنفرانس نظر دادن رو به شدت تحسین کردم چون واقعیات رو گفتن. من خودم کسی بودم که همیشه بچگیم به دلیل فقری که داشتیم یه پام به خواست خانواده توی بهزیستی بود. دیدم و لمس کردم که چیزی دارن ولی نمیدن و سیاست‌های غلطی پشت‌پرده‌ی اداره امور معلولین هست. فاصله گرفتم ازش. خرج تحصیلم رو با کار کردن درآوردم، واسه خودم کار پیدا کردم، با سیاست یا لابی یا توانایی یا هرچی، الانم معتقدم وظیفه بهزیستی هست که زیستِ ما رو بِه کنه. یعنی باهات موافقم. اما نوعِ برخوردت با شخص یا اشخاصی که نه سر و نه تهِ ماجرا هستند، از نظرم به برخورد‌های کامبیزی نمی‌خوره و شاید شتابزده نوشته باشی.
هرچی و هرکی باشی، نهایتا من بازم میگم که دوستت دارم!

سلام جناب خادمی, وقت بر شما خوش باشه نحوه عملکرد بهزیستی اونقدر بحث برانگیز هست که اصلا نشد تو اون کنفرانس بهش پرداخت, تو کشوری زندگی می کنیم, که قدرت حاکمه, از بالاترین تا پایین ترین سطوح هدفش, نیتش و ذِهنیتش, توانمندی معلولین نیست, پس اینجا خودمون هم وظایفی داریم. من شاید نتونم جامعه رو اصلاح کنم, اگه جا بزنم, چیزی از جامعه کم نمی شه, اصلا به ذهنش هم خطور نمی کنه حسِ من, نیازِ من, در خیلی از موارد شخصیتِ من, پس خودم نباید جا بزنم, دیگه اگه حرفام یه جورایی زرورقی به نظر میاد, مشکل از زرورقِ نه از من. ایام به کامتون حسابی.

من به نیت مثبت و توانایی بالقوه شما باور دارم و امیدوارم همه قدر همو بدونیم و از پتانسیل هم دیگه از جمله شما برای پیشبرد اهداف استفاده بشه و حضور شما اینجا پررنگ باشه چون معتقدم شما میتونید از جمله واقعا تأثیرگذار‌ها باشید اگه بچه‌ها بخوان و خودتون بخواهید و این انگیزه با یه هدف زود‌بازده به وجود بیاد تا به اهداف میان و بلند مدت هم بتونیم فکر کنیم. خیلی قاطی نوشتم و این از عجله‌ی بنده بود. عُرذخواهم!

سلام به شما اینجا در صدد پاسخ گزینشی به پُستها نیستم, اتفاقا شما خودتون پایه گذار بستر بسیار ارزشمند محله گوشکن شدید, توش خیلیا, خیلی چیزا یاد گرفتن, چیزا یا کسای ارزشمندی رو به دست آوردند. آثار موندگاری به وجود اومد که تحت هر شرایطی می مونه, به اسم بانی یعنی خودتون, دیگه کسایی که من رو می شناسند, می دونند, اهل تعریف و تمجید بیجا نیستم. حقیقت رو گفتم. امیدوارم همگی برای هم مفید باشیم./

سلام. برام مهمان اومده و اول جواب کامنت تو رو میدم چون ازم سوالاتی پرسیدی که امیدوارم اولین و آخرین نفری نباشی که ازم سوال میپرسه.
جوابم به سوال اولت. اگر دقت کرده باشی من وسط کنفرانس اومدم.
فکر میکردم همه حق حرف زدن دارند، بعد متوجه شدم تنها چند نفر حرف میزنند و بقیه به سعید پیام میدهند.
نظری که دادم و سعید خوند این بود که ما میتوانیم مجوز استانداری را هم داشته باشیم برای تشکیل انجمن.
حرفهایی که من رو به شدت متعجب کرد دقیقا آخرای کنفرانس زده شد.
نمیدونم به سعید گفتم میخوام حرف بزنم که جواب نگرفتم یا به امید اما دقیقا همین اعتراضاتم رو به امید صالحی گفتم.
گفتم من نمیتونم حرف بزنم ولی اگر میشه از طرف من بگو که این نوع دفاع صد درصد از بهزیستی و تنها مقصر دانستن بچه‌ها نامردیست.
نمیدونم دقیقا همین جمله رو گفتم یا از فرط عصبانیت عبارت‌هایی گفتم که نشون میداد مخالف همچین نظری هستم.
امید گفت وقت تموم شده یا این که به نظر دهنده حق داد بخاطر این که از طرف سازمان بهزیستی اومده حرف بزنه.
سوال دومت این که درباره فعالیتهای من در کتابخونه پرسیدی.
باید بگم نفر قبلی بینا بود و ابتدا به گفته نزدیکان خودش به عنوان گوینده وارد کتابخونه شد و پس از چندین سال حکم کتابداری گرفت.
خانم صدیق وزیری که گوینده‌ای توانا هستند، بسیار برای بخش ما زحمت کشیدند و من به شخصه قدردانشون هستم.
کتب بر روی نوار کاسد و بیشتر در محل کار ضبط میشد.
یکی دو سال قبل از ورود من به بخش نابینایان بنا به تشخیص رییس شهرستان، خانم صدیق وزیری به بخش دیگری منتقل شدند و اون بخش راکد ماند.
وقتی من اومدم ضبط صوت و نوار کاسد تعطیل شد و مجبور شدم در قالب فایل کامپیوتری بیشتر نوار‌ها را تبدیل کنم.
قبل از ورود من هم مجوز ضبط کتب لغو شد و میگفتند باید فعلا هیچ کتابی ضبط نشه تا هروقت مدیرکل وقت تشخیص بده.
وقتی من اومدم، درخواست اختصاص بودجه برای ضبط کتب کردم که مخالفت شد.
تلاش کردم با جذب افراد داوطلب کتاب ضبط کنم که بیشتر کسانی که داوطلب میشدند، یا لهجه شدید داشتند یا نمیتونستند در خونه خودشان ضبط کنند.
کتابخونه هم اتاق مخصوص ضبط نداشت و الآن هم ندارد.
با این وجود تونستم هفت هشت کتاب تولید کنم که هر کدوم از داوطلبین کتاب رو که میبرد تا ۶ ۷ ماه به دستم نمیرسید.
اونم فقط با یکی دو دستگاه ویس ریکوردر موجود.
بنده کار‌هایی انجام دادم که قبل از اون در کتابخونه انجام نشده بود.
آموزش بریل، اینترنت، ویندوز، زبان انگلیسی، مهمتر از همه جلسات کتابخوانی، بازدید از مدرسه استثنایی و موسسات برای جذب اعضای بیشتر، جذب اعضا از کل شهرستان‌ها و دهات استان.
با وجود این که یک نفرم، مثل بعضی از استانها امکانات ضبط کتب و بودجه ندارم، تونستم در حد یک نفر موفق باشم.
تلاش تاثیر داره و اگر پیگیر باشیم، بدون شک میتوانیم امکانات بیشتری بگیریم.
نزدیک به ۷ ترابایت هارد، کامپیوتر تازه و تجهیزات ریز و درشتی بخاطر پیگیری شخص من به بخش داده شده.
ولی چه کنم که هرچی تلاش کردم اتاق مخصوص ضبط کتب بگیرم، فعلا موفق نشدم اما به آینده امیدوارم.

اما نوع برخوردم با افرادی که به قولت نه سر و نه ته پیازند.
اول این که مطمینی نیستند؟
اگر نیستند چرا یه جوری حرف میزنند که هستند؟
ایشون با جواب دادن به کامنت های منتخب میخوان مانع خفه شدن حرکت موشکافانه‌شان شوند؟
دودش به چشم ما میره، راست میگن چون ایشون از ما نیستند.

ببین حس می‌کنم سوال من باعث شد نه تنها خودت، بلکه دیگران هم مثبت‌های تو رو کم یا زیاد ببینن و ازشون آگاه بشن. کافی بودن یا نبودنش بحثیست جدا. اما همونطور که مثبت‌های تو دیده شدن، به نظرم باید اجازه و زمان بدی برای دیده شدن و تأثیر مثبت‌های دیگران. به هر حال، خوشحالم که هستم و هستی و هستند. امیدوارم کنفرانس‌های دیگه طوری مدیریت بشه که حرف کسی توی دلش نمونه و اینطوری در قالب یه پستی که شاید بی‌جواب بمونه ظاهر نشه. این حق تو بود که بپرسی و بایدم جواب می‌گرفتی. من تند بودن رو تجربه کردم کامبیز. زیاد جواب نمیده. اولش شاید. ولی بعدش متوجه شدم جواب نداد. این شد که گاهی تند و گاهی آهسته، گاهی هم میانه‌رو. اینطوری رفتم جلو. اگه کامنت دادم چون واست ارزش قائلم. در مقامی نیستم که بگم چرا این کارو کردی یا چرا نوشتی یا اصلا چرا اینطور نوشتی. نوشتی که نوشتی. حق داشتی. هرکی باید خودش باشه و تو خودت بودی و این از همه چیز ارزشمندتره. من هرچی گفتم و نوشتم بیشتر نیتم دوستانه بود و دوست دارم اینطوری به حرفام نگاه کنی.
خوش باشی و خوشبین!

تا حالا بهت گفتم خیلی دوستت دارم مجی؟
اگه نمیدونی بدون!
مجتبی به خدا شرم دارم از کارهایی که ناچیز هستند و من انجام دادم بگم ولی پرسیدی و مجبور شدم جواب بدم.
من اگر برادریم رو اثبات نکنم، نباید دنبال ارث باشم خخخ.
هر کسی آزاده از فعالیتهاش بگه ولی این درسته قبل از اثبات هرگونه توانایی نسخه بپیچیم؟
از بالا به پایین نگاه کنیم؟
هم سن من کمتره هم تجربه کاری.
یعنی کی باید دیده بشه
مثبت‌های ایشون؟

من شخص شما رو اصلا نمی شناسم, در هر حال, این همه حجمه, منطقش چیه, این هست که مخاطبتون مشاور حقوقی بِهزیستیه, شما تعمد دارید, انتقادات من نسبت به بهزیستی رو که از نزدیک شاهدش بودم, عمده اون مواردی هست که ذکر کردم, نادیده بگیرید, همیشه عادت داریم, به مسایل جوری که میخواهیم نگاه کنیم و جوری که میخواهیم تفسیرش کنیم. من اگر حتی با شما مشکل شخصی هم داشتم, شایسته این هجمه بی دلیل نبودم, این نحوه حجمه اسمش انتقاد نیست. من هم تمایل داشتم, میکروفن تک تک هم نوعان باز میشد سوالاتشون رو طرح می کردند و من هم جواب می دادم, یا قانع می شدم یا قانع می شدند. ولی زمان محدود بود, سیاست گذاری برنامه با کسانی بود که تجربه این قسم برنامه رو داشتند, بنده در چینشِ این سیاست, نقشی نداشتم. عمده چالشها و عملکردهای ناصحیح رو که در بهزیستی سالهاست دیدم, طرح کردم همینطور عملکردهای ناصحیح همنوعان, ولی همانطور که گفتم شما اصرار دارید, بخشی از مطالب من را نادیده بگیرید. اتفاقا آقای خادمی بسیار انسان رک گویی هستند و نظراتشان رو بی پرده و صریح می گویند. من دلیلی نمی بینم ایشون بخوان از کسی جانب داری کنند. قبل از برگزاری کنفرانس هم به مدیر محترم گوش کن, هم به جناب نایینی گفتم, در یک فضای سالم, همراه با احترام به شخصیت یکدیگر, بدور از هرگونه توهین و جسارت, حاضر به هر نوع شفاف سازی در کنفرانس هستم. من حتی به همکارم آقای سمیعی بزرگوار که مددکار بهزیستی هستند, از جنبه شُغلیشون انتقاداتی وارد کردم. به خاطرِ همین برخوردهای عجولانه و تندرویها در مقابل همدیگه هست که هیچ وقت نتونستیم در کنار هم از منافعی که حق مُسَلَمِمون هست, در مقابل بهزیستی و سایر ارگانهای ذیربط دیگه دفاع کنیم. هزار گروه, هزار دسته, با نظرات پراکنده و کوبنده همدیگه.

جالبه حرف از آماده بودن برای مناظره میزنید ولی تنها در این کامنت مستقیم به نظراتم واکنش نشان دادید.
قابل توجه مجتبی، دیشب پریشب نمیدونم دقیقا کدومش بود جاز ایشون خراب شده بود و اومدن برای درست کردنش، پرسیدم اصلا شما به بهزیستی انتقادی دارید؟ سکوت کردن.
حالا یا نشنیدن یا مثل امشب من رو عددی ندونستن جواب بدن.
که من اونجا به شوخی در جواب خانم کریمزاده که از بهزیستی شکایت داشتن گفتم مشکل از بهزیستی نیست خودت مشکل داری خخخ
چون مثل شما فکر نمیکنم اسمشو بذاریم حجمه و از این کلی گویی ها

در واقع تمام جوابایی که به تک تکِ افراد دادم, جواب پستِ شما بود. همیشه و در هر حال برای مراجعم, کسی که باهام تماس می گیره, یا روبرو می شه, در حد توانم وقت گذاشتم. ولی هر چیزی اصول خودش رو داره, شما اگه همون شب, که البته من سوال شما رو نشنیدم, اگر دوباره تکرار می کردید و مُصِر می شدید, با حضورِ دوستانی که تمایل داشتند, تا جایی که زمان و فرصت همگی اقتضا می کرد, جواب می دادم, چیزایی که دیدم, از هر دو طرف مصداقی می گفتم و توضیح می دادم, شما آنچنان, توهین آمیز برخورد می کنید و عبارات ناصحیح به کار می برید, که گویی شخصا منفعت طلبی و سوء استفاده گریِ من رو از نزدیک شاهد بودید, اگر پستی رو که گذاشتید, واقع نگرانه بخونید, از دیدگاهِ کسی که مخاطبِ شما هست, به نحوِ دیگه ای قضاوت خواهید کرد, مطمئن باشید, اگر جای من مخاطبِ من در این پست بودید و من این مطالب را با آن لحن و عبارات علیه شما ادا می کردم, اینگونه پاسخ نمی دادید و تحمل نمی کردید. مخاطب شما, حتی اگر شما مخالف صد درصدِ او باشید, به عینه مصداقً جانبداریش را دیده باشید, باز هم یک انسان است و دارای شخصیت و عزت نفس است, هیچ گونه ناخشنودی به شما این مجوز را نمی دهد که اینگونه به او توهین کنید. مطالب را تفسیر به رای کنید, هم بپرسید و هم جواب مطابق میل خود بدهید. در هر حال, اگر هم منظور منطقی بود, برخورد و نحوه بیان اون منطقی و اخلاقی نبود. ی

یعنی مناظره به این معناست که شما جواب من رو در پاسخ به نظرات دیگران دادید اونم کلی.

من اون شب بخاطر این که نظرات شما رو شنیده بودم این سوال رو پرسیدم.
اگر قبلتر میشناختم و در استان شما بودم، هیچ وقت به شما مراجعه نمیکردم.

مطمئن باشید, اگر جای من مخاطبِ من در این پست بودید و من این مطالب را با آن لحن و عبارات علیه شما
ادا می کردم, اینگونه پاسخ نمی دادید و تحمل نمی کردید.

پس شما من رو میشناسید؟
یعنی از کجا میدونستید که اگه من بودم طوری دیگر برخور میکردم؟
باز خودتونو بالا بردید که برخوردتون درست بوده ولی اگه من جای شما بودم اینطور نبود خخخ.

خانم در این سایت افرادی هستند که واقعا دانش بالایی دارند، دکتر هستند کتاب نوشتند اما اون اندازه که شما از مفاخر خودتان گفتید این که مشاور حقوقی هستید، درباره خودشان چیزی نگفتند.
اندازه شما ادعا نداشتند.

صحبت کردن با شمایی که سوار بر منطق توهین و دستاویز قرار دادن هر چیزی هستید, فایده ای ندارد, هر کس راه خودش را در زندگی میرود, وقتی بیان مختصری از خود, تحصیلات و شغل خود, از نظر شما این همه ناخشایند هست, ادامه بحث کاملا بی حاصل خواهد بود, شما برای تحریک ذهن مخاطب و هدایتِ موجی که راه انداخته اید, به هر حربه ای متوسل می شوید, این پهنه وسیع وب متعلق به شما, بنویسید هرچه میخواهد دل تنگتان, تا قیامت هم توهین و تحقیر کنید, برخوردِ من همین است, ارزیابی من از شما, با توجه به رفتارتان بود وگرنه بنده اصلا اصلا شما رو نمی شناسم. جمله آخر هم اینکه به خاطر احترام به مدیریت وب سایت و دوستان دیگر علیرغمِ میل باطنیم پاسخ پستها رو میدهم. ولی می دانم و برایم به اثبات رسید که هدف دفاع از حقوق همنوعان نیست, بلکه هدف کوبیدن مخاطب است, علت چیست, برایم مهم نیست, خود دانید. تا هر کجا خواستید ادامه دهید. من آنچه را که در طول سنواتِ کاریم دریافته ام می گویم و بس.

این را هم بگم اکثر کتاب دارانی که از دور کار اون ها را زیر نظر گرفتم کار خود شون را به خوبی انجام میدن کتاب دارانی نظیر همین کامبیز خانم رقیه شفیعی خانم پریسا محمدی آقای امید فلاحتی و سایر دوستانی که الآن اسامی اون ها توی ذهنم نیست ضمنا مجی ببخشید ها عزیزم ولی اگر پست کامبیز را خونده باشی توی متن دقیقا اشاره کرده که کارش را داره در حد امکاناتش انجام میده می دونی مجی خدا کنه اشتباه کرده باشم ولی کامنتت کمی بوی جانب داری می داد بوی دفاع کور کورانه از یه هم شهری می داد در ثانی همه که نباید موافق حضرات باشن به قول شهاب هر کسی حق انتقاد داره اون کنفرانس برگزار شد شما موافق تام و تمام بودید ما هم انتقادات خود مون را بیان کردیم آیا به دلیل همین مخالفت باید انگ دشمن حرکات مو شکافانه به ما زده بشه؟ البته بازم اشکالی نداره چون شما هم نظر خود تون را بیان فرمودید

سلام به شما, انتقاد حق هر انسانی هستش, لازمه احترام به کرامتِ انسانی اینه که آزادانه و البته به دور از توهین و جسارت به دیگران, برچسب زدن, زیر پا گذاشتنِ اصول انتقادِ صحیح نظرش رو مطرح کنه, شما هم همین حق رو دارید, حالا اینکه بر مبنایِ چه اصولی ازین حقتون استفاده کرده, مخاطبین قضاوت کنند.

سلام
بعد آقا معلم آیا منی که میگید جانبدارانه از همشهریم دفاع می‌کنم همونی نیستم که نمایشنامه‌ام مورد انتقاد کارشناسان کنفرانس بود و همونی نیستم که خیلی‌ها به مبالغه‌ی وحشتناک نمایشنامه‌ام خرده گرفتن؟ یعنی من پارادوکسم به معنای واقعی کلمه؟ خب البته شایدم هستم. نمیدونم. خودم که این‌طور حس نمی‌کنم. من شفاف گفتم لحن میتونست بهتر باشه و مسافر کسی نیست که بشه ازش حقمون رو بگیریم چون اصلا نه حق ما دستشه و نه اجراییات. مطمئن باش من شخصا اگه ذره‌ای احتمال می‌دادم که یه اپسیلن از حقم پیشِ مسافره، از تلاش برای احقاقش دریغ نمی‌کردم. من میگم کامبیز انتقاداتش در خصوص بهزیستی تا حدی به جا ولی در جای خودش باید مطرح می‌شد. همون شب. همون کنفرانس. نه اینکه قبلش یا بعدش نشه این بحث‌ها رو کرد ولی الان اتفاقی که افتاده اینه که یه شخصی که هم این طرف و هم اون طرف رو گفته، متهم به جانبداری شده. اگه خودتون بودین یا کنفرانس رو گوش دادین، قطعا انتقادات خانم حیدری رو هم به بهزیستی شنیدین. پس از نظرم موضوعی که بهش واقفیم اصلا جای بحث نداره. ضمن اینکه من با شما و مسافر و کامبیز و تمام هم‌محلی‌هام حس صمیمیت دارم و خب اگه نظر ناقصی هم میدم، واسه اینه که دوس دارم از جواب‌هایی که میگیرم چیز یاد بگیرم و تجربه کسب کنم. من نه طرف کامبیزم و نه طرف مسافر. اگه نقدی به کتابداری کامبیز در قالب پرسش‌هام مطرح شد، فقط برای روشن کردن مسئله‌ی تأثیر نوع نگرش در نوع برخورد بود و بس. اینکه کامبیز یا دیگر کتابداران بینا یا نابینا کارشون رو تا چه حد خوب یا بد انجام میدن و تا کجا به کارایی و اثربخشی نزدیک یا ازش دورن رو من تعیین نمی‌کنم. اصلا در چنین مقامی نیستم. اینو ممیزی‌های شهرداری یا ارشاد یا کتابخانه‌ها یا هر مکانیزمی که واسش در نظر گرفته شده باید پایش کنه. اما من نظر شخصیم این بود که کمی تند رفته شده.
اینجا تا جایی که مشخصه آزادی بیان به دور از بی‌احترامی، همیشه محترم شمرده شده و کسی کامبیز یا شما یا مسافر یا من رو هیچ وقت از نظر دادن و پست فرستادن منع نمیکنه. بالاخره کامبیزم نوشت که ذهنیاتش رو به اطلاع عموم برسونه و احتمالا بازخورد بگیره یعنی کامنت بخوره دیگه؟ حرف حرف میاره و جز این نیست. اگه هست، من ناآگاهم.

سلام. شخصا یکی دو سه نکته رو خلاصه وار عرض می کنم، امیدوارم موثر باشه. اولا کامبیز به من گفت که میخواد حرف بزنه، اما من مجوز نوبت دهی به کسی نداشتم و سعید چنین مجوزی داشت ظاهرا. حالا اینکه به سعید گفته یا نه نمی دونم. نکته دوم اینکه کامبیز می تونست خیلی بدتر از اینها رو با لحنی خیلی بهتر و حرفه ای تر مطرح کنه که خب نخواست یا نتونست. سوم اینکه شخصا کامبیز رو پاسخ گوتر از خانم حیدری دیدم. خانم حیدری حتی اگر محق هم باشند صرفا کلی گویی کردند و این شائبه رو ایجاد کردند که میخوان روی یه مسئله خاص سرپوش بذارن یا پاسخ ندن. البته ممکنه ایشون بعدا بیان و این مشکل رو رفعش بکنن. اما درمورد کنفرانس هم خدمت آقا معلم خودمون عرض می کنم که چیزی که به خاطرش بهبه و چهچه شده، نه حرف های من و حیدری و نایینی و درفشیان و سمیعی، و نه حتی شکل و قالب کنفرانس بوده که خودش کاستی های زیادی داشت. اونچه واسش بهبه و چهچه شده، نفس برگزاری کنفرانس در این مقیاس و با این فرمت بوده و نه بیشتر. یعنی فعلا هدف ما برگزاری چنین کنفرانسی بوده که البته نقایصش کم هم نبوده. امیدوارم زیاد حرف نزده باشم، اما باز هم از خانم حیدری درخواست می کنم به خاطر بچه ها رنج یکی دو روز جنگ اعصاب رو به خودشون بخرند و جواب کامنت ها رو مورد به مورد بنویسند و صرفا به ابراز تأسف برای کسانی که مثل خودشون فکر نمی کنند بسنده نفرمایند.

سلام به شما جناب صالحی اگر فقط تو کنفرانس من بودم و منتقدین, زمان کافی تر بود, نحوه برگزاری کنفرانس, اجازه بحث تفصیلی و تشریحی در مورد نحوه عملکرد بهزیستی, مشکلات و ایرادات وارد به اون, مشکلات و ایرادات وارد به جامعه هم نوع, رو میداد, بنده هم به بیان مسایلی که مهم تر می دونستم بسنده نمی کردم, البته اگر فایل صوتی رو به دقت گوش کنید, در خِلالِ مباحثم بسیاری از معضلات عملکردی و رَویه بهزیستی هم بود, اتفاقا من اونقدر که نحوه عملکرد بهزیستی را نقادانه تو همون مباحث کلی گفتم و نکات اساسی مشکل ساز را بیان کردم, در خصوص عملکرد همنوعان خیلی باریک نشدم, به چند نکته اشاره کردم. همیشه ما اگر ایرادی به خودمون وارد بشه, آیا چقد پذیرای اون هستیم, اگه من تو کنفرانس هیچ نقدی به عملکرد و رویه بهزیستی که در طول ۱۴ سال از نزدیک شاهدش بودم, وارد نمی کردم, این بحثها به جا بود, اون وقت اینجا دلیل می آوردم که چرا من محتاطانه در کنفرانس تو بحثها شرکت کردم و این شائبه مطرح بود که منفعت شخصیم باعث این برخوردِ جانب دارانه و محتاطانه شده, مسایلی که بهش در مورد عملکرد بهزیستی پرداختم خیلی هم کلیدی بود و هم در کنار نحوه عملکرد همنوعان عامل بسیاری از نارضایتیهاست, ولی نمی دانم, برایم مبهم هست که چرا همنوعان اصرار دارند فقط آن طرف ماجرا را ببینند. در هر صورت, من برای هر نوع مناظره ای شخصا آماده هستم, نه از جنبه مدافع بهزیستی, بلکه از دیدگاهی که خودم نسبت به مسایل دیدم, از جهت اینکه خودم هم تمام مشکلات همنوعان رو داشتم و دارم و درک می کنم, هم ازین جهت که بسیاری از ناشایستگیها رو از نزدیک دیدم و در جَریانِش هستم بدرود..

خب من راستش اصلا نگفتم که شما جانبداری کردید یا منافع شخصی رو در نظر گرفتید. عرض من این بود که به کامنت ها جواب بدین و چیزی رو حتی المقدور بی پاسخ نذارید. وگرنه من توی کنفرانس بودم و خط به خط حرف های همه رو یادداشت برمی داشتم. ممنون از همراهیتون.

خب امید دچار پاره سنگ یا پارادوکس نشی.

سلام جناب خادمی, وقت بر شما خوش باشه نحوه عملکرد بهزیستی اونقدر بحث برانگیز هست که اصلا نشد تو اون
کنفرانس بهش پرداخت,

سلام, جناب صالحی, منظورم این هست که یاد بگیریم همگی, اول از همه خودم, همه جنبه های مطالب رو ببینیم و در نظر بگیریم, همه قسمتهای صحبتهای حاضرین رو بشنویم, نه فقط اون چیزایی رو که مطابق با ذِهنیَتِمون هست. در غیر این صورت هست که به سمت تفسیری میریم که مطابق با نظر خودمون هست نه واقعیت. مطالبی که نویسنده پست مطرح می کنند, مطابق با ذهنیتِ خودشون هست نه اون چیزی که واقعا تو کنفرانس اتفاق افتاد. ما که نسبت به هم اینگونه غَرَض ورزانه موضع می گیریم, چطور می تونیم, حرف از اتحاد و همکاری و گرفتن جمعی حُقوقمون بزنیم. تبدیل میشه به یه رویای دوست داشتنی و البته دست نیافتنی.

خب منم همون اول پستم گفتم ذهنیت خودمه.

متاسفم که باید بعد از مدتی غیبت، پستی چنین تلخ بنویسم و اگر مقبول افتد، منتشر شود.
آنچه می‌گویم از نظر خودم درسته و خلاف عقیده ام نمینویسم.

من مثل شما انقد قدرت ندارم به جای ذهنیت دیگران هم حرف بزنم، یاد گرفتم از طرف خودم حرف بزنم.
بخشی از حرفهای من در این پست مربوط به شما هست.
شما میگید زیرآب زن داریم ولی مزدور نداریم؟
به کدوم بخش از حرفهای من اعتراض دارید.
منم که حرفهای شما رو در این پست زدم

عادت ندارم, با کنایه و در پرده حرف بزنم. منظورتون رو خودتون می دونید و بس, صریح می گم, اگر ذهنیت شما بود, نحوه بیان آن همراه با توهین و جسارت بود و شایسته نبود.مخاطبِ این پستِ شما کسی است که مثل شما معلولیتِ بینایی داره, با تمام مشکلات, کاستیها, مناسب نبودن, امکانات, استاندارد نبودنِ نرم افزارهای اداری و غیره و غیره داره پا به پای بقیه کار می کنه, به خاطر درک ملموسش از سختیهای معلولیتِ بینایی تا جای توانش سعی می کُنِه به جامعه هدف کمک کُنِه و دیدگاههای غلط رو اصلاح کُنِه, در مقابل زشتیها مبارزه کُنِه, همیشه و همیشه هم بیشتر از خیلی دیگه از همنوعان اعتراض کرده, نوشته, گفته, واکنش نشون داده, حُقوقش رو هم از بهزیستی نمی گیره از سازمان مدیریت و تو ردیف بودجه سراسری می گیره, سابقه مخالفتش با بهزیستی و چالشهاش با مسوولین بهزیستی در سنواتِ قبل رو هم خیلی از بچه های اصفهانی می دونن, حالا چرا کسی غیر از آقا مجتبی خادمی, اینجا چیزی نمی گه؟ یا نیستند تو جمع یا نمی دونم, منتقد محترم, من مثل شما اصلا به خودم به هیچ وجه اجازه نمی دم, توهین کنم, نسبتِ ناروا بدم, منتقد محترم, شما نوک پیکان رو اشتباهی به سمت مسافر گرفتی, حواسِت باشه فقط اشتباهی دفعه بعد به سمتِ خودِت نشونِ نگیری.

یادمون باشه, موجی که در پی جریانها به راه می اندازیم, اصلا هدفی براش تو ذِهنمون ترسیم کردیم. تفریح هست برامون یا واقعا اعتقاد بهش داریم. در موردش, منظور نفس حرکت هست, فکر کردیم؟ شخصی رو که مورد حجمه قرار میدیم میشناسیم؟ در مورد نظراتش به خودمون این زحمت رو دادیم فکر کنیم؟ ببینیم, نسبتهایی که بهش می دیم منطقا صحیح هست و می گُنجه. یا فقط ذهنیتمون رو به کلام تبدیل می کنیم و بس.

عادت ندارم, با کنایه و در پرده حرف بزنم. منظورتون رو خودتون می دونید و بس, صریح می گم, اگر ذهنیت شما بود, نحوه بیان آن همراه با توهین و جسارت بود و شایسته نبود.مخاطبِ این پستِ شما کسی است که مثل شما معلولیتِ بینایی داره, با تمام مشکلات, کاستیها, مناسب نبودن, امکانات, استاندارد نبودنِ نرم افزارهای اداری و غیره و غیره داره پا به پای بقیه کار می کنه, به خاطر درک ملموسش از سختیهای معلولیتِ بینایی تا جای توانش سعی می کُنِه به جامعه هدف کمک کُنِه و دیدگاههای غلط رو اصلاح کُنِه, در مقابل زشتیها مبارزه کُنِه, همیشه و همیشه هم بیشتر از خیلی دیگه از همنوعان اعتراض کرده, نوشته, گفته, واکنش نشون داده, حُقوقش رو هم از بهزیستی نمی گیره از سازمان مدیریت و تو ردیف بودجه سراسری می گیره, سابقه مخالفتش با بهزیستی و چالشهاش با مسوولین بهزیستی در سنواتِ قبل رو هم خیلی از بچه های اصفهانی می دونن, حالا چرا کسی غیر از آقا مجتبی خادمی, اینجا چیزی نمی گه؟ یا نیستند تو جمع یا نمی دونم, منتقد محترم, من مثل شما اصلا به خودم به هیچ وجه اجازه نمی دم, توهین کنم, نسبتِ ناروا بدم, منتقد محترم, شما نوک پیکان رو اشتباهی به سمت مسافر گرفتی, حواستون باشه فقط اشتباهی دفعه بعد به سمتِ خودِت نشونِ نگیرید.

پ

خب خیلی خوشحال شدم که روشن ساختید از کجا حقوق میگیرید. خخخخ
شما نوک پیکان رو در کنفرانس به طرف همنوع‌هات گرفتی کسانی که شغل ندارند و بخاطر نیاز های اولیه مجبورند توهین همکارای شما رو بشنوند.
منم در همین پست حرف شما رو زدم ولی من آدم بده شدم شما خوبه.
فرق من با شما اینه که من به کسانی حمله کردم که شاغلند ولی منفعتشون تنها برا خودشونه ولی شما به نیازمند‌ها حمله کردید.
آقای خادمی صد درصد از شما حمایت نکردند، البته شما کسی ازتون حمایت کنه بهش روی خوش نشون میدید ولی خلاف نظر شما بگه جریان سازی کرده.
میدونید خانم، بنده الآن که میرم میخوابم خیالم کاملا راحته چون هیچ مرضی در دلم نیست.
هرچی احساس کنم درسته به زبون میارم، بدون ترس از سازمانی که در آن کار میکنم.
ای کاش به جای حمله به مددجوی بیچاره اندکی درستتر فکر میکردید.
به جای گفتن سختی کار خودتان، از سختی نداشتن کار بقیه می‌گفتید که مجبورند توهین همکارانتان را بشنوند.
شبتان خدایی و خداحافظ

باز هم همان لحن قبلی, و اما به کدامین گناه و جرم, سزاوارِ این برخوردِ تند شما شدم, نمی دانم.! مسوولیت عملکرد ناشایستِ همکاران بر عهده من نیست و منطقی نیست به خاطر آن ملامت شَوَم, تمسخر و آنچه دیدم به وفور در آن توانمند هستید, من هم ابزار اصلاح یک سازمان را در اختیار ندارم, می توانم تلاش کنم و بجنگم که اصلاح کنم برخوردهای ناشایست را و از همنوعانم هرجا متوجه تضییع حقشان شده ام دفاع کنم, و مدتهاست از زمان خدمتم همین کار رو می کنم. شما در یک فرصت مناسب و بدور از هر نوع تنش و نا آرومی فایل کنفرانس و صحبتهای بنده رو گوش بدید. اون وقت با وجدانِ خیلی خیلی راحت تر گذران شب و روز خواهید کرد. انتقاد سازنده رو سوالات رو هر چقدر باشه با گوش جان می شنوم و می پذیرم, ولی فراتر از اون را اون چه گفتید, نسبت دادید, سخره گرفتید, اگر نتونید ثابت کنید, حکمیتش و قضاوتش باشد با آنکه عدالتش در حجم محدود این واژه ها نمی گنجد همیشه بینا و شنواست. قبلا هم گفتم اگر به این پستها پاسخ می دهم به احترام مدیر گوش کن و سایر دوستان هست. شما ایام روزگار این چنین که فکر می کنید, به کامتون.

من یه متن نسبتا طولانی نوشتم که این وُرد پرس از بین بردش.
پس به اجبار مختصر مینویسم.
بنظر من به احتمال بسیار زیاد خیلی از همنوعان ما از شرح وظایف بهزیستی و نیز از شرح وظایف مددکاران این سازمان کمترین اطلاعی نداشته باشند.
اگر سرکار خانم حیدری و دیگر عزیزانی که در این سازمان مشغول به کار هستند بتونند این شرح وظایف رو در بین سایتها و کانالهای مختلف شبکه های اجتماعی که نابینایان حضور دارند منتشر کنند به احتمال زیاد به مرور نوع توقعات نابینایان از سازمان بهزیستی متعادلتر و منطقیتر خواهد شد.
چون دیگه حال دوباره نویسی اون متن اصلی رو ندارم به همین مقدار بسنده میکنم

جناب نظری, سلام, بنده دقیقا اطلاع از شرح وظایف مددکاران به طور جزئی ندارم, جناب سمیعی در این خصوص باید پاسخ بدهند. چون جزء حیطه شغلی ایشون هست. ولی در زمینه امور حقوقی بهزیستی شخصا در خدمت دوستان هستم.

درود بر شما سرکار خانم حیدری شما فرمودید شما بر مبنای چه اصولی از حق انتقاد کردن استفاده کردم و پاسخ به این سوال را به قضاوت مخاطبین سپردید من فکر می کردم بر مبنای آزادی بیان این حق را دارم که انتقاد کنم شما هم می تونستید مثل مجتبی یه پاسخ منطقی بدید همون طور که از پاسخ های مجتبی و دکتر کاملا قانع شدم شما از اول تا آخر پاسخ هاتون فقط دو کلمه را تکرار کردید توهین و جسارت و این اواخر هم برچسب زدن را هم به اون افزودید ببین آبجی حالا که به بهانه ندانستن اصول انتقاد از حق انتقاد کردن محروم شدم فقط توجه شما را به یه نکته جلب می کنم بنده به عقل ناقص خودم رجوع کردم و به این نتیجه رسیدم اگر به قول خود تون قضاوت نا بجایی در مورد شما شد مقصر فقط و فقط نحوه چینش سوالات بود شما حقوق دان هستید من یه معلم ساده وقتی در جواب سوال اول یا دوم اون طور پاسخ ها را می فرمایید به خودی خود از ابتدا اون پاسخ ها توی ذهن مخاطب به قول خود تونبُلد میشه و یه جورایی همون میشه ملکه ذهن مخاطب.
بنده چون شخصا انسان معتقدی هستم و از خدا می ترسم اگر به قول شما تهمتی از جانب بنده زده شد حلال بفرمایید هر چند هدف بنده فقط انتقاد بود ولی در مورد بعضی از همکاران شما چیز هایی را از نزدیک دیدم ولی شما را از نزدیک نمی شناسم از طرفی امشب بر اثر تماس یکی از شاگردانم کاملا منقلب شدم راستش توی فضای مجازی دوستان لطف کردن و چنان تهمت بی شرمانه ای به من زدن که شرمم میاد واسه خودم هم به زبون بیارم خدا به داد ما برسه داریم به کجا میریم

سلام مجدد دیگه دیر وقت هست, فکر نکنم توان پاسخ دادن به پستی دیگه باشه, من هم دقیقا همون مطالبی را گفتم که آقای خادمی و صالحی گفتند ولی چون خودم مخاطب برخورد ناصحیح نویسنده پست و تایید دقیق برخی دوستان از جمله شما شدم, به ناچار از حق خود دفاع کردم و خواستم بدانم برای کدام گناه و اتهام بدون تفهیم اینگونه به من انواع توهینها و سخره ها از طرف نویسنده پست به عمل آمد. اشکال فضای مجازی همین هست افراد چون روبروی هم نیستند و فیدبک احساسی از هم ندارند, خیلی راحت به طرف مقابل توهین می کنند. مزدور, از خود متشکر, منفعت طلب بدون شرافت شغلی و بسیاری از این قبیل, تا حد سوال و انتقاد سازنده همه را به گوش دل و جان می شنوم و خریدارم ولی فراتر از آن را می سپارم به قضاوت و حکمیت تنها عادل همیشه بینا. حق یارتون.

با درود.
بهزیستی چ در کنفرانس و چه در اینجا نه انتقادها را میشنوه و نه تعریف و تملقهای احتمالی را. فقط این وسط ما هستیم که سر هیچ و پوچ دعوا میکنیم همو تخریب میکنیم مزدور و خیانتکار میخونیم. واقعا مرحبا و دست مریزاد که در به گند زدن یکدیگر چه مهارت مثال زدنی دارید و داریم. واقعا بحثهای تو کنفرانس و اینجا چه تاثیری رو بهزیستی داشت و داره
! خانم حیدری یکی از پیشکسوتان همنوع در احقاق حق نابیناها هستند و انجمن جوانان روشنبین اصفهان در زمان ایشان یکی از فعالترین تشکلها بود و امروز هم با مدیریت برادرشون باز یکی از فعالترینهاست. پس بنظرم نامردیه که اینجوری به ایشون تاخته بشه گویی که ایشان دارای موقعیت و سمت خاصی در بهزیستی هستند و از اون برای نابیناها استفاده نمیکنند. ایشان کارشناس حقوقی سازمان هستند و قطعا موظف به امور محوله از طرف سازمان میباشند ولی با این وجود خود یکی از منتقدین سازمان هم هستند. وانگهی کی گفته که همیشه و در هر حالت حق با نابیناست آیا چون نابینا هستیم دیگه مجاز به هر حرف و رفتاری هستیم؟ ما بجای اینکه کل نظام را مسؤول بدونیم فقط به یک سازمان گیر داده ایم گویی که بهزیستی فعال ما یشا است و قادر به هر نوع کاری مثل اشتغال هست ولی کوتاهی میکنه یا مددکار همه پولهای کشور و بهزیستی دستشه ولی به نابیناها نمیده یا میتونه هر نابینایی را هرجا که اراده کنه سر کار بذاره ولی نمیذاره. پدر جان سوراخ دعا را گم کرده اید برید از سرچشمه مشکل رو پیگیری کنید. این همه حمله و هجمه به یه همنوع چه دردی را از شما و دیگران درمان میکنه؟ آیا جز اینه که بهزیستی به ریش همهمون میخنده و از دعوای منو شما لذت میبره؟
شرمنده که مجبور به اظهار نظر شدم دیدم داره خیلی بی انصافی میشه هرچند که ممکنه خودم هم مورد تاخت و تاز آقا کامبیز قرار بگیرم و مثل سابق بگه برو پیر خرفت تو دیگه چی میگی این وسط.
به هر حال که شاد باشید و ایشونم هرچی میلش بکشه بگه براش آرزوی شکیبایی و سعادتمندی دارم.

سلام عمو. قبل از هر حرفی میخوام یک سوال بپرسم، ممنون میشم جواب بدید.
چطور منی که در هر پستی که زدم و تشریف آوردید با احترام باهاتون حرف زدم و تا حالا بی احترامی نکردم باید این انتظار رو ازم داشته باشید که در این پست بی ادب بشم؟
اگر شوخی های قبلی رو به حساب بی ادبی بگذارید، باید از خودتون بپرسید که چرا شوخی میکنید تا پاسخ بشنوید و علیه خودم استفاده کنید؟
آقای عزیز چطور وقتی مربوط به خودتون میشه حق دارید از جامعه نابینایان مثلا موج نور انتقاد کنید ولی من نباید از خودمون انتقاد کنم؟
به باور من و خود ایشون زیرآب زن هست ولی من اعتقادم اینه که تعدادی از خودمون مزدور هستند.
حالا شما نمیخواید قبول کنید، من و تعداد زیادی از همنوعان باور داریم که هست.
پست مشخصِ، این که شما تحقیر میشید و باید برای دفترخانه یکی همراهتون باشه برای انجام امور، دلیلش اینه که سازمان بهزیستی بد عمل کرده، تعدادی از خودمون هم که اونجا هستند، خوابیدند.
چه اندازه از پست من به قول شما حمله به ایشون بوده؟

سلام بر شما, بزرگوار, ممنون که حضور دارید, چون خودم, از مدتها پیش بسیاری از سختیها, چالشها و ناملایمات رو به طور ملموس حس کردم و بخش عمده از انرژی و پتانسیل ذهنی و جسمی مصروف بیهوده ها شده, همه تلاشم این هست که در کنار زندگی شخصی و شغلیم به گونه ای عمل کنم, که همنوعانم این بار سنگین رو کمی آسانتر بر دوش کشند, کمتر در مسیر پر سنگلاخِ زندگیِ توام با معلولیت, به موانع برخورد کنم, امیدوارم همه ما در این مسیر موفق باشیم. بدرود.

سلام.
متأسفانه فرصت شنیدن کنفرانس خوب شما را پیدا نکرده ام.
اما از فضای کامنت ها کمی نگران شدم.
ایراداتی که بر سازمان وارد هست، به نظرم بزرگتر از آن هست که با حرف من و هر کس دیگری برطرف بشه.
شاید تنها راه چاره، اصلاح آیینامه های اساسی سازمان و حتی شاید اصلاح قوانین مربوط به این سازمان هست.
واقعاً شکلگیری این سازمان یکی از عجایب چنین مؤسساتی در نوع خود در دنیاست.
به هر حال به نظرم با تغییر و اصلاح چند مددکار تغییر عمده ای در روند این سازمان ایجاد نمیکنه.
باید همگی ما به دنبال راه حل های اساسی تر باشیم.
به هر حال برای اظهار نظر دقیقتر باید این کنفرانس رو کامل بشنوم.
موفق و پیروز باشید.

سلامی مجدد
آفرین کامبیز. معضل بزرگی را کشف کردی که با حل آن کل مشکلات معلولین حل میشه و سازمان عریض و طویل بهزیستی با کشف تو تمام آیین نامه ها و حقوق معلولین را اجرا و عملی خواهد کرد.

کنفرانسی در تیم تاک محله برگزار شد. به دلایلی افراد خاصی فقط توانستند صحبت کنند. خیلی ها نظر و صحبت داشتند از جمله خودم. درسته به بعضی سخنان ایراد داشتی و داشتند، ولی می توانستی خلاصه برای آقای درفشیان بفرستی. من دوبار نظرم را فرستادم و هر دوبار آقای درفشیان مطرح کردند. البته که اگر توضیح میدادم بهتر بود ولی آیا نتیجه ای حاصل میشد؟
خیلی جاها نشست ها و گفتگوهایی انجام میشه و در نهایت بعضی هاشون با دعوا تموم میشه و هیچ نتیجه ای هم نداره.
اینکه سخنی از طرف یکی از صحبت کنندگان با نظر شما مخالف بوده و به نظرت حتی گفتنش هم گناه کبیره است, ولی دلیل نمیشه کل عملکرد یک شخص را زیر سئوال برد. از حرف مجتبی شدید خوشم اومد که اگر ذره ای حتی اندازه یک اپسیلون از حقم نزد خانم حیدری بود یا ایشان موجب از بین رفتن حقی از من شده بود قطعا ساکت نمیشدم. من خانم حیدری را نمی شناسم و فقط دو باره در تیم تاک با ایشان صحبت کردم ولی ضمن اینکه پستت را قبول دارم, ولی پیدا کنید پرتغال فروش را.
حالا مثلا اگر بهزیستی تمام و کمال تمام حقوق به زیستن را برایمان انجام میداد و فقر و فلاکت را خیلی ها تجربه نمی کردند دیگر زیرآب زنی و پشت سر هم حرف زدن وجود نداشت؟
دغدغه ات را درک میکنم ولی کار از بیخ و بن اشکال دارد و چه بهتر که ندای مناظره ایشان را در تیم تاک لبیک گویی و ما هم بیاییم بشینیم و گوش دهیم. پلاستیک تخمه و کرانچی هم می آوریم که حوصله مان سر نرود.

سلام عزیزم. اول این که من چشم سر ندارم.
چشم دلم هم با انتشار این پست به قول بعضی ها بر باد رفته.
خب جواب من رو هم به مجتبی میخوندی تا بدونی چی چی گفتم.
من اصلا در این پست ادعا نکردم کاری رو درست کردم یا با انتشار این پست بهزیستی اصلاح میشه.
ایشون فرمودن زیرآب زن هست منم میگم بله و مزدور هم هست.
من خودمون رو نقد کردم.
اگر این پست توهین به شخص ایشون بوده، چرا منتشر شد؟
راستی مهدی بیا سنندج چند روزی خوش باشیم.
حالا یک سوال دارم.
چرا توی نوشته ها و کامنت هات خوش اخلاقی ولی در تیم تاک حالت عصبانی داری.
من از صدات میترسم از اون زبونت میترسم.
خدا منو قربونت نکنه مهدی جون

سلام. وقت همگی بخیر.
کامبیز جان هم من و هم خانم حیدری در هر جمله ۱۸تا انتقاد به سازمان بهزیستی داشتیم. صحبت من این بود که در کنار انتقادهایی که به سازمان دارم و همه انتقاد بچه ها رو کاملا به حق میدونم، برای بهبود سازمان خود ما هم باید وارد بشیم و فعالانه تلاش بکنیم. بهزیستی یکی از ناکارامدترین سازمان هاست و ورود افراد نخبه و انتقاد بجا و علمی ما میتونه تاثیر گذار باشه. وگرنه فقط دیدن ابعاد منفی بهزیستی، ما رو تبدیل به افرادی بدبین و بی منطق می کنه.

سلام دکتر.
از این که تشریف آوردید متشکرم.
ای کاش ایشون هم مثل شما جواب میدادند.
بنده باز هم تکرار میکنم که پستم مربوط به افرادیست که بیشتر از این که به فکر همنوعشان باشند دو دستی به شغلشان چسبیدند و همه کم کاری بهزیستی را محصول خطای ما نابینایان میدانند

سلام جناب سمیعی, دا قوت, شما خودتون شاهد مطالب آن کنفرانس بودید. خصوصا این که ماها که همنوع همیم و تو بهزیستی هستیم بیشتر از دیگران منتقد بهزیستی هستیم.موفق باشید.

سلام کامبیز. پستت رو خوندم و همه ی کامنت هاش رو. اول باید بگم که من خیلی نویسنده ی خوبی نیستم و بیشتر حراف خوبیم.
میدونی اولین نکته ای که هست و به ذهنم میرسه اینه که تو همش میگی من به کسی توهین نکردم ولی دقیقا توی جمله های اول پستت یه قضاوت هست که نمیدونم این قضاوت رو از کجا آوردی که الآن برات مینویسم که اذیت نشی بری بخونی.
بعضی نابینایان را میبینم که ادعای کمک به همنوع خود را دارند و نداشته‌هایشان را به عنوان یک ویژگی مثبت شخصیشان قلمداد میکنند مثلا ویژگی هایی مانند صداقت، رک بودن، کمک به همنوع برای گرفتن حق خود و از این چیزا.
اولا تو از کجا میدونی که ایشون کمکی به همنوع خودش نکرده. بعد هم مگه چند بار ایشون رو دیدی و باهاشون برخورد داشتی که ویژگیهای شخصیتیشون رو میشناسی. تا اونجایی که من میدونم تو نه ایشون رو دیدی نه باهاشون برخورد داشتی پس این یه قضاوته قضاوته درستی هم نیست و اشاره به یه شخص خاصه نه اشاره به سازمان یا کسای که کمکارند یا چیز دیگه.
میدونی اینجا میخوام یه نکته ی دیگه ای رو بگم من مدتی توی شرکت انتخاب که محصولات خانگی تولید میکنه مشغول به کار بودم. بعضیها محصولی رو میخریدن و این محصول به نوعی خراب بود یا مشکل داشت. وقتی به شرکت زنگ میزدن مستقیما به من وصل میشدن و وقتی به من وصل میشدن دقیقا اون سه چهار میلیون پولی که داده بودن برای محصول و همه ی بدبختیاشون یادشون میفتاد و فکر میکردن من باعث همه ی اون بدبختیها هستم و شروع میکردن فحش دادن.
باور کنید به جایی میرسید که اینقدر فحش میدادن که خسته میشدن بعد عذر خواهی میکردن چون میفهمیدن کسی که باید بهش فحش بدن من نیستم.
الآن چیزی که من میبینم دقیقا یکی از همون مشتریهاست به یه شکل دیگه. میدونی تو دقیقا داری شخصی برخورد میکنی و چون هرجا رفتی احتمالا زدن تو سرت الآن که یکی دو نفر اومدن و تو میدونی که میتونی یقشونو بگیری درد دلت باز شده.
بعد نوشته بودی شما چرا میگی رفتار خود ما غلطه بخاطر همین اینطوری برخورد میشه. الآن فکر میکنی همین حرفها و رفتار درسته واقعا؟ این که یقه ی دو نفر رو بگیری و بخوای همه ی چیزهایی که تو ذهنت هست رو تو سر اینها خالی کنی؟
احتمالا توی به قول خودت سازمانهایی که مربوط به امور معلولین هستند هم همینطور با غرض ورزی برخورد کردی که باهات اینطور برخورد شده.
میدونی چرا میگم غرض ورزی؟ چون دقیقا اشارت به شخص خاصه. چون این حرفها حرف های خانوم مسافر بود اون روز توی کنفرانس. آقای سمیعی هم توی اون کنفرانس حضور داشتند که از کارمندان سازمان هستند یعنی ایشون به قول تو مزدور نیستند و فقط خانوم مسافر مزدور سازمان بودند؟ البته با عذر خواهی سمیمانه از آقای سمیعی من قصد جسارت ندارم و فقط خواستم منظورم واضحتر باشه.
همینطور دارم پست رو میخونم و میام پایین و میبینم صفت نادانی که داری نسبت میدی به کسی رو باید کمی هم به خودت نسبت بدی چون جمله ی دیگه از پستت رو دارم میبینم که نشانه از نادانیه. آیا سکوت دربرابر ظلم شریک در انجام ظلم نیست؟ تو اصلا نمیدونی خانوم مسافر آقای سمیعی یا کسان دیگه ای که توی سازمان هستند در برابر به قول تو ظلم سکوت کردند یا نه. خیلیهای دیگه هم دارن به تو ظلم میکنن که تو در برابرشون سکوت میکنی پس تو هم شریک در انجام ظلمشون هستی و اگر اینطور نیست امیدوارم خبر سلاح دست گرفتنت و اومدنت توی خیابون و اعتراض در مقابله با ظلمی که بهت میشه رو به زودی بشنوم.
آقا کامبیز همونطور که خیلیها هم بهت گفتن حمله کردن به یک یا دو نفر کار درستی نیست و فقط به این درد میخوره که بگی آره منم هستم به منم نگاهی بکنید بذارید منم یه چیزی بگم تو رو خدا. مشکل باید از ریشه حل بشه که راهش این نیست.

سلام احمد آقا, از اینکه پست ها رو با دقت خوندید, ممنون هستم, از نظرات شما نه از این جهت که بنده را تایید کرده باشید, نه از این جهت که تحلیل کردید, مسایل رو ممنون هستم ایام به کام شما باشه,

سلام عزیز بابا.
قربون احساسات پاکت که در این کامنت کاملا از منطقت پیشی گرفته.
اگر چه تو من رو از نزدیک ندیدی ولی شاهد تو سری خوردنم بودی و این یعنی قضاوت احمدی.
اگر من بگم به خدا اصلا منظور اون دو سه خط کپی شده، ایشون نبوده دست از قضاوت دومت که باز هم نادرست هست بر میداری؟
در این دو سه خط اسمی از کسی برده نشده ولی به اعتقاد من و خیلی‌های دیگه افرادی هستند که صادق نیستند ولی دم از صداقت میزنند.
احمد جان نکته سومت هم باز توهین به منِ.
این که بنده هم مثل مشتری‌های شما فحش میدم ولی به یک شکل دیگه.
قبول داری کسی که فحش میده، شخصیت نداره؟
ممنونم از لطفت.
بازم میگم من اصلا شخصی با کسی کار نداشتم و منظورم عده ای از نابینا‌هاست.
اگر میخواهی بدونی چه کسی قضاوت میکنه، روبروی آینه ب‌ایست.
میدونی چرا میگم غرض ورزی؟ چون دقیقا اشارت به شخص خاصه. چون این حرفها حرف های خانوم مسافر بود اون روز توی کنفرانس.
نگفتی کدوم حرف‌ها مال ایشون بود.
خب نادانی هم به بقیه فرمایشاتت اضافه شد.
الآن من سکوت نکردم و پست زدم، شما هم اگر تواناییش رو داری، بجای قضاوت و توهین به شخص من شروع کن.
احمد جان به خدا من عقده ای نیستم که تلاش کنم دیده بشم.
امیدوارم THC بدنت پایین نیاد
از معرفی شخصیتت در این کامنت متشکرم

در این که عملکرد بهزیستی اشکالاتِ جدی داره, هیچ بحث و چون و چرایی نیست, ولی نمی شه همه اون چه تو جامعه به سر ما میاد, به بهزیستی و کارکنانش نسبت داد, هیچ حرکت مطالبه گرانه اصولی و موثری انجام نداد, موضعِ طلبکارانه و خلاف اصول اخلاقی نسبت به همنوعانِ شاغل تو بهزیستی داشت, اونها هم متحمل مشکلات و چالشهای همه هم نوعان نابینا و کم بینا هستند, هم از نزدیک, عملکردِ ناشایست, را می بینند و حس می کنند, تا جای توان هم واکنش نشان می دهند, انتقاد می کنند, فریاد می زنند, ولی آنچه به جایی نمی رسد فریاد است, ولی ما همچنان ضمن انجام وظایفِ شغلیمان, که به ناحق در قبالِ اون حقوق می گیریم, و آخه چرا رایگان کار نمی کنیم, علیرغمِ همه این چیزها, همچنان می زنیم بر طبلِ فریاد, شما هم بزنید و بکوبید بر طبل توهین و تحقیر و سخره گرفتنِ سخنان و باورهای دیگران.

وای وای وای اینقدر حرص نخور کامبیز جان. حرف هاییی که زدم کاملا واضح بود. میدونی از این حرفات یادم به یه چیزی میفته. اونم اینه که یه روزی یک بزرگی به من یاد داد که از هر کس به اندازه ی شعورش انتظار داشته باش.

البته در نظر داشته باش که خودت هم یه سطح مشخصی از شعور را داری.
از عقده حرف نزنی چون اگه برم توی کانال عقده، اون وقت خیلی چیز‌ها از جمله پخش کردن صدای ضبط شده فلان کار که انجام شده هم شاملش میشه اون هم برای عموم

سلام ابراهیمِ بزرگوار, جدی نوشتن یه چیز هست و رعایت نکردن اصولِ اخلاقی یه چیزِ دیگه, میشه تند ترین انتقادها رو در یه گفتگویِ دو یا چند نفره مطرح کرد و هیچ توهینی هم به طرف مقابل ننمود.

سلام ابراهیم.
دوستت دارم.
خانم من میرم بیرون و دیر وقت میام.
باز از وقت استفاده کنید

اینجا بخشی از جملاتِ نویسنده پست را می آورم که یادشان بیاد چه توهینی کردند و آیا شخصِ خاصی رو خطاب قرار دادند یا نه, “یکی از این مزدورین ادعا میکنه نابینایانی که به فلان سازمان مراجعه کرده اند به جای تقاضای وسیله مورد نیاز، زیرآب همدیگه رو زدند.” راستی یه مطلبِ دیگه, فقط شما و شما شرف دارید که در هر حال از منافعِ هم نوعانتون دفاع کنید. این موهبت الهی خاص شماست و دربست برای شما.

سلام بر خانم حیدری و بر کامبیز! از اینکه به خاطر مشغولی‌های روزمره و درگیریم به خاطر مشکلات دانش‌آموزانم دیر به این پست سرشار از غصه سر زدم معذرت می‌خام.
من کامبیز را یکی دو بار بیشتر ملاقات نکردم و آن هم در حد سلام و علیک و خوش بش بوده؛ اما همیشه پست‌های ایشان را خوانده، می‌خوانم و خواهم خواند و از روی نوشته‌هایشان می‌توانم بفهمم که نظر غیر خیر ندارند و همیشه سعی دارند باری از دوش هم‌نوعان بردارند؛ اگرچه نمی‌دانم چه شده که این‌بار اینقدر با شتاب و با لحنی که اصلاً از ایشان انتظار نداشتم این پست را منتشر کردند.
اما سرکار خانم حیدری؛ کسی که از سال‌های بسیار دور با هم کار کرده‌ایم چه در انجمن جوانان روشن‌بین فرهیخته که یکی از اولین انجمن‌های فعال در اصفهان در حوزه‌ی جوانان بود و چه بعد از آن در حل و فصل مشکلاتی که برای هم‌نوعان پیش می‌آمد؛ ایشان یکی از مطلع‌ترین افراد در حوزه‌ی حقوق است که من همیشه مسائل حقوقی که برای خودم یا دوستان نابینا به وجود می‌آید را به ایشان ارجاع داده‌ام و ایشان هم با روی گشاده یا پاسخ گفته‌اند یا اگر می‌توانستند برای حل آن تلاش کرده‌اند.
اما درمورد انتقاد به سازمان بهزیستی، بارها و بارها در جلسات مختلف حتی جلساتی که مسئولین رده بالای سازمان حضور داشته‌اند شاهد انتقادات تند ایشان به سازمان بوده‌ام.
البته که حرف در دلم و زبانم بسیار است اما نمی‌خواهم با پرگویی باعث آزار دوستان عزیزتر از جان شوم؛ اما سخن پایانی: من فکر می‌کنم این اتفاق ناگوار از یک سوء‌تفاهم نشأت گرفته که امیدوارم به زودی حل شود.
بیایید با تفکر و تحقیق و تأمل به نوشته‌ها و گفته‌ها و کرده‌های هم فکر کنیم و بعد به قضاوت بنشینیم.
برای هردو بزرگوار آرزوی موفقیت و سربلندی می‌کنم.

درود
خیلی سعی کردم اینجا چیزی ننویسم ولی انگار کار بیخ پیدا کرده و چاره ای نیست خخخخ!
کامبیز من از تو تعجب نمیکنم! به هر حال هر کی یه جوره دیگه!
تعجبم از اینه که چرا بقیه این قدر برای حرفای تو اهمیت قائل شدن که بیشتر از یه ۲۴ ساعته دارن باهات بحث میکنن تا بهت بفهمونن هر چی تو میگی لزوما درست نیست!
به نظرم تو نتونستی چیزی رو حل کنی کامبیز! ضمنا چیزی رو ثابت هم نتونستی بکنی!
فقط خیلی خوشگل و در عین حال با توپ پر حرفای توهینآمیز رو اونم به عنوان یه مصلح میزنی!
مدام میگی با شخص خاصی حرف نزدی و البته با نادان فرض کردن بقیه فکر کردی چون اسم شخص رو ننوشتی لابد ما ببو گلابییم که قصد و غرضت رو نتونیم ازش بکشیم بیرون!
تو تو این پست صرفا به یه نفر تاختی، به نصایح کسایی که سعی کردن رفتارت رو گوشزد کنن توجهی نکردی و بعضا ترکش کلامت به ناصحین هم خورد؛ اونم فقط به خاطر این که تو کنفرانس فرصت بهت داده نشد تا احتمالا همین توهین و تمسخرها رو بیان کنی!
به نظرم اگه آزادی بیانه دیگه بسه! اگه احترام به نظرات یه کاربره دیگه بسه! اگه نشون دادن شخصیت آدمای کم ظرفیت، حراف و عقده ایه دیگه بسه! و هر چی باید از این پست میشنیدیم تا همین جا شنیدیم و خوندیم!
متأسفم که بازم باید بر خلاف میل و اهدافمون در اینجا کامنتهای پستت رو ببندم؛ چیزی که البته برای تو شاید نه تنها عجیب غریب نیست، که باید خیلی هم زودتر اتفاق می افتاد.
امیدوارم بالاخره یه روزی تو هم بزرگ بشی و بتونی درک کنی آدم دو تا گوش و یه زبون داره!
نکته آخر این که برگرد و کامنتهایی که سایرین و از جمله خود مسافر برات نوشته رو بخون و کمی خجالت بکش که حتی اونی هم که بهش توهین کردی حاضر نشد مثل خودت جوابت رو بده!