خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

الو، الو، اونجا زمینه؟ من از ونوس برگشتم…

سلام به پاییزی که سرک کشیده توی اتاقم،  سلام به شبی که پشت در وایستاده تا بخزه توی چشمام و تبدیل به یه خواب خوشمزه بشه. سلام به تختی که شبها منو به آغوش می گیره و بالشتی که روی گونه هام رو میبوسه…
و بالاخره سلام به خدایی که شبا میشینه روی سقف اتاقم و برام لالایی میخونه.
سلام خدا، سلام زندگی.

ویژژژژژژژژ، جفت پا پریدم به سال 1397….

الو، الو، اونجا زمینه آیا؟ من از ونوس برگشتم…
شکلک مشکوکانه به اطراف نگریستن.
اینجا یه خبرهایی شده، شدید ها، شدید. حس می کنم یه اتفاقاتی افتاده. شکلک عروسی، عزا، تولد، جایگزینی، اتحاد، پیشرفت به اضافه پیشرفت، و، و، و، و غیره.
داشتم می گفتم که از چندین سال قبل من نیومدم اینجا،
همه چی خیلی تغییر کرده. یه آدمایی رفتن، یه آدمایی اومدن، منم احتمالا از گذشته یعنی از ونوس اومدم.
بروبچز قدیمی ی محله، مثل بانوی پرتقالی و جیگیلی و اینا، و اینا، و بقیه، که یادم نیست چه اسمهای مستعاری براشون انتخاب کرده بودم. نمیدونم هنوزم هستن یا نیستن. شکلک علامت سوال پررنگ.
هاها، سیتا هم بود. ملیسا هم بود. یه خانم کرد هم بود بینا بود اسمش فراموشم رفت.
یادش بخیر ننه، اون زمونا که شما بچه بودین، ما مادربزرگ ها دور همی داشتیم، تخمه می شکوندیم. توی محله یک بساطی بود که نگو.
اون قدیما یه مجتبی بود که رئیس بود.فکر کنم قدمتش به ما می رسه. پیر شده دندون هاش ریخته دچار کم مویی مزمن هم احتمالا شده.حالا اگه نشده بیاد از خودش دفاع کنه.
شکلک خباثت.
الان رئیس عوض شده. حالا اصلا رئیس جدیده رو نمی شناسم.
شاید یه رئیس خفنیه که یک شات گان ساچمه ای رو انداخته روی کتفش، و همونطور که بی حوصله داره ماری جوانا می کشه مغز یکی از افراد خاطی رو نشانه گرفته.
استغفرالله این چه حرفیه ماری و جوآنا دو تا دوست هستن که رئیس نقاشیشونو شاید بلد باشه بکشه. همین و بس.
شکلک مرموز خندیدن.
منظورم اینه شاید الان محله یه رئیس خفن داره یا نداره.
شایدم اونقدر روحیات سقزی نرمی داره که آب نبات چوبی می خوره.
شاید توی دستش تفنگ ساچمه ای  داشته باشه، شاید گل، در هر صورت فرقی نداره همه بچه خوبیم ولی  در هر صورت رژیم عوض شده . ملت گیاه خور شدن چای نمیخورن دمنوش میخورن والا.
در هر صورت من خوشحالم.
خوشحالم که خوشحالم. همینه که هست
شکلک چپ چپ نگریستن.
خب باید حق بدین من از گذشته میام اینجا خیلی نو نوا شده، من یکمی دست به عصای سفید راه میرم.
راستی تبریک میگم که موفق شدیم بزنیم توی خال، نابینا بشیم. روز عصای سفید با یک عمر تاخیر بر همگان مبارک.
چه اونایی که صفر کیلومتر هستن مثل خودم و چه اونایی که با دنده سنگین راه می رن و یا اون طفلکی هایی که احتمالا خبر ندارن چند سال دیه صفر کیلومتر میشن. و باید بهشون امروز رو تبریک بگیم.
شکلک تنفس.
از این خط به بعد نوشته ها مربوط به روز عصای سفید هست چشم هاتون رو ببندین و تصور کنین 23 مهرماه از خواب بیدار شدیم و حالا این ماجرای امروزه؛
امروز 23 مهرماه روز عصای سفیده…

خب داشتم می گفتم که امروز روز ماست. از ماست که بر همگانست.
خب این معنیش چی می تونه باشه. شکلک علامت سوال بزرگ و پر رنگ.
این بدان معناست، تا می تونید بزنین به تیپو تاپ وسایل خونه و کوچه و خیابون و اینو آن…
نا سلامتی ایام ندیدنه.
ملت باید به احترام ما چشم هاشونو ببندن، با ماشین برن توی شکم دیه و زندان و کشت و کشتار، تا بفهمن ندیدن چیست. و دیدن چه غنیمتیست.
خب من صبحی که بیدار شدم. به خدا لبخند زدم و بلند بلند بهش سلام دادم، البته از این سلام نظامی های خفن نبود، اتفاقا چشمک زدمو گفتم: سلااااام خدا جونی خوب بودی بهتر شدی؟. بعد به سانس وریا و ملودی هم سلام کردم.
بعد که به خودم بالیدم که دختر نمونه ای شدم رفتم سراغ کار خرابی های شیطون،
از لای دندون ها و زبون کوچیکم هر چی کار خرابی باقی مونده بود رو خوب با شکلک مسواک تمیز کردم.
بعد تصمیم گرفتم برم یه پاتک جانانه به یخچال بزنم و چیزی بجورم.
اما چشمتون روز بد نبینه، که مطمئن هستم نمیبینه و راحتیم،
اما شد آنچه نباید می شد.
قبل از اینکه نوک انگشت های پام و یا حتی نوک انگشت های دستم بتونن محیط آشپزخونه رو لمس کنن،
رفتم توی فضا؛
از این فضا واقعی ها نبود، که ستاره و ماه و خورشید داشته باشه ها،
فضا کمی کوچکتر از اون فضای واقعی بود. رفتم توی فضای یک لیوان،
الان دارین با خودتون دو دو تا هشت تا می کنین که چطور با 170 سانتی متر قد توی فضای لیوان جا شدم.
شکلک علامت سوال.دقیقا وقتی از سرویس جهیدم بیرون، سومین قدم به سمت آشپزخانه، مستقیم وسط یک استکان نبود که فرود اومدم. یادمه لیوان بود.
آره مستقیم وسط یک لیوان بود که شصت پام رو فرو کردم، داشتم میسوختم که سریع پامو کشیدم به سمت بالا، ولی به دلایل شخصی لیوان از انگشت های پام جدا نمی شد که نمی شد که نمی شد.
من که حدس می زنم داشت ابراز علاقه یا وجود یا حضور یا عرض اندام یا طول اندام می کرد.
بنابراین چینی به پیشانی دادم و یه دور 360 درجه، پامو از لگن خاصره یا خاسره با املای خاسره چرخوندم و شوت تو دروازه، زدم. نه نه دروازه نبود. دقیقا میزی بود که زن ونوسی، پشتش، همیشه به نماز می نشست .
آره لیوان دمنوش رفت توی میز، بعدش هم میز رفت نه دقیق که دارم فکر می کنم میز جایی نرفت.
اون چیزی که بال درآورد و پرواز کنان به سمت میز رفت محتوای سرخ رنگ توی لیوان بود که پاشیدو گند زدو افتضاح ببار آورد.
اونم کجا دقیق و مصور براتون بگم روی چادر نماز سفید سفید گل گلی ی مادر خانمی.
شکلک خجالتی.
اصلا مدیون باشید فکر کنید بو کشیدم جواب نداد. لیس زدم جواب نداد. اصلا شما نگید نمی دونید که نباید دمنوشی که به خورد چادر نماز رفته رو لیس بزنید.
ریا نشه بهتون یاد میدم که باید بجوید. یعنی قشنگ چادر رو جویدم تا بفهمم اون چی بود ریخت روش.
شکلک تنفس.
لابد دارین فکر می کنین چرا.
خب ببینید دوستان گرامی، اگر شما ندونید که محتوای اون چیزی که باهاش گند زدید به درو دیوار چیه، خب چطور می تونید تمیزش کنید.
وقتی کمی از رطوبت چسبیده به چادر رو مزه مزه کردم. گفتم
آها یا دمنوش زرشکه، یا چای ترش،
کمی البته تردید داشتم که شاید هم آلبالو باشه. اما دیگه نیت رو به رکعت سوم ، یعنی چیزه نیت کردم که چای ترشه و با آب تمیز میشه.
البته الان که فکر می کنم میبینم نمی بینم.
می فهمم که… خب دمنوش کلا با آب تمیز میشه دیگه.
شکلک خالی، خالی ، خالی و فاقد حالت خاصی. .
آره سریع چادر رو مچاله کردم چپوندم توی ماشین، با دستمال گشتم به دنبال قطرات مفقود شده که احیانا اگر روی میز باقی مونده باشه جمعش کنم. که خوشبختانه همش جذب چادر شده بود و هیچی باقی نمونده بود.
بعد حالا نوبت چی بود. شکلک علامت سوال ها چی بود. شکلک یه علامت سوال دیگه.
اگه گفتین.
هااا …  آفرین لاشه ی لیوان رو باید پیدا می کردم.
گشتمو گشتم، کورمالی کردم تا دیدم، بعله همینجاست، اینجا، کجا
شکلک علامت سوال. همونجا.
که رسیدم به انگشت وسطیه پای مادرم.
همونجا مثل یک فرشته نشسته بود و به صحنه ی درام نگاه می کرد. ساکت و مهربون، خداییش مدیون هستید فکر کنید خجالت کشیدم که چادر مادرم رو به طرز وحشتناک و مهیجی جویدم.
و باز مدیون تر باشید فکر کنید که فکر کردم، نکنه چادر زن بیچاره رو اونقدر جویدم که نخ نما شده.
در هر صورت روز ندیدن بود. و مادر هم منو ندید.
کارش قشنگ بود. خدایی بهش یه مدال دادم. یعنی با همون دهن دمنوشی ماچ گنده ای بهش زدم. بعد گفتم ببین مادر جان، جای دمنوش دقیقا وسط اتاق بود. جای من اونجا نبود.
بعد گفتم ببخشید من دختر بدی هستم و دمنوشی که آروم و مظلوم نشسته بود تا شما بخورینش رو دادم چادر بخوره.
بعد قشنگ براش توضیح دادم که امروز روز ندیدن و عصا زدنه مادر جان،
بعد اون هنوز تو شوک بود.
مدیون باشید فکر کنید از اینکه دخترش موذیانه داشت چادرشو می جوید شوکه شده بود ها.
مثبت اندیش باشید کمی ، اون شوکه شده بود که من لیوانو پرت کردم. آره ، نه اینکه خیلی غیر عادی بود این کار هر روزه ی من.
شکلک تنفس
آره امروز همه رو مجبور کردم یکمی نبینند.
یکمی موهای خواهرمو کشیدم و پریدم روی تختش و گفتم روز عصای سفیده و تو نباید ببینی خواهرت داره بهت پنجول می کشه
شکلک خباثت.
خبر خوش اینه که امروز همینه که هست، شاید هم تصمیم بگیرم تا آخر هفته بقیه هم نباید ببینن.
حالا آجیم میگه خب چرا کارای خوب نمیکنی. مثلا بیا با هم شیرینی خامه دار بخوریم منم چشم هام رو میبندم تا در شرایط یکسان زجر بکشیم خخخ.
ولی نمیدونم چرا وقتی بهش گفتم به شرط اینکه اجازه بدی روی چشم هات خامه بمالم که یواشکی بازش نکنی و گولم نزنی، گفت ببین من غلط کردم. دقیقا ساعت 4 بود گفت غلط کردم.
بعد من گفتم بگو اشتباه کردم بچه ها یاد میگیرن میگن یلدا بد آموزی داره واه.
بعد هیچی اون ازم عذر خواهی کرد که میبینه و نمیتونه شیرینی خامه دار رو با دماغش هورت بکشه.

البته منم بخشیدمش که این توانایی رو نداره تا مخچه اش رو در نون خامه ای بغلتونه یا بقلتونه.
من کلا عاشق خوردن شیرینی خامه دار هستم. یعنی خود شیرینی که خوشمزه نیست. اون چیزی که جذاب و خوش طعمش می کنه، سر و صورتو، دیوار های شهره که آزین بندی میشه و آدمو کیفور می کنه.

پی نوشت: یکهو دوست داشتم تا همینجا تمومش کنم. شکلک خدافسی.

۴۰ دیدگاه دربارهٔ «الو، الو، اونجا زمینه؟ من از ونوس برگشتم…»

سلام. چرا این همه دیر برگشتی؟؟
اون دختر کرد بینا کی بود؟منظورت ترانه بود؟
خب اصلا منو میشناسی؟من از عصر ماموتهای گندبک اومدم. خخخخ
راستی دیگه گفتن شکلک از مد افتاده به گمونم.یادمه اون زمونا خیلی مد بود که بگیم شکلک فلان و بیسار.

سلام سلام، بله یکمی یه چیزهایی داره یادم می گیره هی نمی گیره. شکلک علامت تعجب
دقیقا مرحبا ترانه بود. یادش بخیر الان کجاست یعنی. شکلک علامت سوال.
شکلک هنوز هم مده هاااا.
مگه بینا شده باشیم. پس تا زمانی که وضعیت اینه هر چیزی که من بگم مد میشه . شکلک ریز ریز خندیدن.
ولی دقیقا راست میگین ها. مد شده از این شکلک ها یا استیکرها میزارن که حتی بعضی ها نمی دونن چه شکلیه یا چه مفهومی داره. به نظرم مد زیبایی نیس. شکلک دندونمایی.
مرسی زیاد که اول تر از همه اومدین . شکلک سپاسگذاری.
بازم بیاین اینورا…

سلام یلدا خانمی عزیزم.
خیلی خیلی خوش اومدی صفا آوردی گلم.
حلال کن کلی خندیدم خخخخ. آهان اینم بگم دلتون لواشک با اینکه میبینم که نمیبینم، موقع خوردن نون خامه ای فقط یه کم انگشتام کفیث چیزه یعنی کثیف میشه. دیگه با دماغ و کله و اینا یهویی نمیپرم وسط نون خامه ای خخخ. هان تازه دوزاریم افتاد چی میگید خخخ. نمیرم کامنتمو ویرایش کنم. فکر کنم منظورتون مسابقه بخور بخور که آخی یادش به خیر ها آره یادم اومد خخخ. یه نفر رو دستشو میبستند اون یکی هم چشمشو. که اونی که چشمش بسته بود کیک بذاره دهن دست بسته خخخخ. کلا یه چی تو همین مایه ها بود. ماست خوری و همین ها هم بود. وووی چه صحنه ای میشد. اون روزا هم که برنامه کودک پخش میکرد نمیدیدم یعنی نمیتونستم صحنه هاشو ببینم ولی نمیدونم چرا انقدر از این مسابقه خوشم میومد. تو خونه با بچه ها از همین بازیا هم میکردیم. بله خانم که کُرد و بینا هم بودند اسمشون ترانه بود. خیلی وقته ما هم ازشون خبر نداریم. خوشحال میشیم اگه احیانا اینجا رو میخونند، یا اینکه اگه کسی هست که ازشون خبر داره یه ندایی بدند. خدمت رعد عزیزم هم بگم که شکلک درسته تقریبا قدیمی شده ولی اکشالی نداره. ممکنه باشند دوستانی که براشون اینطور نوشتن تازگی داشته باشه. پس طوری نیست. بگید یعنی بنویسید و بخندید و خوش باشید. زیاد حرف زدم. میگم که نمیرم اول کامنتمو ویرایش کنم شکلک لجبازی خخخ.

یعنی شکلک لجبازی که نوشتی یه ده سالی جوونم کرد. شکلک دست دست آفرین
سلام نازنین جون، مرسی زیادتر از یه عالمه که اومدی و منو یاد مسابقات تلویزیونی انداختی.
شکلک به دور دست ها نگریستن.
بازی های ساده ای که کلی آدمو کیفور می کرد. والا اون زمونا خبر از اندرویدو تبلتو این سوسول بازی ها نبود.
بچه ها اینقدر قرتی بازی نمی کردند.
بینا یا نابینا مفهوم نداشت کلا کله بودو سطل ماستو دست های نوچو بزاق آویزون.
شکلک نیش تا بناگوش بازه الان
مرسی که اومدی . راستی من که نون خامه ای بخورم یکمی فقط یه وقتایی ناپلوئونیش میره تو نوک بینیم. شاید هم بینیم میره تو نون خامه ای .
حالا ریا نشه بگم من هشتاد در صد تمیز میتونم شیرینی بخورم. بیست درصد باقیمانده رو میدم ناخونام و اینا و اونا بخورن. شکلک دندونمایی

خدای من! ببین کی اینجاست! تو یلدای خودمونی؟ یلدا شکلکی؟ همونی که پست های شکلکی لواشکی می ذاشتی داخل محله واسمون؟ ایول یلدا کجا بودی؟ اعتراف می کنم که دیگه امید نداشتم دوباره اینجا ببینمت از بس طول کشید. ولی نه۱خورده داشتم. من همیشه۱خورده امید واسه مبادا اون ته های وجودم پس انداز می کنم. حالا هم هنوز۱خورده یواشکی امید داشتم و دارم که قدیمی های محله باز برگردن. گرد و خاک پنجره های بسته خونه هاشون رو پاک کنن و دوباره ساکن بشن و باز حرف ها و سلام ها و خنده های آشنا باشه و ما باشیم و محله. هی چندتا کلمه دیگه بنویسم گریهم می گیره. یلدا اینجا هنوز محله ماست. همونجایی که شب هاش تا صبح با هم حرف می زدیم و دسته جمعی فاتح صبح هاش می شدیم. همینجا بمون. دیگه غایب نشو. خوشحالم که اینجا می بینمت. واقعا خوشحالم. از ته ته دل.
شاد باشی!

سلاااام عزیزم.
خخخ یلدا شکلکی رو قشنگ اومدی ها،
دیشب اتفاقا داشتم به یه دکلمه از یک آقایی گوش می دادم بعدش فهمیدم متن دکلمه رو شما نوشتی. قلم خوبی داری خیلی خیلی زیاد هم خوب،
از اینکه یه ذره امید همیشه تو ته ته های وجودت پس انداز میکنی خیلی هم عالیه. یاد بگیریم .
بازم بیا اینورا . شکلک گل

دروووووووووووود بر یلدای گرامی. وااااای که چقدر خوشحال شدم که باز اومدی، باز خوش و شیرین و با نمک نوشتی.
بد جوری تو اسکایپ تو اون گروه مهارتهای زندگی جا خوش کرده بودی یکی دو بار اونجا با هم حرف زدیم گفتم که چرا رفتی از محله، یادم نیست چی گفتی نمیدونم با کسی حرفت شد نقلت شد بحثت شد یا اصلا هیچی نشد همین جوری رفتی که رفتی ولی مهم نیست مهم اینه که اینجایی مهم اینه که خوبی سر حالی پر انرژی هستی.
خلاصه منم به اندازه بقیه بویژه پریسا خوشحالم.
از ترانه هم ملیسا باید با خبر باشه که خودشم نیستش اگرم باشه حرفش یا نوشتنش نمیاد خلاصه که یاد همه گرامی باااد ازجمله عمو حسین که خدا بیامرزدش خخخخ.

سلام سلام.
عشق شما ایران. شکلک علامت سوال با تعجب با هم.
یعنی اسم شما ایرانه. یا عاشق دختری به نام ایران هستید. یا همینطوری عاشق کشورمون ایران هستید.
یعنی عجب اسم پر سوالی دارید ها.
بعد یکمیش خوبه یکمیش یه طوری سخت میشه . الان دچار مشکل شدم که باید مفرد بنویسم یا جمع . خخخ
در هر صورت مرسی که اومدی یا اومدین. مهارت ها هم کلی یادش بخیر . اگه هنوز پا بر جا باشه گروه خوبی بود . از ملیسا اینجا خبری نیست یا من هنوز دور نزدم این دورو برا. آره یاد همگی به خیر . سرشون سلامت دلشون شاد.

سلام به یلدا خانم عزیز و دوست داشتنی متن زیبا و پر ازشکلک های عالی بود بخصوص شکلک مشکوکانه به اطراف نگریستن ! خداوند را شکر که دوستان قدیمی دوباره در محله خاطراتشون رو برامون به اشتراک میذارن منتظر بقیه نوشته ها و خاطرات شما هستم سربلند باشید

سلام بر آقای مدیر. میگم ها من باید یه پی نوشت بنویسم.
اون وقتی که این پست رو نوشتم هنوز نمی دونستم تو دستتون گل دارین یا تفنگ ساچمه ای.
ولی حالا می دونم که تو دستتون کلی مهربونی و وقار دارین.
خیلی عالیه که هستین و انرژی میدین.
صبور و پر انرژی مهربان و دل سوز.
فعلا کشفیاتم اینا بود.
شاید تو پست بعدی چیزای بیشتری کشف کنم.شکلک گل

سلام یلدا. خوش برگشتی. نوشتت خیلی باحال بود. پر از حسهای نوستالژولیکی که حقیقتا روحِ آدمو تازه میکرد. طعم روزهای خوبِ محله ی نابینایان رو داشت. طعمِ آموزشِ فیسبوکِ مجتبی. مخصوصا شکلکا که خیلی وقت بود فراموششون کرده بودیم خخخ! اینکه ماها همش چسبیدیم به گذشته درسته هاااا. ولی خدا وکیلی محله ی نابینایان قبلن ترا یه حاااالِ دیگه ای داشت. الآن نمیگم بده. ولی خب خیلی فرق کرده همه چی. چمیدونم! شاید حالا بهتر و واقعی تره!
همیشه موفق و خوشحال باشی.

سلااام مرسی که اومدین.
مرسی که نظر گذاشتین.
مرسی که با مرور گذشته حس های خوب رو دوباره بوجود آوردین.
همیشه معتقد بودم و هستم یه وقت هایی یه چیزهایی جدیدش خوب نیست.
شاید شنیدین میگن انگور هر چی بیشتر بمونه با ارزش تر میشه منظورم کشمشه ها . فکر بد نکنید. شکلک نیش تا بناگوش بازه.مثل دوست که هر چی قدیمی تر بهتر . هر چی زمان دوستی بیشتر بهتر . مثل ترشی سیر که مخصوص شمال هس. هفت سالش باز بهتر.
خلاصه یه چیز هایی قدیمی ترش بهتر.
شکلک گل

سلاااااام یلدایی. خوش اومدی. خییییلی خوشحال شدم که اینجا دیدمت. منم فک کنم همونجایی که تو بودی بودم به محض رؤیت شدنت جفت پا پریدم تو محله تا بیام بهت خوش آمد بگم و خوشحالیمو ابراز کنم.
یادش بخیر اون روزای خوب سال ۹۲ و ۹۳

سلااااااام عزیزم، چقدر خوشحال شدم اسمت رو دیدم، یعنی قشنگ با کله پریدم تو مانیتور یادمون قشنگ بخیر هااااااا، یکمی غریبگی می کردم اما حالا که دیدم نه زیادی هم غریبه نیستم خوشحال تر تر تر هستم و شدم. شکلک گل . بازم بیای ها .

سلام یلدا خانم کم پیدا خوبید؟ اولا خوشحالم که دوباره اومدید اینجا پست گذاشتید. فکر کنم اولین کامنتمو دارم توی پست های گوش کنی شما میذارم. ثانیاً موذیانه با ذ نوشته میشه. ثالثاً اون ۲۰ درصد رو که گفتید انگشتتون خورده؛ اگه لیس بزنید؛ میشه صد درصد برای شما. خخخخ. راستی محسن صالحی کاری کرد که دوباره صمیمیت به محله برگشت. فکر کنم بازم شاهد حضور قدیمی ها در محله باشیم. من ترانه خانم رو که میگید؛ نمیشناسم؛ ولی چه معلوم؟ شاید یه هویی پیداش شد.

سلاااام یلدایی خوبی
دختر تو چنان رفتی ونوس که کلی سراغتو از این و اون گرفتم ولی کسی خبرت نداشت
اصلا فکر نمیکردم اینجا ببینمت
دیشب تبسم گفت ب محله سر بزن من در زدم در خونه تو رو دیدم نوشتت تابلو بود برای تو هستش اصلا بوی تو کنار پستت بود
یادش بخیر اون روزا
و خوبه لین روزا هم که هستی
و خوبه که تاریخچه درباره خودتو کامل تر کردی
راستی خدا خیرش بده اونیو که از عهد گندبکا اومده بود گفت دیگه شکلکا از مد رفته چون الان هر چی فکر میکنم میبینم نمیتونم از شکلکای ساختیگیمون استفاده کنم
راستی حیییییف که مجتبی هم بازنشست شد و حقوق نابگیر محله شد

سلاااااااام سیتاااااا. کجااااااییی اینقدر خبرتو گرفتم گیرت ننیاوردمااا.
خوب کاری کردی اومدی . آدما اینقدر زود بزرگ میشن که حتی فکرشم نمیشه کرد. خیلی چیزها بی معنی میشن ولی من انگاری هیچ وقت بزرگ نشم. شکلک پستونک.
من اصلا از شکلک هایی که مرسومه استفاده نمی کنم مثل همیشه شکلکای نینی گولویانه میم بیسم .
بازم بیا. دلم تنگ شده بوداااااا

الو الو الوووووصدات نمیرسه
بلنتر, داد بزن داااااد خخخخخخخ
میگما خودتی یا خود خودتی یا خود خودشی یا یه بار دیگه داد بزن ببینم صدات همونه آیااا؟
شکلک باور کن با گوشی که داشتم این پست رو می خوندم به محض حتی خوندن تیتر یاد خودت افتادم, وارد متن که شدم گفتم وااای خود خودت یا خود خودشه…..
میبینی چه پرتقالی با هوشی داری شوما…..
راستی منم پساپس به احترامتون چشم های بسته م رو می بندم خخخخخخخ
خوشحالم هستی اینجا یلدا خیلی
باش
همیشه باش

سلاااااام، گرفتمت هااااا،
بانوی پرتقالی من اینجاست که،
خیلی شاد شادانم که هستی که منو مثل همیشه خوندی که می دونم همین حوالی حواست هست به همه چی .
اصل حالت خوبه خوبه خوبه دیه . شکلک علامت سوال
دلم چقدر تنگ شده بود برا اون قبل تر ها .
خوشحالم که هستی . هستم باش. این ایمیل منه یعنی همون ایمیلی که به سیتا دادم. یه راه ارتباطی برام اونجا بزار . بیشتر بشنومت.

پاسخ دادن به تبسمِ چَلَوی لغو پاسخ