خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

سخنی با خوانندگان

در یادداشت پیشین، به ارائه نکاتی پرداختم که نویسندگان در محله با رعایت آن‌ها می‌توانند کیفیت نوشته‌ها و به تبع آن، سطح کیفی محله را ارتقا بخشند. در یادداشت حاضر، به بیان نکاتی جهت استفاده خوانندگان پست‌ها خواهم پرداخت که باز هم امیدوارم سودمند واقع شود.
اهمیت مطالب این یادداشت زمانی بهتر آشکار می‌شود که بدانیم متأسفانه یا خوشبختانه، تعداد خوانندگان در محله چندین و چند برابر تعداد نویسندگان است و اساسا خود نویسندگان هم در مواقعی خواننده هستند. از این منظر، رعایت یا عدم رعایت برخی مسایل توسط این گروه کثیر از مخاطبان، می‌تواند در بهبود یا افت کیفیت مطالب بسیار تأثیرگذار باشد. بنابراین، ضمن توصیه به خوانندگان جهت رعایت تمامی نکات ارائه‌شده در یادداشت پیشین، به طرح پیشنهادهایی مختص به آن‌ها می‌پردازم.
نخستین پیشنهاد به خوانندگان پست‌ها آن است که سعی کنند برای نویسندگان انگیزه ایجاد کنند. البته ایجاد انگیزه به معنای پذیرش کامل دیدگاههای مطرح‌شده در پست‌ها یا نادیده گرفتن نقایص نیست، بلکه منظور آن است که نویسندگان با مشاهده بازخورد کاری که انجام می‌دهند، نسبت به توجه شما به کارشان اطمینان حاصل کرده، سعی در بهبود کیفیت کار خود نمایند. این مسئله درمورد نویسندگان جوان‌تری که شور و شوقی برای انتشار مطالب دارند و نیز گروههایی که برای رفاه هرچه بیش‌تر جامعه نابینایان زحمت می‌کشند بیش از دیگران صادق است.
نکته دوم آنکه به هیچ وجه بدون شناخت کافی از سایر مخاطبان، وارد شوخی‌هایی که احیانا دیگران با هم می‌کنند نشوید. این مسئله می‌تواند علاوه بر ایجاد کدورت میان شما و آن‌ها، به روابط میان دو طرف شوخی هم لطمات بعضا جبران‌ناپذیری وارد کند.
غلط‌های املایی را مستقیما به نویسندگان یا سایر خوانندگانی که نظری درج کرده‌اند گوشزد نکنید، بلکه آن‌ها را در کامنتی خطاب به ویراستاران در پاسخ به نوشته حاوی غلط املایی تذکر دهید تا نسبت به تصحیح آن‌ها اقدام مقتضی صورت گیرد.
از انگ «مخالف‌خوان» نترسید. مثلا اگر امروز صبح برای پستی نظر انتقادی و احیانا مخالف نوشته‌اید و عصر هم پست دیگری مطالعه کردید که باز هم نسبت به آن نقد داشتید، از ترس برچسب مخالف‌خوان از بیان نظرات خود منصرف نشوید. آنچه را می‌دانید به صلاح خودتان، نویسنده و اجتماع است بدون پروا و در عین حال با رعایت آداب اجتماعی بنویسید و شجاعانه خودتان و افکارتان را در معرض قضاوت دیگران قرار دهید. این کار ممکن است گاهی دردسرهایی برایتان درست کند، اما خواهید دید که ارزشش را داشته است. فراموش نکنید که برچسب‌ها می‌آیند و می‌روند، اما آنچه باقی می‌مانَد، کوله‌بار عذابیست که حرف‌های نگفته آن را بر روح و روان شما بار خواهند کرد.
اگر احساس کردید پستی در محله با هدف سوء استفاده از سایر مخاطبان تنظیم و منتشر شده، بی‌تفاوت نباشید و دلایل و مستندات خود در رد ادعاهای مطرح‌شده در پست را بدون هیچ پرده‌پوشی در قالب نظر منتشر کنید.
اگر چند ماه یا چند سال بعد از انتشار مطلبی در محله به آن مراجعه کردید و از آن بهره گرفتید یا آن را مخالف نظرات خود یافتید، حتما نظرتان را درج کنید. اگر نویسندگان توصیه ارائه‌شده در یادداشت قبلی درمورد اشتراک در بخش نظرات را اجرا کرده باشند، قطعا لطف شما مایه دلگرمی، و انتقاد شما چراغ راهشان خواهد شد.
لطفا پیش از مطالعه یک پست، خودتان را به بخش نظرات پرتاب نکنید! نگارنده بارها دلنوشته‌هایی متنی را دیده است که کسی ذیل آن‌ها قول داده حتما وقتی بسته اینترنت جدید خرید، کل مجموعه را دانلود کند! درج چنین نظراتی، اگر از روی مزاح نباشد، توهین آشکار به نویسنده و تلاش اوست.
اگر در نوشته‌ای با نویسنده یا یکی دیگر از کاربران باب مزاح را باز کردید، توقع اتخاذ شیوه متقابل از سوی آن‌ها را داشته باشید و اگر چنین ظرفیتی در خودتان سراغ ندارید، عطایش را به لقایش ببخشید.
آنچه گذشت، حاصل مشاهدات نگارنده از خطاهای خود و دیگران در طول سال‌های اقامت در محله بوده است.
ایمان دارم که باز هم، کوچه‌های محله‌مان پر خواهد شد از صدای بازی کودکان، هلهله زنان، قهقهه مردان و جیک‌جیک گنجشک‌هایی که زبان بچه‌ها را می‌فهمند!

۴۰ دیدگاه دربارهٔ «سخنی با خوانندگان»

سلام دوست من، خب متنت مثل همون متن قبلی مفید بود؛ اما کم بود.
می دونی مشکل اینجاست که تو به بخش ابراز نظرات مخالف کم پرداختی!
آخه این قسمت یکی از مهمترین بخش هایی هست که بین ما موجبات اختلاف افکنی میشه.
من فکر می کنم اگر بیایی و روی این قسمت بیشتر متمرکز بشی خیلی مفیدتر خواهد بود.
چرا که به اعتقاد من ما در صورتی حق مخالفت با یک نوشته ی مثلا تاریخی یا ادبی و غیره رو خواهیم داشت که در اون مورد آگاهی داشته باشیم.
مثلا ممکنه من یه پرسش حقوقی برام پیش بیاد، خب بهتره در نحوه ی بیانم بهترین راه رو انتخاب کنم و مطلبم رو بطور سؤالی از نویسنده بپرسم.
و یا طوری مطرحش کنم که نویسنده به هیچ وجه حس توهین یا تحقیر خودش رو از ابراز نظر من پیدا نکنه.
بلکه حس کنه که من دارم از او چیزی رو که نمی دونم می پرسم.
و در عین حال مثلا اگر من به یک مسئله ی تاریخی که نویسنده مطرح کرده میتازم بهتره که اول برم و ببینم که اصلا اطلاعات من در اون مورد بخصوص چقدر هست، آیا من صلاحیت اظهار نظر در اون موضوع تاریخی یا اجتماعی رو دارم یا نه؟
خلاصه بنظر من بهتره بیشتر روی این بخش مخالفت کردن متوقف بشی و نکات مهمی رو که باید همه ی ما رعایت کنیم توضیح بدی.
اون وقت بعد از یک مدت که گذشت شاید همه ی ما یاد بگیریم که در اونجا هایی که هیچ اطلاع درستی نداریم اظهار نظر نا بجایی نکنیم.
و باز هم تأکید می کنم که اگر قصد پرسیدن پرسشی رو هم داریم بر طبق اصول پرسشگری اون پرسش رو طرح کنیم تا موجبات رنجش خاطر نویسنده رو ایجاد نکرده باشیم.
و در عین حال او از نوع پرسش ما که اصلا به اصل موضوع ارتباط نداره ناتوان از پاسخ دادن نشه.
ببخشید که این کامنت کمی طولانی شد.

سلام جناب نظری. خب گفتنی زیاده و اگه بخوام افسار خودم رو دست صفحه کلید بدم، دقیقا مرتکب همون خطای درازنویسی که دیگران رو ازش منع کردم میشم. من سعی کردم رووس مطالب رو بگم و رد بشم. ضمنا معتقد نیستم اگر کسی از موضوعی اطلاع کامل نداشت، حق اظهار نظر نداره و فقط باید پرسش کنه. هر شخص با هر اندازه از دانش، میتونه نظر بده و نظرش به بوته نقد گذاشته بشه. اگه این طور باشه که شما می فرمایین، باید هر پست نهایتا دوتا کامنت بخوره والسلام. ارادتمند.

سلام بر آقای صالحی. خیلی پست مفیدی منتشر کردید, الآن ۲تا پست بسیار مفید منتشر کردید که نه تنها رعایت آنها در محله به سود مدیران و کاربران و در نتیجه به نفع سایت محله هست, بلکه حتی دیگر وبسایتها هم میتوانند از نکات و آداب این پستها الگو بگیرند, قطعاً آنچه در این ۲مقاله مطرح کردید حاصل تجربیات شما و سایر عزیزان هست و لذا این پستها خیلی ارزشمند هستند, خواهشمندم از این دست مطالب زیاد منتشر کنید چرا که قطعاً ماها به راهنماییهای افرادی چون شما نیاز داریم, خصوصاً امثال شما جناب دکتر, که شنیدهها و خواندهها حکایت از وجهه مثبت شما در میان جمیع کاربران محله نابینایان و حتی دیگر دوستان است, بنده شخصاً که از نوشتههای شما لذت میبرم, خخخ مخصوصاً آنجاهایی که طرف میاد با زبان محاوره و حتی طنز کامنت میده و شما در جوابشان با ادبیات رسمی و بعضاً سنگین یا حتی سنگینتر از درک و فهم بنده پاسخشان رو میدهید. البته از آنجایی که خودتان فرمودید با شجاعت بنویسیم, بنده میخام یه اعترافی کنم!!! حقیقت بنده بعضاً از قلم تند و تیز شما میترسم!!!!! خخخ حتی اکنون که در حال تحریر این نوشته هستیم, سخت نگرانیم که: مبادا این قلم تند و تیز شما گریبان ما را هم بگیرد!
در هر صورت از اینکه با حضرت عالی آشناییم بر خود سخت میبالیم.
لطف عالی متعالی.

سلام و صد سلام به مهدی جانِ گرامی. خب همون اولش خدمتت عرض کنم که این قلم ما ظاهرا پاچه گیر شده و ما باید یه فکری واسش بکنیم. ممنونم که گوشزد کردی. قطعا از این به بعد قلاده اش رو محکم تر می کشم. اما خب تا یه حدیش هم طبیعیه و خلق و خوی خودم این طوریه. آدما یه کم با هم فرق دارن، مگه نه؟ لبخند. اما درمورد این چیزایی که از سر لطف به من نسبت دادی باید عرض کنم که من اگر وجاهتی نزد کسی دارم، از بزرگواری اون شخصه وگرنه من آنم که خود دانم. خنده. از اینکه قابل دونستی صادقانه ازت ممنونم و امیدوارم پست ها و نظرات بیشتری ازت ببینم. موفق باشی دوست خوب من. لبخند.

درود دکتر عزیز
مرسی از این پست مفید. من سعی می‌کنم به این موارد عمل کنم. البته نمی‌تونم به مورد مربوط به انتقاد، زیاد پایبند باشم. سیاست کلی من اینه که اگه چیز مثبتی درباره مطلبی دارم اون رو می‌نویسم ولی اگه نظری منفی دارم معمولا پیش خودم نگهش می‌دارم. چون آدمی نسبتا نازک نارنجی هستم و از عکس العمل تند و منفی به کامنتم نگران می‌شم. یکی دوباری این عکس العمل تند رو توی فضای فیسبوک تجربه کردم و دیگه نمی‌خوام تجربه کنم.
شادکام باشی.

سلام بر میثم جان گرامی. خب عرض به حضورت که اول مرسی که قابل دونستی، اومدی و نظر گذاشتی. دوم اینکه خب هر انسانی یه جوره و تو هم چنان که خودت گفتی، از گل نازک تر نمیشه بهت گفت. منم یه زمانی این طوری بودم، اما حالا دیگه از درخت کلفت تر هم میشه بهم گفت و آخ هم نمیگم. البته این لزوما به معنای بهتر شدن نیست، فقط یه تغییره و میخوام بدونی که منم یه روزی مثل تو بودم و شایدم فردا دوباره مثل تو شدم. لبخند.

من اومدم و با توپ خیلی پر اومدم.
اومدم تا با تو دوست عزیز به شدت مخالفت کنم.
مخالفتی همچون تفاوت گرمای بالای صد درجه و سرمای صد درجه زیر صفر.
ببین امید خان، وقتی ما برامون تعداد کامنتها مهم باشه نه کیفیت ابراز عقیده ها؛ ما دچار یه مشکل میشیم که بهش میگن هرج و مرج دائمی بین یه جمعی که به خاطر کم دانستن مدام دست به اظهار نظر های غیر لازم می زنند.
و باید منتظر این بود که مدام با هم دیگه دچار تنش بشیم.
تنشی که هیچ ضرورتی نداره که بین ما به وقوع بپیونده.
بیا تصور کن که تو یه مطلبی راجع به شکسپیر میزاری.
و توی اون مطلب با صراحت میگی که خودت از خوندن متن اصلی نمایشنامه های شکسپیر ناتوان هستی.
دلیلت هم اینه که این متن زبانش به هیچ وجه با زبان انگلیسی امروزی یکی نیست.
چرا که این نوع متون متعلق به قرن شانزدهم میلادی هستند.
و درک واژگان اون عصر برای تو که دکترای زبان انگلیسی داری هم کار سختی هست.
و خواننده بدون اینکه از تو بپرسه که آقای صالحی رشته ی تحصیلی شما و دکترایی که گرفتید آیا ادبیات انگلیسی هست یا زبان انگلیسی؟
بدون در نظر نگرفتن این تفاوت در نوع گرایشهای دانشگاهی رشته ای که در دانشگاه های ایران یا دیگر کشورها هست بیاد و بدون درک درست این مسئله به شما بگه که تو پس چرا ادعای زبان دانی میکنی؟
تو با اون باید چطور برخورد کنی؟
آیا باید بشینی و دو ساعت براش توضیح بدی که بین این رشته ها چه تفاوت هایی هست و به چه عللی تو با متونی مثل آثار شکسپیر چندان آشنا نیستی؟
نه، این کار اساسا ضرورتی نداره.
بلکه اگه خواننده قبل از این اظهار نظر عجولانه که از روی نا آگاهی محض بوده میرفت و یه تحقیق مختصری می کرد دیگه نمی اومد با تو یک چنین مسئله ای رو مطرح کنه و یا خدای نکرده به تو انگ کم سوادی بزنه و غیره.
بزار از تاریخ که خودم درش کمی اطلاعات دارم یه مثال آشکار برات بزنم.

فرض کن که من میام و راجع به کتاب عالم آرای عباسی توی این سایت یه مطلب می نویسم.
بعد یکی از خوانندگان میاد و به من میگه که تو به چه دلیلی راجع به شاه عباس این رو گفتی یا اون رو؟
بدون اینکه حتی یک کلمه از این کتاب رو خونده باشه اومده و یک چنین حرفی رو به من نسبت داده.
در حالی که من هرچی راجع به شاه عباس گفتم مستند به همین کتابی بوده که خوندم و از خودم چیزی رو اضافه نکردم.
وقتی خواننده بدون هیچ درکی از این کتاب اومد و یک چنین موضوعی رو طرح کرد من باید چی بهش بگم.
خب دقیقا همینجاست که بین افراد بحث و مجادله های غیر ضروری رخ میده.
وقتی من در حوزه ای مثل روانشناسی هیچی نمی دونم روی چه حسابی باید بیام و با نظر فلان کس که توی اون حوزه از من آگاهتر هست مخالفت کنم؟
مگر اینکه من در اون موردی که قصد مخالفت کردن دارم شناخت کافی داشته باشم.
اینطوری سطح معلومات ما به مرور بالا میره و ما رو تشویق می کنه به مطالعه ی هرچه بیشتر.
ولی وقتی بی قاعده اومدیم و در هر موضوعی اظهار نظر کردیم کدام اطلاعات رو به هم دیگه منتقل می کنیم؟
پس بهتره که به نقد علمیتر نگاه کنیم و هر نظری رو در بوته ی نقد نزاریم چون هر نظری رو نقد نمیشه نام نهاد.

سلام مجدد. خب بحث من توی این پست، مباحث علمی و فلسفی نیست جناب نظری. بحث من، حرف های معمولیه که توی پست ها زده میشه. مثلا من میام میگم باید به این یا اون دلیل از عصا استفاده کنیم. حالا یکی میاد میگه، به این یا اون دلیل اصلا هم ضرورتی نداره از عصا استفاده کنیم. خب اگر با فرمول شما پیش بریم، باید هر کدوم از ما دوتا کتاب عصالوژی خونده باشیم تا صلاحیت اظهار نظر پیدا کنیم. اینجا یه محله هست که یه بخش خیلی خیلی ریزش رو علم و دانش تشکیل میده و بخش عمدش به روابط بین آدم ها و چیزهای خیلی معمول مربوط میشه که خوشبختانه عقل همه هم بهشون قد میده. پس، وقتی از موافقت یا مخالفت حرف می زنم، بیشتر منظورم مسایل روزمره و عادی زندگیه، وگرنه کسی طرفدار هرج و مرج توی دنیای علم و فلسفه نیست. ارادتمند.

درود. خوبه. تو پست بعدی واسه مدیرا هم بنویس که کامل بشه.
منظورم از مدیرا همه مدیرا هست نه فقط محله.
اگه اون مطلبو هم بنویسی, دیگه کامل کامل میشه.
در خصوص اختلاف هم بیشتر بنویس.
در خصوص مدیریت کامنتا و برخورد با نظرات مختلف, متفاوت هم بنویس که چه جوری نگارنده باید بحث رو مدیریت کنه و نذاره بحث منحرف بشه.
حالا اینا رو اجرا کن تا باز هم بهت عیده بدم.

سلام امید جان. مرسی از پست مفیدت.
یه چیزیم من به نظرم رسید که اضافه میکنم؛ وحتما کسانی هستن که مخالف من فکر میکنن.
به نظر من اگه با نظر کسی ذیل نوشته ای مخالفیم، کمی صبر کنیم ببینیم خود نویسنده پاسخی برای طرف مقابل داره یا نه؛ اینطوری بحث در بحث پیش نمیاد و کسی که نقد شده بهتر میتونه نسبت به نقد واکنش منطقی نشون بده. اینم از مشاهداتم تو محله میگم.
همیشه خوش و خندون باشی.

سلام میرهادی عزیز. بله دقیقا همین طوره، اما توی چنین فضایی معمولا آدم ها دوست دارند حرف مستقل خودشون زده و شنیده بشه، اینه که صبر نمی کنن نویسنده جواب مخالف اولی رو بده و اونها هم نظراتشون رو مطرح می کنن. ارادتمند.

سلام. این پست رو با کامنت هاش خوندم و موافقم.
ولی برای مدیر ها هم لازمه بنویسی که مثلا اگر یکی پستی زد که خلاف عقیده مدیران باشه، اشکالی نداره که منتشر بشه.
مخصوصا وقتی یکی از مدیران قول بده که اگر حتی بهش حرف بد هم بزنم، منتشر خواهد کرد نباید زیر قولش بزنه.
یا قول ندید، یا اگر میدید پای حرفتون بمانید.
بنده یک پست زدم، به اون مدیر هم اصلا توهین نکردم، گرچه خودش گفت اگر توهین هم کنی منتشر میکنم.
غیر مستقیم انتقاد کردم ولی منتشر نشد.
اگر منتشر هم نشه اشکال نداره ولی این روش زشت که در پست قبلی من از طرف یکی از مدیران به کار بسته شد و خوانندگان را با جملاتی، کم‌هوش فرض کرده بود نه تنها برا من، برا کسی دیگه تکرار نشه
یا شما عقیده شخصی خودته که میتونی بیان کنی و منتظر جواب بمونی.
یا نظر مدیریت سایتِ که اصلا نمیبایست اون پست منتشر میشد.
نمیخوام پستت رو به حاشیه بکشونم

خب من دقیقا می دونم داری از چی حرف می زنی دوست من. شخصا برخورد سعید رو بیش از اونکه درست بدونم خنده دار تشخیص دادم. اما خب، مدیریت هم دست انسانه و انسان هم گاه خطاپذیر. پس، مثل همیشه پوست کلفت بمون و حرفتو البته به شکلی حرفه ای تر بزن تا کسی نتونه با ایراد از لحنت، اصل حرفتو که به نفعش نیست ندید بگیره. امیدوارم منظورم رو رسونده باشم. ارادتمند.

با سلام مجدد به حضور دوست محترم امید خان صالحی.
خب من در آخرین کامنتم که دیروز نوشتم منظورم تنها موارد علمی، تاریخی، سیاسی و غیره نبود.

بلکه همین حوزه های کاملا عمومی که شما هم به برخی از اونها اشاره فرمودید هم بود.
چون مجاز نیستم که با صراحت در این موارد صحبت کنم چرا که به احتمال مباحثی ناخوشایند ممکنه طرح بشه و موجبات یه اختلاف دیگه ای رو فراهم کنه، که من در مجموع از این برخوردها تا حد ممکن گریزان هستم؛
بیش از این مسئله رو باز نمی کنم.
و تنها همه ی دوستان محترم رو مثلا به بعضی از پستهای همین یک ماه اخیر ارجاع می دهم.
تا با نگاهی منصفانه و با در نظر گرفتن تمامی اصول و ارزش های اخلاقی و انسانی یک نگاه دوباره ای به اون پستها بی اندازند تا ببینند به چه دلایلی این پستها به حاشیه کشیده شد؟
آیا نمی شد که اصلا این مسائل پیش نیاد؟
آیا اصلا طرح خیلی از اون نظرات ضرورتی داشت؟
خلاصه من نه به عنوان یک مخالف اینجا اظهار نظر می کنم بلکه به عنوان دوست همه ی شما دارم اونچه رو که رخ داده در ترازوی انصاف میزارم و بر اساس فهم خودم از اونچه که میتونست رخ نده ولی رخ داد حرف میزنم.
میشه حرف های من رو نادیده گرفت و یا چنانچه درست بودند از زیر اون حقایق در رفت!
اما به هر حال برای پیش گیری از بروز اختلافات بی دلیل راهی بجز اجرای بقول امید همون فرمولی که من ارائه دادم در حال حاضر وجود نداره.
بیشتر از این اوقات شریفتون رو نمی گیرم و شما رو به دست تفکرتون و وجدانتون می سپارم.
هرچه این دو بهتون گفتند رو در پیش رو داشته باشید و بهش عمل کنید.
چون به یقین کمتر از این بین ما اختلاف خواهد بود.

سلام جناب نظری گرامی. خب من مثل شما فکر نمی کنم. معتقدم قرار نیست همیشه بین آدم ها هارمونی کامل برقرار باشه یا مثلا چون فلان نظر مناقشه برانگیزه مطرح نشه. اتفاقا مناقشه و منازعه هم بخشی از پویایی روابط انسانیه، فقط مشروط بر اینکه کرامت انسانی توش تا سرحد امکان حفظ بشه. شخصا اگر جای شما بودم، به این دلیل که فلان حرف ممکنه اختلافی ایجاد بکنه یا کدورتی پیش بیاره، از گفتنش منصرف نمی شدم. اما خب من جای شما نیستم و تازه ممکنه ده سال دیگه که به سن الآن شما رسیدم، به این نتیجه برسم که موضع شما درست تر بوده. اما فعلا، چنین نظری ندارم. ارادتمند.

من قبول دارم اصلا حرفه ای ننوشتم، توی پست خودم هم اشاره کرده بودی.
ولی در مقابل افراد مغرور، از خود راضی و البته کم سواد طوری قات میزنم که حرفه مرفه نمیدونم چی چی هست.
جالب این که اسم از کسی نبردم، کسی حق نداره نیت من رو طوری بیان کنه و بگه منظورت فلان کس بوده یا از این حرفا.
طرفداری از کسی، حد و اندازه داره.
وقتی میبینم و میشنوم که امید صالحی با داشتن مدرک دکترا مثل برق، انگلیسی تایپ میکنه ترجمه میکنه و یک بار هم خودش به مدرک اشاره نکرده و دم از باسوادی خودش نمیزنه و ادعای اصلاح جامعه نابینایان رو نداره.
وقتی میدونم مهرداد زمانی و خانم تقوی با نوشتن کتاب ادعای الکی نمیکنند، از غرور بعضی جاهلان خنده ام میگیره.

خب کامبیز من الآن بحثم با تو سر حرفه ای نوشتنه. من در خیر بودن نیت تو هیچ تردیدی ندارم. اما باز هم میگم، مجبوری حرفه ای بنویسی تا شنیده بشی. اگه حرفه ای بنویسی، زر مفت هم که بزنی کلی احسنت باریک الله درو می کنی. اما اگه حواستو جمع نکنی، لحنت بهونه ای میشه واسه خفه کردن صدات و حرفی که چه بسا حرف حسابه. درمورد ابراز لطفت به خودم هم جز تشکر کار دیگه ای نمی تونم انجام بدم. درمورد اون پست هم چون نخواستی یا نتونستی حرفه ای عمل کنی، حرفت عملا شنیده نشد.

سلام. اینهمه جدی ازت خوندم هنوز نمی تونم درست و حسابی در حالت جدی نوشتن تصور کنمت.
تمامش رو لایک. اون بخش مربوط به برچسب ها خیلی پند بود و خیلی قشنگ نشست. سعی می کنم یادم بمونه. و آخرش، … می خوایی بخندی بخند ولی باید بگم. که خط آخر رو از پشت۱پرده خیلی نازک ولی شفاف خوندمش. خیس، اما از جنس امید.
باز هم بنویس.
موفق باشی!

علیک سلام. خب مگه مجبوری این همه جدی ازم بخونی؟ یه کمی هم شوخی ازم بخون تا حال و هوات عوض بشه دختر جان! ضمنا اگه تعارف نکرده باشی که بعید می دونم دیوونه ها اهل تعارف باشن، خوشحالم که مورد پسندت واقع شده. از اون کسایی هستی که قلم آدم به عشق تشویقا و علامت های تعجبت می گرده. به راستی مرسی که هستی!

سلام. از لطف شما ممنونم. خب قطعا نکات دیگه ای هم هست که به ذهن من نرسیده و یکی دوتاشو بچه ها توی کامنت ها ذکر کردند. درمورد غلط های املایی هم شخصا به ویراستارها میگم و کاری به نویسنده اون غلط ها ندارم. اما اصلاحشون از اون جهت اهمیت داره که ممکنه یک نفر فکر کنه اون غلطی که شما نوشتید درسته و همین طوری یادش بگیره. به عبارت مختصر، بدآموزی داره! از اینکه قابل دونستید صمیمانه ازتون ممنونم.

سلام خدمت شما.با سپاس از مطالب شما.
نخست اینکه نویسنده بهتر است انگیزه و هدف والایی داشته باشد و منتظر ایجاد انگیزه توسط خواننده نباشد.
خواننده هم بهتر است هم خوبیها و هم نقایص نویسنده را بیان کند.
در مورد درج نظر که بعد از چند ماه یا چند سال بعد از انتشار مطلبی در محله به آن مراجعه می کنیم.فکر کنم خیلی کار مفیدی نباشد چرا که وابسته به این است که نویسنده توصیه ارائه‌شده در یادداشت قبلی شما درمورد اشتراک در بخش نظرات را اجرا کرده باشند!!! در حالی که مشاهده می شود بعضی نویسندگان محترم چند تا کامنت را با یک کامنت مشترک جواب می دهند یا بعضی اصلا جواب نمی دهند و به خود زحمت نمی دهند که جواب سلام کامنت دهنده را بدهند یا بعضی از مطالب به صفحه دوم رفته در حالی که یک یا چند کامنت بی جواب دارد .
پس چگونه انرژی پتانسیل و جنبشی خود را برای درج نظر برای مطلبی که چند ماه یا چند سال از آن گذشته مصرف کنیم در حالی که نمی دانیم نویسنده اصلا به محله سر می زند یا نه و یا اصلا زنده است یا مُردهه !!!و گاهی هم مطلبی مختص زمانی خاص بوده و مخالفت یا موافقت با آن جایی ندارد.
پس اگر از مطلبی استفاده کردیم به نظر من صلوات نثار روح نویسنده کنیم که هر جا باشد بهش برسد .
موفق تر از همیشه باشید.
هم خوشحال باشید.

سلام. خب اولش جواب سلام شما را دادیم که ما را از آن دسته نویسندگان ندانید. اما درمورد راهکار صلواتی شما، کاملا مخالفیم و همچنان معتقدیم طرفین نویسنده و خواننده باید رعایت کنند. البته برخی پست ها تاریخ مصرف خاصی دارند و ما هم اصلا توصیه نمی کنیم شما انرژی جنبشی خودتان و خودمان و خودشان را صرف پاسخ به آنها کنیم، اما در برخی دیگر از موارد این طور نیست و نویسنده خیلی هم خوشحال می شود. مثلا ما خودمان مشترک نظرات پست های خودمان هستیم و بلافاصله توانستیم پیام شما را مشاهده کرده به آن پاسخ دهیم. بروید از ما یاد بگیرید!

دیدگاهتان را بنویسید