خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
مهارت همدلی در تمامی مراحل زندگی!

سلامی از جنس صمیمیت های پاک خدمت تمامی دوستان و همراهان گرامی, امیدوارم حال دل و ذهن همگی عالی باشه, کم کم,
می تونیم روی برگ های زرد و رنگارنگی که گوشه و کنار بر روی زمین آرمیده, قدم بزنیم و چه حسی از این زیبا تر و وصف ناپذیرتر که خالق گیتی, گوشه ای از خلقت اسرار آمیزَش رو نهاده تا بنده اش که او را اشرف مخلوقات قرار داده است, بر روی آن پا نهد, در رویاهای عمیق و پر رمز و راز فرو رَوَد و لذت ببرد و باز هم سر بر آستان پر عظمت و جلال و جبروت درگاه خالق هستی بخش بساید به شکرانه این همه نعمت و زیبایی,

و اما مهارتِ همدلی که مثلِ بسیاری از مهارت های دیگر در زندگی اگر از کودکی در وجودمان شکل نگیرد و به تناسب مراحل مختلف زندگی نهادینه نشود, ما به تدریج در عرصه های مختلفِ زندگیِ فردی, خانوادگی و اجتماعی, و در صحنه های مختلفِ اجتماعی, در هنگام ایفای نقش های مختلف از جمله, دانشآموز, دانشجو, معلم, استاد, همکار, کارگر, کارمند, و در تصدی مشاغل مختلف, با چالش های جدی روبرو خواهیم شد.

این مهارت که من هنگامی که فعالیتی انجام می دهم برای مثال, مطلبی را می نویسم, سخنی را به زبان می رانم, پستی را برای بازبینی می فرستم, یا پستی را منتشر می کنم و مسلما تمامی این فرایندها مخاطب یا مخاطبانی دارد که با مجموعه ای از حواس و ادراک های مختلف, آن نوشته یا سخن را, می خوانند یا می شنوند, لحظه ای در خلوتِ ذهن و عقلانیَتَم درنگ کنم و بیندیشم که اگر مخاطب این نوشته یا سخن خودِ من باشم, چه حسی خواهم داشت؟ چه واکنشی نشان خواهم داد؟ چه انتظاری از نویسنده و گوینده خواهم داشت؟ و البته اگر در این مرور و درنگِ چند ثانیه ای قاضیِ عادلی باشم, بسیاری از برداشت های متضاد و بازخوردهای ناخوشایند به وجود نخواهد آمد.

پر واضح است که اگر در کنار تمامی مهارتهایی که برای اندیشیدن, سخن گفتن, پاسخ دادن, نقد کردن,, نوشتن و بسیاری امور دیگر, کسب می کنیم و با تمرین و تکرار آنرا تقویت می نماییم, این مهارت را سرلوحه فعالیتهای خود قرار دهیم, نتیجه اش آرامشِ ذهن و سلامتِ روح و روان و تعامل شایسته با دیگران خواهد بود.

 

موفق باشید و در سایه سار لطف پروردگار ایام به کامِتون. بدرود.

۳۷ دیدگاه دربارهٔ «مهارت همدلی در تمامی مراحل زندگی!»

سلام خانم حیدری.
اجازه بدید بدون حاشیه و در کمال آرامش مطلبی رو خدمت شما عرض کنم.
از همدلی گفتید، خیلی عالیه.
زمانی که از همدلی صحبت می‌کنیم منظورمان این است که بتوانیم با کفش‌های فردی دیگر قدم بزنیم، با عینک
فرد مقابلمان دنیا را ببینیم و به طور کلی خودمان را بتوانیم تا حد ممکن جای افراد مقابل بگذاریم و آنچه برای فرد مقابل است را بیابیم.

بیاییم بررسی کنیم.

شما و من کارمند، حقوق میگیریم.
لازم نیست زیرآبی بریم و این کار رو زشت میدانیم.
اما همدلی به ما میگه، اون مددجویی که برای یه وسیله میره و جواب میشنوه که نیست حق داره بگه فلان مددجوی دیگه اومده دوتا برده.
حق داره زیرآبی بره چون، دوستش پارتی داشته و ایشون نداشته.
از سر فقر و مشکلات خانوادگی برخی عادات زشت دیگه هم به وجود میاد که اگر من و شما اینا رو درک کنیم، بجای مقصر دانستن اونا، خودمون رو زیر سوال میبریم.
اعصاب مددجو خراب میشه، پرخاشگر میشه و حرف بد میزنه.
پس همدلی من و شما کجاست؟

رییس بهزیستی استان کردستان در مصاحبه صدا و سیما میگه ما به مددجو ویلچر میدیم میفروشه!
خب شاید از سر فقر این کار انجام میشه.

آیا ما تونستیم اینا رو درک کنیم؟
شاید مقصر ما‌ها باشیم که در جایی که کار میکنیم وظایف خودمون رو به درستی انجام نمیدیم.
من کتابدار اگر بیام از مددجوی بیکار دفاع کنم، به نظر کسی که از شخص شما دفاع میکنه عقده ای هستم؟
خب من عقده چی رو دارم، مثل شما سر ماه حقوق میگیرم، نیازی به بهزیستی ندارم، پس چرا دفاع میکنم؟
چرا نباید اسمشو همدلی بنا به تعریف بالا بذاریم؟

خب به پست من برسیم.
من پستی زدم، نه از کسی اسم بردم، نه از سازمانی.
خب شما فکر کردید منظور بخشی از پست مربوط به شما میشه.
به درست یا غلط بودن فکر شما کار ندارم، به واکنش شما کار دارم.
میتونستید چندتا کار انجام بدید.
یا کامنتی میذاشتید و میگفتید منظور شما در اون پست بنا به این دلایل من هستم.
آقای کامبیز! بگید چرا و به چه استنادی اون حرفها رو به من زدید؟
من هم دلایلم رو میگفتم، آنوقت شما هم از خودتون و سوابق کاریتون میگفتید.
یا نه، اصلا من رو عددی به حساب نمیاوردید، یه پست میزدید و در رد حرف من میگفتید.
میگفتید منظور شما در اون کنفرانس این بوده و یکی به اشتباه قضاوت نادرست داشته.
اون وقت اگر دلایل شما قویتر بود، من پیش همه شرمنده میشدم.
ولی شما چیکار کردید؟
پست من رو در دست گرفتید، یه کامنت خودتون گذاشتید و گفتید: نتیجه این کار دودیست که به چشم شما‌ها میره.
میخواهند جلوی حرکات موشکافانه رو بگیرند.

بعد زیر کامنت ها شروع کردید به جواب دادن.
اونایی که حمایت کردند، بزرگوار بودن و بقیه هیچی.
من نمیگم کسی که حمایت کرده کارش اشتباه بوده، نظر همه قابل احترام، ولی باید نظرات دو طرف رو گوش داد.
اکثر کسایی که از پستم حمایت کردن، به شما توهینی نکردن ولی دو سه نفر از حامیان شما مستقیم به من حمله کردند.
چرا باید شما کاری کنید که به جای حل مشکل، بدتر بشه؟

نیت بنده رو آقای رفاهی که از سر لطف گفتند، خیرِ.

فرض کنیم که من نیتم بد بوده، مرض دارم، عقده ای هستم.
شما به عنوان کسی که برای من و تعدادی از دوستان ناشناس هستید، چرا باید در کنفرانس حرف‌هایی بزنید که برداشت بد بشه؟
من به درک! یعنی آقای میرزایی معلم با دو تا بچه، شرفشو زیر پا گذاشته و بخاطر این که به من لطف داره به حرف شما واکنش نشون داده؟
من نمیگم شما اون چیزی هستید که من گفتم، میگم چرا طوری حرف میزنید که نه تنها برای من، برای دوستان دیگه هم این برداشت باشه که شما از همنوع حمایت نمیکنید؟
بعد توی پست اینطوری رفتار میکنید که جریانسازی شده و یا بعضیا همینطوری میخوان جنجال به پا کنند و مهم نیست طرفشون کیه.
شما میفرمایید من هم مثل شما نابینام و از سختی‌های کار گفتید، گفتید که درک داشته باشید.
این رو هم نسبت به یک مددجو بگیم که بالا اشاره کردیم.
همدل باشیم باهاش و مقصر اصلی ندونیمش.
نیاییم بگیم بیشتر از بهزیستی، خود مددجو‌ها مقصر هستند.

به خدا اگر شما دلیل روشنی میآوردید که کامبیز اشتباه میکنه، من جلوی همه عذرخواهی میکردم.

من در اون پست و الآن هم میگم که آرامم و اونچه فکر کنم درستِ رو بیان میکنم.
هر وقت هم به این نتیجه برسم که قضاوت نادرست کردم، راحت میگم ببخشید.
پس امیدوارم این همدلی فقط شعار نباشه.
راستی کامنتم طولانی شد. تولدتان مبارک.

سلام خدمت شما, در ابتدا روشن و صریح بگم که در صددِ پرسش و پاسخ بی حاصل و ایجاد و ادامه حاشیه نیستم ولی برای آگاهی مخاطبان محترم, مکررا و موکدا لازم می دونم مطالبی رو بیان کنم, من هم مثل همه هموطنانم شاید دیر بسیاری از مهارتهای لازم زندگی را آموختم و شروع کردم ولی مدتهاست که گاه آنقَدَر در مشکلات و چالشهایِ مراجعین که بسیاری از آنها همنوعانم, هستند, غرق می شوم, که حتی برای مثال به تماسهایِ همکاران پاسخ نداده ام, متوجه پایان زمان کار و غیره نشده ام, لازم هست توضیح بدم که جای بسی تاسف داره که بسیاری از رفتارهای نا مناسب از همنوعانی سر می زنه که بسیاری از دغدغه ها رو ندارند. کاملا واضح و مشخص هست و نیاز به هیچگونه بحث و چون و چِرایی نداره که در عملکرد بهزیستی به عنوان ارگان متولی امور معلولان و معاونتهای تخصصی اون ایرادات جِدی و اساسی وجود داره که در شب کنفرانس به نحو مبسوط و البته در چهارچوبِ مباحثِ کنفرانس و البته زمانِ تخصیص داده شده به آن پرداختم, کاملا ملموس و مشخص و از خورشید تابان و سوزنده هم قابل حستر که شخصی که در مقابل دریافت حق خود و برآورده شدن یک نیاز و خواسته منطقی رفتاری ناشایست و یا بی توجهی ببینِه, واکنشی منطقی نِشون نِمیدِه, که البته عمدتا این همنوعانِ عزیز, عمدتا و متاسفانه در صدد پیگیری حقوقشون بر نمیاند و همنوعان دیگه به دلایل ناشایست, اعم از موازی کاریها, خود اِبرازیها و بسیاری مسایلِ دیگه بهزیستی رو عرصه ظهور و بروزِ خودشون قرار میدن, درکِ برخی مسایل اونقدر واضح و بدیهی هست که اصلا نیازی به دارا و ندار بودن, نداره, اتفاقا من بخشِ عمده ای از چالشهام با بهزیستی از زمانی شروع شد که جزء پرسنل بهزیستی نبودم و فعالیتِ داوطلبانه به اتفاق گروهی از هم نوعان از جمله جنابِ رفاهی و سایر دوستان که عضو این محله نیستند انجام می دادیم, برخی هم محلی ها از جمله جناب خادمی و سرکار خانم مظاهری به احتمالِ زیاد یادِشون هست,به سهمِ خود بارها از منافع همنوعان و دغدغه ها و مشکلات آنها نه تنها سخن گفته ام بلکه در جلسات مختلف در سطح استانی و کشوری, دفاع کرده ام, عملکرد هرکس بهترین گواه بر شخصیت, اعتقادات و باورهایِ اوست, دیگر نیازی نیست مدام از خودم و سوابقِ کاریم و عملکردم بگم, مخاطبِ بعضی پستها آنچنان مشخص و واضح است که هیچ تردیدی در ذهن خوانندگان باقی نمی گذارَد, توهین نکردن در پاسخ به کسانی که بدون هیچگونه شناخت و سابقه ذهنی انسان را مورد حجمه و آماج توهین و تمسخر قرار می دهند, کار بسیار دشواری است, که خرسندم که کامنتهایم در آن پست گواهی روشن بر این نحو عملکردم می باشد. من به عنوان یکی از پرسنل بهزیستی که سالهاست به عنوان مشاور حقوقی انجام وظیفه می نمایم و در جریانِ انجام وظایفم بسیاری از چالشها و ناملایمات را لمس کرده ام, همواره سعی داشته ام, چون خود شخصا و به طور ملموس, نیازهای معلولین خصوصا معلولین بینایی را درک کرده ام, در ارائه مشاوره حقوقی به همنوعان و پیگیری امور حقوقی آنها, کوشا باشم. اگر مستقیم یا غیر مستقیم در جریان مطالبات بحق همنوعانم قرار گرفته ام, گرچه در چهارچوبِ وظایفِ شغلیم نبوده, تا حصولِ به نتیجه, پیگیری نموده ام. ولی سیاستگذاری و فعالیتهای توانبخشی بهزیستی, هزینه کردِ اعتباراتِ بهزیستی, هیچ یک در حیطه اختیارات و توانم نبوده و نخواهد بود. من به روشِ خودم و با بهره گیری از ابزارهایِ خودم در راستایِ به ثمر نشستن اهدافم که یکی از آنها تحققِ روزهای آکنده از حسِ شهروندی مستقل, توانمند و سرافراز برای خود و همنوعانم است, تلاش می کنم و ادامه خواهم داد.

سلام مجدد.
دو بار کامنت شما رو خوندم و به خودم میگم: ای کاش در پست خودم هم همین جواب رو میدادید آن هم فقط مخاطب شما من بودم نه بقیه دوستان.
شما اصلا توهین نکردید ولی دو سه نفری که خواستند از شما حمایت کنند توهین کردند.
اولین ذهنیت خیلی تاثیر داره، من حتی در تیم تاک هم از شما سوال پرسیدم که اصلا به بهزیستی انتقادی دارید؟
که نشنیدید و من فکر کردم نمیخواید جواب بدید.
من شما رو نشناختم، در پست هم اشاره ای کردم.
اونم بنا به حرفی که در کنفرانس از شما شنیدم.

خب کسی که توهین کنه یا به حالت تمسخر جواب دیگران رو بده، آدم خوبی نیست.
من رو خیلیا میشناسند که اصلا اینجور آدمی نبوده و نیستم.
اگر اینطور بودم که شما میفرمایید پس الآن تنها بودم و کسی به پستم توجه نمیکرد.
نهایتا چیزی که من در اون پست گفتم یا حقیقتِ یا نه.
اگر حقیقت باشه که امیدوارم نباشه، فکر من بوده که درست زدم به هدف.
اگر نه که فکر من اشتباه بوده، پس اصلا تمسخر یا توهین رو قبول ندارم چون از کسی اسم نبردم.
آیا شما که حقوق خوندید، میتوانید از جنبه حقوقی به من ایراد بگیرید؟
خوشحالم که جواب دادید.
به خدا اهل حاشیه سازی هم نیستم و نمیخوام شلوغش کنم.
موفق باشید

سلام به شما دوستان عزیز.
خب اگه به من هم اجازه میدین یه نظری رو اینجا بیان کنم، شاید که مفید بود و تونست نوع نگاه شما رو به این مسائل تغییر بده.
اگر هم مفید نبود اتفاقی نخواهد افتاد مگر اینکه کمی شما رو متقاعد کنه که در نوع نگارش و نوع بیان انتخاب بهتری داشته باشید.
ببینید کامبیز خان، من اون پست رو خوندم و همونجا هم یه نکته رو متذکر شدم که ای کاش میرفتید و همون رو پی میگرفتید تا شاید اصلا بحث به این درازا نمیکشید.
حرف من سر این بود که باید ما از شرح وظایف سازمان بهزیستی و شرح وظایفی که یک مددکار بر عهده اش گذاشته شده کمترین اطلاعی نداریم.
اگه شما میرفتید و روی این قضایا وقت میزاشتید و مطلع میشُدید، بعد میتونستید به ما هم اطلاعات بدین تا ما هم مِن بعد در نوع برخوردمون با مددکاران منطقیتر عمل کنیم.
شما توی اون پست کاملا احساسی برخورد کردید.
هیچ سندی از خیانت هیچکسی ارائه ندادید.
از نظر حقوقی ما فرض می کنیم که منظور شما مثلا آقا یا خانم الف هست.
نه خانم حیدری.
خب، حالا این شخص که مثلا مورد اتهام قرار میگیره اگر بره و از دست شما شکایت بکنه شما در دادگاه چطوری میتونید خیانتش رو اثبات کنید؟
ببین دوست من، ما اگر مراقب کلماتی که بکار میبریم نباشیم. چنانچه طرفمون امکان این رو داشته باشه که از پس هزینه های دادرسی بر بیاد بدون هیچ شکی میتونه ما رو محکوم کنه.
وقتی ما کلی هم حرف میزنیم مثل اون چیزی که شما گفتید منظورتون خانم حیدری نبود، هم باز حرفتون بی پایه و مدرک هست.
و فقط میتونه دل یه عده از نابیناها رو که از دست بهزیستی به شدت شکار هستند خنک کنه.
به نظر من این کار اصلا در شأن جوان فهمیده و با شخصیتی مثل شما نیست.
شما باید به این توجه کنید که نظراتتون میبایستی گرهی از انواع گره های پیش روی جامعه ی خودتون رو باز کنه.
نه اینکه دل یه عده از هم نوعان رو خنک کنه.
روزانه کلی از مردم تو تاکسی مترو اتوبوس بقالی و غیره دارن از اوضاع مینالند.
این چی رو عوض کرده یا میتونه بکنه.
آیا بر میزان آگاهی افراد اضافه کرده؟
آیا اونها رو به تحرکی واداشته؟
آیا در شرایط موجود تغییری به وجود آورده؟
نه، هیچ کدوم رخ نداده.
فقط مردم نشستند و مدام غر زدند.
شما به عنوان یک جوان فهیم باید بگردید راهی پیدا کنید که حرفتون در عین منطقی و مستدل بودن اثرگذار هم باشه راه گشا هم باشه.
بدون اینکه هیچ کس رو مستقیم یا غیر مستقیم متهم کنید حرفتون رو بزنید.
از سیاست گذاریهای این نهاد صحبت کنید.
اگر مددکاری رفتارش بد هست بهتره بچه های اون شهر یا شهرستان برن و از دست این مددکار شکایت کنند.
اونقدر برن و اعتراض منطقی و مستند بکنند تا مدیر اون مرکز مجبور به رسیدگی بشه.
اما اگه ما اومدیم و همه ی مددکاران بهزیستی رو بد نشون دادیم اونوقت چه اتفاقی خواهد افتاد؟
آیا همه ی مددکاران این سازمان بد برخورد می کنند؟
نه، به هیچ وجه.
ما باید بریم و نوع سیاستگذاریهای این سازمان رو به چالش بکشیم.
تا نگاه این سیستم به مسائل معلولین تغییر نکنه هیچ مشکلی هم حل نمیشه.
بزارید یه ماجرایی رو براتون تعریف کنم که در سال شصت خودم شاهدش بودم.
یک روز که ما در مرکز توانبخشی تهران که تو خیابون کوشک قرار داشت با مدیر مرکز مشغول گپ زدن و چای خوردن بودیم که یک دفعه دیدیم یه مشت نابینای سیگارفروش با فحش و عربده کشان وارد اتاق ایشون شدند.
اون موقع به نابیناهایی که یا گدایی می کردند و یا بیکار بودند و هیچ سوادی هم نداشتند ماهیانه سهمیه سیگار میدادند تا برن بفروشند و اموراتشون رو بگذرونند.
ظاهرا اون ماه سهمیه ی اینا رو بهزیستی مرکز نداده بود.
و اینا هم ریخته بودند با اون عصا های آهنی که بزنند و بشکنند و بکوبند.
ما هم هفت هشت تا دختر پسر جوون تازه از مدرسه بیرون اومده ی به اصطلاح سوسول که هنوز از خیلی چیزای جامعه درست سر در نیاورده بودیم دور میز این آقای مدیر نشسته بودیم و داشتیم گل می گفتیم و گل میشنیدیم و میخندیدیم و چای و شیرینی میخوردیم.
این سیگار فروشها ریختند تو اتاق و شروع کردند به فحاشی، اونم چه فحش هایی!
بین این جماعت یه خانم هم بود که زن یکی از این سیگار فروشها بود.
اومد جلوی میز مدیر ایستاد و یه بچه هم تو بغلش بود.
گفت اگه امروز سهمیه سیگار شوهرم رو ندین این بچه رو همینجا میکوبم رو میز تا بمیره خونش بیفته گردن شما.
مدیر مرکز توانبخشی با آرامش گفت خانم به پیر به پیغمبر سهمیه که دست من نیست.
این ماه باید از بهزیستی مرکز یعنی پارک شهر میدادند که ندادند.
اگر سیگاری به ما داده بودند که ما توزیع میکردیم.
لطف کنید چند نفرتون برین پارک شهر بگین تا سهمیه رو زودتر بفرستند تا ما هم توزیع کنیم.
اما یک دفعه این خانم بچه رو بلند کرد و محکم کوبید روی میز.
گفت من این حرفها حالیم نمیشه.
حالا که سیگار ما رو نمیدین منم این بچه رو همینجا میکشمش.
که یکی از دوستان من که هم این خانم نابینا رو میشناخت و هم از ما خیلی هیکلیتر و به اصطلاح قوی هیکل جمع ما بود اومد و جلوی این زن رو گرفت و بچه رو از روی میز برداشت بچه که فکر کنم از هوش رفت.
خلاصه بنظر شما آیا مدیر اون مرکز کوچکترین قصوری داشت؟
ما خودمون شاهد عینی این ماجرا بودیم.
این مرد کوچکترین خطایی ازش سر نزده بود.
پس آیا اون فحاشیها حق این مرد بود؟
شما خودتون میگید که مدیر بهزیستی استانتون میگه به معلول ویلچر دادند و طرف برده فروخته، و شما میگید که از ناچاری این کار رو کرده چون دچار فقر هست.
خب دوست من خودت بگو مسؤولیت بهزیستی مگه فقر زدایی هم هست؟
شما اول برو و دقیق ببین که وظایف این سازمان عریض و طویل چه چیز هایی هست. بعد بیا و این مسئله رو بیان کن.
آخه این مملکت که به دست یه سازمان بنام بهزیستی که نمیگرده!
بلکه دولت داره رهبر داره نظام سیاسی خاص داره و نظام اداری خاصی هم بر نهاد های دولتیش حاکمه و مجلس قانونگذاری داره و غیره.
نمیشه که همه ی بدبختی های موجود رو بر سر یه نهاد ناچیزی که اسمش هست بهزیستی خالی کرد.
بیایید و همه چیز رو از زوایای مختلف بنگرید.
این کامنت خیلی طولانی شد و منم دیگه خوابم گرفته ببخشید و اگر توضیحم کافی نبود بازم ببخشید.

سلام آقای نظری.
ما تا حالا از شما فقط کلی گویی شنیدیم.
این که ما تا کامل در مورد یک چیز ندونیم نباید نظر بدیم.

این که برید ببینید وظایف بهزیستی چیست و از این حرفا.
آقای نظری شما حقوق بلدید؟
شما حق ندارید حقوقی منظور من رو جوری که دلخواه شما هست تفسیر کنید.
دادگاه برای چی؟
شما نمیتونی سندی بیاری که منظور من در اون پست شخص مشخصی هست.
پس بخاطر فرض شما کسی رو دادگاه نمیبرند.

ببین دوست من، ما اگر مراقب کلماتی که بکار میبریم نباشیم. چنانچه طرفمون امکان این رو داشته باشه که
از پس هزینه های دادرسی بر بیاد بدون هیچ شکی میتونه ما رو محکوم کنه.

شما احساسی حرف نمیزنید؟ همین شخصی که فرض شما هست بره شکایت کنه؟
منم فرضی جوابشو میدم.
دادگاه و قاضی هم همون فرض شماست.
اون وقت جدال فرض با فرض خواهد بود.
خیالی حرف نزنید.

وقتی ما کلی هم حرف میزنیم مثل اون چیزی که شما گفتید منظورتون خانم حیدری نبود، هم باز حرفتون بی پایه
و مدرک هست.
این بخش از حرف شما نامفهومِ.
خب واقعا از نظر من دل تعدادی از همنوعان خنک بشه بهتر از کلی حرف زدنه.
خنک کردن دل دوستان، از نظر من هنرِ.
شما هم اگر میتونید حتما این کار رو بکنید.
البته نظر دادن از دیدگاه شما نیاز به صد سال مطالعه داره.
اگه روانشناسی میدونستید، به این توجه میکردید که همین ناله کردن ها یه نوع تخلیه روان خراب شده انسانهاست.
حرف من تنها مددکار نبوده، برید پست من رو بخونید بعد دوباره بیایید نظر بدید.
من گفتم در بین خودمون افرادی هستند که مزدورند.
اصلا ربطی به مطالعه کارکرد بهزیستی و اینا نداره.
بله یکی از وظایف بهزیستی دقیقا کمک کردن به افراد بی سرپرست، بد سرپرست، و توانبخشیست.
البته بیشتر حرف شما به من اصلا ربطی نداشت چون من از خودمون گفتم
من هم در پست گفتم سازمانها جناب نظری.
یعنی همه رو شامل میشه.

از نظر شما حمایت از بی‌سرپرست که وظیفه بهزیستی هست فقر زدایی نیست؟

آقای نظری به جای کلی حرف زدن که مثلا ما نمیدونیم و شما بلدید این رو مطالعه فرمایید.
به فقر زدایی هم دقت کنید.

‌قانون تأمین زنان و کودکان بی‌سرپرست
‌ماده ۱ – به پیروی از تعالیم عالیه اسلام در جهت حفظ شئون و حقوق اجتماعی زن و
کودک بی‌سرپرست و زدودن آثار فقر از جامعه اسلامی و به‌منظور اجرای قسمتی از اصل
بیست و یکم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، زنان و کودکان بی‌سرپرستی که تحت
پوشش قوانین حمایتی دیگری‌نیستند از حمایتهای مقرر در این قانون بهره‌مند خواهند
شد.
‌ماده ۲ – مشمولان این قانون عبارتند از:
۱ – زنان بیوه – بیوه به زنانی اطلاق می‌شود که به عقد ازدواج (‌دائم یا منقطع)
درآمده و سپس به یکی از دلایل طلاق، فوت شوهر، فسخ عقد،‌صدور حکم موت فرضی، بذل
مدت و یا انقضای مدت در نکاح منقطع، شوهر خود را از دست داده باشند.
۲ – زنان پیر و سالخورده – زنان بی‌سرپرست و مسنی هستند که قادر به تأمین معاش خود
نباشند.
۳ – سایر زنان و دختران بی‌سرپرست – به زنان و دخترانی اطلاق می‌شود که بنا به
عللی از قبیل: مفقودالاثر شدن یا ازکارافتادگی سرپرست، به‌طور دائم یا موقت بدون
سرپرست (‌نان‌آور) می‌مانند.
۴ – کودکان بی‌سرپرست – به کودکانی اطلاق می‌شود که بنا به هر علت و به طور دائم
یا موقت، سرپرست خود را از دست داده باشند.
‌تبصره ۱ – پسران موضوع بند ۴ این ماده تا رسیدن به حداقل سن قانونی (‌مندرج در
قانون کار) و دختران تا زمانی که ازدواج نمایند مشمول این‌قانون باقی خواهند ماند
مگر این که تحت سرپرستی قرار گیرند یا به نحوی تمکن مالی بیابند.
‌تبصره ۲ – پسرانی که ادامه تحصیل دهند به شرط وجود اعتبار تا پایان تحصیل مشمول
مفاد این قانون می‌باشند.
‌ماده ۳ – زنان و کودکان بی‌سرپرست که به هر نحو از مستمری‌های بازنشستگی،
ازکارافتادگی و بازماندگان بهره‌مند می‌شوند و یا از تمکن مالی‌برخوردار باشند از
شمول مقررات این قانون خارج هستند.
‌ماده ۴ – حمایتهای موضوع این قانون عبارتند از:
۱ – حمایتهای مالی شامل تهیه وسایل و امکانات خودکفایی یا مقرری نقدی و غیر نقدی
به صورت نوبتی یا مستمر.
۲ – حمایتهای فرهنگی، اجتماعی شامل ارائه خدماتی نظیر خدمات آموزشی (‌تحصیلی)،
تربیتی، کاریابی، آموزش حرفه و فن جهت ایجاد‌اشتغال، خدمات مشاوره‌ای و مددکاری
جهت رفع مسائل و مشکلات زندگی مشمولان و به وجود آوردن زمینه ازدواج و تشکیل
خانواده.
۳ – نگهداری روزانه یا شبانه‌روزی کودکان و زنان سالمند بی‌سرپرست در واحدهای
بهزیستی یا واگذاری سرپرستی و نگهداری این گونه کودکان و‌زنان به افراد واجد
شرایط.
‌تبصره – کلیه مشمولان واجد شرایط که از سلامتی جسمی و روانی برخوردارند به تشخیص
مددکاران ذیربط، جهت شرکت در دوره‌های آموزش‌حرفه‌ای و کاریابی معرفی می‌شوند.
‌ماده ۵ – میزان و مدت پرداخت مقرری ماهیانه طبق آیین‌نامه‌ای تعیین می‌گردد که
بنا به پیشنهاد سازمان بهزیستی کشور به تصویب هیأت وزیران‌می‌رسد.
‌تبصره – پرداخت مقرری نقدی و غیر نقدی تا احراز موارد مندرج در ماده (۶) این
قانون ادامه خواهد یافت.
‌ماده ۶ – در موارد زیر مقرری مشمولان قطع خواهد شد.
۱ – در صورت ازدواج، رجوع یا تحت تکفل قرار گرفتن.
۲ – یافتن تمکن مالی.
۳ – خودداری از شرکت در دوره‌های آموزشی (‌تحصیلی) و آموزش بدون عذر موجه.
۴ – امتناع از قبول شغل مناسب پیشنهادی.
‌تبصره – در صورت محکومیت کیفری که منجر به بازداشت و زندان شود، مقرری مربوط در
مدت محکومیت قطع خواهد شد.
‌ماده ۷ – هر کس بر اساس اسناد و گواهی‌ها خلاف یا با توسل به عناوین تقلبی از
مزایای مقرر در این قانون به نفع خود استفاده نماید به رد عین یا‌معادل کمکهای
نقدی و غیر نقدی دریافتی و نیز تا دو برابر آن جریمه محکوم می‌شود و چنانچه موجبات
استفاده اشخاص ثالث را من غیر حق فراهم‌نماید به جزای نقدی تا سه برابر مزبور
محکوم خواهد شد.
‌تبصره ۱ – کلیه خسارات و وجوه حاصله از جرائم نقدی مقرر در این قانون جزء درآمد
اختصاصی سازمان بهزیستی و در یک ردیف درآمد و هزینه‌مستقل همه‌ساله در قانون بودجه
منظور و طبق آیین‌نامه‌ای که به تصویب هیأت وزیران خواهد رسید هزینه می‌گردد.
‌تبصره ۲ – سازمان بهزیستی می‌تواند از هدایا و کمکهای اشخاص حقیقی و حقوقی در جهت
اجرای این قانون استفاده نماید.
‌ماده ۸ – چنانچه مشمولان این قانون، اشتغال، ازدواج یا رجوع خود را مکتوم داشته و
مقرری دریافت دارند، برابر ماده ۷ این قانون مورد پیگرد قرار‌خواهد گرفت.
‌ماده ۹ – سازمان بهزیستی کشور مجری این قانون خواهد بود و موظف است آیین‌نامه‌های
اجرایی مربوط را ظرف سه ماه از تاریخ ابلاغ قانون با‌هماهنگی کلیه نهادها و
دستگاه‌های ذیربط تهیه و جهت تصویب به هیأت وزیران تقدیم نماید.
‌تبصره – اجرای این قانون مانع از انجام وظایف قانونی و موارد پیش‌بینی شده در
اساسنامه کمیته امداد امام خمینی (‌ره) نمی‌باشد و کمیته مزبور در‌چارچوب وظایف
قانونی خویش کماکان نسبت به ارائه خدمات مربوط ادامه خواهد داد.
‌ماده ۱۰ – کلیه وزارتخانه‌ها، سازمانهای دولتی و وابسته به دولت، مؤسسات عمومی و
سازمانهایی که شمول قانون بر آنها مستلزم ذکر نام می‌باشد‌موظفند همکاریهای لازم
را در زمینه اجرای این قانون با سازمان بهزیستی کشور معمول دارند.

سلام جناب نظری, از تحلیلی که کردید بی نهایت سپاسگزارم, مضافا اینکه من در بهزیستی حتی مددکار هم نیستم و مشاور حقوقی هستم و با این وجود به خاطر حس مشترکی که دارم و علاقه به همنوعانم, بسیاری از امور اونها رو که وظیفه شغلیم هم نبوده تا حصول به نتیجه پیگیری کردم, البته خودم که فکر می کنم کار خاصی نبوده و وظیفه انسانی ام رو انجام دادم و چون بحث به اینجاها کشیده شده به زبان مجال سخن راندن در این خصوص رو دادم. با وجودی که من پست سازمانیم و شغلم در بهزیستی مددکاری و امور توانبخشی نیست, باز هم مخاطب این چون و چراها و حجمه ها قرار گرفتم. البته هر اتفاقی حکمتی داره , یکی از حکمتهایّ ارزشمند اون می تونه این باشه که شما بزرگوار در اینجا این مطالب رو گفتید. هم محلیهای باصفای دیگه مثل جنابان خادمی, رفاهی, موحدزاده که تا حدودی بنده و سوابق کاریم و روحیات و شخصیتم رو می دونن مطالبی را بیان کردند. هم محلی های دیگه هم مثل جناب حیدری, درفشیان, و سایر هم محلیهای محترم که در خاطرم نیست مطالب و حقایقی رو مطرح کردند. باور قلبیم این است که آنچه اغلب به جایی نمی رسد فریاد است و باید به روشهایِ دیگر خواسته های بِحَق و منطقی رو پیگیری کرد. باید در مورد هر شخص, تحقیق کرد, بررسی کرد, شناختِ نسبی در موردش به دست آورد و بعد نظر داد. بگذریم. از حضور و نظرات شما سپاسگزارم.

با وجودی که من پست سازمانیم و شغلم در بهزیستی مددکاری و امور توانبخشی نیست, باز
هم مخاطب این چون و چراها و حجمه ها قرار گرفتم.
من دقیق به شما میگم دارید میپیچونید خانم حیدری!
اصلا مددکار به شما ربطی نداره و در اون پست حرف من درباره مددکار به شما ربطی نداشته.

کسی که حمایت کرده با صفا، بقیه بی صفا خخخ.

احمد، سعید توهین کردند و حمایتشان از شما به نفع نبوده و در آینده با این روش پیش بروند هم جای خوشحالی نیست.
اگر یکی دیگه حمایت میکرد اسمشو میبردید پس نفرمایید خاطرم نیست.
مگه من گفتم شما مددکار هستید یا هرچی که در اون پست گفتم به شما ربط داشته؟
خواهشا حاشیه درست نکنید که هم در اون پست و هم اینجا شما حاشیه درست کردید.

سلام بر مسافر خانمی عزیز و بزرگوار
جدا مطلب قابل تأملی بود
ان شا الله که این مهارت رو آموخته باشیم و بتونیم هم که عملا بکارش بگیریم
چیزی که گاهی کمتر دیده میشه
ولی چقدر قشنگ هست بودنش و داشتنش در وجود خودت و دوست هات
شاد باشید و همیشه موفق

من از این پست و کامنت هاش فقط یه نتیجه ساده می تونم بگیرم. کادر مدیریت هنوز توانایی جلوگیری از تبدیل محله به تریبونی برای تسویه حساب های شخصی رو نداره. انتشار پست کامبیز با اون لحن غلط! انتشار کامنت هاش غلط! ورود عضو کادر به عنوان کاربر عادی و بعد استفاده از اختیارات مدیریتی غلط! انتشار این پست با این ظاهر شیک و عنوان آراسته، غلط! در خانه اگر کس است، یک حرف بس است!

سلام, این محله هم مثل بسیاری از فضاهای مجازی دیگه در کنارِ بسیاری از کارکردهای مختلفی که خواسته و نا خواسته به همراه داره, می تونه فضایِ مناسبی باشه برای آموختن و آموزش دادن, تمرین و تلنگرِ بسیاری از مهارتهای فراموش شده, اینجانب صرفا از عنوان شیک و ظاهر زیبای این پست!!, برای تسویه حساب شخصی استفاده نکردم, شخصا سعی نموده ام مهارت همدلی رو در بسیاری از عملکردهام در محله به کار گیرم, مثلا کامنتهای من, در پست آقای اسدی که بعد از کنفرانس ۲۳ مهر محله منتشر شد, علیرغم انبوهی از توهین و تمسخر به خودم از سوی ایشان و علیرغمِ میلِ باطنیم صرفا و صرفا به توصیه هم محلی ها و جهت احترام به آنها و جهت روشن شدن حقایق و آگاه سازی مخاطبان, با نهایتِ آرامش و بِدور از هرگونه توهین و تحقیر پست نویسنده و کامنتهایی رو که به خودم مربوط بود, پاسخ دادم. بعد از انتشار پست شما, مبنی بر “سخنی با مدیران و ویراستاران” و گفتگوهای متقابلی که در آن پست پیش آمد, از جهت اینکه عضوی از اعضاء محله هستم و همچون شما و سایرین که نکاتی را حسب تجربه و دریافتهایتان به قلم تدبیر و تفکر در این وبگاه در اختیار خوانندگان قرار
می دهید,لازم دیدم تمرینی در خصوص این مهارت داشته باشیم و تلنگری مجدد به ذهنمان و عملکردمان بزنیم, اگر هدفی مبنی بر ایجاد حاشیه و اغراضِ شخصی داشتم, در همان پستِ شما حاضر شده و صریح و بی پرده مطالبی رو که لازم می دونستم مطرح می کردم. عجیب این است که کامنتهای مربوط به پستِ آقای اسدی بخشی از آنها مربوط به بنده است و تا حد زیادی هم به توصیه اکید و اصرارِ فعالان محله به آنها پرداختم و امروز سخن از حذف کامنتها به میان می آید. اگر به توصیه و خواست موکد من, بعد از کنفرانس ۲۳ مهر, مناظره ای یا جلسه ای با این مضمون و مفهوم, با حضور بنده و کسانی که با مطالبی که من در کنفرانس مطرح کردم و آنرا تفسیر به رای نمودند, برگزار می شد و در یک فضایِ متقابلِ رو در رو, مطالب, انتقادات, بحثها و چالشها مطرح می شد, به لحاظ امکان دریافت و انتقالِ فیدبکِ احساسی متناسب و امکان حضورِ هم زمانِ سایرِ فعالانِ محله, از جمله جنابعالی, هیچ یک از این مباحث و چون و ِچراها و باید و شایدها به وجود نمی آمد. بدرود.

لطفا دروغ نگویید تا نشنویم.
بجز کامنت آقای میرزاییکه اونم غیر مستقیم بود، کدوم یک از بچه ها حرفی زدند که به شما مربوط بود؟
خب وقتی هر کاربری میاد صفت زشت یک همنوع رو بیان میکنه، شما در پست من جوابشو میدید و به خودتون میگیرید من چی بگم؟با سند حرف بزنید

سلام. به هر حال مخاطب پست شما هم مثل مخاطب پست کامبیز کاملا مشخصه. حالا اگر هر دوی شما به هر دلیل میخواید زیرش بزنید یا امضاتون رو پای حرفی که می زنید نذارید، بحثش جداست. اینکه میگم این پست با هدف تسویه حساب های شخصی نوشته شده، تنها ارزیابی من نیست و ای کاش بقیه کسانی هم که مثل من فکر می کردند و دیروز همینا رو می گفتند، یک پر کاه از صراحت لهجه منو داشتند تا اون وقت مشخص بشه کیی کجاست. در مورد هم دلی شما با بچه ها برای رفع مشکلاتشون هم، من به جز تجربه شخصی خودم اطلاعات خاصی ندارم و اظهار نظری هم نمی کنم. به هر حال، به قول سعید اینکه مخاطب رو ببو گلابی فرض کنیم، دوره و زمونش خیلی وقته سر اومده و بهتره اگه خورده برده ای با کسی داریم، مستقیما با خودش مطرح کنیم. اگر چیزی که من میگم اشتباه بود، این پست هم دلی باید حداقل چهارتا کامنت هم دلانه خورده باشه. آیا خورده؟ به قول سعید، هرچی هم دلی دیدیم بسه!

سلام, تجربه شخصی شما در مورد همدلی بنده با مشکلاتِ همنوعان, که مدتی کوتاه و گذراست با بنده آشنا شده اید, با یک برخورد با بنده و بر اساسِ برداشتِ شخصیِتان و علیرغمِ توضیحی که برای رفع سوء تفاهم به شما دادم, بنده را قضاوت می کنید و بر موضعتان اصرار دارید, برای خودتان محترم و قابل ستایش, مرورِ زمان, معلمِ بسیار شایسته ایست و بسیار به ما می آموزد و قاضی بسیار متبحریست و همه چیز را مشخص می کند.در موردِ بنده, شما, آقای اسدی و همه هم محلیهایی که در این پستها و کامنتها مشارکت دارند یا به هر دلیل قابل احترام, مشارکتی ندارند.

ببخشید اما من نوشتم که قضاوتی نمی کنم. به نظرم علاوه بر املا، مقداری هم قرائت متون فارسی بد نباشد. باز هم می گویم که هیچ قضاوت نمی کنم. اگر قضاوتی دارم پیش خودم نگه می دارم و برای بیانش هم در به در دنبال تریبون و منبر نمی گردم. خدا نگه دار.

سلام به همگی.
آفرین جناب اسدی.
همین راهی که رفتی کاملا درسته.
یعنی رفتن و خوندن قوانینی که به ایجاد یه نهادی مثل سازمان بهزیستی و یا کمیته ی امداد منجر شده.
دقیقا از همین نقطه باید شروع کرد.
و اما بعد باید رفت سراغ فهم اینکه خب تعداد افراد تحت پوشش این نهاد ها چقدره؟
و بودجه ای که دولت در اختیار این نهاد ها میزاره چقدره؟
و آیا این نهاد ها تونستند در عرض این سی و هشت سال از میزان فقر جامعه اندکی بکاهند یا نه؟
و در نهایت اینکه در دیگر کشور ها برای مقابله با فقر آیا این گونه عمل شده یا نه؟
آیا دولت با این روش های حمایتی میتونه فقر رو از یک جامعه دور کنه؟
اگر نتونسته به چه دلایلی؟
دقیقا از همون کلی گویی های من هست که ما میتونیم به فهم درست همه ی این نکات دست پیدا کنیم.
ما باید صورت مسئله رو به درستی بشناسیم و دنبال حلش هم باشیم.
اون وقت ممکن هست که موفق بشیم.
ولی اگر هم توفیقی حاصل نشد دست کم ما کاملا به نواقص امور آگاه هستیم و حرفهامون بر اساس یک منطق استوار داره مطرح میشه و از سوی افراد بیشتر قابل فهم و درک خواهد بود.

و یک نکته ی کلیدی ماجرا هم اینجاست که ما باید به نوع قانونگذاری ها در ایران توجه کنیم، که چرا این قوانین در ایران موجب هیچ بهبودی خاصی در اوضاع و احوال اقتصادی و اجتماعی ما نشده؟

دیگران چکار می کنند که کشورهاشون روز به روز وضعیت بهتری رو مردمانش دارن تجربه می کنند ولی ما ایرانیها روز به روز به وضعیت بدتری دچار میشیم؟
ایراد ما در خود قوانینی هست که گذاشتیم یا در اجرای اون قوانین و یا هردو؟
آیا بین انواع قوانینی که در کشور ما جاری هست یک توازن وجود داره یا این قوانین با هم در تعارض هستند.
تا زمانی که ما ندونیم سرچشمه ی مشکلات ما دقیقا کجاست امکان برون رفت از اونها رو نخواهیم داشت؟

سلام عزیزم.
هرچند به من ربطی نداشت و پستی که من زدم بیشترش مربوط به همنوعی بود که میتونه مفید باشه و نیست ولی دمتون گرم که من رو وادار میکنید بخونم.
راستی شما گفتید فقر زدایی از وظایف بهزیستی نیست!
چون این سوال همین رو میرسونه: خب دوست من خودت بگو مسؤولیت بهزیستی مگه فقر زدایی هم هست؟
حالا این که در این ۴۰ سال نتونسته کاری کنه ماجرا سیاسی شد که من میترسم خخخ.
شما در طول زندگی که امیدوارم طولانی و همراه با عزت باشه، من و امثالم رو با کلی گویی وادار کنید بیشتر بخونم.

سلام جناب نظری اجازه میخوام نظرم رو در مورد بحث چالشِ موجود در موفق نبودن قوانین و عملکرد در راستای این قوانین, خیلی مجمل و مختصر بگم, قوانین هست و فراوان, البته در حوزه قوانین مرتبط با معلولین, ما هم پا و مانند کشورهای مترقی, قوانین مرتبط با معلولان مثلا قانون ضد تبعیض نداریم, ولی همان قوانینی هم که در حوزه معلولین به تصویب رسیده است, اولا کاملا گزینشی و با اهداف سیاسی به تصویب رسیده است, ثانیا ضمانت اجرایِ محکمی در خصوص آن وجود ندارد, اصلا اجرای آن و نحوه اجرای آن, در بسیاری از موارد, محل تامل و ابهام هست, ثالثا گروه هدف این قوانین هم, مطالبه گر به معنای صحیح کلمه نیستند, حال برخی از این گروه هدف, آنقدر درگیر مشکلات و چالشهایِ ریز و درشت هستند, که توان و مجالی برای مطالبه و پیگیری خواسته هایشان ندارند و اما دسته ای دیگر از این گروه هدف, به هر دلیل که جای بحث مفصل دارد, خواسته های بِحقِ خود و دیگر هم نوعانِ خود رو مطالبه نمی کنند و مُصِر نیستند و اتحاد و انسجامِ لازم رو ندارند. نتیجه می شود, شرایطی که جامعه کنونی معلولین ایران با آن دست به گریبان هستند. وقت عالی به خیر.

درود بر شما اول نوشته جالبی بود دوم تولد تون را صمیمانه بهتون شادباش میگم سوم من تا همین چند وقت پیش نمیدونستم شما خواهر صمیمی ترین دوست من یعنی علیرضا هستید بنده شما را نمی شناختم ولی علیرضا را کاملا می شناسم انسانی فرهیخته وارسته و بسیار فعال و مهربان هست طی این پست هایی که به وسیله شما منتشر شد هم متوجه شدم شما واقعا انسان با صداقتی هستید هر چند در اولین پست حقوقی تون من کامنت دوستی نوشتم و شما فقط پاسخ بنده را ندادید ولی بنده بازم این جا توی پست شما کامنت نوشتم بازم سپاس

سلام جناب میرزایی, از تبریک و اظهار نظر شما بی نهایت سپاسگزارم, شما نسبت به هر دو ما لطف دارید, من شخصا با جنابعالی هیچ مشکلی نداشته و ندارم, فقط در کامنتهای شما در آن پست مکدر شدم که شما که من رو نمی شناسید, چرا قضاوتم می کنید, در هر حال آن هم یک مقطعی از زمان بود که گذشت و مسلما برای همه ما عبرتها خواهد داشت, باز هم از حضور و اظهار لطف شما سپاسگزارم.

با نظر امید خان کاملا مخالفم.
من که طرفدار هیچ یک از این عزیزان نیستم.
اصلا به دنبال دفاع از کسی چیزی نگفتم بلکه هدفم این بوده که مسئله رو از فرم شخصی بکشونمش به یک قالب کاملا عمومی.
من فکر نمیکنم که بجز این کار دیگه ای کرده باشم.

سلام جناب نظری. من روی سخنم با شما نبود، اما نمی دونم چرا چنین برداشتی کردید. من خودم با انتشار هر دوی این پست ها مخالف بودم و در عین حال با هیچ یک از طرفین هم رفاقت یا عداوت خاصی ندارم. باز هم تکرار می کنم که من به هیچ وجه در باره شما ننوشتم و اگر می خواستم بنویسم، قطعا صریح می نوشتم. ارادتمند.

چقدر مدیریت رفتار، گفتار و کردار آدمای بزرگ سخته!
هر چی هم باهوشتر و به اصطلاح تیزتر باشن سختتر!
این جور مواقع چاره ای جز بگیرو ببند برای آدم باقی نمیذارید.
همین! من عجله دارم باید برم!
ولی خلاصهش اینه که وقتی دعوا میکنید به خاطر رفاه حال اونهایی که دعواهای شما رو دوست ندارن، درست یا غلط وظیفه من و سایر اعضای کادر خاموش کردن فوری دعواست و بس.
پس کسی بعدا از اتفاقاتی که ممکنه پیش بیاد گلایه مند نباشه!

سلام جناب نظری. من قطعا به محتوای این پست و برخی کامنت هاش اعتراض دارم. اما هیچ نقدی رو متوجه دیدگاههای شما توی این پست نکردم. من به شیوه ای که خانم حیدری برای تداوم اون بحث قدیمی انتخاب کردند، به شکل ورود کامبیز به بحث و کلا به این دوتا پست اعتراض داشته و دارم. هر دوی این بزرگواران دارند از محله برای تسویه حساب های شخصی استفاده می کنند و وقتی هم بهشون گفته میشه چنینه، هر کدوم می فرمایند روی سخنشون با اون یکی نبوده و به اصطلاح همه ما کوچک واران رو ببو گلابی فرض می فرمایند. اما حرف من خیلی ساده هست. این دو نفر دوتا راه بیشتر ندارند. یا بنشینند موارد اختلافی رو به شکل رودررو حل کنند، یا اینکه بی خیال ماجرا بشند. اما متأسفانه هر دو راه سومی رو انتخاب کردند که نادرسته. کامبیز توی یه پست که منظورش کاملا مشخصه اون طور می نویسه، خانم حیدری هم پاسخ نهاییشون به کامبیز رو توی یه بسته بندی شیک و مجلسی به نام هم دلی تحویل مخاطب میده. اما واقعا این دعوا یا اختلاف یا هرچه که هست، غیر از این دو بزرگوار به کسی مربوط نیست و اگر بین خودشون حل کنند، به نظرم راه بهتر رو رفتند. من هم برم تا سعید نزده کامنت ها رو نفله نکرده.

پاسخ دادن به کریمی لغو پاسخ