خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

نقطه های دوست داشتنی!

آخه این نقطه ها دیگه چی هستن؟, دستم قلقلک میشه, خندم می گیره, چرا وارونه باید باشن؟, چرا باید وارونه روشون دست بکشم,  اصلا چرا باید روشون دست بکشم؟, نمیفهمم چی هستند؟ من دوست دارم با چشمم نِگاشون کنم. من دوست دارم باهاشون بازی کنم, چرا باید من یه جور دیگه بخونم و بنویسم؟, خخخ, این میخه دیگه چیه؟, الآن برگه سوراخ میشه, الآن میره تو دستم, این صفحه دیگه چیه؟, دستم درد میگیره, چرا شش تا هستن؟, چرا بعضی وَقتا باید یه نقطه بزنیم؟, بعضی وَقتا دو تا, بعضی وَقتا چندتا؟, چرا بعضی وقتا سمتِ راست باید نقطه بزنیم؟, بعضی وَقتا سمتِ چپ؟,

عزیزم بازی گوشی نکن, این اِسمِش لوح هست و این هم قلم, اینها واسه بازی نیست, واسه درس خوندن هست, من همه رو یواش, یواش یادِت میدم, تو باید یادِشون بگیری, با اینها باید بخونی و بنویسی, من میدونم تو میتونی, حالا صبر داشته باش, کم کم خوشت میاد, می بینی که اینها رو بیشتر از اون خطهای کَجُماوَج دوست داری.

خانُم عبدُاللهی عزیز, دختر کوچولویِ من که نسبتا میبینه, چرا باید ازین وسایل متفاوت!, برای خوندن و نوشتن استفاده کُنِه؟, انگار دوستِشون نداره, خسته میشه, نَکُنِه که از مدرسه زده بشه؟,

نه آقا این حرفها چیه, دختر کوچولویِ شما خیلی شیطون و باهوشِ, من کُمَکِش می کنم, یاد می گیره, اتفاقِ بدی نِمیُفتِه, مشکلی پیش نِنمیاد,مطمئن باشید, روشِ ما با خطِ بریل هست, شما اگر تمایل داشته باشید می تونید خط معمولی رو تو خونه به دختر کوچولوتون یاد بِدید, ولی نباید روی خط معمولی تاکید بشه, چون به چشمش فشار میاد, باید این باور رو داشته باشه که باید از همین خطِ بریل استفاده کُنِه, دلم میخواد از حرفی که می زنم ناراحت نشید, به تدریج و در طولِ زمان ممکن هست بیناییش کم بشه و دیگه نتونه از خطِ معمولی استفاده کُنِه, اون وقت اگه خطِ بریل رو بلد نباشه, خیلی اذیت میشه, در طولِ زمان, مشکلاتِ زیادی براش پیش میاد,

از اون روزایِ خوبِ کودکی و بچگی مدتهاست میگذره, البته خاطراتِ خوبِش هنوز تو ذهنم هست, اون معلمِ مِهرَبون و با سفا تو مدرسه نرجسِ تهران, که چقدر با حوصله زحمت میکشید, چقدر من وقتی تو مدرسه اون اوایل عادت نداشتم از مامان, دور باشم, گریه که می کردم, من رو رو دستاش بغل می کرد, باهام بازی می کرد, چقدر وقت میگذاشت و با حوصله ای وصف ناپذیر به من و بقیه بچه ها این نقطه های دوست داشتنی رو یاد داد, واقعا خیلی دلم میخواد ببینمش و دستای گرمِش رو ببوسم, از تهِ تهِ قلبم آرزو می کنم, هر کجایِ این پهنه گیتی که هست, سلامت باشه و مثلِ همون روزها با انرژی,

وقتی خودم رو با دوستانم که خط بریل رو بلد نیستند و تازه بیناییشون هم یا خیلی خیلی کم شده و دیگه نمی تونن از خطِ معمولی استفاده کنند, مقایسه می کنم, خدا رو شکر می کنم که این خطِ بریل رو بلد هستم, وقتی کتابی رو به خط بریل می خونم یا قانون جدیدی که تصویب شده رو دانلود می کنم و می دَم به دوستان زحمتِ پیرینتش به بریل رو می کشند, بعد میخونمش, تمرکز و آرامش عجیبی دارم, الآن هم لوح و قلمم که از همون روزا به یادگار نِگَهِش داشتم, تو کشویِ میز اداره هست, واقعا اون دوست داشتنی معلم, راست میگفت من واقعا این خطِ بریل رو خیلی دوست دارم.

به وضوح دیدم, دوستانی که از خط بریل استفاده کردند دامنه لُغاتشون خیلی زیادِ و غلطهای اِملاییشون هم خیلی کمتر,

امیدوارم دوستانی هم که بیناییشون به تدریج خیلی خیلی ضعیف شده یا دیگه نمی بینند, یه فرصت و پشتکاری بزارند و این خط رو یاد بگیرند, مطمئن باشند ضرر نمی کنند, ارزش وقتی که میگذارند رو داره. چون واقعا همیشه هم نِمیشه به کامپیوتر و یا کمکِ دیگران برای نوشتن و ثبت یه سری اطلاعات و یاد داشتها وابسته بود. خط بریل, سواد نوشتاری ما نابیناها و کم بیناهاست که وجودش بسیار ضروری هست.

 

همه با هم و در کنار هم, برای فرداهای روشن تر. بدرود.

۲۹ دیدگاه دربارهٔ «نقطه های دوست داشتنی!»

سلام مسافر عزیز. وای چرا من مثه خیلی از همنوعا از بریل خوشم نمیاد. البته من خیلی دیر یادش گرفتم ۴/ پنجم دبستان شاید هم دوره راهنمایی. اره قبول میکنم بچه هایی که از همون ابتدا با خط بریل کار میکنند میخونند و مینویسند. در بحث املا با اشکالات کمتری مواجهن. من بلدش هستم اما اصلا رغبت نمیکنم برم سراغش. وای وقتی میبینم اون کتابای حجیم رو اعصاب برام نمیمونه. به هرحال بنظرم الان دیگه باوجود وسایلی که برا نوشتن موجوده برا رفع اشکالات املایی خیلی هم بریل ضرورتی نداره. بریل نههههه
موفق باشید

سلام به شما ریحان عزیز, مرسی از حضور گرمتون, آره شاید به خاطر این هست که شما ازش فاصله گرفتید. ولی به خدا خیلی خط آرامش بخشی هست, هرچند روشهای جدید برای خوندن و نوشتن الآن خیلی زیاد هست, ولی بازم بریلو دوست میدارم خیلی زیاد. یادش به خیر سر کلاسای دبستان که دیکته یا جزوه می نوشتیم با لوح و قلم انگار رگبار بسته بودند. واقعا یادش به خیر.

سلام عرض میکنم خدمت شما خیلی جذاب نوشتید یاد اولین روزایی که با خط بریل آشنا شدم افتادم
یادش بخیر بریل چقدر زود گذشت انگار چند روز پیش بود ولی ۱۳ ۱۴ ساله از اون زمان میگذره و خوش حالم از این که خط بریل رو یاد گرفتم
مرسی جناب مسافر زیبا بود موفق و سر بلند باشید

سلام آقای مهدوی بزرگوار, ممنون از لطف شما, واقعا روح لویی بزرگ شاد, چه اختراع باحالی کرد, واقعا اگرچه کتابای بریل حجیم هستند, ولی من که وقتی یه مطلبی رو به خط بریل میخونم نمیدونم چه حکمتی هست خیلی تو ذهنم میمونه. ممنون از حضور سبز شما.

درود. مرسی از نوشته, خط بریل رو دوسش دارم, از همون اول ابتدایی یادش گرفتم, معلم من اون موقع خانم مردیها بود که واقعاً با تموم وجود به بچه ها یاد میداد, حتی خلاقیتهای زیادی هم داشت.
خیلی دوستش دارم, چون نقطه های زندگی رو بهم یاد داد و همیشه مدیونش خواهم بود.

سلام بر خانم حیدری گرامی. منم بریل رو خیییلی دوستش دارم. من از کلاس چهارم دبستان خط بریل رو یاد گرفتم. الآنم خیلی ازش استفاده میکنم نظرم هم این هست که امروزه درسته کامپیوتر هست و خیلی کارها رو میتونیم باهاش انجام بدیم ولی جاهایی هم هست که به کامپیوتر دسترسی نداریم ولی اگر یه لوح و قلم همراهمون باشه راحت میتونیم متنی رو یادداشت کنیم. من اصلاً از بریل فاصله نگرفتم و خیلی دوستش دارم. ممنون از پست زیباتون. موفق باشید.

سلام. البته من میشناسم کم بیناهایی رو که بریل رو با چشم میخونن و حس لامسشونو تقویت نکردن.
یادمه اولین روزایی که بریل یاد میگرفتم دوستی وارد شد و گفت یکی یه مداد ب من بده. فوری دست کردم تو کیفم و مداد بینایی که همیشه تو کیفم بود و مواقع ضروری ازش استفاده میکردم رو دادم بهش. اون بنده خدام نمیدونست چی بگه منم که از همه جا بیخبر. تازه وقتی مدادو پس داد و گفت بچه ها یه مداد دیگه بدین. من فهمیدم چه سوتی دادم. خخخ.
هنوز که یادم میاد خندم میگیره.
شاد باشید

وای خدای من هنوز توی کمدمه!! آره دقیقا لای یه پوشه توی یه کیف!! آره. میدونید دارم درباره اولین امتحانی که دادم توی کلاس آمادگی و چند تا حرف رو که اون موقع نمیدونستم چه حرفایی هستند رو نوشتم حرف میزنم. خدای من بعد از بیست و چند سال هنوز اون برگه رو سالم نگهش داشتم. آقای فرحبخش عزیز زیرشو برام امضا کرده و بهم بیست داده بود. این اولین آشنایی من با این نقطه های قشنگ بود. متأسفانه الآن از اون نقطه های زیبا خیلی فاصله گرفتم. از دکمه های ماشین پرکینز و صدای قشنگ قلم بریل که مثل صدای نوک زدن پرنده بود. خدای من همیشه هر از چند گاهی میرفتم و این خاطرات رو لمس میکردم. ولی الآن ازشون دورم. چه خاطرات قشنگی!. ممنونم که باعث شدی یادم بیاد مسافر.

سلام واقعا همه ما با این نوستالژی قشنگ خاطره ها داریم. انشا الله یه روزی بتونی با خیال راحت و وقتی آرزوهای قشنگت رو تو بغل گرفتی, بتونی تمامِ این نشونه ها و خاطره ها رو دوباره لمس کنی. موفق باشی.

سلام پریسا بانو, با این همه نقطه تو عربی, فارسی, حساب, موسیقی, چرا بی تنوع؟! من که تو دبیرستان موقعی که تلفیقی بودم و تو دانشگاه همیشه کتابهای بریلم دنبالم بود. لذت میبرم ازش. ممنون از حُضورتون.

سلام
یه خاطره میگم براتون، رفته بودیم امتحان فارسی نمیدونم اول راهنمایی بود یا ابتدایی
یه دوستی دارم که کمبیناست اونم بریل رو نمیتونست با لامسه بخونه کتاب رو میبرد جلوی چشمش با چشمش میخوند. کتاب رو به حدی جلوی صورتش میبرد که میچسبید به صورتش
مدرسه ی بینایی هم بود که رفته بودیم، ما که با دستمون میخوندیم این دوستمون با چشمش، اونجا معلمان به همدیگه میگفتن یه عده با دستشون میخونن ولی این پسر با نوک بینیش خخخخ.
ممنون از خاطره ای که برامون نوشتید خانم حیدری.

سلام و سلام .
وقتی پستهای کارگاه مثبت اندیشیو می نوشتم خیلی جاهاا مواردی که میگفت اهداف و آرزوهاتون رو با دست بنویسید و نوشتن روی کاغذ تاثیرش بیشتر از تایپ توی گوشی و کامپیوتره، من اون قسمت ها رو حذف میکردم. چون یادم رفته بود نبین ها لوح و قلم دارند.
همین جا میگم اگه هدف و آرزویی دارید با همین لوح و بریل ثبت و موندگارش کنید.

سلام خانم وکیل. درود و شادباش بیشمار بر روح بلندمرتبه ی لوئی بریل مخترع این خط احیاگر علم و دانش برای همه ی ما نابینایان. هرچند که کتب و منابع نگارش شده با خط بریل هجیم هستند اما درک مطلب را خیلی بیشتر از منابع صوتی برایم دارد. خاطره ی شیرینی که از دوران دانشآموزی در مدرسه نابینایی در ذهنم همیشه ماندگارست توفیق آموزش این خط محبوبمان به دو نفر از همکلاسیهای نیمه بینایم میباشد. جهت انتشار این مطلب سپاسگزارم.

سلام. حرفت حسابه و البته بی جواب. کامپیوتر خیلی هم خوب و مفیده ولی بریل جای خودش و اونم جای خودش. من نابینایی که بریل بلد نیست رو مثل فرد بینایی می دونم که ادعا کنه تایپ بلده ولی بلد نیست با قلم و خودکار بنویسه. تا های.

سلام جناب مصدق, ممنون از حضورتون, بله و افسوس که آمار این افراد که اصلا یادگیری خط بریل را لازم نمی دونند, رو به افزایش هست. همونطور که گفتم من وقتی از بریل استفاده می کنم تمرکز زیادی دارم. ممکن هست اگر دوستان هم تجربه کنند همین حس رو داشته باشند. باز هم ممنون از حُضورتون.

سلام و درود بر شما
چند باری تصمیم گرفتم برم بریل رو یاد بگیرم ولی هر دفعه مشکلاتی پیش می اومد و نمیشد. مدتی است عزم جزم کرده ام ولی حالات روحی ام آنقدر بهم ریخته که با خود می گویم اگر بریل یاد بگیرم آیا تغییری در این حالات درونی ام بوجود می آید؟ البته ربطی بهم ندارند ولی پست شما انگیزه یادگیری سریع بریل را درونم صدچندان کرد. بسیار تشکر

شک نکن که نوشتن و یاد گیری اون حالتو خوب میکنه. آیین های مختلف نوشتن رو امری نیک میدونن و حتی در قرآن به قلم سوگند یاد شده.
چینی های قدیم به قدری برای نوشته احترام قائل بودن که اگر نوشته ای بر روی زمین میدیدن اونو میبوسیدن و در جایی بالا قرار میدادن. دقیقا رفتاری که ما با قرآن داریم.
شک نکن که آموختن خوبه و چه چیزی بهتر از این.
مسافر جون معذرت

سلام.
خب وقتی حرف از خط بریل میشه نمیشه که ما کهنه سربازان این خط هیچ اظهار نظری نکنیم.
میگم کهنه سرباز، چون زمانی که ما بریل آموختیم هیچ راه ارتباطی بین ما و دیگران بجز کتاب و خوندن و نوشتن در اختیارمون نبود.
حتی کتاب صوتی هم در اون اوایل نبود.
ما خودمون با کمک یک فرد بینا که کار گویندگی رو می کرد یه کتاب رو به بریل می نوشتیم.
و همون رو در اختیار بچه هایی که مایل به خوندن و یاد گرفتن بودند قرار می دادیم تا همگی از اون استفاده کنیم.
یادم هست که تو تهران اولین کتابی که به خط بریل چاپ شد گلستان سعدی مرحوم خزائلی بود که تازه اونم گزیده ی حکایات گلستان بود.
و من وقتی اون رو دیدم بین دوستان مطرح کردم که بچه ها این گلستان چرا ناقصه و چرا همه ی گلستان توش نیست.
آخه من وقتی کلاس دوم رو تموم کردم تابستون که خونه ی عمه ام رفته بودم شوهر عمه ی من برای اینکه از دست شیطنت های من خودش و باقی رو راحت کنه یه نقشه ی عالی کشید.
به من گفت بیا هر شب واست گلستان رو بخونم و تو هم بنویس،
و بابت هر صفحه ای که می نویسی بهت یک قرون یا همون یک ریال میدم.
من هم که خیلی شکمو بودم بخاطر همون یک ریالی ها تا تونستم با جدیت تمام شروع کردم به نوشتن گلستان، اون می خوند و هرجا که من تلفظ کلمه ای رو بلد نبودم بهم می گفت که درست بنویسم.
که تقریبا همه ی لغات رو برام هجی می کرد.
خلاصه، من تا آخر تابستون تونستم تمام گلستان رو بنویسم.
و شوهر عمه ی من آدم خیلی زرنگی هم بود.
هر شب بعد از نوشتن هر صفحه ازم می خواست که هرچی رو که نوشتم براش از نو بخونم.
تا هم خوندنم خوب بشه و هم اگه کلکی زده باشم زود بفهمه.
و من هرچی دارم و هرچی یاد گرفتم بیشترش از همین شوهر عمه ی نازنینم بود که خدا رحمتش کنه.
هیچ کدوم از معلم های من مثل اون به من چیز نیاموختند.
این اون بود که درست خواندن رو بهم یاد داد درست نوشتن رو بهم یاد داد و دقت در معانی الفاظ و غیره رو،
و اون مهمترین آموزگاری بود که من تا تونستم ازش سود استفاده رو بردم.
میگم سود استفاده، آخه خود استفاده یک سود داره اما سود استفاده بنظرم ده ها سود در پی خودش داره.
البته دیگران هم برام خیلی زحمت کشیدند اما نقش این شخص از همه پر رنگتر بود.
و باعث شد که من تا امروز به مطالعه نه تنها دلبسته باشم بلکه بهش وابستگی عاطفی و روحی کاملی پیدا کنم.
بدون خوندن من خیلی چیزا کم دارم.
و علت اصلی رو همون خط بریلی میدونم که از کودکی یاد گرفتم و همین خط در بالا بردن فهم و آگاهی من و امثال من مؤثر بود.

پاسخ دادن به سید کیان لغو پاسخ