خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
آیا یک روانشناس حق ندارد مانند سایرین از چیزی ناراحت شود؟

درود بر شما دوستان خوب گوشکنی! امیدوارم در این سرمای زمستون هرجا که هستید شاد و سرحال باشید! در این پست قصد دارم موضوعی را با شما خوبان درمیان بگذارم که خودم با این موضوع به شدت مخالفم و در خیلی مواقع با آن برخورد کردم: اینکه آیا یک روانشناس نباید از چیزی بترسد, ناراحت شود و یا اصولا افسردگی داشته باشد؟ خوب خیلی از مردم بر این باورند که من روانشناس باید یک انسان کامل بدون هیچ دغدغه و یا نگرانی به زندگی خود ادامه بدهم و یک آدم کاملا بی خیال باشم. مثلا من وقتی با یک دوست درددل می کنم و به او می گویم که من به این دلیل دچار یک ناراحتی شدم به من می گوید خوب تو که خودت روانشناسی و نباید احساس ناراحتی کنی. من بهش میگم که احساس ناراحتی ربطی به روانشناس بودن یا نبودن ندارد, درست است که یک روانشناس به مردم کمک می کند تا خودشان را بهتر بشناسند, اما همه ما انسانیم و دارای احساسات و هیجانات گوناگون. روانشناسی فقط یک شغل است مثل بقیه شغلها, اما می تواند بر رفتارمان تأثیر بگذارد, این به این معنی نیست که من ناراحت نشوم, خوشحال نشوم و یا اینکه اضطراب نداشته باشم. درست است که رشته روانشناسی می تواند در رفتارهای ما تغییراتی ایجاد کند, مثلا من از وقتی روانشناس شدم آرامتر از قبل هستم و مثل گذشته عصبانی نمی شوم و داد و بیداد راه نمی اندازم, اما من هم در تمام زندگیم دچار ناراحتی شده ام و توانستم بر مشکلاتم غلبه کنم! اینکه اصلا ناراحت نشویم در هیچ یک از ما امکانپذیر نیست و این یک امر طبیعی است. به نظر من چیزی که در هر انسانی غیر طبیعی می باشد این است که مثلا کسی بخواهد دست به خودکشی بزند و یا اینکه بخواهد همیشه غمگین و افسرده باشد, وقتی یک نفر بگوید که یک روانشناس نباید هیچ مشکلی داشته باشد مثل این است که بگویند که یک پزشک نباید سرما بخورد. همانطور که بدن انسان اعم از پزشک و دیگران دچار مشکل می شود روح انسانها نیز اعم از روانشناسان و سایرین دچار مشکل می شود و ما باید به مشکلاتمان غلبه کنیم. هیچ انسانی کامل نیست. حتی یک روانشناس نیز برای درمان اختلالات روانی خود می تواند به روانشناس دیگری مراجعه کند. چیزی که در اینجا مهم و حیاتی می باشد این است که ما خودمان روانشناس خودمان هستیم و یک مشاور نیز می تواند راهنمای ما در حل مشکلاتمان باشد. البته باید بگویم که یک روانشناس برای کمک به دیگران باید خودش علاوه بر مدرک تحصیلی از لحاظ روحی آمادگی لازم را برای کمک به دیگران داشته باشد, این بدین معنی نیست که بی احساس باشد و هیچ چیز او را ناراحت نکند. اولین مسأله مهم در شغل رواندرمانی اعتماد به نفس بالا می باشد, چون اگر اعتماد به نفس نباشد در این صورت کمک کردن به دیگران بسیار سخت و گاهی اوقات غیر ممکن می باشد. همانطور که عرض کردم تمام مشکلاتی در ما به وجود می آیند یک امر کاملا طبیعی می باشد, ولی اگر نتوانیم بر آنها غلبه کنیم دچار بحران خواهیم شد. امیدوارم که همیشه شاد و سرحال باشید و از زندگیتان آنطور که باید لذت ببرید و بتوانید بر مشکلاتتان غلبه کنید.

۱۹ دیدگاه دربارهٔ «آیا یک روانشناس حق ندارد مانند سایرین از چیزی ناراحت شود؟»

سلام بر شما.
بله روانشناسها هم مثل باقی افراد دچار مشکلات روحی و غیره میشوند.
اما این دید غلط رو خود روانشناسان به باقی افراد جامعه القاء کرده اند.
مردم که ابتدا به ساکن با مقوله ای بنام روانشناسی آشنایی نداشتند.
وقتی یک روانشناس می آید و در هر امری خود را صاحب نظر معرفی میکند و به دیگران میگوید که با زنتان و یا با شوهرتان چنین رفتار کنید و چنان: آنوقت وقتی همان روانشناس که خود زن یا شوهری دارد با همسر خود کارش به طلاق میکشد در مقابل مردم قادر به پاسخگویی صریح و آشکار نیست.
وقتی از او پرسیده میشود که تو که به مردم در مورد مواجهه با مشکلات زناشویی اینچنین نصیحت میکردی و آنچنان ما را از فلان رفتار نهی میکردی چرا دچار همان مشکلی شدی که گریبان ما را گرفته هیچ جواب قانع کننده ای ندارد که به مخاطبینش بدهد.
پس میبینید که این قضیه کلا مقصری بجز خود روانشناسان ندارد.
این را گفتم تا از بیان باقی مثالهای عینی چشمپوشی کنم. چون اگر بخواهم بطور مفصل در این مورد شاهد بیاورم این کامنت بسیار طولانی خواهد شد .

درود بر شما آقای نظری عزیز! ممنون بابت نظر خوبتان! راستش حرف شما کاملً درسته! همانطور که قبلً گفتم یک روانشناس خوب کسی است که خودش نیز از لحاظ روهی آمادگی لازم را داشته باشد. اینکه خیلی از روانشناسان در کتابهای خود مینویسند که فقط مثبت فکر کنید و یا در جلسات مشاوره خود به مردم میگویند چنین و چنان, اما خودشان مشکلات شدید روحی دارند کاملً غیر منطقی میباشد. همین افراد مقصر اصلی اینطور برداشتهای مردم از روانشناس و روانشناسی هستند. متاسفانه تعداد این به اصطلاح روانشناسان بسیار زیاد است. موفق باشید!

با سلام به هاجر عزیز،
از نظر من حداقل در ایران خود روانشناسان به یک روانشناس احتیاج دارند.
وقتی به دوستان و اطرافیانم که روانشناسی خوانده اند نگاه می کنم متوجه این نکته می شوم که من خیلی از آنها شادتر و رفتارهایم خیلی سنجیده تر هست.
به همین خاطر هم هست که هیچ علاقه ای به روانشناس و روانشناسی ندارم.

سلام بر داوود عزیز! ممنون بابت نظر خوبت! خوب راستش من هم در اینجا دوستی دارم که با شما هم عقیده است. نمیدونم کی به اینطور روانشناسها مجوز کار میده! من خودم به روانشناسی علاقه دارم, ولی دوست ندارم با حرفهای احمقانه با روحیات افراد بازی کنم. موفق باشید!

همین چن روز پیش یه روانشناس بمن گف بیا تا با هم یه کارایی صورت بدیم. خخخخخخخخخ. و من در شوک بودم که چطور یه روانشناس بخودش همچین اجازه ای میده. بعدش فهمیدم که روانشناسام طفلیا خب آدِمَن. مث اینه که یه نقاش مث من آکله و زشت و هپلی و کِبِرِه باشه. اصش عجیب نیس. اصش روانشناس تو کوزه شیکسته آب میخوره. نقاش کِبِره میبنده، کلاغه میگه جیر جیر گنجیشکه میگه قوقولی قوقو خبردار. عه گیج شدم. چیچی میگوی؟ هیسسس روانشناسها جیغ نمیزنن. چرا همچین میکونی منو غمگین میکونی؟ ببخشید خانوم هاجر دکتر من آیا خیلی حالم بده؟ اگه نبندینم قول میدم دیگه قار قار نکونم. همین گوشه میشینم برا پارسال شال میبافم.

سلام عزیزم! راستش خیلی کامنت جالبی بود! خوشحالم که تو رو شاد و سرزنده میبینم. همه ما انسانیم و هیچکس کامل نیست, اما صحبت من این است که همه ما احساس داریم و دچار بحران میشویم! همه ما باید به مشکلاتمان غلبه کنیم. و من نیز به عنوان روانشناس راهکارهایی را که به مردم میدهم باید روی خودم نیز انجام بدم, ولی صحبت من این است که من هم حق دارم که گاهی اوقات از چیزی ناراحت بشوم. مرسی بابت نظر خوبت!

درود. البته من روانشناس نیستم و طبیعیه که نه روانشناسا رو بشناسم و نه هم تخصص داشته باشم.
اما خب روانشناسا هم قبل اینکه روانشناس بشند, انسان هستند. و ویژگیهای انسانها هم با هم یه سری مشترکاتی داره.
بله درسته. پزشک هم میتونه سرما بخوره. ولی همون پزشکی که به ملت میگه رعایت کنید, اگه خودش رعایت نکنه که پزشک بودنش میره زیر سؤال.
به نظر من یه روانشناس خوب روانشناسیه که مواردی که به دیگران میگه: خودش هم رعایت بکنه. در همین حد کافیه.
حالا اینکه مشکلی واسش پیش بیاد یا نیاد, اون دیگه یه بحث دیه ای هست.
ممنون از پست.

درود بر آقای کریمی! صحبت من هم دقیقً همین بود, من در پست هم گفتم که یک روانشناس باید اعتماد به نفس داشته باشه و از لحاظ روحی نیز آمادگی لازم رو داشته باشه! این قضیه درمورد یک پزشک هم صدق میکنه
, مثلا من در اینجا پزشکهایی را میشناسم که خودشان مشروب مصرف میکنند و سیگار میکشند و به مردم درمورد ضررهای آنها میگویند. بحث من این است که ما روانشناسها نمیتوانیم به واسطه شغلمان افرادی بی احساس باشیم و هیچوقت ناراحتی, ترس و دیگر مشکلات را در زندگی خود تجربه نکنیم, چون اینگونه احساسات برنامه ریزی نشدند و به طور خود مختار در ما به وجود می آید, اما ما به عنوان یک روانشناس و غیر روانشناس باید با مشکلات مقابله کنیم, به خصوص منی که قصد کمک به دیگران را دارم. موفق باشید!

سلام دوست عزیز. متأسفانه بعضی از دوستان نزدیک چنان صفات اکتسابی ما را به جا و نا به جا به ما یادآور میشوند که آدم دلش میسوزد از این که چرا با آنها صحبت یا درد دل کرده است. تو گویی اصلاً ما و صفات ذاتی ما را نمیشناسند. اگر از دوستت دلخور شده باشی حق داری. امیدوارم به زودی حال بهتری پیدا کنی و بتونی هم به خودت و هم به اطرافیانت کمک کنی.

سلام دوست عزیز!ممنون بابت نظر خوبت! در اینجا بحث دلخوری من از دوستم نیست, من میخواستم بگم که وقتی ما دچار یک ناراحتی میشویم چه روانشناس باشیم و چه روانشناس نباشیم این یک امر طبیعی است, چون ما باید همه چیز را در زندگی تجربه کنیم, اما به عنوان یک روانشناس خودمان نیز راهکارهایی را که به دیگران پیشنهاد میدهیم را بهتر است رعایت کنیم, نه اینکه به مردم بگوییم چنین و چنان و خودمان نتوانیم به مشکلاتمان غلبه کنیم. ممنون!

سلام مجدد! در کامنت قبلی یه اشتباهی پیش اومد! میخواستم بگم که در اینجا من قصد نداشتم راجع به دلخور بودن از کسی بحث کنم. این قسمت در کامنت قبلی خوب نوشته نشده بود! بابت این اشتباه عذرخواهی میکنم! موفق باشید!

سلام
بنظرم دکتر سرما میخوره اما دکتر نمیره
فرض دکتری سرما بخوره .. نوش جان … بعد بره مطب دیگه ای ویزیت بگیره منتظر بشینه تا نوبتش بشه بعد به دکتر مراجعه کنه دکتر هم همکارش را بشناسدش و براش دارو تجویز کنه
حق خودش رو پایمال کرده … اصطلاحا چاقو دسته خودش رو نمیبره
سرما بخوره ولی از تخصص خودش برای خود درمانی استفاده کنه
غصه دل پدر و مادر رو هم بدرد میاره اما بخاطر پدر مادر بودنشون بی خیلالی طی میکنن و در خلوت با خودشون حل میکنن
جدا از ارزش و جایگاه ها هر مشکلی از دل اگر بیرون برود به درازا کشد
یا حق

سلام بر شما دوست عزیز! ببخشید که دیر پاسخ میدم. ممنون بابت نظر خوبتان! اتفاقً خواهرم که در رشته پزشکی تحصیل کرده چند وقت پیش دچار آلرژی شده بود و رفت پیش یک متخصص آلرژی و اون شخص متخصص بهش دارو داد تا اینکه آلرژیش خوب بشه! شاد و پیروز باشید!

سلام. به نظر من کسی که خودش افسرده باشه حق نداره مشاوره بده.
یک روانشناس حق داره ناراحت باشه ولی حق نداره در اون شرایط بدی که هست به دیگران مشورت بده.
از نظر من علم روانشناسی بهتر از بیشتر افرادی هست که مثلا روانشناس هستند.
یعنی علمش بهتر از کسانی هست که یادش میگیرند.

سلام بر کامبیز عزیز! دقیقا شما درست میگویی. من هم عرض کردم که کسی که میخواهد وارد این کار بشود باید از لحاظ روحی آمادگی لازم را داشته باشد! متاسفانه تعداد کسانی که علم روانشناسی را به اصطلاح یاد میگیرند و با ذهن مردم بازی میکنند بسیار است. در اینجا در کارگاههای رواندرمانی که بین ۲ تا ۵ سال طول میکشد, کار آموز میبایست بین ۱۵۰ تا ۲۵۰ ساعت خودشناسی یا خوددرمانی را انجام دهد تا بتواند از انجمن روانشناسان مجوز دریافت کند. موفق باشید!

سلام
پست جالبی بود و من هم کاملا با شما موافقم
حتی ما در گذشته روانشناسانی داشتیم که خودشون هم دچار مشکل روحی بودند ولی خدمات زیادی به این رشته کردند . پس روانشناس بودن دلیل نمیشه که ما مادر فولاد زره باشیم و برای احساساتمون یه سد محکم بکشیم و از بروزشون جلوگیری کنیم.
بابت این پست خیلی خیلی ممنونم . شاد باشین

سلام بر خانم کوچولوی مهربان! ممنون بابت نظر خوبت! به نظر من ما احساس داریم, ولی باید بر مشکلات خود غلبه کنیم, همانطور که عرض کردم یک روانشناس نیز میتواند برای درمان مشکلات روحی خود از یک مشاور دیگر کمک بگیرد. اینکه گفتی در گذشته روانشناسانی بودند که خودشان از لحاظ روحی مشکل داشتند و به علم روانشناسی خدمت کردند کاملا درسته. اما امروزه کار آموزان دوره های رواندرمانی قبل گرفتن و بعد از گرفتن مجوز رسمی باید دوره های خودشناسی و خود درمانی را طی کنند, به نظر من یک روانشناس افسرده نمیتواند در چنین شرایطی به دیگران کمک کند, چون این قضیه به افراد احساس بدی میدهد. ولی اگر افسردگی داشته باشد میتواند آن را درمان کند تا خودش از لحاظ روحی آمادگی داشته باشد! شاد بودن و غمگین بودن برای همه است, ولی کسی که خودش را روانشناس میداند اول باید به خودش کمک کند و بعد به دیگران. موفق باشید!

سلام روانشناس خوبی؟ خخ
به نظر من روانشناسها میتونن ناراحت و خوشحال بشن ولی روانی نمیتونن بشن خخ
به نظرت آیا روانشناسی به عنوان شغل چقدر میتونه البته تو ایران اگه مطلعی به عنوان شغل برای نبینها مناسب باشه؟ و اون نبین چه تواناییهایی باید داشته باشه و توی چه بازه ی درآمدی میتونه روش حساب کنه؟
در مورد محتوای پستت هم من کاملا حق میدم به یه روانشناس ولی مشکل اینجاست که روانشناسان ما به اطرافیان و خانواده مشاوره میدن که تا اون جایی که من میدونم حرفه ای نیست به همین خاطر خانواده و اطرافیان اون فرد رو به عنوان مشاور نگاه میکنن تا یه انسان عادی خب خود شما میتونی پیش مشاور افسرده بری؟ اما اگه این نقش بیرون از خونه باشه دیگه این اتفاق به نظر من نمی افته

درود بر شما دوست عزیز! ممنون بابت نظر خوبتان! من زیاد درمورد شغل روانشناسی در ایران برای نابینایان اطلاعی ندارم. دوست دارم که یک پست در خصوص اینکه یک فرد نابینا روانشناس چه کارهایی میتواند انجام بدهد را در اینجا منتشر کنم. در خصوص اینکه یک روانشناس نمیتواند دچار بحران شود با نظر شما موافق نیستم, چون همه ما انسانیم و دارای روحیات و احساسات گوناگون, اما یک روانشناس که دچار بحران میشود میتواند هم از یک روانشناس دیگر کمک بگیرد و هم اینکه چیزهایی را که در دوران کار آموزی و یا در کتابها آموخته و به دیگران منتقل میکند را بر روی خودش نیز پیاده کند که البته در کشورهای اروپایی و آمریکا در دوران کار آموزی و بعد از آن روانشناسان دوره های خودشناسی و خوددرمانی را حتمً باید بگذراند, چون هنگام گرفتن مجوز کار مدرسه رواندرمانی مورد نظر موظف است بعد از گذراندن دوره خوددرمانی به رواندرمانگرها مدرکی بدهد که در آن تعداد ساعتی که کار آموز خوددرمانی انجام داده است نوشته شده.موفق باشید!

دیدگاهتان را بنویسید