خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

شرکت نابینایان در عروسی، به نظرتون بهتره شرکت کنیم یا نه

سلااااااااااااااام بر همه ی گوش کنیهای عزیزم. چطور مطورایید. چگونه اید؟ خوفین خوشین. تو محله نیستم خوش میگذره بهتون؟ با هوای سرد چه میکنید؟ وای دلم از اون کرسیهای قدیم میخواد برم زیرش چه حالی داره. دوستان هدفم از این پستم رو بطور کلی گرفتید چیه. جاتون خالی دیشب رفته بودم عروسی یکی از دوستای بینام و خداییش خیلی هم خوش گذشت کلی کیف کردیم. امیدوارم شما هم شاد باشید غم دور باشه ازتون هرچند که طبیعیه به دلیل یه سری مشکلات بعضی مواقع آدم غمگین میشه. به هر حال حاشیه نرم. جونم براتون بگه که چون عروسی دوست نزدیکم بود باید همه جوره سنگ تموم میذاشتم. تا موقع شام تقریبا رسمی بود بعد شام رقصهای دسته جمعی شروع شد حالا راجع این که ما نابیناها باید برقصیم یا نه بحث نمیکنم چون یه کنفرانس مفصل راجع به این موضوع برگزار شده. ما که همگی میرقصیدیم منم به همراه دوستانم میرقصیدم و چون وسط طبیعتا شلوغ بود خب همش میخوردم به این و اون، بچه ها باز کمکم میکردن تا زیاد به کسی برخورد نکنم ولی چه کار میشد کرد!!! من احساس میکردم که بچه ها خسته میشدن نمیدونستن مواظب من باشن دستمو بگیرن باهم برقصیم یا خودشون برقصند هرچند که احساسم شاید درست نبود و بچه ها خیلی با ذوق و شوق هوامو داشتند. مثلا یه سری رسم های محلی که کادوهای داماد رو که از طرف عروس آورده میشه جوونا میرن جلو و یه سری اینجور رسمها که برا ما حقیقتا مشکل هست البته به نظر شخصیه من. در این موارد هست که آدم ناراحته که کاری از دستش برنمیاد و تو رسم عروس برون فقط تو ماشین نظاره گر هست البته ناگفته نمونه از بس لذت بردیم و جیغ و داد کشیدیم که نگو و نپرس. هرچند من خودم راجع به این موضوع با همنوعانم بحث میکردیم یه عده معتقد بودند که نابیناها نرن بهتره یه عده ی دیگه مخالف بودند و نظرشون این بود که باید تو اجتماع حضور داشته باشیم. من خودم جزو کسانی هستم که با گروه دوم موافقم. خوشحال میشم تجاربتون رو تو کامنتا بنویسید باهم گپی بزنیم. ببخشید خیلی طولانی بود. سرتون به درد اومد. تا پستی دیگه بدرود

۳۱ دیدگاه دربارهٔ «شرکت نابینایان در عروسی، به نظرتون بهتره شرکت کنیم یا نه»

سلام امید. من خودم که از عروسی بیزارم. اون هفته عروسی بودم و صدای بزن و بکوب و آهنگ خیلی کلافم کرد. بستگی به خودتون داره که دوست دارید یا مثل من از سر و صداهای بلند کلافه میشید.
هر چی دوست داری همونو انجام بده.

سلام امید.
اگر زنگ نمیزدم ساعت دو بیدار میشدی.
من واقعا گیر کردم.
امروز ثبت نام کردم، ولی عدم تایید رو زد.
نمیدونم چیکار کنم.
ایران ایر میگه باید مستقیم از خود سایت درخواست کنید.
بهزیستی هم معلوم نیست چی میگه.
کمکم کن

سلام.
به نظر من بستگی به روحیات و افراد مختلف داره و نمیشه یه نظر کلی و عمومی داد برای همه.
اما من خودم شخصا چون آهنگ غیر مجاز و حتی خیلی از آهنگهای مجاز رو گوش نمیدم و به علاوه، همیشه ترس و نگرانی این رو دارم که نکنه ازم فیلم یا عکسی گرفته بشه و همیشه از کسی میپرسم نکنه من تو فیلم و عکس باشم و از اینجور موارد خودمو دور میکنم طبیعتا با خیلی از عروسیا نمیتونم ارتباط برقرار کنم و خب طبیعتا نمیرم اینجور جاها تا بتونم.

درود دوست عزیز ممنون از نظرتون به هر حال من ناراحت نمیشم. ولی متاسفانه به عنوان پست دقت نکردید من از رقص حرفی نزدم تو پستم اشاره کردم که من با این بحث کاری ندارم. یه چالشی بود تو ذهنم گفتم باهاتون به اشتراک بذارم و چون دنبال بهونه میگشتم دور هم باشیم. من مگه چه کاره ام تو مملکت مشکلات رو حل کنم!!! این همه نوشته شده آیا بجای رسیده باید حرکت معلولین جمعی باشه. پاینده باشید به امید اندیشه آزادتر

درود. باید بریم برقصیم, از هیچ که هم نترسیم. خَخ.
من اولش فکر کردم یعنی یه شرکتی درست کنیم واسه راه اندازی عروسیا. بعد گفتم نه قضیه چیز دیه ای هست. خلاصه رفتن به عروسی به نظر من بینا و نابینا نداره. ولی خب ما چون اگه قرار باشه نریم دلیلای دیه ای غیر از اون دلیلایی که بیناها دارند هست, واسه همین هم در موردش بحث میکنیم.
بنظرم حضور همیشه خوبه. همه جا هم خوبه.
ولی حضوری که قرار نباشه اذیتمون بکنه.
مثلاً حضور یه نابینا تو جاهایی که واقعاً فقط و فقط به بینایی نیاز هست و هیچ حس دیه ای هم جز دیدن نمیتونه جاشو بگیره و بعد قرار هم باشه به نابینا بگند فلان کارو انجام هم بده, و نابینا هم بدونه که نمیتونه چون دیدن لازمه, واجب نیست این حضور.
مثلاً تو یه جمعی از نابینا خواسته بشه که در مورد فلان نقاشی نظر بده. خب اگه راه حل جایگزین نباشه که نابینا نظر بده, نظرش به چه دردی میخوره وقتی نمیتونه نظر درستی بده.
ولی مثلاً تو عروسی این قده همه فکر بزن بکوب هستند که کسی از نابینا کاری نمیخواد و اگرم نتونه کاری بکنه, جز اینکه شاید حوصلش سر بره, اتفاق خاصی واسش نمیفته.
چون اونجا کسی بیکار نیست که حالا بیاد تجزیه تحلیل کنه که آخی این نمیبینه و فلان و بهمان.

سلام داااااااش فدایی داری قربونت. بزنی نزنی چاکرتم. همین که تبریک گفتی خودش کلی حسابه. زندگی در گم نامیست. مرسی داداش منم مشغولم والا درگیر زندگی هستیم دیگه. از همه دوستان ممنونم بابت تبریک تولدم چه اونایی که تو کامنتا تبریک گفتن چه اونایی که اسکایپی پیام دادن چه اونایی که تلفنی. یادش بخیر خدا بیامرزه عمو چشمه رو حواسش بهم بود همیشه. ابراهیم جان پاینده باشی

سلام من خودم طو عروسیها زیاد خودم رو با جوونا وقف نمیدم. چون فکر میکنم خسته میشن دست منو بگیرن و رو شونم نمیشه بگن خسته شدن. بیشتر با ریش سفیدها هم نشینم. اونا هم ازم میخوان با اونا بشینم و برا شون جُک تعریف کنم. جوونا هم بهم میگن سیده پیر چطوری. من با بزرگها و ریش سفید ها طو مراسمها بیشتر حال میکنم تا جوون ها.

سلام
ابتدا تولدتون را تبریک میگم
و برای حضور در عروسی اگر همصحبتی داشته باشم )آن هم اجباری( میرم اگرنه که دوست ندارم چون از سروصدای وحشتناکش ناشنوا هم میشم و از رفتن بینهایت پشیمان
این نوع حضور یافتن را اصلا ترجیح نمیدم
خوش باشید و همیشه به شادی

سلام. من با یک یا چند هم صحبت خوب حتماً میرم. تجربه هم ثابت کرده که وقتی همه دور عروس و داماد جمع میشن برای رقص دسته جمعی، اگه از من هم بیشتر از دو بار دعوت بشه که بابا تو هم بیا حتماً میرم و فقط کف میزنم و اگه عروس افتخار داد دست من رو گرفت سعی میکنم با حرکاتش حرکت کنم و بعد از اون هم به کف زدن و همراهی توی خوندن اشعار ادامه میدم. هیچ کاری رو به زور و با ذره ای نگرانی و ناراحتی انجام نمیدم. یا میپذیرم، یا نمیپذیرم. این فضا جاییه که همه برای لذت بردن درش حاضر شدند. راستی! از گوشگیرهای توگوشی هم استفاده میکنم. اونها هر صدایی رو فیلتر میکنند. افراد هم که سعی میکنند با صدای بلند صحبت کنند پس مشکل چندانی پیش نمیاد. از این گوشگیرها در جشنهای رسمی هم استفاده میکنم چون صدای بلندگو واقعاً آزار دهنده هست و ما بیشتر وقتها امکان زیادی برای انتخاب جایی که مستقر میشیم نداریم. موقع پذیرایی داخل سالن هم سعی میکنم میوه پوست بگیرم و قطعه قطعه کنم و به دو طرف کناری تعارف کنم و از یکی از اونها بخوام که به بقیه هم تعارف کنه. از میوه های دیگران هم که به من تعارف میکنند برمیدارم و همین طوری روزگار میگذرونم. البته سانسهای متفاوت رقص رو به جایگاه نمیرم فقط زمان رقص دسته جمعی و اهدای هدایا. زمان غذا هم میپرسم و سریع تصمیم میگیرم. قطعاً خودم غذا رو نمیکشم.
همین دیگه. خیلی صحبت کردم نه؟ ببخشید. امیدوارم به شما حسابی خوش گذشته باشه.

سلام بر استاد گرامی. مرسی از لطفتون که اومدین و کامنت گذاشتید. خیلی تجربه های جالبی بود مثل همیشه از تجاربتون استفاده کردم. ببخشید که دیر اومدم دانشگاهم سرگرم کلاس بودم. پاینده باشید شما هم همیشه شاد باشید.

سلام بر علی وردیلوی بزرگ. راستی امید! تو بزرگتری یا علیرضا؟ خلاصه بر هر دوی شما درود.
من یه جورایی به تو مدیونم امید! چرا که تازه گوشی اندرویدیمو گرفته بودم و هیچ چی بلد نبودم، حتی مونده بودم چی جوری خاموشش کنم، فقط به فروشنده گفته بودم انگلیسیش کن و تاکبکشو راه بنداز. اونجا بود که تا آموزشای موج نور از اصفهان برسه، آموزشهای تو و راهنماییهای تلفنی محسن ندرلوی عزیز خیلی خیلی به دردم خوردن. و اما راجع به مطلب مربوطه.
راستش! من تو همه کارام به یه حد وسطی معتقدم. اگه نابیناهام همون حد وسطو بگیرن، مشکل خاصی پیش نمیاد. نابینا می تونه عروسی بره، بشینه، بزنه، برقصه، بخوره و شادی کنه. البته باید خودش باشه. با محدودیتها و تواناییهای یه نابینا. خیلی از بیناهام هستن که اصلا نمی‌تونن یا خوششون نمیاد برقصن. منم اصلا رقص بلد نیستم. راستش فقط تو عروسی خودم رقصیدم. با خانمم دست همو گرفتیم و رقصیدیم. اصلا هم مهم نبود که چی جوری از آب در میاد. همین دو روز پیشم تو عروسی پسر خالم زدیم، خوردیم و شادی کردیم. البته من معمولا نمیرقصم. چون خیلی بلد نیستم. بیناهای زیادیم می شناسم که مثل خودمن. رقص عروسی خودم یه استثنا بود که واسه هر کسی یه بار پیش میاد. تو هم باید عروسی خودت برقصی امید! حتی اگه یه مشت بپر بپر باشه. زنده باشی، شاد باشی، بخوری، برقصی، بخونی و از غم، تعصب، جزم اندیشی، افراط و تفریط دور باشی. تا های.

سلام بر استاد عزیز و گرامی. خیلی ممنونم که محبت کردید و کامنت دادید. خدمتتون عارضم که علیرضا بزرگتر از منه. نفرمایید استاد کاری نکردم وظیفه بود که یه آموزش کوچیک ضبط کنم و در خدمت بزرگان باشم. حتی یک نفر هم راضی باشه باعث خوشحالیه من هستش. موافقم باید حد وسط رعایت بشه. خخخخخخ تو عروسی خودتون که باید میرقصیدید البته من یه کمی بلدم در حد خودم ولی در کل یه چالش بود تو ذهنم دقیقا همون شب عروسی به فکرم خطور کرد که پستی بزنم و از جارب بزرگان محله استفاده کنم. پاینده باشید و شاد

سلااام
خببب عرضم به حضور مبارکتون اینکه من به شخصه تا زمانی که اکیپ دوستام کامل نباشه هرگز به عروسی نمیرم و سعی میکنیم اون زمان که خانواده ها رفتن عروسی ماهم دور هم جمع بشیم بجای تالار خونه یکی رو منفجر کنیم خخخخ.
اما به نظرم باید حضور پیدا کرد تو این مراسمها و حتی ازش لذت برد.
شاد باشین همیشه

سلام. راستی نظرم رو نگفتم!
من توی مراسم عقد خودم رقصیدم و پدرزنم کلی کیف کرد چون قشنگ رقصیدم.
از دوربین هم نترسیدم و ازم فیلم هم گرفتن خخخ.
من میگم همه با هم جمع بشیم و در یک مراسم عروسی شرکت کنیم و خراب بشیم رو سر صاحب عروسی.

دیدگاهتان را بنویسید