خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

“فصل زندگی”

“فصل زندگی”

در شب عشق که عروس زمستان بوسه بر دامادی آسمان زد، آسمان برق آسا چشم گشود و در باران شادی چشمانش رنگین کمانی از عشق بر عروس سفیدپوش زمستان تابید. در میان تابش رنگین کمان زیبای چشمانش زمین ناخواسته آبستن فرزندی شد و “بهار” پوشیده در حریری سبزرنگ با دامنی از گل متولد شد.

من بهار
دختر باران
از واژه نامه اشک آسمان

هر روز با نوازش نسیم خنکای صبح، طلوع مهر و مژده شادمانه های پرندگان آوازه خوان بیدار می شدم و شب مست از شراب سرخ شفق در زیر نگاه چشمک زن ستارگان به عشقبازی ماه می رفتم.

و من بهار
دختر باران
از واژه نامه اشک آسمان

با شیطنت های کودکانه از روی جویبارهای روان و سبزه زارهای زیبا می گذشتم تا که به کوچه پس کوچه های بلوغ تابستانی رسیدم. آنگاه مستانه از لابلای نگاه تماشاگران می گذشتم و در آن گرمای جانسوز میوه های رنگارنگم را هدیه می دادم. من فاتح غرور بودم و هرکس به جنگل سبز چشمانم راه نمی یافت زیرکانه مجذوبش می کردم. تا اینکه از بد روزگار شبی، بیدی مجنون مرا سخت عاشقانه به آغوش کشید و لرزه ای شدید بر تن لطیف من انداخت.

و من بهار
دختر باران
از واژه نامه اشک آسمان

از لرزش در آغوش آن بید مجنون چون گردبادی در بستر زمین به خود می پیچیدم و بارش برگهای خشک تنم را بر زمین می دیدم. از نهایت آن همچون عشق سرمازده ای، پسرم پاییز متولد شد و گلهای رنگین خشکیده تنم بر فرش زمین می ریختند و آسمان شرمگین، گاه آرام و گاه خشمگین، بر رویشان پا می گذاشت و می گذشت. در هوای غم آلود رفتنش اما نوای عاشقانه آشنایی به گوشش می رسید …
“منم؛ یلدا دختر زمستان” …
از شوق دیدار یلدا و سوختن در آتش نگاهش بود که یکی یکی واژه های اشک آسمان، شعری سپید بر تن زیبای زمین می نوشت. غرق در این شعر سپید عاشقانه، آسمان و زمین بار دیگر در هم آمیختند تا دوبارهترانه ی بهاری را سرفصل دفتر زندگانی کنند.

۱۴ دیدگاه دربارهٔ «“فصل زندگی”»

سلام. متن واقعا زیبایی نوشتید. یک آن احساس کردم خودم در چنین صحنه هایی حضور دارم. چقدر داستانهای خیالی رو دوست دارم. مثلا یادمه بچه تر که بودم داستانهای کودکانه میخوندم راجبه زمستون و آدم برفی و این چیزا. خیلی دلم برای این داستانها تنگ شده. فکر کنم بعضی از این داستانها رو هم صمد بهرنگی نوشته بود. دقیقا با خوندن این نوشته هم یاد اون داستانها افتادم. اگر این متن به قلم خودتون بوده، باید بِهِتون بخاطرِ این ذهن خلاق و توانا تبریک بگم. واقعا لذت بردم.

پاسخ دادن به نیره لغو پاسخ