خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

به خودم قول دادم.

سلااااام بچه ها. خوبید؟ خوشید؟ عیدتون مبارک. با آب چه میکنید؟ با سیل چه میکنید؟ از بارون چه خبر؟ تفریح رفتید؟ دیدو بازدید چه طور؟ آجیل چی؟ نخریدید؟ نکنه به کمپین نخریدن آجیل پیوستید. خَخ.
بچه ها. شما پارسال چه کردید؟ امسال میخواید چه بکنید؟
به قول یکی,
ما چه کار کردیم؟ شما چه کار کردید؟ چه کار قراره بکنیم؟
من, سال 95 با کمک داداشم یه تیبا خریدم.
اقساطی بود, ولی هر جوری بود, خریدیمش و پارسال هم آخرین قسطشو دادیم و تموم شد.
منو داداشم اقساطشو دادیم, به اسم خودمه, و داداش کوچیکم هم رانندشه.
کلاً ما سه تا داداش, پیوند مستحکمی با هم داریم, و اطمینان و اعتمادمون هم نسبت به هم مطلق مطلق هست خدا رو شکر.
سال 96 و 97 خیز برداشتیم به سمت خرید خونه و پارسال تونستیم از قیدو بند مستأجری بیرون بیاییم.
خونه شهرستانو فروختیم, خودمو داداش بزرگم هم کار کردیم, پولامونو گذاشتیم رو هم, و خونه خریدیم.
یه خونه ویلایی, با مساحت حدود 350 متر مربع.
خونه ای که خودم پیداش کردم, تو خریدنش نقش مؤثری داشتم, 255 میلیون تومان خریدیمش, و الآن بیشتر از 500 میلیون تومان ارزش واقعیشه و به اسم داداش کوچیکمه.
امسال به خودم قول دادم.
دیگه واسه کسی کار نکنم. دیگه این همه لپتاپ وا نکنم. سفارش نصب ویندوز, تنظیم سایت, کار با وردپرس و برنامه های تحت وب و مدیریت محتواها و هزار تا نمیدونم چی و کوفتو زهر مارو قبول نکنم.
اه که خسته شدم. از بس من کار کردم و یکی دیگه سود کرد. از بس زیردست بودم. از بس کم پول گیرم اومد. از بس با این سایت سازها و سیستم های بیخود سر و کله زدم.
اما, از همین راه, کلی تجربه کسب کردم, کلی چیزای مفید یاد گرفتم, کلی دوستای خوب پیدا کردم, جاهای مختلفی رفتم, و میدونم اینا خیلی به دردم میخورند.
امسال به خودم قول دادم, پرورش بوقلمون بزنم.
الآن پولشو دارم, تحقیقات و مطالعاتشو انجام دادم, جاشو هم که دارم چون خونه خوب بزرگه خدا رو شکر, و فقط مونده اجرای کار که اونم میخوام انجامش بدم.
البته قبلش باید یه وام هم بگیرم که درستو حسابی شروعش کنم.
منتها, میخوام قبلش یه دو سه تایی بگیرم تا قلق کارش خوب دستم بیاد و تحقیقاتم هم کامل کامل بشه.
حتی, میخوام وقتی کارو شروع کردم, آموزش قدم به قدم از ایده تا اجرا رو بذارم تو محله واسه شما.
اینکه, چرا پرورش این حیوون بینوا؟
چرا بوقلمون؟
چه طوری باید ازشون نگهداری کنیم؟
آیا نابینا میتونه از پس این کار بر بیاد؟
چه قده جا نیاز داره؟
چه قده سرمایه میخواد؟
چه قد زمان میبره تا اصل سرمایه برگرده و به چه شکل برمیگرده؟
اینا و بیشتر از اینا رو تو آموزش پرورش بوقلمون, از ایده تا عمل جواب خواهم داد.
فقط میدونید چیه؟
.
.
.
.
.
.

….

.
حسش نیست.
حسش نیست که بگم چرا حسش نیست.
حسش نیست قولی که به خودم دادم رو پس بگیرم و بزنم زیرش.
حسش نیست توضیح بدم چرا نمیتونم بزنم زیر قولی که به خودم دادم.
حسش نیست راهکارهای شما رو واسه برونرفت از این مشکل بخونم و حسش هم نیست بهشون فکر کنم.
حسش نیست پند و اندرزها, انتقادات, پیشنهادات, و توصیه های شما رو بخونم.
حسش نیست سؤالات رگباری یا مثبت از خودم بپرسم, و بدتر از اون هم حسش نیست بهشون جواب بدم.
حسش نیست به نکات کارگاه مثبت اندیشی فکر کنم و بهشون عمل کنم.
حسش نیست واسه تون توضیح بدم هدفم از انتشار این پست چی بوده.
حتی حسش نیست بزنم هر چی نوشتم رو حذف کنم بره پی کارش.
آخه حق با شماست. اگه قرار بود آخرش بخوام بگم حسش نیست, پس واسه چی این همه نوشتم؟
من میدونم. حتی حسش نیست شما کامنت بدید.
بگید پارسال چه کردید؟ امسال میخواید چه بکنید؟ به خودتون چه قولهایی دادید؟
حسش نیست بگم بای تو کامنتا میبینمتون. خودتون دیگه وضعیتو دریابید.
کلاً حسش نیست که نیست.

۱۴ دیدگاه دربارهٔ «به خودم قول دادم.»

وای که من عاشق خونه بزرگم. خونه حیاط داری که توی حیاطش بتونم سبزی بکارم. بعد هم کارآفرینی کنم و ی نفر بیاد هر روز خونمو مثل دسته گل تمیز کنه خخخخ چون حسش نیست خونه بزرگو تمیز کرد.
*****
تهران الان داره بارون میاد و رعد بزرگ دوست داره بزنه بیرون ولی حسش نیست که بعد بیاد خونه و لباسای خیسشو بشوره خخخ
*****
کریمی انسان همینه گاهی پر از انرژی و گاهی خسته و مغموم. خخخ
راستی چه خبر از مشتبهی. کجاست؟ ازش خبر داری؟

مادر شما اگه از خواهر و دخترش یا ی خانوم دیگه چیزی بخواد زودتر به خواستش میرسه. از مردها هیچی نباید خواست از بس که بی خیالن و سر خوش .
امیدوارم کائنات هم از جنس ذکور نباشن و الا من میمونم و کارهای خونه و آرزوهای به دل مونده ههههه
ولی اسم دیگه کائنات ،دنیا و هستی .
یوهو پس خانومن و من به خواستم میرسم ههههه خخخخ هاهاها

به خودم قول دادم امسال آدم بهتری باشم. مهربون تر نباشم. قولی که نشه عملیش کنم نمیدم. من نمی تونم مهربون باشم.
به خودم قول دادم بخش های درست زندگی رو جدی تر بگیرم نه بخش های باطله رو. به خودم قول دادم جدی تر تلاش کنم تا موفق تر باشم. من نمی تونم گذشته رو از تقدیر پس بگیرم. حتی یکی از اون ثانیه های باطل شده عزیز رو. چه قدر حیف اما چیزی که شدنی نیست نیست کاریش هم نمیشه کرد. به خودم قول دادم امسال جای تمام سعی هایی که نکردم بجنبم تا هرچی بیشتر دیرکردم رو جبران کنم. کامل جبران نمیشه ولی باید سعی کنم درصد خسارت رو هرچی بیشتر بیارم پایین. به خودم قول دادم دقیق تر ببینم و عمیق تر توجه کنم تا از بین این مرداب قدم های بیشتر و بلندتری به طرف انسان شدن بردارم. نمی دونم تا پایان عمرم می تونم به این مقصد عزیز برسم یا نه. دارم سعی می کنم و به خودم قول دادم امسال بیشتر سعی کنم.
قول های دیگه هم به خودم دادم ولی حسش نیست اینجا تمامش رو بنویسم یعنی حسش هم باشه زمانش نیست بوقلمون هم موجود جالبیه ازش خوشم میاد اما پرورشش صبر و حوصله ای می خواد که در ذات من نیست من فقط خوشم میاد بغلش کنم و پرهاش رو ناز کنم و از این چیزها. خوب دیگه من برم به قول هام عمل کنم. جدی میگم این روزها بدجوری درگیر عملم.
در پرورش و عمل و همه قدم های مثبتی که می خوایی برداری موفق باشی!

به خودت قول بده بیشتر باشی. پست بزنی, ولی نق نه. خَخ.
بوقلمونم با عروسکات اشتباهی گرفتی فکر کنم.
اولش آره. فکر میکنی که صبر میخواد. ولی کار که رو غلتک بیفته و قلقش دستت بیاد, دیگه راحتتر میتونی پرورش بِدی.
راستی سلام. میگم: من که میگم وقتی حسش نباشه, زمانشم نیست. حتی اگه زمانشم باشه, چون حسش نیست, از دست میره. ولی اگه حسش باشه, حتی اگه زمانشم نباشه, باز هم میشه کاری کرد.

سلام. پَ مَر لُر هم بی حَوصِلِ ِبو؟. خخخخخخ.
بوقلمون اولین کار آفرینی ما بود. تا چهارده اسفند حسش برا هیچ کاری نبود. فکر می کردم دنیا تا ابد همین شکلی میمونه که یکی باشه همه وقت دستت را بگیره ولی خیلی اتفاقی بدون هیچ مقدمه ای توی یه چهارده اسفند ۹۷ی درست بعد از ظهر زندگی به قدری تغییر کرد که انگار سیزده اسفند صد سال پیش بود. اما حالا که دستم از توی دست تکیه گاهم بیرون اومد امروزه که باید برای جواب دادن به زحمتهاش کلی حسش باشه تا هر کاری که از دستم برمیاد برا زندگی بکنم. تازه امسال حسش هست برا انجام هر کاری. اولش دارم یه کلیپ یا حالا مستند نمیدونم چی بهش میگن از توانایی هامون درست می کنم و هرچی حرف توی دلم مونده که لازمه بزنم توش میزنم و توی این کار هم از کسی کمک نگرفتم حتی واسه فیلم و منتاژ. البته از یه دو سه نفر کمک خواستم ولی نشد همه اینا به خاطر این بود که خودم برای کاری که میخوام آستین بالا بزنم.
خب خدا را شکر کار با نرم افزار فری میک ویدیو کانورتر را هم یاد گرفتم میتونم با خیال راحت بدون کمک کسی کارم را انجام بدم.
این ویدیو هم اگه خدا عمری داد در جواب اون مستند لعنتی رنگ و نارنگه.
از سال ۹۰ تا حالا تا جایی که من دیدم و تجربه کردم و سختی کشیدم این عوض معرفی معلولین برتر یه پاپوش بود برا معلولین برتر. خخخخ. وللش بی خیال سیاسی شد.
دومین کارم اینه که شروع کنم قرآن را حفظ کنم.
سومین کارم اینه که وقتی توانایی هات را به همنوعان خودت نشون بدی اول وقتی همنوع های خودت بفهمن میتونن هر کار لازمی را برای زندگی و کاریابی و اشتغال بکنن پس اونها هم مثل من توانمند میشن و این طوری میتونن خودشون را به افراد عادی نشون بدن.
خلاصه بعد از چهاردهم اسفند کلی قول به خودم دادم و حتی تا امروز سه چهار شبی را هم بیخوابی کشیدم. با این که هنوز به این وضع عادت نکردم و هنوز ذهنم و فکرم و حافظه ام سراغ هیچ کاری نمیره ولی بازم سعی می کنم تلاش کنم.
میگم لر ها خیلی حرف میزنن سرت را بردم خخخخخخ.
موفق باشی.
بوقلمون از میان دام و طیور راحتترین کار و پر درآمدترین کار برا ما نابیناهاست. من همه جور دام و طیوری را البته خواهر های نابینام و پدر و مادرم پرورش دادیم. البته به جز گاو چون هنوز فرهنگش برا پدر مادرمون ساخته نشده بود که نابینا هم میتونه گاو پرورش بده. البته پدر اجازه نمیداد ولی حالا مادر فرهنگ این کار را هم داره.
هرچند نیازی به پرورش گاو نیست دیگه همون بوقلمون و مرغ تخم گذار کفاف میده.
راستی هر چه زودتر آموزش را راجع به آموزش پرورش بوقلمون بذار.

سلام دُر. خووی؟ چی کنی دَدی؟
والا حسش نیست.
ایول که خودت همه کارای فیلمو انجام میدی. ولی در کنارش, از یه بینا هم کمک بگیر.
بوقلمون درامدش خیلی عالیه. واسه کمک هم مشکلی ندارم و همه کمک میکنند.
امیدوارم تو هر کاری که انجام میدی, موفق باشی.
اگه حسش بود و شروع کردم, از تجربیاتت استفاده میکنم.
باز هم تسلیت منو پذیرا باش و واسه شادی روح پدر عزیز, از هیچ تلاشی فروگذار نکن.
یادت نره که پدر در هر حالی دوست داره فرزندش موفق و خوشبخت باشه. پس با اقتدار قدم وردار که از دستت راضی و خوشحال باشه.

سلام علی ما خیلی قول ها به خود مون میدیم ولی چند تا از اون ها عملی بشه خدا می دونه. من به خودم قول دادم دیگه قلیون نکشم الآن ۳۴ روز میشه که ترک کردم و به خودم قول حتمی دادم که دیگه لب به سیگار و قلیون نزنم البته سیگار را تفریحی و بعضی وقت ها که با همکار ها می رفتیم بیرون می کشیدم ولی همون را هم کاملا ترک کردم راستی علی بوقلمون واقعا موجود ناز نازی و نفرت اگیزی هست چون تا تقی به توقی می خوره مریض میشه و میمیره پدر صاحب بچه درمیاد تا بوقلمون به سر انجام برسه زود مریض میشه و زود تر هم می میره هر غذایی را هم نمی خوره البته اگر یونجه و سبزی جات به وفور در دسترس داشته باشی بهتر هست و کارت راحت تر هست ضمنا قیمت غذا و داروی پرندگان هم خیلی گرون شده یه تایلزین را قبلا میخریدیم دو سه تومن حالا شده ۱۷ تومن تریمایسین و تتراساکلین هم به همین نحو گرون شده غذای مخصوص هم که ترکیبی از سویا و ذرت و چند مواد دیگه هست را هم من قبلا می گرفتم کیلویی دو تا سه تومن حالا شده کیلویی سه و نهصد اگر بخوای دور یه محوطه را هم توری بکشی بهت بگم توری هم به شدت گرون شده دیگه حسش نیست قیمت این یکی را بگم خخخخخخ خلاصه که بوقلمون ریسکش زیاد هست خصوصا اگر بخوای به تعداد زیاد پرورش بدی. من بیشتر بلدرچین و مرغ را پیشنهاد می کنم چون پوست کلفت تر و زود بازده تر هستن مریضی کمتری هم دارن ولی علی سعی کن گذشته از سود و زیان چند تا مرغ توی خونه نگهداری کنی من هر روز صبح که بهشون دونه میدم یه حالی می کنم که نگو و نپرس باهاشون حرف می زنم خانمم میگه به محض این که صدای تو را می شنون مشغول هر کاری باشن نظر شون به طرف تو جلب میشه و به سمت تو حرکت می کنن به قول شیده ما لر ها چه قدر حرف می زنیم دیگه حسش نیست حرف بزنم خخخخخخخ

سلام. والا اول که فکر نمیکنم حسش باشه.
ولی در موردشون میدونم. یه سری اطلاعاتی دارم. آره هزینه ها هم زیاد شدند. منتها درامد خوبی داره.
به تعداد زیاد هم میخوام پرورش بدم. البته ماهی هم خوبه, ولی یه کمی پول بیشتر میخواد. وگرنه دردسرش کمتره. حالا بینم چی میشه. فعلاً که حسش نیست.

پاسخ دادن به آرتیمان لغو پاسخ