خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

دلم تنگه نخون آواز رفتن

بالاخره لحظه رفتنش رسیده. همون لحظه ای که برای همه کسانی که میخان از عزیزی جدا بشن خیلی سخت و غم انگیزه,
مخصوصا اگر لازم باشه که برای دیدار بعدی زمان زیادی بگذره.
اما بعضی از رفتنها دست ما نیست.
چمدون سبز خوشرنگشو باز کرده و داره وسایلی رو که با خودش آورده بود با دقت داخل اون قرار میده.
یه گلاب پاش زیبا, چند پیراهن خوش نقش, یه دیوان حافظ, یک شیشه عطر و یه سری وسایل دیگه.
بعد در چمدونو می بنده و کناری قرارش میده. با لبخندی تلخ میگم عجب زود گذشت! چه قدر خوشحال بودیم که تو پیش ما بودی.
چه قدر برامون قصه و خاطره گفتی! چه قدر به گردش رفتیم! به جنگل و کنار دریا و دامن طبیعت. چه قدر به کوه و به دل دشت رفتیم و چه قدر اونجاها عکس گرفتیم و خاطره سفر نوشتی!م
می دونم طبق دفعات قبلی که بدیدن ما اومده بود در همین زمان تصمیم به رفتن می گرفت
و اصرار هم بی فایده است چون این رفتن برای ما هم عادت شده,
که آخر زمستون بیاد سه ماهی بمونه و بعد سوار قطار فصلها بشه و بره.
پس آماده میشم که برای بدرقه او به ایستگاه قطار برم.
بدرقه ای هم تلخ و هم شیرین. تلخ از بابت رفتنش و شیرین به امید دیدار در سال بعد و آغاز شور و نشاطی دیگه.
موقع رفتن میگه خیلی هم دلگیر نباش.
وقتی من برم یه مهمون مهربون و خوب دیگه بخونتون میاد
که می تونه برات خیلی خیلی بیشتر خاطره سازی کنه.
برات سوغاتیهای زیبا میاره. بیشتر به گردش میری. فصلی که کودکیتو به یادت میاره. آبتنی تو حوض خونه و بستنی یخی و خوردن هندوانه توی حیاط زیر سایه درخت.
و من با خودم فکر می کنم عجب رفت و اومد و تغییر زیبایی !و با خودم زمزمه می کنم:
سرسبزترین بهار تقدیم تو باد!.

۲۰ دیدگاه دربارهٔ «دلم تنگه نخون آواز رفتن»

تو رو خدا بذارید بره. تابستونم کم محلی کنید زودتر بره که تا منو نکشه دست بردار نیست خخخ
ای کاش زودتر پاییز و زمستون بیاد که با گرما میونه خوبی ندارم
فصل تابستون که واقعا نفسگیره.
هی می خوام منفی نگم ولی مگه آخه میذارید ههههه
خب چه کار کنم نمی تونم در رابطه با تابستون و گرما مثبت نگر باشم و حس خوب داشته باشم.‌ازت بدم میاد ای تابستون خخخخ

سلام اتفاقا و با کمال تأسف من با نظر شما مخالفم برای اینکه بهار و تابستون و مقداری هم از فصل پاییز بخاطر سرد نبودن هوا و اینکه آدم میتونه به راحتی از خونه بیاد بیرون رو دوست دارم درسته که خیلی گرمه و پر از حشرات موزی هست ولی عوضش آدم یه احساس بالا بالایی میکنه انگار تو آسموناست ولی پاییز و وایی زمستون! نگو! من که احساس میکنم افتادم ته یه چاه نمور و باریک و تاریک و خیلی تنگ! اینقدر دلم میگیره که هرچی میخوام گریه بکنم هم نمیتونم هم بغضهام تمومی نداره!

پسرم من معاونمو باید تابستونا هم برم.
حضور در مدرسه بدون دانش آموز و حیاطی داغ از تابش خورشید اصلا برام جذابیت نداره.
به حیاط مدرسه نگاه میکنمو نور آفتاب چشامو اذیت میکنه با خودم میگم یعنی این همون حیاطه که اون آسمون و بارونو به خودش دیده. چی میکشه حالا
خلاصه من و حیاط مدرسه ثانیه شماری میکنیم بارون و پاییز و بچه ها دوباره بیان

سلام
نه! نمیشه تابستون رو دوست نداشت!
از گرمای کلافه کننده ش اگر بگذریم. من ادعا میکنم پادشاه فصل ها.. تابستان!
به دلایلی دوسش دارم.
حالا جدای از تعصبی که به تابستون دارم خخخ
همه ی فصل ها قشنگه. بهار، پاییز و زمستون.
دلتون گرم به لطف خدا!

سلام بر بانو ریحان هممحلی خوب و مهربان و خوشذوق بهر حال تابستون میاد با لذتهای خاص خودش یاد طعتیلات مدرسه بازیها و شادیهای کودکی بخیر و یک تبریک بمتولدین و عاشقان این فصل گرم و زیبا شاد باشید و موفق

آفرین !خیلی خوب بود و خاطره انگیز .تابستون توی تهران لطفی نداره ولی توی شهرستون های شمال و غرب یه چیز دیگه سَت و مخصوصا منطقه آذربایجان .اهر ،کلیبر ،هریس و اطراف تبریز و اردبیل و انگار دارم همه شو نام می برمآآآ!!!

با سلام و تشکر خوب مینویسید ولی خیلی مختصر نوشتید البته فصل تابستان خوبست در صورتی که برنامه ریزی شده باشد و امکانات لازم هم وجود داشته باشد به هرحال امیدوارم که دانشآموزان و دانشجویان عزیز از فصل تابستان بخوبی استفاده کنند و به قول معروف حالشو ببرند موفق باشید

سلام !از راهنمایی تون متشکرم .سو تفاهم شده بود .ازتون عذر میخوام .
.
.
.
قدیما یادش بخیر !ابتدایی بودم و اون موقع ها هم هوا خیلی خوب بود و هم آدما مهربون و همدل بودن .من هر سال یه ماه میرفتم تبریز خونه دایی و خاله و عمه ام که هنوزم وقتی به خوشی های اون وقتا فکر میکنم ،گل از گلم میشکفه و دلم میخواد باز بچه بودم و بازم میشد که اون روزا رو تجربه کنم ..واقعا یادش بخیر !!!!

سلام بر جناب گوشه نشین ممنون از حضور و نظرتون این مختصر وداعی بود با فصل بهار که من میخواستم ضمن اراعه مطلب از اطاله کلام جلوگیری کنم تا از حوصله دوستان خارج نباشد چون خیلی از ما حوصله و یا فرصت خواندن مطالب بلند مخصوصا در فضای مجازی را نداریم باز هم متشکرم از حضورتون شاد باشید

سلام بر شما بانوی گرامی بله بعضی از خداحافظییها خیلی سختند مثل همین خداحافظی از فصل بهار و پیوستن بتابستان گرم و داغ و البته پرخاطره تابستان خود را چگونه گذراندید موضوع همیشگی انشا در شروع سال تحصیلی

پاسخ دادن به حمیدرضا آب روشن لغو پاسخ