خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

آنگاه که به لطف قوانین ناعادلانه، حتی نمیتوانیم یک صندوق امانات از بانک دریافت کنیم. آیا نباید به دنبال نقد‌کردن حقمان برخیزیم؟

صبح روز یکشنبه، تلفن خونه رو برداشتم و شماره 362221… رو گرفتم.
بعد از خوردن بوق آزاد کسی پشت خط گفت: سلام. بفرمایید.
سلام. ببخشید مزاحم شدم، من فروزش هستم، از اهواز تماس میگیرم، اونجا بانک تجارت شوشتر هست؟
بله بفرمایید.
خواستم ببینم آیا شما صندوق امانات دارید؟
بله
آیا در حال حاضر صندوق خالی هم دارید؟
بله. در سه سایز مختلف داریم.
جناب ببخشید، میتونم فامیلتون رو بپرسم؟
چرا؟ برای چی؟! ؟
ببینید من نابینا هستم و میخوام از اهواز بیام شوشتر.
قابل توجه دوستان، فاصله بین شوشتر تا اهواز حدود 100 کیلومتره.
خب تشریف بیارید.
نه، میخواستم مطمئن بشم که اگه صندوق خالی دارید و واسم نگه میدارید، فردا بیام، آخه الان دیره و بیشک به تایم اداری نمیرسم.
من مهدی‌پور هستم، فردا مرخصی دارم، شما تشریف بیارید پیش خانمه حبیب‌پور واستون کار رو انجام میدن.
خب لطفا میشه بگید که مدارک چی باید بیارم؟
بله. دو قطعه عکس، کپی شناسنامه، کارت ملی، مُهر مخصوص نابینایی و مبلغ 1 ملیون و 200 هزار تومان وجه جهت افتتاح حساب و گرفتن صندوق.
باشه، پس مشکلی نیست که؟ .
نه اصلا.
با خوشحالی تلفن رو قطع کردم و به همسرم گفتم که بالاخره تونستم یه صندوق کوچیک بگیرم که دیگه خیالمون راحت باشه. فردا باید برم شوشتر.
دوشنبه صبح زود از خواب بیدار شدم و با خودم گفتم: قبل از اینکه برم، بهتره اول با بانک ملی اهواز هم تماس بگیرم، آخه تقریبا همه بانکهای اهواز رو سر زده بودم.
تلفن بانک ملی شعبه 24 متری اهواز رو پیدا کردم، تماس گرفتم و سوالم رو پرسیدم.
گفت: باید بیایید اینجا .
گفتم: اگه ممکنه اول بگید دارید یا نه، بعد بیام.
گفت: الان میگیم نداریم ولی شاید داشته باشیم .
با کمی تعجب گفتم: خب یعنی چی! یا دارید یا ندارید دیگه!!!
گفت: نه، باید تمام تایم اداری رو اینجا باشید، که شاید یه صندوق خالی بشه.
گفتم: ببینید، من نابینا هستم و میخوام مطمئن بشم، بعد بیام، آخه مقداری طلا هم باید همراه خودم بیارم، برام یکم سخته، اونم تو این اوضاع نا امنی اهواز.
گفت: چرا یکی داریم.
گفتم: میشه شرایطش رو بگید.
گفت: با فلان شماره … تماس بگیر.
تماس گرفتم، بگذریم که جواب نداد و با بغل دستیش تماس گرفتم، تا بالاخره موفق شدم با فرد مورد نظر صحبت کنم.
بله، یه صندوق خالی داریم، اما حدود 24 ملیون تومان واستون آب میخوره، یعنی باید این مبلغ رو نزد بانک ما ودیعه بذارید.
تلفن رو قطع کردم و گفتم هیچ جا شوشتر خودمون نمیشه.
مجدد با تلفن 362221… تماس گرفتم.
سلام. میتونم با خانومه حبیب‌پور صحبت کنم؟
ایشون معاون بانک هستند. سرشون شلوغه، اگه امری دارید، بگید من بهشون میگم.
ماجرا رو دوباره توضیح دادم، میخوام از اهواز بیام و نابینا هم هستم، صندوق خالی دارید که بیام یا که نه؟
بله، ایشون میگن، تشریف بیارید، دیروز آقای مهدی‌پور سفارشتون رو کردند.
سریع یه اسنپ گرفتم به مقصد ترمینال شوشتر.
در ترمینال سوار یه ماشین سواری شدم، بعد از گذشته حدود یک ساعت و 15 دقیقه، رسیدم شوشتر.
چون یه مقدار طلا هم همراهم بود، بلافاصله بعد از پیاده شدن، یه ماشین دربست کردم به سمت بانک تجارت شعبه مرکزی.
وارد بانک شدم و بدونه نوبت به سراغ خانومه حبیب‌پور رفتم. چون مشتری داشتند، حدود نیم ساعتی منتظر شدم تا نوبتم شد.
سلام کردم و گفتم: من فروزش هستم که صبح باهاتون تماس گرفتم.
مورد استقبال ایشون واقع شدم. گفتند: اول باید یه حساب باز کنید.
گفتم: بله حتما، این هم مدارک که کامله.
گفت: باید فرم پر کنید اول برای افتتاح حساب و بعد هم چند فرم پر کنید واسه درخواست صندوق.
باز هم نابینایی و معضل پر کردن فرمها.
گفتم: خانومه حبیب‌پور من نمیتونم فرمها رو تکمیل کنم.
گفت: خب از مشتریان کمک بگیرید.
گفتم: آخه پنج تا فرم هستند، چند تا رو بگم واسم پر کنند، زیادن آخه!
گفت: اشکال نداره، میدم همکارم براتون پر کنه.
بعد گذشت چند دقیقه، فرمهای تکمیل شده رو تحویل من دادند، مجدد به خانومه حبیب‌پور مراجعه کردم و گفتم: بفرمایید این هم فرمها.
گفت: خب صندوق میخوای؟
گفتم: بله لطفا.
پرسید، چرا اهواز نگرفتی؟
پاسخ دادم که پر بودند و نتونستم بگیرم.
با کمی مکس گفت:نابینا هستید؟
بله. هم دیروز و هم امروز که تماس گرفتم، عرض کردم خدمتتون.
باشه، صبر کنید تا با رییس تماس بگیرم.
تلفن رو برداشت، سلام داداشی. ببخشید مزاحمت شدم، یه نابینا اومده و میخواد صندوق بگیره، چکار باید بکنیم؟
آها، خب بنده‌خدا از اهواز اومده.
واقعا؟! خب حالا باید چکار کنه؟
گناه داره، آخه دو بار هم تماس گرفته و بچه ها بهشون نگفتند.
خب نمیشه حالا واسش یه کاری کنیم؟
آها، باشه، ببخشید مزاحمت شدم، خدا نگهدار.
من کاملا دوزاریم افتاده بود که چه اتفاقی در انتظارم هست.
پرسیدم چی شد؟
آقای فروزش من واقعا شرمندم
چرا؟ چی شده؟
رئیس بانک میگن که صندوق امانات به نابینا نمیدیم.
یعنی چی نمیدیم!؟ چرا؟
خب نمیشه دیگه.
خب من باید چکار کنم؟
شما باید یه وکیل رسمی با اختیار تام به ما معرفی کنید.
خب بعد چی میشه؟
بعد اون وکیل همون اختیاری که شما دارید، رو هم داره.
یعنی اون میتونه بیاد صندوق رو خالی کنه؟
خانومه حبیب‌پور با کمی مکس گفت: متاسفانه بله.
با کمال نا امیدی سرم رو پایین انداختم، دیگه هیچ کاری واقعا ازم ساخته نبود.
گفتم: آیا شما اگه جای من بودید، کسی رو میشناختین که بهش اعتماد کنید و تمام زندگیتون رو بدین دستش ؟!
نه متاسفانه، کاملا حق با شماست.
گفتم: پس چرا این درخواست رو از من میکنید؟
خواست توجیه کنه و گفت: آخه ببینید، صندوقهای ما زیر زمین هستند و پله داره ممکنه زمین بخورید .
خب زمین خوردن من، شکستن دست یا پای من به شما چه ارتباطی داره؟!
نه خب، آخه ممکنه وقتی بخواید طلا یا چیزی رو بذارید تو صندوق، یه تکه ازش کم یا زیاد بشه، چون نمیتونید ببینیدش.
گفتم: اینم مشکلی نیست، من مینویسم، امضا، مُهر و انگشت میزنم که هر اتفاقی بیفته، مسئولیتش با خودم هست.
نه. واقعا شرمندم، میدونم از اهواز اومدید ولی واقعا نمیشه کاریش کرد.
با کمال ناامیدی سرمو پایین انداختم و گفتم: خدا حافظ ولی کاش دلیل موجه و قانع کننده‌ای داشتید.
بازم میگم، معذرت میخوام، آقای مهدیان کمکشون کنید تا دم در.
ممنونم. خودم میتونم برم، تشکر.

خب دوستان من این ماجرا رو اینجا نگفتم، که بخوایم با هم هم دردی کنیم.
نگفتم، که بخوایم بگیم، آره واسه منم اینطوری بود و شد.
نگفتم، که بگیم بابا این چه دولتیه، این چه کشوریه.
خواستم که با هم هم‌فکری کنیم، تا راهی پیدا کرده و شاید بتونیم این گونه قوانین رو اصلاح کنیم.
آخه ما هم حق داریم، که از کوچکترین حقمون به نفع خودمون استفاده کنیم.
خواهش میکنم کسانی که ازشون کاری بر میاد، مثل دوستانمون در روزنامه ایران سپید یا دوستان حقوق‌دانمون بیایید و برای اصلاح این قوانین به کمک هم اقدامی کنیم.

۲۰ دیدگاه دربارهٔ «آنگاه که به لطف قوانین ناعادلانه، حتی نمیتوانیم یک صندوق امانات از بانک دریافت کنیم. آیا نباید به دنبال نقد‌کردن حقمان برخیزیم؟»

سلام با اون قانونی که تصویب شده توسط بانک مرکزی نمیشه کاری کرد؟
من یه بار برای حساب باز کردن بهم گیر دادن اون رو بهشون نشون دادم و گفتم که ببینید این رو بانک مرکزی تصویب کرده دیگه گیر ندادن.
بخشنامه ی بانک مرکزی برای امور بانکی نابینایان

سلام. ولی همه بانکها این شکلی نیستن. ما وکیل میگیریم فقط برا امضا نه این که اختیار تام داشته باشه. تازه اونم تا کارمندهای بانک مطمئن نشن که قابل اعتماده حق وکالت بهش نمیدن. تو شهرستان ما معتقدن که نابینا شخص کامله و نیاز به امین و وکیل نداره. مثلا خود من حساب سیبام را بدون داشتن امین یا وکیل باز کردم. خواهرم دوتا دست چک داره اگرچه وکیل گرفته مثلا ولی بانک اجازه نمیده وکیل جاش امضا کنه. بعد از فوت پدرم خودمون کلی اصرار کردیم تا سرپرستی را دادن به مادر. گفتن شما ناتوان نیستید و نیازی به سرپرست ندارید. اگه تو اهواز یا خود خوزستان انجمن نابینایانی داشته باشه که تلاش کنه روز های عصای سفید از هر سازمانی مسئول مقام بالاش را دعوت کنه و با نشان دادن استقلال نابینایان به اونها براتون فرهنگسازی کنن همه چی به مرور زمان درست میشه.

سلام خانومه شیده همانطور که در کامنت بالا و در پست هم گفتم منظور حساب دسته چک و سیبا نیست صندوق امانات هست که وکیل تام الاختیار میخواد که باید ثبتی بهش وکالت بدی .
مرسی از حضورتون.

سلام خوبی شهاب؟
می دونی بدبختی کجاست؟ این جاست که کارمندان سلیقه ای عمل می کنن یعنی هر کارمند بانک هر طور که عشقش بکشه عمل می کنه من شرط می بندم اگه به این آقای رئیس بگی به من دستور العمل یا بخشنامه مربوطه را نشون بده چیزی واسه ارائه نداشته باشه. واسه حرفم هم دلیل دارم مثلا توی یه بانک به نابینا صندوق امانات نمیدن یا حتی اجازه افتتاح حساب نمیدن ولی توی یه بانک دیگه به یکی از دوستام که اتفاقا نابینای مطلق هم هست اجازه صدور چک دادن و مثل ریگ چک می کشه تازه چندتا دسته چک داره

شما اول در بورس یک کد کاربری باز کن . بعد در صندوق های e t f سکه ذخیره کن . چند تا مزیت داره که صندوق بانک نداره . ۱- امنیت داره ۲ هیچ هزینه ای بابت نگهداری نمی دهی ۳ بطور آنلاین می توانی سکه یا شمش طلا را معامله کنی . فقط موقع خرید و فروش بانک کارگذار یک کوچولو کارمزد می گیره .

سلام.
واقعا به حد تصعید رسیدم.
یعنی قشنگ تبخیر که شدم هیچ دوباره دارم می جوشم.
واقعا آدم مغزش می پکه این چیزا رو می شنوه.
خیلی شیک و فانتزی آدمو بازیچه می کنند.
مگه میشه هیچ قانونی نباشه …
حتما باید پادزهری باشه.
نمیشه زهر
بپاشنو دمشونو بزارن روی کولشون و … برن که…

سلام. واقعا بایستی تأسف خورد که تو مملکت ما بایستی اینطور نابینا رو بدون دلیل بیخودی اذیت کنند. برای من این سؤال پیش اومده که چطور نابینا نمیتونه صندوق امانات داشته باشه ولی افراد دیگه بایستی داشته باشند. کاش واقعا کسی از کارکنان روزنامه ایرانسپید این موضوع رو پیگیری کنند و این مشکلات دیگه پیش نیاد

سلا. حتما سوال کنید که بر اساس کدوم قانون، بخشنامه یا دستورالعمل این اجازه رو ندادن. اگه پاسخی دادن که اون قانون مشخص باید به چالش کشیده بشه. اگر نه که با بازرسی بانک مربوط در مرکز استان تماس بگیرید و مشکل رو مطرح کنید. اگه حل نشد موضوع رو رسانه ای کنید و همه با هم برای رفعش خواهیم جنگید.

سلام.
من اینجا یک موضوع رو نمیتونم بپذیرم.
اونم اینه که:
چطوری بار اول و دوم که باهاشون تماس گرفتین این موضوع رو مطرح نکردن؟
اگه چنین قانونی وجود داره که همون بار اول که تماس گرفتین و بهشون گفتین نابینا هستین، باید بهتون میگفتن ما قانون داریم که نابینا نمیتونه صندوق امانات داشته باشه،
نه اینکه آدرس بهتون بدند و بعد از چند بار تأکید شما بر نابیناییتون و از شهر دور اومدنتون، بهتون بگن تشریف بیارین!
تازه وقتی تشریف بردین و گفتین نابینا هستین و نمیتونین فرم پر کنین، و اونا هم گفتن اشکالی نداره به همکارامون میگیم براتون پر کنن.
بعد از انجام این همه مراحل، تازه یادشون افتاده چنین قانونی دارن!
اولا که نباید چنین قوانینی وضع کنن، بعدم اگه وضع کردن باید با همون اولین تماستون بهتون میگفتن و شما رو برای موضوعی که خواسته شما هست، ولی قوانینشون اجازه نمیده درباره نابینا به انجام برسه رو به بانک دعوت نمیکردن!

سلام خانومه آیت بله دیگه یکی از مشکلات همینه که اطلاع از قوانین ندارن فقط با پارتی بازی اومدن سر کار بدونه اینکه از قوانین آگاه باشن.
به هر حال امیدوارم این مشکلات دیگه به وجود نیاد.هرچند آرزویی بیش نیست.
موفق باشین.

سلام. چه تأسف بار! اون طور که من متوجه شدم ظاهراً بانکهای مختلف شرایط متفاوتی برای اجارۀ صندوق امانات دارن. و فکر میکنم بخشنامۀ واحدی در این مورد نداشته باشیم. مثلاً بانک کشاورزی از نابینایان و بی سواد ها امین خواسته، بانکهایی مثل پاسارگاد، گردشگری و پست بانک برای اجاره بها برای معلولین و جانبازان ۵۰ درصد تخفیف قائل شدن، اما بانک تجارت توی وبسایتش اصلاً شرطی رو جزء شرایط اجارۀ صندوق برای نابینایان قید نکرده! با این اوصاف احتمالاً مشکل شما با مراجعه به بازرسی بانک فعلا حل بشه!

سلام شهاب جان. به نظر من، همون طوری که بعضی از دوستان گفتن، اول باید دید آیا واقعاً چنین قانونی وجود خارجی داره یا نه. بعدش اگه وجود نداشت از طریق سرپرستی بانک توی اهواز پیگیر بشی. اگه هم وجود داشت، که بعید میدونم، اونوقت دیگه حل کردنش کار حضرت فیله.

ربط چندانی به موضوع نداره ولی چند روز پیش که منو توی پارک آبی راه ندادن، وقتی پیگیر شدیم گفتن یه بار یه نابینا اومده اینجا و روی پله های سرسره لیز خورده و پاش شکسته. بعدشم رفته از دست ما شکایت کرده. ما هم از ادارۀ استاندارد پرسیدیم و گفتن میخواستید نابینا راه ندید. یعنی ظاهراً هیچ قانون مصوبی برای این ممانعت وجود نداره.
حدس من اینه که توی این مورد هم چنین شرایطی حکمفرما باشه.

دیدگاهتان را بنویسید