خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

برفی

با صدای پارس رکس و باک از خواب بیدار شدم.
رفتم توی حیاط ببینم چه خبره.
دیدم یه سگ غریبه پیش رکسه و باک هم داره به شدت پارس می‌کنه.
رکس معمولا، بازه و باک معمولا، بسته.
پرسیدم: چکار می‌کردند؟ معاشقه می‌کردند؟ گفت: نه. گفتم: دعوا می‌کردند؟ گفت: نه. فقط حرکت می‌کردند. راه می‌رفتند.
یه سنگ برداشتم پرت کردم طرفشون. باهم رفتند.
صبح که رفتم بیرون دیدم سگ غریبه هنوز پیش رکسه.
یه شاخه از درخت کندم رفتم طرفشون تا غریبه رو دور کنم.
رکس که منو با شاخه دید فرار کرد اما سگ غریبه خوابید روی زمین.
تعجب کردم.
با خشم گفتم: زده بودیش. دیشب تو اونو زده بودیش.
گفت: نه. مطمئن بودم که سنگ بهش نمیخوره.
شاخه رو آروم به پشتش کشیدم. حرکت کرد.
حرکتی عجیب! عجیب اما آشنا!
چقدر نرم و زیبا بود.
دیدم وقتی حرکت می‌کنه اول با دستاش زمین رو لمس میکنه بعد میره جلو. شک کردم. به چشمای نازش که نگاه کردم. همه چیز رو فهمیدم.
سگ، نابینا بود.
برادرم به اینجای قصه که رسید، رو برگردوندم تا حلقه اشک رو توی چشمم نبینه.
البته صدای خودش هم می‌لرزید.
می‌گفت: اسمشو گذاشتیم برفی.
به همسرم گفتم مقدر شده ما ازش پذیرایی کنیم.
میگفت: خدا رو شکر کردم که سگ خونه ما رو پیدا کرده و به اینجا اومده.
جمله آخرش خیلی منو تحت تأثیر قرار داد.
او گفت: زمانی که مسئله نابینایی مطرح میشه، من در خودم تکلیف دیگری احساس میکنم. تکلیفی از جنس تعهد.

۱۴ دیدگاه دربارهٔ «برفی»

سلام.
کلمات قالبی هستند که انسان مکنونات قلبیش را در آن میریزد تا احساسش را بیان کند. هرگز ما نخواهیم دانست در قلب کسی که احساسش را در قالب کلمه ای بیان می‌کند چه می‌گذرد. فقط شاید بتوانیم به کمک لحن صدا یا حالت چهره
کمی از آن با خبر شویم که آن هم بیشتر وقتها در بیان نمی‌گنجد.

وای بمیرم. خدا رو شکر که اینطور نشد. بله سگ نابینا خیلی غم انگیزه.
البته من این قاعده رو میشناسم که به طرف سگها سنگ پرتاب میکنند و یا خم میشن و حالت برداشتن سنگ رو نشون میدن تا سگ از اونجا دور بشه. در هیچ یک از این موارد هدف، زدن سنگ به سگ نیست فقط میخوان اونو بترسونن تا از اونجا دور بشه یا بهشون نزدیک نشه.

پاسخ دادن به m.aliwerdi لغو پاسخ