سلام به شما، متشکرم از نکاتی که اشاره کردید.
در خصوص شرکتهای سرمایه گذاری گفته های شما را کامل می کنم.
چند نوع شرکت سرمایه گذاری داریم که اتفاقا بدون ریسک هم هستند و سود ثابت هم میپردازند.
البته به این دلیل متذکر میشوم که افرادی که از امکانات حد اقلی بازار سرمایه خبر ندارند آگاه باشند شرکت های بدون ریسکی هم داریم که بازدهی خوبی دارند
سرمایه گذاری در صندوقهای در سهام دارای ریسک خاص خودش است و توصیه به سرمایه گذاری در صندوق های بدون ریسک همیشه بوده، هست و خواهد بود.
ما همچنان طبق روال قبل به سرمایه گذاری در بورس توصیه میکنیم. البته یادمان نرود که توصیه ما به سرمایه گذاری برای افراد تازه وارد، خرید عرضه های اولیه و سرمایه گذاری در صندوق های با درآمد ثابت است که بدون ریسک هستند و سود قطعی دارند.
متاسفانه افرادی هستند که در کمال ناباوری مشاهده می کنیم نه تنها نوک انگشتان دست فرد اشاره کننده را نمیبینند بلکه زاویه دیدشان به نوک بینی مبارکشان ختم می شود.
البته از افرادی که تنها در اوقات همیشه فراغتشان خیره به نوک بینیشان هستند انتظار بیشتری نداریم که عمیق تر فکر کنند.
این افراد که تمایل شدیدی به گردآوری یک سری افراد ساده دل در اطراف خود دارند، به راحتی با کلمات درام نمایشی همچون یک کاسه داغ تر از آش خودشان را سر هر سفره ای می چپانند.
این معرکه بگیر ها مغالطه گران خوبی هم هستند و انرژی زیادی دارند که بیل زنان، تلاش کنان، موفق شوند از کاه کوه بسازند.
بارها و به کرات گفته ام و گفته ایم که اگر دانش کافی در بورس ندارید با خرید عرضه های اولیه و صندوق های با درآمد ثابت فعالیت خود را آغاز کنید.
معرکه بگیرها با سفسطه گری هدف اصلی ما که آموزش و سرمایه گذاری بدون ریسک در همان دو مورد بالایی را حذف کرده و
تخیلات خود را با چاشنی من منم من چند منم، این مدرکم رو سر درم، این دست خطم، این دو کتابم خوانده ام، ببین چقدر تحلیل گرم،
که شعار تمامی معرکه بگیر هاست را فریاد زنان به خورد باقی ساده دلان می دهند تا آنها را گمراه کنند.
این دسته از افراد با اینکه حتی شاید کد بورسی هم ندارند و حتی فرق صندوق ها را هم نمی دانند جالب اینجاست که نتیجه گیری و تحلیل و بررسی هم می کنند.
البته این دسته از افراد کلا به عمق دقت ندارند.
آن ها همیشه در پیچو خم اثبات گفته هایشان بین مباحث مختلف تاب می خورند و کله ملق زنان در جستجوی یک اشتباه دنیای اطرافشان را می کاوند.
مثال جالب و ساده ای می زنم. خب وقتی به مدرسه می رویم یا حتی به دانشگاه، با مجموعه ای از کتب که محتوای متفاوتی دارند مواجه می شویم،
این افراد نوک دماغی فکر می کنند اگر کسی نمره ۱۵ از زیست شناسی دارد حتما نمره ریاضیاتش هم ۱۵ است یا حتی شاید نمره ورزشش هم لابد ۱۵ است
کلا معیار، نوک دماغ این دوستان است که ابزاریست جهت سنجش سواد دیگران.
البته همین افراد در گام بعدی وارد مبحث بورس که می شوند از بین تقریبا ۵۰۰ شرکت فعال در بورس نام فلان شرکت را به عنوان شرکتی که کلا سهامش دارای حباب است معرفی می کنند و نتیجه می گیرند که کل سهام ها در بازار بورس دارای حباب هستند.
در گام بعدی می شنویم که فلانی تحلیلی از بازار سرمایه داشته و زمانیکه مدرک دانشگاهی اش را جویا می شویم به یک جمله می رسیم: فلانی با تمام من من منم هایش مدرکی بی ربط و بسیار بی ربط تر از آنچه فکرش را بکنید دارد که به بورس هم نزدیک نیست.
حدس می زنم اگر بخواهیم کنجکاوی هم بکنیم می بینیم در اوقات فراغتش، کار مفیدش پختن کتلت بوده و تمام دغدغه هایش این بوده چطور از کتلت گوشتش یک ساندویچ بسازد که تا رسیدن به پارک از همه زوایایش سس تراوش نکند.
یا اگر خواسته تنوعی بدهد، نشسته کتابی خوانده تحت عنوان: چگونه پر شدن آفتابه را از نوک دماغمان حدس بزنیم.
تهش هم به قرارداد کاری اش سر زده و کتابش را برگردان کرده. خب این هم توفیقیست اجباری که کتاب بخواند.
البته من به این دسته از فلانی ها شکلک گل تقدیم می کنم. می دانم پر کردن اوقات فراغتشان به شدت کلافه شان کرده اما نیاز می بینم شفاف سازی های مورد نیاز را انجام دهم.
می دانیم در مبحث بورس، روانشناسی بازار سرمایه به شدت مهم است، بنابر این در تکمیل آموزش ها باید شفاف سازی و روانشناسی بازار نیز جایی داشته باشد.
خب نتیجه اینکه با خواندن اجباری دو کتاب واقعا نمی شود تحلیلگر شد. آن هم بدون آموزش. قرار نیست چون ما می توانیم با سرچ زدن در گوگل با طرز تهیه کتلت گوشت آشنا شویم، پس می توانیم با خواندن یکی دو کتاب بی ربط تحلیلگر هم شویم.
مثالی می زنم مرتبط با گفته هایم:
وقتی دانشمان در حد سرچ زدن در گوگل باشد، وقتی هدفمان این باشد بنویسیم: هی گوگل! بگرد و یک نماد پیدا کن که من بتوانم چند خطی کودکانه خط خطی کنم. تا بگویم: هی بازار بورس! دماغت سوخت. فلان نمادت که فکر کرده ای خیلی زرین است، زرین که هیچ، کلا دماغ سهام دارانتان را هم سوزانده.
مثلا این نماد زرینتان ظرف سه ماه بیش از ۳۰ درصد زیان داده.
خب اینجاست که من باید شفاف سازی کنم و بنویسم اگر آموزش دیده بودید و گوگل بازی را کنار می گذاشتید به نکات زیر می رسیدید.
من زاویه دیدم را از نوک دماغم دورتر می گیرم و حتی از نوک انگشتانم هم فراتر می روم و به ۱۲۴ روز قبل می نگرم.
جهت اطلاع به گوگل بازان گرامی می نویسم روز کاری یعنی شما روزهای پنجشنبه و جمعه به اضافه روزهای تعطیل را حذف کن و ماشین حساب را روشن کن.
نکته، تحلیل این نماد از کندل چند روز قبل حساب شده.
۱۲۴ روز کاری قبل قیمت هر برگ سهام این نماد ۴۷۷۳ ریال بوده.
خب ظرف مدت ۶۶ روز کاری با نوسانات کاهشی و افزایشی می بینیم قیمت هر برگ سهم این نماد زرین، به محدوده دقیق ۳۴۸۹۰ ریال رسیده و دقیقا متناسب با اتمام موج خود وارد اصلاح شده.
در ادامه ظرف ۵۶ روز کاری به قیمت فعلی خود در محدوده ۱۶۸۵۰ ریال رسیده.
اگر بنشینیم و این اعداد را به دست یک کودک هشت ساله بدهیم با یک حساب سر انگشتی به شما درصد سود دهی را اعلام می کند.
جهت شفاف سازی توصیه می کنم به افراد بی دانش که با سرچ در گوگل به اعداد دیکته ای می رسند گوش فرا ندهید و سرمایه خود را مطابق با توصیه های آب دوغ خیاری و کشککی این افراد به حراج نزنید.
البته به کرات هم دیده ایم این دسته از افراد گاهی در بحث ادبیات، گاهی تاریخ، گاهی در مباحث سیاسی، گاهی در خصوص دین و مذهب، دیده شده در خصوص مباحث روانشناسی هم ایده و نظریه و این ها ثبت کرده اند.
البته نیاز نیست که بگویم در علم اقتصاد و خلاصه بسته به فراغتشان در هر زمینه ای ادعای دانستنشان گوش فلک را کر کرده است.
این روزها هم به وفور مشاهده کرده ایم در تحلیل بنیادی، تکنیکال و روانشناسی بازار سرمایه هم نظریه های کلکسیونی داده اند.
خب این دسته از افراد همیشه در نقطه، ویرگول و اینتر زدن برای کوچ به سطر یا پاراگراف بعدی می مانند
بنده شخصا ترجیح میدهم از این دسته افراد برای ویرایش، سطر و ستون بندی نوشته هایم استفاده کنم که سودشان در این جایگاه بیش از جایگاه فعلیشان است.
از اینکه به راحتی می شود ذهن در سطح جا مانده شان را به بازی گرفت و هدایت کرد بسی خوشحال و خرسند و این هاییم.
البته این هم شیوه ایست جهت به حرکت در آوردن این دسته افراد برای مطالعه بیشتر در زمینه بورس که خب این دقیقا خواسته و هدف شخصی بنده است. معتقد هستم شیوه آموزش برای هر دسته متفاوت است و این شیوه نوین هم خدا را شکر جواب داده.
حال به بازدهی سرمایه اندکمان در بازار بورس می پردازیم.
فرض بر اینکه ما ۵میلیون پول نقد را به جای اینکه در بانک بکپانیم بیاوریم و عرضه های اولیه بخریم.
نتیجه را در زیر می توانید ببینید.
فقط یک نکته طلایی، وقتی شما پول نقدتان را به بانک می سپارید برای به دست آوردن یک سود حد اقلی نباید یک سال یا بیش از یک سال به آن دست بزنید.
لطفا عین این نوک دماغی ها بازدهی بورس را در یک ماه و دو ماه نبینید.
لطفا وقتی در گوگل سرچ می زنید بازدهی سه ماهه را ملاک قرار ندهید کمی فراتر بروید بلکه فراتر از نوک دماغمان هم شاید دنیای دیگری باشد که گفتگو در موردش منطقی تر به نظر بیاید.
حال به سراغ دنیای عرضه های اولیه می رویم.
نماد نوری
از ۳۱,۸۲۷ریال به
۲۰۸,۹۸۰ ریال، کمتر از یک سال
وآوا
از ۲,۱۶۰ ریال به
۲۳,۵۲۷ ریال زیر یک سال
شستا
از ۸,۶۰۰ ریال به
۶۵,۸۰۰ریال زیر ۶ ماه
کلر
از ۲۹۵۰۰ ریال به
۱۰۹,۷۰۰ ریال زیر هشت ماه
فروی
از۲۹۵۰۰ ریال به
۹۲,۴۹۰ ریال زیر هشت ماه
دتوذیع
از قیمت ۲۳۰۰۰ ریال به
۱۱۳,۲۶۷ ریال زیر یک سال
کویر
از ۶,۲۵۰ ریال به
۵۸,۵۰۰ ریال یک سال
فسازان
از ۸۴۰۰ریال به
۴۷,۷۸۰ ریال یک سال
دره آور
از ۳۱۵۰ریال به
۶۷,۲۰۰ ریال یک سال
جم پیلن
از ۲۲۵۰۰ ریال به
۱۰۶,۴۹۰ ریال یک سال…
البته این بازدهی تنها مورد کوچکی از نمادهای موجود بوده.
یک فرد دارای هوش اقتصادی، با کمی فکر کردن به این نتیجه می رسد که با پول اندکی که در دست دارد به سمت بانکها روانه شود یا با خرید عرضه های اولیه ثابت کند که دید و فکری اقتصادی دارد و خودش را از دسته نوک دماغی ها که فقط توان دیدن پره های بینی خودشان را دارند جدا کند.
حال یک سوال، آیا با پول اندک واقعا می شود سکه یا خانه و یا شاید خودرو خرید؟
یک پاسخ کوتاه برایتان می نویسم:
حتی اگر شما سال قبل سکه ای خریداری کرده بودید، آن هم خوش بینانه می گویم اگر شانس می آوردید در زمان مناسب سکه ای را ۵ میلیون خریداری می کردید، حال پولتان به زور و با کلی استرس ۱۴ میلیون شده بود.
اما اگر همان ۵ میلیون را فقط و فقط عرضه اولیه می خریدید، تنها با شستا کمتر از ۵ ماه، از ۳ میلیونتان حال ۱۸ میلیون و با دو میلیون دیگر اگر عرضه های اولیه سال قبل را می خریدید بیش از ده میلیون داشتید.
یعنی کمتر از یک سال بدون هیچ استرسی پول شما چیزی بیش از ۵ برابر شده بود.