خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

کُرونا گرفتم!

سلام عزیزان، چه خبر؟
آیا کسی از میان شما هست که به ما بگوید، آنچه نباید بگوید؟
حرف از کُرونایی میزنم که دامنم را که هیچ، کُلِ کله‌پاچه تا اندام‌های مرکزی بدنم را گرفت و ول نکرد.
آری دوستان به قول شاعر: چُنین است رسمِ شب‌های کامبیز، گهی بیز به کام و گهی کام به بیز.
تجربیات خود را به اشتراک گذاشته، به امید آن روز که شما نیز منتشر کرده تا با هم لحظاتی را به خنده و شاید گریه سپری کنیم.
جریان از آنجایی شروع می‌شود که داییِ فرماندارِ منزل بی‌خیال دنیای فانی شده و به دیار باقی شتابیده و قاطیِ ارواح منتظره شد.
به کجا چُنین شتابان، جان مادرت الآن وقتش بود؟
ما نیز چه کنیم چه نکنیم و آن شد که نباید می‌شد.
بار سفر بسته به دیار یکی از استانها (سبحان الله) عزیمت کرده و خود را شریک غم نمودیم.
نزدیک به هشت ماه رعایت کامل کرده و خود را می‌ستودم: آفرین بر تو که مریضی در مقابلت زانو زده و میترسه بهت نزدیک بشه!
نمیدانم چه چیز مرا غَرِه کرد اما هرچی بود دهنم را صاف کرد.
وقتی سر خاک رفتم ویروس ندایی به گوشم داد و فرمود، ای بشر! مغز خر تناول نمودی که اینجا حاضر شدی؟
در جواب گفتم، به جان تمام عقبماندگان، هیچ چیز کوفت نکرده، حماقت محض مرا به این مکان کشاند.
از جوابم خوشحال شد و امر کرد تا گوشیِ افتاده از دستم را بردارم و آنوقت بود که نامحسوس در درونم رخنه کرد.
باری به هر جهت، دعایی نثار مرحوم کرده و حماقت دوم را مرتکب شده، برای خوردن کباب وارد خانه صاحب عزا شدم.
حال دوستان از شما می‌پرسم، اگر بار اول از یک سوراخ نیشم بزنن، بار دوم درِ همان سوراخ حاضر بشم معنیش چیست؟
مثل این است که به کرات و به عمد گوشی خود را انداخته و برای برداشتنش هزاران بار تلاش کنم.
چندین روز بعد، پس از بازگشت به ولایت، نتیجه داد و به لطف برداشتن گوشیِ افتاده بر خاک، ویروسِ درون ظاهر و اشتهایِ کامبیز غایب شد.
سپس بینایی اندکم را از دست داده و ضعف عضلانی یقه ام را گرفت.
وقتی برای خوردن غذا مجبور به حاضر شدن در آشپزخانه می‌شدم، تو گویی بارها به بالای کوهی رفته، بدون وقفه به پایین سقوط کرده و باز راهی نوکِ قله می‌شدم.
آنقدر کمبود اکسیژن داشتم که لاووازیه را از دل می‌طلبیدم تا کشفی کرده و درونم را پر از هوا کند.
مثل خزندگان متعارف حرکت کرده و دو سه قاشق سوپ یا آش عدسی می‌خوردم و می‌خوابیدم تا روز بعد.
در طول این زمان محنت‌بار، فقط به فکر این بودم که هرجوری که امکانش هست،، امروز را به فردا برسونم.
بعد از دو هفته کم کم خوب شدم و شُکر که ریه ام زیاد درگیر نشد و بجز مواقعی که راه می‌رفتم، دچار تنگی نفس نمی‌شدم، سرفه خشک نداشتم.
در شکرانه سلامت بازیافته به بدن بودیم که ناگهان خبرِ شنیدن فوت عمه‌ی فرماندارِ قلبم، ضربه ای به گوشم نواخت.
ایشون هم به لطف شرکت در مراسم مزبور، کُرونا گرفت و مرا همانند کبری به اخذ تصمیمی بزرگ واداشت.
فاتحه ای از ولایت به مقصد ارسال کردم و دیگر از جایم تکون نخوردم.
جالبتر این که اکثر افرادی که در مراسم قبلی حاضر شدند، کُرونا گرفتند و در مراسم دومی هم شرکت کردند.
به ما پیشنهادش را دادند که برویم اما شرمنده رویشان شدم و یک نععععع بزرگ تحویلشان دادم.
اجازه ندادن پادتن تولید بشه، رفتن تا به احتمال قوی مریضتر بشن.
منتظرم تا نظرات شما عزیزان را بشنوم.
بای بای

۳۰ دیدگاه دربارهٔ «کُرونا گرفتم!»

سلام کامبیز!
به نظر من، نه تنها کسانی که اومدن مراسم خاک سپاری یا هر چی بود کار بدی کردن، بلکه شما هم کار بدی کردید.
میتونستید تو خونه بمونین و با اونکه اصلاً دوست ندارید ولی حداقل کرونا نمیگرفتید.
و کلاً خیییلی بد بود که شما به ندای کرونا جواب دادید و به حرفش گوش نکردین. عوضش چی کار کردین؟ فکر کردین کرونا داره باهاتون شوخی میکنه، برای همین به حرفش که گفت گوشی را از روی زمین بردار را قبول کردید البته من نفهمیدم شما گوشی رو برداشتین یا نه خخخخخخخخخخخخخخخخخ!
اما خوب به هر حال خوبی شما این بود که دفعه ی دوم نرفتید و مثل آدمای خوب، تو خونتون نشستین و نشون دادین که با اونکه یک بار شکست خوردین، عقل دارین و شکستتون رو پذیرفتین که نرین بیرون حتی اگه یه مراسم باشه.
شکستتون چی بود؟ فکر میکردین میتونین با جوابتون با کرونا شوخی کنین ولی بعد خودش فهمید که باهاش شوخی میکنین، بنابر این گند زد و رفت!
امیدوارم که همه تمامی قوانین کرونا را رعایت کنن، حتی اگه یه قانون دیگه بهش اضافه بشه چون ما که چاره نداریم! کرونا هست دیگه و هر دم میتونه بدتر و بدتر بشه و یک قانون برای اینکه مردم اون رو نگیرن اضافه میشه! ما که نمیتونیم ویروس رو نفرین کنیم تنها کاری که برای شکستش میتونیم انجام بدیم، این نیست که بگیم خب اگه نریم بیرون که تو خونه هم میمیریم البته هر چند که درسته، اما خب اگه دارو کرونا بیاد یعنی ما تونستیم با موفقیت ویروس رو شکست بدیم یعنی علاوه بر اینکه داروهاش رو پیدا کردیم، بلکه قوانینش رو هم رعایت کردیم و به قانون مهمش که میگه در خانه بمانید هم عمل کردیم!

سلام بزرگمهر.
خوبی عزیزم؟
به نظر من، نه تنها نظرت درستِ، خیلی عالی هم هست.
میتونستم خونه بمونم و با اینکه دوست نداشتم برم، کار بدی کردم و رفتم.
گوشیو برداشتم اونم از فرصت استفاده کرد!
خوشحالم که دفعه دوم، از نظرت عاقل بودم و کارم خوب بود.
امیدوارم دواش پیدا بشه.
میدونی چیه!
خیلی دوستت دارم

سلام کامبیز عزیز.
خدا رو شکر که از دست این غول ریه خفت کن جان سالم به در بردی.
عید نوروز ما رو هم ایشون خفت کردند و نزدیک بود که هم استخوان ها مون رو خورد کنند هم جیب ما رو بزنند که بریم دکتر و کلی خرج این بدن صاب مرده کنیم. ولی ما راضی نرفتیم به قول مشهدی ها.
رفتیم یه دبه سرکه سیب خریدیم و هر روز بخور میگرفتیم. در طی این مدت انگار دارند با انبردست مچ دستام رو خورد میکنند.
ولی آخر تموم شد خدا رو شکر

سلام
خدارو شکر که خوب هستید، تجربه تلخی بوده، اما شکر که حال حاضر سلامت هستید.
رعایت کردن مسائل بهداشتی، به حتم از واجباته ولی خب یه مواقعی ادم تو رو درواسی فامیلی و حرفای مشابه با سلامت خودش و خدایی نکرده خانواده بازی میکنه! نه ای هم که گفتید قشنگ مشخصه شما دیگه از اتفاقه درس گرفتید.
انشاءالله هم خودتون هم همسرتون و هم سایر وابستگان فامیلیو، همشهری، استانی و وطنیتون سلامت باشند.

ریحان و شمع‌دونیِ رعد
با عرض سلام و خدا قوت.
اینجانب کامبیز اسدی، از لطف شما خیلی متشکرم.
آی گفتی!
نمیری میگن توی جمع حاضر نمیشه و هزاران حرف مفت دیگه.
آره درس گرفتم، اما تو باور نکن.
از خدا میخوام کل اهل بیت، اقوام، همسایه های شما نیز سلامت و بدور از هرگونه مریضی باشند؟

سلام کامبیز بزرگ،
خیلی خوشحال هستم که سالم هستی.
تا آخر قصه زجر کش شدم تا فهمیدم الان سالم هستی.
اتفاقاً نزدیک ۱ ماه پیش منم داییم رو از دست دادم.
ولی خدا رو شکر مادرم و بقیه ی بازماندگان در یک تصمیم جانانه و البته شجاعانه، به همه ی چوبین پیامک زدند که نه خبری از غذا هست و نه میوه و شیرینی و تشریف نیارید.
البته کلام محترمانه تر از این حرفها بود ولی خب منم مثل تو شیطنت می کنم دیگه.
باور کن اصل محتوا همین بود فقط اونا محترمانه نوشته بودند.
کل کسایی ه سر قبر دایی بودیم کمتر از ۳۰ نفر بود.
واقعاً کار خطرناکی بوده که همه رفتند و تازه کباب هم دادن.
چی بگم
فقط خوشحالم که هنوز می تونیم از برکاتت مستفیض بشیم.
مرسی که هستی

درود بر یکی از نوادگان بهرام چوبین.
داوود خان کبیر.
خدا نکنه زجر بکشی.
روح دایی گرامیت شاد و بازماندگان سلامت.
کاش اینها هم مثل شما درک داشتند و همچین پیامکی رو ارسال میکردند.
اما چه کنم که….
بزرگواری، فعلا که ما از زحماتی که تو برای سایت میکشی متشکریم و بهره‌مند میشیم.
خسته نباشی و همیشه سلامت، دوست خوبم

خخخخخخخخخ . منم تازه از بستر بیماری پا شدم. من نمردم توام نمیمیری. تب و سردرد در حد مرگ. ضعف شدید. گوش درد و درگیر شدن سینوسهام. ولی کامبیز من تا بوی کرونا رو از دور شنفتم دمنوش عنابا زمین نذاشتم. از ترس اینکه حنجره م درگیر شه کار ملت زمین بمونه. ولی بهترین کار همون استراحته و مایعات فراوون. البته من دمنوش خیلی میخوردم. دیدی هی گفتن مُهتادا نمیگیرن و خیالمون راحت بود و زارت همین ما دو تا مُهتاد گرفتیم. خخخخخخخخخخخ

علیک خخخخ!
سلام عمه. نبودی تا ببینی برادرزاده ات داشت به هلاکت میرسید
متاسفم که تو هم مریض شدی.
من دمنوش نبود بخورم، یعنی چون با خانمم دوتایی گرفتیم حسش نبود چیزی دم کنیم.
آرزو میکنم حنجره ات همانند حنجره حضرت داوود خوب کار کنه و لنگ نمونی.
خدا رو شکر خوب شدیم و اونم به برکت اینه که مُهتادیم خخخخ.
تنها وارث پدربزرگ مرحوم ما هستی، مواظب خودت باش!

سلام قهرمان
شکستن جانانه کرونا رو خدمت شما فرماندار استاندار و بقیه مسئولین بزرگ و کوچیک کردستان تبریک میگم
منم گرفتم و شوتش کردم کنار. فقط فرق من با تو اینه که تو کباب خوردی و گرفتی ولی من نه جایی رفتم نه کبابی خوردم و خلاصه آش نخورده دهن سوخته شدم. خخخخ
خوشم دوی زووور

سلام خدمت شما خدا را شکر که از این بیماری جان سالم به در بردید و مهمتر از این با این بی تدبیری تان کسی را به کرونا مبتلا نفرمودید من فایلهایی را برای پیشگیری و مقابله با بیماری کرونا که شامل راهکارهای طب سنتی میباشد از برنامه ی شفا از رادیو معارف به متن تبدیل کرده ام و آن را برای جناب آقای صالحی خواهم فرستاد تا اگر صلاح بدانند در محله به صورت پست مستقل منتشر بفرمایند.
به امید عبرت گرفتن همه از بی احتیاطی شما خدا نگهدار.

سلام خانم سلامی بزرگوار.
وقت شما بخیر.
بی تدبیری از اونا بود که تدبیر مرا ازم گرفتن!
وقتی فهمیدم کُرونا گرفتم، خودمو قرنطینه کردم.
منم امیدوارم عبرت بگیرن.
از لطف و حضور شما ممنونم.
خدا نگهدار

سلام. شُکر خدا که حالتون خوب شده. خیییلی بیشتر مواظب خودتون باشید. خیلیها هم هستند که کرونا رو جدی گرفتند و واقعا رعایت میکنند ولی متأسفانه در اثر سهل انگاری برخی های دیگه مبتلا میشند. موفق و سربلند باشید.

سلام نازنین.
چه خبر؟
از لطفت ممنونم.
مورد داشتیم کلا با کسی ملاقات نداشته ولی گرفته.
فکر کنم دیوار موش داره موش هم ویروس داره.
امیدوارم خودت و خانواده محترم، سلامت و بدور از مریضی باشید.

سلام برادر.
احوالات شما؟
متاسفم از این که شما هم گرفتید.
من شنیدم تا دو سه ماه بعدش دیگه نمی‌گیریم!
اگر هم بگیریم خفیفتر خواهد بود.
ولی این روایت را هم شنیدم که دفعه دوم سختتر و کشنده خواهد بود.
نمیدونم کدومش درسته
ولی کلا رعایت میکنم تا دیگه نگیرم.
ممنونم از نظر شما.
سلامت باشید

سلام بر مَش کامبیز خواهر زاده عزیز
کرونا مثل هوا همه جا میگرده و میچرخه اما اگه سیستم دفاعی بدنمون قوی باشه ترسی نیست .
از شما چه پنهون من تمام سعیمو گذاشتم روی سیستم دفاعی بدنم و مثل سابق زندگی میکنم . ترس بزرگترین دشمن انسان در هر زمینه ای هست .‌
امیدوارم همیشه خندان و سالم باشی

سلام سعید.
نایاب شدی!
کُرونا دنبالت میگرده، مواظب خودت باش.
با مُردن من خیالت راحت نمیشه چون اون وقت روحم ازت انتقاد میکنه خخخخ!
پس دعا کن همیشه سلامت و زنده باشم وگرنه روحم برای اذیت کردنت آمادس

درود بر آقا کامبیز بزرگوار. اول خدا رو شکر برای سلامتیتون، و بعد عرض تسلیت برای از دست دادن عزیزانتان. من هم با این موضوع که نباید در روز های کرونایی جایی رفت، کاملا موافق بوده و هیستم اما صد افسوس که کسی به فرمایشات ما توجهی نداشته و نخواهند داشت. زیرا که استدلالشان اینست که عقوام نیز از منزل خارج نشدند پس بنابر این از سلامتی کامل نام بردگان مطمئن هستند. اما ما هر چه بگوییم گویی میخ کوبیدن در سنگست و شانس بیاوریم که ما را هم به کرونا این ویروس منحوس مبتلا نکنند و از همه مهمتر زبانم لال برای هیچ یک از عقوام اتفاقی نیفتد که ما هم به این بلای خطرناک گرفتار نشویم. التماس دعا یاعلی مدد

درود بر بانو ستاره محترم.
اول، ممنونم از لطف شما و این که روان رفتگان شما (مخصوصا ساره) شاد.
دوم، منم هرچه فرمودم که در این مراسم حاضر نشویم، دستور از بالا اومد که باید حاضر باشیم!
و اینگونه شد که ایطوری شد.
امیدوارم شما سلامت باشید و در پناه حق

دیدگاهتان را بنویسید